eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.6هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
13.6هزار ویدیو
1.2هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. نشسته ام بنويسم گدا گدا آقا چقدر محترم است اين گداي با آقا نشسته ام بنويسم حسن ، كريم ، كرم مدينه ، سفره ي آقا ، برو بيا ، آقا نشسته ام بنويسم به جاي العفوم الهي يا حسن يا كريم يا آقا تو مهرباني ات از دستگيري ات پيداست بگير دست مرا هم تو را خدا آقا دخيل هاي نبسته شده زياد شدند چرا ضريح نداري ؟ چرا چرا آقا تويي كريم كرم زاده ، من گدا زاده مرا خدا به تو داده تو را به من داده همه فقير تو هستند ما گدا ها هم گداي لطف تو هستند خضر و موسي هم سه بار زندگي ات را به اين و آن دادي هر آنچه داشته بودي و گيوه ات را هم قسم به ايل و تبارت - قسم به طايفه ات غلام قاسم و عبدالله توآم با هم عجيب نيست بگردد فرشته دور سرت عجيب نيست بگردد علي و زهرا هم من از بهشت به سمت شما سفر كردم كه من بهشت بدون تو را نمي خواهم بدون عشق مسلمان شدن نمي ارزد بدون مهر تو انسان شدن نمي ارزد نديده اند افاضات آفتابت را نخوانده است كسي سطري از كتابت را به دستهاي گدايان فقط دعا دادند به چشم هاي تو دادند استجابت را چرا غلام نداري ؟ مگر كه ما مرديم نشسته ايم ببينيم انتخابت را تو تكسواري حتي كسي شبيه حسين عجيب نيست بگيرد اگر ركابت را نه كه نظر نخوري- نه - مدينه ميميرد اگر كه دست علي وا كند نقابت را نقاب خويش بيفكن مرا دچار كني نقاب خويش بيفكن كه تار و مار كني نشسته ام بنويسم كه قامتت طوباست نگات مثل علي و صدات مثل خداست نشسته ام بنويسم علي است بابايت نشسته ام بنويسم كه مادرت زهراست نشسته ام بنويسم هزار اي والله هنوز هم كه هنوز است پرچمت بالاست سكوت كردي اما حسين شهر شدي سكوت كردن تو كربلاست - عاشوراست اگر كه جلوه نكردي همه كم آوردند نبود دست تو آري خدا چنين ميخواست قرار بود كه در صلح - كربلا بشوي سكوت پيش بگيري و لافتي بشوي نشسته ام بنويسم كه سفره داري تو هميشه بيشتر از حد انتظاري تو به دست با كرمت مي دهي كريمانه به سائلان حسينت هر آنچه داري تو تو نيمه ي رمضاني ولي شب قدري مرا به دست خداوند مي سپاري تو اگر بناست بسوزم به هيزم فردا قسم به چادر زهرا نمي گذاري تو نخواستم بنويسم ولي نفهميدم چطور شد كه نوشتم حرم نداري تو نوشتم از سر اين كوچه رد مشو اما نگاه كردم و ديدم چگونه داري تو ..... .... تلاش ميكني از مادرت جدا نشوي تلاش ميكني او را حرم بياري تو ميان كوچه به دنبال توست مادر تو ميان كوچه به دنبال گوشواری تو مگر چه‌دیده ای از زندگی تو سیر شدی چقدر زود شكسته شدي و پير شدي ✍ .
. این حسن کیست که عالم همه خمخانه‌ی اوست هرچه مِی در دو جهان است به پیمانه‌ی اوست در جهان حُسنی اگر هست، به یُمن حسن است در صفا صلحی اگر هست، به شکرانه‌ی اوست این حسن کیست که دربان حریمش عشق است عقل، بی‌واسطه مسکین درِ خانه‌ی اوست عقل و تدبیر به هنگامه‌ی او مجنونند عشق وقتش برسد عاقل و فرزانه‌ی اوست این حسن کیست که جبریل امین سوخته‌بال می‌پرد گِرد در و بامش و پروانه‌ی اوست بخشش و فضل و کرامت یکی از اوصافش عدل و انصاف از اوصاف جداگانه‌ی اوست این حسن کیست که آقای جوانان بهشت هم خود اوست و هم دلبر جانانه‌ی اوست این حسن کیست که آن نوگل شمشیر به دست کز عسل آمده شیرین‌تر، دُردانه‌ی اوست این حسن کیست که با صلح به جنگ آمده است این حسن کیست که این شیوه‌ی رندانه‌ی اوست پیر فرزانه‌ی ما، رهبر عاشق‌پرور شب شعرش، شب میلاد کریمانه‌ی اوست "این حسین کیست" کمی مشکل وزنی دارد! این حسن کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست ✍ ‌.
. امام حسن علیه السلام ، قهرمان جبهه ی حق ------------- ای والی مُلک کرامت یا حسن جان داری تو در دلها اقامت یا حسن جان تعبیر بودن در همیشه در دل ما تفسیر ماندن ، استقامت یا حسن جان دین را قوام دیگری دادی به عالم شد از جهادت پایدار ایمان مُسَلم ای جان هستی یا حسن نور زمانه خورشید دوم در سپهر عاشقانه می تابد از قبر تو انوار الهی پیدا بود شمس رخت از هر کرانه نور تو می تابد به سمت آسمان ها تا عطر تو گیرند خیل کهکشان ها ای صلح تو زیباترین صلح جهانی ای از تو احیا هر جهاد و هر مبانی شد با محمد سرفراز آیین ایزد بعد از علی دین را تو کردی جاودانی جان در بحار عشق تو غرقه حسن جان یا حجة الله علی خَلقه حسن جان ای نهضت کرب و بلا از تو پدیدار در پنجه ات شمشیر حق در وقت پیکار در پیش دشمن ایستادی بی محابا ای دیده ی اهل ولایت از تو بیدار رزمنده ی صفین ای سردار لشکر از تو بود پیدا همه ایثار لشکر ای قهرمان جبهه ی صلح و صلابت ای جان نثار سنگر شور و شهادت ای دومین نور امامت در همیشه پیدا ز تو آئينه ی صدق و صداقت جنگ جَمل را قهرمان مرد جهادی در پیش هر آشوب و فتنه ایستادی سردار تنها در میان لشکر خود دیدی ز تیر کین شکسته شهپر خود فریاد تو گلگون برون می شد ز سینه حس کرده ای تیغ عدو بر حنجر خود پشت تو را یاران تو بشکسته اند آه دست تو را با فتنه هاشان بسته اند آه شهر مدینه غربتت را می شناسد بیگانه حتی حرمتت را می شناسد از بس که دارد بوی عطر عرشیان را جنت هماره تربتت را می شناسد ای در وطن در اوج غربت هاحسن جان دشمن ز تو بشکسته حرمت ها حسن جان عمری زره کردی به تن ای مرد تنها در پیش ظلم ظالمان بودی شکیبا دشنام بر مولا علی می داد دشمن سجاده ات را می ربودند آشکارا آن کس که زد سیلی به زهرا خطبه خوان شد بالای منبر رفته آنگه در بیان شد ای آن که دیدی دست اهریمن چها کرد با مادرت در کوچه ها دشمن چها کرد دیدی خزان مهربانی را به یثرب گلچین به بیت وحی در گلشن چها کرد آنجا که حاکم بر مسلمان فتنه گر بود بیت خدا از آتش کین شعله ور بود ای آفتاب روشن صبح و سپیده زخم زبان ها از عدوی دین شنیده در یک هجوم پُر شتاب جاهلانه حق تو را بردند دزدان عقیده با آن که تو اهل یقین بودی حسن جان مثل علی خانه نشین بودی حسن جان باید که دل بنشسته و نجوا بگیرد بر داغ تو تصویری از دریا بگیرد از غربت و مظلومی ات تنها همین بس قاتل کنارت این چنین مأوا بگیرد ای وای دل شد همسر تو قاتل تو زهر جفای او چه کرده با دل تو آنان که از دست کرم دامن گرفتند با زهر کین جان تو را از تن گرفتند سی پاره شد بار دگر قرآن احمد وقتی تو را ای گل ازین گلشن گرفتند زهر جفا انداخت بر جانت شراره پر شد ز خوناب جگر طشتی دوباره جان‌ها فدایت ای امید قلب یاران ای که شرر زد داغ تو بر غمگساران باید نوشت این داغ را با خون به دفتر بعد از شهادت جسم تو شد تیرباران اینجا ز کین شد تیرباران پیکر تو اما به جنت سوخت قلب مادر تو ای آن که حق داده تو را جاه رفیع ات گردیده عالمگیر انوار وسیع ات می آید و با اشتیاقِ جنت العشق دل می نشیند روی گلبرگ بقیع ات «یاسر» ازین درگه رسد سوی حریمت بر سر گرفته سایه ی دست کریمت ** حاج محمود تاری «یاسر» .
. دعای زنده دلان صبح و شام یا حسن است که موی تیره و روی سفید با حسن است مبین ز نسل حسن هیچ کس امام نشد به حُسن بینی اگر هر امام را حسن است به کفر گفت که دست حسن دوایی نیست درست گفت برادر، خود دوا حسن است حسین می شنوم هر چه یاحسن گویم دو کوه هست ولی کوه بی صدا حسن است حسین نَهی به قاسم دهد حسن دستور ز من بپرس که سلطان کربلا حسن است بخوان به نام پسر تا پدر دهد راهت بیا که کنیه شیر خدا اباحسن است ✍ .
. ✍ ای ز ازل قالب روحانی ات لطف و عطا و کرم مستزاد تا ابدُالدَّهر،کرمخانه ات... ای پسر فاطمه آباد باد پای مرا بسته خداوند به سلسله ی موی چلیپای تو خواهشم این است فراوان شود در دل من شور تو... غوغای تو کار ندارم به خدا با کسی دست به دامان توأم دائماً عشرت من سوختن از عشق توست بی سر و سامان توأم دائماً طنطنه ی صبح و شب من تویی در سر من شور ثنا خوانی ات باز به پرواز درآور مرا با نفس قدسی و رحمانی ات ای پسر بی حرم فاطمه...! رحمتِ رحمانِ رحیمِ کریم کاش که یک بار شوم زائرت راهیِ کوی تو شوم با نسیم سید ابرار! که تنها شدی آمده ام گریه کنان بر درت آمده ام تا که بگیرم دمی رخصت سینه زدن از مادرت آمده ام زار زنم بهر تو سوخته ی زخم زبان یا حسن! مرثیه خوانت نشدم بی دلیل مادر تو گفت: بخوان یا حسن آمده ام تا که بگویم کمی از جگر پاره ی غم پرورت از ستم شعله، فدک، کوچه، آه از نفس سوخته ی مادرت آمده ام گریه کنم در غمت اشک بده ای پسر بوتراب سوز صدایم بده تا دم زنم از تو و از بی کسیِ بی حساب آه بمیرم دهنت پر شد از لخته ی خونِ جگرت وای وای سوختی و خاطره ای زنده شد در نظر شعله ورت وای وای آه بمیرم تن بی جان تو شد هدف تیر جفا وای وای آه بمیرم کفنت سرخ شد پیش امام شهدا وای وای آه ولی کرببلا یک نفر شاهد یک صحنه ی جانسوز بود در دل گودال، کسی تشنه لب... اوج مصیبات همان روز بود حمله نمودند بر آن خسته جان نیزه به دستان همه با هروله پیش نگاه ترِ زینب، خدا زد به زمین زانوی خود حرمله شاه به گودال بلا مانده بود ذکر خدا داشت به لب یا کریم یک نفر آمد که ببُرّد سر از... پیکر آیینه ی ربِّ رحیم نبض زمان از نفس افتاده بود تیره شد از دود ستم آسمان در وسط چرخش شمشیرها در دل آن شور و فغان ناگهان دید کریمی ز حرم سر رسید داشت به لب ذکر حسن با خروش آه از آن لحظه که در قتلگاه خون حسین و حسن آمد به جوش کودک تو در بغل شاه بود حرمله خندید و کمان را گرفت تیر به پرواز درآمد ولی زیر گلوی پسرت جا گرفت آه چه گویم ز کمان دارها؟ شد بدن کوفته آماج تیر تو کفنت غرقه به خون شد ولی کرببلا شد کفن او حصیر .
. نا امیدی نبود نزد گدایان حسن دست ما را برسانید به دامان حسن نشنیده است کسی خواهش روزی از ما می رسد روزی ما صبح و شب از خوان حسن حاجتم نیست در این شهر به احسان کسی عادتم داده خداوند به احسان حسن نشکند گوشه ای از نان کسی را همه عمر آنکه یک روز نمک گیر شد از نان حسن بنویسید جذامی زمین خورده نشست سر یک سفره کنار لب خندان حسن حُسن رفتار چنان داشت که از رحمت او مرد شامی شده یکباره غزل خوان حسن حرف او را نخریدند سپاهش غم نیست آمده خیل ملک گوش به فرمان حسن سفرایش همه رفتند و یکی بازنگشتت در عوض این همه نوکر همه قربان حسن و بدانند همه کوفه صفت های زمان که فروشی نبود عشق محبان حسن می رسد صبح ظهوری که بنا خواهد شد مثل ایوان نجف گنبد و ایوان حسن ✍ .
. حُسن بی انتها فقط حسن است بی نهایت عطا فقط حسن است آبشار همیشه سر‌شار از لطف و جود و سخا فقط حسن است جای دیگر نمی روم هرگز دستگیر گدا فقط حسن است در هیاهوی این جهان غریب با غمم آشنا فقط حسن است دست بی منتی که می گردد پیِ هر بی نوا فقط حسن است با جذامی گوشه گیر شهر آنکه شد هم غذا فقط حسن است حسرت زر شدن اگر داری نظر کیمیا فقط حسن است آنکه دنبال دوستان خودش هست روز جزا فقط حسن است صاحب روح و جان عاشق من از همان ابتدا فقط حسن است آنکه مانند دست های پدر شده دست خدا فقط حسن است ✍ .
. 📋تنها حرمی که روضه خون نداره - حرم کریمه (ع) .................................................... .(بند اول). اون جا که غم از آسمونش میباره - حرم کریمه تنها حرمی که روضه خون نداره - حرم کریمه اومدم زیارتت بی‌گریه / بی زاری چرا هر چی غربته تو داری حتی توی خونتم بی‌یاری / وای سلام آقا میشه به ما بگی چشات چی دیده ای پسر مادر قد خمیده موهات چرا از بچگی سفیده .(بند دوم). اونجایی که حتی سایه بون نداره - حرم کریمه از گنبد و بارگاه نشون نداره - حرم کریمه هنوزم صحن و سرات خاکیه / ای آقا هنوزم غریبی مثل مولا توو بقیع می‌گیره غربت معنا / وای سلام آقا سلام ما به بغضای شبونت سلام به گریه های بی بهونه ت حتی غریب بودی میون خونت شاعر : ✍ .................................... حاج مسعود پیرایش 📋ذکر پر برکت او تذکره ی ما شده است (ع) (ع) (س) 🏴مراسم عزاداری (ع) .................................................... سِرِّ توحید نهان است در ایمانِ حسن معرفت رنگ گرفته‌ است از عرفانِ حسن خاکِ سلمان همه هستند مسلمان حسن پس بگوئید به ما ساکنِ ایران حسن زیر چتر حسنی پیر نخواهم گردید قدرِ یک لحظه زمین‌گیر نخواهم گردید هرگز از عشق حسن سیر نخواهم گردید تا خود حشر منم دست به دامان حسن عطر او پخش که شد باد ، وصالش را دید حُسن زیباییِ مخلوق ، مثالش را دید آن که در صبح ازل نورِ جمالش را دید از همان روزِ نخستین شده خواهان حسن روضه خواندیم که این دیده ی تر ثبت شود گریه کردیم که این هفت صفر ثبت شود نام من در دل تاریخ اگر ثبت شود بنویسید مرا بی سر و سامان حسن رنگ پیراهن سرسبزِ دیارم حسنی‌ ست پرچم یَشمیِ خوش‌ نقش و نگارم حسنی‌ ست نه فقط من..،همه ی ایل و تبارم حسنی‌ ست بوده جدَّم یکی از پیرغلامانِ حسن ذکر پر برکت او تذکره ی ما شده است با عنایات حسن رزق ، مهیا شده است این شعارِ همه‌ی ما ، حسنی‌ها ، شده است: " تا ابد هرچه کریم است به قربان حسن" خاک خشکیم که لب‌تشنه‌ی جامی بودیم کوه رنجیم که سرگرم سلامی بودیم کاش..،ای کاش که ما مردِ جذامی بودیم می نشستیم سر سفره ی احسان حسن من از آن روز که در بند شدم ، خوشحالم فقط از دوری معشوق خودم مینالم پوزه بر خاک قدمگاهِ حسن میمالم بلکه سهمم بشود تکه ای از نانِ حسن عاقبت گردِ خوشی بر سرِ غم می ریزد از دل صحن حسن نوحه و دم می ریزد هنرِ فرشچیان پای حرم می ریزد حک شود شعرِ حِسان سردرِ ایوان حسن روضه‌تر از غم آقای کریمان ،غم نیست وای بر زخمیِ غربت که بر آن مرهم نیست مادری‌تر ز حسن در همه ی عالم نیست تو نگو حضرت صدّیقه..،بگو جانِ حسن! آه! اربابِ کرم خیره به مسمارِ در است از مصیبات حسن ، خونِ خدا خون‌جگر است سخت تر از غم گودال ، غم آن گذر است گریه‌کُن‌های حسین‌اند پریشان حسن کوچه‌ای تنگ برای غم او بانی بود قاتلش آنچه که میدانم و میدانی بود بدتر از زهرِ هلاهِل..،زدنِ ثانی بود داغ ناموس گرفته‌است گریبان حسن سیلی محکمِ آن پست که بر حَورا خورد من بمیرم! حسن از دیدنِ آن، بد جا خورد پیش چشمان پسر ، چادر مادر پا خورد تا ابد خشک نشد دیده ی گریان حسن شاعر : ✍ .................................... 📋غرور کودکیم هنوز دلگیر کوچه‌هاست (ع) (س) .................................................... .(بند اول). غرور کودکیم هنوز دلگیر کوچه‌هاست شب گریه‌های من پر از تصویر کوچه‌هاست موهام اگه سفید شده تقصیر کوچه‌هاست یه روزی تو کوچه‌ها ، یه مادری نشست غرور چند نفر ، سر گوشواره‌ای شکست یه سیلی بی‌حیا به مادرم زدش از اونجا تا به خونمون نشسته اومدش تو کوچه‌ها خورد اون روز ، به صورت ما سیلی یکی زد اما اومد ، صدای چند تا سیلی .(بند دوم). دلیل بغض هر شبم یه خاطر است فقط یک سیلی زد یک عمر حسن شرمنده شد ازم آتیش می‌گیره صورتم حرفش میاد وسط هیشکی بهش نگفت ، اونکه زدی زنه گوشواره با یه سیلی ساده نمی‌شکنه دنیا تو حسرته ، روزای روشنه دوران کودکیم ، شرمنده منه .................................... 👇
. 🎙 🗓 در ۱۴۰۳ 📍 "علیه‌السلام" 🏷 مجتبی (ع) ای پسر اوّل شیر خدا ای به حسین‌بن‌علی مقتدا کلّ محمّد و تمام علی! بر قدوبالات سلام علی تمام‌‌قد آینه‌ی کبریا مدال دوش خاتم‌الانبیاء تجسّم جمال سرّ و علن کریم آل‌فاطمه؛ یاحسن چشم خدا، محو تماشای تو أرض و سماء، غرق تجلّای تو طلعت زیبات، حسن در حسن بلکه سراپات حسن در حسن روی تو، تفسیر تبارک شده ماه صیام از تو مبارک شده ماه خدا عاشق شب‌های تو روزه گشوده‌ست ز لب‌های تو مدح تو شد زینت لوح و قلم بین امامان به کرامت علم مظهر حُسن ذوالجلالی، حسن! چهارده آیینه، جمالی حسن ماه سر شانه‌ی پیغمبری مصحف روی سینه‌ی حیدری مدح تو، وحی خالق سرمد است خواندن آن به عهده‌ی احمد است جود و کرم، هماره پابست توست دست کرامت خدا، دست توست دانش کل، قطره‌ای از علم تو خصم، خجالت‌زده‌ی حلم تو سلام بر دست یداللّهی‌ات به ذوالفقار اسداللّهی‌ات خلق و مرامت، همه پیغمبری بازوی خیبرشکنت، حیدری سکوت تو رمز پیام حسین صلح تو منشور قیام حسین از طرف داور جان‌آفرین بر تو و استقامتت آفرین صبر تو سنگی شد و آمد فرود بر سر خصم ای به سکوتت درود سلام بر تیغ شرربار تو جنگ جمل، شاهد پیکار تو دست تو، دست علی مرتضاست اشاره‌ی چشم تو خیبرگشاست چو ذوالفقار از کمر برآری کم از علی‌مرتضی نداری تو در شجاعت پدری، یاحسن او حسن و تو حیدری، یاحسن تو و علی، دو بازوی خدایید همدم و هم‌سنگر و هم‌صدایید علی، تو؛ زهرا، تو؛ پیمبر، تویی وارث ذوالفقار حیدر، تویی فاتح پیکار جمل کیست؟ تو حیدر کرّار جمل کیست؟ تو فتنه چو با تیغ تو شد رو‌به‌رو خورد زمین با شتر سرخ‌مو طریق فتح را تو طی کرده‌ای ناقه‌ی فتنه را تو پی کرده‌ای عجب ندارم ای علی را سلیل تیغ به دست تو دهد جبرییل روا بود به وصف تو، یاحسن ندای لافتی إلّا حسن ای که بقیع دل ما قبر توست شجاعت برتر تو، صبر توست تو پسر اَصبر صابرینی تو آسمان وحی در زمینی تو شهریار دست‌‌بسته دیدی تو گوشواره‌ی شکسته دیدی تو وارث غریبی حیدری تو شاهد شهادت مادری تو شاهد قتل برادر شدی به کودکی، عصای مادر شدی ای دل شب نهان ز چشم همه مُشیّع جنازه‌ی فاطمه! با چه گنه، حقّ تو غصب کردند؟ خصم تورا جای تو نصب کردند ای همه شب، خون جگر قوت تو تیر کجا و تن و تابوت تو ای به تو دائم شده آزارها جور زمان، کشته تورا بارها بعد نبی، دست عدو باز شد قتل تو از کودکی آغاز شد هر شب و هر روز چه شد با دلت؟ بعد همه، یار تو شد قاتلت به گریه‌ی زینب‌کبری قسم به چادر خاکی زهرا قسم بار دگر هم کرم آغاز کن در به‌روی میثم خود باز کن مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم ■■■■■■■کانال ایتا 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/madahanpirbakran ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج🌸
ذکر شیرین تر از عسل حسن.mp3
زمان: حجم: 2.73M
اللهم صل علی الحسن ذکر شیرین تر از عسل حسن 🎙 ✳️ #️⃣ مجتبی #️⃣ #️⃣ اللهم صل علی الحسن ذکر شیرین تر از عسل حسن مینازه زهرا بر شجاعتت حیدر کرار جمل حسن چه عزتی داری کریم آل الله تویی علمدار علی ولی الله تو مرد حماسه تو یک تنه لشکر بزرگ یلای خانواده حیدر حسن مولا ... راه حقه راه امام حسن عشق آل اللهه امام حسن میخوره سیلی از امام حسین اون که شد بدخواه امام حسن ما همه حساسیم رو نام این آقا شکر خدا هستیم غلام این آقا حسن شه والا حسن دل و دلبر امام اباالفضل قبله علی اکبر حسن مولا ... این کانال3هزارنفری گرامی می داریم ■■■■■■■کانال ایتا 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/madahanpirbakran ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج
. 🎤 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ غیرِ آغوشت ندارم هیچ مأوایی حسن با دلِ بیچاره ی من راه می آیی حسن دست من یک لحظه هم از سفره ات کوتاه نیست با جذامی هم نشینی، بس که آقایی حسن حاتم طائی کجا و سفره ی شاهانه ات در کَرَم عمری ست پرچمدارِ دنیایی حسن جان گرفتم با دمِ «یا مجتبی» «یا مجتبی» هر «نَفَس افتاده» می فهمد مسیحایی حسن حسرتِ دیرینه ی ما هم به پایان می رسد می شود صحنِ تو هم یک روز، رویایی حسن حق بده انگشت دارد بر دهانش جبرئیل ای شبیه مرتضی رزمت تماشایی حسن میمنه تا میسره در انحصارِ خشم توست می شکافی قلبِ لشکر را به تنهایی حسن ## چند خطی روضه ی مادر برای ما بخوان تو برای روضه ی مادر تسلایی حسن با غمِ کوچه خودت را پیر کردی آخرش بس که فکرِ چادرِ خاکیِ زهرایی حسن دست نحسش رفت بالا، کوچه هم بغضش شکست بعد از آن تو ماندی و یک چشم دریایی حسن ✍️ کانال3هزارنفری گرامی می داریم ■■■■■■■کانال ایتا 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/madahanpirbakran ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج
. مجتبی علیه السلام ✍ ➖➖➖ قطره با لطف کریمان مثلِ دریا می‌شود هرکه مجنونِ حسن گردید ، لیلا می‌شود عزت دنیا و عقبا را کسی دارد، که او- -خاکِ پایِ اولین فرزندِ زهرا می‌شود او جذامی را در آغوش محبت می‌گرفت پس یقینا با وجودش عشق معنا می‌شود هرکه از خُلقِ کریمش اندکی فهمید،گفت: با نگاهِ لطفِ او دنیا چه زیبا می‌شود "نوکری ننگ است اما نیز دارد افتخار" هر که آقایش حسن گردید ، آقا می‌شود در میانِ خواب، هنگامِ طوافِ تربتش چشمِ بارانی شده ، غرقِ تمنا می‌شود بینِ رویا هم که باشد گنبدِ او دیدنیست آن قَدَر زیبا که دل گرمِ تماشا می‌شود بینِ موهایِ سپید و گریه‌های ممتدش- -خاطرات جانگدازِ کوچه پیدا می‌شود هر زمانی که به یاد کوچه‌ می‌افتد،هنوز در دلِ او آتشی سوزنده برپا می‌شود در میان خانه‌اش حتی غریب و بی‌کس است مثل او آخر کسی اینقدر تنها می‌شود؟ لحظه‌ی آخر به یاد کربلا افتاد و گفت: پای دشمن عاقبت در خیمه‌ها وا می‌شود ➖➖➖ .