✅ #ورود_اهل_بیت_به_شام در بیان اصحاب رسول خدا(ص)
🔹سهل بن سعد میگوید: به سوی بیت المقدس رفتیم تا اینکه در شام به شهری رسیدیم با نهرهای فراوان و درختان انبوه، پرده های دیبا آویخته و شادمان بودند و به یکدیگر تبریک میگفتند؛ و زنان با دف و طبل میزدند.
🔸با خودم گفتم: شاید مردم شام عیدی دارند که ما نمیدانیم. در همین حال گروهی را سرگرم گفت و گو دیدم.
🔹از آنان پرسیدم، آقایان! در شام عید است و ما نمیدانیم؟
🔸گفتند: ای پیرمرد، غریب به نظر میآیی! گفتم: من سهل بن سعد هستم. 🔹رسول خدا (ص) را دیده و سینه ای پر از حدیث وی دارم. گفتند: ای سعد! آیا در شگفت نیستی که چرا آسمان خون نمیبارد و زمین ساکنانش را فرو نمیبلعد؟
🔸گفتم: چرا؟ گفتند: سر حسین، فرزند رسول خدا (ص) را از عراق به شام فرستاده اند و هم اینک میرسد...». [1] .
🔹در نقل دیگری آمده است که یکی از تابعان با فضیلت، پس از مشاهدهی سر حسین (ع) مدت یک ماه از انظار پنهان شد. پس از آنکه وی را دیدند و دلیلش را از او پرسیدند گفت:
🔸آیا نمیبینید که چه بر ما نازل شده است؟ و آنگاه این شعر را خواند:
▪️ای پسر دختر محمد (ص)! سرت را در حالی آوردند که سخت به خونش آغشته بود؛
▪️ای پسر دختر محمد (ص)! گویی که با کشتن تو، به عمد و آشکارا پیامبری را کشتهاند؛ تو را تشنه کشتند و در کشتن تو ملاحظه هیچ تأویل و تنزیلی را نکردند؛
▪️به خاطر کشتن تو تکبیر میگویند و حال آنکه به تحقیق با کشتن تو تکبیر و تهلیل را کشتند؛
▪️آی آن که اگر عزاداری برای کسی نیکو باشد، گریستن بر او خوب و زیبا است؛
▪️پس، جان ابرها بامدادان و جان بادها شبانگاهان گریست. [2] .
📚پی نوشت ها:
▪️[1] مقتل خوارزمی، ج 2، ص 60.
▪️[2] تسلیة المجالس، ج 2، ص 382؛ (این مطلب را سید محمد بن ابیطالب در ضمن رویدادهای شام آورده است).
#شام
#ماه_صفر
#حضرت_سجاد ع
#ورود_کاروان_به_شام
✅
https://eitaa.com/amozeshmadahibanovan