زمزمه؛ اُم المؤمنین.mp3
زمان:
حجم:
2.26M
#حضرت_خدیجه علیهاالسلام
#زمزمه
🔹ام المؤمنین🔹
چه ماهی شده برام ماه رمضون
صدای شیون میاد از آسمون
تو رفتی بهارمون شده خزون
تا واکنی بازم چشاتو خانوم
غربت میباره از تو چشمام آروم
ای، همسفرۀ درد و غمم
ای، یار و انیس و همدمم
وای، بعد از تو غرق ماتمم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همینکه اسمت میاد روی لبام
میریزه اشکام به روی گونههام
خدیجه! دلگرمی بودی تو برام
زخم زبون شنیدی عمری اما
بازم منو هیچوقت نذاشتی تنها
ای، زیبایی دنیای من
ای، بانوی بیهمتای من
وای، با رفتنت ای وای من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نمیشه نبودن تو باورم
دوباره چشاتو وا کن یاورم
یتیمی زوده برای دخترم
زهرا نداره بی تو جز غم حاصل
مهرت نمیره تا قیامت از دل
وای، تو رفتی اُم المؤمنین
وای، بیتو شدم تنهاترین
وای، اشکای زهرا رو ببین
شاعر: #رضا_خورشیدی_فرد
نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
@emame3vom
.
#زمزمه
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#شب_هشتم_محرم
#حجةالاسلام_محمدرضا_رضایی #عبدالله_باقری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
پاشو ای عمرم تا جون نداده بابا
جلوی چشمام پرپر نزن رو خاکا
صورت به صورتت میذارم // اما آروم نمیشم بابا
تازه جوون من شد پهلوت // شبیه زهرا
کنار پیکر تو من حیرونم
چه جور تو رو به خیمه برگردونم
عزیز جونم
چه کرده با تو کینه ی این لشگر
نمونده دیگه چیزی از این پیکر
عزیز جونم
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
کمی هم عشقم فکر دل بابا کن
میگیرم خون از پلکت چشات و وا کن
ببین چه کرده داغت بابا // میریزم خاک ماتم بر سر
پای ناموسم و واکردن // میون لشگر
شبیه مادر شکسته بالم
که رفت پی بابام غریب عالم
میاد دنبالم
میدونه محتضر شدم؛ خشکیدم
میدونه که کنار تو جون میدم
میاد دنبالم
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
به من میخنده هر کی جوونی داره
جلو چشم من دست رو شونه ش میذاره
وقت جمع کردنت از صحرا // نمک به زخم من پاشیدن
با خنده عضو جا موندت رو // نشونم میدن
منی که دست به زانوهام میگیرم
کمک برا تو از خیام میگیرم
دارم میمیرم
شبیه من جوونا هم مبهوتت
شده عبای دوش من تابوتت
دارم میمیرم
.................
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#زمزمه
میباره آتیش از آسمونِ اینجا
بخون دردامو از حال و روزم مولا
خون گریه میکنم با این آب
دلواپسم واسه یه مادر
افتاده بین آب تصویرِ
علیِ اصغر
سهشعبههای حرمله، زهر داره
سنگا برای قافله، بسیاره؛ نیا به کوفه
از تو چشا، حرفاشونو میخونم
همه به فکر غارتن، میدونم؛ نیا به کوفه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به یادت هستم حتی تو این وانفسا
به یاد من باش وقتی که میشی تنها
با اَینَ مسلمت در غربت
جون دوبارهای میگیرم
با این سرِ جدا اما باز
برات میمیرم
نداره هیچکسی مثه من دردی
چه جور بهت خبربدم برگردی؛ نیا به کوفه
نمیسوزه برات دل این مردم
دارن هوای ری، هوای گندم؛ نیا به کوفه
شاعر: #رضا_خورشیدی_فرد
نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
..............
#شب_دوم_محرم
#زمزمه
کجای دنیاس اینجا که بیقرارم
کنار من باش بیتو آروم ندارم
عمریه من با تو همراهم
از بیتو بودنم بیزارم
حتی تصورِ تنهاییم
میده آزارم
«أمن یجیب» به زیر لب میخونم
تا آخرش به پای تو میمونم؛ عزیز خواهر
الهی که فدات بشم من آخر
نبینه اما خم به ابروت خواهر؛ غریب مادر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلم لرزید تا اومد به گوش این آوا
اعوذ بالله من الکرب و البلا
پنجاه ساله پر از آشوبم
پنجاه ساله پر از کابوسم
پنجاه ساله پس از پیغمبر
با غم مأنوسم
سر نشده یه لحظه هم بیتشویش
پنجاه ساله میسوزم از اون آتیش؛ آروم ندارم
حتی نمیده گریه هم تسکینم
همون آتیشو امروزم میبینم؛ آروم ندارم
شاعر: #رضا_خورشیدی_فرد
..............
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
#سبک_پاشو_ای_عمرم
#حجةالاسلام_محمدرضا_رضایی #عبدالله_باقری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
بسه هر چی صحبت کردم از دور با تو
میخوام از نزدیک دیگه بگم حرفامو
من همهْ عمرم و بابایی // به روی ماه تو خندیدم
سه سال با خنده توو آغوشت // شبا خوابیدم
جای تموم اون بغل کردنها
ببین تو رو بغل گرفتم حالا
لالایی بابا
شبیه اون شبا حالا دوست دارم
چشات و وا کنی شده یک بارم
بخونم لالا
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
چه جمع خوبی داشتیم قدیما امّا
تو رفتی خیلی چیزا عوض شد بابا
پرده نشینی مون مثلاً // جاش و به کوچه و بازار داد
خیرات یک کنیز توو کوفه // ما رو آزار داد
میبینی روی گوش به جا گوشواره
خون مردگی دارم رو گوش پاره
عیبی نداره
به جای سُرمه زخم شده این پلکا
رنگ النگوهام سیاه شد بابا
عیبی نداره
.👇
زمزمه؛ عزیزِ جونم.mp3
زمان:
حجم:
2.77M
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#زمزمه
🔹بابای خوبم🔹
سلام بابای خوبم سلام ای خورشید
تا تو برگشتی برگشت به قلبم امید
سرد بود اینجا چقدر قبل از تو
گرما به دلهامون بخشیدی
شب بود خرابهمون قبل از تو
تا که تابیدی
امشب تا صبح کنار من میمونی
انگار داری نماز شب میخونی؛ دل من خونه
آخه چرا پر از غروبه چشمات
سحر که شد منو ببر باز همرات؛ از این ویرونه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خونِ پیشونیت داره میده آزارم
شبیه راهب اما گلاب ندارم
اما با دستای لرزونم
من شونه میزنم به موهات
شُستم با اشک چشمام بابا
خون از ابروهات
جواب این سؤالو کی میدونه
کی مثلِ دخترت پیشت میمونه؛ تو این زمونه
جواب این سؤالو کی میدونه
کی میشه که بریم دوباره خونه؛ از این ویرونه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خبر داری از حالم بابا میدونم
میخوام بگردم دور تو نمیتونم
بابا بمونه که بعد از تو
چه جوری داده زجرم دنیا
باشه ادامۀ حرفامون
کنار زهرا
برام خرابه مثل یک زندونه
که غربتش دلم رو میسوزونه؛ دل من خونه
جواب این سؤالو کی میدونه
چه جوری جون ندم تو این ویرونه؛ با هربهونه
شاعر: #رضا_خورشیدی_فرد
#حضرت_ام_کلثوم_س_مدح_و_مصائب
منم تشنه، تویی باران، منم قطره، تویی دریا
منم پایینتر از پایین، تویی بالاتر از بالا
تویی فرزند ختم الأنبیا، فرزند خیر الناس
تویی فرزند خیر الأوصیا، فرزند اعطینا
ببخش از این که عمری چشمهای بی فروغ من
نمیدیدند نورت را کنار زینب کبری
دم از تو میزند "وَالْفَجْر" هر صبحی که میآید
قسم به چادرت، به لیلة القدرت، إِذَا يَغْشى
تو با تیغ کلامت کفر دشمن را در آوردی
شبیه خواهرت زینب، شبیه مادرت زهرا
مقامت مثل قبر مادرت پنهانتر از پنهان
ولی نور تو پشت ابر هم پیداتر از پیدا
بلاغت، میچکد از خطبههایت واژه در واژه
فصاحت، ذوالفقاری در بیانت محکم و شیوا
چه میبیند؟ همان "حیدر"، به وقت خشم تو، طوفان
چه میبیند؟ همان "زهرا"، به وقت خطبهات، دریا
بخوان بین رجزهایت "علیٌ حُبُّه جُنَّه
قَسیمٌ النّارِ وَ الجَنّه وَصیُّ المُصطفی حَقّا"
"امامُ الاِنسِ و الجِنَّه" که تا دشمن بفهمد تو
علی هستی؛ علی هستی؛ علیِ عالی اعلا
نرنج از تهمت اغیار، عروس جعفر طیّار
که بی رحم است این تاریخِ پُر تحریف و بی مبنا
چنان از اشک تو بارانی است این جاده میترسم
که بعد از رفتنت دیگر بماند ناقه در گِلها
من از اندوه میگویم، من از اندوه میخوانم
و میدانم نمیدانم از اندوهت کمی حتی
اگر چه بغض داری، اشک داری، غصهها داری
ولی در چشم تو زیباست تقدیر خدا، زیبا
به کوه طور برگشتی، عصای صبر در دستت
چهل مغرب گذشت از روز عاشورا، "وَ وٰاعَدْنٰا"
تو بعد از کربلا سمت مدینه آمدی یک شب
چه باید گفت آن شب را، به غیر از لیلة الأسراء؟
سرودی و همه با گریه و ناله به همراهت
چنین گفتی (وَ اَخبِر جَدَّنا اَنّا اُسِرنا) را*
اگر شعر آن چه تو فرمودهای باشد، نمیدانم
چه میگوییم پس ما شاعران از روز عاشورا
✍️ #رضا_خورشیدی_فرد
*نقل شده که حضرت ام کلثوم (س) پس از بازگشت از سفر شام و در بدو ورود به مدینه، زمانی که شهر پیامبر (ص) از دور پدیدار شد، با حزن و اندوه بسیار، شهر مدینة النبی را با شعری خطاب قرار دادند و در یکی از ابیات، چنین فرمودند:
وَ اَخبِر جَدَّنا اَنّا اُسِرنا
وَبَعدَ الأسر _يا جَدّا_ سبينا
به جدمان خبر بده که ما اسیر شدیم و پس از اسارت، _ای جد بزرگوار ما_ به انواع مصائب اسارت مبتلا شدیم.
📚بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ١٩٧
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
■■■■■■■کانال ایتا
┏━━☘️🌺☘️━━┓
https://eitaa.com/madahanpirbakran
┗━━☘️🌺☘️━━┛