#ش_شیردلان
(مامان سیده فاطمهزهرا ۱۱، سیده رقیه ۹، سید محمدحامد ۷، سیده زینب ۳.۵ساله و سید احمدعلی ۶ ماهه)
بچه اولم که به دنیا اومد من ۱۹ ساله بودم. یه مادر کم تجربه یا بهتره بگم بیتجربه!
۲۰ روز اول، مادرم یا مادر همسرم کنارم بودند و همه چیز خوب بود.
اما دردسرای من از اون روزی شروع شد که دیگه کسی پیشم نبود و من باید یک تنه هم به امورات همسر و خونه و آشپزخونه میرسیدم، هم نوزادم.
نوزادی که اون روی اصلیش رو تازه نشون داده بود. شب و روز گریه میکرد و هر ترفندی که اطرافیان پیشنهاد میدادن، نتیجهای نداشت.😥
کار من و همسرجان شده بود شب تا صبح خانم کوچولو رو توی پتو تابش بدیم و صبح هر سه مثل جنازه بیفتیم تو رختخواب!
یک روز از همون روزا مادرم نذری داشتن و من مثلاً رفته بودم کمک. مامانم وقتی اوضاع فاطمهزهرا رو دیدن، کوچولوی من رو با چادر پشتشون بستن و مشغول کار شدن.😁
من قبلاً تو فامیل و دورو بریا و خالههام دیده بودم ولی بلد نبودم! اون روز دیدم چقدر دخترم خوشحاله که پشت مادر این ور اون ور میره، هرکی از کنارش رد میشد یک شکلکی براش درمیآورد و اونم غش میکرد از خنده و ما هم راحت به کارامون رسیدیم.😍
از اون به بعد این شد یکی از بهترین ابزارهام، مواقع اضطرار وقتایی که میخواستم آشپزی کنم، مهمون داشتم یا موقع ظرف شستن. خیلی راحت به کارهام میرسیدم.
قبلاً یکبار بچه بغل رفته بودم سراغ قابلمهٔ غذا تا هم بزنم ولی نینی هم دستش رو دراز کرد و زد به قابلمه! دستش بدجور سوخت، دل من بیشتر! ولی با بستن بچه به پشت دیگه خیالم راحت بود.
بعد از فاطمه زهرا خدا به من چهار فرشتهٔ بهشتی دیگه هم داد که برای همهشون تو یک دورهای از این روش استفاده میکردم، خصوصاً موقعی که دندون درمیارن و همهش میخوان بغل باشن.🤷🏻♀️
یا موقع خونه تکونی که ظرفهای کابینت رو میشورم و روی پارچهٔ بزرگ میذارم تا خشک بشن، اگه وروجک رو زمین باشه همه رو پودر میکنه!
❌ تجربهٔ خطرناک هم با این روش دارم!
یادمه یک بار فرزند سومم رو بسته بودم پشتم و مشغول شست وشوی آشپزخانه بودم، رسیده بودم به تمیز کاری داخل کابینتها. ته کابینت رو خیلی سخت دستم می رسید کامل سرم و قسمتی از بدنم رفت تو کابینت!
موقع برگشت اصلاً یادم رفته بود یک موجودی هم به پشتم وصله تا برگشتم عقب سرش خورد به کابینت.😱
خلاصه اینکه یادتون نره بچه کجاست.😅🤪
تو این کلیپ روش بستن بچه به پشت رو ببینید.👇🏻🤩
نکات مهم:
✔️حتما بچه وسط قرار بگیره.
✔️ اگر تنها هستید سعی کنید در حرکت اول، دو سر چادر کاملاً از دوطرف آویزون باشه،
یعنی وسط راه گیر نکنه.
✔️ وقتی بچه رو روی کمر گذاشتید، برای تنظیم چادر حتماً حالت خمیده داشته باشید. خصوصاً اگر کمک ندارید.
☘☘☘
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روش بستن بچه به پشت🤩
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
👈🏻 هفته قبل قرار بود با نویسندهٔ کتاب جذاب «مثل نهنگ نفس تازه میکنم» گفتگو کنیم که به دلایل مشکلاتی لغو شد. خداروشکر تونستیم مجدد جلسهای هماهنگ کنیم.😍
نشستن پای صحبتهای خالق شخصیت مستوره حتماً برای همهٔ مادرها، خیلی لذت بخش خواهد بود.
میخوایم ازشون بپرسیم چه اندیشهای پشت صحنه آفرینی امیریل و مستوره جوشش داشته؟
دوست داریم ببینیم چقدر از تجربههای شخصیت کتاب، تجربهٔ زیستهٔ بانوی نویسنده بوده؟
⏰ یکشنبه ساعت ۱۶:۳۰ تا ۱۸ همراه هستیم با «سرکار خانم معصومه امیرزاده» عزیز، با گفتگو درباره کتابی که دوستش داشتیم و داریم.🥰
✒️ مادر سه فرزند
دانشجوی مقطع دکتری زبان و ادبیات فارسی
نویسنده و مدرس
🔗 لینک ورود به جلسه:👇🏻
https://daneh.ir/demo2/mod/lmskaranskyroomtwo/view.php?id=9265
☘☘☘
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
نیم ساعت دیگه انشاءالله جلسه شروع میشه.
لینک ورود به جلسه اصلاح شده دوستان... دقت بفرمایید لطفاً 🌸
دوستانی که نتونسته بودن وارد بشن، جلسه افزایش ظرفیت داده شد.
میتونید مجددا وارد بشید.
❓آیا شما هم از بدخوابی بچههاتون رنج میبرید؟🤕
❓بهترین و سادهترین راه برای تخلیه انرژی بچهها چیه؟🤓
✅ پاسخ کتاب من دیگر ما رو بخونید.👆🏻
#من_دیگر_ما
#از_لابهلای_کتابها
☘️☘️☘️
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
سلام دوستان عزیز ❤️
کتاب «کاش برگردی» رو یادتونه؟
از اول اسفند با جمعی از خانوما توی یک گروه همخوانی در ایتا، این کتاب رو خوندیم و دیروز تمومش کردیم.
دوستانی که کتاب رو تا ۲۹ اسفند کامل مطالعه کنن یا گوش بدن، میتونن توی قرعه کشی ۱۰ جایزه ۵۰ هزار تومانی شرکت کنن.
کافیه بعد از اتمام کتاب، اسمتون رو اینجا ثبت کنید:
b2n.ir/Kashghore
هنوز یک هفته فرصت هست
و میتونید از همین الان شروع کنید.
بهترین راه اینه که نسخه صوتی رو در حین خونهتکونی گوش بدید 😀
برای تهیه کتاب صوتی یا الکترونیکی یا چاپی و عضویت در گروه همخوانی کتاب، پیام سنجاق شده 👆🏻 رو بخونید.
برای اطلاع از پویشهای بعدی و نظرات دوستانی که کتاب رو خوندن، توی کانال پویش کتابخوانی مادران شریف هم عضو بشید:
🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
☘️☘️☘️
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
بریم چندتا از نظرات دوستانی که کتاب «کاش برگردی» خاطرات مادر شهید مدافع حرم، زکریا شیری رو مطالعه کردن بخونیم؟ 🥰👇🏻
موقع خوندن کتاب چند بار خواستم از گروه جلو بزنم ولی جلو خودم رو گرفتم...
الآن میبینم چقدر مزه مزه کردن کتاب بهتر و تاثیرگذارتره...
اینکه نزدیک یک ماه با یه خونواده شهید زندگی کنی و خودت رو هر لحظه جای یکی از شخصیتهای کتاب بذاری و ببینی اگه جای اون بودی چه کار میکردی...
خلاصه از خوندن کتاب خیلی درس گرفتم...
ممنون
#نظرات_شما
#کتاب_کاش_برگردی
ممنون از معرفی این کتاب
پر از نکات و درسهای زندگی بود برای من این کتاب.
از بزرگ منشی مادر شهید و دریا دلی شون خیلی خوشم اومد
خدا به هرکسی این قلبهای بزرگ و سخاوتمند رو نمیده
خوش به سعادت این مادر...
#نظرات_شما
#کتاب_کاش_برگردی
این کتاب خیلی دوست داشتنی بود برای من
از زبان یه مادر خیلی ساده و بدون آلایش
با طنز شروع شد،
ولی اصلا فکر نمیکردم انتهای کتاب انقدر اشک منو در بیاره 😭😭
خدا به خانوادشون خیلی صبر بده 😭
#نظرات_شما
#کتاب_کاش_برگردی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ اینکه شما دکترا میخونید با سه تا بچه، سخت نیست؟
❇️ چرا خیلی سخته.
واقعا سخته...
ولی یه چیزی بهتون بگم؟
وقتی که پسرم امیرعلی به دنیا اومد، ده دوازده روز بیمارستان بستری شد.
اون مدت میشه گفت یکی از سختترین دوران عمرم بود.
خیلی سخت گذشت...
بعد اون دیگه هر اتفاقی برام میافتاد و هرچقدر شرایط سخت میشد، دلم نمیومد بهش بگم سختی...
میگفتم سختی فقط تو بیمارستان با بچه...
☘☘☘
متنی که خوندید بخشی از گفتگوی صمیمی چند روز پیش مون با خانم معصومه امیرزاده بود؛ نویسنده کتاب جذاب مثل نهنگ نفس تازه میکنم.
اگر نتونستید در این گفتگو حاضر بشید، بفرمایید صوت جلسه خدمت شما😉
دلیل نامگذاری کتاب چی بوده؟
اینکه شخصیت مستوره چقدر شبیه نویسنده بوده ؟
شخصیت یومّا از کجا اومده؟
و پاسخ خیلی سوالات جالب دیگه رو از خانم امیرزاده بشنوید.
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«مادر که بخندد همه چیز ختم به خیر می شود.»
#ش_شیردلان
(مامان سیده فاطمهزهرا ۱۱، سیده رقیه ۹، سید محمدحامد ۷، سیده زینب ۳.۵ساله و سید احمدعلی ۶ ماهه)
آخر سال که میشد همه به تکاپو میافتادن.
از تمام کردن کارهای نیمه تمام تا خرید و خونهتکونی.
مادرم همهٔ سال مجبور بود پابهپای پدرم کار کنه و قالی ببافه، به همین خاطر همهٔ کارها میموند برای آخر سال.
اول از آشپزخونه شروع میکرد. کل وسیلهها رو میریخت بیرون و چه فرصت مغتنمی بود برای ما که تمام خوراکیهای پنهان مادر را کشف نموده و غارت کنیم.😁
بعد نوبت میرسید به مرحلهٔ جذاب قالیشویی!
نفری یه کاسه یا در قابلمه دستمون میدادن تا به بهانهٔ کمک گرفتن از شرارتهای ما جلوگیری کنن، ولی باز هم خالی از هیجان نبود. تا مادر حواسش پرت میشد، کاسهها رو پر کف میکردیم و روی سر هم خالی میکردیم!🤭
شلنگ رو طی عملیات غافلگیرانه فتح نمونده و به تمام متجاوزین فرشها و سرزمینهایمان شلیک مینموندیم!
با کلی خنده و شادی و حرص خوردن مادر، فرش شسته میشد و نوبت به لول کردن میرسید. چند نفری پشت فرمون رول فرش مینشستیم و مثل روندن ماشین آخرین سیستم لذت می بردیم.
و بعد یه یاعلی دسته جمعی و همه با هم فرش رو روی چهارپایه میذاشتیم تا آبش کشیده بشه.
مرحلهٔ آخر خونهتکونیهای مادر دستمال کشی و شیشه پاک کردن بود. مادرم کار رو بین ما بچهها تقسیم میکرد و خودش با خیال راحت، شاید هم ناراحت! میرفت خرید.
صدای بسته شدن در، مژدهٔ رفتن مادر و چند ساعت فراغت و فرصت برای ما بود. انگار زنگ آخر مدرسه رو زده باشن!😂
بیخیال کار، شروع به بازی میکردیم.
انواع ادابازیها و شیطنتها اتفاق میافتاد! یک بار این تخلفات منجر به شکستن شیشه شد!
همکاری و هماهنگی بینظیری بین خواهران وبرادران شکل گرفت که در تاریخ خانوادهٔ ما سابقه نداشته!😬
به طرز باور نکردنیای جارو و خاکانداز در محل حاضر شد. همهجا تمییییز جارو شد. بقیه شیشهها هم طوری برق افتادن که هیچ فرقی بین قاب خالی از شیشه، با بقیهٔ پنجرهها نباشه!
این ایدهٔ بچگانهٔ ما جواب داد. وقتی مادرم برگشت همه چنان با ادب رفتار کردیم که مادر شک کرد.😅 شروع به وارسی خونه کرد تا دستهگل جدید رو پیدا کنه.
هرچه تهدید کرد تا خودمون اعتراف کنیم نم پس ندادیم!
چند ساعتی به خیر و خوشی گذشت و مادر هم کمکم باورش شده بود که الکی مشکوک شده و خدا معجزه کرده و بچههاش عاقل شدن.😬🤦🏻♀️ داشت یه نمه عذاب وجدان هم میگرفت که به بچههای چون دسته گلش تهمت ناروا زده، و مدام بر شیطون لعنت میفرستاد که پدر از راه رسید!
با یک نگاه به شیشهها تشخیص داد که شکسته.
مادر با کمال ناباوری، نگاهی به قیافههای موقر ما انداخت و از جاش بلند شد.
دستش رو به شیشهٔ شفاف زد و دید که چه عجیب! دستش رد شد!😵
با عصبانیت به طفلانی که حالا مظلومیت در نگاهشون موج میزد، نگاه کرد.
هر کدوم انگشتمون به طرف یکی دیگه بود که یعنی تقصیر اون بود.😏
بعد از بازجویی کوتاهی همه لو دادیدم که کار هادی بود و هیچ کدوم گردن نگرفتیم که ما هم با او همکار بودهایم.
مادر شیش (یکی از ابزار قالی بافی ) رو برداشت و دنبال هادی دور باغچه وسط حیاط می دوید ما هم به تماشا ایستاده بودیم و دست می زدیم مامان بدو مامان بدو... بعد وقتی میدیدیم داره به هادی میرسه داد می زدیم هادی بدو هادی بدو.😂
بعد از کلی نفس نفس زدن مامان ایستاد و کمی اوضاع رو وارسی کرد خندهش گرفت!😃
و با خندهٔ مادر بود که خونهتکونی اون سال ختم به خیر شد...
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ف_اردکانی
(#محمداحسان ۱۴، #محمدحسین ۱۲.۵، #زهرا ۱۱، #زینب ۹، #محمدسعید ۴.۵ ساله)
تو زائرسرا آبرو برامون نذاشت.😢
صدای جیغاش کل طبقات رو که از وسط سالن به هم ارتباط داشتن پر میکرد... به این راحتیهام ساکت نمیشد.
دیگه از خرابکاری و قلدر بازی و... نگم براتون.
یا تو حرم که از کنترل خارج میشد و برای خودش میاومد، میرفت، مهرها رو برمیداشت، پرت میکرد.😰
یه بارم از وسط صحن جامع تا خود خیابون خسروی چهار دست و پا اومد.🤦🏻♀️😑
من و همسرم و بچهها خودمونو زدیم به اون راه که الکی مثلاً ایشون بچهٔ ما نیست.🤪😂
نمیدونم چرا تو مشهد یهو اخلاقای سعید ۲.۵ ساله از این رو به اون رو شد.
باید درد رو پیدا میکردیم تا درمون کنیم.
وقتی از چند نفری که فرزند همسن سعید داشتن پرسیدم، اونا هم به همین درد مبتلا بودن، حالا با یهکم شدت و ضعف.
پس احتمال دادیم که اقتضای سنش باشه و هر چی کمتر دعواش کنیم و سعی کنیم محبتمون رو بهش بیشتر کنیم، احتمال اینکه از این خان به سلامت بگذریم زیاد میشه. حداقلش اینه که بدتر نمیشه.😬 پس با راهکار همسرم، زدیم بر طبل بیخیالی و در موقعیتهای تنشزا به جای اعصاب خوردی، سعی کردیم آرامشمون رو حفظ کنیم.
خیلی سخت بود و گاهی هم کنترل از دستمون خارج میشد و کار به دعوا میکشید.🤦🏻♀️
اما سعی کلیمون بر این اساس بود که درکش کنیم و سعی کنیم انرژیش رو به طریقی تخلیه کنیم. پیاده تا حرم میبردیمش و دفتر بهش میدادیم تا پاره کنه و کاری به دفتر و مداد بچهها نداشته باشه و...
احتمال دیگه این بود که آهنش کم باشه. مکمل آهن هم با مشورت پزشک براش شروع کردیم.
احتمال سوم این بود که چون من و همسرم درگیر کارهای مسافرت بودیم، توجهمون بهش کم شده و درصدد جلب توجهه. پس سعی کردیم بیشتر بهش محبت کنیم، بیشتر بغلش کنیم و تماس پوستی و چشمی برقرار کنیم.
احتمال چهارم این بود که همبازی نداره، از بچهها خواستیم که نوبتی باهاش بازی کنن.👌🏻
احتمال پنجم این بود که چون از دنیای نوزادی وارد کودکی شده و فهمش از دنیای اطراف بیشتر شده ولی درعینحال نمیتونه خوب حرف بزنه و بیان کنه، کلافه میشه. سعی کردیم بیشتر درکش کنیم با عباراتی چون: چی شدی؟
خسته شدی؟ چیزی اذیتت کرده؟ و...
برای خط خطی کردن دیوارها و... هم هر ترفندی به کار بردیم فایده نداشت. پس تا اونجاییکه تونستیم سرشو به کار دیگه گرم کردیم و هر جا هم نتونستیم گذاشتیم راحت باشه.😭😏
چون میدونستم در این سن، این ادا اطوارها طبیعیه و از طرفی تجربه کرده بودیم که «این نیز بگذرد...» تحملش برامون راحت تر شده بود.
به لطف خدا اون صبوریها و محبتها و بازی کردنها و نابود شدن وسایل و دیوارها😜 کمکم نتیجه داد و الان که حدود چهار سالشه خیلی آرومتر و منطقیتر شده.😊
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
سلام مامانا✋
صبحتون به خیر و شادی ☘
خداقوت💪
خیلی از شما آدرس کانال خانم امیرزاده رو خواسته بودید،
ایشون فقط در پیامرسان بله کانال دارن.
بفرمایید اینجا 👇
https://ble.ir/rozhaye_khob
ای روزهای خوب که در راهید...
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
پادشاه کوچک
#ز_فرقانی
(مادر علی ۱۴ساله ,فاطمه ۹/۵, طوبا ۷، مبینا ۵, محمد مهدی ملقب به گوجی جان ۲ )
آن اسوههٔ جذابیت، آن عصارهٔ محبوبیت، آن شیرهٔ نبات، آن هم تراز نقل و شکر و قند و بلکه شکلات، آن سایر اقلام شیرینی، آن فرشتهٔ زمینی، آن دلبند دلخواه، آن جگر گوشه و قلوهگاه، آن کوچکترین پادشاه، آن گل سرسبد خاندان و آن آخرینِ فرزندان، عزیز دل و نور چشمانمان «گوجی جان» که به اعتراف معترفین، روشنی محفل و شیرینی منزل است و امرش نافذ و حکمش جایز و کلامش غامض که طفل خجسته هنوز زبان باز نکرده و بوی شیر از لب همچون شکرش نشُسته و دو سال از عمر شریفش نگذشته و دو خط رزومه نداشته، باز چنین پنداشته که نام دیگر خوردن و خوابیدن و موی خواهران کشیدن و دفتر برادر خط انداختن، پادشاهیست.😃
تقصیر او نیست که حالِ هر که مادرش در بارداری تاریخ خوانده و اخبار فضای مجازی رصد کرده باشد، بر همین قرار است که کاهلی و خرابکاری و زورگویی در این ملک همواره از شاخصههای پادشاهی بوده، هر چند طفلک در این فقره، بسا در مقابل مدعی فعلی سلطنت، لنگ اندازد که اول شما✌🏻
الغرض هر صبحی که از خواب پا میشد، عیناً مثل یک غنچه وا میشد، پس چشم میچرخاند در پی بازی و طنازی و دلنوازی و انداختن جایگاه خود در بساط دل مادر و تاباندن اشعهٔ شادی در چشم پدر.
به گونهای که هر آینه بیم حسادت دیگران میرفت. خصوصاً که امر تربیت سایر فرزندان نیز بدو واگذار شده و به اقتضا، هر یکی را به روی خراشیدن و موی کشیدن و نیشگون گرفتن تأدیب مینمود و در خلال این امور مورد تفقد مادر قرار میگرفت که دورت بگردم الهییییی...🙈😂
اینچنین، هر از گاه تنی از اولاد، گلایهکنان گویند پس ما چه و پاسخ گیرند که اصلاً شما را در پوست گردو یافتهایم و همینه که هه.
طفلان چندان از این قبیل لاطائلات شنوند که خنده بالکل بر قهر غلبه یابد و ریشهٔ حسادت بخشکاند و همه جامهدران و لبپایینآویزان به صف انتظار نشینند تا که قبول افتد و که در نظر آید و از این تهتغاری، یک نوازشی ماچ آبداری چیزی نصیب گیرد و بدان بر دیگری تفاخر کند.🤭
شنیدم که وقتی، بیبضاعتی دو تابعیتی که در فشار اقتصادی ناشی از ارسال ده هزار دلار ماهانه برای فرزند، زاییده بود، به خیرگی گفت: خواهم همه ملت نباشند، گر اخم به چهرهٔ فرزندم بینم.
گفتم: خواهم که از این فرزند از جان عزیزتر، ده تن داشته باشم و از همگی دل کنم اگر موقعی خصم، اخم بدین ملک و ملت نماید که راه صلاح و فلاح جز این نیست و مرام نیاکان نیکمان همین باشد.
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«با بچهها هم میشه. فقط کمی متفاوتتر»
#ن_سیدی
(مامان فاطمه سادات ۸ساله، عطیه سادات ۶ساله و رقیه سادات ۷ماهه)
چند وقتیه که فسقلی سوم به جمعمون اضافه شده.👶🏻
از وقتی بچهدار شده بودم، حس میکردم محدود شدم و نمیتونم به کارهای عادی و مورد علاقهم برسم.☹️
مخصوصاً که قبلا دائم دانشگاه، جشنواره و اردو و تفریح و... بودم.🤪
حالا ۳ تا کوچولو با دنیاهای کاملاً متفاوت پاشون تو زندگیم باز شده بود.👩🏻👧🏻👶🏻
این اواخر خیلی وابستهٔ همسرجان شدم.
خرید، حرم، کارهای خونه و...
چند وقتی بود دلم میخواست برم حرم (مشهدی هستیم) اما همسرم خیلی سرش شلوغ بود.
خونه هم حسابی از حرم دور.🥴
دل رو زدم به دریا و تصمیم گرفتم خودم با سه تا بچه، راهی حرم بشم!
اونم نه با تاکسی، با اتوبوس😁
(مثلاً یه کم کمک به خرج خونه بشه😇)
اولش کنترل بچهها تو اتوبوس برام سخت بود.🤯
+ نقنق که هوا گرمه!
+ کی میرسیم؟!
+ جام کوچیکه!
+ من کنار پنجره میشینم:/
همهٔ اینها به اضافهٔ تکون خوردنهای مداوم فسقلی ۷ماهه برای گرفتن و لیس زدن میلهٔ اتوبوس🤣 و البته نگه داشتن کیف وسایل.
بعد از ۱ ساعت و ۲۰ دقیقه و عوض کردن دو تا اتوبوس بالاخره رسیدیم به منزلگاه عشق.🕌
تو حرم بچهها خیلی خوب بودن.🥰
دختر بزرگهم، خیلی عالی با مهر و تسبیح، فسقلی کوچیکه رو سرگرم کرده بود.😍
دختر وسطی هم که قربونش برم مجهز به سیستم دوستیابی در کمتر از ۵ ثانیهس، خیلی سریع چند تا همسن و سال خودش رو شناسایی کرد و با هم مشغول گل یا پوچ شدن.☺️
درست و حسابی نشد دعا بخونم. چون باید دائم حواسم به بچهها می بود.
زیارت جامعه رو که تونستم فقط سه خطش رو بخونم.😜
برای برگشت، هم یک وعده بستنی🍦 کافی بود تا خستگی و کلافگی رو از تن بچهها دور کنه و با دردسر کمتری برسیم خونه.
هیچوقت باورم نمیشد با سه تا بچه هم بشه تنهایی زیارت رفت! ولی از همهٔ زیارتهای قبلم بیشتر بهم چسبید.
قبلاً فکر میکردم بچهها مانع زندگی عادیم میشن. اما دیدم میشه تجربههای جالب و جدیدی رو با بچهها داشته باشم،
اگه زاویهٔ دیدم رو عوض کنم و تغییرات زندگیم رو بپذیرم، میتونم راههای جدیدی برای لذت بردن از زندگی پیدا کنم، که قبلاً تجربه نکرده بودم.🥰
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
#آخرین_پست_سال_با_حال_و_هوای_امام_رضا❤️
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
سلام مامانهای عزیز ☺️
گفتیم میون کارهای خونهتکونی و مشغولیتهای آخر سال، یادآوری کنیم اگر کتاب پویش اسفندماه یعنی #کاش_برگردی رو تموم کردین،
پر کردن فرم برای شرکت تو قرعهکشی ۱۰ جایزه ۵۰ هزار تومانی فراموشتون نشه 😀
🔗 b2n.ir/Kashghore
کتاب پویش فروردین رو هم توی کانال پویش کتابخوانی مادران شریف معرفی کردیم. 👇🏻
🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
راستی!
مادران شریف هم در ایام نوروز سریال داره!😍
از اول فروردین منتظر قصهی زندگی بسیار جذاب و پرماجرای یکی از مامانهای خوب این سرزمین باشید🤩🤩🤩🤩
از زندگی در بوسنی گرفته تا مشکلات ازدواج و ارشد خوندن با سه تا بچه...
منتظر باشید😃😃😃
💥⏳#تمدید_شد⏳💥
🌹 ماه رمضان امسال متفاوت باش...
تربیتکده آیین فطرت توحیدی برگزار می کند:
🤲 دورۀ آموزشی #قصه_من_و_خدا (سطح یک)؛ چلّۀ عاشقانه با خدا
🎙مدرس دوره:
حجةالاسلام #محسن_عباسی_ولدی
✅ کاملا رایگان
✅ مناسب برای نوجوانان، جوانان و سنین بالاتر
🎥 برای دیدن کلیپ معرفی دوره کلیک کنید.
📋 اینجا بخشی از نظرات 🔅۲۲۰۰۰🔅 شرکت کننده قبلی رو بخونید.
⏳تا ۳ فروردین ۱۴۰۲ تمدید شد.🔥
🗓 شروع چلّۀ عاشقانمون: پنجشنبه ۳ فروردین، ساعت ۱۶
🎁 شاید با عیدی دادن این دوره به دوستات، زندگی شون رو متحول کنی...
🔸 اطلاعات بیشتر و ثبت نام:
🌐 https://tarbiatkadeh.ir
🔸 قبل از ثبت نام حتماً در کانال تربیتکده عضو شو:🔻
https://eitaa.com/joinchat/223281339C5b30207d21