eitaa logo
مداحی بانوان| سادات طاهری
3.9هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
758 ویدیو
49 فایل
"﷽" به دنیای مداحی حرفه ای خوش آمدید✋ اینجا تخصصی‌ترین آموزش‌های مداحی رو یاد می گیری👌🌱 ارتباط با ادمین تبلیغات : @Sadat_taherry ارتباط با ادمین ثبت نام : @sadat_taheeri کانال فن بیان و سخنوری:🗣️ @fannebayan_roshana شماره استاد :۰۹۱۲۲۹۱۳۶۹۵
مشاهده در ایتا
دانلود
صفحه١٠٩😃👀 فاطمیه ماه اندوه و غم است هر چه نالم در غم زهرا کم است فاطمیه پیچش یاس است و بس مظهر پاکی و احساس است و بس فاطمیه سینه ها را چاک کن آمدیم امشب تو ما را پاک کن فاطمیه این سخن گویم و بس افتاده مرغکی کنج قفس فاطمیه ظرف اشک حیدر است قصه بی انتهای مادر است فاطمیه بر دل ما چنگ زد صورت بانوی دین را رنگ زد کوچه های فاطمیه کوچک است معبر گلهای اشک کودک است بوی اشک و آه می آید ز آن غربتی همراه می آید ز آن می گذارد بر دل ما داغ یار می نهد بر دوش ما صد انتظار گرچه ما را فاطمیه پر دهد بر دل ما داغ مادر می نهد
صفحه١١٠ 😃👀 هر گلی را فاطمه صاحب اعضایش میشود لیک بانی عزای اوخدایش می شود فاطمه ظرف نزول وحی بر پیغمبر است این مقام اوست پیغمبر فدایش می شود فاطمیه آمد و بار دگر دلها شکست جان فدای آن دلی که هم نوایش میشود هر دلی سوزد به راه او چو باب خانه‌اش گرچه خاکستر شود دارالشفایش میشود فاطمیه با عمل درس شهادت میدهد پهلوی بشکسته حرف ابتدایش میشود دیدن روی علی با چشم نیلی ممکن است هر که سیلی خورد مشمول دعایش می شود
جلسه دهم🫀👀 به راهت منتظر باحال خسته نشسته مادر پهلو شکسته 🔺 خدایا وقتی آقامون به یاد مادرش میافته، میدونیم اشک امونش نمیده. قربون اون آقای غریبی که هیچگاه مصائب مادرش رو فراموش نمیکنه؛ ولی مدینه به ما بگو وقتی که با لگد به سینه مادرمون زدند، مادر پهلو شکسته زیر لب چه زمزمه ای داشت؟ ما که آبرو نداریم، ولی خدارو قسم میدیم به پهلوی شکسته زهرای مرضیه، که دیگه فرج آقا رو برسونه. نشسته عقده غم در گلویش از آن سیلی که دشمن زد به رویش 🔺 مدینه! تو دیده ای که چگونه سیلی به صورت مادر زدند. اگه صورت سیلی خورده اش را به کسی نشون نمی داد، ولی مدینه تو خوب جای سیلی رو دیده ای. تو فرود آمدن تازیانه ها رو به خاطر داری. از بازوی ورم کرده خبر داری. 🔺شاید زبان حال آقا امیرالمؤمنین این شبها این باشه : :شبای جمعه که میشه 🔺با این نفس کشیدنت، داری کبابم می کنی فاطمه جان کجا میری، خونه خرابم می کنی 🔺 چی شد که دیگه هیچ کسی، دیدن زهرا نمیاد دست شکسته رو ببین، که دیگه بالا نمیاد امان امان از درد غریبی برات می خونم أمن یجیبی زهرا یا زهرا (٢)
# تا این دل پاره پاره در بر دیدم هر روز شهادت مکرر دیدم سوز جگرم به پشت در شد آغاز روزی که کتک خوردن مادر دیدم نقل شده پس از شهادت حضرت زهرا، امام حسن بیشتر از امام حسین و حضرت زینب، گریه و بی تابی می‌کرد. تا اینکه عده ای به حضور آن حضرت رسیدند و گفتند: شما پسر بزرگ این خونه هستی؛ این همه گریه و ناله شما باعث بیشتر شدن گریه برادر و خواهرانت میشه. امام حسن در جواب آنها جمله فرمود که دل شیعیان را آتیش میزنه؛ آه آماده برات بگم یا نه؟ امام حسن فرمود اگر آنچه را که من در میان کوچه دیدم برادر و خواهرانم دیده بودند بیشتر از من گریه می کردند. من همراه مادرم بودم که دیدم اون ظالم چنان سیلی به روی مادرم زد که مادرم روی زمین افتاد. قربون کبوترهای حرمت امام رضا 🔹بعد از اون جسارتی که شد به ناموس خدا من شدم عصای دست مادرم تو کوچه ها 🔹دیگه داریم میرسیم اینقده رو خاکا نشین بزار تا گوشوار تو بردارم از روی زمین 🔹خونمون این طرفه کجا میری بیا بیا چیزی تا خونه نمونده جون بابا راه بیا
جلسه دوازدهم ☺️🧠 دخترم، تو نور چشم، همه ای مهمان، مادرت، فاطمه ای سوی من، با دل محزونت، بیا خود با آن، پاهای پرخونت، بیا تا نمایم، برگ گل را، مرحمت تا که غمخواری، کنم، بهر غمت تا که یار، محسن اطهر، شوی یا که همراه، علی اصغر، شوی هر موقع عزیزی از دنیا میره، شب اول از دنیا رفتنش، برای اهل خونه خیلی سخته. مخصوصا اگه این عزیز از دست رفته، شیرین زبون باشه، جای خالیش خیلی احساس میشه. به همین جهت فامیلا و دوستان تا پاسی از شب میان، پیش صاحب عزا میشینن، و اونا رو دلداری میدن. اما بمیرم، برای خرابه نشینان شام، چگونه شام غریبان برای رقیه گرفته بودند. چه کسی برای دلداریشون اومده بود، در این شهر غریب نه فامیلی داشتند و نه دوستی، هرچی اطرافشان را نگاه می کردند دشمن بود. خدایا، امشب جای رقيه، خالیه. اولین شبیه که، صدای رقیه، نمیاد. امشب دیگه، سراغ بابا رو، نمیگیره. دیگه نمیگه دلم، برا عمو عباس و، داداشام تنگ شده. دیگه نمیگه پهلوم درد میکنه، آخه هر وقت به من می‌گفت :پهلوم درد میکنه، شاید عمه به یاد مادر، پهلو شکسته اش می افتاد. امشب، برای عمه زینبش، خیلی شب سختیه. آخه عمه، بچه برادر و، خیلی دوست داره. حالا اگه این بچه یتیم باشه، بیشتر خودش رو، تو دل عمه جا میکنه به همین جهت، عمه اش علاقه زیادی، به این دختر کوچولو نشون میداد. حالا امشب که این بلبل شیرین زبون، خاموش شده. عمه با زبان حالش، با این کوچولو حرف میزنه: عزیز برادرم، رقیه جان! می خوام بگم وقتی بابات حسین. استقبالت اومد. اول صورتت رو نشون دادی، که آفتاب سوزونده بود یا کف پاهات رو، که خارها و ریگ ها، به اونها آسیب رسونده بودند؟ شاید زبانحال سه ساله ابی عبدالله این باشه: ای اسیران عمه را، یاری کنید جای او بر من عزا، داری کنید گریه دوره پیکر، پاکم کنید در همین ویران سرا، خاکم کنید میروم تا دور اصغر پر زنم بوسه بر پیشانی، اکبر زنم بسته امشب می‌شود، پرونده ام عمه جان عفوم نما، شرمنده ام