#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
تا شنیدیم اشک ما بر زخمهایت مرهم است
چشم ما از گریه مثل چشمههای زمزم است
ما نمکگیر توأیم ای ساکن کرب و بلا
رزقمان یک وعده اشک و وعدهی دیگر غم است
روضه رفتم فکر دنیا را بگیری از سرم
ای که گریه بر سرت سرّ نجات عالم است
از حبيب بن مظاهر مىشود آموخت كه
در مسير عاشقى یکبار جاندادن كم است
قدمت اين روضهها با قدمت خلقت يكىست
اولین نوکر که برده فیضِ روضه، آدم است
پیرهن مشکی ما را مادرت اندازه کرد
این سیاهی هدیهی دخت رسول اکرم است
مادرم چادر سیاهش را برای تکیه داد
حال آنچه بر سرش کردهست حکمش پرچم است
باز هم پیراهنت میگردد آویزان ز عرش
از همین حالا عزیزم حال ما هم درهم است
::
ای که هستی بطن کاف و ها و یا و عین و صاد
نعل کاری کرد حتی ظاهرت هم مبهم است
✍️سروده گروه #یا_مظلوم
🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری
🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی
گرامی می داریم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
تا قنوتَت رو بهسوی یار بالا میرود
بر دو دستت آسمان انگار بالا میرود
پرچمت را از زمانی که درِ خانه زدم
برکت و نور از درودیوار بالا میرود
اوج، معنایش به دستوپای تو افتادن است
نوکرت از این جهت بسیار بالا میرود
بردن نام تو مُهرِ استجابت بر دعاست
ذیل ذکر اسم تو، اذکار بالا میرود
تربت تو در حقیقت آبِ روی آتش است
هر زمانی که تب بیمار بالا میرود
حاجتش لمس ضریح و صحن و پایین پای توست
دستهای سینهزن هربار بالا میرود
::
کشتهی جمعه، تو را تیغ دوشنبه ذبح کرد
نیزه با دستور آن مسمار بالا میرود
سروده گروه #یا_مظلوم
🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری
🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی
گرامی می داریم
.
#زبانحال_حضرت_رباب
#حضرت_علی_اصغر
﷽
حالا که کوچک است برایت زمین من
بالا بمان ستاره ی بالانشین من
دستم نمیرسد به بلندای تو ولی
آهم که میرسد به تو ای نازنین من
آغوش من رکاب گرفته برای تو
اما تو رفته ای سر نیزه نگین من
ای کاش مُرده بودم و از نِی نمیچکید
خونابه های حلق تو روی جبین من
حتی به من اجازه ی گریه نمیدهند
شد دستمال اشک من این آستین من
با چه دلی به صورت تو سنگ میزنند؟!
کوچکترین ستاره ی نیزه نشین من
من که بدون تو سحری نگذرانده ام
طی شد بدون تو سحر چندمین من
خیلی برای تشنگی ات تشنه مانده ام
شیرین زبانِ از همه تشنه ترین من
من داد میزنم سر اینکه تو ساکتی
ای خنده ی تو آتش قلب حزین من
جاندادن تو جان مرا هم گرفته است
با تو یکی شده پسرم اربعین من
هم جای ناخن تو و هم جای خالی ات
داغی عظیم بعد تو دارم به سینه من
فامیل گفته بود علی را سفر نبر
یک عمر طعنه دارم و مانده همین من
زهرا بهشت منتظرت مانده تا خودش
گهواره را تکان بدهد نازنین من
شعر از گروه #یا_مظلوم
.
.
#زبانحال_حضرت_رباب
#حضرت_علی_اصغر
﷽
حالا که کوچک است برایت زمین من
بالا بمان ستاره ی بالانشین من
دستم نمیرسد به بلندای تو ولی
آهم که میرسد به تو ای نازنین من
آغوش من رکاب گرفته برای تو
اما تو رفته ای سر نیزه نگین من
ای کاش مُرده بودم و از نِی نمیچکید
خونابه های حلق تو روی جبین من
حتی به من اجازه ی گریه نمیدهند
شد دستمال اشک من این آستین من
با چه دلی به صورت تو سنگ میزنند؟!
کوچکترین ستاره ی نیزه نشین من
من که بدون تو سحری نگذرانده ام
طی شد بدون تو سحر چندمین من
خیلی برای تشنگی ات تشنه مانده ام
شیرین زبانِ از همه تشنه ترین من
من داد میزنم سر اینکه تو ساکتی
ای خنده ی تو آتش قلب حزین من
جاندادن تو جان مرا هم گرفته است
با تو یکی شده پسرم اربعین من
هم جای ناخن تو و هم جای خالی ات
داغی عظیم بعد تو دارم به سینه من
فامیل گفته بود علی را سفر نبر
یک عمر طعنه دارم و مانده همین من
زهرا بهشت منتظرت مانده تا خودش
گهواره را تکان بدهد نازنین من
شعر از گروه #یا_مظلوم
.
🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری
🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی
گرامی می داریم
29.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_حسین علیه_السلام
من زینب صبور تو بودم ولی حسین
هنگام قتل صبر تو صبرم تمام شد
دیدم که جای آب لبت نیزه میخورد
ازآن به بعد آب به لب ها حرام شد
ای احترام واجب زینب ، دم غروب
عریان شدی و جسم تو بی احترام شد
بعد از عبور چکمه ی شمر از تنت حسین
صحبت ز نعلهای سواره نظام شد
خیلی نگاهشان به من اذیت کننده بود
دور و بر تو ، دور و برم ازدحام شد
کارم کجا کشیده که پرده نشین شهر
با شمر بد دهن سر تو همکلام شد
شعر از گروه #یا_مظلوم✍
🔘 #حاج_محمدعلی_قاسمی🎤
حاج سید رضا نریمانیFadaeian_Shahadat_Hazrat_Roghaye_1403 (3).mp3
زمان:
حجم:
44.43M
#روضه_حضرت_رقیه
خورشيدِ من آمدی شبانه
قدری بغلم کن عاشقانه
نشناختمت در اول کار
نفرین خدا به این زمانه
کی زیر گلوت را عزیزم
اینطور بریده ناشیانه
تقصیر حرارت تنور است
این سوختگی زیر چانه
امروز شبیه موی تو سوخت
آن موی بلند دخترانه
اوضاع مناسبی ندارم
چه خوب که آمدی شبانه
من که همه عمر رفته بودم
تنها به مجالس زنانه
رفتم وسط شرابخواران
کَت بسته، به زورِ تازیانه
"بَر" خورده به من، چرا نبوده؟!
برخوردِ کسی مودبانه
من دختر شاه عالمینم
دادند ولی به من اعانه
در راه، شتر تکان نمیخورد
خوردم کتکی به این بهانه
هر بار طناب را کشیدند
خوردیم زمین دانه دانه
من سیر غذا نخوردم اما
خوردم دل سیر تازیانه
افتاد سرت ز روی شاخه
افتاد سرم به روی شانه
هر سنگ که بر سر تو میخورد
میکرد به سمت ما کمانه
از خاطر من نمیرود... نه...
آن ضربه ی چوب وحشیانه
سالم لب من ، لب تو زخمی؟!
واللهِ که نیست عادلانه
دیگر ز سفر بدم میاید
کِی می بری ام پدر به خانه
دیدی که ز شب هراس دارم
خورشیدِ من آمدی شبانه
شعر از گروه #یا_مظلوم
.
#حضرت_رقیه
رواق خاک آلودِ شبستانی که من دارم
کجا و شان بی پایان مهمانی که من دارم
ببافم فرش قرمز رنگ با گیسوی خونینم
به کار آید همین موی پریشانی که من دارم
سر و رویت بهم خورده ولیکن باز زیبایی
ندارد هیچ کس مثل پدر جانی که من دارم
اگرچه خاکی است اما شبیه طشت اصلا نیست
بیا بنشین عزیزم روی دامانی که من دارم
الهی بشکند دستی که محکم خیزران کوبید
شده لب پر لب قاری قرآنی که من دارم
از آن لحظه که دیدم در دهانت نیست دندانی
بدم می آید از این چند دندانی که من دارم
به جای دست از مویم بلندم کرده از بس زجر
پریشان تر شده موی پریشانی که من دارم
نمیدانم که از ضعف است یا که از شکستن هست
دلیل از سر شب دست لرزانی که من دارم
سراغت را گرفتم با لگد سرباز رومی زد
زبانم را نمیفهمد نگهبانی که من دارم
تو را اینجا کشیدم که بگیرم بوس آخر را
ندارد هیچ کس مانند پایانی که من دارم
شعر از گروه #یا_مظلوم
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
.
.
#غزل
#امام_حسن
#امام_حسین
در دل خیمه گل یاسمنی داشت حسین
کودک تشنهی شیرین سخنی داشت حسین
کاش مانند برادر حرمی داشت حسن
کاش مانند برادر کفنی داشت حسین
هر دو نورند و تفاوت سر همسر دارند
بد زنی داشت حسن، شیرزنی داشت حسین
سر به زانوی برادر، حسن آخر جان داد
کاش بالای سر خود حسنی داشت حسین
پسر مادر آب است که از فرط عطش
خشکتر از لب صحرا دهنی داشت حسین
دید خواهر تن عریان برادر را گفت:
خواست میدان برود پیروهنی داشت حسین
نعلها سخت روی سینهی او کوبیدند
ته گودال خودش سینهزنی داشت حسین
ساربان زود خودش را ته گودال رساند
یادش آمد که عقیق یمنی داشت حسین
گروه شعری #یا_مظلوم ✍
.
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
تا قنوتَت رو بهسوی یار بالا میرود
بر دو دستت آسمان انگار بالا میرود
پرچمت را از زمانی که درِ خانه زدم
برکت و نور از درودیوار بالا میرود
اوج، معنایش به دستوپای تو افتادن است
نوکرت از این جهت بسیار بالا میرود
بردن نام تو مُهرِ استجابت بر دعاست
ذیل ذکر اسم تو، اذکار بالا میرود
تربت تو در حقیقت آبِ روی آتش است
هر زمانی که تب بیمار بالا میرود
حاجتش لمس ضریح و صحن و پایین پای توست
دستهای سینهزن هربار بالا میرود
::
کشتهی جمعه، تو را تیغ دوشنبه ذبح کرد
نیزه با دستور آن مسمار بالا میرود
سروده گروه #یا_مظلوم
مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
روزِ محشر دستهايش دستگيری میكند
دستِ خود را داد، دستِ دوستانش را گرفت
✍️سروده گروه #یا_مظلوم
با خطِ خانم #شبنم_فلاحی
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
با ماجرای رنج و غربت آشنا من
دیگر نمیخواهم شوم از تو جدا من
هم تشنهای، هم خستهای، هم داغداری
باید که مرگم را بخواهم از خدا من
با توست ای سالار زینب انتخابش
طفلان من قربانیات گردند یا من؟
دارم در این صحرا دو دریا خونِ غیرت
از خونشان بر دست میگیرم حنا من
این دو به جای خود، اگر پایش بیفتد
از جنگ با لشگر ندارم هیچ إبا من
من خوب میدانم که حساسی به مادر
پس خواهشم را رد نکن نگذار تا من...
... پهلوی تو از "پهلوی مادر" بگویم
اینگونه حتماً میشوم حاجتروا من
::
در قتل طفلانم تعلل کرد لشگر
بیرون بیایم تا مگر از خیمهها من
«سر» پای تو دادند و حالا سربلندم
قربانی دیگر اگر خواهی بیا... من
اینجا عزیزم غیر زیبایی ندیدم
لب به شکایت وا نکردم که: چرا من؟
از دیدن شرمندگیات شرم دارم
بیرون نمیآیم اگر از خیمهها من
وقتی که میآوردی آنها را، لباست_
خاکی شده، قربان این رخت و عبا من
بگذَر از این دو، لحظهای بنشین کنارم
به داغ اکبر گریه کن همراه با من
بالاسر اکبر کسی این را نفهمید
تو بیشتر میسوختی آن لحظه یا من...
✍️سروده گروه #یا_مظلوم
این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
■■■■■■■کانال ایتا
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/madahanpirbakran
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
رفت قاسم، رفت سقا و علی اکبر... عمو
من ز تو تنهاتر و از من تو تنهاتر عمو
نیست زور و بازویم مثل علی اکبر ولی
هست اما غیرتم مثل علی اصغر عمو
به سکینه گفتهام غصه نخور از رفتنم
دستهای من فدای معجرت دخترعمو
زمزمِ خون راه افتادهست، دست و پا نزن
میدوم سوی تو مثل هاجرِ مضطر عمو
جایِ بابایم پدر بودی برایم سالها
ای عزیزِ مهربانتر از پدر مادر، عمو
آمدم یک ثانیه زنده بمانی بیشتر
عمه رویت را ببیند دفعهای دیگر عمو
::
گیسویی که عمهام دیروز میزد شانهاش
آه افتادهست دستِ شمر خیرهسر عمو
بینِ نیزه خوردنت جورِ مرا هم میکِشی
زحمتت دادم حلالم کن دم آخر عمو
نیزه خورده پهلویت، افتادهای روی زمین
آمده انگار مادر باز پشت در عمو
حرمله با تیر جسمم را به جسمت دوخته
برنمیدارم اگر از پیکرت پیکر عمو
من ندارم دست؛ اما برندارم از تو دست
تا دم جان دادنم مانند آبآور عمو
چون تمام کودکی حالا در آغوشِ توأم
نیست پایانی برای من از این بهتر عمو
سروده گروه #یا_مظلوم