.
📋نوشته اند دلم را برای خون جگری
#مناجات #امام_زمان
#مناجات_با_خدا
#مناجات_امام_زمان (عج)
.............................................
نوشته اند دلم را برای خون جگری
بدون گریه زمانه نمی شود سپری
نیازمندِ تکامل ، به گریه محتاج است
درخت آب ندیده نمی دهد ثمری
.(مولا امام حسن عسکری(ع) فرمود : هرکی میخواد راه و پی کنه و به خدا برسه شرطش گریه تو سحره ، مناجات).
دو فیض ، توشه ی راه سلوک عاشق هست:
توسل سحری و عنایت سحری
هزار نافله خواندن چه فایده دارد
اگر نداشته باشد به عاشقان نظری؟
.(به خدا اونایی که ریاضت می کشن عمری به روش های مختلف پدر خودشون رو در میارن ، اونا کجا ما کجا !
اما مولا یه نظر کن به ما به خدا اگه تو بها ندیدی تو نخری هیچ کدوم از کارای ما ارزشی نداره).
به هر دری که زدم باز پشت در ماندم
بس است در زدن من ، بس است در به دری
برای بنده خریدن بیا سر بازار
چه خوب می شود این مرتبه مرا بخری
بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد
چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری
همیشه خیر قنوت تو می رسد به همه
اگر چه نام مرا در نوافلت نبری
خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد
دعای من به خودم هم نمی کند اثری
.(فرمول اگه به عمه ام قسم بدید به دل سوختهٔ عمه ام قسم بدید رد خور نداره ، به حق خانم زینب کبری به حق دل سوخته زینب).
یگانه منتقم خون کربلا برگرد
قسم به عمه ی مظلومه ات بیا برگرد
شاعر : #علی_اکبر_لطیفیان ✍
.............................................
📋او می دوید و من می دویدم
#سبک_روضه #متن_روضه
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_حضرت_زینب (س)
🏴 ویژه برنامه شب های ماه مبارک رمضان
.............................................
.(وقتی برگشت سمت مدینه ، عبدالله داره بین این کاروان میگرده به هر کسی میرسه میپرسه از زینب خبر دارید یا نه؟
این کاروان وقتی میرفت دختر علی با این کاروان بود ، بگید از زینب چه خبر؟
یکی یکی می پرسید اشاره میکردن ؛ رسید به یه شتری پرسید از اون که این شتر رو می گرفت عنان و می برد ؛ پرسید از دختر علی خبر ندارید؟ اشاره کرد ؛ صدا زد آی خانوم خبر نداری از دختر علی ؟ صدا آشناست پردهٔ مهمل و کنار زد یه پیرزن بالای شتر نشسته ، از اون بالا صدا زد عبدالله حق داری نشناسی! بعداً فرمود عبدالله بالای تل ایستاده بودم یه وقت دیدم نانجیب داره به سمت گودی میره
او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او می نشست و من می نشستم
او روی سینه من در مقابل
.(دیگه زانو هام رمق نداشت عبدالله!).
او می کشید و من می کشیدم
او خنجر از کین من آه و از دل
او می برید و من می بریدم
او از حسین سر من غیر از او دل
.............................................
حاج مسعود پیرایش
👇
۲
📋ای پدر! چشم تو روشن؛ شب بیداری ماست
#سبک_روضه #متن_روضه
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_حضرت_رقیه (س)
🏴 شب سوم محرم الحرام 1445
.....................................................
ای پدر! چشم تو روشن؛ شب بیداری ماست
به اباالفضل بگو: وقت علمداری ماست
خصم، بیهوده به ما سلسله بست؛ ای بابا!
کاروان بعد تو، ساکت ننشست؛ ای بابا!
حیدر قافلهات، تیغ دو دم را برداشت
به اباالفضل بگو: عمّه، عَلَم را برداشت
كوفه را با نفس خویش چنان مقبره کرد
خطبهای خواند که کار همه را یکسره کرد
من هم از زینبم و در رگ من، خون علی است
سوختم؛ سوختن از عشق تو، قانون علی است
دخترم؛ دختری از تیرهی اُمَّالنّجبا
عمّه، بسته به سرم معجری از جنس حیا
لشکرم، اشک من و سنگر من، ویرانه
درس عزّت بدهم بر پسر مرجانه
آهم، ارثی است که از خطبهی زهرا بُردم
شام گریاند مرا؛ آبرویش را بُردم
.(روز عاشورا وقتی همه رو کشتن می خواستن یه نسل از امیرالمومنین باقی نمونه تو چشم سیدالشهدا نگاه میکردند می گفتند «بغضً لأبیک» واسه بابات داریم میکشیمت ، همه رو کشتن این زن و بچه رو گوشهٔ یه میدونی جمع کردن گفت بگید ببینم چیکار باهاشون کنیم ؟ هر کی یه نظری میداد گفت همینا رو هم بکشید ، همین جا یکی گفت نه بذارید به کنیزی ببریم ، هر کی حرفی زد یکی گفت نه صبر کنید اینا رو ببریم تو شهرا بچرخونیم بگیم هر کی حرف از علی بزنه این میشه عاقبت زن و بچهاش ، این عمه بود این بچهها رو جمع میکرد گفت ، امیر هرچی تازیانه زدیم خم به ابرو نیاوردن اینقدر گرسنگی و تشنگی بهشون کشوندیم حرفی نزدن ، عجیب بودن اینا امیر فکر نمیکردیم تا شام برسن).
عمّه آموخت به من شکوهای از غم نکنم
زخم هم شد؛ سر خود پیش کسی خم نکنم
حرفی از آبله، از زخم به زینب نزدم
خاطرت جمع؛ به نان صدقه، لب نزدم
گلهای نیست؛ گله، حوصله هم میخواهد
من دلم تنگ شده؛ بوسه دلم میخواهد
.(گفت بابا یه نگاه به سر و وضع دخترت کن ، اومد دید امام صادق نشسته دخترش رو پاش نشونده با یه حوصله ای موها رو اول شونه زد بعد شونه رو دست گرفت موها رو یکی یکی از بین شونه درآورد ، آقا چیکار میکنید؟ فرمود : این موها بالهای فرشتههاست ، دختر خیلی عزیزه!).
چند وقت است که شانه نزدی بر مویم
بغلم کن ولی آهسته؛ کمی پهلویم
خورده شلّاق روی بال و پرم؛ چیزی نیست
لگد زجر، شکسته کمرم؛ چیزی نیست
پای چشمم، گُل زخم است؛ فدای سر تو
دخترت می رود از دست؛ فدای سر تو
.(سرو گرفت تو بغل روایت مقتل : هی صورت میزاره رو صورت بابا ، صورت بابا رو میبوسه ، خون ها رو پاک میکنه ، هی خون تازه میجوشه ، رگای گلو رو مرتب میکنه ، موهای سوخته رو دست میکشه ، بابا رو بوس میکنه).
مهربانم! تو چرا پاره شده لبهایت؟
چقدر خاکی و خونی است سر زیبایت
راهی طشت شدی از سر نی؛ میدانم
گریه کردی وسط مجلس مِی میدانم
بیحیا، جام به دست آمد و من میدیدم
چوبدستی به لبت میزد و من میدیدم
عمّهجان بود مراقب؛ سر ما پایین بود
ولی آن مرد نگاهش چقدر سنگین بود
خواهرم، نه دلم آشفته بماندبهتر
.(ببین خواهرم چقد خجالت کشید ، ای کاش چادر داشتیم بابا).
داغ ناموس تو، ناگفته بماندبهتر
پیش من بود اگر امشب، به عمو میگفتم
از غم کوچه و بازار به او میگفتم
آنکه از بام به پیشانی تو سنگ زده
دخترش هم به روی صورت من چنگ زده
در شلوغی و دف و رقص در آن هلهلهها
آه از اشک رباب؛ آه از آن حرملهها
راستی! حال رباب از همه آشفتهتر است
گریهاش بند نمیآید و خونینجگر است
همهی راه، نگاهش به سر اصغر بود
بود گهواره اگر، حال دلش بهتر بود
راستی! باخبری از شب جاماندن من؟
شب هقهق، شب شلّاق زدن بر تن من
از روی مرکب خود، یکسره فریاد کشید
دست من روی سرم بود؛ سرم داد کشید
پدر آنقدر بگویم، نفسم بند آمد
پنجه انداخت به مویم؛ نفسم بند آمد
....................................
مسعود پیرایش
.
۴
📋نگفتی تو خرابه من ، دلواپس تو میشم
#سبک_زمزمه #متن_روضه
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_حضرت_رقیه (س)
🏴 شب سوم محرم الحرام 1445
🎤حاج مسعود پیرایش
.....................................................
.(اومد بره میدون اباعبدالله ، اومد تو خیمهها ، داره با همه وداع میکنه زینبم خدانگهدار ام کلثوم رباب خدانگهدار ، اومده تو مقتل : یه نگاه به رقیه کرد دخترم بابا خدانگهدار ، یه باره گفت:« یا اب العطش العطش» پاهاش سست شد رو زمین نشست گفت بیا تو بغلم بنشین ، دختر رو گرفت شروع کرد ناز و نوازش کردن گفت الان میرم برات آب میارم دخترم ، پا شد رفت برای رقیه آب بیاره ؛ گفت حسین نمیذاریم دستت به آب برسه! هرچی تلاش کرد نتونست آب بیاره دوباره برگشت گفت بابا دیگه جون ندارم تشنمه ، اومد دخترو بغل کرد آرومش کرد گریه سیدالشهدا در اومد ، عمه اومد گفت: رقیه پاشو عمه بریم جا نماز بابا رو پهن کنیم بابا برگشته ، نشسته بود تو خیمه بالا سر جانماز بابا الان بابا میاد ! خوابید خوابش برد یه وقت دید صدای شیهه اسبا میاد بلند شد دید یه مردی با دستای خونی تو خیمه است ، سلام عمو بابامو ندیدی آنچنان با سیلی تو صورت بچه زد.
نگفتی تو خرابه من ، دلواپس تو میشم
بابای من عادت نداشت ، شب برنگرده پیشم
بابای هر یتیم شدی ، اما بابای من نه
سر رو نیزه می زاری ، اما رو پای من نه
برگشته از تنت ، رگای گردنت
سر نیزه ها چقد تو رو خلاصه کردن
تو رو تو قتلگاه ، به خون کشیدن
داشتی نفس می کشیدی که سر بریدنت
یه وقت دیدن بچه رو بغلش گرفته بود و تو بغلش خوابونده ، هی رو پاهاش میزنه هی میگه یا زهرا ، هی دور و بریهاش نگاه میکنن عمه چرا هی میگه یا زهرا یا اماه ؟ عمه مگه چی شده ؟ همه داغ دارن رقیه یه داغ سنگینی بود ، عمه مگه چی شده مادرتو صدا میزنی میگی یا زهرا ؟ کسی نفهمه تا زنه غساله شروع کرد بدنو شستن صدا زد آی خانوم بردار ببر این بچه رو این چه مریضی داره ؟ این چرا اینقدر بدنش کبوده ؟ همه فهمیدن چرا هی عمه میگه یا زهرا).
....................................
.👇
.
#تحلیل_مداحی
#حاج_سید_مهدی_میرداماد
تحلیل توسط #دکتر_محمد_فراهانی
#موضوع : #شهادت_امام_صادق علیه السلام
روضه خوانی سید مهدی میرداماد
#گریز با #حلقه_ارتباطی_شباهت
#متن_روضه 👇
#گریز
به قلب روشن یک مرد زخم ناسزا افتاد
شبیه چادر زهرا که بر آن رد پا افتاد
در و دیوار میشد روضه ی تصویری این مرد
زمان روضه خوانی اشک از چشم خدا افتاد
یقین دارم خودش میخواست این نوع غریبی را
به یاد مرتضی خم شد به یاد مرتضی افتاد
علی شد آنچنان که دست بسته کوچه را طی کرد
سپس محض هواداری زهرا بی هوا افتاد
حسن شد کوچه را میگشت با دقتبه خود می گفت
خدایا گوشوار مادرم زهرا کجا افتاد
به خود میگفت من مردم اگر افتاده ام اینجا
ولیکن فاطمه زن بود پیش چشمها افتاد
مدینه گرچه آتش بود و میسوزاند قلبش را
ولی در آخرِ این روضه یاد کربلا افتاد
بزن آتش بزن این خانه را من زینبی هستم
امان از شعله هایی که به جان خیمه ها افتاد
امان از اون وقتی که عمه های من دامنشون و چادراشون آتیش گرفت. خونه ی امام صادقُ آتش زدن. نوشتن بچه هاش از این حجره به اون حجره فرار میکردن. بالاخره رفتن تو حجره ای از خانه و دهلیز عقب خانه امان گرفتن و آتیش خاموش شد. اما کربلا زینب اومد پیش زین العابدین. آقا چه کنم؟ بچه ها دارن میسوزن. یکی تازیانه میزنه، یکی سیلی میزنه، یکی گوشواره میکشه. گفت عمه بگو همه فرار کنن. همه فرار کردن فقط یه نفر فرار نکرد .دیدن یه زنی هی جلوی خیمه راه میره. خانوم چرا نمیری؟ گفت امام من تو خیمه است...
#نکات
در فایل زیر، اگر به شعر دقت کنید به نحوی تحقیقی، شباهت روضه های امام صادق(ع) با روضه های معصومین علیهم السلام، ذکر شده است.
ابتدا به مصائب امیرالمؤمنین (ع) بعد روضه حضرت زهرا (س) و در نهایت روضه امام حسین(ع).
ذاکرین اهل بیت(ع) می توانند از این فایل به عنوان نمونه ای برای فهرست روضه ها و گریزهای امام صادق(ع) استفاده کنند.
در روضه بعد از شعر هم، یکی از شاخص ترین روضه های امام صادق(ع) اشاره می شود و سپس گریز به روضه آتش زدن خیمه های امام حسین(ع).
این فایل برای جلساتی که می خواهید مختصر بخوانید، قابل استفاده است.
🔰
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
👇
www.ChadoreKhaki.com4_5834923421934289154.mp3
زمان:
حجم:
3.22M
#تحلیل_مداحی
#استاد_حاج_محمود_کریمی
تحلیل 👈 #دکتر_محمد_فراهانی
تحلیل مداحی حاج محمود کریمی
#موضوع : روش اتصال روضه به سینه زنی✅
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
#متن_روضه 🔻
مردم به چشم آب مرا بنگرند و لیک
من از سراب نزد تو بی آبروترم
غبار ماتم تو آبرو به من بخشید
به عالمی ندهم این غبار ماتم را
اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم
هزار بار بمیرم نبینم آن دم را
#نکات 👇
🔴روش اتصال روضه به سینه زنی
یکی از دغدغه هایی که ذاکرین کم تجربه دارند، نحوه اتصال روضه به سینه زنی است و گاهی در این بخشِ خواندنشان خلأ دیده می شود.
در فایلی که به پیوست ارسال می کنیم نمونه ای از این کار صورت گرفته است و در آن بعد از روضه، ابتدا زمزمه(حسین آرام جانم...) دم داده می شود و بعد از آن ذاکر محترم، بخشی از یک زمزمه محرمی را، که مستمع از آن خاطره زیادی دارد، می خواند.
بعد از آن از اشعار حدیث نفس و عاشقانه خوانده می شود، تا فضا برای سینه زنی آماده شود و در نهایت با زمزمه(حسین علیه السلام) مستمع خود را برای سینه زنی آماده می نماید.
✅این نمونه ای از نحوه ورود به سینه زنی بعد از روضه است که می تواند الگویی برای عزیزان ذاکر باشد تا با فراگیری آن جلسه شان را از خلأ در این بخش حفظ کنند.
مردم به اعتبار نگاهم کنند لیک
"من از سراب نزد تو بی آبروترم"
.
.
#تحلیل_مداحی
#حاج_محمود_کریمی 🎤
تحلیل #دکتر_محمد_فراهانی ✍
مدح و مرثیه #شهادت_امام_باقر (ع)
#موضوع :
معرفی #آواز_افشاری
#متن_روضه 👇
ای ولی اله داور السلام
ای سلامت از پیمبر السلام
حجت خلاق اکبر السلام
زاده ی زهرای اطهر السلام
السلام ای باقر آل رسول
چارمین فرزند زهرای بتول
ای نبی بر تو فرستاده سلام
وی به زین العابدین، ماه تمام
هفتمین معصومی و پنجم امام مکتبت تا صبح محشر مستدام
تیغ نطقت می شکافد علم را
روح می بخشد مرامت علم را
ای سلام ذات حی داورت
بر تو و نطق فضیلت پرورت
علم آرد سجده بر خاک درت حلم گردیده است بر دور سرت
نسل نوری هم ز باب و هم ز مام خود امام و مادرت بنت الامام
کیستی ای آیت سرّ و علن؟
تو هم از نسل حسینی هم حسن
تو امامت را روانی در بدن
ای ولایت را چراغ انجمن
علم تو علم خداوند جلیل
وحی باشد بر لبت بی جبرئیل
یابن زهرا، گرچه با بغض تمام حرمتت گردیده پامال هشام
بر تنت آزار آمد صبح و شام تو امامی، تو امامی، تو امام
نور از هر سو که خیزد دیدنیست چهره ی خورشید کی پوشیدنیست
تو خزان باغ زهرا دیده ای
تو تن بی سر به صحرا دیده ای
گردن مجروح بابا دیده ای
بر فراز نیزه سرها دیده ای
کاش می دیدم چه آمد بر سرت
یا چه کرده کعب نی با پیکرت
تو چهل منزل اسارت دیده ای
از ستمکاران جسارت دیده ای
خود عزیزی و حقارت دیده ای
تشنگی و قتل و غارت دیده ای
چارساله کوه ماتم برده ای مثل عمه تازیانه خورده ای
#نکات 👇
🌹معرفی آواز افشاری: در فایل پیوستی حاج محمود آقای کریمی، از گوشه مثنوی این آواز استفاده کرده اند، ذاکرین اهل بیت برای فراگیری نحوه استفاده از این گوشه در مداحی می توانید از این الگو استفاده کنید.
حالتهاى آواز افشارى شباهت زيادى به دستگاه نوا دارد و در فرودهای خاصى كه مختص آواز افشارى است، تفاوت اين دو آشكار مىگردد.
افشاری ، آواز متأثرکننده و دردناک است که سخن از درد و اندوه درونى دارد. آواز مناجات و راز و نياز با معبود يگانه مي باشد. افشاري آوازی تامل برانگیز است که انسان را به فکر وا می دارد و شايد به همين دليل از اين آواز براي خواندن مناجات استفاده مي شود.
به طور کلی این آواز برای نشان دادن حالاتی نظیر هجران، درد و اندوه و ناکامیها و خاطرات جانگداز و شکایت از بی وفایی یار است.
گوشه های آواز افشاری به روایت مرحوم محمود کریمی عبارت است از: درآمد، جامه دران، حصار، قرائی، نهیب، حزین، رُهاب یا رهاوی، صدری یا نحوی، مثنوی.
در فایل پیوستی حاج محمود آقای کریمی، از گوشه مثنوی این آواز استفاده کرده اند، ذاکرین اهل بیت برای فراگیری نحوه استفاده از این گوشه در مداحی می توانید از این الگو استفاده کنید.
🌹شعر مدح و مرثیه: یکی از توصیه های اکید علما، مخصوصا مقام معظم رهبری، به ذاکرین عزیز این است که از اشعاری استفاده کنند که در آن به مستمع الگوی رفتاری از اهل بیت(ع) ارائه شود؛ یکی از راههای عمل به این توصیه خواندن اشعاری است که در آن ابتدا مدح آل الله ارائه شده، بعد به مرثیه ورود صورت گرفته است.
این شعر، که سروده استاد سازگار است، نمونه خوبی از اینگونه اشعار است.
📚 #اسناد
1⃣ شاعر:استاد سازگار
2⃣جزوه نواها و نغمه ها، سید رحیم عدنانی، ص20-24.
3⃣ برگرفته از: نظري به موسيقي ، روحاله خالقي، تهران: انتشارات محور، 1378.رديف آوازهاي ايراني، منوچهر لشكري،تهران: انتشارات چنگ 1382. رديف آوازي موسيقي سنتي ايران به روايت محمود كريمي، محمدتقي مسعوديه، تهران:موسسه فرهنگي ـ هنري ماهور1383. فصلنامه ماهور، سال دوم، شماره 11، بهار 1380.روزنامه جام جم، ضميمه 1981، شماره 138، ارديبهشت 1386.
4⃣ ارغنون ساز فلک، شهرزاد فرخ کیش، اصفهان، چاپ اول1376، ص64.
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
.👇
.
#تحلیل_مداحی
#استاد_حاج_سعید_حدادیان 🎤
تحلیل #دکتر_محمد_فراهانی ✍
#شهادت_حضرت_مسلم علیه السلام
#روضه_حضرت_مسلم(ع)
#موضوع : پرورش روضه❗️
#متن_روضه 👇
درماتم تو آل پیمبر گریستند
چشم بتول و احمد و حیدر گریستند
عباس و عون قاسم و اکبر گریستند
در موج خون دو بسمل بی سر گریتند
آخه دوتا پسراشم کشتن. اون یکی می گفت داداشم امانته اول منو بکش. مادرم اونو به من سپرده. این یکی می گفت من طاقت داغ برادر ندارم. اول منو بکش...
در هر دری به یاد تو فریاد و آه بود
حتی حسین یاد تو در قتلگاه بود
بردختر تو چون خبر قتل تو رسید
اشک از دو دیده ریخت و آه از جگر کشید
آن داغ دیده قصه ی قتل تو را شنید
دیگر سر بریده میان طبق ندید
هرچند ریخت خون دل از دیده ی ترش
زینب گرفت در بر خود همچو مادرش
شاعر #استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
گفت ای دسته گل زیبایم
من از امروز تورا بابایم
دختر کوچک من خواهر توست
خواهر غم زده ام مادر توست
روز عاشورا هروقت سکینه میخواست بیاد برا وداع هی چشمش به این دختر می خورد خجالت می کشید. تا اینکه حسین رفت سوار مرکب شد دیدند هی میخواد راه بیفته اسب سر بلند نمیکنه یه نگاه کرد دید دختر به پای اسب افتاده...
جلو دختر شهید روم نشد نوازشم کنی. بابا جان دیگه دختر مسلم نیست بیا پایین. من که میدونم بعد تو میخوان منو بزنن. بابا یه جوری دختر مسلمُ نوازش کردی تا حالا منُ اونجور نوازش نکردی...
#نکات 🔽
💠پرورش روضه❗️:
اگر عین مطالب مندرج در کتابها را بخواهیم برای مستمع بگوییم مثل این است که آشپزی، مواد خام و ناپخته ی غذایی را جلوی میهمان بگذارد.
💥مداح بایستی محتوای اولیه ای را که از منابع استخراج می کند، پرورش دهد بعد به مستمع ارائه نماید. در روضه این فایل این موضوع بخوبی دیده می شود.
در روضه قبل از بیان ماوقع روضه وداع، به «خجالت کشیدن حضرت سکینه(س) از دختر حضرت مسلم(ع)» اشاره می شود.
حرکت نکردن ذوالجناح اینگونه بیان می شود: «دیدند هی میخواد راه بیفته اسب سر بلند نمیکنه یه نگاه کرد دید دختر به پای اسب افتاده...»
سخن حضرت سکینه اینگونه تعبیر می شود که: «جلو دختر شهید روم نشد نوازشم کنی» «بابا جان دیگه دختر مسلم نیست بیا پایین»
ماجراهای بعد از شهادت سیدالشهداء(ع) از زبان حضرت سکینه(س) اینگونه بیان می شود: «من که میدونم بعد تو میخوان منو بزنن» «بابا یه جوری دختر مسلمُ نوازش کردی تا حالا منُ اونجور نوازش نکردی...»
💥اگر دقت کنید فاصله بین آنچه در متن کتابها آمده با آنچه که در بیان آقای حدادیان پرورش پیدا کرده بسیار زیاد است.
بیان در قالبی که محتوا را برای مخاطب مجسم می کند، استفاده از عباراتی که بیشترین تأثیر را در آن مفهوم دارد، توجه به حساسیتهای مخاطب و مواردی از این قبیل، دست به دست هم می دهد و مضمون خام را پرورش یافته به مستمع ارائه می نماید.
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
.👇
📖 #متن_روضه
🔊 نقل حکایت و روضه حضرت زینب سلام الله علیها
🔘 شب دوم محرم
**
...اللهمَّ صلِّ علي صاحبِ الدَّعوَةِ النَّبَويَّةِ، والصّولَةِ الحَيدَريّةِ، والعِصمَةِ الفاطِميَّةِ، صَلابَةِ الحسَنيَّةِ، والشُّجاعَةِ الحُسَينيَّةِ
ای دیده، خون ببار، نیامد نگار ما
آخر سحر گشت، شب انتظار ما
یا ذالکرم، به غربت عشاق رحم کن
منو از در رحمتت باهام رفتار کن، بیچاره میشما، به من اینقدر سخت نگیر میرما، من مال این همه اذیت و آزار نیستم، به من رحم کن، درسته به درد نخورم، اما می بینی که اومدم، از سر شبم اومدم، من اکثر اینها رو میشناسم، اینا با یه روضه درسته سیر نمیشن، از صبح میگردن، خیلیا رو سراغ دارم، یه ساله کارشونو مرخصی نمیره، ده روز محرمو میگیره، از صبح یا علی مدد، کجا میری؟ میرم روضه، الان روضه تموم بشه کجا میری؟ میرم فلان جا سینه بزنم، با ما به از این باش، که با ....
یا ذالکرم، به غربت عشاق، رحم کن
کی میرسی، به داد دل بیقرار ما
اباصالح، دلم برات پر میزنه (اگه راست میگی بگو ها)
اباصالح، دلم برات پر میزنه (صدای شما نیست)
اباصالح، گدات داره در میزنه
ابا صالح، نذاری پر پر بزنی
دیشب جواب داد، امروز اینقدر دلم شاد بود، اینقدر پیام زدن حاجی، بابا و مادرمو میفرستم، یکی زده بود حاجی ده بار میتونستم برم به خاطر بابام نرفتم، گفت تو روضه بگو بابا و مادرا یکم کوتاه بیان، گفت چند ساله میخام ازشون نمیرن، حالا دیگه من گله ام به پدر مادراست، بیاید این همه به بچتون لطف کردید یه بار دیگه خجالتش بدین، چیزی تو دلش نیست میخاد تو بری حرم ، میخاد بره به رفیقاش پُز بده، بابامو فرستادم کربلا، الهی بمیرم برا شما که پدر مادر ندارین، عیب نداره نیت کن جا مادرت جا بابات برو کربلا، رفتی حرم بگو آقا بابام داغش به دلش موند، این دورو میزنم به نیت بابام، خیلی راضی ام از این اتفاقی که افتاد خیلیا به تلاطم این افتادن، جون همتون ده تا هم برن بستمه، من تا ابدم دیگه نخونم، نوکری نکنم، همین یدونه رو فردا قیامت جلو ارباب میگم ما یه رو زدیم به رفیقامون، باباشو فرستاد کربلا، شاید خیلیام یادتون نبوده وا، اما هنگامه ای میشه ان شاالله رفقا یه کاروانی راه بندازن جوونا، چ خبره؟ باباهامونو داریم میفرستیم، بابا همیشه اینا آب پشت سر ما میریزن، ما اومدیم پشت سر پدر مادرمون آب بریزیم، رفتی حرم سلام برسون، امشب راحت ولت نمیکنم، شب ورودیه است میخام ببرمتون وارد کربلاتون کنم، امشب میخام از همتون، دیگه دلتون شور بزنه، دیگه از فردا پریشونی رو تو صورتت ببینما، بیچاره زینب، پریشان... آواره....، (بگو با من جوابشو میدم)، معنی آوارگی یعنی چی؟ دستاشو که بستن نمیدونست کجا، هی میگفت عزیز برادرم، کجا میخای بری؟، گفت خانم کوفه میریم، نترس، تا گفت کوفه بند دلش، گفت بگو هر جا میبرن ببرن، کوفه نه، چرا خانم؟ یه روزی من خانم کوفه بودم، بازاری ها بابامو میشناسن، با این سرو وضع، من کوفه نمیام، حسیــــــــــن
گفت پیرمرده، ازون حسین چی ها بدرد بخور پولو پله دار، حجره دار بازار یزد، صبح اومد بره مغازش، کف بازار دید هفت هشت تا بچه هفت هشت ده ساله، یه سینی تو دستشونه، یه پارچه مشکی، نگاشون کرد گفت، دید دارن میرن دم مغازه ها، آقا نذری داری؟ آقا به هیئت کمک میکنی؟ گفت تا بیرونشون میکنن، یکی میاد یه چیزی میندازه، رفت در مغازش، یه یک ربع بیست دقیقه ای یه ساعتی دید اینا اومدن تو مغازش، چتونه بازارو بهم ریختین، چند روزه میام شماهارو میبینم، بزرگتره اومد جلو، گفت حاجی روضه داریم، گفت روضه تون مگه چیه چند روز؟، اون یکی اومد گفت روضه مون بزرگه خودمون بچه ایم، هر شب شام به مردم میدیم، (ای به دل این نشست) گفت خرجیتون چقدره ؟ گفت خیلی، گفت مگه من مُردم میرید تو بازار گدایی ، پس سال بعد هم صاف میاید اینجا میگیرید و میرید، (اینو برا اونا میگم، که دو زار میخان در خونه امام حسین بدن اینقدر بالا پایین میکنن)، گفت چقدر بدم؟ این دسته چکشو گذاشت جلو اینا....
#شب_دوم_محرم
#روضه_حضرت_زینب
#حکایت_لوتی_بازار_یزد
🎤 حاج حيدر خمسه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
4_5994486284523929940.mp3
زمان:
حجم:
4M
#تحلیل_مداحی
#حضرت_رقیه س
#استاد_حاج_محمد_نوروزی
تحلیل #دکتر_محمد_فراهانی
روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
#موضوع : تسلط بر شعر عامل اثرگذاری بر مستمع
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#متن_روضه 👇
شامیان خوار مبینید مرا گوشه ی زندان
به خدا من گل گلزار خدابوی حجازم
بگذارید بگریم که شبیه است به زهرا
عمر کوتاه من و گریه ی شبهای درازم
اشک نگذاشت که در آتش فریاد بسوزم
گریه نگذاشت که در سوز دل خود بگدازم
خم ابروی تو محراب نمازم شده است
جان گرفتم به کف از بهر قبولی نمازم
همه خوابند و من غم زده بیدار تو هستم
شاهدم این گلوی بسته و این دیده ی بازم
چه شد آن کودک شامی که مرا زخم زبان زد
تا که در پیش نگاهش به وصال تو بنازم
رنگم از دوری روی تو پریده است وگر نه
من نه آنم که به طوفان بلا رنگ ببازم
ز سیلی صورتم نیلی چو میشد عمه میبوسید
چو رویم شعله میزد اشک می آمد به فریادم
یکی از روزها دخت یزید آمد به دیدارم
نترسیدم به پیشش با وقار کامل استادم
لباسم کهنه بود و طعنه ام میزد کنیز او
ولی من با سکوتم بر همه درس ادب دادم
#آموزش_مداحی
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
.
.
❁﷽❁
#متن_روضه
#امام_حسن (علیه السلام)
#بیست_و_هشت_صفر
#بیست_و_هشتم_صفر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
السلام علیک یا ابا محمد یا حسن بن علی
حُسن بی انتها فقط حسن است
بی نهایت عطا فقط حسن است
آبشار همیشه سرشار از
لطف و جود و سخا فقط حسن است
جای دیگر نمی روم هرگز
دستگیر گدا فقط حسن است
اینقدر آقا امام مجتبی کریم بود فرمودند سه بار ، تمام داراییهای خودش ، همه ی مال و اموالش رو در راه خدا به فقرا بخشید
در هیاهوی این جهان غریب
با غمم آشنا فقط حسن است
دست بی منتی که می گردد
پیِ هر بی نوا فقط حسن است
با جذامیِ گوشه گیر شهر
آنکه شد هم غذا فقط حسن است
حسرت زر شدن اگر داری
نظر کیمیا فقط حسن است
آنکه دنبال دوستانِ خودش
هست روز جزا فقط حسن است
صاحب روح و جان عاشق من
از همان ابتدا فقط حسن است
آنکه مانند دست های پدر
شده دست خدا فقط حسن است 1
قربونت برم ، آقای مدینه، قربون قبر بی شمع و چراغت آقاجان، ان شالله یه روزی بقیع آزاد میشه شیعه ها میان ماهم میایم، فرش زیر پامون رو میدیم برا حرمت، چه صحن و سرایی بسازیم تو بقیع، چه خبر بشه حرم بقیع، آقاجان...زنده باشیم و ببینیم
سخت است چگونه بنویسم محنت را
آتش زده این زهر تمام بدنت را
روزهای آخر عمر امام مجتبی از وقتی که اون جام زهرو سر کشید دور و بر امام مجتبی یکی یکی، بچه ها، خواهرا، برادرا میرفتن و میومدن، اما اونیکه از همه بی تاب تر بود خواهرش زینب بود،
آی، امام مجتبی
آن روز دوشنبه که در خانیتان سوخت
سوزاند تمام دل و باغ و چمنت را
از بغض گلوی تو کسی نیست خبر دار
نشنیده از ان روز کسی هم سخنت را
آقاجان...خدا میدونه چی دید امام مجتبی، یه عمری گوشه گیر شد، هر موقع اسم مادر میومد زیر لب ناله میزد وای مادر ....
از کودکیت سوختی و شکوه نکردی
حالا همه دیدند ولی سوختنت را
هر پاره جگر تکه ای ازغصه ی کوچه ست
مادر، تو کجایی که ببینی حسنت را 2
آقا جان....امام مجتبی رو زهری که جعده، لعنت الله داد این زهر، امام مجتبی رو زمین گیر نکرد، اون چیزی که امام مجتبی رو زمین گیر کرد آتشی بود که از لابلای در زبانه میکشید. بگم کی؟ اون لحظه ای که مادر سادات ، اومد پشت در، صدا زد مگه نمیدونید ما داغداریم مگه نمیدونید بابام پیغمبر تازه از دنیا رفته، برید ما رو به حال خودمون رها کنید.
من از امام زمان معذرت می خوام، نامرد دومی، تو نامه ای که برا معاویه نوشت گفت من دیدم دستای فاطمه رو از لابلای در، یعنی میدونستم فاطمه پشت دره، آنچنان با لگد، به در نیم سوخته زدم، آه، وقتی در آتش بگیره، میخ در سرخ میشه داغ میشه، یه مرتبه دیدن فاطمه ، بین درو دیوار، علی رو صدا نزد فقط گفت فضه بیا بخدا محسنم رو کشتند
آه،
در وسط کوچه تو را میزدند
مادر جان
کاش به جای تو مرا میزدند
آی مادر.....
یه مرتبه دیدن، آقا سیدالشهدا دوید وسط کوچه صدا زد
حسینم، اینهمه آذر به سینه ام مزنید
نمک به زخم دل درد پرورم نزنید
در این مدینه همینجا سر مرا ببرید
غلاف تیغ به بازوی مادرم نزنید
سرمایه ی محبت زهراست دین من
من دین خویش را به دو دنیا نمیدهم
گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا
یک ذره از محبت زهرا نمیدهم
━━━━━━───────
✍ 1 شاعر:حسن کردی
✍2شاعر: امیر علوی
━━━━━━───────
#روضه #امام_حسن
#دستگاه_ماهور
#دستگاه_همایون
#حاج_اسماعیلی
.👇
بَضعَةُ الرَّسُول.pdf
حجم:
5M
#پی_دی_اف
『کتاب بَضعَةُ الرَّسُول』
✓ #متن_روضه های
دهه ی اول و دوم فاطميه ◈
✓ شامل #متون_روضه هاي
اجرا شده مداحان مشهور کشور ◈
مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
.
#تحلیل_مداحی
#حاج_حیدر_خمسه 🎤
تحلیل 👈 #دکتر_محمد_فراهانی
#روضه_امام_جواد(ع)
حاج حیدر خمسه
#موضوع : تشویق و ترغیب غیر کلیشه ای
#متن_روضه 👇
ای جود، خاک پای تو یا حضرت جواد
قرآن پر از ثنای تو یا حضرت جواد
حاتم کم از گدای تو یا حضرت جواد
جانم شود فدای تو یا حضرت جواد
روحم به بارگاه تو پرواز می کند
مرغ دلم به سمت تو پر باز می کند
دست تو موقع کرم اعجاز می کند
مسکین تو به پادشهان ناز می کند
از کار جن و انس گره باز می کند
دست گره گشای تو یا حضرت جواد
برخیز ای جوان سر خود را زمین نکش
زخمیست بال تو پر خود را زمین نکش
ای مادری تر از همه کم دست و پا بزن
پهلو شبیه مادر خود بر زمین نکش
اسباب رقص و شادی زنها شدی چرا
صورت به پیش همسر خود بر زمین نکش
کنیزه بلند شد گفت فردا من جواب مادرش رو نمی تونم بدم. صدای نفس نفس هاش به خس خس افتاد. رفت یه کاسه آب آورد. اومد داخل بره گفت الان دل مادرش رو شاد می کنه. یدفعه ام الفضل رسید گفت کجا داری میری؟ ظرف آبُ گرفت. اومد داخل حجره دید دردونه امام رضا تو حجره افتاده. آب رو ریخت رو زمین. صدا زد نمی ذارم یه قطره اش رو بنوشی. اینجا یه امام یه ظرف آب... هلال هم میگه سپرمُ آب کردم گفتم الان دل زهرا رو شاد می کنم. دید شمر از گودال بیرون اومد. کجا میری هلال؟ یه خنده ای کرد. صدا زد دیر اومدی. الان خودم سیرابش کردم. گفتم تو که کار خودت رو کردی چرا دست و پات می لرزه؟ گفت هلال خودم دیدم مادرش صدا نی زد بنی بنی غریب مادر حسین...
#نکات
🔴تشویق و ترغیب غیر کلیشه ای
اگر بهترین مطالب بدون زمینه سازی لازم به مستمع ارائه شود، چندان اثر نمی گذارد، تشویق و ترغیب مستمع و توجه دادن او به فضیلت بکاء و ندبه برای اهل بیت(ع) و حساس نمودن او نسبت به مطلب، زمینه تأثیرپذیری را برای او فراهم می آورد.
در جای جای جلسه مورد بحث ما این زمینه سازی با تشویق و ترغیب، صورت می گیرد؛ آن هم خارج از کلیشه هایی که معمولا به کار می رود و تأثیر چندانی ندارد.
چند نمونه را در ادامه ذکر می کنیم، تا ذاکرین محترم با یادگیری آن به مرور خود را برای انشاء چنین محتویاتی آماده نمایند.
🔴خواهران و نقش آنها در روضه: «روضه برا جواد الائمه، روضه برا زنهاس، ای کاش می شد بریم بغداد تو صحن جواد الائمه، به زنای بغداد می گفتید: یه جوون داره دست و پا می زنه، کسی کف نمی زنه...»
این برداشت لطیف، علاوه بر همراه کردن بیشتر خواهران جلسه، نوعی نوآوری هم محسوب می شود و با اشاره به حرم آقا جوادالائمه(ع) حال و هوای حرم را، به دور از کلیشه های معمول، به جلسه می آورد.
🔴روز محشر: «یه جوری ناله بزن، فردا قیامت بگو خانم اون منم، ببین دارم برا بچه ات چی کار می کنم...»
اشاره به روز محشر، با توجه به شناختی که مستمع از هول و هراس آن روز دارد، و اشاره به شفاعت، که همه ما به آن نیازمندیم، با بیانی غیر کلیشه ای، تأثیر کلام را دو چندان می کند.
🔴عکس العمل به ناله مخاطب در مصراع «ای مادری تر از همه کم دست و پا بزن»: «من دست و پا زدن بغداد و دارم می گم، چرا رفتی یه جای دیگه...»
این تفسیر نالة مستمع، نوعی شخصیت دادن، ارتباط برقرار کردن و شریک کردن او در جلسه است، که همه اینها عامل افزایش تأثیرپذیری اوست.
این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
■■■■■■■کانال ایتا
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/madahanpirbakran
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج