eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴یا رسول الله(ص)🏴 شصت و سه سال زندگی ات مهربان گذشت با کیسه های وصله ایِ آب و نان گذشت شصت و سه سال زندگی ات بین کوچه ها در بندۀ خدا شدن این و آن گذشت گاهی میان دورترین خانه­ ی زمین گاهی میان دورترین آسمان گذشت گاهی کنار سفره بیوه زنان شهر گاهی کنار خاطرۀ کودکان گذشت وقت نزول حضرت خاکی نشین شدی وقت صعود ردّ تو از بی کران گذشت آن روزها که شعب ابی طالبی شدی ایام درد بود ولی همچنان گذشت ای آن که زندگی تو خرج نجات شد ای آن که زندگی تو با مردمان گذشت برگرد رنج و درد بشر را نگاه کن این زندگیِ سرد بشر را نگاه کن یک عده ای به عشق تو دور از وطن شدند یک عده ای ندیده اویس قرن شدند از خانواده ام همه عبدالله شما از خانواده ات همه آقای من شدند تو پیر خانواده بزرگ قبیله ای محصول زندگی تو شدند یک عده زینب و علی و فاطمه شدند یک عده ای حسین شدند و حسن شدند بعد تو دختر تو و زینب کنار هم مشغول کار بافتن پیرهن شدند یک عده بچه های تو پاره جگر ولی یک عده بچه های تو پاره بدن شدند این کشته ها تمام جگر گوشۀ تواند یا ایها الرسول ببین بی کفن شدند «یا مصطفاه» این تن پامال را ببین این کشته فتاده به گودال را ببین /علی اکبر لطیفیان/ .
. عاشقانت میفروشند عیش را ، غم میخرند دل به پاى روضه میریزند ماتم میخرند باز هم شیر حلال مادران تاثیر کرد بچه ها دارند از بازار پرچم میخرند مثل خار و خس در این سیل به راه افتاده ایم باز درهم آمدیم و باز درهم میخرند ماه ها در یک طرف ماه محرم یک طرف بیشتر از ماه ها ماه محرم میخرند اشک ما اینجا فقط این قدر قیمت یافته ورنه جاى دیگرى عرضه کنى کم میخرند تا تو را داریم ما داراترین عالمیم بچه هاى ما در این خانه حاتم میخرند این طرف گریان شدیم و آن طرف آباد شد اشک کالایى ست که در هر دو عالم میخرند گریه بر مظلوم تکوینا تقرب آور است در حسینیه مرا حتى نخواهم میخرند مطمئنا روضه اى یا گریه اى در کار هست هر کجا عصیانى از فرزند آدم میخرند عده اى دم میدهند و عده اى دم میزنند هم این وسط دارند از دم میخرند گریه کن زهراست ما تنها سیاهى لشگریم باز با این حال شکل گریه را هم میخرند /علی اکبر لطیفیان/ .
. بسم الله الرحمن الرحیم 🌸🌹🌷🌷🌹🌸 خوشبو بنما دهان خود با صلوات ولله نجات داده ما را صلوات تا جان به تنت هست بگو پیوسته بر احمد و مرتضی و زهرا صلوات تقدیم به با تمسک بر خدای پنج تن میکنم مدح و ثنای پنج تن در دلم باشد ولا و مهرشان در سرم دارم هوای پنج تن نوکری یک جزء از ذات من است آمدم دنیا برای پنج تن پاشدم من راست قامت تر شدم هرچه افتادم به پای پنج تن ثروت عالم برابر هست با یک سر سوزن ولای پنج تن مینماید رزق ما را بیشتر حضرت حق با دعای پنج تن پادشاهی را چه میخواهد،ببین عالمی دارد گدای پنج تن میشود تطهیر روحم هر شبی در میان روضه های پنج تن بسکه در هیات به سینه می زنم سینه ام شد کربلای پنج تن چشمهایم روضه خوانی میکند از تمام ماجرای پنج تن با دعاهایی که مادر میکند میشوم آخر فدای پنج تن قابض الارواح جانم را بگیر جان زینب در عزای پنج تن شک ندارم زائر شش گوشه ام دعوتم افتاد پای پنج تن ➖➖➖➖➖➖➖ 👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدیحه سرایی حاج محمد گلابگیر مشهد با تمسک بر خدای
. وام گرفته از غزل استاد لطیفیان اشک ما وقف عزای پنج تن بچه های ما فدای پنج تن رونقی این سفره هامان دارد از برکت و لطف و عطای پنج تن بالهای ما, خدا هم شاهد است پر نزد غیر از هوای پنج تن رفت و آمدهای ما در روضه ها هست مرهون دعای پنج تن نسل ما یا نوکرن, یا عاشقند ایل ما اصلا گدای پنج تن ما مریض معصیت هستیم, پس آمدیم دارالشفای پنج تن با دعای فاطمه قد می کشیم روز و شب تحت لوای پنج تن سینه ی ما گنج علم اهل بیت دیده ی ما خاک پای پنج تن هیئتی که فاطمه دارد نظر می شود غار حرای پنج تن مادرم در روضه ها فریاد زد زندگیِ ما برای پنج تن می رسد هر روز رزق ما از آن عطر ناب ربنای پنج تن پای میزان عمل که می شود خوش به حال آشنای پنج تن با دمِ مظلوم بر پا می شود کربلا در روضه های پنج تن می شود شبهای جمعه, کربلا غرق آه و نینوای پنج تن چشم من دارد خجالت می کشد اشک می خواهم خدای پنج تن با نوای (یابُنَیَّ) می شود نینوا در کربلای پنج تن روضه خوان می گفت زینب پیر شد در کنار ماجرای پنج تن آه, از گودال دارد می رسد گریه های, های هایِ پنج تن این صدای وای وایِ زینب است یا صدایِ وای وایِ پنج تن کاش عاشورا بمیرم از غمِ زخم های ناخدای پنج تن رضاباقریان
. اجر رسالت رسول خدا مودت اهل کساست دلیل خلق آسمون و زمین محبت اهل کساست محور اصحاب کساست حضرت زهرای بتول جونای ناقابل ما فدای بضعه الرسول خودش که جونشو برا علی فدا کرد شهید اول ولایت علیه مادرمون زحمتشو کشید که الان توی دلای ما محبت علیه یا علی و یا زهرا میرسه به سعادت ابدی اون که مسلمون شماست دوام قرآن و نبوت و دین همیشه مدیون شماست مادری کردی برای پیمبر و برای دین سیده نسا تویی از اولین تا آخرین برا شناختن مقامات تو بانو خیلی کمه ظرفیت مردم دنیا اگه علی آفریده نمیشد اصلا از بشر و جن و ملک نداشتی همتا یا علی و یا زهرا یه خنده حضرت زهرا یقین دلیل رحمت خداست دشمن زهرا و علی همیشه مورد لعنت خداست داغ غم غصب فدک همیشه توی دلمه غاصب حق فاطمه تو آتیش جهنمه فقط امام فاطمه امام شیعه ست غیر علی امیر مومنین نداریم تا برسه لحظه انتقام مادر برا ظهور پسرش به انتظاریم یا علی و یا زهرا .👇
. به شیعه آبرو داده وجود زینب کبری یقین و صبر بوده تار و پود زینب کبری اگر خالیست جایش در کسا اما خدا پر کرد نماد را در وجود زینب کبری .
. بر هیبت عترت پیمبر صلوات بر جان نبی حضرت حیدر صلوات بر فاطمه و دو نور چشمش، حسنین بر عید مباهله مکرر صلوات بر نور مبین حی سرمد صلوات بر جمع کسای آل احمد صلوات بر دشمن پنج تن دمادم لعنت بر پنج تن آل محمد صلوات .
. بر هیبت عترت پیمبر صلوات بر جان نبی حضرت حیدر صلوات بر فاطمه و دو نور چشمش، حسنین بر عید مباهله مکرر صلوات بر نور مبین حی سرمد صلوات بر جمع کسای آل احمد صلوات بر دشمن پنج تن دمادم لعنت بر پنج تن آل محمد صلوات .
. 🏴 وفات ام المومنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها و توسل به آل عبا 🏴بند اول (به فدای تو خدیجه) دلی که به تو سپردم،دل بی وفا نمیشه از در خونتون هیچوقت،به خدا جدا نمیشه برای این دل زارم،که خدای التماسه کسی بهتر از خدیجه،مادر زهرا نمیشه تموم هستیتو دادی واسه ی دین خدا بودی بهترین مدافع واسه پیغمبر ما روی دامن پر از مهر تو تربیت شده بهترین زنی که شد نمونه ی حجب و حیا (ام الائمه و عالی نسب تویی دلدار و همسرِ شاهه عرب تویی) (به فدای تو خدیجه) 🏴بند دوم عمریه که سائلم من،سائل کوی پیمبر مستم از جام غدیر و،عاشقم عاشق حیدر به خدیجه و به زهرا،مادر من یه کنیزه رزق من میاد فقط از،دست این مادر و دختر ای خدا تو میدونی تو دل من چی میگذره بنده ی تو حرفاشو جای دیگه نمیبره همه ی حرفم اینه یه کاری کن مهدی بیاد ماهارو زیارته حضرت مادر ببره (مادر شفیعه ی،روز جزا تویی قوت به قلب بچه شیعه ها تویی) (به فدای تو یا زهرا) 🏴بند سوم به دعای مادر تو،شده اسم من یه نوکر دستمو رد نکن ای شاه،نذارم به پشت این در اگه بیقرارت هستم،مدیونه شاه مدینه ام تو غریب هستی و اما،حسن از توئه غریب تر تو حرم داری ولی آقام حسن بی حرمه پرچمه زیبا داری ولی حسن بی پرچمه نوکرات فراوونن زائراتون خیلی زیاد من فدای آقامون حسن غریب فاطمه (ای جان من حسن،جانان من حسین ای بی حرم حسن،ای بی کفن حسین) (به فدای تو حسن جان به فدای تو حسین جان) ✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی ‌👇
آفریدند آفرینش را برای پنج تن پس همه هستند خلق ماجرایِ پنج تن مثل جبرائیل تا عرش بالا می‌روم آن زمان‌هایی که می‌افتم به پای پنج تن نذر "اهل بیت"، اهل بیت باید ذبح کرد بچه‌های ما فدای بچه‌های پنج تن استجابت در قسم دادن به نام فاطمه‌ست پس بدون او نمی‌گیرد دعای پنج تن فاطمه در عین وحدت، گاه کثرَت می‌شود می‌رسد از جانب یک تن صدای پنج تن یک بدن که طاقت روح وسیعش را نداشت لاجرم تکثیر شد در جای جایِ پنج تن هم رضای پنج تن یعنی رضای فاطمه هم رضای فاطمه یعنی رضایِ پنج تن ما در این دنیا و آن دنیا یکی از این دو ایم یا غلام پنج تن، یا که گدای پنج تن ✍️ 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
خداى عزّوجل آفريد دنيا را براى آن كه كند امتحان برايا را بسى سخن به زبان آورد به هر نفسى كه هر دمى دمد از شكر آدمى نا را (؟) دهد به مردمک ديده روشنى كه كند نظاره، صنع بديع صنيع اشيا را نمايد او شنوا گوش را که تا شنود حديث نعت پيمبر، خداى يكتا را پيمبرى كه خدا را به خلق ظاهر كرد ز جلوه‌اى كه نشان داد روى زيبا را به آن جمال جميل محمّدى روشن نمود چشم جهان و دل احبّا را پس از وقايع بعثت چنان چه شد مبعوث نخست بار منظّم نمود بطحا را نهاد رسم سلام و مراسم اسلام كه در طريق سلامت برد برايا را به هر كجا كه فرستاد نامه‌اى كردند قبول از در تعظيم، حكم والا را به جز جماعت نصرانيان نجرانى كه امتثال نپذرفته شاه لولا را خداى داد نزول، آيه‌ى را كه تا پيمبر او خوار سازد اعدا را به امر بار خدا بهر احتجاج رسول طلب نمود كشيشان كيش عيسى را به محضر نبوى آمدند عيسويان گشود از در نرمى، زبان گويا را كه اى گروه نصارى! ز راه باطل خود نمى‌نهيد اگر در طريق حق، پا را، در اين ميانه مرا با شما مجادله نيست مگر كاو حل كند معمّا را شما ابا زن و فرزند و نفس خويش كنيد برابرى، زن و ابنا و انفس ما را براى كردن نفرين به جان هم‌ديگر پى نياز بخوانيم حق تعالى را كه در هلاک رَود هر كه بر دروغ بُوَد چشد به زحمت دنيا عذاب عقبى را چو اين شنيد قسيس نصارى نجران پس از معاهده مهلت گرفت فردا را سحر كه مهر چو چهر پيمبر آرايش ز جلوه داد رخ دشت و كوه و دريا را، همان جماعت ترسا برون شدند از شهر به دوش هشته صليب و به بر چليپا را در آن مقام مقرّر، پيمبر آن ساعت رسيد و داشت به همراه، آل طه را وجود احمد و زهرا و حيدر و حسنين پى مباهله شد روبه‌رو نصارى را فتاد تا كه به آن خمسه، چشم ترسايان ز شش جهت نگرستند قرص بيضا را قسيس ترسا پرسيد كآن چهار قمر مگر كه‌اند همين آفتاب رخشا را چو يافت بنت رسول و دو سبط و صهر وی‌اند فرو به فكر شد و گفت قوم ترسا را: چنان وجود محمّد به خود بُوَد واثق كه در مباهله آورده است اين‌ها را به او دمى نتوانيم ما مباهله كرد چرا كنيم چنين كارهاى بی‌جا را خدا گواست من اين كه مى‌بينم به يک اشاره به هم می‌زنند دنيا را به گاه معجزه، انفاس هر يكى زيشان به نيم لحظه کند زنده صد مسيحا را ز جاى خود اگر الله اكبرى گويند فنا كنند چه ناقوس و چه كليسا را پس از مذاكره با قوم خود كشيش گشود زبان عجز و بگفتا رسول دانا را مكن با ما بيا مصالحه كن ز ما مضايقه منما ره مدارا را به امتنان مسيحا، نبى مصالحه كرد چنان كه جزيه دهند آن شه توانا را قبول جزيه نمودند فرقه‌ی ترسا گرفته باز ره معبد سكویا را سخن بجاى دگر می‌كشد مرا واصل شنيد بايد از اين جا، بيان آن جا را اگر به نزد پيمبر، كسى ز كيش مسيح نزد به دامن شرعش كف تولّا را حضور سبط پيمبر بسى ز عيسويان گذاشت در ره اسلام، دين آبا را گهى بريده سرش، گاه پاره پاره تنش ربود از دل نصرانيان، شكيبا را چه نينوا، چه ره شام، چه به بزم يزيد به راه راست كشانيد قوم عيسى را ✍️ 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
. لالایی لالالالا لا اله الا الله لالایی محمدٌ رسول الله لالالایی علیٌ ولی الله حسین ثارالله، اباعبدالله لالا لالا عزیزم گل پونه مادر میخواد برات قصه بخونه هزارون ماجرا داره زمونه عزیز مادر، گل نیلوفر لالالالا لا اله الا الله لالایی محمدً رسول الله لالالایی علیٌ ولی الله حسین ثارالله، اباعبدالله گل محمدی لالایی لالا سلام و صلواتش رو لب ما مدینه زائرش می شیم ایشالا بهشت دنیا، رسول خدا لالالالا لا اله الا الله لالایی محمدٌ رسول الله لالالایی علیٌ ولی الله حسین ثارالله، اباعبدالله لالا لالا گل یاس پیغمبر گلی از همهٔ گل‌ها خوش‌بوتر واسه ما فاطمه‌س بهترین مادر نیفتی از پا، بگو یا زهرا لالالالا لا اله الا الله لالایی محمدٌ رسول الله لالالایی علیٌ ولی الله حسین ثارالله، اباعبدالله گل نعنا، گل بادوم و زیره یادت باشه، علی تنها امیره الهی دستتو مولا بگیره علی یار تو، نگهدار تو لالالالا لا اله الا الله لالایی محمدٌ رسول الله لالالایی علیٌ ولی الله حسین ثارالله، اباعبدالله لالا لالا لالا گل یاسمن دلت وامیشه تا بگی یا حسن هنوز از اسم او می ترسه دشمن غریب زهراس، پناه دلهاس لالالالا لا اله الا الله لالایی محمدً رسول الله لالالایی علیٌ ولی الله حسین ثارالله، اباعبدالله گل لاله گل سرخ شهیده کسی که با حسینه روسفیده یادت باشه، حسین تنها امیده همین روزا ما، می‌ریم کربلا لالالالا لا اله الا الله لالایی محمدً رسول الله لالالایی علیٌ ولی الله حسین ثارالله، اباعبدالله لالالالا گل نرگس کجایی تو رمز انتقام لاله‌هایی می‌دونم هرکجایی فکر مایی کجایی ای ماه، بقیه الله لالالالا لا اله الا الله لالایی محمدٌ رسول الله لالالایی علیٌ ولی الله حسین ثارالله، اباعبدالله نغمه پرداز: سیدمهدی سرخان 👇
اگر دنیا هم آید پشتتان، ما داریم شما دارید، ما داریم آقای که در نماز جمعه 13 مهرماه توسط ایشان قرائت شد: خداوندا خداوندا پر از داغم، پر از خشمم به انگشت اشارت مانده است این روزها چشمم چه کرد این داغ که این گریه‌ها خامم نخواهد کرد که موج اشک هم یک لحظه آرامم نخواهد کرد غروب جمعه را تا صبح، ذکر آه می‌گفتیم میان آن خبرها جاءَ نصرالله می‌گفتیم به روی سینۀ ما نقشی از اندوه را کندند به صدها بمب در یک روز، از جا کوه را کندند.. کسی را داده‌ایم از دست که شیرین‌تر از جان بود عبایی داشت بر دوشش که الیافش ز طوفان بود کسی که آفتاب از سایهٔ او بی‌خبر بوده‌ست چهل سال است هر روزش مهیای سفر بوده‌ست کسی که از همان اول چنین بوده‌ست اقبالش که مرگ از دست او عاصی، شهادت بود دنبالش چنان داغیم که انگار او هر روز با ما بود قسم بر قدس که چشمان او طوفان‌الاقصی بود رفیق حاج قاسم بود و دل‌ها در غمش خون شد رفیق حاج قاسم بود، خار چشم صهیون شد شبیه حاج قاسم داغ او تا انتقامش هست شبیه حاج قاسم بیشتر از قبل، نامش هست دگر در روزگار ما نمی‌آید همانندش چگونه باورم باشد که رفت از دست لبخندش.. به فقدانش ز جان ما هوای زیستن رفته‌ست نباشد باورم از بین ما سیدحسن رفته‌ست ز دست ما در این مدت، چه جان‌های نفیسی رفت همین دیروز بود آری، خبر آمد رئیسی رفت ببین یک‌رنگی ما را که با آن یار لبنانی گذشت از جان خود در ضاحیه، سردار ایرانی اگرچه رهروان رفتند، اما راه می‌ماند قسم بر وعدۀ قرآن که نصرالله می‌ماند شعاری نیست این شعر ای برادر، بارها دیدیم شکوفایی خون را در پس آوارها دیدیم مگر آن دشت‌های غرق لاله یادمان رفته مگر ایام جنگ هشت ساله یادمان رفته اگرچه خون به دل داریم، اگر چه چشم‌ها خیس است بدان که ناامیدی، آخرین نیرنگ ابلیس است دل خود را قوی دارید و همراه ولی باشید خود سیدحسن گفته‌ست با سیدعلی باشید خدایا از سر اخلاص می‌گویم، تویی شاهد بنفسی انت یابن فاطمه، یا سیدالقائد شما فرموده‌ای که این جهاد امروز بی‌مرز است دفاع از جان و مال مسلمین بر مسلمین فرض است اگر غزه، اگر صنعا، اگر بغداد و تهرانیم همه یک پیکر واحد، همه امروز لبنانیم خدایا شاهدی، این روزها بی‌تاب و دلتنگیم پی صلحیم، در راهش ولی ناچار از جنگیم هراسی نیست از دشمن، ز های و هوی و طغیانش اگر او می‌کند آغاز، دست ماست پایانش که ما ایمان خود را از الفبای شرف داریم شب حمله ز سوی وحی، امر لا تَخَف داریم.. به اذن‌الله شد دیباچۀ نظم جدید آن شب صدای ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ می‌رسید آن شب ته این ماجرا پایان رزم رستم و دیو است از این پس یک هدف داریم و آن قلب تل‌آویو است کجایید آی بزدل‌ها، دلیر معرکه ماییم که ما مثل شما مخفی نمی‌گردیم، اینجاییم.. اگر دنیا هم آید پشتتان، ما پنج تن داریم شما سنگرشکن دارید، ما خیبرشکن داریم اگر موسی بیاندازد عصای معجزاتش را به یک لحظه ببلعد اژدهای سرخ آتش را بگو فرعون را، نعشش به روی نیل می‌ماند نه حق نابود خواهد شد، نه اسرائیل می‌ماند فلاخن دست داوود و هلاکت سهم جالوت است شما یک سرزمین دارید ای صهیون که تابوت است برای ما همیشه نصرت حق در دل صبر است شما یک سرزمین دارید در دنیا و آن قبر است بخوان تاریخ را تا بنگری پیروز خیبر کیست برو صهیون بپرس از قبر اجدادت که حیدر کیست به سوی مسجدالاقصی از اینجا راه می‌خواهیم خدایا ما جهاد فی سبیل‌الله می‌خواهیم خدایا جان ما را هم فدای حق کنی ای کاش به دریای شهیدانت مرا ملحق کنی ای کاش که در آغاز و در انجام چون سیدحسن باشیم نه فکر سر، نه فکر تن، نه در فکر کفن باشیم دوباره در دلم دارم هوای دیدن او را نمی‌دانم چگونه یافتند آخر تن او را ولی از ماجرای پیکر جدش خبر دارم چگونه از غم پیراهن او دست بردارم... ✍️ 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی
. 💞حضرت رضا عليه السلام در ضمن حديثی فرمودند: 👈 «چون باری تعالی آدم را به سبب سجده ملائکه بر او گرامی داشت و نيز او را در بهشت جای داد، وی نزد خود گمان کرد که کسی به فضيلت او نبوده لذا خداوند به او وحی فرمود: ❣️به ساق عرش نظر کن! ديد نوشته شده: ❤️«لا اله الا اللّه ❤️ محمد رسول اللّه « صلی الله علیه و آله و سلم» ❤️علی بن ابی طالب اميرالمؤمنين«صلوات الله علیهما» ❤️وزوجته فاطمه« صلوات الله علیها» سيدة النساء ❤️والحسن « صلوات الله علیه» والحسين« صلوات الله علیه» سيدا شباب اهل الجنه. 💓آدم عرضه داشت: 🍂 اين‌ها کيانند؟ 💓پروردگار فرمود: اين‌ها فرزندان تو هستند و بهتر از تو و همه مخلوقاتم می‌باشند، 🌹 و اگر آن‌ها نبودند نه تو را خلق می‌کردم و نه بهشت و نه دوزخ و نه آسمانها و نه زمين را». 📚عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج2 ص274.
‌🔷 🔷 اشک ما وقف عزای پنج تن بچه های ما فدای پنج تن رونقی این سفره هامان دارد از برکت و لطف و عطای پنج تن بالهای ما، خدا هم شاهد است پر نزد غیر از هوای پنج تن رفت و آمدهای ما در روضه ها هست مرهون دعای پنج تن نسل ما یا نوکرند، یا عاشقند ایل ما اصلا گدای پنج تن ما مریض معصیت هستیم، پس آمدیم دارالشفای پنج تن با دعای فاطمه قد می کشیم روز و شب تحت لوای پنج تن سینه ی ما گنج علم اهل بیت دیده ی ما خاک پای پنج تن هیئتی که فاطمه دارد نظر می شود غار حرای پنج تن مادرم در روضه ها فریاد زد زندگیِ ما برای پنج تن می رسد هر روز رزق ما از آن عطر ناب ربنای پنج تن پای میزان عمل که می شود خوش به حال آشنای پنج تن با دمِ مظلوم بر پا می شود کربلا در روضه های پنج تن می شود شبهای جمعه، کربلا غرق آه و نینوای پنج تن چشم من دارد خجالت می کشد اشک می خواهم خدای پنج تن با نوای (یابُنَیَّ) می شود نینوا در کربلای پنج تن روضه خوان می گفت زینب پیر شد در کنار ماجرای پنج تن آه، از گودال دارد می رسد گریه های، های هایِ پنج تن این صدای وای وایِ زینب است یا صدایِ وای وایِ پنج تن کاش عاشورا بمیرم از غمِ زخم های ناخدای پنج تن 📚
ورود به کربلا اول ماه سپردم گره ها را به حسین نفس سینه زن کرب و بلا را به حسین دستم از گریۀ ماه رمضان کوتاه است برسانید من بی سر و پا را به حسین *مثل فردا میاد ، کاش مارو هم قربونی میکردن* جورعشاق کشیدن هنر معشوق است درد دادند به ماها، دوا را به حسین پنج تن موقع حاجات دوعالم فوراً میکشانند سرانجام دعا را به حسین *سلمان میگه اومدم گوشه کوچه،ديدم حسين نشسته، طفله، گریه میکنه، فرمود: جدم فرموده: "هرکس برای حسینم گریه کند این مزایا رو داره" من دارم برای بلایای خودم گریه میکنم* آدم از خیر بهشتی که در آن بود گذشت خوش به حالش که قسم داد خدا را به حسین *دویست سال گریه کرد، جبرئیل اومد، آدم! بعد از گریه دویست سال، حالا بگو: "یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی یا فاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحسن یا قدیم الاحسان بحق الحسین" دلش لرزید ،اشکش جاری شد ،گفت: اين چهارتا اسم یه طرف، آخرين اسم كيه؟گفت: این پسرپیغمبرآخرالزمانِ، میان دونهر آب ،سرش را تشنه ازقفا میبرند، گریه ای كه کردی، برابری کرد با دویست سال، چون برای حسینِ* من گدای کهفش شده ام میدانم میرساند سگ این خانه گدا را به حسین حقم است ازهمه جا رانده شوم غیرحرم قسم من فقط این است شما را به حسین سفره را فاطمه انداخته مطمئناً می سپارد محرم دل ما را به حسین مادر آب بخوان نوحه کمی پیش فرات که شهادت بدهد آب گوارا به حسین *فردا صبح میرسند کربلا، یکی صدازد :چقدر درخت، ابی عبدالله فرمود دقت کن، دیدند اینها درخت نیست، نیزه هاست كه بالا رفته. نامه رسيده به حُر كه حسین را بدترین جا بیار ،آقا فرمودند: بذار برم کشور دیگر، گفت: دستور دارم . اما وقتي پشيمون شد،وقتی پوتین به گردن انداخت، زینب قاصد فرستاد برو به حر بگو: بی بی به تو خوش آمد میگه ."حتما به ما هم امشب خوش امد میگه" وارد کربلا شدند، فرمود: اینجا کجاست؟ یکی گفت: غاضریه. چند تا نام بردند ابی عبدالله فرمود نام دیگری نداره؟ پیری آمد گفت: نام دیگری هست عرض کرد قدیمیا میگفتن کرب وبلا آقا فرمود: "اعوذ بک من الکرب والبلا" فرمود عباس جان خیمه ها را بزن وقتی مخدرات خواستند پیاده شوند دور ناقه را همه بنی هاشم گرفتند، قاسم عنان گرفت، علی اکبر زانو زد، اباالفضل مثل کوه، ابی عبدالله دست دراز کرد، بی بی زینب سلام الله عليها با احترام پیاده شد، بنی اسد میگه هیچ کدام از بانوان را ندیدیم ،خیمه را زدند، یک وقت هم صدا زدند: بیا زینب افتاده، ابی عبدالله دید خواهر داره زار میزنه سرش را بغل گرفت، تورا چه می شود؟ صدا زد اینجا کجاست؟ ازلحظه ای که وارد شدم دیدم ریگهای بیابان دارند به تو سلام میدهند، بوی خون رو حس می کنم.* گرچه این خاک پناه همه پیغمبرهاست روضه هایش سبب خم شدن مادرهاست خواهرش زد به سرش گفت کجا آمده ایم خار این سوست گودال در آن سوترهاست ظهر امروز اذان گفتن علی را دیدم ظهر یک روزسرت رو ی تن اکبرهاست ساربان دید عقیق یمنت را امروز بعد از این غصه من بردن انگشترهاست خوش به حال من و کلثوم که با عباسیم عصر یک روز سنان همسفر خواهرهاست باز امروز من و بافتن گیسوهاست حیف که قسمتشان آتش و خاکسترهاست چقدر دختر نوپاست خدا رحم کند بعد از این چنگ حرامی به سر دخترهاست بنشین تا که از امروز گلویت بوسم وای از روز دهم نوبت این حنجرهاست چه بلایی به سر حنجر تان می آید تقصیر من و کندی این خنجرهاست دل من غرق امید است اگر باشی تو معجرم نیز سفید است اگرباشی تو .
ال عبا آفریدند آفرینش را برای ، پنج تن پس همه هستند خلق ماجرای ، پنج تن مثل جبرائیل تا عرش بالا می روم آن زمان هایی که می افتم به پای ، پنج تن نذر “اهل بیت” ، اهل بیت باید ذبح کرد بچه های ما فدای بچه های ، پنج تن استجابت در قسم دادن به نام فاطمه است پس بدون او نمی گیرد دعای ، پنج تن فاطمه در عین وحدت گاه ، کِثرَت می شود می رسد از جانب یک تن صدای ، پنج تن یک بدن که طاقت روح وسیعش را نداشت لاجرم تکثیر شد در جای جای ، پنج تن شعر کودکانه در مورد پنج تن آل عبا هم رضای پنج تن یعنی رضای فاطمه هم رضای فاطمه یعنی رضای ، پنج تن ما در این دنیا و آن دنیا یکی از این دو ایم یا غلام پنج تن یا که گدای ، پنج تن عالم کون و مکان را کبریای پنج تن کرد خلقت روز اول از برای پنج تن آب و باد و خاک وآتش عرش و فرش و ممکنات در وجود آورد از بهر ولای پنج تن احمد و حیدر مکان کردند در زیر کسا حضرت صدیقه و هم مجتبای پنج تن شد چو داخل در کسا سر حلقه میدان عشق خامس آل عبا گلگون قبای پنج تن جبرئیل آندم گرفت اذن از خدا و مصطفی گشت وارد بر در دولت سرای پنج تن آن زمان خیل ملک گفتند کای حی کریم چیست در عالم الهی ماجرای پنج تن وحی آمد آنزمان از جانب پروردگار من نکردم خلق عالم جز برای پنج تن کسیتند این پنج تن‌ای مالک روز شمار شد ندا این فاطمه با مصطفای پنج تن فاطمه باشد بلی با شوهر او مرتضی فاطمه است نور چشمش مجتبای پنج تن فاطمه است خسرو کرب وبلا یعنی حسین آنکه بر افراشت برگردون لوای پنج تن حق زهرا و علی و مصطفی، اولادشان حاجت بانی بر آور‌ای خدای پنج تن یک مکان زیر کسا یک جا میان قتلگاه کربلا گردیدشان ماتم سرای پنج تن گفت زهرا‌ای غریب‌ای کشته مادر حسین گشته‌ای عریان چرا‌ای با وفای پنج تن ایکه می‌خواهی سعادت در جهان وآخرت همچو صالح باش دائم خاک پای پنج تن عالمی را آفریده حق برای پنج تن بشنو از ذرات عالم خود ثنای پنج تن پنج نور حق چو در زیر کسا گشتند جمع کسوت ختم رسل گردید جای پنج تن خواست چون‌شان و مقام خاندانش را ز حق احمد مرسل که بودی مقتدای پنج تن کرد نازل انما را حق به قرآن بهرشان خوش نشان امتحان است انمای پنج تن این خطاب از درگه حق آمدی بر قدسیان خلقت عالم نکردم جز برای پنج تن گفت جبریل امین یارب چه باشد نامشان این ندا آمد در آندم از خدای پنج تن فاطمه هست و دو فرزند پدر با همسرش جملگی گردید اینک آشنای پنج تن خلقت عالم طفیل هستی آنان بود هم شفاعت در جزا باشد جزای پنج تن گر غم و اندوه در دل داری‌ای شیعه کنون رو بزن دست توسل بر ولای پنج تن ‌ ای دریغا با چنین جاه و مقام و مزلت بُد فزون از عالمی رنج و عنای پنج تن آه و واویلا که احمد در احد مجروع شد گوهر دندان شکست از مصطفای پنج تن پهلوی زهرا شکست و محسن او سقط شد رفت از‌دار فنا خیرالنسای پنج تن کشته شمشیر زهرآگین بن ملجم زکین گشت در محراب کوفه مرتضای پنج تن نی همین دادند زهرش بلکه جسمش بعد مرگ تیرباران جفا شد مجتبای پنج تن تشنه لب گشتی شهید و شد حریم او اسیر در ره آئین حق گلگون قبای پنج تن داد دشمن راس پاک او مکان کنج تنور مطبخ خولی شدی مهمانسرای پنج تن همچو «آهی» دیده افلاکیان و خاکیان روز وشب گریان بود اندر عزای پنج تن یا از شهدای کربلا بنویسد یا داغ دل فاطمه(س) را بنویسد این پنج انگشت، مثل هم نیست ولی از پنج تن آل عبا بنویسد مرا شفاعت این پنج تن بسنده بود که روز حشر بدین رهانم تن بهین خلق و برادرش و دختر و دو پسر: محمد و علی و فاطمه، حسین و حسن
* آفریدند آفرینش را برای ،  پس همه هستند خلق ماجرای ، پنج تن مثل جبرائیل تا عرش بالا می روم آن زمان هایی که می افتم به پای ، پنج تن شعر در مورد پنج تن آل عبا نذر “اهل بیت” ، باید ذبح کرد بچه های ما فدای بچه های ، پنج تن استجابت در قسم دادن به نام فاطمه است پس بدون او نمی گیرد دعای ، پنج تن ** ................... شکر حق مرغ دلم شیدا شده لب ثنا گوی شه والا شده تا که گوید یک حدیث معتبر با وضو آماده ام بر این اثر آنکه بشنیدم رسول کردگار احمد آنکه بود امین در روزگار روزی آمد خانهٔ زهرای خویش ضعف جسمانی دراو باحال ریش گفت و ای نور دو چشمان ترم زود حاظر کن عبا را در برم تا به زیرش یک دمی آرام شوم فارغ ازسستی و این آلام شوم زود عبا آورد زهرا نزد او تا که بودندلحظه ایی در گفتگو در صدا کرد و حسن از ره رسید بوی پیغمبر زبیت چون گل دمید با سلام گفتا که کیست زیر عبا گوئیا جدم بود آن مه لقا گفت زهرا نور عین ای مجتبا آری جدت آرمیده در عبا اذن خواست آندم حسن از آن کبار تاکه باشد در کنار شهریار بار دیگر در صدا کرد آن زمان آمد از ره خسرو لب تشنه گان باسلام گفتا چه بوی اطهر است برمشام آید که از پیغمبر است گفت ای جان نبی ای نور عین آری باشد جد والا ، ای حسین با برادر در عبا خوابیده اند فارغ از دنیا و آرمیده اند پس گرفت از جد خود اذن دخول تا که باشد لاله اندر بین گل چند لحظه بعد آن آمد علی با سلام گفتا به زهرا آن ولی بوی خوش آید امروز زین مکان بوی پیغمبر یقین هست بی گمان گفت و برعرش و سماء ،سرور علی خفته دربستر دو فرزند با نبی پس کنار آن عبا رفت مرتضا گفت اذنم میدهی ای مصطفا گفت با حیدر چنین آن مقتدا ای وصی من بیا در این عبا بعد آن زهرا صدا زد یا ابا می توانم من هم آیم با شما آری ای نور دو چشمم زود بیا چون که حق اینگونه خواهد ماجرا عرش حق جبریل بال و پر گشود کرد با حق یک دمی گفت و شنود یارب اینان کیستند زیر عبا نورشان جلوه کند بر ماسوا حق چنین فرمود با جبریل راز این که بینی نورشان را جلوه ساز هست زهرا با پدر با شوی او نور چشمانش دوتا مینوی او گفت یارب من دلم خواهد چنین در میانشان روم اندر زمین تا که جبریل گشته وارد آن مکان آیه تطهیر نازل شد بدان چهار سوی آن عبا بالا گرفت از خدا تطهیر به این دنیا گرفت هرکه با اینان بود با مصطفاست دشمنی با هرکدام حرب خداست هرکجا ذکر حدیث گردد در آن رحمت حق میشود شامل بر آن درد ها مرحم شود با ذکر آن مرحمت گردد زحق بر دوستان ای( صفا ) اجر تو با زهرا بود دشمن و بد گوی تو رسوا بود .
. به شیعه آبرو داده وجود زینب کبری یقین و صبر بوده تار و پود زینب کبری اگر خالیست جایش در کسا اما خدا پر کرد نماد را در وجود زینب کبری . *روضه بخونم برات،كانون توجه،تو خونه ی زهرا،زینبه، راه میرن تو خونه،همه نگاه به زینب می كنن،آخه پرستار زینبه،*یه حرفی بزنم،نمی دونم چقدر می تونم این حرف و باز كنم،باید ناله ات بلندبشه،قربون این زینب برم،كه از چهار سالگی پرستار شده،بگم،اما بمیرم براش،پرستار هركی شد بالاخره رفت،از هر كی پرستاری كرد،داغش به دلش موند،فقط امام سجاد زنده موند،اما هركی رو زینب پرستاری كرد،تنهاش گذاشت ورفت،از هر پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهن زینب مونده،من یكی یكی جلو میرم،سه چهار ساله بود با مادر پرستاری رو یاد گرفت،می دونی پرستاری رو كی یاد گرفت،وقتی پیغمبر تو بستر اُفتاد،می دید مادرش هی دور باباش می چرخه،پرستاری می كنه،اما از این پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهنش موند،یادش موند،تو اوج مصیبت پیغمبر، مادرش یه لبخند زد،بعدها فهمید این لبخند یه سرّی داشت،بعداً فهمید پیغمبر به بی بی این جوری وعده داده بود، دخترم گریه نكن،فراق بین منو تو خیلی طول نمی كشه،بعد از نود و پنج روز فهمید؛ این خنده چی بوده،یه بار از مادر پرستاری كرد،از هرپرستاری من یه خاطره بگم،دلشو داری؟دخترم بیا بشین باهات حرف دارم،عجب پرستاریه،دخترم این بقچه رو باز كن،این كفن اول مال منه،میدی بابات علی منو كفن كنه،ببین چه خاطره هایی،آه ،امون ازدل زینب، كفن دوم مال بابات علی ه، میدی داداش حسنت بابا تو كفن كنه، كفن سوم،مال داداشت مجتبی است،باید بِدی حسین،یه دفعه دید این بقچه داره جمع می شه،یه پیراهن و رو دست گرفته،آخ كربلا،كربلا، کربلا ،اینم یه خاطره، *از یه پرستاریه دیگه برات خاطره بگم،مادرش هم رفت،چند سال طول كشید از باباش پرستاری كرد،یه خاطره ام از بابا بگم،اون شب همه جمع بودن،صدا زد بچه های زهرا بمونن،بقیه برن،زینب یه طرف،اُم كلثوم یه طرف،حسین یه طرف امام حسن یه طرف،زینب یادش نمیره،داداش عباس اُمد بره از اتاق بیرون،بابا صداش زد،بابا تو بمون پسرم، صدا زد بابا من كه بچه ی زهرا نیستم،بذار برم،خجالتم نده، زینب این خاطره رو مگه یادش میره ،خودش با چشم خودش دید،دست حسین و تو دست عباس گذاشت باباش علی، یه روزی میآد،حسینم و كربلا تنها میذارن، آی حسین.. *من نمی دونم هر خاطره ای رو برا زینب ورق می زنی،یه سرش كربلا و حسینه،باباشم رفت، حالا شده پرستار برادراش، داداش بزرگتر هم رفت،با جگر پاره رفت،با بدن سوراخ سوراخ شده رفت،اما خدا رو شكر تو این یكی زینب خیلی ندید چه جوری رفت،اما همه اینها كنار،من می خوام یه پرستاری رو امشب بگم،خیلی ها رو كنار گذاشتم، ،دونه دونه جاهایی كه زینب پرستاری كرده،تنهایی وایستاده ،یه پرستاری دیگه ام كرده ، اونم آخرش رفت،*اما این یكی ، یه جور دیگه دل زینب و آتیش زد،اگه مادرش و پرستاری كرد،باباش بود،برادراش بودن،اگه باباشو پرستاری كرد، برادراش بودن،اگه گفتی كجا میخوام برم ،اگه داداشاش و پرستاری کرد هر كدوم به یه نوعی زینب و آروم كردن،اما امان از خرابه ی شام،برای دختر سه ساله سنگ تموم گذاشت،چرا؟هر جایی رقیه رو زدن ،خودشو انداخت رو این دختر ،آخه تو امانت حسینمی،شب آخرچیكار كرد،وای وای بگم كجا پرستاری كرد،بگم كجا،اون جایی كه دید دارن با چوب خیزران می زنن،هی جلو چشای رقیه رو گرفت،این بچه چیزی نبینه،اما امون ازوقتی که نازدانه توی خرابه، سر بریده رو بغل گرفت،هِی میگفت: بابا آخه این لبات چرا پاره است،نالتو آزادکن صدا بزن یاحسین.... خرابه با تو بهتر از جنان است دل پیرم به شوق تو جوان است اگر خونی شده لب های خشكت گمانم جای چوب خیزران است بی بی پرستار امام سجاد هم بوده، دیده توی کربلا این پدر و پسر چطور باهم وداع کردن ... هرکی میره ملاقات بیمار ، دسته گل میبره دیگه، ابی عبدالله هم با بدنی گلگون و مجروح اومد برای وداع با زین العابدین .. بیمار مصلحتی کربلا پرسبد بابا: اَینَ علی اکبر(داداشم علی اکبر کجاست؟) پاسخ داد شهید شد. پرسید اَینَ قاسم ...فرمود شهید شد... وقتی بغض ابی عبدالله رو دید ، پرسید: اَینَ عمیَ العباس ... ابی عبدالله فرمود: همین قدر برات بگم که دیگه جز من و تو مردی توی خیمه ها نمونده... امام سجاد با بدن تبدار شمشیر برداشت که بلند بشه... ابی عبدالله فرمود خواهر مرافب باش از خیمه با این حال بیماری خارج نشه ، تا زمین از حجت خدا خالی نَمونه ... حالا صدا بزن ... حسین ... حالا دستاتو بیار بالا كدوم سفره بهتر از سفره عزای بی بی،چه اسمی بهتر از نام حسین،دست تو بیار بالا،به زهرا و بچه های زهرا، به پدر و همسر زهرا و،به حسین زهرا؛ ده مرتبه یاالله
. دروصف پنج تن دیوان آهی عالمی را آفریده حق برای پنج تن بشنو از ذرات عالم خود ثنای پنج تن پنج نور حق چو در زیر کسا گشتند جمع کسوت ختم رسل گردید جای پنج تن خواست چون‌شان و مقام خاندانش را ز حق احمد مرسل که بودی مقتدای پنج تن کرد نازل انما را حق به قرآن بهرشان خوش نشان امتحان است انمای پنج تن این خطاب از درگه حق آمدی بر قدسیان خلقت عالم نکردم جز برای پنج تن گفت جبریل امین یارب چه باشد نامشان این ندا آمد در آندم از خدای پنج تن فاطمه هست و دو فرزند پدر با همسرش جملگی گردید اینک آشنای پنج تن خلقت عالم طفیل هستی آنان بود هم شفاعت در جزا باشد جزای پنج تن گر غم و اندوه در دل داری‌ای شیعه کنون رو بزن دست توسل بر ولای پنج تن ‌ای دریغا با چنین جاه و مقام و مزلت بُد فزون از عالمی رنج و عنای پنج تن آه و واویلا که احمد در احد مجروع شد گوهر دندان شکست از مصطفای پنج تن پهلوی زهرا شکست و محسن او سقط شد رفت از‌دار فنا خیرالنسای پنج تن کشته شمشیر زهرآگین بِن ملجم زکین گشت در محراب کوفه مرتضای پنج تن نی همین دادند زهرش بلکه جسمش بعد مرگ تیرباران جفا شد مجتبای پنج تن تشنه لب گشتی شهید و شد حریم او اسیر در ره آئین حق گلگون قبای پنج تن داد دشمن راس پاک او مکان کنج تنور مطبخ خولی شدی مهمانسرای پنج تن همچو «آهی» دیده افلاکیان و خاکیان روز وشب گریان بود اندر عزای .
. در روضه پنج تن، معمولا و ترجمه آن بکار برده میشود. شعری در این باب عرضه میکنم: ﻋﺎﻟﻢ ﮐﻮﻥ ﻭ ﻣﮑﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﺒﺮﯾﺎﯼ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﮐﺮﺩ ﺧﻠﻘﺖ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺍﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﺁﺏ ﻭ ﺑﺎﺩ ﻭ ﺧﺎﮎ ﻭﺁﺗﺶ ﻋﺮﺵ ﻭﻓﺮﺵ ﻭ ﻣﻤﮑﻨﺎﺕ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺍﺯ ﺑﻬﺮ ﻭﻻﯼ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﺍﺣﻤﺪ ﻭ ﺣﯿﺪﺭ ﻣﮑﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﮐﺴﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺪﯾﻘﻪ ﻭ ﻫﻢ ﻣﺠﺘﺒﺎﯼ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﺷﺪ ﭼﻮ ﺩﺍﺧﻞ ﺩﺭ ﮐﺴﺎ ﺳﺮ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻋﺸﻖ ﺧﺎﻣﺲ ﺁﻝ ﻋﺒﺎ ﮔﻠﮕﻮﻥ ﻗﺒﺎﯼ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺁﻧﺪﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﺫﻥ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻭ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﮔﺸﺖ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﺮ ﺩﺭ ﺩﻭﻟﺖ ﺳﺮﺍﯼ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﯿﻞ ﻣﻠﮏ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﺎﯼ ﺣﯽ ﮐﺮﯾﻢ ﭼﯿﺴﺖ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﻟﻬﯽ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﻭﺣﯽ ﺁﻣﺪ ﺁﻧﺰﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﺧﻠﻖ ﻋﺎﻟﻢ ﺟﺰ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﮐﺴﯿﺘﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺞ ﺗﻦﺍﯼ ﻣﺎﻟﮏ ﺭﻭﺯ ﺷﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻧﺪﺍ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺎ ﻣﺼﻄﻔﺎﯼ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻠﯽ ﺑﺎ ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺳﺖ ﻧﻮﺭ ﭼﺸﻤﺶ ﻣﺠﺘﺒﺎﯼﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺳﺖ ﺧﺴﺮﻭ ﮐﺮﺏ ﻭﺑﻼ ﯾﻌﻨﯽﺣﺴﯿﻦ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺮ ﺍﻓﺮﺍﺷﺖ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻥ ﻟﻮﺍﯼ ﭘﻨﺞﺗﻦ ﺣﻖ ﺯﻫﺮﺍ ﻭ ﻋﻠﯽ ﻭ ﻣﺼﻄﻔﯽ، ﺍﻭﻻﺩﺷﺎﻥ ﺣﺎﺟﺖ ﺑﺎﻧﯽ ﺑﺮ ﺁﻭﺭﺍﯼ ﺧﺪﺍﯼ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﯾﮏ ﻣﮑﺎﻥ ﺯﯾﺮ ﮐﺴﺎ ﯾﮏ ﺟﺎ ﻣﯿﺎﻥ ﻗﺘﻠﮕﺎﻩ ﮐﺮﺑﻼ ﮔﺮﺩﯾﺪﺷﺎﻥ ﻣﺎﺗﻢ ﺳﺮﺍﯼ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﮔﻔﺖ ﺯﻫﺮﺍ ﺍﯼ ﻏﺮﯾﺐ ﺍﯼ ﮐﺸﺘﻪء ﻣﺎﺩﺭ ﺣﺴﯿﻦ ﮔﺸﺘﻪﺍﯼ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﭼﺮﺍ ﺍﯼ ﺑﺎ ﻭﻓﺎﯼ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ایکه می‌خواهی سعادت در جهان وآخرت همچو صالح باش دائم خاک پای پنج تن * آفریدند آفرینش را برای ،  پس همه هستند خلق ماجرای ، پنج تن مثل جبرائیل تا عرش بالا می روم آن زمان هایی که می افتم به پای ، پنج تن شعر در مورد پنج تن آل عبا نذر “اهل بیت” ، باید ذبح کرد بچه های ما فدای بچه های ، پنج تن استجابت در قسم دادن به نام فاطمه است پس بدون او نمی گیرد دعای ، پنج تن **
. 🥀السلام علیک یا مظلوم یا رسول الله ص 🥀 السلام علیک یا مظلوم یا امیرالمومنین ع 🥀 السلام علیک یا مظلوم یا فاطمة الزهرا یا بنت محمد س 🥀 السلام علیک یا مظلوم یا ابامحمدیا حسن بن علی ع 🥀السلام علیک یا مظلوم یا اباعبدالله (یا حسین)3 ⏪نبی در بسترو زهرا کنارش عزیز قلب او شد بی قرارش بگوید دخترم کمتر نوا کُن برای رفتن بابا دعا کن ✅نمیدونم مدینه رفتی یانه گنبد خضرای پیغمبرو دیدی یا نه، دل بده با هم بریم مدینه، بیاد اون پیغمبری که پیغمبر که تو بستر بود، الهی هیچ دختری لحظه جان دادن بابا کنار بستر بابا نباشه، آخ بمیرم تو مدینه یه دختری کنار بستر بابا گریه میکرد، 🔆بابای خوب و مهربون 🔆 حرفامو از نگام بخون 🔆من التماست می کنم 🔆یه شب دیگه پیشم بمون کنار بستر باباش پیغمبر گریه میکرد، ناله میزد، بابا بابا میگفت، امیرالمومنینم ایستاده، یه مرتبه صدا زد فاطمه جان جلوتر بیا بابا، صدای ناله فاطمه بلند شد، فاطمه جان بابا دارین به فراق من مبتلا می شید دو مرتبه صدا زد فاطمه جان بیا جلو بابا، وقتی بی بی جلو آومد، صدازد فاطمه جان اولین کسی که به من پیغمبر ملحق می شه تو یی بابا، 💠آی مردم هنوز آب غسل کفن پیغمبر خشک نشده بود، اومدن دسته‌های هیزم آوردند، در خانه زهرا شو آتش زدن، فاطمه شو بین در و دیوار گذاشتن، بین در و دیوار ناله زد، یا ابتا یا رسول الله بابا بابا پاشو بیا غریبیّ علی رو ببین بابا پاشو بیا مظلومیّ علی رو ببین بابا همون سینه ای که تو می بوسیدی، اون سینه رو بین در و دیوار قرار دادن، میخ در سینه زهراتو مجروح کرده بابا، 💠 چه کردند با دختر پیغمبر، صدا زد زد علی جان شبانه بدنم رو غسل بده شبانه بدنم رو کفن کن شبانه بدنم را تشیع کن، امیر المومنین نیمه شبی داره بدن زهراشو غسل میده ✳️ اسما بریز آب روان بر روی گلبرگ گلم ولی آهسته آهسته ✳️ ببین بشکسته پهلویش سیه گردیده بازویش ✳️بریز آب روان رویش ولی آهسته آهسته ⬅️بدن زهرا رو غسل داد، بدن زهرا رو کفن کرد، یه مرتبه نگاه کرد بچه‌های فاطمه دارن پر و بال می‌زنند، مادر داری یا نه، اگه مادر نداری امروز ناله بزن، انیس یه دختر مادره، مونس یه دختر مادره، میگه تا گفتم بچه‌ها بیایید، یه وقت دیدم بندای کفن زهرا باز شد، دستای زهرا از کفن بیرون اومد، گاهی حَسَنو تو بغل میگیره ، گاهی حسینو بغل میگیره، گاهی زینبین رو بغل میگیره، یه مرتبه هاتفی ندا داد علی جان، بچه ها را از روی بدن مادر بلند کن، دیگه ملائکه طاقت نمیارن این صحنه رو تماشا کنند، حق بچه یتیمه، اینجا علی دست سر یتیمان زهرا کشید 🔺 اما می خوام بگم آی ناله دارا آی جوون دارا آی مریض دارا آی حسینیا میخوای ناله بزنی دلتو ببرم کربلا، میخوام بگم این رسم تو کربلا نبود، کنار کشته بابا دختر یتیمو تازیانه زدن، ای غریب حسین مظلوم حسین ع بی سرو سامان توأم یا حسین دست به دامان توأم یا حسین برسر نی زلف رها کرده ای با جگر شیعه چها کرده ای زهرهٔ منظومهٔ زهرا حسین کُشتهٔ افتاده به صحرا حسین و سیعلم الذین ظلمو ای منقلب ینقلبون 🍁شادی روح امام راحل و دوفرزند امام، شهدای جنگ تحمیلی، شهدای مدافع حرم(صلوات)🍁
با یا علی، خدا را با اشک چشم خواندم با فاطمه دعا را با اشک چشم خواندم وقت اذان مغرب، چشمم به سفره تا خورد آیات هل اتی را با اشک چشم خواندم دل مرده بودم اما زنده شدم دوباره تا ختم الانبیا را با اشک چشم خواندم دیدم دلم گرفته، ذکر حسن گرفتم با دوست ربنا را با اشک چشم خواندم وقتی در اوج گرما بی تاب و تشنه بودم سالار کربلا را با اشک چشم خواندم فورا مرا خریدند، هربار پنج تن را پنهان و آشکارا با اشک چشم خواندم وقتی دلم شکست و یاد حسین کردم با خویش روضه ها را با اشک چشم خواندم عالم به گریه افتاد، تا شرح غارت آن مظلوم سر جدا را با اشک چشم خواندم حتی کفن نکردند آن پیکر رها را جریان بوریا را با اشک چشم خواندم از غربتش زبانم وقتی به لکنت افتاد باقی ماجرا را با اشک چشم خواندم
. پنج تن ال عبا زیر کسا یمنی فاطمه بود و علی بود و حسین ابن علی کرد دعا احمد مختار که ای خالق من پاک کن فاطمه و انکه بود در بر من گفت جبریل که اینها کیانند یا رب این مقامات بزرگ نزد تو دارند یا رب گفت این فاطمه هست و پدر و همسر او این حسین وحسن ونور دو چشم تر او ....... این حدیث آمد ز زهرای بتول ، فاطمه صدیقه بنت الرسول ، روزی آمد خانه ما مصطفی ، گفت با حالی شبیه التجا ، ضعف دارم جان بابا دخترم ، پهن کن بابا عبایی بر سرم ، آن عبایی را که دارم از یمن ، آن عبا بر من بکش ای ممتحن ، گفتمش بابا بلا دور از شما ، در پناه مهر و الطاف خدا ، من کشیدم آن عبا بر روی او ، یک نظر کردم به ماه روی او ، صورتی زیبا تر از قرص قمر ، روشن و زیبا نکو تر از سحر ، ساعتی بگذشت و آمد مجتبی ، گفت ای مادر سلام و صد دعا ، گفتمش مادر سلامم بر شما ، نور چشمم ای عزیز با وفا ، گفت مادر خانه دارد عطر گل ، هست بوی جد ما ختم رسل ، گفتمش ای نور چشمم بوی او ، آمده در خانه با گیسوی او ، رفت نزد حضرت خاتم حسن ، گفت بابا جان فدایت جان و تن ، گفت بابا صد سلام و صد درود ، بر شما ای خاتم رب ودود ، با اجازه رفت در تحت کسا ، در کنار مصطفی شد مجتبی ، بعد از آن آمد حسین و با سلام ، گفت بوی جدم آید بر مشام ، گفتمش ای نور چشمانم حسین ، ای عزیز فاطمه ای نور عین ، جدتان در خانه در زیر کسا ، آمده امروز شد مهمان ما ، با اجازه رفت در زیر کسا ، در کنار مصطفی شد با حیا ، بعد از آن آمد علی مرتضا ، گفت زهرا جان سلامم بر شما ، بوی یار مهربان آید همی ، بوی جوی مولیان آید همی ، گفتم او را یار ختمی مرتبت ، صاحب خُلقِ عظیم و مرتبت ، آمده مهمان ما بابای من ، آمده مانند جان در جسم و تن ، رفت نزد احمد و گفت این سوال ، چیست رمز و راز این وقت و مجال ، با اجازه رفت در زیر کسا ، در کنار مصطفی شد مرتضا ، بعد از آن رفتم کنار اهل خود ، تا بجویم با عزیزان وصل خود ، ما همه بودیم در زیر کسا ، دست خود برداشت بابا بر دعا ، گفت یارب اهلبیتم را ببین ، بهترین خلق خدا روی زمین ، خونشان با خون پاک من قرین ، جسم و جان دارند از من با یقین ، جسمشان را از بدیها دور کن ، قلبشان را خانه ای از نور کن ، لطف کن بر خاندانم با کرم ، تا ابد آباد گردان این حرم ، دشمن آنها مرا هم دشمن است ، پیش چشمم جلوه اهریمن است ، هر که در دل حُبِّشان دارد به جان ، می شود محبوب من در دو جهان ، بانگ حق برخاست از عرش برین ، کای ملائک بشنوید این با یقین ، هر چه را من آفریدم در جهان ، این زمین و جمله هفت آسمان ، کوه و دریا را اگر من ساختم ، نه فلک را اینچنین پرداختم ، هر چه زیبائیست در شمس و قمر ، ظلمتِ شبها و نور در سحر ، ساختم اینها به عشق مصطفی ، ساختم با مهر این اهل کسا ، بانگ زد جبریل مَن تَحت الکسا ، صاحب کرسیُّ و مجد و کبریا ، بانگ حق برخاست زهرا س و پدر ، معدن ایمان و کان هر گوهر ، حیدر و فرزند پاکش مجتبی ، هم حسینِ بنِ علی در کربلا ، گفت جبرائیل ای رب جلی میروم من نزد زهرا و علی ، با اجازه نزد ما زیر کسا آمد و می خواند ، پیغام خدا گفت ای پیغمبر عالی مقام ، می رساند حق به درگاهت سلام ، هر چه که در کل عالم خلق شد ، از برای اهل زیر دلق شد ، گفت از این خانواده تا ابد دور شد ناپاکی و هر فعل بد ، جسم و روح خاندانت پاک شد ، نامشان بر تارک افلاک شد ، گفت حیدر چیست رمز جمع ما ، چیست مزد راوی این وضع ما گفت هر کس نقل کرد این ماجرا ، در میان دوستان مرتضا هر غمی دارد خدا شادی کند ، بر اسیران بانگ آزادی کند مشکلات جمعشان حل می شود ، سحر درد و غصه باطل می شود ، گفت مولا رستگارانیم ما همچنان گل در بهارانیم ما ، شیعه با این نقل می گردد سعید بهتر از این مژدگانی کس ندید .