#روضه_پنج_تن
.
به شیعه آبرو داده وجود زینب کبری
یقین و صبر بوده تار و پود زینب کبری
اگر خالیست جایش در کسا اما خدا پر کرد
نماد #پنج_تن را در وجود زینب کبری
.
*روضه بخونم برات،كانون توجه،تو خونه ی زهرا،زینبه،
راه میرن تو خونه،همه نگاه به زینب می كنن،آخه پرستار زینبه،*یه حرفی بزنم،نمی دونم چقدر می تونم این حرف و باز كنم،باید ناله ات بلندبشه،قربون این زینب برم،كه از چهار سالگی پرستار شده،بگم،اما بمیرم براش،پرستار هركی شد بالاخره رفت،از هر كی پرستاری كرد،داغش به دلش موند،فقط امام سجاد زنده موند،اما هركی رو زینب پرستاری كرد،تنهاش گذاشت ورفت،از هر پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهن زینب مونده،من یكی یكی جلو میرم،سه چهار ساله بود با مادر پرستاری رو یاد گرفت،می دونی پرستاری رو كی یاد گرفت،وقتی پیغمبر تو بستر اُفتاد،می دید مادرش هی دور باباش می چرخه،پرستاری می كنه،اما از این پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهنش موند،یادش موند،تو اوج مصیبت پیغمبر، مادرش یه لبخند زد،بعدها فهمید این لبخند یه سرّی داشت،بعداً فهمید پیغمبر به بی بی این جوری وعده داده بود، دخترم گریه نكن،فراق بین منو تو خیلی طول نمی كشه،بعد از نود و پنج روز فهمید؛ این خنده چی بوده،یه بار از مادر پرستاری كرد،از هرپرستاری من یه خاطره بگم،دلشو داری؟دخترم بیا بشین باهات حرف دارم،عجب پرستاریه،دخترم این بقچه رو باز كن،این كفن اول مال منه،میدی بابات علی منو كفن كنه،ببین چه خاطره هایی،آه ،امون ازدل زینب، كفن دوم مال بابات علی ه، میدی داداش حسنت بابا تو كفن كنه، كفن سوم،مال داداشت مجتبی است،باید بِدی حسین،یه دفعه دید این بقچه داره جمع می شه،یه پیراهن و رو دست گرفته،آخ كربلا،كربلا، کربلا ،اینم یه خاطره، *از یه پرستاریه دیگه برات خاطره بگم،مادرش هم رفت،چند سال طول كشید از باباش پرستاری كرد،یه خاطره ام از بابا بگم،اون شب همه جمع بودن،صدا زد بچه های زهرا بمونن،بقیه برن،زینب یه طرف،اُم كلثوم یه طرف،حسین یه طرف امام حسن یه طرف،زینب یادش نمیره،داداش عباس اُمد بره از اتاق بیرون،بابا صداش زد،بابا تو بمون پسرم، صدا زد بابا من كه بچه ی زهرا نیستم،بذار برم،خجالتم نده، زینب این خاطره رو مگه یادش میره ،خودش با چشم خودش دید،دست حسین و تو دست عباس گذاشت باباش علی، یه روزی میآد،حسینم و كربلا تنها میذارن، آی حسین.. *من نمی دونم هر خاطره ای رو برا زینب ورق می زنی،یه سرش كربلا و حسینه،باباشم رفت، حالا شده پرستار برادراش، داداش بزرگتر هم رفت،با جگر پاره رفت،با بدن سوراخ سوراخ شده رفت،اما خدا رو شكر تو این یكی زینب خیلی ندید چه جوری رفت،اما همه اینها كنار،من می خوام یه پرستاری رو امشب بگم،خیلی ها رو كنار گذاشتم، ،دونه دونه جاهایی كه زینب پرستاری كرده،تنهایی وایستاده ،یه پرستاری دیگه ام كرده ، اونم آخرش رفت،*اما این یكی ، یه جور دیگه دل زینب و آتیش زد،اگه مادرش و پرستاری كرد،باباش بود،برادراش بودن،اگه باباشو پرستاری كرد، برادراش بودن،اگه گفتی كجا میخوام برم ،اگه داداشاش و پرستاری کرد
هر كدوم به یه نوعی زینب و آروم كردن،اما امان از خرابه ی شام،برای دختر سه ساله سنگ تموم گذاشت،چرا؟هر جایی رقیه رو زدن ،خودشو انداخت رو این دختر ،آخه تو امانت حسینمی،شب آخرچیكار كرد،وای وای بگم كجا پرستاری كرد،بگم كجا،اون جایی كه دید دارن با چوب خیزران می زنن،هی جلو چشای رقیه رو گرفت،این بچه چیزی نبینه،اما امون ازوقتی که نازدانه توی خرابه، سر بریده رو بغل گرفت،هِی میگفت: بابا آخه این لبات چرا پاره است،نالتو آزادکن صدا بزن یاحسین....
خرابه با تو بهتر از جنان است
دل پیرم به شوق تو جوان است
اگر خونی شده لب های خشكت
گمانم جای چوب خیزران است
بی بی پرستار امام سجاد هم بوده، دیده توی کربلا این پدر و پسر چطور باهم وداع کردن ... هرکی میره ملاقات بیمار ، دسته گل میبره دیگه، ابی عبدالله هم با بدنی گلگون و مجروح اومد برای وداع با زین العابدین .. بیمار مصلحتی کربلا پرسبد بابا: اَینَ علی اکبر(داداشم علی اکبر کجاست؟) پاسخ داد شهید شد. پرسید اَینَ قاسم ...فرمود شهید شد... وقتی بغض ابی عبدالله رو دید ، پرسید: اَینَ عمیَ العباس ... ابی عبدالله فرمود: همین قدر برات بگم که دیگه جز من و تو مردی توی خیمه ها نمونده... امام سجاد با بدن تبدار شمشیر برداشت که بلند بشه... ابی عبدالله فرمود خواهر مرافب باش از خیمه با این حال بیماری خارج نشه ، تا زمین از حجت خدا خالی نَمونه ... حالا صدا بزن ... حسین ...
حالا دستاتو بیار بالا كدوم سفره بهتر از سفره عزای بی بی،چه اسمی بهتر از نام حسین،دست تو بیار بالا،به زهرا و بچه های زهرا، به پدر و همسر زهرا و،به حسین زهرا؛ ده مرتبه یاالله
#حدیث_کسا
.
#روضه_پنج_تن
#روضه_متنی
🥀السلام علیک یا مظلوم یا رسول الله ص
🥀 السلام علیک یا مظلوم یا امیرالمومنین ع
🥀 السلام علیک یا مظلوم یا فاطمة الزهرا یا بنت محمد س
🥀 السلام علیک یا مظلوم یا ابامحمدیا حسن بن علی ع
🥀السلام علیک یا مظلوم یا اباعبدالله (یا حسین)3
⏪نبی در بسترو زهرا کنارش
عزیز قلب او شد بی قرارش
بگوید دخترم کمتر نوا کُن
برای رفتن بابا دعا کن
✅نمیدونم مدینه رفتی یانه
گنبد خضرای پیغمبرو دیدی یا نه،
دل بده با هم بریم مدینه،
بیاد اون پیغمبری که پیغمبر که تو بستر بود،
الهی هیچ دختری لحظه جان دادن بابا کنار بستر بابا نباشه،
آخ بمیرم تو مدینه یه دختری کنار بستر بابا گریه میکرد،
🔆بابای خوب و مهربون
🔆 حرفامو از نگام بخون
🔆من التماست می کنم
🔆یه شب دیگه پیشم بمون
کنار بستر باباش پیغمبر گریه میکرد،
ناله میزد،
بابا بابا میگفت،
امیرالمومنینم ایستاده،
یه مرتبه صدا زد فاطمه جان جلوتر بیا بابا،
صدای ناله فاطمه بلند شد،
فاطمه جان بابا دارین به فراق من مبتلا می شید دو مرتبه صدا زد فاطمه جان بیا جلو بابا،
وقتی بی بی جلو آومد،
صدازد فاطمه جان اولین کسی که به من پیغمبر ملحق می شه تو یی بابا،
💠آی مردم هنوز آب غسل کفن پیغمبر خشک نشده بود،
اومدن دستههای هیزم آوردند،
در خانه زهرا شو آتش زدن،
فاطمه شو بین در و دیوار گذاشتن،
بین در و دیوار ناله زد،
یا ابتا یا رسول الله
بابا بابا پاشو بیا غریبیّ علی رو ببین بابا
پاشو بیا مظلومیّ علی رو ببین بابا
همون سینه ای که تو می بوسیدی،
اون سینه رو بین در و دیوار قرار دادن،
میخ در سینه زهراتو مجروح کرده بابا،
💠 چه کردند با دختر پیغمبر،
صدا زد زد علی جان شبانه بدنم رو غسل بده شبانه بدنم رو کفن کن شبانه بدنم را تشیع کن،
امیر المومنین نیمه شبی داره بدن زهراشو غسل میده
✳️ اسما بریز آب روان بر روی گلبرگ گلم
ولی آهسته آهسته
✳️ ببین بشکسته پهلویش سیه گردیده بازویش
✳️بریز آب روان رویش ولی آهسته آهسته
⬅️بدن زهرا رو غسل داد،
بدن زهرا رو کفن کرد،
یه مرتبه نگاه کرد بچههای فاطمه دارن پر و بال میزنند،
مادر داری یا نه،
اگه مادر نداری امروز ناله بزن،
انیس یه دختر مادره،
مونس یه دختر مادره،
میگه تا گفتم بچهها بیایید،
یه وقت دیدم بندای کفن زهرا باز شد،
دستای زهرا از کفن بیرون اومد،
گاهی حَسَنو تو بغل میگیره ،
گاهی حسینو بغل میگیره،
گاهی زینبین رو بغل میگیره،
یه مرتبه هاتفی ندا داد علی جان،
بچه ها را از روی بدن مادر بلند کن،
دیگه ملائکه طاقت نمیارن این صحنه رو تماشا کنند،
حق بچه یتیمه،
اینجا علی دست سر یتیمان زهرا کشید
🔺 اما می خوام بگم آی ناله دارا
آی جوون دارا
آی مریض دارا
آی حسینیا
میخوای ناله بزنی دلتو ببرم کربلا،
میخوام بگم این رسم تو کربلا نبود،
کنار کشته بابا دختر یتیمو تازیانه زدن،
ای غریب حسین مظلوم حسین ع
بی سرو سامان توأم یا حسین
دست به دامان توأم یا حسین
برسر نی زلف رها کرده ای
با جگر شیعه چها کرده ای
زهرهٔ منظومهٔ زهرا حسین
کُشتهٔ افتاده به صحرا حسین
و سیعلم الذین ظلمو ای منقلب ینقلبون
🍁شادی روح امام راحل و دوفرزند امام، شهدای جنگ تحمیلی، شهدای مدافع حرم(صلوات)🍁
#پنج_تن
.
ادامه روضه #پنج_تن متنی
شک هم نکن"یه روایت بگم؟ دارد در آسمانها،ملائکه ای که از جلسات اهلبیت می روند و می رسند،ملائکه ی دیگه میگن عجب بوی عطری با خودتون آوردید؟کجا بودید؟ جواب میدن:مجلس حسین. هنوز جلسه هست ما هم بریم؟ اگه تموم نشده بود که ما نمی اومدیم* فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَفازَ شیعَتُنا وَرَبِّ الْکَعْبَهِ* امیرالمؤمنین فرمودند: شیعیان ما رستگار شدند به خدای کعبه، به خاطر داشتن این حدیث* فَقالَ النَّبِىُّ ثانِیاً*دوباره پیغمبر فرمود* یا عَلِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَهِ نَجِیّاً ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَْرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلاّوَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ*اگه هر کسی که هم و غمی داشته باشه،پای این این حدیث بشینه، خدا همش رو از بین می بره* وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَکَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ* خدا غم رو از دل اونا که غم دارن می بره* وَلا طالِبُ حاجَهٍ اِلاّوَقَضَى اللّهُ حاجَتَهُ*هر حاجتمندی خدا حاجتش رو برآورده میکنه... خدایا دیگه آقامون رو برسون* فَقالَ عَلِىُّ اِذاًوَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَکَذلِکَ شیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ وَرَبِّ الْکَعْبَه. "پایان دعا" دو سه تا دعا کنم: خدایا! " اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسئَلُکَ بِحَقِّ فاطِمَةَ وَ اَبیهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنیهَا وَ سِرِّالمُستَودَعِ فِیهَا:یاالله،یا الله...
#روضه_پنج_تن
.