eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
دو تن از شهدای راه دفاع از آسمان ایران و مردم کشور که بامداد امروز هنگام مقابله با تجاوز دشمن صهیونیستی در سایت‌های پدافندی به شهادت رسیدند. https://eitaa.com/khatshekananfal
. شهید ــــــــــــــــــــــــــــــــ • بند ۱: نصر من الله/ نصرت با حزب اللهه راه ما راهِ/ شاگرد روح اللهه پایان صهیون/ آغاز نصراللهه مقابلِ/ همه‌ی ظالما می ایستیم ما عاشقِ/ مبارزه با صهیونیستیم ۲ به دشمن نمیدیم امون نزدیکه دیگه مرگشون حِزبُ اللّٰه هُمُ الغٰالِبوُن ۲ [حِزبُ اللّٰه هُمُ الغٰالِبوُن...] • بند ۲: با اتحاد و/ با همدلی ها آخر میشه عبور کرد/ از خندق و از خیبر صهیون یا صهیون/ نحن جیوش الحیدر مث یهود/ ما فراری و ترسو نیستیم ما عاشقِ/ مبارزه با صهیونیستیم ۲ قطعاً صادقه وعدمون این ذکر و با نیّت بخون حِزبُ اللّٰه هُمُ الغٰالِبوُن ۲ [حِزبُ اللّٰه هُمُ الغٰالِبوُن...] ــــــــــــــــــــــــــــــــ شعر و سبک: ــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇👇
. عملیات وعده صادق ۲ دید استکبار حالا قدرت سِجّیل را سرنگون کرده سپاه ما سپاه فیل را خواب و رویای سپاه کفر را بر هم زدیم بیخ گوش دشمنان یک سیلی محکم زدیم گوشه‌ای از قدرت بی حّد ما شد جلوه گر یادِ تهرانی‌ مقدم زنده شد بارِ دگر “ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ” این همان خشم خداست ملت ما اهل سازش نیست اهل کربلاست وای اگر دشمن بخواهد باز هم جولان دهد بی گمان این بار جور دیگری تاوان دهد رهبرم لب تر کند راهی میدان می شوم در دل میدان شبیه تیغ بُرّان می شوم لشکر اسلام باز از فتح خیبر آمده آه…دوران “بزن در رو” دگر سر آمده دید استکبار حالا قدرت سجیل را موشک ما زیر و رو کرده ست اسراییل را ✍ .👇
. بانوی عصمت آن بانویی که لاله ها را دوست دارد دل های با داغ آشنا را دوست دارد آن داغدار لاله های گلشن وحی از داغداران لاله ها را دوست دارد عطرولایت هرکجا پیچیده باشد آن گلشن عشق و وفا را دوست دارد درمحفلی که ذکر مردم یاحسین است آن محفل سوگ و عزا را دوست دارد از مردم روی زمین تنهای تنها اهل ولا زهرا شما را دوست دارد برهل اتای او قسم، این ابر رحمت برسائلان جود و عطا را دوست دارد از مرد نابینا اگر او چهره پوشد این بانوی عصمت حیا را دوست دارد محراب او لبریز عطر ربنا شد از بس مناجات و دعا را دوست دارد با بال بشکسته همه شب تا سحرگاه پرواز کردن تا خدا را دوست دارد گرید اگر چه در فضای سرد غربت لبخند گرم مرتضی را دوست دارد کروبیان وقتی دعایش راشنیدند گفتند او وصل خدا را دوست دارد شرمنده ایم از رویش امّا ای «وفایی» شرمنده ی آل عبا را دوست دارد ✍ .
. |⇦•کوه بودم بلند و... و توسل به سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── "السلام عليکم یا اهلَ بَیتِ النُّبُوَّة و مَوضِعِ الرِّسالَة و مُختَلَفَ المَلائِکَة، السلام علی المَهدی و علی آبائِه، السلام علی السَّیِّدَةِ الجَلیلَةِ الجَمیلَه، زاکِیَةِ الاحزانِ الطَّویلَه، فِی المُدَّةِ القَلیلَه، المَخفِیَّةِ قَبرُها، المَجهولَةِ قَدرُها، المظلومِ بَعلُها، المَقتولِ وَلَدُها، المَکسورَةِ ضِلعُها" کوه بودم بلند و با عظمت روی دامان دشت جایم بود قد کشیدم ز خاک تا افلاک ابرها فرش زیر پایم بود *کوه داره توصیف میکنه..از زبان کوه* شب که چشم ستاره روشن بود نور مهتاب دل ز من می‌برد صبح چو آفتاب سر میزد اولین پرتوَش به من میخورد دفتر وحی حق که روز به روز جلوه اش سبز و سبزتر بادا در بیان شکوه من دارد آیه ی والجِبالِ اوتادا سینه ام را اگر که بشکافم لعل و الماسِ دیدنی دارم از گذشت زمان و دحوُ الارض خاطرات شنیدنی دارم صبح یک روز چشم وا کردم ضربه ی تیشه بود گوش خراش تخته سنگی شدم جدا از کوه اوفتادم به دست سنگ تراش پتک سنگین و تیشه ی فولاد سهم من از تمام هستی شد حکم تقدیر و سرنوشت این بود نام من آسیابِ دستی شد گرچه از بازگشت خویش به کوه پس از آن روزگار نهی شدم این سعادت ولی نصیبم شد که جَهیز عروسِ وحی شدم گوشه ی خانه ای مرا بردند که حضور بهشت آنجا بود برترین سرپناهِ روی زمین بهترین سرنوشت آنجا بود دستی از جنس یاس و نیلوفر شد در آن خانه آسیاگَردان گرچه سنگم ولی دلم میخواست جان او را شَوَم بلاگردان هر زمان گِرد خویش چرخیدم می‌شنیدم تلاوت قرآن روح سنگین و سخت من کم کم تازه شد از طراوت قرآن راز خوشبختیِ مرا چه کسی جز خداوند دادگَر دانَد کِی گمان داشتم مرا روزی جبرئیل امین بگرداند *سلمان میگه میرفتم سمت مسجد دیدم صدایی به گوشم میرسه، چه خبره؟ دیدم از خونه ی فاطمه ی زهرا صدا میاد. صدای محزون و جانسوزی، آرام در زدم، فضه درو باز کرد، سلمان صدا زد خانم صدای محزونی از خانه ی امیرالمؤمنین میومد نگران شدم، صدا زد نگران نباش، بی بی داره گندم آسیا میکنه، امروز خیلی خسته شده. گفت اجازه میدن بیام داخل؟ فضه رفت اجازه بگیره، بی بی گفت سلمان از ما اهل بیته، بگو بیاد، سلمان میگه وارد خونه ی بی بی شدم، دیدم ابی عبدالله بغل فاطمه ی زهراست، بی بی داره آرام آرام این آسیابو میگردونه، خوب دقت کردم دیدم دستاش زخم شده. گفتم بی بی جان فضه که هست، شما چرا کار انجام میدین؟ عظمت و تواضع رو ببین، فرمود سلمان پیغمبر بهم فرمود یه روز کار خونه رو تو انجام بده یه روز فضه انجام بده، امروز نوبت منه، من نمیخوام خادمه ی این خونه اذیت بشه، صدا زد بی بی پس تا اذان مونده، یه کارو بگو من انجام بدم، بی بی فرمود: سلمان من مادر حسینم، من بهتر میتونم حسین رو نگه دارم، آسیاب دستی رو تو بگردون، میگه همینجور میگردوندم، دیگه اذان شد، گفتم بی بی اجازه بدین برم مسجد نماز، نماز که تمام شد دیدم مولا کنار پیغمبر نشسته، اومدم سمت آقا، گفتم: یا علی! دست زهرا زخم شده، تا این جمله رو گفتم دیدم اشک سرازیر شد از چشمای مولا، گریان دوید رفت سمت خونه، اما میگه بعدِ لحظاتی دیدم مولا داره میاد اما خندان، پیغمبر فرمود: علی جان میرفتی گریان بودی اما حالا خندان اومدی، صدا زد یا رسول‌ الله رفتم منزل دیدم فاطمه خوابیده، حسین بغلش، آسیاب دستی خودش داره میگرده، یه جمله داره کلی روضه از توش درمیاد، پیغمبر فرمود: خدای عالم ضعف تنِ فاطمه ی منو دید، خدای عالم فرشتگانی داره...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج‌محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── بارها شد که با خودم گفتم ای که داری به کار نان دستی کاش هرگز ز خاطرت نرود وامدار چه خانه ای هستی خانه ی آسمانیِ خورشید خانه ی روشن ستاره و ماه خانه ی وحی، خانه ی قرآن خانه ی اِنَّما یُریدُالله از همین خانه تا ابد جاری ست چشمه ی فیض چشمه ی احسان سایِبان معطر اینجاست سوره ی هل اَتی علیَ الانسان آسیابم ولی یقین دارم که پناهنده ام به سايه ی نور سرنوشت مرا دگرگون کرد اشک زهرا و ذکر آیه ی نور یاسِ یاسین که با دعای پدر آیه ی نور بود تن پوشَش داشت دستی به دسته ی دَستاس دست دیگر گُلی در آغوشش در محیطی که هر وجب خاکش فخر بر آفتاب و ماه کند آرزو میکنم که گاه به من دختر کوچکی نگاه کند گرچه از بازتاب گردش من نان این خانه برقرار شده ست شرمسارم از اینکه میبینم دست زهرا جریحه دار شده ست رفت خورشید وحی و آمد شب سر نزد از ستاره سوسویی اما صبح از کوچه ی بنی هاشم شد بلند آتش هیاهویی تا بدانم چه اتفاق افتاد تا ببینم هر آنچه بود درست دل به دریا زدم به خود گفتم چشم ها را دوباره باید شست دیدم آن روز صبح منظره ای که به خود مثل بید لرزیدم آتشم زد شرار دل وقتی شعله ها را به چَشم خود دیدم از همان آستانه ای که عرش قدسیان را به آن نظرها بود اشک چشم ستارگان میریخت بین دیوار و در خبرها بود من به حسرت نگاه میکردم باغ گل را میان آتش و دود جز خدا هیچکس نمی‌داند که چه آمد به روز یاسِ کبود با همان دست عافیت پرور که پرستاریِ پدر میکرد از امام زمان خود یاری در هیاهوی پشت در میکرد هیزم آوردن آتش افروزی سهم هر رهگذر نبود ای کاش خبرِ ناشنیده بسیار است اما خبر میخ در نبود ای کاش دست خورشید را که می‌بستند شرح این ماجرا کبابم کرد آنچه پشت در اتفاق افتاد سنگم، اما ز غصه آبم کرد * شبای آخر مادر ساداته، اینکه فرمودن:" قَد ذابَ لَحمَها"، فرمودن: دیگه گوشتهای بدنش آب شد، یه وجهش همینه، عزادار دیگه نمیدونه غذا چیه آب چیه، از فرط گریه و عزاداری آدم لاغر میشه، اما یه علت اصلیش مال قصه ی بین در و دیواره، وقتی عرب یه دونه انگور رو بین دو تا انگشت میفِشُره، گوشت و آب از بین اين دانه ی انگور میزنه بیرون، پوست به پوست میچسبه میگن اَثَّرَه، اَثیر عِنَب یا همون آبِ انگور، عین عبارتو برات بگم، اِنَّ فُلان، اسمشو نمیبرم، اِنَّ فُلان اَثَّرَ فاطمَه بینَ حاطِبَ الباب، اَثرَةً شَدیدَه، بین در و دیوار چنان زهرا رو فشار داد..* نمی‌خواهم برنجانم دلت را بی سبب اما چگونه مرگ یک مادر چهل تن متهم دارد *اعراب جمع شدن اومدن خدمت پیغمبر، هدایایی به رسول خدا بدن، مزد و اجر رسالت شماست. پیغمبر فرمود: "قُل لا اَسئَلُکُم علَیهِ اَجرا"، من اجر رسالتی نمیخوام "اِلّا المَوَدَةَ فِی القُربی"، فقط به فاطمه ام احترام کنید، معصوم میفرماید: اگر پیغمبر میفرمود دشمنی کنید از این جنایت بالاتر نمیکردن..* فاطمه اصلا مال دنیا نبود میون شعله جای دریا نبود بذارید از زبون زینب بگم کوچه که جای مادر ما نبود دیدم وسط کوچه پرپر شدنت را پامالِ لگدهای مکرّر شدنت را بین در و دیوار گلاب از تو گرفتن همه دیدند معطر شدنت را با کشتن یک سوم سادات گرفتند از چهره ی تو لذت مادر شدنت را زهرای رشیده به چه تشبیه کنم من با پیکر یک طفل برابر شدنت را ممنونم اگر نروی میمیرم اگر بروی زهرا مرو مرو ای نخل بریده ثمر ای مادرِ کشته پسر زهرا مرو مرو «به نیت فرج ناله بزن یازهرا...» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
روضه - حاج محمدرضا بذری،حاج علی اصغر بذری،کربلایی جبار بذری.mp3
32.63M
|⇦کوه بودم بلند و.... وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه۱۴۰۲ به نفس حاج محمد رضا بذری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
enc_17278548381693873535023.mp3
2.93M
پدرش علی دَر خیبرو کند حالا نوبت قیام پسره💪 وقت پیکاره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙استاد حاج اکبر شیخی: 🔰 موسیقی باید آرامش بدهد و تناسب داشته باشد 💢اسلام با تخدیر مشکل دارد نه اصل موسیقی
06.mp3
7.21M
📻 📝 ندیدنت این قصه کم نیست 🎤 حاج محمد فراهانی 🕌 مجمع یاس کبود 📆 یکشنبه ۱۴۰۳/۰۷/۲۹ 🏳️ ▪️ به روایت ۴۵ روز ————— ندیده عاشقت شدم نمی دونم چی میشه می خوام یه بار ببینمت بهم میگی نیشه ندیدمت ، این غصه کم نیست آقا دوسِت دارم دست خودم نیست آقا غمگین تر از آه بی کس تر از باد دور از تو دارم هر لحظه فریاد شب تا سحر پشت درِ میخونتم به مولا حرف حساب یک کلام دیوونتم به مولا دیوونگی انگار بدم نیست آقا دوسِت دارم دست خودم نیست آقا ندیدمت ... زیباتر از گل خوش بو تر از یاس چشمات به چشم زیبای عباس به کوچه باغ قلبم چرا یه شب نمی آی خودت منو صدا زدی حالا می گی نمی خوای نگو دلم برات حرم نیست آقا دوسِت دارم دست خودم نیست آقا ندیدمت ... ای حُسنِ یوسف ای پیرِ موسی تنهاترینِ تنهای صحرا بذار که نوکرت بشم که نوکراتُ عشقه تمام آرزوم اینه کربُبَلاتُ عشقه سایهٔ سر بجز علم نیست آقا دوسِت دارم دست خودم نیست آقا ندیدمت ... .
نوحه برای شهدای عزیز ارتش جمهوری اسلامی ایران شهید راه اسلام، ارتشیِ دلاور پیروِ راهِ حسین، یاور و یارِ رهبر فدای دین ‌شدی تو، با عزت و شجاعت در وادی سعادت، رزقت شده شهادت دلاوری های تو، باشد خودش عبادت اجر شما با زهرا، اجر شما با حیدر شهید راه اسلام، ارتشیِ دلاور پیروِ راهِ حسین، یاور و یارِ رهبر از جان خود گذشتی، در راه سرخ خدمت برادر ارتشی، چشم و چراغ امّت با خون خود نوشتی، ارتش فدای ملّت از عطر وصلِ جانان، شدی دگر معطّر شهید راه اسلام، ارتشیِ دلاور پیروِ راهِ حسین، یاور و یارِ رهبر در لشکر خمینی، شد جان تو فدا و شدی برادر من، زائر کربلا و زائرِ آن شهیدِ، مظلوم و سرجدا و آنکه میان گودال، شد از تنش جدا سر شهید راه اسلام، ارتشیِ دلاور پیروِ راهِ حسین، یاور و یارِ رهبر مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
بانوی عصمت آن بانویی که لاله ها را دوست دارد دل های با داغ آشنا را دوست دارد آن داغدار لاله های گلشن وحی از داغداران لاله ها را دوست دارد عطرولایت هرکجا پیچیده باشد آن گلشن عشق و وفا را دوست دارد درمحفلی که ذکر مردم یاحسین است آن محفل سوگ و عزا را دوست دارد از مردم روی زمین تنهای تنها اهل ولا زهرا شما را دوست دارد برهل اتای او قسم، این ابر رحمت برسائلان جود و عطا را دوست دارد از مرد نابینا اگر او چهره پوشد این بانوی عصمت حیا را دوست دارد محراب او لبریز عطر ربنا شد از بس مناجات و دعا را دوست دارد با بال بشکسته همه شب تا سحرگاه پرواز کردن تا خدا را دوست دارد گرید اگر چه در فضای سرد غربت لبخند گرم مرتضی را دوست دارد کروبیان وقتی دعایش راشنیدند گفتند او وصل خدا را دوست دارد شرمنده ایم از رویش امّا ای «وفایی» شرمنده ی آل عبا را دوست دارد مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
🌺 چند بیتی تقدیم به شهدای ارتش جمهوری اسلامی برای اجرا در یادواره های شهدای ارتش و مراسمات مشابه شهیدان ارتش عزیز خدایند همه زائر شاه کرببلایند شهیدان ارتش فدایی عشقند همه زائر کوی ماه دمشقند شهیدان ارتش فروغ دو عینند حسینی شدند و همه با حسینند شهیدان ارتش یه راه سعادت رسیدند در راه دین بر شهادت الا ای شهیدان دعامان کنید و به وادی دلبر صدامان کنید و که ما هم شبیه شماها خدایی شویم عاقبت لاله کربلایی قسم بر شَهی که فدای خدا شد لبِ تشنه سر از تنِ او جدا شد مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
🇮🇷تقدیم به در سینۀ خود داغ فراوان داریم بنویس بر این عقیده ایمان داریم امنیت و آسایش خود را امروز از برکت خون‌های شهیدان داریم مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
چند خطی قدیمی به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ای همه آمال من یافاطمه مرغ زخمی بال من یافاطمه تو خموشی و خموش این خانه است خانهء بی تو مرا ویرانه است میشود بی تو حسابم پاکِ پاک میرسانی پُشت حیدر را به خاک غربتم را حس کن ای احساس من خنده ای گل کن به چهره یاس من روزگارم را از این بدتر نکن زینبت را زار و بی مادر نکن بی تو من چشمانی از خون شبنمم رخ مپوش از من مگر نامحرمم؟ رفتنت خوشحالی ام را می برد قلب من را مثل دشنه میدَرَد غربت شهر پیمبر مشکل است دیدن تو بین بستر مشکل است درد خود در پیش من اظهار کن دل خوشم کن در برمن کار کن تلخ بی تو میشود آینده ام از رخ نیلی تو شرمنده ام خانه بی تو بند و زندان من است رفتن تو قاتل جان من است خنجر هجران به قلبم میزنی گاهِ رفتن باز هم فکر منی مجتبی صمدی شهاب مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍سخنرانی کوتاه چرا گاهی با وجود گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در شروع کارها باز هم ضرر می‌کنیم استاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌