eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
8.8هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. السلام علیک یا رحمت الله الواسعه و یا باب نجات الامه حسین........ من نمیدونم تو اون تاریکی خرابه ،نیمه دل شب این بچه چه جوری تشخیص داد، این همون نورالمستوحشین فی الظلمِ ِ.... انقده بچه‌ها ترسیده بودن ، انقده لرزیده بودن ،از سرمای شب خرابه سقفی نداشت ' نگهبان هایی گذاشته بودن ،لذا من میگم روضه زن غساله نمیتونه درست باشه، آخه خرابه هم نگهبان داشت، زینب نیمه شب چه جوری بره دنبال زن غساله، اونوقت نوشتن نگهبان ها ( رومی ) بودن با خودشون یه جوری حرف میزدن به خیال اینکه اینا عربند، زبون مارو نمیفهمن، اما زین العابدین امام ِ عالم ِ به همه زبان هاست ، شنید اینا دارن به هم میگن، یزید اینارو تو خرابه جا داده که هم شب ها از سرما در امان نباشن، هم روزها از شدت تابش آفتاب پوستشون بسوزه، یا اینکه این دیوار ها رو سرشون بریزه، فهمیدین چی گفتم...،اونوقت برا من سواله تو این تاریکی و نیمه دل شب این دختر از کجا فهمید که بابارو چه جوری سر بریدن سوال کرد: "یا ابتا....من الذی قطع وریدک"،این همون نوریه که از این حنجره بیرون آمد... حسین....... حالا داره با بابا حرف میزنه ،این بابایی که منزل تنور خولی رو طی کرده، رو نیزه رفته، تشت طلای ابن زیاد رفته، دیر راهب رفته، سرش و رو درخت آویزان کردن، چندجا از رو نیزه به زمین خورده......... ،حالا سر توبغل دختر رسیده، چه جوری باهاش حرف زد اول یه نگاه کرد دید چشمهاشو لخته خون گرفته، این لخته هارو با انگشت های آسیب دیدش کنار زد....،"فیض آماده است " صدازد بابا.... بابا..... *داری با خود هزار نشونه لبات به رنگ ارغوونه نگو که کار خیزرونه* بابای خوبم.....،حسین ........ چه کرد تا دید این لبها علامت چوب خیزران خورده روش،یه نگاه کرد دید، بابا، بابا همه جای بدنت با بدن من يه مشابهتي پیدا کرد، بدنت تو گودال ماند، بدن من مشابهت با بدن تو هم داشت، سرت هم با سر من یه مشابهت هایی داره، موهاتو تو تنور سوزوندن، موهای منم سوخته است، صورتت کبوده، صورت منم کبوده ،لبات تشنه است لبهای منم تشنه است،اما لبهات خیزرون خورده، غرق خونه، اما لبای من سالم ِ... ،این دستهاشو مشت کرد انقدره به این لب و دندان زد، حسين...... ................................. تا قافله اتراق کرد یه نازدانه که تو این نقل نوشتن فاطمه بنت الحسین که بعضی هام گفتند که این همون رقیه بود از سایه ی بوته ی خاری استفاده کرد رفت زیر سایه ی این خار، آنقده خسته بود تشنه بود گرسنه بود خوابش برد، قافله حرکت کرد، این دختر جاموند ... قافله که حرکت کرد، عقیله ی بنی هاشم خبردار شد این ناز دانه جامونده، صدا زد یا قوم! بالله! شما را به خدا قدری صبرکنید افتقدت ابنت الاخ الحسین جگرگوشه ی حسینم جامونده ... چنان ناله ای زد، راوی میگه من شنیدم، گفتم الان از ناله ی زینب آسمون و زمین به هم میریزه دستور دادن قافله توقف کنه، دونفر مامورشدن این بچه رو برگردونن؛ یکی من بودم و یکی زجربن قیس (یا زحربن قیس)  من با زجر، برگشتم عقب قافله، از دور داشتم میدیدم حالت این دختر رو؛ دیدم دست روی سر گذاشته، هی تو بیابونا به سمت راست و چپ نگاه میکنه، (بچه ی گم شده دیدی یا نه؟) بشنو" میدونی کیارو صدا میزد؟! اولین کسی که صدا میزد عموجانش بود، هی میگفت: یا عماه ... ! یا عمتاه ... ! یا اماه ... ازدور داشتم میدیدم؛ هی به سمت چپ و راست فرار میکرد، هی مینشست رو زمین پاهاشو نگاه میکرد ... چقدر خار تو این پاها رفته بود، نمیدونم!!! تا زجربن قیس بهش رسید چنان با تازیانه ...... آی حسین ...... این دختر حسینه، از کربلا تا اینجا دائم کتک خورده، طعنه و ناسزا شنیده، راوی میگه این دختر یه جمله ای گفت، من واسطه شدم، گفتم صبر کن، ملاحظه کن، یتیمه .... اجازه ندادم دیگه بیش ازاین اذیتش کنه. این دختر به من اعتماد کرد، فرمود :من دختر پیغمبرم، بهش بگو اگه میخوای منم بکشی بکش اما فقط یه بار دیگه بذار عمه مو ببینم .... آی حسین ... 🔽بابا آتیش زدن به خیمه هامون 🔽تار میبینه دیگه نگامون 🔽نمونده گوشواره برامون بابا باباجون ،کجایی بابا ؟ 🔽سرتو روی نیزه دیدم .... 🔽دنبال نیزه میدویدم .... 🔽اما به تو من نرسیدم .... کجایی بابا؟ 🔽بابا داری با خود هزار نشونه 🔽لبت به رنگ آغوونه 🔽نگو که کار خیزرونه کجایی بابا؟ 🔽بابا امون از این زخمای کاری 🔽خون از لب تو شده جاری 🔽کی سنگ زده بر لب قاری؟ بابای خوبم .... 🔽سرت رو نیزه رو به روم بود 🔽اما یه بغضی تو گلوم بود 🔽گلوتو نیزه ها بوسیدن 🔽اما یه بوسه آرزوم بود ناله بزن اگه میخوای دلت آروم بگیره ،هر چی تو این مسیر کتکشون میزدن، طعنه و ناسزا گفتن، این نازدانه ها سر بریده رو که میدیدن، فقط میگفتن حسین... 📚سند روضه: حائری محمد مهدی، معالی السبطین، بیروت، موسسه نعمان، 1412ه.ق، ج2، ص135-137.
4_6001307508633766979.ogg
1.89M
. (س) 😭 (ع) زن غساله اهسته تر بریز آب که تازه رفته این دلخسته در خواب بده اهسته غسلش را که زینب بیاد مادرش افتاده امشب مکن زهرای زینب را کفن پوش نمی بینی که زهرا رفته از هوش بخاک این خرابه کن نظاره چه خونی می چکد از گوش پاره به بازویش بکش اهسته تر دس که جای تازیانه مانده در دست کبودیهای دستش جای سنگ است ببین زهرای زینب چه قشنگ است مگر اب از فرات آورده عباس خرابه می دهد بوی گل یاس اگر رخسار این دردانه نیلی ست زن غساله اینها جای سیلی ست خودم اورا به خاکش می سپارم سرم را روی قبرش میگذارم بسازم روی قبرش سایبانی کنم هرشب برایش نوحه خوانی 🎤
. |⇦•اومدم زیارتت با گریه... حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ کربلایی مصطفی نیک نهاد ●━━━━━━─────── اومدم زیارتت با گریه با زاری تو هنوزم وسط بازاری خیلی روضه ی نگفته داری سلام خانم! شرمندتم تو روضه هات نمردم ولی برات همیشه غصه خوردم ای بی کفن برات کفن آوردم *هشتاد و چهار زن و بچه با زین العابدین و حضرت زینب رفتن کوفه، چهل منزل اسیر بودن، برگشتن مدینه چند تا بچه ی قد و نیم قد بیشتر باقی نمونده بود، حالا تو این همه هشتاد و چهار نفر رقیه یه چیز دیگه ست... سند اسارت آل الله حضرت رقیه سلام الله علیهاست..* با تمام این اسیران فرق داری قصه چیست هر کسی آمد به احوالت بخندد گریه کرد ای که از بوی طعام خانه ها خوابت نبرد مادرم نذر تو را هر وقت هم زد گریه کرد موقع غسلت به زخم تو نمک پاشيده شد آن زن غساله هم وقتی که آمد گریه کرد *کجاست بدنی که میگفتین؟ دل شب منو از خواب بیدار کردین، تا بدن نحیفشو دید.. گفت این بدن که شستنش زمان نمیبره، تا لباس اسیری رو داد بالا برگردوند سر جاش، گفت بگید ببینم مادر یا پدر این دختر کیه؟ یه وقت زینب کبری اومد جلو گفت: زن شامی چرا غسلش نمیدی؟ مگه نمیبینی خواهراش دارن خیره خیره به بدن بی جانش نگاه میکنن؟ گفت خانم شما کی هستی؟ گفت من عمه اشم همه کس و کارشم.. این دختر یتیمه بوده چرا غسلش نمیدی؟ گفت به من بگو ببینم به چه مریضیی از دنیا رفته؟ خواستم از هر جای بدن آب بریزم دیدم کبود و سیاهه، یه وقت گفت: زن شامی برو کنار اینا جای مریضی نیست، چهل منزل هر جا گفت: بابا..زدنش... اونایی که دختر دارن میدونن بیدار کردن دختر با پسر فرق میکنه، یه وقت دختر خودشو به خواب میزنه دنبال بهونه است بابا بیاد بوسش کنه از خواب بیدار بشه..* گفت بابا! عوض بوسه ی تو حرمله بیدارم کرد با همان ضربه ی پا، دست به دیوارم کرد الهی طفل بی بابا نباشد اگر باشد در این دنیا نباشد بگو به عمو بعد مردنم باید برای غسل من آبی بیاورد * زین العابدین دید چند شبیه عمه اش نشسته نماز میخونه، گفت: عمه جان نشسته نماز نافله رو میخونی، گفت: غذایی که بین ما میدن کفاف یتیما رو نمیکنه، سهم خودمو به بچه های حسین دادم...* گفت بابا ! ز خانه ها همه بوی طعام می آمد ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم * دستاتو بیار بالا، درِ خونه ی باب الحوائج حسینو در زدی، اهل بیت نیاز به واسطه ندارن، اما برا تقریب به ذهن میگم، درِ خونه ی هر کیو میزنی اگه چیزی نداشته باشه، دختر درو باز کنه واسطه بشه بابا نه نمیگه، خیلی حسین دوست داره این دخترو، بگو رقیه جان! شنیدم اربعین کربلا نبودی، امسال اربعین هر کی آرزو داره هنوز کربلا نرفته براش بنویس...* * ابا عبدالله رحمة الله الواسعه است.. وقتی شمر ملعون رو سینه ش نشست گفت اگه پا شی خودم شفاعتتو میکنم، حسین جان لحظه ی آخر هم به فکر دستگیری بودی، ببین این دستا برا رقیه ت به سر و سینه زدن...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇