eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. طفلان حضرت زینب سلام الله علیها" ما دو تا شیر نر زینب کبرای توائیم یار سقای توائیم باده نوش قدح اکبر لیلای توائیم یار سقای توائیم ✍ .
. حضرت عبدالله بن الحسن علیه‌السلام من اشک روان بر رخ این اهل خیامم بگذار بیفتم سر دامان امامم بر خال لب دوست گرفتارترینم مانند کبوتر پی این دانه و داممم در خیمه بمانم شب اول چو هلالم بر دامن خورشید روم ماه تمام برخاسته سردار جمل از جگر من لا حول ولا قوه الا به قیامم از نعره من میسره تا میمنه پاشید شد جلوه ای از حیدر کرار کلامم هم فاطمه ام هم علی ام هم حسنم من حیران شده آیینه نداند که کدامم در رکعت آخر نکند فاصله افتد هنگام تشهد شده و وقت سلامم دستش همه عمر نوازشگر من بود دستم سپرش گر نشود باد حرامم من حاضرم این زلف مرا دست بگیرند دستی نرسد بر سر گیسوی امامم من روزه ام ای پست مزن سنگ لبش را بگذار شود این رطب افطار صیامم از فاطمه آموختم اینگونه بجنگم بازو عوض تیغ کشیدم ز نیامم حالا که در آغوش عمویم بزنیدم در خلوت خاصم خبری نیست زعامم هر موی تنم داده اذان حی علی العشق بر تیر سه شعبه یر سانید پیامم بر دامنش آویخته دستم چه شکوهی جبریل برد رشک بر این شان و مقامم ای تیر بچرخان لب من را به لب یار تا این دم آخر شود ایامم به کامم با تیغ و سه شعبه پس از آن سم ستوران هرگونه بخواهند شهید تو مدامم .
. را از ما مگیر محرم ها مشاطه کارگاه خویش بگشاید به اشک روضه روی روسیاهان را بیاراید به یک قطره که از دیده میان روضه میریزد اگر که هفت دریای گنه باشد ببخشاید شکوه و عزتی داده به ما اشکش که در روضه به پای گریه کن هایش فرشته بال می ساید در اینجا هیچکس آلوده را از خود نمی راند در اینجا خار از آغوش گل بیرون نمی آید هر آنکس طالب سیر و سلوک است و مقاماتش در اینجا راه صدساله به یک شب گریه پیماید مرا محرم حسابم کرده زهرا ، دعوتم کرده‌ چه فخری برتر از فخری که ناچیزی حساب آید چه کوتاه است شب های محرم کاشکی می شد «خدا از عمر ما بر عمر این شب ها بیفزاید» .
. رباعیات شب چهارم معنای شکوه و اقتدار است حسین او بوده و هست و ماندگار است حسین به ساحل عاقبت به خیری برسد هر کس که به کشتی ات سوار است حسین خوب است ز روضه دست پُر برگردیم هی اشک بریزیم و چودُرّ برگردیم گر سر بگذاریم به پای زهرا(س) باروی سفید مثل حُرّبرگردیم هر کس ز غم حسین بی‌تاب شود چون شمع بسوزد از غمش آب شود هرچند گنهکار به این خانه رسد بر کُلِّ خلایق خودش ارباب شود زینب به حسین که فقط خواهر نیست زینب پِی او فقط که همسنگر نیست در زیر فلک فقط همین را گویم والله کسی از او حسینی تر نیست تندیس قیام عشق و عقل عاشوراست در آن‌،همه انوار الهی پیداست فریاد بزن حسین بعدش زینب همراه حسین نام زینب زیباست دوبیتی‌های شب چهارم طفلان زینب سلام‌الله‌علیها برادر ای نگار نازنینم ز هر کس من به تو عاشق‌ترینم دلم از آه تو آتیش گرفته نمی‌تونم غریبیتُ ببینم غم عالم نهان توی صداته خدایی قاتلم اشک چشاته الهی واسه تنهائیت بمیرم نخور غصّه هنوز خواهر باهاته دلم رو زیر پات سجّاده کردم سرم را پیش تو اُفتاده کردم میون چَنته هرچی بود آوُردم دو تا سرباز برات آماده کردم نگردون رو برادر جان ز خواهر دو طفل من فدای موی اکبر بذار اینا برن تا که نباشن ببینن می‌زنن سیلی به مادر کی می‌گه خالیه دور و بر تو تو شمعی و گُلام خاکستر تو دلم می‌خواد سراشون روی نیزه باشه مثل سپر دورِ سر تو ✍ .
. رباعیات شب پنجم (عج) ابن الحسن (ع) یا حضرت مهدی غم ما دلتنگی است بازآ که بشر مریضی‌اش صد رنگی است دشمن هدفش محو عزاداری‌هاست تدبیر بدش تهاجم فرهنگی است ای‌کاش بیایی به‌همین زودی‌ها آتش بزنی به کاخ نمرودی ها ما رو سیه و نمرهء زیر صفریم باید کمکی کنی به مَردودی‌ها ما غیر شما دوا نداریم دگر بیمار شده شفا نداریم دگر ما آرزویی در این دیار فانی جز دیدن کربلا نداریم دگر ما مثل شبیم وتو طلوع سحری وقتش شده آید ز ظهورت خبری این آرزوی ماست در این عاشورا ما را تو به کربلای جدّت ببری گودال سراسرش عذاب و آه است این داغ عظیم، فاجعه،جانکاه است بر روی حسین خون پاشیده کیست؟ از دست قلم گشته‌ء عبدالله است دوبیتی عبدالله ابن حسن علیه‌السلام عمو جان پاشو سربازت رسیده رسیده مثل آهوی رمیده الهی بشکنه دست کسی که با سرنیزه رو پلکات خط کشیده بمیرم سایبون بر سر نداری رسیدم که نگن یاور نداری مثه چشمه می‌جوشه خون جسمت جای سالم توی پیکر نداری نفسات از عطش آتیششونه تموم پیکرت غرقاب خونه نداشتی یاوری و من رسیدم خودت گفتی خدا روزی رسونه بعیده این فدائی کم بیاره پیش اینا به ابرو خم بیاره الهی عمه از خیمه بیاد و برا زخمات یه کم مرهم بیاره تو کشتی نجاتی، خونه دریا نکش از تشنگی پنجه رو خاکا بمیرم چن تا دندونت رو خاکه شکسته فکّ تو با ضربهء پا مجتبی صمدی شهاب ✍
. رباعیات اول مجلسی شب ششم و قاسم بن الحسن علیه‌السلام ای دوست فقط دل به خدا وابگذار با یار دل غمزده تنها بگذار خواهی نشوی راهی هر بیراهه در راه حسین‌بن‌علی پا بگذار در خیر رسیده در گنه نارس باش در محفل عشاق بیا خالص باش کن دور ز تن رخت تعلق ها را در راه شهید کربلا عابس باش در روضه ملاک برتری پاکی‌هاست سکوی پرش برای افلاکی هاست با گریه به کربلا شهیدان گفتند این رمز صعود پیراهن خاکی هاست خشکیم ولی به روضه باران دیدیم سگ را درِ این کهف چو انسان دیدیم تنها ره عاقبت به خیری راما در مسلک آقای شهیدان دیدیم ثابت شده برهان به خدا لازم نیست علامه بدون عاشقی عالِم نیست در کرب و بلا ز بس‌که کوبیده شده رزمندهءقد کشیده چون قاسم نیست دوبیتی حضرت قاسم ابن‌الحسن علیه‌السلام برادرزادهء زیباترینم نکش پاتو رو خاکا نازنینم چشام داره سیاهی میره قاسم چطور جون کندن تورو ببینم عروست توی خیمه بی‌قراره صدا ناله‌ش میآد که سوگواره توی خون تازه دومادم خوابیده خدا واسه کسی این‌جور نیاره زبس کوبیدنت اینا با نعلا فرورفته تنت تو خاک صحرا تو از مادربزرگت ارث بردی شکسته دنده‌هات مانند زهرا به‌دنبال علی‌اکبر دویدی شکستی درد زهرا رو چشیدی تو آغوشت گرفتم دیدم ای وای قد چند سال یک هوقد کشیدی صدام کردی عمو اومد سراغت می‌ریزه خون، رولبهات ازدماغت چشت کردن که افتادی به این روز بمیرم وا شده از هم جناغت مجتبی صمدی شهاب✍ .
. رباعیات اول مجلسی شب هفتم گفتیم حسین و سینه آرام گرفت مستیم و لب از تربت او کام گرفت با شور شهادت حسین بن علی یک جان دوباره دین اسلام گرفت باید که دَم از بزرگی شه بزنیم بر سینه و سر همه در این ره بزنیم احیای مجالس حسینی نور است باید که برای روضه لَه لَه بزنیم هر کس پی روضه و رواجش نبُوَد دارا بُوَد و فکر رواجش نبُوَد بی معرفتی کرده وگرنه بخدا ارباب به ما که احتیاجش نبُوَد رویِ سرِ ما سایه و اَبر است حسین مردانه ترین نمادِ صبر است حسین ما معتقدیم و پای او می مانیم خورشید شب اوّل قبر است حسین شد دور کسی ز تو ز عزّت اُفتاد دیدند که دشمنش به ذلّت اُفتاد این غم به کجا برم برای اصغر بهر طلب آب به منّت اُفتاد دوبیتی علی اصغر علیه السلام: عزیز دُردونهء بابا علی جان نداشتی با کسی دعوا علی جان برو پیش عموت محسن گل من بخواب تو آغوش زهرا علی جان چه کرده تیر وحشی با سر تو بمیرم ریش ریشه حنجر تو ندارم رویِ برگشتن به خیمه خجالت می کشم از مادر تو غمت بابا رو پیرِ پیر کرده منو درگیر این تقدیر کرده گره اُفتاده تو کارم بابایی سه شعبه توی موهات گیر کرده شدی پرپر گلم بی جُرم و تقصیر سه شعبه کرد با تو کار شمشیر تو حق داری دیگه ساکت بمونی زبونت چسبیده روی نوک تیر اینا خیلی خبیث و نا بکارن یه ذرّه عاطفه تو دل ندارن به خاک میسپارمت امّا الهی تو رو بانیزه از خاک در نیارن مجتبی صمدی شهاب ✍ .
. حضرت_علی_اکبر رباعیات اول مجلسی شب هشتم پیغمبر اسلام که جاویدان است فرموده نجات عترت و قرآن است فرموده به پاکیزگی ات دقت کن یک اصل نظافة و مِن الایمان است تطهیر کند حسین دل را ز گناه خوش عطر و سفید می‌کند جُونِ* سیاه هر کس که رسیده دعوتی زهرا ست زهرا به دل شکسته‌اش کرده نگاه با ذکر و خلوص و پرتوان روضه بیا تا پیر نگشته‌ای جوان روضه بیا جز محفل ارباب نباشد خبری در زیر تمام آسمان روضه بیا دربارحسین صاحبش مادر اوست رحمت به کسی که خادم محضر اوست لیلای دروغین هم جا هست جوان لیلا به خدا فقط علی‌اکبر اوست اکبر که جوان‌ها به فدای مویش لیلا شده مجنون خمِ گیسویش افتاد پدر حزین و جسم خود را بر نعش علی کشید با زانویش دوبیتی شهادت علی‌اکبر علیه‌السلام قد و بالات به‌هم‌ریخته عزیزم عزیز قدبلند ریز ریزم سر نعش تو محکومم به مردن دارم با مرگ پیشت می‌ستیزم سرم رو رو سر خونیت می‌زارم به‌جز مردن دیگه راهی ندارم بازم بابا صدام کن از تو حلقت خودم لخته خونا رو در میارم پاشو ای سرو خورده تیغ و تیشه می‌مونه رو دلم داغت همیشه تنت تا دور دورا پخشه پخشه تنت هیچ جوری جمع‌وجور نمی‌شه نمی‌شد باورم ای نازنینم تو رو یک روز اینجوری ببینم باید جسم تو رو توی عبایی شبیه جورچینی من بچینم به موهای سفیدم خنده کردند باداغت قلبم و آکنده کردند با قیچی افتادن انگار به جونت تن پاکت رو رَنده رَنده کردند ✍ *حضرت جُون غلام سیاه امام حسین علیه السلام .
. رباعیات شب نهم اول مجلسی دنیای بدون عشق نافرجام است صدسالهء بی‌عشق جوانی خام است فرموده بزرگی که در این دار فنا هر کس که نرفته کربلا ناکام است ای‌کاش شویم کشته در راه حسین گردیم فدای حضرت ماه حسین عباس بگیرد و رهایش نکند دستی که دراز است به درگاه حسین عاشق زحرام ذره، گردی نخورد جز یاد حسین آب سردی نخورد دستی که به سینه نخورد بهر حسین این‌دست برای ما به دردی نخورد با دست به روی سینه و سر بزنیم تا جان به بدن هست مُکرّر بزنیم همراه حسین پیش نعش عباس بر سر ز عزای این برادر بزنیم بادا به فدای دست ساقی سرها که داده شفا به مؤمن و کافرها دستان عمو همینکه بر خاک اُفتاد شد دست درازی بسوی معجرها دوبیتی حضرت ابوالفضل علیه‌السلام پاشو غم از دلم بردار عباس بدون تو شدم بی یار عباس به‌سختی من رسیدم رو سر تو داداش خوردم زمین صدبار عباس پاشو ای سرفراز سر به زیرم پاشوای قدبلند مثل شیرم ببین دارم می‌لرزم مثل بیدم دارم دق می‌کنم دارم می‌میرم الهی حق واسه دشمن نسازه بسوزن توی آتیش و گدازه فرود اومد به فرقت چه عمودی سرت تا زیر چونه بازه بازه چه خوبه نیست اینجا مادرتو ببینه غرق خونه پیکر تو واسه این چشم زخمت خون چشمام سه شعبه رفته تا عمق سر تو رسیده مادرم قبل من اینجا میاد از صورت تو بوی زهرا به‌زودی توی خیمه بی‌تو می‌شه سر گوشواره و خلخال دعوا مجتبی صمدی شهاب✍ .
. حاج مجتبی صمدی ✍ عسل از خون لبانت شده جاری قاسم جای سالم به تن از زخم نداری قاسم گل خشکی شده بودی ز سر بی آبی ز تو بگرفت عدو عطر بهاری قاسم سیزده ساله بدی و قد تو کوچک بود ز چه اکنون قد افراشته داری قاسم؟ با زمین جسم تو ای وای که هم سطح شده تن مدفون شده در گرد و غباری قاسم پدرت سوخت ز زهر و تو هم از اوج عطش دست و پا می زنی و غرق شراری قاسم می کشی پا به زمین چون پسر ابراهیم تا که یک چشمه بجوشد ز شیاری قاسم دگر از زندگی و عمر تو نومیدم من زخم شمشیر به جسمت شده کاری قاسم کاش زینب نگذارد که ببیند نجمه کند از کینه سرت نیزه سواری قاسم «مجتبی صمدی» .
. بابا رو حلال کن ای گل بهارم مث حلق تو گره خورده به کارم حتی من از دشمنات منت کشیدم ولی هیشکی آب نداد برات بیارم من یه دفعه شوکه شدم دقیق زدن به حنجرت تیر از تو حلقت رد شد و چسبید به کتف پدرت از رو تنت پرید سرت تیر به دل بابا زدن صید روی هوا زدند این همه جا کجا زدند ((لای لای علی لای لای علی )) کاش نمی آوردمت میون لشگر تا نشی رو دست من لا له ی پرپر تیر پهلوون کش زدن به حلقت کاش می مردی از عطش رو دست مادر سرگردونم چیکار کنم شده چه خاکی به سرم با بی قراری مادرت منتظره دم حرم وای پسرم وای پسرم نبود ببینه که عموت هم نمیاد زخم گلوت حیروون شدم قسم به موت … مادرت آرزو داشت تو پا بگیری واسه مادر بشی عصای پیری توی میدونا مث عموت بجنگی هظ کنن همه بگن چه بچه شیری تا مادرت نیومده میرم یه گوشه عزیزم تا که نشی نیزه نشین رو قنداقت خاک میریزم از درد و غصه لبریزم مثل من آخرش بابا میری رو نیزه ها بالا میوفتی بین کوچه ها مجتبی صمدی ....................  سلام الله علیها کلبه ی تاریک من صفا گرفته رو لبم خنده دوباره جا گرفته با سر زخمی بابا تا که رسیدی همه زخمام انگاری شفا گرفته من به تو رو زدم بیا تو نزدی رومو زمین حالا مث یه عروسک رو پای دخترت بشین تو این دمای وا پسین داره میلرزه دهنم یاری نمیده دهنم که خوب باهات حرف بزنم بابا حسین خوشم که از اینکه اومدی کنارم از خوشیه بابا دارم بال درمیارم عمه رو دیدم که تو گودال چیکار کرد مثل او لب به روی رگات میذارم فقط منم سه ساله ای که خیری از دنیا ندید تو بیابون دنبال تو تاول پاهام ترکید رقیه خیلی غم کشید این شامیا خیلی بدن منو واسه خنده زدن یتیم کشی رو بلدن میخوام از تو بگیرم بابا اجازه تا بگم از غصه هام که کثل رازه از موهام منو گرفت یه آدم بد رو خاک کشید منو مثل جنازه بذار یواشکی بگم بابا چی اومده سرم خودت ببین دیگه موهام نمیرسه تا کمرم من دیگه بی بالو پرم رنگین کمونه سر تا پام در نمیاد دیگه صدام مثل لب تو شد لبام مجتبی صمدی ......... زمزمه روتو برنگردون از گلای خواهر التماس من کن از چشای خواهر التماست میکنم من اونقدر تا بذاری سهمی کنار برای خواهر پیش چشم اهل حرم نذار خجالت بکشم من حاضرم هزار دفعه پیش تو منت بکشم تا بار مهنت بکشم ندارم آروم قرار به خواهرت محل بذار تحفه هامو نزن کنار حسین من نیگاه کن که بچه هام یه پارچه مردن بعد قاسم بعد اکبر پر دردن مثل پروانه دلم میخواد سراشون روی نی دور و بر سرت بگردن دلم میخواد اونوقتیکه سنگ میزنن سفت تو سرت جلو سر تو باشن و بشن شبیه سپرت برات بمیره خواهرت تموم زندگیم فدات طفلام فدای بچه هات بسته جونم به یک نگات حسین من وقتیکه قرار من برم اسیری دیگه معنی نمیده خرده بگیری یعنی تو دلت میاد دوتا پسرهام ببینند من و تو مجلس حقیری راضی نشو تا ببینند منو با چکمه میزنن نذار بمونن ببینند گوشواره هامو می کنن بذار برن فدات بشن یادمه تو کوچه ها مادرمون پیش بابا افتاد به زیر دست و پا مجتبی صمدی 👇
record009.mp3
1.93M
سبک: نکنه روبرومی بارون غصه و غم رو دل می شینه امشب پیکرای شهیدا نقش زمینه امشب زن ها و بچه ها هم با معجرای سوخته امشب عزا گرفتن تو خیمه های سوخته توی دل زینب غم نشسته بی اندازه وای از این نعل های تازه دلگیره زینب خدا بده صبری پیکرا مونده تو صحرا رفته کوفه سرِ آقا می میره زینب خدا کنه زینب سر و روی نیزه نبینه خدا کنه برادر و روی نیزه نبینه داداش حسین، داداش حسین، ای آروم جونم امشب دلا غمینه غصه به دل می شینه پیکر پاک ارباب الان روی زمینه پیکرا پاره پاره ان بدنها سر ندارن زنها و بچه ها هم بی تاب و بی قرارن شام غریبونه کربلا دریای خونه آسمون نوحه می خونه دل غرق آهه بارونِ غم داره چشمای حضرت زینب فکر کنم مادرش امشب تو قتلگاهه امشب دلش غرق غمه، دل پریشونه زهرا تو قتلگاه پیش حسین روضه می خونه زهرا مظلوم حسین، مظلوم حسین، ای مظلوم عالم مهدی شریفی
PTT-20220801-WA0016.opus
482.8K
شب چهارم حرّبن یزید ریاحی رو سیاه و رو سیاهم یا حسین بی پناه و بی پناهم یا حسین جان زهرا مادرت خیر النسا کن حلالم یا حسین در کربلا نادِم و شرمنده ام (۲) راه رابستم به تو سلطان عشق بد نمودم بر تو و ماه دمشق آمدم با خون خود جبران کنم جان فدا در مکتب قرآن کنم نادِم و شرمنده ام (۲) اذن میدانم بده طوفان کنم جان فدایت سیّد خوبان کنم اشتباه کردم ولی باز آمدم من به سویت گوهر راز آمدم نادِم و شرمنده ام(۲) عفو نما این نوکر شرمنده را مُهر کن تو یا حسین پرونده را میروم میدان به اذن شاه دین میدهم من جان به اذن شاه دین نادِم و شرمنده ام(۲) شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اصلا درستش هم همین است که دخترکوچولوها برای حضرت رقیه(س) روضه بخونن 🔻حالا که اومدی... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
. ای کشته ی فتاده به هامون شده پُر خون ، بدنِ تو وی صید دست و پا زده در خون شده هامون، کفن تو من دوست دارَمت (۲) چون چاره نیست میروم و میگذارمت من دوست دارَمت (۲) ای پاره پاره تن به خدا میسپارمت بودند دیو و دد همه سیراب ولی ارباب ، عطشان بود بر روی ریگ و رمل بیابان بدن او ، عریان بود خاکم شده به سر (۲) تن‌های کشتگان همه در خاک و خون نگر خاکم شده به سر (۲) زینب چه بایدش بکند با بریده سر ای کشته ی حسادت دنیا تک و تنها ، ته گودال ای تشنه ی مقطع الاعضا ز تو مانده ، تن پامال اعدا چه میکنند(۲) جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند اعدا چه میکنند(۲) سر نیزه را میان دهان تا که میکنند؟ موجی به جنبش آمد و برخاست زخیامِ ، حرم تو عرش آن زمان به لرزه در آمد که زمین خورد ، علم تو ای پاره پاره تن (۲) یک تکه بوریا شده از بهر تو کفن ای پاره پاره تن (۲) در پیش چشم من تو دگر دست و پا نزن 👇
. طفلان حضرت زینب سلام الله علیها" ما دو تا شیر نر زینب کبرای توائیم یار سقای توائیم باده نوش قدح اکبر لیلای توائیم یار سقای توائیم ✍ .
. حضرت عبدالله بن الحسن علیه‌السلام من اشک روان بر رخ این اهل خیامم بگذار بیفتم سر دامان امامم بر خال لب دوست گرفتارترینم مانند کبوتر پی این دانه و داممم در خیمه بمانم شب اول چو هلالم بر دامن خورشید روم ماه تمام برخاسته سردار جمل از جگر من لا حول ولا قوه الا به قیامم از نعره من میسره تا میمنه پاشید شد جلوه ای از حیدر کرار کلامم هم فاطمه ام هم علی ام هم حسنم من حیران شده آیینه نداند که کدامم در رکعت آخر نکند فاصله افتد هنگام تشهد شده و وقت سلامم دستش همه عمر نوازشگر من بود دستم سپرش گر نشود باد حرامم من حاضرم این زلف مرا دست بگیرند دستی نرسد بر سر گیسوی امامم من روزه ام ای پست مزن سنگ لبش را بگذار شود این رطب افطار صیامم از فاطمه آموختم اینگونه بجنگم بازو عوض تیغ کشیدم ز نیامم حالا که در آغوش عمویم بزنیدم در خلوت خاصم خبری نیست زعامم هر موی تنم داده اذان حی علی العشق بر تیر سه شعبه یر سانید پیامم بر دامنش آویخته دستم چه شکوهی جبریل برد رشک بر این شان و مقامم ای تیر بچرخان لب من را به لب یار تا این دم آخر شود ایامم به کامم با تیغ و سه شعبه پس از آن سم ستوران هرگونه بخواهند شهید تو مدامم .
. را از ما مگیر محرم ها مشاطه کارگاه خویش بگشاید به اشک روضه روی روسیاهان را بیاراید به یک قطره که از دیده میان روضه میریزد اگر که هفت دریای گنه باشد ببخشاید شکوه و عزتی داده به ما اشکش که در روضه به پای گریه کن هایش فرشته بال می ساید در اینجا هیچکس آلوده را از خود نمی راند در اینجا خار از آغوش گل بیرون نمی آید هر آنکس طالب سیر و سلوک است و مقاماتش در اینجا راه صدساله به یک شب گریه پیماید مرا محرم حسابم کرده زهرا ، دعوتم کرده‌ چه فخری برتر از فخری که ناچیزی حساب آید چه کوتاه است شب های محرم کاشکی می شد «خدا از عمر ما بر عمر این شب ها بیفزاید» .
. رباعیات شب چهارم معنای شکوه و اقتدار است حسین او بوده و هست و ماندگار است حسین به ساحل عاقبت به خیری برسد هر کس که به کشتی ات سوار است حسین خوب است ز روضه دست پُر برگردیم هی اشک بریزیم و چودُرّ برگردیم گر سر بگذاریم به پای زهرا(س) باروی سفید مثل حُرّبرگردیم هر کس ز غم حسین بی‌تاب شود چون شمع بسوزد از غمش آب شود هرچند گنهکار به این خانه رسد بر کُلِّ خلایق خودش ارباب شود زینب به حسین که فقط خواهر نیست زینب پِی او فقط که همسنگر نیست در زیر فلک فقط همین را گویم والله کسی از او حسینی تر نیست تندیس قیام عشق و عقل عاشوراست در آن‌،همه انوار الهی پیداست فریاد بزن حسین بعدش زینب همراه حسین نام زینب زیباست دوبیتی‌های شب چهارم طفلان زینب سلام‌الله‌علیها برادر ای نگار نازنینم ز هر کس من به تو عاشق‌ترینم دلم از آه تو آتیش گرفته نمی‌تونم غریبیتُ ببینم غم عالم نهان توی صداته خدایی قاتلم اشک چشاته الهی واسه تنهائیت بمیرم نخور غصّه هنوز خواهر باهاته دلم رو زیر پات سجّاده کردم سرم را پیش تو اُفتاده کردم میون چَنته هرچی بود آوُردم دو تا سرباز برات آماده کردم نگردون رو برادر جان ز خواهر دو طفل من فدای موی اکبر بذار اینا برن تا که نباشن ببینن می‌زنن سیلی به مادر کی می‌گه خالیه دور و بر تو تو شمعی و گُلام خاکستر تو دلم می‌خواد سراشون روی نیزه باشه مثل سپر دورِ سر تو ✍ .
. رباعیات شب پنجم (عج) ابن الحسن (ع) یا حضرت مهدی غم ما دلتنگی است بازآ که بشر مریضی‌اش صد رنگی است دشمن هدفش محو عزاداری‌هاست تدبیر بدش تهاجم فرهنگی است ای‌کاش بیایی به‌همین زودی‌ها آتش بزنی به کاخ نمرودی ها ما رو سیه و نمرهء زیر صفریم باید کمکی کنی به مَردودی‌ها ما غیر شما دوا نداریم دگر بیمار شده شفا نداریم دگر ما آرزویی در این دیار فانی جز دیدن کربلا نداریم دگر ما مثل شبیم وتو طلوع سحری وقتش شده آید ز ظهورت خبری این آرزوی ماست در این عاشورا ما را تو به کربلای جدّت ببری گودال سراسرش عذاب و آه است این داغ عظیم، فاجعه،جانکاه است بر روی حسین خون پاشیده کیست؟ از دست قلم گشته‌ء عبدالله است دوبیتی عبدالله ابن حسن علیه‌السلام عمو جان پاشو سربازت رسیده رسیده مثل آهوی رمیده الهی بشکنه دست کسی که با سرنیزه رو پلکات خط کشیده بمیرم سایبون بر سر نداری رسیدم که نگن یاور نداری مثه چشمه می‌جوشه خون جسمت جای سالم توی پیکر نداری نفسات از عطش آتیششونه تموم پیکرت غرقاب خونه نداشتی یاوری و من رسیدم خودت گفتی خدا روزی رسونه بعیده این فدائی کم بیاره پیش اینا به ابرو خم بیاره الهی عمه از خیمه بیاد و برا زخمات یه کم مرهم بیاره تو کشتی نجاتی، خونه دریا نکش از تشنگی پنجه رو خاکا بمیرم چن تا دندونت رو خاکه شکسته فکّ تو با ضربهء پا مجتبی صمدی شهاب ✍
. رباعیات اول مجلسی شب ششم و قاسم بن الحسن علیه‌السلام ای دوست فقط دل به خدا وابگذار با یار دل غمزده تنها بگذار خواهی نشوی راهی هر بیراهه در راه حسین‌بن‌علی پا بگذار در خیر رسیده در گنه نارس باش در محفل عشاق بیا خالص باش کن دور ز تن رخت تعلق ها را در راه شهید کربلا عابس باش در روضه ملاک برتری پاکی‌هاست سکوی پرش برای افلاکی هاست با گریه به کربلا شهیدان گفتند این رمز صعود پیراهن خاکی هاست خشکیم ولی به روضه باران دیدیم سگ را درِ این کهف چو انسان دیدیم تنها ره عاقبت به خیری راما در مسلک آقای شهیدان دیدیم ثابت شده برهان به خدا لازم نیست علامه بدون عاشقی عالِم نیست در کرب و بلا ز بس‌که کوبیده شده رزمندهءقد کشیده چون قاسم نیست دوبیتی حضرت قاسم ابن‌الحسن علیه‌السلام برادرزادهء زیباترینم نکش پاتو رو خاکا نازنینم چشام داره سیاهی میره قاسم چطور جون کندن تورو ببینم عروست توی خیمه بی‌قراره صدا ناله‌ش میآد که سوگواره توی خون تازه دومادم خوابیده خدا واسه کسی این‌جور نیاره زبس کوبیدنت اینا با نعلا فرورفته تنت تو خاک صحرا تو از مادربزرگت ارث بردی شکسته دنده‌هات مانند زهرا به‌دنبال علی‌اکبر دویدی شکستی درد زهرا رو چشیدی تو آغوشت گرفتم دیدم ای وای قد چند سال یک هوقد کشیدی صدام کردی عمو اومد سراغت می‌ریزه خون، رولبهات ازدماغت چشت کردن که افتادی به این روز بمیرم وا شده از هم جناغت مجتبی صمدی شهاب✍ .
. رباعیات اول مجلسی شب هفتم گفتیم حسین و سینه آرام گرفت مستیم و لب از تربت او کام گرفت با شور شهادت حسین بن علی یک جان دوباره دین اسلام گرفت باید که دَم از بزرگی شه بزنیم بر سینه و سر همه در این ره بزنیم احیای مجالس حسینی نور است باید که برای روضه لَه لَه بزنیم هر کس پی روضه و رواجش نبُوَد دارا بُوَد و فکر رواجش نبُوَد بی معرفتی کرده وگرنه بخدا ارباب به ما که احتیاجش نبُوَد رویِ سرِ ما سایه و اَبر است حسین مردانه ترین نمادِ صبر است حسین ما معتقدیم و پای او می مانیم خورشید شب اوّل قبر است حسین شد دور کسی ز تو ز عزّت اُفتاد دیدند که دشمنش به ذلّت اُفتاد این غم به کجا برم برای اصغر بهر طلب آب به منّت اُفتاد دوبیتی علی اصغر علیه السلام: عزیز دُردونهء بابا علی جان نداشتی با کسی دعوا علی جان برو پیش عموت محسن گل من بخواب تو آغوش زهرا علی جان چه کرده تیر وحشی با سر تو بمیرم ریش ریشه حنجر تو ندارم رویِ برگشتن به خیمه خجالت می کشم از مادر تو غمت بابا رو پیرِ پیر کرده منو درگیر این تقدیر کرده گره اُفتاده تو کارم بابایی سه شعبه توی موهات گیر کرده شدی پرپر گلم بی جُرم و تقصیر سه شعبه کرد با تو کار شمشیر تو حق داری دیگه ساکت بمونی زبونت چسبیده روی نوک تیر اینا خیلی خبیث و نا بکارن یه ذرّه عاطفه تو دل ندارن به خاک میسپارمت امّا الهی تو رو بانیزه از خاک در نیارن مجتبی صمدی شهاب ✍ .