eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.6هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دو سه تا بچه های تو خیلی به مجتبای تو برخورد فاطمه فامیل کم گذاشت برای عزای تو جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم از بس که خالی است در این خانه جای تو زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم یک ختم با شکوه بگیرم برای تو ... . در خانه مانده عطر خوش ربنای تو امروز زنده ام به هوایِ دعای تو همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دو سه تا بچه های تو خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه! فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم از بسکه خالی ست در این خانه جای تو زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم یک ختم باشکوه بگیرم برای تو از دستِ گریه هایِ تو راحت شد این محل شِکوه نمی کنند به من از صدای تو دیگر به تیغ فتنه ی کوفه نیاز نیست خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو شاعر: .
. السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ جز غم،کسی به خانه ی ما سر نمی زند دیگر،دلی به یاری حیدر نمی زند از بس که سوت و کور،شده حتّی پرنده ای در آسمانِ خانه ی ما پر نمی زند دستی شکسته گشته و دستی در این میان این خانه را زِ بهرِ خدا در نمی زند بیگانه ای که نه،ولی یک آشنا چرا گاهی سری به بِنتِ پیمبر نمی زند از یادمان نمی رود و یادتان بُوَد سیلی کسی به صورتِ مادر نمی زند ✍ . گفت:سلمان.. دیگر کسی به خانه ما سر نمی زند دیگر پرنده ،خانه ی ما پر نمیزند
1_2608118617.mp3
2.61M
بسم رب الشهدا (تقدیم به مادران شهدا) کوچه به کوچه دنبالت دنیا رو گشتم پسرم اگه بیای نمیشناسیم سفید شده موی سرم نمیدونم شاید منم تو رو ببینم نشناسم خداکنه سالم بیای من روی بچه م حساسم درست ندیدمت مادر رفتی با اون سن کمت خداکنه تا زنده ام یه بار دیگه ببینمت برای هر مادری عذابه بی خبری ➖➖➖➖ بند دوم دیگه چشام نمیبینه تو رو تماشا بکنم دیگه پاهام جون نداره بیام درو وا بکنم در و برات وا میذارم یه وقت نیایی برگردی همه ش به این فک میکنم شب و کجاها سر کردی آخه منم یه مادرم غم بریده امونمو کاش لااقل پس بیارن جنازه ی جوونمو برای هر مادری عذابه بی خبری ➖➖➖ بند سوم نمیدونم شاید تو هم شهید گمنام باشی شاید خدا خواسته که تو امید فردام باشی نه!پسرم زبونم لال ایشالا بر میگردی کاش این دفعه با خنده هات چشامو تر میکردی غمت نذاشت دقیقه هام بی حساب و کتاب بره فکر و خیال نمیذاره شبا چشام به خواب بره برای هر مادری عذابه بی خبری ➖➖➖ بندچهارم شاید تو هم مثه عباس دستاتو دادی واسه دین کاشکی منم صبور بشم درست مثه ام البنین تو اون روزای بی کسی که یار و مرهمی نداشت با اون همه داغی که دید بجز حسین غمی نداشت تموم زندگیشو داد ام البنین واس علی هرچی پسر تو عالمه فدای عباس علی همه زنای زمین فدای ام البنین ✍شعر و نغمه: شرمنده_ایم
. همدست شد مسمار با دیوار ، با در در بین دود و شعله گیر افتاد ، مادر حال و هوای خانه یکباره عوض شد افتاد روی مادر ما بی هوا در باید بسوزد در هوای شمع اما... این بار سوزانده پر پروانه را در در پیشِ رو زهرا نبود ؟ ای بی حیا میخ در پشت سر زهرا نبود ؟ ای بی حیا در از آن زمان که مادر ما را زمین زد ما بچه های فاطمه قهریم با در از پا درآوردند آخر مرتضی را دیوار، آتش، کوچه و همسایه ها، در مسمار شد سر نیزه و تیر سه شعبه در کربلا باقی چوبش شد عصا در در کربلا زینب گلی گم کرده بود و می گشت در گودال دنبال برادر شعر از گروه""
. وقتی نبود صحبت ما بود صحبتش وقتی نبود خلقت ما بود خلقتش عالم به درک کنه مقامش نمی رسد نائل به درک فضه بیاید نهایتش چادر نماز فاطمه شأنش نبوت است شأنی که برتر است ز نوح و نبوتش آن از نجابتش که گرفته ز کور رو رفته به جنگ چل نفر این از شجاعتش خانه به خانه منّت انصار را كشيد مانند کوه پشت علی بود غیرتش از سیلیِ به صورت زهرا گذر نکرد محشر درست كرد خداوند بابتش ماندم چگونه بر در خانه لگد زدند جبريل با اجازه می آمد به خدمتش تا گفت: ذابَ لَحمی عَلی... صِرتُ کَالخیال حال علی خراب شد از شرح حالتش تا دست او شکست غرور علی شکست کم میرود به خانه علی از خجالتش زهرا سپرد تشنه نماند لب حسين مانند چوب، خشک شد آخر وصيتش با بازوی شکسته ی خود دوخت پیروهن اما به دست شمر هدر رفت زحمتش شعر از گروه""
. من بچه ی این خانه ام و، بابا... تو من‌ نوکر لاابالی و آقا تو گفتند چه داری و تو را داد زدم هم آخرتم شدی و هم دنیا تو خاک تو شوم خاک همه پنج تنم زهرا تو، حسن تو، حیدر و طاها تو دنبال تو و کار تو باشم امروز دنبال من و کار منی فردا تو دیدی که به بی محلی ات حساسم بدجور گرفتی از دل من آتو جا مانده ام و جواب این دل با من جا مانده ام و جواب مردم با تو روزی کمِ کم سه مرتبه با فطرس ای شاه در ارتباط هستم با تو مهمان خصوصی ات شب جمعه خداست من معتقدم که لا اله الا تو بعد از علی اصغرت تکاندی دامن دادی همه ی هستی خود یکجا تو خون از همه جای کربلا می آمد وقتی که شدی مقطع الاعضا تو احراز هویت امامی اینطور با نعل معما نشده الا تو شعر از گروه""
. دم میدم موقع سینه زنیه روضه ی فاطمه ناگفتنیه بچه ها بلند بلند گریه کنید به خدا مادرمون رفتنیه مرد میدونیم ولی گریه کنیم همه بی معطلی گریه کنیم بیشتر از فاطمه این روزا باید به حال و روز علی گریه کنیم مردم مدینه اکثرا بدن دست رد به سینه ی علی زدن بسکه بُردن علی دیدنی بود خیلیا برا تماشا اومدن من خودم فدای اشک چشماتون خدا پشت و پناه مادراتون بچه سیدا منو حلال کنین روضه ناموسی میخونم براتون اومدن به هر دلیلی بزنن گل یاسو رنگ نیلی بزنن فکرشو بکن چهل تا بی حیا توو کوچه زنت رو سیلی بزنن تو برو بیا میزد فاطمه رو خیلی بی هوا میزد فاطمه رو علی حق داره بمیره به خدا یه غلام سیاه میزد فاطمه رو خیلی بی عاطفه هستن به خدا راهشو توو کوچه بستن به خدا توی لفافه میگم غیرتیا بار شیشه شو شکستن به خدا علیرضا خاکساری✍ . .
. امیرالمومنین این شهرِ بی‌وفا به علی مَرحمت نداشت این داغدیده را نظرِ تسلیت نداشت ای روزگار! قبل جسارت به فاطمه قُنفذ در این حکومت غاصب سِمَت نداشت* دیوار‌های سنگی کوچه که جای خود دیوار خانه نیز به من معرفت نداشت عالَم کنار من همه در امنیت ولی زهرا درون خانه‌ی من امنیت نداشت مسمار، در مقابل و دیوار پشتِ سر راهِ نجات، همسرم از هر جهت نداشت یک‌بار هم برای شفایش دعا نکرد او بعد کوچه آرزوی عافیت نداشت او را نبی به دست گرفت و به عرش بُرد زیرا برای دفن، زمین ظرفیت نداشت ✍ *خلیفه دوم در زمان خلافتش، قُنفذ بن عُمير بن جُدعان تيمي را به عنوان کارگزار و والی مکه قرار داد. 📚انساب الاشراف بلاذری، ج ١٠، ص١۵۵ .
. گریه های مخفیانه غسل و تشییع شبانه یك مزار بی نشانه آتشم زد آتشم زد مانده ام با چشم گریان میكشم آه از دل و جان رفتی و شام غریبان آتشم زد آتشم زد میگذارم وقت غسل پیكر تو سر به دیوار تازه فهمیدم چه كرده وای من با سینه مسمار ""تا حالا خود مولا همه رو آروم میكرد،می فرمود آروم تر گریه كنید،نذارید دشمن شاد شیم،مادرتون راضی نیست،اسما میگه یه وقت دیدم خود آقا سر به دیوار گذاشته،بلند بلند ناله میزنه"" میگذارم وقت غسل پیكر تو سر به دیوار تازه فهمیدم چه كرده وای من با سینه مسمار تازه دیدم زخم پهلو تازه دیدم خون بازو سادات مثل من زهرا شكست در این مدینه حرمتت ای داد بی داد بشكند دستی كه زد سیلی به روی صورتت ای داد بی داد الوداع ای فاطمه جان كن حلالم فاطمه جان بر دل من داغ جانكاه مثل گل عمر تو كوتاه چیده ام رویت لحد آه داد بی داد، داد بی داد وای من از جان بر لب بعد تو دیگر از امشب خانه دارم گشته زینب داد بی داد، داد بی داد مانده ام بالای قبر تو چرا من زنده هستم از پیمبر با امانت داریم شرمنده هستم روی زخم دل نمك خورد پیش من زهرا كتك خورد عالمی حیران شده از صبر من از صبر تو ای داد بی داد عده ای فردا روند دنبال نبش قبر تو ای داد بی داد ...... .