eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
9هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. سری به نیزه شد و آفتاب را گریاند نبی و فاطمه و بوتراب را گریاند صدای مویه ی زلفش که دست باد افتاد چقدر حضرت ختمی مآب را گریاند لباس تیره به تن کرد آسمان بعدش ز بام بارش سنگین، سحاب را گریاند کسی مقابل نی آب را زمین می ریخت اشاره بر لب او کرد و آب را گریاند سوال "أین أبی" بین کاروان پیچید رسید بر سر نیزه، جواب را گریاند کمان حرمله بر قامتی کمان خندید کمان حرمله خیلی رباب را گریاند به آستین نزارش گرفت رو، زینب وقار پوشیه ی او حجاب را گریاند شراب تا به سر گیسوی حسین رسید دو چشم عنبر و مشک و گلاب را گریاند قلم شکست و ... در آخر فقط نوشت، کنیز ورق ورق صفحات کتاب را گریاند ✍ ..
. با خودش می‌برد این قافله را سر به کجاها و به دنبال خودش این همه لشکر به کجاها کوفه و شام و حلب یکسره تسخیر نگاهش دارد از نیزه اشارات مکرّر به کجاها سورۀ کهف گل انداخته این بار و زمین را می‌برد غمزۀ قرآنی دیگر به کجاها بر سر نیزه تجلّیِ سر کیست؟ خدایا! پر زد از بام افق نیز فراتر به کجاها بین خون‌گریه، پیام‌آور خورشید صدا زد: «می‌روی با جرس شوق، برادر! به کجاها؟»... چه زبون است یزید و چه حقیر ابن زیادش شهر را می‌کشد این خطبۀ محشر به کجاها... ▪️
. سلام_الله_علیها با سری بر نی، دلی پُر خون، سفر آغاز شد این سفر با کوله‌باری مختصر آغاز شد کربلا اما برای زینب از این پیش‌تر از شکاف فرق خونین پدر آغاز شد کربلا شاید که با تیری به تابوت حسن کربلا شاید که با خون جگر آغاز شد خیمه‌ای که سوخت، زینب را به حیرت وا نداشت کربلا از شعله‌های پشت در آغاز شد کربلا را دیده‌ای از چشم زینب؟ معجزه‌ست! وَه! چه اعجازی که با شقّ‌القمر آغاز شد اربعین، زینب مجال گریه بر این داغ یافت پس محرم تازه در ماه صفر آغاز شد کربلا با داغ هفتاد و دو تَن پایان گرفت کربلای دیگری با یک نفر آغاز شد... ✍ ▪️
. اینجا بریدنِ سر مظلوم عزت است نایاب بین مردمِ این شهر غیرت است بهر نگه به قافله ی بی پناه تو دروازه ی ورودی کوفه قیامت است اینجا میان این همه نامحرمانِ پست یک تکه پاره پاره ی معجر غنیمت است باران سنگ وهلهله یک سو ولی «حسین» سوزان تر از تمامی اینها اهانت است خرما و نان برای رقیه می آورند اینجا چقدر بودنِ عباس نعمت است فهمیدم از جسارت بر نام مادرم بالاترین عداوت شان با سیادت است 🔸شاعر: .
. همه سینه ها غرق درده پر از ناله و آه سرده شده دلخوشیمون همین که بزودی آقا برمیگرده نفس می کشم خوب میدونی آقا به امّید برگشتن تو فقط از این دنیا تنها یه چیزی میخوام نصیبم بشه دیدن تو فقط دعای فرج رو میخونم همیشه آخه هیچی واسم ظهورت نمیشه یا ربّ الحجّة اشف صدر الحجّة بظهورالحجّة.... 🌸🌸🌸🌸🌸 زبان حال حضرت زینب با سر بریده برادر علیهماالسلام: من و ناقه و حال خسته با یک قافله، دلشکسته ما رو می برند کوفه و شام به اجبار با دستای بسته ببین که چقد زجر کشیدم داداش سرت روبه رومه روی نیزه ها ببین حق ندارم‌ که‌ گریه کنم منو می زنه خولی بی حیا بهونه می گیره رقیه همیشه دیگه زخم هجرت مداوا نمیشه یا ربّ الحجّة اشف صدر الحجّة بظهورالحجّة.... 🌸🌸🌸🌸🌸 نداره رباب دیگه نایی همش میگه اصغر کجایی پای گهواره ی خیالی میخونه لالایی لالایی ببین حرمله های این کاروون چقد طعنه به همسرت میزنن دمی که صدا میزنه اصغرو یه تیر و کمون رو نشونش میدن روزا زیر آفتاب نشسته همیشه بدون غم و اشک شبش روز نمیشه یا ربّ الحجّة اشف صدر الحجّة بظهورالحجّة.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .👇
. می روی منزل به منزل باشتاب آقای من بسکه خوردی سنگ..گردیدی گلاب آقای من از همان بالای نیزه سر بگردان..کن نگاه.. چهره ام مکشوفه شد دور از نقاب آقای من بیکس و تنهایی ام را پر کن ای لب تشنه سر گفتگویی گر کنی دارد ثواب آقای من تا تو هستی پیشِ چشمانم ..ندارم واهمه بی تو می افتم فقط در اضطراب آقای من بعدِ تو کارم شبانه روز گریه کردن است نقش می بندد به چشمانم‌ سراب آقای من سنگ بر پیشانی ات تا خورد مُردم یا حسین مثلِ زلفِ تو منم در پیچ و تاب آقای من غم نخور هرجا که باشم پرچمت بالا برم می کنم در شام قطعاً انقلاب آقای من شاعر: .
. 🏴 علیه السلام ورد به شهر از زبان امام باقر علیه السلام ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️ اینجا کجاست عمه چرا از صب معطلیم ؟ چی منتظر ماست که اینجوری خب معطلیم ؟ زنجیرای دور دست بابام برام عذابه من شنیدم عمه یکی میگفت از یه خرابه ! چه خبره ریسه بندون شده چرا همه روی بام اومدن ؟ اگه اومدن به پیشوازمون چرا تازیانمون میزدن ؟ عمه / اینا کیَن دور و برمون آتیش / چرا از آسمون میباره ؟ عمه / داره محمدت میمیره ای داد / وسط بازار ، همه دنیا ، روی سرمون آواره 〰️〰️〰️〰️〰️ عمه دیگه دارم میمیرم از این دلواپسیم بازار چه شلوغه، چرا به تهش نمیرسیم ؟ نامسلمونن؛ بدترن از اون کوفیای پست ما رو میبرن تووی کوچه ها با صدای دست خدا اشک چشمامونو ببین چرا غمامون تمومی نداره؟ جدا همه ی این مصیبتا داره سنگ از آسمون میباره عمه / اشکاشو رو نیزه ببین عمه/ چشم ترِ عمو رو ببین عمه / رقیه جونی نداره عمه / آبله های ، کف پا و ، سوختگی مو رو ببین .👇
. زمینه یا شور زبانحال زینب کبری سلام الله علیها ورود به شهر ای وای  غریبم من ای دنیا به سر بکوب     ای وای   ای وای    ای وای ما رو از صبح تا غروب     ای وای میزدن با سنگ و چوب     ای وای نموند جای سالم بر این پیکر ما شکسته سر ما شکسته پر ما ای وای    غریبم من سرگردون و  بی پناه     ای وای روز مون شده سیاه       ای وای این شامه یا قتلگاه        ای وای تا حالا نبودم چنین زار و تنها کسی نیست کنه رحم به اولاد زهرا وای    غریبم من درد از بی کسی ماست      ای وای این شامی چه بی حیاست     ای وای علمدار ما کجاست     ای وای علمدار ببین حرمت رو شکستند مثه مادرم راه من هم رو بستند ای وای   غریبم من از درد و غصه پرم     ای وای آتیش ریخت رو چادرم     ای وای تازیانه میخورم     ای وای منی که قدو قامتم رو ندیدن حالا دور من شامیا صف کشیدن ای وای    غریبم من ✅ -محرم۱۴۰۲ ✍ سلام_الله_علیها 👇
. مناجات با امام زمان عج در مسیر یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست خوابمان برده ست...در اینجا کسی هشیار نیست تو دعامان می‌کنی، ما بی‌محلی می‌کنیم هیچ کس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست بی‌قراری از غم هجر تو کار عاشق است من که عاشق نیستم، وقتی که حالم زار نیست آخرش می‌میرم و رویت ندیده می‌روم ظاهرا این نوکر تو لایق دیدار نیست زحمتت دادم، برایت درد سر بودم ببخش در میان نوکرانت مثل من سر بار نیست باز هم بار گناهانم مرا زد بر زمین توبه و بدقولی من که همین یکبار نیست من فقیر و رو سیاهم، بی‌نوایم... بی‌کسم هم‌نشینی کریمان با فقیران عار نیست این دل ویرانه را آباد کن یابن‌الحسن بهر این ویرانه‌دل غیر از شما معمار نیست دست من در محضرت خالیست می‌دانم ولی مطمئنم با کریمان کارها دشوار نیست من که سر تا پا گناهم... غیر گریه بر حسین مرهمی بر زخم‌های این دل بیمار نیست زینب و دروازه‌ی ساعات و یک شهر شلوغ یک مسلمان در میان این همه اغیار نیست؟ بین بازار از روی ناقه صدا زد یا أخا جای خواهرهای تو در بین این بازار نیست مثل اینکه باز از زوار او جا مانده‌ام قسمتم کرب و بلا در اربعین انگار نیست ✅ علی سپهری✍ .
سلام‌الله علیها احیاگر نهضتِ کرببلا زینبه پرچم به دوش غمِ خون خدا زینبه فرمانده ی لشکر شام بلا زینبه كَعبةُ الرَّزايا ، قِبلةُ البَرايا سِرِّ اُمّ اَبیها زینب زینب زینب افتخارِ زهرا ، نور چشم بابا ای فاتح عاشورا زینب زینب زینب هم کوه صبر و ، هم کوه درده اما یه بارم ، سر خَم نکرده زینب تندیس عصمت ، معنای عفّت دریای مِهرُ و ، عشق و محبت زینب جَبَلُ الصَّبر یازینب عشق زنده از هِمّتِ مردونه ی زینبه بعد از ابالفضل عَلَم رو شونه ی زینبه عالَم بدونه حسین دُردونه ی زینبه ذوالفقار حیدر ، بعدِ زهرا برتر سر تا به پا یک لشکر زینب زینب زینب نور حیّ داور ، این زمانه یکسر ندیده مِثلِش خواهر زینب زینب زینب پیش خدا هم ، خیلی عزیزه هم مریم و هم ، هاجر کنیزه زینب به غم عُصاره ، همتا نداره اوجِ شهامت ، اوجِ وقاره زینب جَبَلُ الصَّبر یازینب تفسیر و تعبیر و معنای حسین زینبه اونی که موند تا تَهِش پای حسین زینبه اون که امامت می‌کرد جای حسین زینبه چلچراغ ایمان ، چشمه سار احسان آموزگار قرآن زینب زینب زینب پای عهد و پیمان ، بوده تا دم جان عمّه ی صاحب زمان زینب زینب زینب کل خلائق ، در بُهت و حیرت از بس که داره ، مجد و جلالت زینب مبهوته خورشید ، از احتجابِش شام و خراب کرد ، با انقلابش زینب جَبَلُ الصَّبر یازینب ✅ - محرم۱۴۰۲ .👇
. با عج در ایام وارد کردن آل الله به ملعون پنهان کنم چگونه هویدایی تو را یا بین سینه شرح دل آرایی تو را ظرف مرا شکستی و حالا نشسته ام تا رو کنم حکایت لیلایی تو را نفسی لک الوقاء... به عالم نمی دهم بنده شدن به درگه مولایی تو را خیلی دعا برای دلم کرده ای ولی خیلی شکسته ام دل زهرایی تو را در غفلت زمانه فراموش کرده ام درد غریبی و غم تنهایی تو را باید چه کرد این همه رسوایی مرا؟ باید چه کرد این همه آقایی تو را؟ دل مرده ام ولی به حسینیه آمدم تا جست و جو کنم دم عیسایی تو را با گریه گفت زینب کبری، برادرم سنگی شکسته روی تماشایی تو را دیروز آیه خواندی و با خیزران یزید برهم زده بلاغت و شیوایی تو را ✅محمد جواد شیرازی .
زمزمه؛ بابا خوش اومدی.mp3
1.38M
🔹قرآن بخون🔹 می‌بینی حال منو نور چشام، تو کوفه و شام روزای بعد تو، خیلی سخته برام حسینم نگاه کن دستامونو میون سلسله نداریم پناهی بی تو دیگه میون قافله بی تو خواهر تو، شد بی‌پناه راهی می‌شه ولی، با اشک و آه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قرآن بخون واسه من رو نیزه‌ها، تُو طشت طلا قرآن بخون تا که، آروم بشه دلا یه عدّه ندارن تاب شنیدن صدای تو بمیرم که با چوب زدن به یاقوت لبای تو تا که لبای تو، قاری می‌شه خون از گوشۀ لب، جاری می‌شه شاعر: .
زمزمه؛ بابا خوش اومدی.mp3
1.38M
🔹قرآن بخون🔹 می‌بینی حال منو نور چشام، تو کوفه و شام روزای بعد تو، خیلی سخته برام حسینم نگاه کن دستامونو میون سلسله نداریم پناهی بی تو دیگه میون قافله بی تو خواهر تو، شد بی‌پناه راهی می‌شه ولی، با اشک و آه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قرآن بخون واسه من رو نیزه‌ها، تُو طشت طلا قرآن بخون تا که، آروم بشه دلا یه عدّه ندارن تاب شنیدن صدای تو بمیرم که با چوب زدن به یاقوت لبای تو تا که لبای تو، قاری می‌شه خون از گوشۀ لب، جاری می‌شه شاعر: . 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
. 🏴 علیه السلام ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ عاقبت از راه رسیدش موسم خزان زینب روی نیزه ها نشستی قاریِ قرآن زینب به خدا تموم هستیِ منه این سرِ خونی سهم من بودی ولی حالا توو دست این و اونی برادر جان / زخم سرت رو کاشکه می‌بستم نمی‌رِسه به رأس تو دستم / من این پایینم و تو بالا الهی که / یکی به فکرِ پیکرت باشه خدا نگهدارِ سرت باشه / نَیُفته از نیزه ایشالا تویی ماهِ درخشانم - حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ مونسِ نیزه شدی داداش مگه من دل ندارم؟ توی آغوشم بودی ای کاش، مگه من دل ندارم؟ بی قرارم بی پناهم بی کسم ای وای از این دل تا سر زخمیتو دیدم سر زدم به چوب محمل دیدی آخر / پیر شدم از غمت توو این صحرا شدم آواره ی بیابونا / می‌گذره این روزا چقد سخت دیدی آخر / تو رو گرفتن از من ای داداش سرت رو بُردن واسه ی پاداش / نمی‌گذرم از اینا هیچ وخت خزون شد باغ و بُستانم - حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ دلخوشی واسم نمونده توی این دنیا پس از تو رفتی و دار و ندارم رفته به یغما پس از تو چشم من بارونیه بی تو دلم دریای درده خوب نگاهم کن ببین داغ غمت با من چه کرده حسین من / تمام زندگیم به غارت رفت اهل و عیالت به اسارت رفت / ببین که دیگه نا ندارم حسین من / کمتر روزام و تیره چون شب کن نگاهی ام به سوی زینب کن / شاید یه کم دَووم بیارم شبیهِ موت پریشانم - حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم ۲ مشابه سبک زیر خوانده می‌شود 👇 🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ دارم از پیشت میرم دلخسته با چشمای خونبار ای غریب مادرم حسین من خدانگهدار دارم از پیشت میرم با این دلِ خراب حسین جان وعده ی دیدارمون توو مجلس شراب حسین جان تن پاکِت عریان میون قتلگاه مونده این غصه قلب منو سوزونده آخر تو رو کفن نکردن جلو چشمت ریختن روی خاکِ زمین آبو آتیش زدن این دل بی تابو رحمی به حال من نکردن از این غم سینه کردم چاک / سرت بر نی تنِت رو خاک حسین جانم حسین جانم ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ روی نیزه خوش نشستی ای هِلالِ در خُسوفم با دو دستِ بسته راهیِ به سمت شام و کوفم با تو اومدم ولی با قاتلت از اینجا میرم هرجوری باشه از اینا پیرهنت رو پس می‌گیرم برادر جان خدانگهدارِ تنِ پارَت از این به بعد من شدم آوارت میون این دشت و بیابون برادر جان سپردمت به خاکِ این صحرا به ریگ و رملِ این بیابونا با این غم و دردِ فراوون برات گریون شده افلاک / سرت بر نی تنت رو خاک حسین جانم حسین جانم ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ سخته واسه خواهر تو طعمِ تلخِ این جدایی جای اینکه توی آغوشم باشی رو نیزه هایی خیر نبینه اونی که نیزه توو حلقومِت فرو کرد هم تو رو هم زندگی خواهرت رو زیرورو کرد  برادر جان پُر از غمه دلم، به جون تو چیکار کنم حالا بدون تو با کاروانی بی علمدار برادر جان اَشکای بی حساب منو کشته بی تابیِ رُباب منو کشته داره می‌میره از غم انگار می‌خونه روضه ی غمناک / سرت بر نی تنت رو خاک حسین جانم حسین جانم ۲ .👇
🔹طلوعی دوباره🔹 آن شب که آسمان خدا بی‌ستاره بود مردی حضور فاجعه را در نظاره بود سهم کبوتران حرم، از حرامیان بالِ شکسته، زخمِ فزون از شماره بود در سوگ خیمه‌های عطش، زار می‌گریست مشکی که در کنار تنی پاره پاره بود زخمی که تا همیشه به نای رباب بود از شور نینوایی یک گاهواره بود می‌دوخت چشم حسرت خود را به قتلگاه انگشتری که همسفر گوشواره بود :: از کوچه‌های شب‌زدهٔ کوفه می‌گذشت پیکی روان به جانب دارالاماره بود از دشت لاله‌پوش خبرهای تازه داشت مردی که نعل مرکب او خون‌نگاره بود فریاد زد: امیر! در آن گرم‌گاه خون آیینه در محاصرۀ سنگِ خاره بود خون بود و شعله بود و عطش بود و خیمه‌ها، در معرض هجوم هزاران سواره‌ بود خورشید سربریده غروبی نمی‌شناخت بر اوج نیزه، گرم طلوعی دوباره بود :: روزی که رفت این خبر شوم تا به شام چشم فرشته‌های خدا پرستاره بود بانگ اذان بلند نمی‌شد ز مأذنی آن روز شهر، شاهد بغض ستاره بود با ضربه‌ای که حادثه بر طبل می‌نواخت فریاد «یا حسین» بلند از نقاره بود راه گریزِ اغلب «قاضی شُریح»‌ها آن روز در بد آمدن استخاره بود شهر فریب و وسوسه تا دیرگاه شب میدان پایکوبی هر باده‌خواره بود یک لحظه از ترنم شادی تهی نماند گویی که در تدارک عیشی هماره بود! تعداد زخم گرچه ز هفتاد می‌گذشت اما شمار زخم زبان بی‌شماره بود... 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم