eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
8.8هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. ۹۸ 📋 / *بخش اول صوت* (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دل مسلم پر از عشق حسینه که واسه کشتنش دعوای نیزه است... *همچین که ریختن دور خونه طوعه، خونه رو محاصره کردن، یکیشون داد زد: بیرون بیا، اگه بیرون نیای خودمون میریزیم تو خونه، خونه رو آتیش می‌زنیم؛ همچین که طوعه صداشونو شنید، اومد که بره در رو باز کنه، سریع مسلم دوید، اومد؛ خانوم جان تو نمی‌خواد بری، اینا همشون مَردن. تو بری جسارت میکنن، یه‌وقت یه حرفی میزنن. خوب نیست شما بری درو باز کنی... (کجا رفت دلت؟!) یادم نمیرود که همه داد میزدند طوری لگد بزن که علی بی پسر شود... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 / *بخش دوم صوت* (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سرم رو شکستن فدا سرت اینا نقشه دارن برا سرت می ترسن که روو نیزه ها سرت/قرآن بخونه می ترسم بازم مثل مادرت یه دستی بلند شه رو دخترت همه ترسم از اینه خواهرت/ غریب بمونه فرقی نمی کنه، توو کوفه مرد و زن دیدم با این چشام، اینا غریب کُشن گودال میکَنن، بد جور میزنن حتی زناشونم، از دور میزنن یه گودال برام کندن و زدن یه عده می خندیدن و زدن غریب گیرم آوردن و زدن/ فکر تو بودم همه دور گودال نشستن و زدن دندونم رو شکستن و توی کوچه دستم رو بستن و/ فکر تو بودم من نایبت بودم، اینجوری میزنن موندم که باخودت، میخوان چیکار کُنن سیلی که می‌زدن، از پا می افتادم یاد مدینه و، زهرا می افتادم خودم که گرفتار و بی کسم ولی من برا تو دلواپسم می دونم به دیدار نمی رسم/ خدانگهدار تو سینه‌م پر از حسرت توئه همه گریه‌م از غربت توئه همه جا فقط صحبت توئه/ تو کوچه بازار حرف از ثوابه و، پاداش و جایزه فتوا رسیده که، قتل تو جایزه با دخترات میای، اینو تا فهمیدن توو خونه ها دارن، قول کنیز میدن *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇
. ۹۸ 📋 / *بخش اول صوت* (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دل مسلم پر از عشق حسینه که واسه کشتنش دعوای نیزه است... *همچین که ریختن دور خونه طوعه، خونه رو محاصره کردن، یکیشون داد زد: بیرون بیا، اگه بیرون نیای خودمون میریزیم تو خونه، خونه رو آتیش می‌زنیم؛ همچین که طوعه صداشونو شنید، اومد که بره در رو باز کنه، سریع مسلم دوید، اومد؛ خانوم جان تو نمی‌خواد بری، اینا همشون مَردن. تو بری جسارت میکنن، یه‌وقت یه حرفی میزنن. خوب نیست شما بری درو باز کنی... (کجا رفت دلت؟!) یادم نمیرود که همه داد میزدند طوری لگد بزن که علی بی پسر شود... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 / *بخش دوم صوت* (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سرم رو شکستن فدا سرت اینا نقشه دارن برا سرت می ترسن که روو نیزه ها سرت/قرآن بخونه می ترسم بازم مثل مادرت یه دستی بلند شه رو دخترت همه ترسم از اینه خواهرت/ غریب بمونه فرقی نمی کنه، توو کوفه مرد و زن دیدم با این چشام، اینا غریب کُشن گودال میکَنن، بد جور میزنن حتی زناشونم، از دور میزنن یه گودال برام کندن و زدن یه عده می خندیدن و زدن غریب گیرم آوردن و زدن/ فکر تو بودم همه دور گودال نشستن و زدن دندونم رو شکستن و توی کوچه دستم رو بستن و/ فکر تو بودم من نایبت بودم، اینجوری میزنن موندم که باخودت، میخوان چیکار کُنن سیلی که می‌زدن، از پا می افتادم یاد مدینه و، زهرا می افتادم خودم که گرفتار و بی کسم ولی من برا تو دلواپسم می دونم به دیدار نمی رسم/ خدانگهدار تو سینه‌م پر از حسرت توئه همه گریه‌م از غربت توئه همه جا فقط صحبت توئه/ تو کوچه بازار حرف از ثوابه و، پاداش و جایزه فتوا رسیده که، قتل تو جایزه با دخترات میای، اینو تا فهمیدن توو خونه ها دارن، قول کنیز میدن *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇
. علیه السلام بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم سرم خاک کف پای حسین است دلم مجنون و شیدای حسین است   بُوَد پرونده‌ام چون برگ گل، پاک در این پرونده امضای حسین است   بهشت ارزانی خوبانِ عالم بهشت من تماشای حسین است  به وقت مرگ چشمم را نبندید که چشم من به سیمای حسین است  بریم در خانه اول شهید کربلا، آقا مسلم بن عقیل، عرضه بداریم: السلام علیک یا مسلم بن عقیل أیها العبد الصالح المطیع لللّه و لرسوله و لامیرالمومنین و الحسن و الحسین علیهم السلام حسینی ها! کربلایی ها! درِ خانه اول شهید کربلا دقّ الباب کنید... غریب دیار کوفه بود ... از مسلمی بخونم که تنها و غریب تو کوچه های کوفه راه میرفت... به آسمان نگاه میکرد... زیر لب زمزمه میکرد: (حسین میا به کوفه، کوفه وفا ندارد کوفی بی‌مروت شرم و حیا ندارد)(2) اما عرضه بدارم: آقا مسلم بن عقیل فایده نداشت... هرچی ناله زدید حسین نیا... دیگه دیر شده بود... راوی نقل میکنه: وقتی وارد کوفه شدیم... دیدیم یه بدن بی سر رو روی خاک ها میکشانند... سؤال کردیم این بدن بی سر مال چه کسیه؟! گفتند: این بدن سفیر حسینه... مسلم بن عقیل سلام الله علیه خبر رو به ابی عبد الله دادند... وقتی آقاجان با خبر شدند... راوی نقل میکنه: به پهنای صورت اشک ریختند ... رو کردند ابی عبدالله به طایفه بنی عقیل... فرمودند: شما برید... شما سهمتون رو دادید... دیگه نمیخواد بمونید تو کربلا... آخه جناب مسلم از طایفه شما به شهادت رسیده... عزیزان! حسینی ها! دو تا جمله گفتند طایفه مسلم به ابی عبدالله: «وَ اللَّهِ لَا نَرْجِعُ حَتَّى نُصِیبَ ثَأْرَنَا أَوْ نَذُوقَ مَا ذَاقَ» جمله اول این بود که ما تا الان خون و دینی به گردنمون نبود پای رکاب شما بودیم، اما از این به بعد دیگه خون طلب داریم. جمله دوم این بود: آقا جان! یا اباعبدالله! اگه این کنارِ شما بودن رو رها کنیم... به ما بگن مولاتون رو وسط بیابان ها رها کردید؟! چه جوابی بدیم؟! اگه به ما بگن امام زمانتون رو تنها گذاشتید چه به اونها جواب بدیم ؟! ابی عبدالله دعا کرد براشون... آخ بمیرم... یا اباعبدالله راوی نقل میکنه: آقا اباعبدالله تو خیمه ها وارد شد رفت حمیده دختر مسلم رو تو آغوش گرفت نوازشش کرد اما یه طوری نوازشش کرد که دختر مسلم فهمید دیگه یتیم شده ... آخ بمیرم برات... خیلیا این صحنه رو دیدن... شاید سکینه سلام الله علیها، دختر ابی عبدالله ، هم این صحنه رو دیده باشه... شاید این صحنه در ذهن دختر حسین علیه السلام باقی مونده باشه... چه زمانی این صحنه یادش اومد؟! حسینی ها! اون لحظه ای که تو گودال قتلگاه، گفت: بابا بلند شو... منو آرامم کن بابا... دختر مسلم رو نوازش کردی... آرومش کردی... گفتی: از این به بعد بابات منم. حالا بلند شو ببین اینها دارن منو آرام می کنن... اما چطور؟! با تازیانه ... با کعب نی... عمه ام زینب رو دارن میزنن... پدر ای نور چشمان تر من بکش دست نوازش بر سر من ببین گلچین عالم وحشیانه زند بر عمه و من تازیانه صلی الله علیک یا اباعبدالله (3) 👇
. اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتی جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلی قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ  اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ...   دوباره در حرم خود مرا کِشید حسین به احترام مُحرّم مرا خرید حسین خبر دهید به عالم درِ کَرم وا شد پناه هر چه گرفتار و ناامید حسین زمان دست کشیدن بر این سیاهی‎ها شبیه «جُون» مرا کرده دل سپید حسین گناهکار رسیدم ولی به روم نزد گمان کنم که مرا در گنه ندید حسین همین که خواست گناهم مرا زمین بزند شبیه یک پدر مهربان دوید حسین میان خلوت خود هرکه حرف زد با او تمام درد دلش را بدان شنید حسین برای اینکه نسوزند گریه کن ‏‎هایش به پیش مادر خود بین خون تپید حسین برای یاری دین هر که یک قدم برداشت ز اوج عرش به چشمان خویش دید، حسین دوباره گریه کنم با کشیدن مظلوم غریب و تشنه، بدون کفن، شهید، حسین تمام سوز دل ما ز ناله‎ی زهراست میان حنجر ما مادرش دمید، حسین کنار زنگ شترها، کنار آه حرم صدای ناله ای از آسمان شنید حسین   * دید دیگه مرکبش حرکت نمیکنه، پیاده شد، اهل صحرا یا شاید بنی اسد اومدن جلو، تا دیدن پسر پیغمبره، همه خوشحال شدن، قربونی آوردن جلوی پاش بکشند، حضرت اجازه نداد، اول کاری که کرد کُلّ سرزمین کربلا رو خرید، بعد هم فرمود: برا دوستانم اینجا وقفِ، گفت: پیرمردی هست در این مکان که من از او سوال کنم؟ پیرمرد سالخورده ای آوردن، یابن رسول الله! امرتون رو بفرمایید، فرمود: این سرزمین نامش چیه؟ گفت: غاضریه، نینوا ،طف ،شاطئ الفرات، حضرت فرمود: آیا اسم دیگه ای هم داره؟ گفت: خیلی قدیمی ها به گفته ی امیرالمومنین گفتن اینجا کربلاست، تا شنید اسم کرب و بلارو، صدا زد: أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ  ... دل زینب ریخت بهم، عالِمه ی غیر معلمه است، میدونه چه خبره، نشست رو خاکها، بعضی ها اینطور روضه خواندند، من سندی ندیدم، فرمود: میشه برگردیم؟!آخه میخوان تو این سرزمین تورو بکشند، خواهرت چیکار کنه؟ دست گذاشت روی سینه ی زینب آروم شد، فرمود: این همون جایی است که جدم ،بابام ،مادرم، حسنم ،یک به یک فرمودن ،این همون سرزمین است، زینب جان آروم باش، شنیدید اولین خیمه رو تو پَستی، تو پستی چرا؟! تو سرازیری که صحنه رو نبینه، اول خیمه رو زدن بعد خیمه های بنی هاشمُ دور خیمه ی زینب زدن ،بعد دور خیمه ی بنی هاشم خیمه ی اصحاب، یه آرایش نظامی، این قلب لشگره، قلب لشگره زینب . داره اون روزی رو میبینه که زینب وسط کفار نشسته، کنار بدن نشسته...*   راه بود و اذیت و غم بود دلخوشی همه به پرچم بود پرچمی که بروی دوش من‌ است پرچمی که امانت حسن است من‌ابالفضلمو علمگیرم اسدالله زینبُ شیرم سایبان سر همه شده ام عموی آل فاطمه شده ام کار بدخواه نور یکسره است این بیابان به زیر سیطره است بچه ها در کنار هم هستند نوبتی روی شانه ام‌ هستند دوست دارم که گفتگو بکنند روی دوشم عمو عمو بکنند ناقه ها رامِ رام‌ می آیند با شکوه تمام می آیند همه در امن و امنیت کامل چند پرده بروی هر محمل گرچه این کربلا پر از خاک است چادر و معجر همه پاک است یکطرف من وَ یکطرف اکبر دور ناموسِ حضرت حیدر قد او را ندیده است فلک کُلْفَت زینب اند حور و ملک من برایش رکاب میگیرم او بگوید بمیر میمیرم  نیم قرن این عزیز دردانه روز بیرون نیامد از خانه * سایه خواهر من را زن همسایه ندید...* نکند حرف ازین و آن بخورد دل زهرای ما تکان بخورد نکند چادرش لگد بشود پابرهنه ز خار رد بشود نکند قامتش نظر بخورد سنگ از بچه های شرّ بخورد نکند خاک بر رویش برسد تازیانه به بازویش برسد زینب و ازدحام، وای به من زینب و کاخ شام، وای به من   *اومدند گفتند:آقا حال خواهرتون خراب شده، دوید اومد دید رو زمین افتاده، حسین جان! از وقتی اومدم اینجا دلم داره کنده میشه، داره به من چه صدمه ای میرسه؟! شنیدم هاتفی میگفت: دیگه این کاروان برنمیگرده، برام بشین بگو.... روایت میگه ساعتی باهم گریه میکردند هی سر خواهر رو روی سینه قرار میداد ...ای حسین...* می آید چه صوت اذانی (۲) این صحرا، شده آسمانی (۲) سراسر شور است جبال النور است عجب کاروانی 👇
📋 آب می‌دید به یاد پدرش می‌افتاد / (ع) ویژه (ع) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آقا امام سجاد خیلی غریبه. از غربت آقا همین بس؛ سی و پنج سال گریه می‌کرد، براش غذا می‌آوردن، آب می‌آوردن میذاشت کنار گریه می‌کرد. هی می‌گفتن آقا چرا اینقدر گریه میکنی؟ ناله‌ش بلند میشد خودم دیدم بابام تشنه بود کشتنش... همچین که از کربلا برگشتن مدینه، وقتی بشیر اومد برای اهل مدینه خبر آورد، مردم دسته دسته میومدن بیرون از مدینه که آقا چادر زده بود تسلیت میگفتن؛ بعد اینکه تسلیت میگفتن و دلداری میدادن یه سؤالی هم میپرسیدن ؛ میگفتن قا باباتون رو چطور به شهادت رسوندن؟ میفرمود فقط همین رو براتون بگم، تو کربلا حیوونها هم آب خوردن... میفرمود " أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا " من فرزند اون آقایی هستم که با قتل صبر کشتنش. (یعنی چی آقا؟) یعنی یواش یواش کشتنش؛ اول با نیزه زدن، بعد با شمشیر زدن، تازه سنگ میزدن، سنگهاشون تموم شد ریختن تو گودال... ته گودال پیکر افتاده روی گودال مادر افتاده خواهر افتاده ، یک سر افتاده نالۀ واعطشا بر جگرش می‌افتاد آب می‌دید، به یاد پدرش می‌افتاد بی‌سبب نیست که از جملۀ بکّائون است اشک از گوشۀ چشمان ترش می‌افتاد شیرخواره بغل تازه عروسی می‌دید یاد لالای رباب و پسرش می‌افتاد با دلی خون شده می‌گفت که الشام الشام تا به بازار مدینه گذرش می‌افتاد جلوی پای سکینه دم دروازۀ شهر از روی نیزه علمدار سرش می‌افتاد می‌شکست آینۀ صبر و غرورش را زجر تا به جان اسرا با کمرش می‌افتاد روضۀ گم شدن و دفن رقیه می‌خواند تا به صحرا و خرابه نظرش می‌افتاد گوسفندی جلویش ذبح که می‌شد، یادِ خنجر کند و گلوی پدرش می‌افتاد تا میدید گوسفندی سر میبرن، سریع میومد از قصاب میپرسید ببینم آب بهش دادی یا نه؟ عرضه میداشت آقا ما مسلمونیم؛ قربانی رو اول آبش میدن، مگه میشه بهش آب ندیم. آقا گریه‌ش می‌گرفت می‌گفت بیا تا برات تعریف کنم؛ یه عده به ظاهر مسلمون، کربلا بابای من رو آب بهش ندادن... حسین... گریه بر شاه شهیدان خوب است گریه بر کشته‌ی عریان خوب است گریه بر دامن طفلان خوب است گریه بر آن لب و دندان خوب است گریه خوب است که هر شب باشد گریه بر چادر زینب باشد اما فراتر از این روضه‌ها یه چیزی خیلی آقا رو اذیت می‌کرد؛ تا نگاهش به دست‌هاش می‌افتاد هی می‌گفت با همین دستهام بابام رو خاک کردم، با همین دستها بود بوریا آوردم، با همین دستها بود بابام رو داخل قبر گذاشتم... حسین... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. 📖 🔊 روضه جانسوز حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ⚫️ شهادت سلام الله علیها 95 **** دست نوازشش دگر از کار مانده است در بازویش مدال غم یار مانده است با این که نا نداردو قدش کمان شده چون کوه پشت حیدر کرار مانده است زینب حریف آن همه خونریزی اش نشد... *به خدا خیلی حرفا رو نمیشه زد" هیچ وقت کسی نمیتونه بگه،مثل،مادرمو زدن " آره والا،سادات بده یه پسر بیاد بگه مادرمو زدن .... اما من میگم* چنان سیلی سریع و بی هوا آمد ... خودم دیدم ...... ننم ای وای .... ننم ای وای .... عزیزم هنوزم ، تو خیلی جوونی مگه قول ندادی کنارم بمونی داری با سکوتت منو می سوزونی سه ماهه که روتو ازم می پوشونی ... علی رو حلال کن که پهلوت شکسته .... *فاطمیه نیومده هنوز،چه خبرتونه؟!! این برا اونا که گریه نکردن میگم* علی رو حلال کن که پهلوت شکسته علی رو حلال کن که بازوت شکسته *امام زمان (عج) ازت معذرت میخوام اینو میخوونم* روی پیرهن تو دیدم خون تازه دیدم داره اسما،یه تابوت میسازه مرو نور خونم ... مرو مهربونم ... 2 *تو همین روزا بود اومدن عیادت مادرمون،بزار اینجوری بگم،گفت خیلی سال پیش اولادش تو مدرسه معلمه صداش کرد،گفت سید بیا برا پسرت" رفتیم شروع کرد بی ادبی کردن،حرفایی رو زد یه نگا کردم دیدم بغض کرده" گفت به بچه م اشاره کردم هیچی نگیا، معلمه"خیلی بهم ریختم؛ گفت بچه م که رفت به معلمه گفتم ساداته ... مادرش زهراست ..."اگه دلش بشکنه واویلا ... گفت صبح اول صبح معلمه زنگ میزنه، آنی الان بیاین مدرسه،هی پرسیدم طوری شده؟!! گفت بیا بیا ..." رسیدم مدرسه میخواست دستامو ببوسه،پاهای بچه مو ببوسه،چرا چی شده؟؟؟ گفت مادرمو خواب دیدم .... مادرم سیده ست ...." گفت چه کار کردی با پسر زهرا ...." من همین جا یه گریز بزنم ...." مگه امام حسن ،پسر سادات نبود ...؟!!! یه بغضی کرد ...." آه .... سه ماه هی نگا میکرد به مادر ... یاد اون روز افتاد .... رو پا وایساد .... هر کاری کرد نشد ...،دست رد شد .... یه جوری خورد .... صورت به دیوار خورد .... آه .... گوشواره شکست .... یا زهرا ..... صدات برسه مدینه یا زهرا .....* ببین دشمنم قد علم کرده زهرا *اومد بالاسرش* چقدر پلکای تو ورم کرده زهرا ... همونی که می زد تو رو تازیونه برای عیادت اومد توی خونه .... * گفت فاطمه م،اومدن دم در،فاطمه جان،همونایی که به تو جسارت کردن (ببین اینجا ولایت پذیری رو ببین) نگاه به امیرالمؤمنین کرد گفت خونه،خونه ی تو" بیت بیتک" اگه تو میگی بیان،بیان" اما من ازینا نمیگذرم .... آه به بابام شکایتشونو می کنم، تموم امیدم،همه ناامید شد یه جوری لگد زد که بچم شهید شد ... *امام زمان،سادات من معذرت میخوام* دیدم خونمون شد برات قتلگاهو زدن چل نفر وای ... زن پا به ماهو نرو نور خونم .... نرو مهربونم .... مرو ای جوونم ...... 🎤 حاج حيدر خمسه 🏴👇
. 🔊 روضه حضرت زهرا سلام الله علیها ⚫️ شب شهادت حضرت زهرا س | 🔻 * اگه شهادت نبود، بیجا میکردم این حرفارو بزنم، ببخشن منو بزرگترها، روز روزِ غم امام زمانه بی بی جان، ما شنیدیم، که زخمی شده ای در یثرب علت رنگ کبود، همه نیلوفرها یک بیت بخونم و نشستم، بهرمو بردم، شاید تا آخر عمرم بیمه روضه شدم، الحمدلله، چقد اینجا روضش دل نشینه، بی خود نی تا دم در مردم رو پا هم دیگه نشستن، از همینجا به آقات یه سَرسلامتی بده، صدقه بذارید کنار برا اقا، این یک بیتو بگم از جای مردم قم، از جای مردم این بیت، به جانب خانم عرض میکنم کاش همسایه ما میشدی (ببین خانم، چجور دور بچت میگردن مردم، ما یه امام زاده داریم، با ده تا نسل به شما میخوره، تا کجاها عقب عقب میریم میگیم بچه زهراست) کاش، همسایه ما میشدی، ای مادر جان بخدا، میخ ندارد، در اینجا، درها (یا فاطمه یازهرا)5 دلم شکسته، دلم را نمیخری مادر مرا کنار مزارت نمیبری مادر اگر چه غرق گناهم ولی خبر دارم تو آبروی کسی را نمیبری مادر (حالا از بی بی یه چیزی بگیریم و دعا فرجو بخونیم) (مادر قلب منم جلا بده)2 مادر، به خاطر خدا بده مادر، به ما یه کربلا بده مادر، دلم یه کربلا میخواد مادر، یه گنبد طلا میخواد مادر، دلم امام رضا میخواد اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم همه که با هم بخونیم به دل حضرت میشینه ان شاالله، وقتی به دل یه صحبه و نوکرش بشینه به دل اون هم میشینه اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ ... حاج حيدر خمسه 🏴🏴
. 📖 🔊 مناجات و روضه 🌙 ویژه ایام ماه مبارک 🔻 **** آمده ام درمانده و تنها ، جوابم را بده جانِ بی بی حضرتِ زهرا جوابم را بده ... من که میدانم چه کردم ، این همه رسوا شدم رو سیاهم ای خدا اما جوابم را بده ... *بزرگ که قهر نمی کنه ... بچه ها قهر می کنن ... من میگم حالا که جمعمون کردی ، نِگهمون دار ... بزار مزۀ بندگیتو بِچِشم ... چی میشه امشب منُ رفیقامو ببخشی ... کوچک همیشه دور زِلطفِ بزرگ نیست ... همیشه از بالا میباره ... از ما که به تو خیری نمی رسه ... نصفِ ماهِت گذشت ، به ما نمیرسه یه لقمه نون ؟؟؟ ... خدا .. کرمِ تو یه چیزِ دیگه ست ، نزار برم اینور اونور بگم رَدم کرد .... خدا .. من بنده بی ادبی ام ... میرم اینور اونور میگم ، میگم نه بابا ما هرچی زدیم وا نکرد ....* برنگردان رویِ خود را از گدایِ خسته ات یک نگاهی کن مرا مولا جوابم را بده دستِ خالی رد نکن من را زکویَت خسته ام *دمِ افطار بچه ها جونِشون رو لبشون میاد ، منتی نیست ... اما انقد توقُعَم بالا رفته " هر وقت میبُرَم دم دمایِ اذان انقدر خودمُ تو بغلِت می بینم ...* دستِ خالی رد نکن من را زکویَت خسته ام بی نوایَم سائِلم امشب دوایم را بده ... الهی العفو ...... از جانِت بگو ... الهی العفو ..... این یه بیتم بگم برم کوفه ... اصلا روضۀ کوفه و بی بی آدمُ بهم میریزه ... اصلا آدم غیرتی میشه حرفِ ناموس میاد وسط ... آدم یادِ خواهرش میوفته ... کسی چپ نگاش کنه واویلا .... بی خود نبود سر رو نی می گردید ... یا چشم بسته می شد ...* رو مگردان اینقدر از این زمین خورده بس است(همین دوری از تو منو زمین زده ... روتو برنَگردون ...) رو مگردان اینقدر از این زمین خورده بس است میزنی من را بزن اما جوابم را بده ... الهی العفو ... 🌙 🎤 حاج حيدر خمسه 🏴🏴🏴🏴🏴🏴 .
📋امروز ارباب ما رو تو گودال نگران کشتند (بخش اول صوت) (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امروز ارباب ما رو تو گودال نگران کشتنش. میدونین نگران چی بود؟ روایت میگه همینطور که افتاده بود با گوشه های چشمش خیمه ها رو نگاه میکرد. ای خدا الآن زن و بچشم چی میشن؟ تو این بیابونا تنها. نه محرمی. نه کس و کاری. امشب ناموس ارباب ما تو بیابوناست. انقدر نامحرم تو این بیابونا هست من چی بگم؟ فقط همینو بگم. بین یه عده اراذل و اوباش... خدا نیاره برا کسی تو بیابونی گیر بیفتی؛ مجبور بشی زن و بچت رو رها کنی؛ بدونی تو اون بیایون اراذل و اوباش هستند. امروز از دم غروب خیمه ها رو آتیش زدند. اون نامرد وقتی اومد خیمه ها رو آتیش بزنه صدا زد: خیمه ها رو با اهلش به آتش بکشید. امشب روضه عجیب آمیخته با روضه مادرم فاطمه است.) یادم افتاد اون لحظه ای که اون نامرد اومد پشت در خونه. علی یا بیرون میای یا خونه رو به آتیش می‌کشم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. 📖 🔊 روضه جانسوز امام حسن و حضرت زهرا سلام الله علیها ⚫️ تخریب قبرستان بقیع | 🔻 ** به هر کسی که به فکرم رسید رو زده ام ولی برایِ وساطت کسی قدم نگذاشت به من نخواسته دادی ، نگفته بخشیدی بزرگواری تو فرصتِ قسمِ نگذاشت ... آقا،قلبِ منم جلا بده آقا،به خاطرِ رضا بده آقا،به ما یه کربلا بده ... کاش آنجا داشت تکه سایبانی لااقل کاش میدادن بر گریه امانی لااقل *همۀ زیارت گاه ها،هی به خودت فشار میاری گریه کنی ، اگه اشکِتم نیاد هی اینور اونور میزنی بابا یه قطره هی به آقا میگی نزار خشک برم ، میمیرم ... یه جایِ این عالم زیارت میری بغض میاد هی میگی نه نه ... هی حواسِتُ پرت میکنی اشکِت نیاد،آخه اشکِت بیاد ردِت می کنن ... به خدا مدینه جرات نداری جلو قبرِ امام حسن گریه کنی ... فقط باید نگاه کنی،هی به خودت بگی گریه نکن بزار بیشتر وایستی ... اما قبل از اینکه بری مدینه روضه خوان ها میگفتن مدینه،قبرستانِ بقیع یه جا میشه خوب گریه کردُ رو روضه خواند ... باید بری ببینی،یه جایِ بقیع اونم بالایِ قبرِ خانوم ام البنینِ ... الا مادر به قربونِ جمالِت ... یه بار یه مادرُ تونستن جسارت کنن،دیگه تموم شد . دیگه ابوالفضل پایِ کاره ... کاشکی می شد بریزی آب بر قبرِ حسن کاش آنجا داشت شبها روضه خوانی لااقل کاشکی میشد کنارِ قبرِ زهرا سینه زد کاش میشد تا سحر آنجا بمانی لااقل کاش در خاکِ بقیع اذنِ زیارت داشتیم کاشکی وقتِ نماز آن هم جماعت داشتیم آخرش آقا به این تقدیر پایان میدهد خاتمه بر غصۀ قلبِ پریشان میدهد مطمئنم او بیاید کارِ عالم دستِ ماست ساختُ سازِ حرم را دستِ ایران میدهد کارفرما مهدیُ ما پا رکابش میشویم اولش نقشه برایِ صحنُ ایوان می دهد گنبدُ گلدستهُ ایوان ، طلایی میشود و طلاییِ این سه را شاه خراسان می دهد هر چه سینه زن بیاید در حرم جا میشود دور تا دورِ رواقُ صحن حرم غوغا میشود حیف اینها آرزوی های قلوبِ مضطر است حیف این ها بغضِ جاریِ دو چشمانِ تر است ای بقیع که پر از درد و غباری خود بگو در کدامین گوشه از خاکِ تو قبر مادر است *مدینه رفته ها میدونن،مدینه آدم دلشوره داره برگرده ، اگه یکی بپرسه قبر زهرا رو رفتی ...؟؟ تو مدینه دورُبَر قبرستان بقیع بچه شیعه ها باحیا پاشونو از پاشون برمیدارن ... میگه نکنه زیرِ پام قبر مادر باشه ... هرجا کبوترها جمع میشن بچه شیعه ها میرن اونجا یه فاتحه میخونند ... هرجا می بینن شلوغیه میگن شاید اینجا باشه ... می دونید این ازکجا برا ما اومده ؟؟ آخه اومد تو گودال نمی شناخت حسین و یه وقت دید یه کبوتر ... آخ نشسته یه بدنی که سر نداره ... بچه ها،بقیع و خراب کردن ، اما قبل از این که خراب کنند مطمئن شدن کسی داخل نباشه ... آره به خاک کشیدن،اما کسی زیر خاک نموند ... این وهابی ها نسل شون ازهمین نسلِ" *سادات ببخشید،گفت علی،بزار من برم در و باز کنم،اینا اومدن تو رو ببرن ... تو بری من میمیرم،بزار من برم،تا حالا رو حرفِ تو حرف نزدم ... من برم ... یکی اینکه من دخترِ پیغمبرشونم ... دوم اینکه من تازه داغ دیدم ... سومُ بگم ؟؟اینا از زن ها شون شنیدن ( آره همونی که تو فکر کردی،من نمیگم،آره درسته اینا فهمیدن زهرا ...) اما یه وقت آقاتون یه صدای شنید،صدای خانومِ ... یا اَبتاه ... چهل نفر ... در شکست ... چهل تا اومدن تو ... اما زهرا رو ندیدن ... بخودشون گفتن ، آلان داشت حرف میزد ... در افتاد ... چهل تا حرومی ... (بگم یا نه ...؟) تا میخواست مادرتون داد بزنه یکی رد میشد ... آخری که رد شد داد زد، فضه خُذینی ... (نگین روضه باز خوند ، نه این روضه کوچه هست ) همه روضه ها باید ختمِ به کربلا بشه ... اینجا چهل نفر ... کربلا ده تا اسب ... هر اسب چارتا نعل داره ... کار بجایی رسید : اسبها سهم زیادی ز تنت را بردند ... لذا اربعین،زینب اومد کربلا هنوز به قبرا نرسیده بود با صورت اومد زمین ... دویدا ... خانم ، خانم ، اینجا که قبری نیست؟ قبرا جلوست گفت برو کنار ... کجا بودی ، صبح یازدهم یا عصر عاشورا تمامِ صحرا ... ببین این تکه پیراهنِشِ ... همۀ صحرا بویِ حسین رو گرفت ... حسین ... 🎤 حاج حيدر خمسه 🏴
. 📖 🔊 روضه جانسوز امام حسن و حضرت فاطمه سلام الله علیها ⚫️ تخریب قبرستان بقیع | 🔻 ** غمِ فراقِ تو اصلا برام کم نگذاشت لبم که خواست شکایت کند،دلم نگذاشت همیشه دردِ دِلم با تو نیمه کاره گذشت *تا اومدم باهات حرف بزنم بغضم گرفت ... (دیدی میخوای بری یه حرم) وقتی راه می اُفتم میگم اینو میگم ... اینم میگم ... برسم دردِ فلانی رم میگم ... تا برسی هی تمرین می کنی از کجا بگم ، چه جور بگم ... اما میرسی حرم یادت میره همه چی ... سلام آقا ... کربلا بیچارم کرده ، میگم میرم حرمِش حرفامو میزنم ... اما گودالُ می بینم ... بدجور بِهَمم ریختی ... اذیتم نکن ... آقا میبینی دوسِت دارم ... به خدا یه وقتا اخلاقم برمیگرده حرمم دیر شده .... من یه وقتا بد اخلاق میشم نجفم دیر شده ..... دیدی از کربلا میای چه مهربونی ... من هر وقت از کربلا میام مهربون میشم ... انقدر فاصله رو زیاد نکن ... میکشی مرا ... * همیشه دردِ دِلم با تو نیمه کاره گذشت لبم که باز شد این دفعه گریه ام نگذاشت ..... حسین ... دلم یه کربلا می خواد ... حسین ... یه گنبدِ طلا می خواد ... حسین ... دلم امام رضا می خواد ... زمانه باعثِ هجران نشد ، خودم شده ام گناه کاریِ هر روزۀ خودم نگذاشت ... *این یه بیتُ میگم بعدش میخوام با هم بگیم ...* مرا ببخش که از دوری ات نمی میرم ... *آره ما لافِش رو میزنم ... عاشق کی بود؟؟ دیدن چادر به کمر بست .. گفت بری دنبالِت اومدم ... بعد از وداعِ آخر یه نگاه بهش کرد گفت چی میگی خواهر؟؟ گفت بری ، میام .... من اینجا بمون نیستم .... با تو اومدم با تو برمیگردم ... آقا بغض کرد یه نگا بهش کرد دید اگه بهش حرف بزنه زینب میمیره ... گفت یادتِ مادرم مدینه جون داد؟؟ ... به خاطرِ تو وایسادم ... (اینه عاشق ...) گفت بری میمیرم ... لذا دستِشو گذاشت رو سینه ش ، (امشب یه دست رو سینۀ ما بزار ...) بریدم آقا ... دستُ گذاشت رو سینه ش برداشت گفت برو ... بچه هاتو بر می گردونم ، برو ... اما رسیدی به مادرم ، سلاممُ به مادرم برسون ...* مرا ببخش که از دوری ات نمی میرم ... سرم دوید به سویت ولی پَرم نگذاشت *گفت من هفت هشت سالَم بود ، گفت تو همین بین الحرمینِ حالا بازار بوده گفت بابام یه گاراژی داشت نجاری چوب بُری ، هر سال اربعین اهلِ بصره یه هیئتِ قوی داشتن جا نداشتن ، بابام گاراژُ سه روز میداد به اینا ، خودِشم خادمشون میشد ، می گفت اینجا مالِ امام حسینِ(ع) ... یه کارِ خوب به بابام خورد قبلِ اربعین این ور اون ور پول قرض کرد هرچی داشتیم فروخت هشتاد دینارِ اون موقع پول جور کرد رفت چوبُ الوار خرید ریخت تو گاراژ کارُ شروع کنه اربعین شد ، بصره ای ها اومدن ... گفت بزا بعدِ اربعین کارُ شروع می کنم تحویلشون داد گاراژُ ، سیاهی بزنن ، دیگاشونو به پا کنن . فرداش اومد به اینا سر بزنه ، دید همه چوبا نو رو زدن زیرِ دیگا تو آتیش داره میسوزه ، یه نگا به چوبا کرد ، یه نگا به حرم ... اشک تو چشاش اومد ، گفت من چی کار کنم حالا ؟؟؟ خو بدهکارِ مردمم ، چی به اینا بگم ، دیگه سوخته ... الان میام حرم ... گفت بابام رفت دمِ در کفشداری ، اون موقع اینطوری بود کفش میدادی مفاتیح بهت میدادن ، گفت رفت داخِلِ حرم ، دم ضریح مفاتیح رو باز کرد دید الله اکبر ... هشتاد دینار لایِ مفاتیحِ ... آقا کسی پول گم نکرده ؟؟؟ اومد کفشداری کسی پول گم نکرده ؟؟ نه حاجی ... پولَ رو برداشت اومد دفترِ میرزایِ شیرازی رحمه الله علیه تا رفت تو گفت سلام حاجی ، گفت سلام ، برو ... مگه نگرفتی پولِتو ... درِ این خونه دوزار دادی واینَستیا ... بدهی تو دادی .... آقا اینا از زنُ بچه هاشون میزنن برا تو روضه میگیرن ... اینا برا عزیزاشون اینطور مجلِس نمی گیرن ... برا خراب شدنِ قبرِ اجدادِ شما ببین سیاه پوش شدن ... خیلی مدیونِت هستم ، خبر داری ؟ خیلی من دِل به تو بستم ، خبر داری ؟ عمریه نوکرِت هستم ، خبر داری ؟ 🎤 حاج حيدر خمسه 🏴
. 📖 🔊 روضه جانسوز سلام الله علیها ⚫️ ویژه ایام شهادت ع 🔻 **** دست نوازشش دگر از کار مانده است در بازویش مدال غم یار مانده است با این که نا نداردو قدش کمان شده چون کوه پشت حیدر کرار مانده است زینب حریف آن همه خونریزی اش نشد... *به خدا خیلی حرفا رو نمیشه زد" هیچ وقت کسی نمیتونه بگه،مثل،مادرمو زدن " آره والا،سادات بده یه پسر بیاد بگه مادرمو زدن .... اما من میگم* چنان سیلی سریع و بی هوا آمد ... خودم دیدم ...... ننم ای وای .... ننم ای وای .... عزیزم هنوزم ، تو خیلی جوونی مگه قول ندادی کنارم بمونی داری با سکوتت منو می سوزونی سه ماهه که روتو ازم می پوشونی ... علی رو حلال کن که پهلوت شکسته .... *فاطمیه نیومده هنوز،چه خبرتونه؟!! این برا اونا که گریه نکردن میگم* علی رو حلال کن که پهلوت شکسته علی رو حلال کن که بازوت شکسته *امام زمان (عج) ازت معذرت میخوام اینو میخوونم* روی پیرهن تو دیدم خون تازه دیدم داره اسما،یه تابوت میسازه مرو نور خونم ... مرو مهربونم ... 2 *تو همین روزا بود اومدن عیادت مادرمون،بزار اینجوری بگم،گفت خیلی سال پیش اولادش تو مدرسه معلمه صداش کرد،گفت سید بیا برا پسرت" رفتیم شروع کرد بی ادبی کردن،حرفایی رو زد یه نگا کردم دیدم بغض کرده" گفت به بچه م اشاره کردم هیچی نگیا، معلمه"خیلی بهم ریختم؛ گفت بچه م که رفت به معلمه گفتم ساداته ... مادرش زهراست ..."اگه دلش بشکنه واویلا ... گفت صبح اول صبح معلمه زنگ میزنه، آنی الان بیاین مدرسه،هی پرسیدم طوری شده؟!! گفت بیا بیا ..." رسیدم مدرسه میخواست دستامو ببوسه،پاهای بچه مو ببوسه،چرا چی شده؟؟؟ گفت مادرمو خواب دیدم .... مادرم سیده ست ...." گفت چه کار کردی با پسر زهرا ...." من همین جا یه گریز بزنم ...." مگه امام حسن ،پسر سادات نبود ...؟!!! یه بغضی کرد ...." آه .... سه ماه هی نگا میکرد به مادر ... یاد اون روز افتاد .... رو پا وایساد .... هر کاری کرد نشد ...،دست رد شد .... یه جوری خورد .... صورت به دیوار خورد .... آه .... گوشواره شکست .... یا زهرا ..... صدات برسه مدینه یا زهرا .....* ببین دشمنم قد علم کرده زهرا *اومد بالاسرش* چقدر پلکای تو ورم کرده زهرا ... همونی که می زد تو رو تازیونه برای عیادت اومد توی خونه .... * گفت فاطمه م،اومدن دم در،فاطمه جان،همونایی که به تو جسارت کردن (ببین اینجا ولایت پذیری رو ببین) نگاه به امیرالمؤمنین کرد گفت خونه،خونه ی تو" بیت بیتک" اگه تو میگی بیان،بیان" اما من ازینا نمیگذرم .... آه به بابام شکایتشونو می کنم، تموم امیدم،همه ناامید شد یه جوری لگد زد که بچم شهید شد ... *امام زمان،سادات من معذرت میخوام* دیدم خونمون شد برات قتلگاهو زدن چل نفر  وای ... زن پا به ماهو نرو نور خونم .... نرو مهربونم .... مرو ای جوونم ...... 🎤 حاج حيدر خمسه 🏴
فایل صوتی 👆👆 📖 🔊 مناجات و روضه حضرت زهرا سلام الله علیها 🔘 ویژه ایام 🔻 **** تو بدین همه لطافت،که زحور دل ربودی ز چه بر منه سیه رو ، در دوستی گشودی *اصلا من به تو نمیخورم ... مگه قحطی نوکر اومده ... بعضیا هویٰ برشون داشته ، فکر میکنن چه خبره ... بعضیا فکر میکنن کاری کردن ... تا ابد هم بیای ، بدهیاتو صاف نکردی ... هممون این شبا حالمون مساعد نیست ... عزاداریم ... اصلا امشب اگر کسی مریض نشده باشه حرف توشه ...* *آه ... چندتا بچه میشناسم از دیشب صداشون گرفته ... تا حالا شده دهنتو بگیری داد بزنی؟! ... تا حالا شده جیغ بزنی، صداشو کسی نشنوه ؟! ... اینقدر زینب دیشب جیغ زد اما صداشو کسی نشنید ... لذا اینجا دوره شو دید ، کربلا نگاه میکرد ، گریه میکرد ... آه اگه جیغ میزد بچه ها میمردن ... لذا با نگاهش (نالهٔ بدون شیون سکته میکنی) ...* ز ازل مرا ارادت،به تو بود از سعادت چو سرشته شد گِل من،تو دل مرا ربودی به کسی اسیر بودم،که وِرا ندیده بودم *همه‌ی زنان شهر رو جمع کرد زلیخا ... میخواست فخر کنه ، یه توجیه برا کارش بیاره ... بگه اگه من دل دادم ، همه دل میدن ... به محض این که یوسف وارد شد( بخونید تاریخ و روایات رو ) ... روایت داره تمام زنان دستشونو بریدند با دیدن یوسف ... اون هوسه ...* *بیایید مادران مارو ببینید ... یه یوسف زهرا داره ... ندیدنش ... برای این یوسف گریبان میدرند ... به اون یوسف مینازند !!! ... بیان مادرای مارو ببینند ، اینقدر برای یوسف زهرا لطمه زدند ... بعد میگی یوسف رو دیدی؟ میگه نه ... بوی حرمش میاد ... این جالبه ، این قشنگه ... هرجایی رتبه ای توی نوکری پیدا میکنی ، یه بزرگ و راه رفته میاد تا میبینه حالت رو ، میگه از مادرته ... بعد میری ته و توی قضیه رو درمیاری میبینی آره ! ... اینقدر توی سرما توی بغلش توی تکیه ها نشسته ... گریه کرده شیر داده ...* آقاجان ... زازل مرا ارادت ، به تو بوده از سعادت چو سرشته شد گِل من،تو دل مرا ربودی *امشب دم دریا مراقب باشید ! ... یه خرده مؤدب وایسید ... آخه ختم مادر ، پسر میاد ... مگه میشه پسر برای مادر نیاد! ... چطور مادر برای پسر بره ... چطور مادر ، پابرهنه بشه ... پسر هم میاد ... دم در وایساده ...* *ما دیدیم مدینه برا مادرت ختم نگرفتن ... برا مادرت یه ختم گرفتیم. ... ما رسم داریم،صاحب عزا دم در وایمیسته ... خدا سلامتی بهت بده آقا ...* که به روزگار بودم،من حقیر و خوار بودم *(پرچم فاطمیه ، کمرو میشکنه ... یه سؤالی از ملازم آیت الله وحید خراسانی پرسیدم ... گفتم توی مردم و عوام پیچیده ... یه شعری رو منتسب به آقای وحید میدونند ... که کلمه ی سگ به کار برده و گفته من سگ این آستانه ام ... گفت بله ، این برای حضرت آیت الله وحید هست ... گفت آقا اعتقادش اینه ، که سگ رو صاحبش میزنه ، سگ نمیره ...) اینو من دیدم ، شما هم دیدید ... یه وقت یه خطایی سگ میکنه ، صاحبش با چوب میزنش ... هی میره دور میزنه میاد دوباره پوزه شو میکشه ... اگه بیرونش هم کنه دم در وایمیسته ... اما به ما یه کم چپ نگاه کنه ، میریم ... چندبار رفتیم؟! ...* من به روزگار بودم،من حقیر و خوار بودم تو به عزتم فزودی،تو مرا عزیز کردی اباصالح ... بابات شده خونه نشین (کاش جون بدیم با این حرف) اباصالح ... (سادات گوششونو بگیرن) مادر تو خورده زمین ( انگار بدجور هم خورد زمین) 🎤 حاج حیدر خمسه 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
. 📋نوشته اند دلم را برای خون جگری (عج) ............................................. نوشته اند دلم را برای خون جگری بدون گریه زمانه نمی شود سپری نیازمندِ تکامل ، به گریه محتاج است درخت آب ندیده نمی دهد ثمری .(مولا امام حسن عسکری(ع) فرمود : هرکی میخواد راه و پی کنه و به خدا برسه شرطش گریه تو سحره ، مناجات). دو فیض ، توشه ی راه سلوک عاشق هست: توسل سحری و عنایت سحری هزار نافله خواندن چه فایده دارد اگر نداشته باشد به عاشقان نظری؟ .(به خدا اونایی که ریاضت می کشن عمری به روش های مختلف پدر خودشون رو در میارن ، اونا کجا ما کجا ! اما مولا یه نظر کن به ما به خدا اگه تو بها ندیدی تو نخری هیچ کدوم از کارای ما ارزشی نداره). به هر دری که زدم باز پشت در ماندم بس است در زدن من ، بس است در به دری برای بنده خریدن بیا سر بازار چه خوب می شود این مرتبه مرا بخری بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری همیشه خیر قنوت تو می رسد به همه اگر چه نام مرا در نوافلت نبری خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد دعای من به خودم هم نمی کند اثری .(فرمول اگه به عمه ام قسم بدید به دل سوختهٔ عمه ام قسم بدید رد خور نداره ، به حق خانم زینب کبری به حق دل سوخته زینب). یگانه منتقم خون کربلا برگرد قسم به عمه ی مظلومه ات بیا برگرد شاعر : ✍ ............................................. 📋او می دوید و من می دویدم (ع) (س) 🏴 ویژه برنامه شب های ماه مبارک رمضان ............................................. .(وقتی برگشت سمت مدینه ، عبدالله داره بین این کاروان میگرده به هر کسی میرسه میپرسه از زینب خبر دارید یا نه؟ این کاروان وقتی میرفت دختر علی با این کاروان بود ، بگید از زینب چه خبر؟ یکی یکی می پرسید اشاره می‌کردن ؛ رسید به یه شتری پرسید از اون که این شتر رو می گرفت عنان و می برد ؛ پرسید از دختر علی خبر ندارید؟ اشاره کرد ؛ صدا زد آی خانوم خبر نداری از دختر علی ؟ صدا آشناست پردهٔ مهمل و کنار زد یه پیرزن بالای شتر نشسته ، از اون بالا صدا زد عبدالله حق داری نشناسی! بعداً فرمود عبدالله بالای تل ایستاده بودم یه وقت دیدم نانجیب داره به سمت گودی میره او می دوید و من می دویدم او سوی مقتل من سوی قاتل او می نشست و من می نشستم او روی سینه من در مقابل .(دیگه زانو هام رمق نداشت عبدالله!). او می کشید و من می کشیدم او خنجر از کین من آه و از دل او می برید و من می بریدم او از حسین سر من غیر از او دل ............................................. حاج مسعود پیرایش 👇
۲ 📋ای پدر! چشم تو روشن؛ شب بیداری ماست (ع) (س) 🏴 شب سوم محرم الحرام 1445 ..................................................... ای پدر! چشم تو روشن؛ شب بیداری ماست به اباالفضل بگو: وقت علمداری ماست خصم، بیهوده به ما سلسله بست؛ ای بابا! کاروان بعد تو، ساکت ننشست؛ ای بابا! حیدر قافله‌ات، تیغ دو دم را برداشت به اباالفضل بگو: عمّه، عَلَم را برداشت كوفه را با نفس خویش چنان مقبره کرد خطبه‌ای خواند که کار همه را یک‌سره کرد من هم از زینبم و در رگ من، خون علی است سوختم؛ سوختن از عشق تو، قانون علی است دخترم؛ دختری از تیره‌ی اُمّ‌َالنّجبا عمّه، بسته به سرم معجری از جنس حیا لشکرم، اشک من و سنگر من، ویرانه درس عزّت بدهم بر پسر مرجانه آهم، ارثی است که از خطبه‌ی زهرا بُردم شام گریاند مرا؛ آبرویش را بُردم .(روز عاشورا وقتی همه رو کشتن می خواستن یه نسل از امیرالمومنین باقی نمونه تو چشم سیدالشهدا نگاه می‌کردند می گفتند «بغضً لأبیک» واسه بابات داریم می‌کشیمت ، همه رو کشتن این زن و بچه رو گوشهٔ یه میدونی جمع کردن گفت بگید ببینم چیکار باهاشون کنیم ؟ هر کی یه نظری می‌داد گفت همینا رو هم بکشید ، همین جا یکی گفت نه بذارید به کنیزی ببریم ، هر کی حرفی زد یکی گفت نه صبر کنید اینا رو ببریم تو شهرا بچرخونیم بگیم هر کی حرف از علی بزنه این میشه عاقبت زن و بچه‌اش ، این عمه بود این بچه‌ها رو جمع می‌کرد گفت ، امیر هرچی تازیانه زدیم خم به ابرو نیاوردن اینقدر گرسنگی و تشنگی بهشون کشوندیم حرفی نزدن ، عجیب بودن اینا امیر فکر نمی‌کردیم تا شام برسن). عمّه آموخت به من شکوه‌ای از غم نکنم زخم هم شد؛ سر خود پیش کسی خم نکنم حرفی از آبله، از زخم به زینب نزدم خاطرت جمع؛ به نان صدقه، لب نزدم گله‌ای نیست؛ گله، حوصله هم می‌خواهد من دلم تنگ شده؛ بوسه دلم می‌خواهد .(گفت بابا یه نگاه به سر و وضع دخترت کن ، اومد دید امام صادق نشسته دخترش رو پاش نشونده با یه حوصله ای موها رو اول شونه زد بعد شونه رو دست گرفت موها رو یکی یکی از بین شونه درآورد ، آقا چیکار می‌کنید؟ فرمود : این موها بال‌های فرشته‌هاست ، دختر خیلی عزیزه!). چند وقت است که شانه نزدی بر مویم بغلم کن ولی آهسته؛ کمی پهلویم خورده شلّاق روی بال و پرم؛ چیزی نیست لگد زجر، شکسته کمرم؛ چیزی نیست پای چشمم، گُل زخم است؛ فدای سر تو دخترت می رود از دست؛ فدای سر تو .(سرو گرفت تو بغل روایت مقتل : هی صورت میزاره رو صورت بابا ، صورت بابا رو می‌بوسه ، خون ‌ها رو پاک می‌کنه ، هی خون تازه می‌جوشه ، رگای گلو رو مرتب می‌کنه ، موهای سوخته رو دست می‌کشه ، بابا رو بوس می‌کنه). مهربانم! تو چرا پاره شده لب‌هایت؟ چقدر خاکی و خونی است سر زیبایت راهی طشت شدی از سر نی؛ می‌دانم گریه کردی وسط مجلس مِی‌ می‌دانم بی‌حیا، جام به دست آمد و من می‌دیدم چوب‌دستی به لبت می‌زد و من می‌دیدم عمّه‌جان بود مراقب؛ سر ما پایین بود ولی آن مرد نگاهش چقدر سنگین بود خواهرم، نه دلم آشفته بماندبهتر .(ببین خواهرم چقد خجالت کشید ، ای کاش چادر داشتیم بابا). داغ ناموس تو، ناگفته بماندبهتر پیش من بود اگر امشب، به عمو می‌گفتم از غم کوچه و بازار به او می‌گفتم آن‌که از بام به پیشانی تو سنگ زده دخترش هم به روی صورت من چنگ زده در شلوغی و دف و رقص در آن هلهله‌ها آه از اشک رباب؛ آه از آن حرمله‌ها راستی! حال رباب از همه آشفته‌تر است گریه‌اش بند نمی‌آید و خونین‌جگر است همه‌ی راه، نگاهش به سر اصغر بود بود گهواره اگر، حال دلش بهتر بود راستی! باخبری از شب جاماندن من؟ شب هق‌هق، شب شلّاق زدن بر تن من از روی مرکب خود، یک‌سره فریاد کشید دست من روی سرم بود؛ سرم داد کشید پدر آنقدر بگویم، نفسم بند آمد پنجه انداخت به مویم؛ نفسم بند آمد .................................... مسعود پیرایش .
۴ 📋نگفتی تو خرابه من ، دلواپس تو میشم (ع) (س) 🏴 شب سوم محرم الحرام 1445 🎤حاج مسعود پیرایش ..................................................... .(اومد بره میدون اباعبدالله ، اومد تو خیمه‌ها ، داره با همه وداع می‌کنه زینبم خدانگهدار ام کلثوم رباب خدانگهدار ، اومده تو مقتل : یه نگاه به رقیه کرد دخترم بابا خدانگهدار ، یه باره گفت:« یا اب العطش العطش» پاهاش سست شد رو زمین نشست گفت بیا تو بغلم بنشین ، دختر رو گرفت شروع کرد ناز و نوازش کردن گفت الان میرم برات آب میارم دخترم ، پا شد رفت برای رقیه آب بیاره ؛ گفت حسین نمی‌ذاریم دستت به آب برسه! هرچی تلاش کرد نتونست آب بیاره دوباره برگشت گفت بابا دیگه جون ندارم تشنمه ، اومد دخترو بغل کرد آرومش کرد گریه سیدالشهدا در اومد ، عمه اومد گفت: رقیه پاشو عمه بریم جا نماز بابا رو پهن کنیم بابا برگشته ، نشسته بود تو خیمه بالا سر جانماز بابا الان بابا میاد ! خوابید خوابش برد یه وقت دید صدای شیهه اسبا میاد بلند شد دید یه مردی با دستای خونی تو خیمه است ، سلام عمو بابامو ندیدی آنچنان با سیلی تو صورت بچه زد. نگفتی تو خرابه من ، دلواپس تو میشم بابای من عادت نداشت ، شب برنگرده پیشم بابای هر یتیم شدی ، اما بابای من نه سر رو نیزه می زاری ، اما رو پای من نه برگشته از تنت ، رگای گردنت سر نیزه ها چقد تو رو خلاصه کردن تو رو تو قتلگاه ، به خون کشیدن داشتی نفس می کشیدی که سر بریدنت یه وقت دیدن بچه رو بغلش گرفته بود و تو بغلش خوابونده ، هی رو پاهاش می‌زنه هی میگه یا زهرا ، هی دور و بری‌هاش نگاه می‌کنن عمه چرا هی میگه یا زهرا یا اماه ؟ عمه مگه چی شده ؟ همه داغ دارن رقیه یه داغ سنگینی بود ، عمه مگه چی شده مادرتو صدا می‌زنی میگی یا زهرا ؟ کسی نفهمه تا زنه غساله شروع کرد بدنو شستن صدا زد آی خانوم بردار ببر این بچه رو این چه مریضی داره ؟ این چرا اینقدر بدنش کبوده ؟ همه فهمیدن چرا هی عمه میگه یا زهرا). .................................... .👇
. ‍ تحلیل توسط : علیه السلام روضه خوانی سید مهدی میرداماد با 👇 به قلب روشن یک مرد زخم ناسزا افتاد شبیه چادر زهرا که بر آن رد پا افتاد در و دیوار میشد روضه ی تصویری این مرد زمان روضه خوانی اشک از چشم خدا افتاد یقین دارم خودش میخواست این نوع غریبی را به یاد مرتضی خم شد به یاد مرتضی افتاد علی شد آنچنان که دست بسته کوچه را طی کرد سپس محض هواداری زهرا بی هوا افتاد حسن شد کوچه را میگشت با دقتبه خود می گفت خدایا گوشوار مادرم زهرا کجا افتاد به خود میگفت من مردم اگر افتاده ام اینجا ولیکن فاطمه زن بود پیش چشمها افتاد مدینه گرچه آتش بود و میسوزاند قلبش را ولی در آخرِ این روضه یاد کربلا افتاد بزن آتش بزن این خانه را من زینبی هستم امان از شعله هایی که به جان خیمه ها افتاد امان از اون وقتی که عمه های من دامنشون و چادراشون آتیش گرفت. خونه ی امام صادقُ آتش زدن. نوشتن بچه هاش از این حجره به اون حجره فرار میکردن. بالاخره رفتن تو حجره ای از خانه و دهلیز عقب خانه امان گرفتن و آتیش خاموش شد. اما کربلا زینب اومد پیش زین العابدین. آقا چه کنم؟ بچه ها دارن میسوزن. یکی تازیانه میزنه، یکی سیلی میزنه، یکی گوشواره میکشه. گفت عمه بگو همه فرار کنن. همه فرار کردن فقط یه نفر فرار نکرد .دیدن یه زنی هی جلوی خیمه راه میره. خانوم چرا نمیری؟ گفت امام من تو خیمه است... در فایل زیر، اگر به شعر دقت کنید به نحوی تحقیقی، شباهت روضه های امام صادق(ع) با روضه های معصومین علیهم السلام، ذکر شده است. ابتدا به مصائب امیرالمؤمنین (ع) بعد روضه حضرت زهرا (س) و در نهایت روضه امام حسین(ع). ذاکرین اهل بیت(ع) می توانند از این فایل به عنوان نمونه ای برای فهرست روضه ها و گریزهای امام صادق(ع) استفاده کنند. در روضه بعد از شعر هم، یکی از شاخص ترین روضه های امام صادق(ع) اشاره می شود و سپس گریز به روضه آتش زدن خیمه های امام حسین(ع). این فایل برای جلساتی که می خواهید مختصر بخوانید، قابل استفاده است. 🔰 👇
4_5834923421934289154.mp3
3.22M
تحلیل 👈 تحلیل مداحی حاج محمود کریمی : روش اتصال روضه به سینه زنی✅ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ 🔻 مردم به چشم آب مرا بنگرند و لیک من از سراب نزد تو بی آبروترم غبار ماتم تو آبرو به من بخشید به عالمی ندهم این غبار ماتم را اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم هزار بار بمیرم نبینم آن دم را 👇 🔴روش اتصال روضه به سینه زنی یکی از دغدغه هایی که ذاکرین کم تجربه دارند، نحوه اتصال روضه به سینه زنی است و گاهی در این بخشِ خواندنشان خلأ دیده می شود. در فایلی که به پیوست ارسال می کنیم نمونه ای از این کار صورت گرفته است و در آن بعد از روضه، ابتدا زمزمه(حسین آرام جانم...) دم داده می شود و بعد از آن ذاکر محترم، بخشی از یک زمزمه محرمی را، که مستمع از آن خاطره زیادی دارد، می خواند. بعد از آن از اشعار حدیث نفس و عاشقانه خوانده می شود، تا فضا برای سینه زنی آماده شود و در نهایت با زمزمه(حسین علیه السلام) مستمع خود را برای سینه زنی آماده می نماید. ✅این نمونه ای از نحوه ورود به سینه زنی بعد از روضه است که می تواند الگویی برای عزیزان ذاکر باشد تا با فراگیری آن جلسه شان را از خلأ در این بخش حفظ کنند. مردم به اعتبار نگاهم کنند لیک "من از سراب نزد تو بی آبروترم" .
. ‍ 🎤 تحلیل ✍ مدح و مرثیه (ع) : معرفی 👇 ای ولی اله داور السلام ای سلامت از پیمبر السلام حجت خلاق اکبر السلام زاده ی زهرای اطهر السلام السلام ای باقر آل رسول چارمین فرزند زهرای بتول ای نبی بر تو فرستاده سلام وی به زین العابدین، ماه تمام هفتمین معصومی و پنجم امام مکتبت تا صبح محشر مستدام تیغ نطقت می شکافد علم را روح می بخشد مرامت علم را ای سلام ذات حی داورت بر تو و نطق فضیلت پرورت علم آرد سجده بر خاک درت حلم گردیده است بر دور سرت نسل نوری هم ز باب و هم ز مام خود امام و مادرت بنت الامام کیستی ای آیت سرّ و علن؟ تو هم از نسل حسینی هم حسن تو امامت را روانی در بدن ای ولایت را چراغ انجمن علم تو علم خداوند جلیل وحی باشد بر لبت بی جبرئیل یابن زهرا، گرچه با بغض تمام حرمتت گردیده پامال هشام بر تنت آزار آمد صبح و شام تو امامی، تو امامی، تو امام نور از هر سو که خیزد دیدنیست چهره ی خورشید کی پوشیدنیست تو خزان باغ زهرا دیده ای تو تن بی سر به صحرا دیده ای گردن مجروح بابا دیده ای بر فراز نیزه سرها دیده ای کاش می دیدم چه آمد بر سرت یا چه کرده کعب نی با پیکرت تو چهل منزل اسارت دیده ای از ستمکاران جسارت دیده ای خود عزیزی و حقارت دیده ای تشنگی و قتل و غارت دیده ای چارساله کوه ماتم برده ای مثل عمه تازیانه خورده ای 👇 🌹معرفی آواز افشاری: در فایل پیوستی حاج محمود آقای کریمی، از گوشه مثنوی این آواز استفاده کرده اند، ذاکرین اهل بیت برای فراگیری نحوه استفاده از این گوشه در مداحی می توانید از این الگو استفاده کنید. حالت‏هاى آواز افشارى شباهت زيادى به دستگاه نوا دارد و در فرودهای خاصى كه مختص آواز افشارى است، تفاوت اين دو آشكار مى‏گردد. افشاری ، آواز متأثرکننده و دردناک است که سخن از درد و اندوه درونى دارد. آواز مناجات و راز و نياز با معبود يگانه مي باشد. افشاري آوازی تامل برانگیز است که انسان را به فکر وا می دارد و شايد به همين دليل از اين آواز براي خواندن مناجات استفاده مي شود. به طور کلی این آواز برای نشان دادن حالاتی نظیر هجران، درد و اندوه و ناکامیها و خاطرات جانگداز و شکایت از بی وفایی یار است. گوشه های آواز افشاری به روایت مرحوم محمود کریمی عبارت است از: درآمد، جامه دران، حصار، قرائی، نهیب، حزین، رُهاب یا رهاوی، صدری یا نحوی، مثنوی. در فایل پیوستی حاج محمود آقای کریمی، از گوشه مثنوی این آواز استفاده کرده اند، ذاکرین اهل بیت برای فراگیری نحوه استفاده از این گوشه در مداحی می توانید از این الگو استفاده کنید. 🌹شعر مدح و مرثیه: یکی از توصیه های اکید علما، مخصوصا مقام معظم رهبری، به ذاکرین عزیز این است که از اشعاری استفاده کنند که در آن به مستمع الگوی رفتاری از اهل بیت(ع) ارائه شود؛ یکی از راههای عمل به این توصیه خواندن اشعاری است که در آن ابتدا مدح آل الله ارائه شده، بعد به مرثیه ورود صورت گرفته است. این شعر، که سروده استاد سازگار است، نمونه خوبی از اینگونه اشعار است. 📚 1⃣ شاعر:استاد سازگار 2⃣جزوه نواها و نغمه ها، سید رحیم عدنانی، ص20-24. 3⃣ برگرفته از: نظري به موسيقي ، روح‌اله خالقي، تهران: انتشارات محور، 1378.رديف آوازهاي ايراني، منوچهر لشكري،تهران: انتشارات چنگ 1382. رديف آوازي موسيقي سنتي ايران به روايت محمود كريمي، محمدتقي مسعوديه، تهران:موسسه فرهنگي ـ هنري ماهور1383. فصلنامه ماهور، سال دوم، شماره 11، بهار 1380.روزنامه جام جم، ضميمه 1981، شماره 138، ارديبهشت 1386. 4⃣ ارغنون ساز فلک، شهرزاد فرخ کیش، اصفهان، چاپ اول1376، ص64. .👇
. ‍ 🎤 تحلیل علیه السلام (ع) : پرورش روضه❗️ 👇 درماتم تو آل پیمبر گریستند چشم بتول و احمد و حیدر گریستند عباس و عون قاسم و اکبر گریستند در موج خون دو بسمل بی سر گریتند آخه دوتا پسراشم کشتن. اون یکی می گفت داداشم امانته اول منو بکش. مادرم اونو به من سپرده. این یکی می گفت من طاقت داغ برادر ندارم. اول منو بکش... در هر دری به یاد تو فریاد و آه بود حتی حسین یاد تو در قتلگاه بود بردختر تو چون خبر قتل تو رسید اشک از دو دیده ریخت و آه از جگر کشید آن داغ دیده قصه ی قتل تو را شنید دیگر سر بریده میان طبق ندید هرچند ریخت خون دل از دیده ی ترش زینب گرفت در بر خود همچو مادرش شاعر گفت ای دسته گل زیبایم من از امروز تورا بابایم دختر کوچک من خواهر توست خواهر غم زده ام مادر توست روز عاشورا هروقت سکینه میخواست بیاد برا وداع هی چشمش به این دختر می خورد خجالت می کشید. تا اینکه حسین رفت سوار مرکب شد دیدند هی میخواد راه بیفته اسب سر بلند نمیکنه یه نگاه کرد دید دختر به پای اسب افتاده... جلو دختر شهید روم نشد نوازشم کنی. بابا جان دیگه دختر مسلم نیست بیا پایین. من که میدونم بعد تو میخوان منو بزنن. بابا یه جوری دختر مسلمُ نوازش کردی تا حالا منُ اونجور نوازش نکردی... 🔽 💠پرورش روضه❗️: اگر عین مطالب مندرج در کتابها را بخواهیم برای مستمع بگوییم مثل این است که آشپزی، مواد خام و ناپخته ی غذایی را جلوی میهمان بگذارد. 💥مداح بایستی محتوای اولیه ای را که از منابع استخراج می کند، پرورش دهد بعد به مستمع ارائه نماید. در روضه این فایل این موضوع بخوبی دیده می شود. در روضه قبل از بیان ماوقع روضه وداع، به «خجالت کشیدن حضرت سکینه(س) از دختر حضرت مسلم(ع)» اشاره می شود. حرکت نکردن ذوالجناح اینگونه بیان می شود: «دیدند هی میخواد راه بیفته اسب سر بلند نمیکنه یه نگاه کرد دید دختر به پای اسب افتاده...» سخن حضرت سکینه اینگونه تعبیر می شود که: «جلو دختر شهید روم نشد نوازشم کنی» «بابا جان دیگه دختر مسلم نیست بیا پایین» ماجراهای بعد از شهادت سیدالشهداء(ع) از زبان حضرت سکینه(س) اینگونه بیان می شود: «من که میدونم بعد تو میخوان منو بزنن» «بابا یه جوری دختر مسلمُ نوازش کردی تا حالا منُ اونجور نوازش نکردی...» 💥اگر دقت کنید فاصله بین آنچه در متن کتابها آمده با آنچه که در بیان آقای حدادیان پرورش پیدا کرده بسیار زیاد است. بیان در قالبی که محتوا را برای مخاطب مجسم می کند، استفاده از عباراتی که بیشترین تأثیر را در آن مفهوم دارد، توجه به حساسیتهای مخاطب و مواردی از این قبیل، دست به دست هم می دهد و مضمون خام را پرورش یافته به مستمع ارائه می نماید. .👇
📖 🔊 نقل حکایت و روضه حضرت زینب سلام الله علیها 🔘 شب دوم محرم ** ...اللهمَّ صلِّ علي صاحبِ الدَّعوَةِ النَّبَويَّةِ، والصّولَةِ الحَيدَريّةِ، والعِصمَةِ الفاطِميَّةِ، صَلابَةِ الحسَنيَّةِ، والشُّجاعَةِ الحُسَينيَّةِ ای دیده، خون ببار، نیامد نگار ما آخر سحر گشت، شب انتظار ما یا ذالکرم، به غربت عشاق رحم کن منو از در رحمتت باهام رفتار کن، بیچاره میشما، به من اینقدر سخت نگیر میرما، من مال این همه اذیت و آزار نیستم، به من رحم کن، درسته به درد نخورم، اما می بینی که اومدم، از سر شبم اومدم، من اکثر اینها رو میشناسم، اینا با یه روضه درسته سیر نمیشن، از صبح میگردن، خیلیا رو سراغ دارم، یه ساله کارشونو مرخصی نمیره، ده روز محرمو میگیره، از صبح یا علی مدد، کجا میری؟ میرم روضه، الان روضه تموم بشه کجا میری؟ میرم فلان جا سینه بزنم، با ما به از این باش، که با .... یا ذالکرم، به غربت عشاق، رحم کن کی میرسی، به داد دل بیقرار ما اباصالح، دلم برات پر میزنه (اگه راست میگی بگو ها) اباصالح، دلم برات پر میزنه (صدای شما نیست) اباصالح، گدات داره در میزنه ابا صالح، نذاری پر پر بزنی دیشب جواب داد، امروز اینقدر دلم شاد بود، اینقدر پیام زدن حاجی، بابا و مادرمو میفرستم، یکی زده بود حاجی ده بار میتونستم برم به خاطر بابام نرفتم، گفت تو روضه بگو بابا و مادرا یکم کوتاه بیان، گفت چند ساله میخام ازشون نمیرن، حالا دیگه من گله ام به پدر مادراست، بیاید این همه به بچتون لطف کردید یه بار دیگه خجالتش بدین، چیزی تو دلش نیست میخاد تو بری حرم ، میخاد بره به رفیقاش پُز بده، بابامو فرستادم کربلا، الهی بمیرم برا شما که پدر مادر ندارین، عیب نداره نیت کن جا مادرت جا بابات برو کربلا، رفتی حرم بگو آقا بابام داغش به دلش موند، این دورو میزنم به نیت بابام، خیلی راضی ام از این اتفاقی که افتاد خیلیا به تلاطم این افتادن، جون همتون ده تا هم برن بستمه، من تا ابدم دیگه نخونم، نوکری نکنم، همین یدونه رو فردا قیامت جلو ارباب میگم ما یه رو زدیم به رفیقامون، باباشو فرستاد کربلا، شاید خیلیام یادتون نبوده وا، اما هنگامه ای میشه ان شاالله رفقا یه کاروانی راه بندازن جوونا، چ خبره؟ باباهامونو داریم میفرستیم، بابا همیشه اینا آب پشت سر ما میریزن، ما اومدیم پشت سر پدر مادرمون آب بریزیم، رفتی حرم سلام برسون، امشب راحت ولت نمیکنم، شب ورودیه است میخام ببرمتون وارد کربلاتون کنم، امشب میخام از همتون، دیگه دلتون شور بزنه، دیگه از فردا پریشونی رو تو صورتت ببینما، بیچاره زینب، پریشان... آواره....، (بگو با من جوابشو میدم)، معنی آوارگی یعنی چی؟ دستاشو که بستن نمیدونست کجا، هی میگفت عزیز برادرم، کجا میخای بری؟، گفت خانم کوفه میریم، نترس، تا گفت کوفه بند دلش، گفت بگو هر جا میبرن ببرن، کوفه نه، چرا خانم؟ یه روزی من خانم کوفه بودم، بازاری ها بابامو میشناسن، با این سرو وضع، من کوفه نمیام، حسیــــــــــن گفت پیرمرده، ازون حسین چی ها بدرد بخور پولو پله دار، حجره دار بازار یزد، صبح اومد بره مغازش، کف بازار دید هفت هشت تا بچه هفت هشت ده ساله، یه سینی تو دستشونه، یه پارچه مشکی، نگاشون کرد گفت، دید دارن میرن دم مغازه ها، آقا نذری داری؟ آقا به هیئت کمک میکنی؟ گفت تا بیرونشون میکنن، یکی میاد یه چیزی میندازه، رفت در مغازش، یه یک ربع بیست دقیقه ای یه ساعتی دید اینا اومدن تو مغازش، چتونه بازارو بهم ریختین، چند روزه میام شماهارو میبینم، بزرگتره اومد جلو، گفت حاجی روضه داریم، گفت روضه تون مگه چیه چند روز؟، اون یکی اومد گفت روضه مون بزرگه خودمون بچه ایم، هر شب شام به مردم میدیم، (ای به دل این نشست) گفت خرجیتون چقدره ؟ گفت خیلی، گفت مگه من مُردم میرید تو بازار گدایی ، پس سال بعد هم صاف میاید اینجا میگیرید و میرید، (اینو برا اونا میگم، که دو زار میخان در خونه امام حسین بدن اینقدر بالا پایین میکنن)، گفت چقدر بدم؟ این دسته چکشو گذاشت جلو اینا.... 🎤 حاج حيدر خمسه 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
4_5994486284523929940.mp3
4M
س تحلیل روضه حضرت رقیه سلام الله علیها : تسلط بر شعر عامل اثرگذاری بر مستمع 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 👇 شامیان خوار مبینید مرا گوشه ی زندان به خدا من گل گلزار خدابوی حجازم بگذارید بگریم که شبیه است به زهرا عمر کوتاه من و گریه ی شبهای درازم اشک نگذاشت که در آتش فریاد بسوزم گریه نگذاشت که در سوز دل خود بگدازم خم ابروی تو محراب نمازم شده است جان گرفتم به کف از بهر قبولی نمازم همه خوابند و من غم زده بیدار تو هستم شاهدم این گلوی بسته و این دیده ی بازم چه شد آن کودک شامی که مرا زخم زبان زد تا که در پیش نگاهش به وصال تو بنازم رنگم از دوری روی تو پریده است وگر نه من نه آنم که به طوفان بلا رنگ ببازم ز سیلی صورتم نیلی چو میشد عمه میبوسید چو رویم شعله میزد اشک می آمد به فریادم یکی از روزها دخت یزید آمد به دیدارم نترسیدم به پیشش با وقار کامل استادم لباسم کهنه بود و طعنه ام میزد کنیز او ولی من با سکوتم بر همه درس ادب دادم .
. ❁﷽❁ (علیه السلام) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا ابا محمد یا حسن بن علی حُسن بی انتها فقط حسن است بی نهایت عطا فقط حسن است آبشار همیشه سر‌شار از لطف و جود و سخا فقط حسن است جای دیگر نمی روم هرگز دستگیر گدا فقط حسن است اینقدر آقا امام مجتبی کریم بود فرمودند سه بار ، تمام داراییهای خودش ، همه ی مال و اموالش رو در راه خدا به فقرا بخشید در هیاهوی این جهان غریب با غمم آشنا فقط حسن است دست بی منتی که می گردد پیِ هر بی نوا فقط حسن است با جذامیِ گوشه گیر شهر آنکه شد هم غذا فقط حسن است حسرت زر شدن اگر داری نظر کیمیا فقط حسن است آنکه دنبال دوستانِ خودش هست روز جزا فقط حسن است صاحب روح و جان عاشق من از همان ابتدا فقط حسن است آنکه مانند دست های پدر شده دست خدا فقط حسن است 1 قربونت برم ، آقای مدینه، قربون قبر بی شمع و چراغت آقاجان، ان شالله یه روزی بقیع آزاد میشه شیعه ها میان ماهم میایم، فرش زیر پامون رو میدیم برا حرمت، چه صحن و سرایی بسازیم تو بقیع، چه خبر بشه حرم بقیع، آقاجان...زنده باشیم و ببینیم سخت است چگونه بنویسم محنت را آتش زده این زهر تمام بدنت را روزهای آخر عمر امام مجتبی از وقتی که اون جام زهرو سر کشید دور و بر امام مجتبی یکی یکی، بچه ها، خواهرا، برادرا میرفتن و میومدن، اما اونیکه از همه بی تاب تر بود خواهرش زینب بود، آی، امام مجتبی آن روز دوشنبه که در خانیتان سوخت سوزاند تمام دل و باغ و چمنت را از بغض گلوی تو کسی نیست خبر دار نشنیده از ان روز کسی هم سخنت را آقاجان...خدا میدونه چی دید امام مجتبی، یه عمری گوشه گیر شد، هر موقع اسم مادر میومد زیر لب ناله میزد وای مادر .... از کودکیت سوختی و شکوه نکردی حالا همه دیدند ولی سوختنت را هر پاره جگر تکه ای ازغصه ی کوچه ست مادر، تو کجایی که ببینی حسنت را 2 آقا جان....امام مجتبی رو زهری که جعده، لعنت الله داد این زهر، امام مجتبی رو زمین گیر نکرد، اون چیزی که امام مجتبی رو زمین گیر کرد آتشی بود که از لابلای در زبانه می‌کشید. بگم کی؟ اون لحظه ای که مادر سادات ، اومد پشت در، صدا زد مگه نمیدونید ما داغداریم مگه نمیدونید بابام پیغمبر تازه از دنیا رفته، برید ما رو به حال خودمون رها کنید. من از امام زمان معذرت می خوام، نامرد دومی، تو نامه ای که برا معاویه نوشت گفت من دیدم دستای فاطمه رو از لابلای در، یعنی میدونستم فاطمه پشت دره، آنچنان با لگد، به در نیم سوخته زدم، آه، وقتی در آتش بگیره، میخ در سرخ میشه داغ میشه، یه مرتبه دیدن فاطمه ، بین درو دیوار، علی رو صدا نزد فقط گفت فضه بیا بخدا محسنم رو کشتند آه، در وسط کوچه تو را میزدند مادر جان کاش به جای تو مرا میزدند آی مادر..... یه مرتبه دیدن، آقا سیدالشهدا دوید وسط کوچه صدا زد حسینم، اینهمه آذر به سینه ام مزنید نمک به زخم دل درد پرورم نزنید در این مدینه همینجا سر مرا ببرید غلاف تیغ به بازوی مادرم نزنید سرمایه ی محبت زهراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمی‌دهم گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا یک ذره از محبت زهرا نمی‌دهم ━━━━━━─────── ✍ 1 شاعر:حسن کردی ✍2شاعر: امیر علوی ━━━━━━─────── .👇