شده دلتنگ شوی ، چاره نیابی جز اشک ؟؟؟ من به این چاره بیچاره دچاره این دم 😢😔 🆔 @madar_nevesht #طلبه_بانو #بیادآقاجانم

شب جمعه است بیاد همه درگذشتگان ... فاتحه و صلوات حداقل کاری هست که از دستمون بر میاد . دریغ نکنیم . #بیادآقاجانم #مرحوم_ابراهیم_فاضل

صد سال هم که عمر از خدا بگیری ، باز هم وقتی مادرت رو ببینی ، میشی همون بچه دو ساله که دلت میخواد سرت رو بذاری رو پای مادرت ، آرامش بگیری . بعد شش ماه ، روی ماه مادرم رو زیارت کردم . عزیزانی که نزدیک خانواده هستین ، قدر بدونین . زیاد به دیدارشون برین ، ناگهان زود دیر میشه ... پ.ن: جای خالی آقاجانم ، نفسم رو بند آورده . میشه یه صلوات و فاتحه تقدیم کنین ؟ 🆔 @madar_nevesht #طلبه_بانو #روز_نوشت #بیادآقاجانم

مهم نیست چند سالت باشه چه شغلی داشته باشی تحصیلاتت چقدر باشه چقدر پول داشته باشی اینجا پایان خیلی از آغازهاست ... به اینجا که برسی ، دلت میخواد سرت رو بذاری ، چشماتو ببندی ، و هیچوقت باز نکنی ... پ.ن : امروز هزاااار بار دلم خواست بمیرم 😔😔 🆔 @madar_nevesht #طلبه_بانو #بیادآقاجانم

گاهی یه حرفایی آزار دهنده ان ، آزارت میدن . گاهی حرفایی آزار دهنده نیستن ، ولی در موقعیتی که هستی قلبت رو میرنجونن . هفته قبل حرم بودم ، سوال پرسیدم از یکی از خدام برگشتن بهم گفتن : بله باباجان باباجان ... چه لحن شیرینی ، اما برای من تلخ 😭😭😭 تا مغز استخونم سوخت 😔 مهم نیست چند ساله باشی ، وقتی ببینی دختری برای پدرش ناز میکنه ، دلت تنگ میشه . وقتی ببینی پدری با مهربونی دخترش رو صدا میزنه ، مهر پدرانه طلب میکنی . از همه سخت تر میدونی کجاست ؟؟؟ وقتی دلت هوس آغوش پدرانه داشته باشه 😭😭😭 هیچی نمیتونه جبرانش کنه . حتی وقتی سنگ سرد مزار رو در آغوش بگیری ... بازهم داغ دلت سرد نمیشه ... 🆔 @madar_nevesht #طلبه_بانو #روز_نوشت #بیادآقاجانم

ای کاش امروز ۱۲ دی ماه ۱۳۹۸ بود ... روزی که هنوز سردار جان در هوای زمین نفس میکشید علامه مصباح در جمع ما بود و من پدر داشتم 😔 سه سال پشت سرهم ، این تاریخ عزیزی رو از من گرفت که جای خالیش توی قلبم با هیچ چیز پر نخواهد شد . چهارساله که سردار رو نداریم سه ساله که علامه مصباح رو از دست دادیم و دوساله که گرد یتیمی هنوز روی شانه های من سنگینی میکنه 😢 قدر داشته هاتون رو بدونین ، قبل از اینکه خیلی دیر بشه .حاضرم خیلی چیزها رو بدم ، اما برای چند لحظه آغوش گرم پدر ر بجای سنگ سرد مزارش در آغوش بگیرم . یکبار صداشو پشت تلفن بشنوم . انگار همین دیروز بود ، حیدر که به دنیا اومد زنگ زدم خونه مامانم که بهشون خبر بدم . آقاجانم گوشی رو برداشتن ، گفتن خوبی ؟ کجایی؟ گفتم بیمارستانم ، حیدر اقا بدنیا اومد . خوشحالی رو از همون پشت تلفن میتونستم توی چشماشون ببینم ... اما این خوشی فقط ده روز دوام آورد و آقاجانم فقط یکبار این نوه رو دیدن ، و من هنوز در حسرت اون عکسی هستم که نگرفتم ، عکسی که میتونست تنها یادگار حیدر از پدربزرگش باشه . عکسی که اینقدر توی ذهنم دقیق حک شده که انگار همین الان ، حیدر توی پتو پیچیده ، تو بغل پدربزرگشه و پدربزرگ با مهربونی بهش لبخند میزدن و با ما شوخی میکردن که چقدر این بچه ریز و کوچولوعه خجالت نمیکشی بچه به این کوچیکی بدنیا آوردی😁 گذشت ، اما تلخ و سخت . خدا به هر مصیبت دیده ای صبر بده 🆔 @madar_nevesht #طلبه_بانو #بیادآقاجانم

اینجا آخر دنیاست انگار . جایی که هر قدم ، یکی از عزیزانت در آغوش سرد خاک ، آرام گرفته . جایی که دلتنگی ها هموار نمیشوند قلبها آرام نمیگیرند سردی خاک ، داغت را سرد تر که نه ،داغ تر می کند . جایی که روزی جایگاه من نیز خواهد شد خانه ابدی ... پ.ن :در آخرین جمعه سال ، رفتگان رو یاد کنیم . شادی روح عزیزانمون ، فاتحه و صلوات . 🆔 @madar_nevesht #طلبه_بانو #بیادآقاجانم

گاهی که دلتنگ کسی میشی که دیگه نداریش کسی که اندازه سر سوزن بهش شباهت داشته باشه ، برات غنیمته انگار خدا اینها رو آفریده ، برای رفع دلتنگی ... 🆔 @madar_nevesht #طلبه_بانو #بیادآقاجانم

یاد آغوش تو افتاد دلم سخت تپید از تپش های دلم ترک افتاد به قلبم چشم من خیس شد از اشک فراق به روی دامن من ، نرم چکید ... 🆔 @madar_nevesht #طلبه_بانو #بیادآقاجانم

امروز ، سومین ساله که نداریمت 😭 دوازدهم دی ماه ، روزی که برای همیشه آقاجانم رو از دست دادیم . و سه ساله که از داشتن این نعمت ، محرومیم . اما هنوزم باورم نمیشه 😔😢😭 ممنون میشم آقاجانم رو یه صلوات و فاتحه مهمان کنین . 🆔 @madar_nevesht #طلبه_بانو #بیادآقاجانم

مهم نیست چند سالت باشه چه شغلی داشته باشی تحصیلاتت چقدر باشه چقدر پول داشته باشی اینجا پایان خیلی از آغازهاست ... به اینجا که برسی ، دلت میخواد سرت رو بذاری ، چشماتو ببندی ، و هیچوقت باز نکنی ... پ.ن : امروز هزاااار بار دلم خواست بمیرم 😔😔 🆔 @madar_nevesht #طلبه_بانو #بیادآقاجانم

هنوزم باورم نمیشه ندارمت یه لحظه خواستم گوشی بردارم ، زنگ بزنم ، تبریک بگم ، یادم اومد ... بابای خوبم بابای عزیزم آقاجانم من هنوز منتظرم سر ظهر زنگ بزنم ، گوشی تلفن رو بردارین و بگین چطوری ؟ شبت بخیر و من با خنده بگم اینجا ظهره بعد بگین قمری هات چطورن؟رفیقای من؟ بگم همه شون خوبن دارن بازی میکنن بعدشم مامان رو صدا بزنین بگین حاج خانوم بیا دختر من زنگ زده مامان از پشت تلفن بگن : دختر شما؟ بعد بگن آره دیگه ، این دختر منه ، اون دوتا دختر شما و من دلم غنج بره از این همه دلبری پدرانه دلتنگتم آقاجان 😭😭😭 🆔 @madar_nevesht #طلبه_بانو #بیادآقاجانم