eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. ای‌کاش کمی‌ هم نگـرانش بودیم دنبـال رسیدن به نشـانش بودیم می‌شدکه‌به‌جای‌پَرسِه‌در شَهرزدن درخیمه‌ی‌دوست،میهمانش‌بودیم
. ایام مدح.حضرت‌خدیجه‌سلام‌الله‌علیها بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم امر فرمود خدا ؛ مادر زهرا باشی چون‌که‌‌می‌خواست تو از خاص‌ترین‌ها باشی یکی از چار زنِ برتر دنیا باشی بهتر از هاجر و آسیّه و حوّا باشی شعر در مدح تو یک لحظه مُردّد نشده هیچ‌کس غیر شما کُفو محمّد نشده همه‌ی‌ زندگی‌ات خَرج‌ِ نبوّت شده‌است دین‌ِاسلام؛به‌دست‌تو حمایت‌شده‌است ماشنیدیم که‌این‌طور روایت‌شده‌است جان نورانی‌تو ظرف اِمامت شده‌است آن‌قدر ظرف وجود تو طهارت دارد که‌ در آن فاطمه نُه ماه اقامت دارد نان سر سُفره‌ی تو مَزّه‌ی ایمان دارد مور در خانه‌ی تو مُلک سلیمان دارد گرچه این شهر فقیرانِ فراوان دارد لطفت آنقدر زیاد است که‌امکان دارد سائلانت همگی صاحب ثروت گردند صاحب عزّت و آقایی و مکنت گردند دشمن و دوست گواهی بدهد محشر بود احترامی که میان تو و پیغمبر بود دامنت خوابگه فاطمه‌ی اطهر بود قُرّة العین تو از کودکی‌اش حیدر بود ز آنچه گفتیم و شنیدیم تو برتر هستی مادر فاطمه ؛ مادرزن حیدر هستی ذوالفقاری‌ست که سر در ز نیام آورده‌ست ثروت توست که اسلام دوام آورده‌ست هر زمان حضرت جبریل پیام آورده‌ست از خداوند برای تو سلام آورده‌ست حرف اینجاست که مظلومه کسی غیر توست مادر امّت مرحومه کسی غیر تو نیست تو خدا را همه‌ی عُمر عبادت کردی خویش را وقف تعالی رسالت کردی هرچه فرمود محمد تو اجابت کردی تازه از شوهرت اِظهار خجالت کردی شرم نگذاشت بگویی به رسول مَدَنی وقت پرواز رسیده‌ست و نداری بی‌کفنی جبرئیل آمد و آورد کفن از بالا کفن دیگر تو گشت عبای طاها چه کنی حال تو دلشوره‌ی فرداها را؟ با دل سوخته گفتی به کنیزت اَسما مونس فاطمه در شام زفافش باشد خانه‌ی فاطمه پیوسته مَطافش باشد نکند درد در اعماق دلش پا بزند نکند داغ ، شرر بر جگر ما بزند نکند نعره کسی بر سر زهرا بزند گرگ سیلی به رخ حضرت حورا بزند مگذارید خزان وارد این باغ شود چه‌کند دختر من میخ اگر داغ شود؟ چارده‌سال که این ترس به تاخیر افتاد فاطمه پشت در خانه‌ی خود گیر افتاد غنچه یاس علی لحظه‌ی تکثیر افتاد شیر بدر و اُحد ای وای به زنجیر افتاد به غرور پسر اَرشد او بر میخورد در آتش زده بر صورت مادر میخورد ✍ .
. درخیمه‌ی‌حسین‌نشستن‌فضیلت‌است اینجـانفس‌کشیدنت‌اصلاًعبادت‌است درروضه‌ای‌که‌حضرت‌ِزهراست‌بانی‌اَش یک‌یاحسین‌هم‌که‌بگویی‌غنیمت‌است چون مجلس‌عزاست‌همان«قُبّةُ‌الحُسَین» پس‌ اَجر نوکریِ تو مثل زیارت‌است شُکرِ خدای عزّ وجل را بجا بیار عُمر‌ تو‌ ای‌رفیق،اگر وقف‌ِهیئت‌است نسبت‌به‌روضه‌دَغدَغه‌داری اگر هنوز این‌حالتت؛نشانه‌ی‌عشق‌ومُودّت‌است هرچند روضه فرصتِ عرض‌نیاز توست ((درحضرت‌کریم‌تمنّاچه‌حاجت‌است؟)) گریه‌کن حسین جزایش به روز حشر همسایگی فاطمه در باغ جنّت است قول‌‌ِپیمبر است‌که‌از‌کُشتن‌ِ‌حُسین در قلب مؤمنان حقیقی حرارت‌است آن‌هم حرارتی‌‌ که‌ به‌ سردی کشیدنش حتّی بعید بعد قیامِ قیامت است توفیقِ آمدن به عزاخانه‌ی حُسین ربطی‌به‌همّت‌تو ندارد به‌دعوت‌است گُفتند می‌کُشیم‌ به‌ بُغض‌ علی‌تورا پس او شهید غربت شاه ولایت‌است درحال‌ِسجده است برآن رَمل‌های داغ با‌یک اشاره‌می‌گذرم چون‌مُصیبت‌است زینب‌رسیده‌است‌ولی‌در‌چه‌ساعتی! حالا که‌پای‌شمر روی‌جسم‌حضرت‌است... ((یٰامُولاتي،یٰافاطِمَةُأَغیثیٖني))
4_6039427095732425177.ogg
1.19M
. یابِنْت‌َرَحمَةٌلِلعالَمین‌‌ یا‌زَوْجَة‌َأمیرِالمُؤمنین اطمینان‌دارم‌بامحبّتت دنیا‌وعقبامون‌میشه‌تضمین مادر‌امام‌حسن‌‌ مادر‌امام‌حسین بوی‌ِخُطبه‌ی‌‌تو داره‌خُطبه‌های‌ِزینبین سیب‌فردوسِ‌نبی تویی‌طوبای‌بهشت روی‌قلب‌مرتضی‌اسم‌توروخُدانوشت عارفِه‌وفاضلِه‌وعالِمه ((فاطمه‌یافاطمه‌یافاطمه)) ____ شیعه‌ بی‌نیاز‌ه از‌ غِیر تو مَسیرشه‌ در خطّ سِیرِ تو سرمایه‌دار‌ عالمه‌ بانو گدای‌ سُفره‌ی‌پُر‌ خِیرِ تو طاهره‌مُطَهّره عُلیامخدّره ریشه‌های‌ چادرت دست‌آویزه‌محشره نورِ‌ت‌ازنور‌ِخداست عشق‌حَضرت‌ِعلی سندِ محکم اثبات ولایت‌ِعلی اسم‌تو بر عرش‌خداقائمه ((فاطمه‌یافاطمه‌یافاطمه)) ____ بندسوم:امیرالمومنین‌علیه‌السلام خِیرِ دو عالمه در این درگاه که‌رَعیتش داره رُتبه‌ی شاه کی معنای‌این‌حرف‌و فهمیده؟ ((عَلِیٌّ مَمسُوس‌ٌ فِي ذات‌ِالله)) مَرد‌جنگ‌تن‌به‌تن شَهسوارِ صف‌شکن ناخنت‌حریف‌صدتا لشگره مُسلّمَـاً این‌حدیث‌قدسیه گفته‌ی‌خُدای‌من قلعه‌ی‌اَمن‌منه ولایت‌اباالحسن تو انتخاب اول و آخری ((حیدری‌ام حیدری‌ام حیدری)) .
. تا پا گذاشت یاد تو در زندگانی‌ام پوشید رَختِ سبزِ بهاری؛جوانی‌ام من آن کبوترم که به معراج میروم وقتی‌تو درهوای‌خودت‌ می‌پَرانی‌ام حس می‌کنم هنوز مُهمّم برای تو هردفعه‌سمت‌خویش‌مرا می‌کِشانی‌ام درروضه‌ رزق‌ِاشک‌ مرا بیش میدهند وقتی کنار دست خودت‌ می‌نِشانی‌ام یک روز هفته تشنه‌ی سرداب سامرا یک روز هفته سهله‌ای‌ و جمکرانی‌ام من در خُور غلامی تو نیستم ولی باورنمی‌کنم که از این در برانی‌ام من‌صاحبی‌ندیده‌ام‌اینقدرباگُذشت امّا هزار حیف که اهل وفا نِیَ‌ام در پیش خلق آبرویم را نگاهدار عُمری‌ست‌گفته‌ام که امام‌زمانی‌ام حال‌‌ِاطاعت‌ ازتو ندارم مرا ببخش (آقا مرا به تشنه لب کربلا ببخش) ✍ .
♥️ هماݩ اندازه که ناممکݩ است از مݩ بِبُرّی دل محال است از تو حتّی قدر آنی دست بردارم
سه شب ‍ ‍ . ------------------------------------ ولوله توو عرش برين افتاد خون خدا از روي زين افتاد بذار برم عمو زمين افتاد رهام كن عمّه ببين كه رفته شمشيرا بالا بذار برم كه وقتشه حالا بشم فداي زاده ي زهرا رهام كن عمّه رسوند خودش رو بين اون جنجال عموشو ديد كه زخمي و بيحال گذاشته سر رو شونه ي گودال رمق نداره يادش اومد كه مادرش زهرا چجوري شد سپر برا مولا دستش رو تا ميشد آورد بالا اين تك ستاره ---------------------------------- در حقّ اين يتيم جفا كردن دستش رو از ساعد جدا كردن حسين و باز صاحب عزا كردن بي معرفت ها عمو گرفته بود در آغوشش شايد بشه دردش فراموشش رسيد تو اون شلوغي به گوشش صداي اَسبا روسينه ي حسين بود عبدالله ده تا سواره اومدن از راه زهرا مي گفت با گريه واويلاه امان از اين غم با تير حرمله سرش ذبح شد رگهاي خُشك حنجرش ذبح شد جلو چشاي مادرش ذبح شد امان از اين غم ✍ ----------------------------------- عمو تويي عزيزتر از جونم يه فكري كن برا دلِ خونم غريب باشي اصلا نمي تونم طاقت بيارم ميخوام مثه جوون ليلا شم به خاطر تو ارباً اربا شم ميخوام شهيد كربلات باشم اي غمگسارم دلم رو جان مادرت نشكن بذار برم به جنگ با دشمن اَحليٰ مِنَ العَسَل براي من مُردن برا تو نگاهي كن به متن اين نامه دست خط نوراني بابامه معلومه بهترين سر انجامه مُردن برا تو ---------------------------------- پابوسي كرد ازبس ادب داره اِنْ تَنكُروني روي لب داره مثل يه شيره كه غضب داره جانم به قاسم سپاه كوفه رو ز هم پاشيد به شيوه ي امام حسن جنگيد اَزرق شامي بين خون غلطيد جانم به قاسم سپاه كوفه وقتي دوره ش كرد از پشت اومد با نيزه يك نامرد تو كمرش يه دفعه پيحيد درد از مركب افتاد اسير دام نعل اسبا شد يه مرتبه خوش قد و بالا شد اين نوجوون هم قدّ سّقا شد اي داد بيداد ------------------------------------ نگاه بي رمق داري مادر داري ميشي از تشنگي پرپر كبود شده لبات علي اصغر برات بميرم نداره مادر تو تقصيري نه آبي هست تو خيمه نه شيري جلو چشام داري تو ميميري برات بميرم هم قحط آبه هم هوا گرمه حتّي تو سايه خيمه ها گرمه بازار دشمني با ما گرمه از ما بُريدن خدا مي دونه كه چقدر پَـستن با اين كه زير دِين ما هستن سه روزه آب و روي ما بَستن قوم يزيدن ---------------------------------- آماده شو بايد بري ميدون برو كه توو آغوش باباجون ميشه به آسمون رسيد آسون شش ماهه ي من خدا بزرگه ، هستيِ مادر شايد دلي ميون اين لشگر با ديدنت به رحم بياد آخر شش ماهه ي من چيزي نگذشت... به حال يك باباي شرمنده كسي بلند بلند نمي خنده برگشتي و سرت به مو بنده اي كاش بميرم شدي فدا بابا تو و خوشحالي بازوي بابات زخمه ، يارالي من موندم و گهواره خالي اي كاش بميرم ------------------------------------- .
۱۴۴۶ ای‌ دلاور رشیدِ خیمه‌های من اباالفضل کی‌می‌تونه‌جاتو پُر کُنه برای من اباالفضل؟ سی‌وهشت‌ساله‌فقط‌صِدام‌زدی‌سیّدوسَرور مونده‌حسرت‌به‌دلم یه‌بار بهم بگی برادر... علمدارم ماه‌شب‌افروزِ بنی هاشم آرامشه تو خیمه‌ها حاکم تاوقتی تو کنار مایی علمدارم به بودنت گرمه دل زینب قدم بزن مقابل زینب تو جِبَلُ الوِقار مایی کس‌وکارم سپه‌دارم  ابالفضل‌ وفادارم ابوفاضل ____ می‌دونم طاقت‌موندن توی‌خیمه رو نداری بچّه هام منتظرن بری براشون آب بیاری نذار از تشنگی‌ یکی‌یکی‌ جون بِدَن برادر مشک و بردار به قلب شریعه بزن برادر یه بار دیگه از‌ کار بچّه‌ها گِرِه‌واکن مُعجزه‌ای‌شبیه‌موسی‌کن حرم به تو امیدواره برادرجان هوای خیمه‌بی‌تو دلگیره دیر نکنی رقیّه می‌میره رنگ به صورتش نداره بلندبالا مَه‌ِکامل بِنَفسی‌انت‌اَبوفاضل ابوفاضل ___ تاصدای‌ناله‌ی اَدرِک‌ اَخا اومد به گوشم فهمیدم دیگه باید پیرهنِ کهنه‌رو بپوشم خدا نگذره از اونکه دستای‌تو رو قلم کرد یه‌جوری‌پاشیدی‌ازهم‌که‌نمیشه‌توروجَم(ع)کرد نخور غصّه آبم‌نیاری باز تو سقّایی توغرق‌خونم‌باشی‌زیبایی ای ماه در خُسوفِ زینب چقدر سخته بدونِ مَحرم بمونن زنها بی‌من‌وتو قراره که فردا بره به‌سمت کوفه‌زینب غمت‌سنگین غمت‌مشکل پاشواز جات ابوفاضل ابوفاضل _ ✍ .
‍ . علي اكبرم خداحافظ مؤذّن حرم خداحافظ شُكوه لشگرم خداحافظ علي اكبر برو جوون خوش قد و بالا برا وداع توو خيمه ي ليلال چجور ازت دل بكنم بابا علي اكبر چقدر برا تو خون دل خُوردم حالا تو رو به مقتل آوُردم با رفتنت بدون منم مُردم اي حاصل من محاسن و موهام سفيد ميشه تو كُشته شي بابات شهيد ميشه اميد زينب نا اميد ميشه دريادل من ------------------------------------- وارث روضه هاي زهرا شد يه كوچه بين كوفيا وا شد تو چند دقيقه اِرباً اربا شد با ظلم دشمن نيزه اومد به سمت پهلوشو شمشير شكاف داد طاق ابروشو از خُون حنا بَستن به گيسوشو هلهله كردن خودش رو كه بهش رسوند باباش پاشيده بود از همديگه اعضاش يك كربلا علي جلو چشماش شهيد شد آخر آتيش به دشت كربلا مي زد از پرده ي جگر صدا مي زد هي ناله ي وا ولدا مي زد غريب مادر ------------------------------------- سلام میدم با چشمای خیسم می‌خوام برات عریضه بنویسم ببین اسیر چنگ ابلیسم منو کمک کن خدا خُودش گُواهه شَرمنده‌م که ریخته اشک تو رو پرونده‌م توو جَنگِ با نَفْسَم یه بازنده‌م منو کمک کن منم دلم میخواد که یارِت‌شم یه سینه چاکِ بی‌قرارِت‌شم شبیه ابنِ مهزیارِت شم آقای‌خوبم یه عالمه بهت بدهکارم آرزومه رو در رو ای یارم بهت بگم چقدر دوسِت دارم آقای‌خوبم ------------------------------------------ قرار لحظه‌های تنهایی کجایی ای دم مسیحایی؟ چرا تو از سفر نمی‌آیی؟ عزیز زهرا امان ازاین عذاب طولانی! تا کی قراره باشی زندانی؟ الان توی کدوم بیابانی؟ عزیز زهرا ببخش اگر که بازم این نامرد با بی خیالی با تو بد تا کرد تا بدتر از این نشدم برگرد آقای‌خوبم فقیره خَسته‌‌تو نوازِش کن نظر به‌اَشک‌و سوز‌ و سازِش‌کن باگوشه‌چشمی‌ بی‌نیازِش کن آقای‌خوبم ------------------------------------------ سلام من به حال غمگینت به‌قطره‌های اشک خونینت به‌روضه‌های تلخ و سنگینت عزیز زهرا الهی که بشم فدات آقا مُجسّمه جلو چشات آقا مُصیبتای عمّه‌هات آقا عزیز زهرا می‌بینی که مُخدّارت ای وای "عَنِ الوُجوهِ سافِرات" ای وای "وَ بِالعَویلِ داعِیات" ای وای امان‌ازاین‌غم می‌بینی جَـدّتو تَــهِ گودال که از عطش همش میره از حال میبینی پیکرش میشه پامال امان‌ازاین‌غم ------------------------------------------ محمدقاسمی✍ .
. بسم الله الرّحمن الرّحیم غزل امام حسین علیه السّلام ((ای دستگیر مردم بی دست و پا حُسین)) دستم بگیر محض رضای خدا حُسین راه تسلّی دل من غیر گریه چیست؟ حالا که روزی ام نشده کربلا حُسین روزی نداشتم که بدون تو سر شود از‌ لحظه‌ای‌ که‌با‌تو شدم‌ آشنا‌ حُسین جُز دوری‌از خدا‌به‌خداحاصلی‌نداشت جُز دورِ تو پرید دلم هر کجا حُسین گرم‌است‌پُشت‌من‌به‌تو‌ ای‌کوه‌معرفت گرچه‌همه‌زدند به من پُشت‌ِ پا حُسین تاانتها به‌مَرحمت گریه‌ با‌ من‌ است شوقی‌که‌داشتم‌‌به تو از ابتدا‌ حُسین داروی دردهای بدون دوای من چیزی‌به‌غیر تُربت‌ِتو نیست"یاحُسین" ((دربارگاه‌قُدس‌که‌جای مَلال نیست)) شیون کنند در غم تو انبیا حُسین حور و ملک به صورت خود لطمه می‌زنند با ضجّه‌های حضرت خیرُالنّسا حُسین مادر گرفته بود سرت را به دامنش که شمر ذبح کرد تورا از قفا حُسین این غم کجا بَریم که قبل از شهادتت لِه شد تن تو زیر سُمّ اسب‌هاحُسین .
. از هرچه لعل و دُرّ و گُهر قیمتی‌تر است این اشکِ‌ تو که ماهیتش‌ آب‌ِ کوثر است محصول‌ِاِستحاله‌ی‌خون‌است‌پُشت چشم پس قطره‌های اشک تو کبریت‌اَحمر است ما گریه می کنیم به شوق ثواب؛ نَه قصد من و تو یاری زهرای اطهر است مشروط بر ولای علی؛ گریه بر حسین اسباب دستگیری فردای محشر است تا پای جان به پای تو باید بایستد هرکس که فکر دادن اجر پیمبر است هرگز بعید نیست که خورشیدمان کند از بس که طفل شیری تو ذرّه‌پرور است پیداست با تمامی قرآن‌ برابر است جایی‌که‌ رَحلِ سینه‌ی‌تو جای‌‌ِاصغر است دیدی اگر چه آب ندادند کوفیان لبهای شیرخواره ز خون گلو تَر است بالای‌ نیزه داشت تبسّم به لب اگر احساس‌ کرده‌بود در آغوش‌مادر است ✍ .
. علیه‌السلام هرکس کتابِ‌زندگی‌ات را مُرور کرد از سرسپردگی به‌تو حسّ غُرور کرد از نَهر اَشک فاطمه‌ نَشئت گرفته بود آبی که صحنِ گونه‌ی مارا نَمور کرد محکوم شد به بی‌کسی‌ و در‌به‌در‌شدن هرکس‌که‌بی‌تفاوت‌از این‌در عُبور کرد آن را که هست در پی تحریف مکتبت باید هزار مرتبه زنده‌‌ به‌‌‌ گور کرد شاعر کُجا و دَم‌ زدن‌از‌ چون‌ تو دلبری ! لطف تو اینچنین قلمم را جَسور کرد در پیش داغ تو به نظر سهل می‌رسید از روضه‌ها؛ هرآنچه‌به‌ذهنم‌خُطور کرد شمشیر و تیر و نیزه و سنگ و عصا نکرد کاری‌ که با لباس تو سُمّ سُتور کرد تا چند شب به حُرمتِ تو فکر نان نبود هرکس که یاد از آن سرِ بین تنور کرد بعدازگریستن‌به‌غمت ای قتیلِ اشک حاجت‌رواست هرکه دعا بر ظُهور کرد ✍ .
. یارا به‌ سَهو هم‌ شده‌ مارا نگاه‌کن مارا به‌سَهو هم شده یارا نگاه کن با فقر ذاتیش به جناب تورو زده آه ای غِنایِ‌مَحض ؛ گدارا نگاه کن تا باز‌هم ز فیض نگاه تو پُر شوند این‌ دستهای‌ رو به خدارا نگاه‌ کن ای آبروی عرش به روی سپید جُون این‌ روسیاهِ بی‌سر‌ و پارا نگاه کن ......... زینب به گریه گفت:که‌یاایهاالرّسول تن‌های بی سر شهدا را‌ نگاه‌ کن باحسرتی‌غریب‌به‌خودگفت‌پای‌نِی گیسویِ بین باد رهارا؛نگاه کن آه؛ای تسلّی دل خواهر نگاه تو از روی نیزه‌‌ها اُسرا را نگاه کن یک طفل باز کم شده از جمع قافله بالانشین من؛همه‌جارا نگاه کن ✍ .