eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
9هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•سایه ی لطف تو باشه... و سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج محمدرضا ●━━━━━━─────── سایه ی لطف تو باشه روی سرم سرمو بالا میگیرم کم بشه این سایه اگه از رو سرم بهتره اصلا بمیرم مادر بهترین اتفاق زندگی راهِ میون بُره بندگی میشناسم من خودم رو با تو از همون بچگی من اگرچه نوکرم از فَلک فراترم اگه تو باشی مادرم زهرا اینه عینه باورم با مَلَک برابرم اگه تو باشی مادرم زهرا مادری کردی برام مادرم فدات مادر چی بگم از مقام تو مثل نماز واجبه احترامِ تو بهشتو با تموم خوبیاش خدا زده سند به نامِ تو مادر توی دستات کلیدِ جنتِ یا فاطمه نَویدِ جنتِ تو محشر مُهر تأیید تو تأییده جنتِ از تبار قنبرم از همه سرا سرم اگه تو باشی مادرم زهرا بی خیال محشرم میشه اگه بهشت نرم اگه تو باشی مادرم زهرا مادری کردی برام مادرم فدات مادر دعای خیر تو باشه پشت سرم عاقبتم بخیر میشه تموم دنیای منی ممنوتم هوامو داشتی همیشه مادر لبخند تو دعای مستجاب راه حلِ سوالِ بی جواب زندگی با تو یعنی این بهشت بی تو یعنی عذاب با همین چشِ ترم آبرومو میخرم اگه تو باشی مادرم زهرا اینه حرف آخرم در پناهِ حیدرم اگه تو باشی مادرم زهرا مادری کردی برام مادرم فدات مادر ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•توحید دارد روح... سلام الله علیها و روز مادر اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج محمدرضا بذری ●━━━━━━─────── توحید دارد روح پیغمبرشناسی توحید دارد در خودش حیدرشناسی آنانکه ساقی جز علی دارند کورند چیزی نمی فهمند از کوثرشناسی باید غبار چادر زهرا بمانی تا انتهای راه اگر محشرشناسی زهرا شب قدر پیمبر بوده در عرش نشناخت او را هیچ قوم سرشناسی وقت نزول فاطمه، قرآن دلش ریخت زهرا همینکه گفت: باباجان! دلش ریخت گر عشقبازی می کند بابا و دختر کی بهتر از زهرا و کی غیر از پیمبر؟ دارد چه لبخندی به روی لب، خدیجه چونکه برای مصطفی آورده مادر دور مدار خویش هرسه در طوافند زهرا شبیه احمد و احمد چو حیدر دنیا و مافیهای آن مخلوق زهراست حالا بیا از خلقتش سر در بیاور حق را تجلی داده هرجا بسته قامت یکجا امامت کرده و یکجا نبوت زهرا یدالله امیر المومنین است باعرشیان، هرصبح تا شب همنشین است روزی من از برکت دستان زهراست چون سیبِ سرخی که میان هفت سین است با دست او می چرخد ایامی که داریم دستاس او روزی ده اهل یقین است زهرا غلامش میشود مِنّا چو سلمان زهرا کنیزش هم علمدارآفرین است او کیست که تا عرش رفته قدّ طوباش اسماء و فضه محترم اما گداهاش هر گوشه ی معراج اصلاً جای زهراست پائین برگ نوکری امضای زهراست تشبیه شد نورش به شب مثل قیامت یعنی شفاعت وادی فردای زهراست یک چشمه زمزم میشود یک چشمه کوثر هرجا قناتی بوده ردّ پای زهراست گفتند وقتی لا فتَی الاّ علی را دیدیم قبل از ذوالفقار، اِلاّی زهراست اوصاف او بی وصفِ حیدر اشتباه است این خانه را در می زنم چون شاهراه است ما را به بالا می کشد خواب و خیالش زانو زده جبریل پیش هر دو بالش او امتحان پس داده قبل خلقت خود اصلاً مشخص نیست بوده چند سالش حیدر هم این دنیا هم آن دنیای زهراست هرکس علی را دوست دارد خوش بحالش بار قنوتش را به گردن می گذاریم ما را اگر قابل بداند چون بلالش من بی علی باشم خریداری ندارم جز فاطمه با هیچکس کاری ندارم من روسیاه و در به در مثل همیشه هم مادری کن هم بخر مثل همیشه دنبال کارم می روم، رفتم که رفتم رفتم ولی از تو خبر مثل همیشه حالا که در کارم گره دارم بینداز... بر این گدا هم یک نظر مثل همیشه آخر چطور آتش نگیرم، گُر نگیرم تا می نشینم پشت در مثل همیشه حوریه و آتش! زبانم لال، مادر ‌بدجور کردی غش! زبانم لال، مادر رضا دین پرور ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇.
. |⇦•شبِ نزولِ بارونِ امشب... و توسل به علی علیه السلام اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج محمدرضا بذری ●━━━━━━─────── شبِ نزولِ بارونِ امشب هر لب عاشق، میخونه امشب حجت حق، تو‌خونه ی حق، مهمونه امشب شب جنون‌ و شبِ امیده مگه چه نوری از راه رسیده که عاشقونه خودِ کعبه به ناز قدمش سینه دریده ای جانم! حقیقتِ لَم یَزلی، علی اومده ای جانم! حضرت وَالیِ الوَلی، علی اومده در پی نورم تَمنام‌ علیِ زنده به عشقم مسیحام علیِ سینه سپر همیشه گفتم، بابام علیِ دلا با حیدر، تو‌ همنشینی تو‌ میدرخشی، تو بهترینی ببین نداره دلا، زلالی دُر نجف رو هیچ‌نگینی با مولا غبار و ذره هم باشی، امیر و مُشکی بی مولا بالا بری پایین بیای، کویر خشکی علی یا مولا... علی یا مولا... بیست جمادی، تو‌ میلادِ زهرا به عشق بی بی، میخونیم زمولا حِیفه‌نخونیم امشب و از اُمِّ اَبیها بر همه زنها، سروری کرده برا پیمبر، مادری کرده لایق نبودیم ولی دعای فاطمه مارو‌ حیدری کرده یا زهرا! بهار زندگیمون و پر از بارون کن‌ یا زهرا! عاشقا رو همچین شبی نجف مهمون کن علی یا مولا... علی یا مولا... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•شب آه‌ و گریه و ... وتوسل به امیر المؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱به نفس حاج محمد رضابذری ●━━━━━━─────── شبِ آه و گریه و شبِ هق هق بارونه سرِ مرتضی شکسته و دلِ همه خونه رنگِ صورتش شده مثه غروب خورشید و جبرئیل تو آسمون داره، روضشو میخونه امشب توی دلِ بچه ها شده غوغا افتاده توی بستر غریبونه مولا میباره بارون براش حضرت زهرا سی سال هر شب، مرگش، رو خواست از خدا اما امشب، حیدر، شد حاجت روا "تَهَدَّمَتْ وَ اللهْ اَرْکانُ الْهُدَیٰ" حانَ في سَمائِنَا الْغُروبْ، يَسْطُو بِنَا الْآهُ غابَ شَمسُنا مِنَ الْوُجودْ، نَضيعُ لَوْلاهُ بَعدَ ما بَكىٰ حَياتَهُ، يَنْعَىٰ عَلَى الزّهراءْ قَدْ مَضىٰ اِلىٰ زَكيَّتَهْ، وَ الْكَوْنُ يَنعاهُ يَرْوي لَنا الْحُسَينُ، وَ دَمْعَهُ الْحَمْراء مُصيبَةَ الجَبينِ، بِفَجْرِهِ الْغَبْراء وَ سَقْطَةَ الْجَنينی، وَ لَطمَةَ الزّهراء ماتَ الْقرآن، وَ الدّين، وَ الْجَوْرُ بَدَىٰ ماتَ الْاِسلام، وَ الْعَدلْ، مَخْنوقَ الصَّدَىٰ تَهَدَّمَتْ، وَ اللهْ، اَرْکانُ الْهُدَیٰ لحظه ی وداع شده ولی، انگاری معلومه که دلش پُر از تلاطمه، با اینکه آرومه افتاده یادِ وصیّت و سفارشِ زهرا که میگفت حسینِ من توی، کربلا مظلومه میگفت که زخمیِ تیر و نیزه ها میشه میگفت اسیرِ درد و غم و بلا میشه میگفت جلوی چشمام سرش جدا میشه جسمش بی سر، روی، خاکِ کربلا اِرْباً اِرْبا، عریان، زیرِ دست و پا تَهَدَّمَتْ وَ اللهْ اَرْکانُ الْهُدَیٰ ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•از سن کودکی شده غم... و توسل به راوی دشت‌کربلا حضرت علیه السلام اجرا شده به نفس حاج‌محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── از سن کودکی شده غم آشنای من باد خزان وزیده به دولت سرای من بغض و شرر گرفته مسیر صدای من بالا گرفته کار دل و گریه های من اهل زمانه غصه به قلبم رسانده اند بر روح و جان من غم و غربت چشانده اند من را به روی مرکب سمّی نشانده اند از زهرِ زینِ اسب ورم کرده پای من بر روی خار سخت مغیلان دویده ام از ابن سعد و حرمله طعنه شنیده ام هفتاد و دو ستاره سر نیزه دیده ام این روضه هاست گوشه ای از ماجرای من بازار و ازدحام نرفته زِ خاطرم آتش زِ پشت بام نرفته زِ خاطرم بزم حرام شام نرفته زِ خاطرم یادم نرفته چشم ترِ عمه زینبم آتش گرفته بود ، پرِ عمه زینبم یادِ لباس شعله ور عمه زینبم من روضه خوان غربت عمه رقیه ام مردم شکست، حرمت عمه رقیه ام آه … از شبِ شهادت عمه رقیه ام یاد غروب کرب و بلا زار و مضطرم آن خاطرات می گذرد از برابرم یک عمر یاد تشنگی جدِّ اطهرم :محمدجواد شیرازی ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•ما همانیم که از عشق ... با امام زمان روحی له الفدا وتوسل به سیدالشهدا علیه السلام ویژهٔ اجرا شده به نفس حاج محمد رضا ●━━━━━━─────── ما همانیم که از عشق تو غفلت کردیم با همه آدمیان غیر تو خلوت کردیم جای خالیِ تو را هیچکس احساس نکرد به گمانم که به دوری تو عادت کردیم سال ها می گذرد، منتظری برگردیم !! پس مشخص شده ماییم که غیبت کردیم نمک سفره ی تان را همه خوردیم ولی با گناهان، به همین سفره خیانت کردیم جمکران هم که رسیدیم ،به جای ندبه فقط از حاجت خود پیش تو صحبت کردیم دلمان از همه ی مردم عالم که گرفت گریه کردیم و سپس سجده به تربت کردیم *چقدر دلمون میخواست این عرفه ای کربلا باشیم، بخدا کربلا عرفه یه حالِ دیگه است، عرفه کربلا دیدنی است...* هر کجا ذکر حسین است همانجا حرم است قبل هیئت همگی قصد زیارت کردیم *حسین جان! اگه کربلا نیستم امروز، اما اینجارو برات کربلا میکنم...* اربعین با همه دنیا به دل جاده زدیم لذت عشق تو را با همه قسمت کردیم احسان نرگسی گداتو حلال کن اگه لحظه هام پر شده از گناه *امام صادق فرمود: هر کی ماه رمضون بخشیده نشه، باید امید به عرفه داشته باشه... امروز روزِ ضجه است، روزِ ناله است...* گداتو حلال کن اگه لحظه هام پر شده از گناه گداتو حلال کن اگه از گناه دلِ من شد سیاه گداتو حلال کن نشد آخرش نوکرت سر به راه گداتو حلال کن به کارت نیومد دعاهای من گداتو حلال کن به غفلت گذشت روز و شب های من گداتو حلال کن به دردت نخوردم من آقای من می بینی که تاریکِ اقبالِ من می بینی که شیطانِ دنبالِ من گناهش رو من کردم اما آقا شما گریه کردی برا حالِ من دیگه خسته ام آقا نگاهی کن آقا که بی طاقتم دیگه خسته ام آقا سرا پا ببین که غرق در حسرتم دیگه خسته ام آقا تو هستی فقط خواهش و حاجتم دلم غرقِ آهه برا کاروانی که می افته راه دلم غرقِ آهه برا اون زن و بچه ی بی گناه دلم غرقِ آهه برا اهلبیت گرفتارِ شاه اونایی که کسی سایه شون رو ندید همشون به دنبالِ شاهِ شهید امون از اسیری امون از ستم می افتن به دستِ یه عده پلید بخون روضه آقا بخون از حسین و بریده گلوش بخون روضه آقا بخون از سکینه که رفته عموش بخون روضه آقا بخون از اباالفضل که ریخت آبروش بخون روضه آقا بخون از رقیه چی اومد سرش بخون روضه آقا بگو چی اومد سَرِ معجرش بخون روضه آقا بخون از حسین و غمِ دخترش بخون اِرباً اربا شده اکبرش بمیرم که غارت شد انگشترش جلو چشمِ بارونیِ مادرش نشستن با چکمه رویِ پیکرش حسین! تنها بودی و فکرِ خیمه ی زنها بودی و مظلوم بودی و از آب فرات محروم بودی و تشنه بودی و زیر هجمه ی دشنه بودی و ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•غصه نخور عیبی نداره.... وتوسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام ویژهٔ روز اجرا شده به نفس حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── *اونایی که که عرفات روضه می خونن، هر جا اباالفضلی شد روضه شون، آقا امام زمان سر زده بهشون، آقاجان! امروز به ما سر نمی زنی؟ چند جمله روضه عموتون رو بخونیم...* سقای دشت کربلا دلواپسم کردی؟ یك خیمگاه چشم انتظارن بر نمی گردی؟ غصه نخور عیبی نداره، زده رقیه قیدِ آبُ خودم جوابشون رو میدم، نخور تو غصه ی ربابُ *دیگه بچه ها تو خیمه از بس گریه کرده بودن صداشون در نمی اومد، بی حال دورِ حسین رو گرفتن، می گفتن: بابا! اومدی چرا عمو رو نیآوُردی...* مردونگی کن پاشو می دونم که بی دستی بی دست هم باشی میگن پشت حسین هستی پاشو نذار هر بی حیایی به اشکِ ناموسم بخنده پاشو نذار هر کی بیاد و دست رقیه رو ببنده ای وای علمدارم اباالفضل!... *کنار هر شهید ابی عبدالله می رسید، آقا رو خاک می نشست" فَجَلَسَ عَلَي التُّراب" علی اکبر رو روی خاک نشست بغلش کرد، اما کنار اباالفضل نوشتن: "فَوَقَفَ عَلَیهِ مُنحَنیا" نه نشسته بود، نه ایستاده بود، یعنی عباس بیا بریم خیمه ها در خطرِ، عباس! من نمی شینم، تو پاشو، میخوان دستِ ناموسم رو ببندن، خیمه ها در خطرِ، ای حسین!...* ــــــــــــــــــ گریز ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•یه‌خواهری رو‌میشناسم.... وتوسل به حضرت معصومه سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج‌محمدرضا بذری ●━━━━━━─────── یه خواهری رو می شناسم تا وارد قم شده بود پر از تبسم شده بود از بس که گل ریختن براش لای گل ها گم شده بود یه خواهری رو میشناسم همش می گفت خدا خدا همش می گفت رضا رضا آخه بگو سراغتو داداش بگیرم از کیا ببین قیامته قم رحمتِ به غیرت قم به من میگفتن دخترِ امامه برید کنار که خواهرِ امامه به دستم شاخه نبات می دادن به دور من هی صلوات می دادن زنا گرفتن دور محملم رو کسی نیومد بشکنه دلم رو با شاخه گل همش دورم حجاب بود چه بزمی بود دست همه گلاب بود «وای وای امون ای دل» یه خواهری هم می شناسم تا وارد شام شده بود خارجی اعلام شده بود گل نیاوردن زخمیه سنگِ لبِ بام شده بود یه خواهری هم می شناسم همش می گفت حسین حسین غریبِ عالمین حسین اینجا کجاست توو مَردمش رفته حیا از بین حسین ببین جنایتِ شام لعنت به غیرتِ شام مگه که زینب دختر امام نیست عمه ی سادات خواهرِ امام نیست اونا که سایه اشونو هم ندیدن حالا کجان؟ تو مجلس یزیدن مَردا گرفتن دور محملش رو می کشیدن چادرِ محملش رو اونجا که حرف از گل بود و گلاب بود چه بزمی بود؟ دست همه شراب بود زینب و اسارت باور نکن..باور نکن زینب و جسارت باور نکن..باور نکن ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•ناگهان‌خلوتِ من... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌ محمدرضا ●━━━━━━─────── ناگهان خلوت من با زدنی ریخت به هم سفره ی ذکر مرا بد دهنی ریخت به هم *حضرت رو وقتی به زندان بردن می‌گفت خدایا ممنونم ازت، یه جای خلوتی پیدا شده باهات مناجات کنم، درد دل کنم، اما این زندان آخر این یهودی چه بر سر آقا آورد، هر زندانی که حضرت می‌رفت زندانبانو تحت تأثیر قرار میداد، گفتن یه حرامزاده رو بفرستن یه یهودی رو بفرستن، آقا رو اذیت کنه، من نمی‌دونم چه بلایی سر آقا آورد، که سر به سجده میذاشت می‌گفت: "یا مُخَلِّصَ الشَّجَر مِن بَینِ الرَّمل و ماء و تین" ای خدایی که گیاه رو از دل زمین خلاص میکنی."یا مُخَلِّصَ الوَلَد مِن بَین مَشیمَةِ و رَحِم"، ای خدایی که طفل رو از رحم مادر خلاص میکنی، "خَلِّصنی مِن یَدِ هارونُ الرَّشید" خدایا! منم از این زندان خلاصم کن....* ناگهان خلوت من با زدنی ریخت به هم سفره ی ذکر مرا بد دهنی ریخت به هم روی این ساق ترک خورده بلندم کردن استخوانم پسِ هر پا شدنی ریخت به هم *"المُعَذَّبِ فی قَعرِ السُّجون فی ظُلَمِ المَطامیر ذِی السّاقِ المَرضوض فی حَلَقِ القُیود"، یعنی این زنجیر کاری با زانوی حضرت کرد با ساق پای حضرت کرد له شد دیگه.... وای وای* کار من از همه مجذوبِ خدا ساختن است نظری کرده ام و قلبِ زنی ریخت به هم *زن بدکاره و رقاصه آوردن توزندان یک لحظه ذهن امام رو منحرف کنه، بعد یه مدت اومدن ببینن، دیدن این زن بدکاره هم سر به سجده گذاشته هی میگه الهی العفو.... یا موسی بن جعفر زن بدکاره رو نگاه کردی آدمش کردی، منِ گریه کنِ مادرت رو هم نگاه کن...* دید حساس شدم آمد و دشنامم داد پسر فاطمه را با سخنی ریخت به هم کار تشییع مرا لنگه دری عهده گرفت از غمِ من دلِ هر سینه زنی ریخت به هم *دم در همه مردم منتظر بودن آقامون میاد، آخه خبر دادن بناست زندانی از زندان بعد چهارده سال آزاد بشه، اما درِ زندان وا شد. یکی می‌گفت: من آقا رو منزل خودم میبرم، خودم نوکریشو میکنم خودم خدمتشو میکنم. یکی می‌گفت: آقا رو ببینم به پاش میفتم با گریه.اما دیدن در وا شد، چهار نفر یه تخته ی درو به دوش گرفتن، آی زیر این تخته رو گرفتن، خبر دارین جنازه رو، رو جِسرِ بغداد بردن، سه شبانه روز جنازه رو رو پُلِ بغداد گذاشتن، بعد سه شبانه روز دفن کردن... هفت تا کفن آوردن هفت تا کفنِ قیمتی به تنِ موسی بن جعفر کردن، جنازه رو با احترام دفن کردن، اما تا محلِ دفن حضرت، هر کی زیر تابوتو می‌گرفت با گریه برمی‌گشت، می‌گفتن چرا گریه میکنید؟ می‌گفتن تابوت آوردن، هفت تا کفن به تنِ حضرت کردن اما هنوز صدای زنجیر میاد.. آخه وصیت کرد منو با غل و زنجیر دفنم کنید.... دیدین یکی از دنیا میره میگن زودتر دفنش کنید، جنازه رو زمین نمونه خوبیت نداره... وای وای.. امامِ ما سه شبانه روز جنازه ش رو پل بغداد بود. جنازه ی امام جواد هم رو پشت بام خانه سه شبانه روز بود. ارباب من و شما حسین هم سه شبانه روز رو‌ خاک‌ِ داغ کربلا بود. اما من یه آقایی رو سراغ دارم برا دفنش عجله کردن.یه وقت دیدن از پشت خیمه صدا میاد، میگه حسین جان صبر کن، دارم مادر اصغر رو میارم، حسین...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•از هر چه هجوم... و توسل ویژۀ رحمت مصطفی صلوات الله علیه و آله اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── از هر چه هجوم خطر بد صلوات نزدیکترین راه به مقصد صلوات هر قدر تو را توان برآید بفرست بر خاتمِ انبیا محمّد صلوات در ماهِ رجب که هست ماهِ برکات شد باز به سوی خلق ابوابِ نجات بخشیده شود گناه هر کس کز شوق بر احمد و آل او فرستد صلوات بر رهبرِ بی‌نظیر ایران صلوات بر شیعه ی مردِ بین میدان صلوات نابودی خائن و نفوذی و نفاق کوریِ یهود و عربستان صلوات بر هِیمنه ی سپاهِ ساقی صلوات بر نام علی آن مِیِ باقی صلوات نفرین به گروهِ سلفی و داعش بر شورِ مجاهد عراقی صلوات بر فکّه و بر کمیل و مجنون صلوات بر سبزیِ عشق و سرخیِ خون صلوات بر فاطمه و غیرت فرزندانش بر جمع سپاهِ فاطمیون صلوات بر امتِ عاشق و مقاوم صلوات بر منتظرِ حضرت قائم صلوات بر مالکِ اشتر و سپاه قدسش بر ذکر حسینِ حاج قاسم صلوات بفرست بلند جای بعضی صلوات ختمِ خوش ماجرای بعضی صلوات ای کاش که عقل شان کمی کار کند نابودیِ کدخدای بعضی صلوات بر آنکه کند به ما حسودی لعنت بر کلِّ جماعت یهودی لعنت بر صبر غیور یمنی ها صلوات بر حاکمِ مزدور سعودی لعنت بر بزدل محتاج نوازش لعنت بر هر که کند ز خصم خواهش لعنت بر عزَّتِ در کلام رهبر صلوات بر مدعیان اهل سازش لعنت .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•چشمی که آلوده... و با خدا ویژهٔ ماه مبارک رمضان اجرا شده رمضان ۱۴۰۳به نفسِ حاج‌ محمد بذری ●━━━━━━─────── چشمی که آلوده شده باران ندارد بی توبه این آلودگی پایان ندارد دیگر حجاب افتاده روی چشمهایم از بس که اُنسی دیده با قرآن ندارد هاتف ندا داده دُعیتُم ایهاالناس کاری خدا انگار جز احسان ندارد حالا که در باز است پس درهم بیایید اینجا کَرَمخانه است این و آن ندارد تا آمدم داخل مرا طوری بغل کرد احساس کردم غیر من مهمان ندارد جز با توسل گریه کردن توبه کردن پرواز کردن تا خدا امکان ندارد راه شهادت نیمه شب اشک است اشک جامانده هرکس دیده ی گریان ندارد این سرزمین نذر امیرالمونین است بیهوده حیدر عشق بر سلمان ندارد ما با دعای فاطمه عبدالحسینیم کی گفته زهرا لطف بر ایران ندارد سرتاسر عالم چو ایران سرزمینی مثل علی موسی الرضا سلطان ندارد راه نجف تا کربلا راه بهشت است جز کربلا عاشق سر و سامان ندارد دلداده ی آوارگی در اربعینم درد جدایی جز حرم درمان ندارد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•فدای جود کسی که... مجتبی علیه السلام اجرا شده ماه مبارک رمضان به نفسِ حاج‌محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── فدای جود کسی که هر آنچه را بخشید فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید غریب بود، اگرچه گدا فراوان داشت کریم بود، بدون سر و صدا بخشید کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید ملامتش نکنید آن که را مدینه نرفت مدینه زائر خود را به کربلا بخشید گمان کنم که دگر مادری زمین نخورَد خدا فقط به حسن این چنین بلا بخشید گمان دیگرم این است که دم آخر به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید خونِ جگر داد زد غریبی من را زهر بهانه‌ست کوچه کشت حسن را وای از آن مسجد و مرور بلایا بر سر منبر مغیره بود خدایا سبِّ علی می‌کنند و فکر بهشتند نامه ی بیعت به عمرو عاص نوشتند کشت مرا داغ کوثری که شکسته خاطره‌ی بغض مادری که شکسته حق بده هرروز زارزار‌ کنم من خاطره‌ی کوچه را چکار کنم من؟ آی کسی که سوال می‌کنی از من تا به کنون دیده‌ای کتک بخورَد زن؟! دست پلیدی به ظرف کوثر من خورد بشکند آن دست که به مادر من خورد *مناقشه است تو مجلس معاویه، همه بلند میشن یکی این میگه یکی اون میگه، همه دارن حرف میزنن جبل الصبر امام حسن ،دریای صبره، کوه صبره، عالم صبره،اما همین امام حسن که صبر وجودشو گرفته، صبر شاگرد مکتب امام حسن مجتباست. این عظمت صبردیدن یه جا بلند شد طاقت نیاورد اونم تا دید تو این جمع ،مغیره بلند شد. صدا زدتو دیگه چیزی نگو..انقده مادر مارو زدی محسن ما جان داد، سر و روی مادر ما رو خونی کردی...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•تا ببینم رحمت..‌ و مناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده به نفسِ حاج‌ محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── تا ببینم رحمت پروردگار خویش را میشمارم باز جرم بی شمار خویش را روز و شب فرقی ندارد پیش من چون با گناه تیره کردم آسمان روزگار خویش را هر زمستان رفت آمد یک زمستان دگر چون به دست خود خزان کردم بهار خویش را هیچکس مانند تو خیر و صلاحم را نخواست کاش دستت میسپردم اختیار خویش را از همان روز ازل باید خدایی میشدم در حریم یار میجُستم دیار خویش را کاش دست مهربانت سایه بان من شود تا بپوشانم خطای آشکار خویش را صحبت از عفو و بزرگی و کرامت میشود تا به سمت تو می اندازم گذار خویش را تو یقینا میشناسی خوبتر از من مرا من نمیدانم صلاح کار و بار خویش را عهد میبندم نباشم غافل از اعمال خود باز یادم میرود قول و قرار خویش را کاش میفهمیدم این آلوده دل من نیستم حال که عمری کشیدم انتظار خویش را بسکه سر زد از من رسوا خطا و اشتباه عاقبت از دست دادم اعتبار خویش را پیله کرده نفس اماره به جسم و روح من کاش روزی بشکنم قفل حصار خویش را آبرو بخشیدی و من آبرو بردم فقط در میان خلق کم کردم عیار خویش را خواب غفلت آمد و خود را به چشمم عرضه کرد در عوض دادم دل شب زنده دار خویش را چند قطره اشک و دست خالی و چشمان تر با خودم آورده ام دار و ندار خویش را بین زندان گناهم یاد تو افتاده ام تا مگر پیدا کنم راه فرار خویش را یا اله العالمین اغفر ذنوبی بالحسین هر چه باشم روی لب دارم شعار خویش را : مجتبی خرسندی .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. من به راهت قدم‌گذاشته ام حاج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ.  يا اَبا عَبْدِ اللّهِ يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ اَيُّهَا الصّادِقُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ. من به راهت قدم‌گذاشته ام روی دوشم قلم‌گذاشته ام در کنار قلم بیا و ببین چوبه دار هم‌ گذاشته ام پای خود جایِ پایِ امثال دعبل و محتشم‌ گذاشته ام سر خودرابه روی دیوارِ خانه ای محترم گذاشته ام ششمین سجده حاکی از این است سربه پای تو هم‌ گذاشته ام در خیالم سرمزارِ تو‌ من چهارده تاعلم‌ گذاشته ام هرچه دارم برای احداثِ یک رواق حرم‌ گذاشته ام هرچقدر اشکم‌ هم بریزم باز درعزای تو‌ کم‌ گذاشته ام روی فرش عزای تو امشب به امیدی قدم‌ گذاشته ام بی ارادت نمیشود که نگفت از عطایت نمیشود که نگفت *غلام‌حضرتِ، کارش اینه افسار مرکب حضرت رو‌داشته، حضرت باید میرفت برمیگشت، یه عده ای شیعیان از خراسان اومدن‌ مدینه خدمت امام صادق، ثروتمندبودن،وضع مالی خوبی داشتن، یکی از اونا اومد پیشِ غلامی که افسار مرکب حضرت رو‌داشت، گفت: غلام! بیا باهم یه معامله کنیم، چه معامله ای؟ گفت: من تو‌خراسان منزل دارم، باغ دارم، ثروت دارم همه رو به تو‌ میدم، تو هم اجازه بده از این به بعد من افسار مرکب امام صادق رو داشته باشم... غلام اومد خدمت امام صادق، عرض ادب کرد، گفت: آقاجان! اگر من که غلام‌ شمام خیری بخواد به من برسه، شما مانع میشید؟ امام فرمود: هرگز، اگه خیری بخواد بهت برسه هرگز مانع نمیشم. گفت: آقاجان! چنین پیشنهادی به من شده، یکی بیاد جا من وایسته غلامی شمارو کنه، افسار مرکبتون رو به دست بگیره، از اون طرف منم به ثروت و مال و منالی برسم. حضرت فرمود: مانعی نداره اختیارش باخودتِ. همچین که راه افتاد بره، امام صادق فرمود: یه لحظه بیا یه نکته بهت بگم. گفت: آقاجان! بفرما؛ فرمود: سالها خدمت کردی به ما؛ حق داری به گردن ما، میترسم‌ بهت نگم‌جفا کرده باشم در حقت، وَ نکته اینه: فردای قیامت جَدِّ ما پیغمبر میاد، امیرالمؤمنین‌میاد، فرزندان امیرالمؤمنین میان، همه نورانی، هرکی به ما خدمت کرده باشه نزدیکترِ به اهل بیت. غلام یه لحظه درنگ کرد، من چی به دست بیارم و چی از دست بدم، چقدر این نکته مهمِ، یه لحظه به خودش نهیب زد، اومد پیش مَردِ خراسانی، گفت: من پشیمون شدم، من از مولام جدا نمیشم.... مرد خراسانی گفت: من میدونستم بری پیش امام صادق مطرح‌کنی حضرت راه جلو‌پات میذاره و از این معامله پشیمون میشی....* بی ارادات نمیشود که نگفت از عطایت نمیشود‌ که نگفت دلمان را خودت دوباره بساز از زمستانمان بهاره بساز برگ ریزانِ فصلِ پاییزم از وجود‌ من استعاره بساز تکه های دلِ مرا بردار سَرِهم کرده چارپاره بساز نوحۀ پنجمِ صفر با من تو برایش دوگوشواره بساز یا شب هفتم از منِ بیتاب حلقه برگوشِ شیرخواره بساز درد دارم که آمدم امشب چارۀ درد، راهِ چاره بساز ــــــــــــــــــ .
. من به راهت قدم‌گذاشته ام حاج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ.  يا اَبا عَبْدِ اللّهِ يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ اَيُّهَا الصّادِقُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ. من به راهت قدم‌گذاشته ام روی دوشم قلم‌گذاشته ام در کنار قلم بیا و ببین چوبه دار هم‌ گذاشته ام پای خود جایِ پایِ امثال دعبل و محتشم‌ گذاشته ام سر خودرابه روی دیوارِ خانه ای محترم گذاشته ام ششمین سجده حاکی از این است سربه پای تو هم‌ گذاشته ام در خیالم سرمزارِ تو‌ من چهارده تاعلم‌ گذاشته ام هرچه دارم برای احداثِ یک رواق حرم‌ گذاشته ام هرچقدر اشکم‌ هم بریزم باز درعزای تو‌ کم‌ گذاشته ام روی فرش عزای تو امشب به امیدی قدم‌ گذاشته ام بی ارادت نمیشود که نگفت از عطایت نمیشود که نگفت *غلام‌حضرتِ، کارش اینه افسار مرکب حضرت رو‌داشته، حضرت باید میرفت برمیگشت، یه عده ای شیعیان از خراسان اومدن‌ مدینه خدمت امام صادق، ثروتمندبودن،وضع مالی خوبی داشتن، یکی از اونا اومد پیشِ غلامی که افسار مرکب حضرت رو‌داشت، گفت: غلام! بیا باهم یه معامله کنیم، چه معامله ای؟ گفت: من تو‌خراسان منزل دارم، باغ دارم، ثروت دارم همه رو به تو‌ میدم، تو هم اجازه بده از این به بعد من افسار مرکب امام صادق رو داشته باشم... غلام اومد خدمت امام صادق، عرض ادب کرد، گفت: آقاجان! اگر من که غلام‌ شمام خیری بخواد به من برسه، شما مانع میشید؟ امام فرمود: هرگز، اگه خیری بخواد بهت برسه هرگز مانع نمیشم. گفت: آقاجان! چنین پیشنهادی به من شده، یکی بیاد جا من وایسته غلامی شمارو کنه، افسار مرکبتون رو به دست بگیره، از اون طرف منم به ثروت و مال و منالی برسم. حضرت فرمود: مانعی نداره اختیارش باخودتِ. همچین که راه افتاد بره، امام صادق فرمود: یه لحظه بیا یه نکته بهت بگم. گفت: آقاجان! بفرما؛ فرمود: سالها خدمت کردی به ما؛ حق داری به گردن ما، میترسم‌ بهت نگم‌جفا کرده باشم در حقت، وَ نکته اینه: فردای قیامت جَدِّ ما پیغمبر میاد، امیرالمؤمنین‌میاد، فرزندان امیرالمؤمنین میان، همه نورانی، هرکی به ما خدمت کرده باشه نزدیکترِ به اهل بیت. غلام یه لحظه درنگ کرد، من چی به دست بیارم و چی از دست بدم، چقدر این نکته مهمِ، یه لحظه به خودش نهیب زد، اومد پیش مَردِ خراسانی، گفت: من پشیمون شدم، من از مولام جدا نمیشم.... مرد خراسانی گفت: من میدونستم بری پیش امام صادق مطرح‌کنی حضرت راه جلو‌پات میذاره و از این معامله پشیمون میشی....* بی ارادات نمیشود که نگفت از عطایت نمیشود‌ که نگفت دلمان را خودت دوباره بساز از زمستانمان بهاره بساز برگ ریزانِ فصلِ پاییزم از وجود‌ من استعاره بساز تکه های دلِ مرا بردار سَرِهم کرده چارپاره بساز نوحۀ پنجمِ صفر با من تو برایش دوگوشواره بساز یا شب هفتم از منِ بیتاب حلقه برگوشِ شیرخواره بساز درد دارم که آمدم امشب چارۀ درد، راهِ چاره بساز ــــــــــــــــــ .
. |⇦•به‌کمند زلف ...... و توسل ویژهٔ دهه کرامت و علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمدرضا بذری ●━━━━━━─────── به کمند زلف سیاه او دل و جان اسیر می شود به زیارت حرمش ملک، ز بهشت سیر می شود   به خدا رسیده هر آنکه در ره او حقیر می شود به اشاره اش رخ شیر در پس پرده شیر می شود به بهشت و کوثر و زمزم و به سماء و ارض و قلم قسم چه در این جهان چه در آن جهان پرکاهی از کرمش بَسَم چو فقیر من که نشسته ام سر خوان جود و عطای او تر اگر کند لب خود دهم سر و جان و دیده برای او ز ازل نبوده وجود من، مگر از وجود دعای او زده پر دلم به هوای او، به امید صحن و سرای او ز ازل طلیعه حُسن او به ابد هبوط می کند به خدا که خضر پیش او ز ادب سکوت می کند منم آنکه از سر نوکری سر خود به خاک سوده ام به زبان اَلکن خود عطا و کرامتِ تو ستوده ام چه بهشتی ام چه جهنمی به خدا مُحبِّ تو بوده ام چو کبوتری پر خویش را ز محبت تو گشوده ام ز همان دمی که خدای من، گِل من سرشت یا رضا به میان لوح دلم نوشت،حرمت بهشت یا رضا غم و محنتت شده ثروتم، که تویی همای سعادتم نه قُعود من نه قیام من، که توئی تمام عبادتم چه شود که لحظهٔ مرگ من، تو قدم نهی به عیادتم چه خوش است آنکه سلام تو، بشود سلام شهادتم من پر شکستهٔ خسته را چو اسیر کنج قفس مگیر دُر مهر و گوهر عشق را ز من فقیر پس مگیر بفدای آنکه به طوف تو ز رهی دراز آمده بفدای زائر خسته ای که به صد نیاز آمده ز برت نرفته کسی مگر که دوباره باز آمده به شکوه و شوکت پرچمی که به اِهتزاز آمده نظری که خسته و مضطرم نظری که سائل این درم تو ردم کنی ز حریم خود نشود به حقِّ تو باورم تو که کاسه های دل مرا پُر اشتیاق میکنی نه شنیده ام نه که دیده ام سخن از فراق میکنی به نگاه مرحمتت قسم که به هر رواق میکنی چه زمان نصیب غلام خود سفر عراق میکنی عمر من اگر چه همه خطاست دلخوشی من نظر شماست ز فراق خسته ام رضا، دل من هوایی کربلاست : ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•به اذن علی... و توسل به امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── به اذن علی به نام علی بریم تا نجف دارالسلامِ علی زبان الکن از وصفِ مقامِ علیست خدا عاشقِ لحن و کلامِ علیست سلامُ الله امین الله فی ارضه یه لبخندِ حیدر به دنیا می ارزه در بندِ اونم که عالم شد دربندش وسعت ملکِ عشقش بی حد و مرزه فوق انتظار، میر و شهسوار ذکرم بی شمارحیدر حیدر حیدر نورِ لَم یَزل،اصلِ بی بدل شاهم از ازل حیدر حیدر حیدر «یا حیدر علی مولا...یا حیدر علی مولا...» نگارم علی، قرارم علی نفس هر نفس، هر دم شعارم علی خوشیِ دو روزِ روزگارم علی نذاشته یه لحظه کم بیارم،علی اعمالم بی حب حیدر باطل میشه با ولایِ حیدر دینم کامل میشه بهشت من دیدنِ رویِ علیه یعنی بهشتم بی حیدر بی حاصل میشه شاه السلام،شاها السلام عرضِ احترام،سایه ت مستدام حیدر حیدر حیدر مرد هر خطر، مافوق بشر بابای قمر...حیدر حیدر حیدر «یا حیدر یا مولا...یاحیدر یا مولا...» حسابم علی، کتابم علی شب اولِ قبرم، جوابم علی منم رعیت و عالیجنابم، علی میگم یک کلام، فصلُ الخِطابم علی ذکرم از گهواره تا گورم یا حیدر سرِدارِ عشقت منصورم یا حیدر همه من و میشناسند با عشقِ حیدر آرزومه کنن محشورم با حیدر رکن الاولیاء، شاهِ لافتی ای صاحب لوا.‌‌..حیدر حیدر حیدر ای حبل المتین،مولی المومنین عشقِ بی قرین...حیدر حیدر حیدر «یا حیدر علی مولا...یا حیدر علی مولا.» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•به علی به اولاد علی.... و توسل به امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── به علی به اولاد علی به علی به نادعلی سر من به پات افتاده علی مست مست مستم با یاد علی من الازل الی الابد شروع هر کارم یا علی مدد علی علی میگم چاره ساز می شه علی علی میگم راه ها باز می شه باید اسم علی رو تو اذان بگیم اون موقعه اس که نماز ما نماز می‌شه من الازل الی الابد من الازل الی الابد پهلوون زیاد دیدم ولی کیه که بدون مَعطلی خیبر رو یکدستی می‌کنه کار هیشکی نیست جز مولانا علی مولانا علی مولانا علی یه ضربه زد به عَبدوَد ملائکه گفتند: یا علی مدد علی علی ای والله به ضربه هاش هر جا بری هستند کشته مرده هاش یه خونواده داره بی نظیر علی اصلاً هزار ماشاءالله به بچه هاش .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
👆 |⇦•رخت خونین حسین... و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُ..اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ... اَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا اِلهَ اِلّا هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ مِن جِمیعِ ظُلْمی وَ جُرْمی و إِسْرافی عَلی نَفْسی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ" "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللهِ وَعَلَی الْاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ ، عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین" با اجازه از خداوند تعالیِ(تعالای) حسین اول ماهی می‌زنیم دل را به دریای حسین بادبان عشق وا شد ناخدا آماده است باز کشتی نجات شاه راه افتاده است بر غمش اهل زمین و آسمان گریان شده رخت خونین حسین از عرش آویزان شده *راوی به امام صادق علیه السلام گفت:آقا! هرکس از دنیا بره مردم برایش مجلس عزا یی برپا می‌کنند ولی شما و شیعیانتان تا محرم میشه از روز اول محرم همه داغدارید. و شروع به عزاداری می‌کنید .حضرت تا این جمله را شنیدن توضیح دادند،فرمودن: لحظه‌ای که هلال محرم جلوه می‌کنه پیراهن خونی جد غریب ما حسین رو از عرش آویزان می‌کنند. این پیراهن همان پیراهنی است که به ضرب شمشیرها پاره پاره شده.فرمود:ما و شیعیان ما می‌بینیم این پیراهن خونی را با چشم دل نه چشم سر،فرمود: تا با چشم دل می‌بینیم این اشک ها سرازیر میشه...* در غمش اهل زمین و آسمان گریان شده رخت خونین حسین از عرش آویزان شده شخص حیدر پای نصب پرچم آمده سینه زن‌ها یا علی ماه محرم آمده کشته ی اشک است اربابی که شد آقای ما کیف دارد دسته جمعی گریه کردن‌های ما *یاد این دو بیت افتادم* (پروانه شدم تا که بسوزم اما هر سوختنی سوختن شمع نشد ما جمع شدیم دور هم گریه کنیم بر آن بدنی که آخرش جمع نشد) خالی از احساس بودم از غمش پر می‌شوم مطمئنم عاقبت با لطف او حر می‌شوم در میان هروله پرواز را حس می‌کنم رخت از تن کم کنم تا یاد عابس می‌کنم بر لبم شور شهادت را عسل کن آخرش جان جُونت نوکر خود را بغل کن آخرش با مصیبات عمیقت دیده گریان می‌کنم در میان روضه ها یاد شهیدان می‌کنم خوش به حال هرکه بین روضه گرم خدمت است چادر زهرا پناه خادمان هیئت است حضرت زهرا خودش دنبال کارنوکر است پیراهن مشکی نوکر دست دوز مادر است نالهٔ ما امتداد ناله‌های فاطمه است بانی اطعام روضه مجتبیِ فاطمه است بین هیئت کربلایش را زیارت می‌کنیم شب به شب با انبیاء در روضه شرکت می‌کنیم آی نوکر! رزق اشکت را ز آب آور بگیر *مرحوم آیت الله بهجت می‌فرمایند: اشک رو از عالم بالا میارن تو‌ مشک‌ چشا تقسیم‌میکنن.یا ابوالفضل به ماهم رزق گریه بده..* ای نوکر رزق اشکت را ز آب آور بگیر کربلای اربعین را از علی اکبر بگیر کاش خون ما بریزد در دیارِ کربلا شیرخوار ما فدای شیرخوار کربلا دختری شیرین زبان اعجاز را آغاز کرد نطق لالِ مجلس ما را رقیه باز کرد خسته‌ام خسته در این شهر مسلمان کُش‌ها میهمانم به میهمانی مهمان کش‌ها .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•هر که پای نگار .. علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── "اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ، اَلسَّلاَمُ عَلَي الْمَهْدِيِ وَ عَلی آبائه، السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا صَرِيعَ الْعَبْرَةِ السَّاكِبَةِ،السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ الْمُصِیبَهِ الرَّاتِبَهِ،وَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة،وَ یا بابَ نِجاةِ الْأمّة" هر که پای نگار پا نشود درِ جنت به روش، وا نشود قَبْرُهُ‏ فِی‏ قُلُوبِ‏ مَنْ‏ وَالا در دلم غیر دوست جا نشود رو به هر کس زدم مرا پس زد هیچ جا کوی آشنا نشود اشک اگر آبرو نگه دار است راز من با تو برملا نشود ما محرم گرسنه ی اشکیم کاش چشمی کم اشتها نشود *من از محرم بی‌گریه می‌ترسم،من از محرمی که اشک نداشته باشم می‌ترسم حسین جان به من روزی گریه بده..* گریه کن همنشین معصوم است تا قیامت از او جدا نشود زهد بی حب، تو ضرر دارد پس کسی بی تو، با خدا نشود پرچمت اعتبار منزل ماست بی تو این خانه ها بنا نشود *هنوزم خیلی‌ها اعتقاد دارند پی خونه‌ای رو میذارن کمی تربت امام حسین میریزن...* وادی تور ماه حسینیه‌هاست نطق ما هر کجا که وا نشود وا مکن از سر خودت ما را آخه سفرهٔ شاه بی‌گدا نشود بی پناهم پناه من زهراست دستم از چادرش رها نشود تعزیه‌دار روضهٔ تو، رضاست او نگرید عزا عزا نشود... *حضرت رضا به ابن شبیب فرمودند: "إن كُنتَ باكِيا لِشَيءٍ فَابكِ لِلحُسَينِ" ابن شبیب! می‌خوای گریه کنی بر حسین گریه کن. بعد فرمود: ما پلک‌هامون زخم شده انقدر گریه کردیم..* « زخم‌های او زیاد و اشک‌های ما کم است می‌پذیرد باز از ما این بضاعت را حسین دست و پا می‌زد اگر در خون میان قتلگاه دست و پا می‌کرد اسباب شفاعت را حسین» حج نوکر طواف شش گوشه است مکه خوب است، کربلا نشود کلِّ عالم به پات جان بدهند باز حق غمت ادا نشود *این روایت از امام صادق علیه السلام است که می‌فرماید: همه ی عالم جان بدهند، انسانها جان بدن برای این مصیبت حقش ادا نمیشه. امام صادق به مسمع بصری فرمود: مسمع!کربلا نمیری گریه می‌کنی یا نه؟ گفت: بله..حضرت فرمود: بگو ببینم جزع و فزع برا حسین‌میکنی یانه؟ برای حسین ما بی‌قراری می کنی یانه؟..* ته گودال رفت و آمد بود روی جسمت برو بیا نشود دختر کوچک تو خوابیده کاش! دور سرت سر و صدا نشود کاش! آقا تو بی کفن نشوی کاش! سهم تو بوریا نشود «حسین وای وای ...» آن سفر کرده که صد قافله دل همرَه اوست راه بستن روی قافله‌اش، دشمن و دوست هر کجا هست خدایا به سلامت دارش گره افتاده حسین بن علی در کارش *آقا! هزارو‌ چهارصد سالههنوز این داغ تازه هست آقا. سفر به سلامت آقا..* کودکان در بغل مادرشان خوابیده دختران هم گلِ سر بر سرشان، خوابیده ردِّ خورشید عراق هست روی صورتشان از غریبی به خدا طاق شده طاقتشان دخترانی که به روی پر قو خوابیدند اما، موقع دیدن لشکر چقدر ترسیدند زینب از ناقه چه با واهمه آمد پایین زینب آمد؟ نه! بگو فاطمه آمد پایین گَرد بر چادر خانوم بنشیند هیهات قد او را کسی از دور ببیند هیهات آه زینب به ملاقات خدا آمده‌ای کربلایی شده‌ای کرب و بلا آمده‌ای تو که دور و بر خود چند برادر داری پرده داری حرمی چون علی اکبر داری تو که در امر حیا بین زنان منتخبی چون علی شیر خدا شیر خدای عربی چند روزِ دگر آماده هجران هستی بی ابوالفضل گرفتار بیابان هستی .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•عشق یعنی.... وتوسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── عشق یعنی: نوکری کنی و صِله ات کربلا باشه عشق یعنی: کنج روضه بشینی و درد دل کنی عشق یعنی: روضه های حسین برات سرپناه باشه سر پناهمه روضه اشکه تنها سرمایم نوکرات رفیقامن لارفیق لی الّا نوکرای تو تکیه گاهمه بابات مادرت امید من بچه هات عزیزامن لاحبیب لی الّا بچه های تو درمون دردم آقا! دورت بگردم آقا! هرجا برم هیچکی برام حسین نمیشه از خیلیا تو دنیا دیدم مَحبت اما هیچکی برام بازم امام حسین نمیشه «حسین حسین درمون دردم حسین حسین دورت بگردم» عشق یعنی: موهایی که تو روضه کم کم سفید میشن عشق یعنی: گریه های توو روضه وقتی شدید میشن عشق یعنی:پیرغلامایی که پا عشقت فدا شدن عشق یعنی:نوکرایی که مثل ارباب شهید میشن نوکرا پر از نورن هیئتات پر از شورن روضه هات شهید سازن لافَلاح لی الّا روضه های تو تو نگاهت اکسیره هر دمت شفا بخشه یک دعا بسه واسم لا نَجات لی الّا با دعای تو ای بهترینم آقا! ای نازنینم آقا! تا آخره عمرم پای کارت میمونم منم رعیت تو یه عضو ملت تو منم مثه سردار، سردارت میمونم «حسین حسین درمون دردم حسین حسین دورت بگردم» عشق یعنی: کربلا با یه کوله و یک علم بری عشق یعنی: از نجف تا حرم قدم به قدم بری عشق یعنی: هم بمونی تو حسرت کربلا یه عمر عشق یعنی: کربلا باشه خونتو هی حرم بری کربلات که دنیامه گنبدت طلات عشقم زندگیمه شش گوشه لا حَیات لی الّا کربلای تو خیمه هات پر از اشکه علقمه ات همش روضه است قتلگاه نفس گیره لا مَمات لی الّا غصه های تو ای مهربونم آقا! دردت به جونم آقا! خیلی دلم میخواد بیام قسمت نمیشه خیلی گذشته آقا از آخرین کربلا این بار دیگه نگو آقا نوبت نمیشه «حسین حسین درمون دردم حسین حسین دورت بگردم» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•تو‌ این شبا... وتوسل به روحی له الفدا اجرا شده به نفسِ حاج‌محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── تو این شبا برای حال خستمون دعا کن تو رو خدا برا دل شکستمون دعا کن ببین گناه، بال و پر پروازمون رو بسته آقا بیا، برای بال بستمون دعا کن تو رو به اضطرار زینب، بیا آقا به قلب بی قرار زینب، بیا آقا به غربت مزار زینب، بیا آقا تو رو به غربت رقیه، بیا آقا به زخم صورت رقیه، بیا آقا تو رو به لکنت رقیه، بیا آقا دوباره باز، گدا در انتظار لطف شاهه حاجت من، از تو فقط یه گوشه ی نگاهه امشب فقط، امید من به دستای کریمت دستی بگیر از منی که پرونده ام سیاهِ به مشک پاره ی علمدار، بیا آقا تو رو به اون دو چشم خون بار،بیا آقا به طفل تشنهٔ بین گهوار،بیا آقا تو رو به شاه بین گودال بیا آقا تو رو به اون پیکر پامال بیا آقا به مادری که رفته از حال،بیا آقا من اومدم،صدات زدم تو هم منو صدام کن یه کاری کن،بیا منو دوباره رو به رام کن تو رو قسم به خجلت سکینه از اباالفضل آقا منو، این اربعین زائر کربلام کن تو رو به قلب زار حیدر،بیا آقا به چهره ی کبود مادر،بیا آقا تو رو به خون میخ رو در،بیا آقا تو رو به پهلوی شکسته بیا آقا به محسن به خون نشسته بیا آقا به حرمت دو دست بسته، بیا آقا .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•بازم‌جبرییل خبر... ویژهٔ ولادت اباالمهدی امام‌ حسن عسکری علیه السلام اجرا شده به نفس حاج‌ محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── بازم جبرییل خبر آورده سائل ها رو پشت درآورده مژده میده که عروسِ زهرا واسه ی علی پسر آورده جا نمونی.. آی کسی که هستی دنبال نشونی دیگه باید خودتو زود برسونی خونه ی امام هادی واسه مهمونی اهلاً و سهلاً نور هل أتی اومد اهلاً و سهلاً یار آشنا اومد اهلا وسهلاً خوش بحال ما اهلاً وسهلاً شاه سامرا اومد «اهلاً وسهلاً یا امام عسکری» آخر دشت زمین غزل خون میشه آسمون ستاره بارون میشه سِرّش رو فقط مسیح میدونه راهب از دمش مسلمون میشه چشم براهش ... همه انبیا نشستن سر راهش همگی مومن اعجاز نگاهش کعبه امیدشونه صورت ماهش اهلاً و سهلاً وقت کف زدن اومد اهلاً و سهلاً ماه انجمن اومد اهلاً و سهلاً دومین بهار اهلاً و سهلاً دومین حسن اومد «اهلاً و سهلاً یا امام عسکری» از دنیا دلت گرفته وقتی یادت باشه اینو توی هر سختی فرزند همین اقا برمیگرده دنیا میشه آخر خوشبختی منتظرها ... که پریشونید واسه یوسف زهرا بگیرید عیدی رو از دست این آقا که ظهور منتقم باشه همین فردا اهلاً و سهلاً آیه های نور اومد اهلاً و سهلاً طاهر و طهور اومد اهلاً و سهلاً با رسیدنش اهلاً و سهلاً وعده ی ظهور اومد «اهلاً و سهلاً یا امام عسکری» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
. |⇦•کوه بودم بلند و... و توسل به سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── "السلام عليکم یا اهلَ بَیتِ النُّبُوَّة و مَوضِعِ الرِّسالَة و مُختَلَفَ المَلائِکَة، السلام علی المَهدی و علی آبائِه، السلام علی السَّیِّدَةِ الجَلیلَةِ الجَمیلَه، زاکِیَةِ الاحزانِ الطَّویلَه، فِی المُدَّةِ القَلیلَه، المَخفِیَّةِ قَبرُها، المَجهولَةِ قَدرُها، المظلومِ بَعلُها، المَقتولِ وَلَدُها، المَکسورَةِ ضِلعُها" کوه بودم بلند و با عظمت روی دامان دشت جایم بود قد کشیدم ز خاک تا افلاک ابرها فرش زیر پایم بود *کوه داره توصیف میکنه..از زبان کوه* شب که چشم ستاره روشن بود نور مهتاب دل ز من می‌برد صبح چو آفتاب سر میزد اولین پرتوَش به من میخورد دفتر وحی حق که روز به روز جلوه اش سبز و سبزتر بادا در بیان شکوه من دارد آیه ی والجِبالِ اوتادا سینه ام را اگر که بشکافم لعل و الماسِ دیدنی دارم از گذشت زمان و دحوُ الارض خاطرات شنیدنی دارم صبح یک روز چشم وا کردم ضربه ی تیشه بود گوش خراش تخته سنگی شدم جدا از کوه اوفتادم به دست سنگ تراش پتک سنگین و تیشه ی فولاد سهم من از تمام هستی شد حکم تقدیر و سرنوشت این بود نام من آسیابِ دستی شد گرچه از بازگشت خویش به کوه پس از آن روزگار نهی شدم این سعادت ولی نصیبم شد که جَهیز عروسِ وحی شدم گوشه ی خانه ای مرا بردند که حضور بهشت آنجا بود برترین سرپناهِ روی زمین بهترین سرنوشت آنجا بود دستی از جنس یاس و نیلوفر شد در آن خانه آسیاگَردان گرچه سنگم ولی دلم میخواست جان او را شَوَم بلاگردان هر زمان گِرد خویش چرخیدم می‌شنیدم تلاوت قرآن روح سنگین و سخت من کم کم تازه شد از طراوت قرآن راز خوشبختیِ مرا چه کسی جز خداوند دادگَر دانَد کِی گمان داشتم مرا روزی جبرئیل امین بگرداند *سلمان میگه میرفتم سمت مسجد دیدم صدایی به گوشم میرسه، چه خبره؟ دیدم از خونه ی فاطمه ی زهرا صدا میاد. صدای محزون و جانسوزی، آرام در زدم، فضه درو باز کرد، سلمان صدا زد خانم صدای محزونی از خانه ی امیرالمؤمنین میومد نگران شدم، صدا زد نگران نباش، بی بی داره گندم آسیا میکنه، امروز خیلی خسته شده. گفت اجازه میدن بیام داخل؟ فضه رفت اجازه بگیره، بی بی گفت سلمان از ما اهل بیته، بگو بیاد، سلمان میگه وارد خونه ی بی بی شدم، دیدم ابی عبدالله بغل فاطمه ی زهراست، بی بی داره آرام آرام این آسیابو میگردونه، خوب دقت کردم دیدم دستاش زخم شده. گفتم بی بی جان فضه که هست، شما چرا کار انجام میدین؟ عظمت و تواضع رو ببین، فرمود سلمان پیغمبر بهم فرمود یه روز کار خونه رو تو انجام بده یه روز فضه انجام بده، امروز نوبت منه، من نمیخوام خادمه ی این خونه اذیت بشه، صدا زد بی بی پس تا اذان مونده، یه کارو بگو من انجام بدم، بی بی فرمود: سلمان من مادر حسینم، من بهتر میتونم حسین رو نگه دارم، آسیاب دستی رو تو بگردون، میگه همینجور میگردوندم، دیگه اذان شد، گفتم بی بی اجازه بدین برم مسجد نماز، نماز که تمام شد دیدم مولا کنار پیغمبر نشسته، اومدم سمت آقا، گفتم: یا علی! دست زهرا زخم شده، تا این جمله رو گفتم دیدم اشک سرازیر شد از چشمای مولا، گریان دوید رفت سمت خونه، اما میگه بعدِ لحظاتی دیدم مولا داره میاد اما خندان، پیغمبر فرمود: علی جان میرفتی گریان بودی اما حالا خندان اومدی، صدا زد یا رسول‌ الله رفتم منزل دیدم فاطمه خوابیده، حسین بغلش، آسیاب دستی خودش داره میگرده، یه جمله داره کلی روضه از توش درمیاد، پیغمبر فرمود: خدای عالم ضعف تنِ فاطمه ی منو دید، خدای عالم فرشتگانی داره...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج‌محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── بارها شد که با خودم گفتم ای که داری به کار نان دستی کاش هرگز ز خاطرت نرود وامدار چه خانه ای هستی خانه ی آسمانیِ خورشید خانه ی روشن ستاره و ماه خانه ی وحی، خانه ی قرآن خانه ی اِنَّما یُریدُالله از همین خانه تا ابد جاری ست چشمه ی فیض چشمه ی احسان سایِبان معطر اینجاست سوره ی هل اَتی علیَ الانسان آسیابم ولی یقین دارم که پناهنده ام به سايه ی نور سرنوشت مرا دگرگون کرد اشک زهرا و ذکر آیه ی نور یاسِ یاسین که با دعای پدر آیه ی نور بود تن پوشَش داشت دستی به دسته ی دَستاس دست دیگر گُلی در آغوشش در محیطی که هر وجب خاکش فخر بر آفتاب و ماه کند آرزو میکنم که گاه به من دختر کوچکی نگاه کند گرچه از بازتاب گردش من نان این خانه برقرار شده ست شرمسارم از اینکه میبینم دست زهرا جریحه دار شده ست رفت خورشید وحی و آمد شب سر نزد از ستاره سوسویی اما صبح از کوچه ی بنی هاشم شد بلند آتش هیاهویی تا بدانم چه اتفاق افتاد تا ببینم هر آنچه بود درست دل به دریا زدم به خود گفتم چشم ها را دوباره باید شست دیدم آن روز صبح منظره ای که به خود مثل بید لرزیدم آتشم زد شرار دل وقتی شعله ها را به چَشم خود دیدم از همان آستانه ای که عرش قدسیان را به آن نظرها بود اشک چشم ستارگان میریخت بین دیوار و در خبرها بود من به حسرت نگاه میکردم باغ گل را میان آتش و دود جز خدا هیچکس نمی‌داند که چه آمد به روز یاسِ کبود با همان دست عافیت پرور که پرستاریِ پدر میکرد از امام زمان خود یاری در هیاهوی پشت در میکرد هیزم آوردن آتش افروزی سهم هر رهگذر نبود ای کاش خبرِ ناشنیده بسیار است اما خبر میخ در نبود ای کاش دست خورشید را که می‌بستند شرح این ماجرا کبابم کرد آنچه پشت در اتفاق افتاد سنگم، اما ز غصه آبم کرد * شبای آخر مادر ساداته، اینکه فرمودن:" قَد ذابَ لَحمَها"، فرمودن: دیگه گوشتهای بدنش آب شد، یه وجهش همینه، عزادار دیگه نمیدونه غذا چیه آب چیه، از فرط گریه و عزاداری آدم لاغر میشه، اما یه علت اصلیش مال قصه ی بین در و دیواره، وقتی عرب یه دونه انگور رو بین دو تا انگشت میفِشُره، گوشت و آب از بین اين دانه ی انگور میزنه بیرون، پوست به پوست میچسبه میگن اَثَّرَه، اَثیر عِنَب یا همون آبِ انگور، عین عبارتو برات بگم، اِنَّ فُلان، اسمشو نمیبرم، اِنَّ فُلان اَثَّرَ فاطمَه بینَ حاطِبَ الباب، اَثرَةً شَدیدَه، بین در و دیوار چنان زهرا رو فشار داد..* نمی‌خواهم برنجانم دلت را بی سبب اما چگونه مرگ یک مادر چهل تن متهم دارد *اعراب جمع شدن اومدن خدمت پیغمبر، هدایایی به رسول خدا بدن، مزد و اجر رسالت شماست. پیغمبر فرمود: "قُل لا اَسئَلُکُم علَیهِ اَجرا"، من اجر رسالتی نمیخوام "اِلّا المَوَدَةَ فِی القُربی"، فقط به فاطمه ام احترام کنید، معصوم میفرماید: اگر پیغمبر میفرمود دشمنی کنید از این جنایت بالاتر نمیکردن..* فاطمه اصلا مال دنیا نبود میون شعله جای دریا نبود بذارید از زبون زینب بگم کوچه که جای مادر ما نبود دیدم وسط کوچه پرپر شدنت را پامالِ لگدهای مکرّر شدنت را بین در و دیوار گلاب از تو گرفتن همه دیدند معطر شدنت را با کشتن یک سوم سادات گرفتند از چهره ی تو لذت مادر شدنت را زهرای رشیده به چه تشبیه کنم من با پیکر یک طفل برابر شدنت را ممنونم اگر نروی میمیرم اگر بروی زهرا مرو مرو ای نخل بریده ثمر ای مادرِ کشته پسر زهرا مرو مرو «به نیت فرج ناله بزن یازهرا...» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇