eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
7.4هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
112 ویدیو
17 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_sharif_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
بارداری اولم بود. حدوداً بیست هفته بودم که ویارم تموم شد و شروع کردم به انجام ورزش‌های بارداری. دوست داشتم بتونم طبیعی زایمان کنم. علی‌رغم تلاش‌ها و مشاوره‌ها و توسل‌ها نشد. سزارین شدم. از اونجایی که اصلاً خودم رو برای سزارین آماده نکرده بودم، دچار فشار روحی سنگینی شدم. تا مدت‌ها از خیابونی که توش بیمارستانم بود رد نمی‌شدیم، چون با یادآوری خاطرهٔ سزارین حالم بد می‌شد و دوباره کلی زمان می‌برد تا روبه‌راه بشم.😥 این حس و حال همراهم بود تا بارداری دوم. با کمک‌های روحی همسرم بالاخره پذیرفتم که حتماً صلاحم نبوده و دلم راضی شد به اون‌چه خدا مقدر کرده برام. برای دومین زایمان هم نظر دکترها این بود که احتمال زیاد امکان زایمان طبیعی نیست و من با پذیرش کامل سزارین شدم. با دکتر و اعضای اتاق عمل مشغول شوخی و گفتگو شدم تا استرس فضای اتاق عمل حالم رو خراب نکنه. با شنیدن صدای گریهٔ گل پسر و لمس صورت نازش روی صورتم، اتاق عمل یه تیکه از بهشت شد برام.😍 موعد سومین بارداری هم رسید و من خوشحال و شاد و خندان دکتر مورد نظر و بیمارستانی که ملاک‌های سختگیرانهٔ من رو داشت پیدا کردم و رفتم اتاق عمل تا بعد از دو تا گل پسرا، دخترمو به دنیا بیارم. یا به‌عبارت دقیق‌تر دکتر دخترمو به دنیا بیاره.😁 ولی عمل اون‌طور که انتظار داشتم پیش نرفت...😢 بدون اراده بی‌وقفه و با همهٔ توانم فریاد می‌زدم: یا زهرا یا زهراااا یااا زهرااا و بیهوشم کردند. داخل بخش بودم که بیدار شدم. هنوز صدای خودم که مادرمون رو صدا می‌زدم توی گوشم بود. از اینکه لحظهٔ تولد دخترم خواب بودم ناراحت بودم. سریع گفتم بیارید ببینمش. و دنیا دوباره بهشت شد برام.💛 از همون لحظه تصمیم گرفتم هیچ‌وقت به ثانیه‌های اتاق عمل فکر نکنم تا فراموش کنم چی گذشت بهم. دلبری‌های دخترک هم اومد به کمکم تا اصلاً فرصت نکنم به چیزی فکر کنم. تا همین چند روز پیش... یه مامای مسن مهربون رو دیدم. می‌گفت هر بچه شیعه‌ای که می‌خواد زایمان کنه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) میاد بالای سرش، میاد کمکش... نمی‌دونم این حرفش سند داشت یا حس درونیش بود. ولی ذهن من با سرعت برق رفت به سه ماه پیش و اتاق عمل و فریادهای یا زهرا... اصلاً چرا تو اون شرایط خاص فقط ذکر یا زهرا به لبم اومد؟ اصلا مگه می‌شه عنایتی از طرف خودشون نباشه و من توفیق پیدا کنم که نام مبارکشون رو به زبان بیارم؟ حالا هر روز دوست دارم یاد ثانیه‌های اتاق عمل بیفتم... دوست دارم تصور کنم که بانو اومدن کمکم، دست نوازش به سرم می‌کشن تا آروم بشم. تصور می‌کنم که به دکتر کمک کردن تا شرایط رو مدیریت کنه و مشکل حل بشه. از الان مشتاق لحظات زایمان بعدی‌م هستم.🤚🏻 دوباره من، اتاق عمل، مادرم زهرا... و صدای گریهٔ یه بچه شیعهٔ دیگه.🤩😍 🍀🍀🍀 *کانال مادران شریف ایران زمین* @madaran_sharif
«معجزه‌ها شنیدم از این ماجرا...» (مامان آقا ۲۵، آقا ۲۰، خانم ۱۰، آقا ۵ ساله) روغن ریخته تمام حرکات و سکنات و ریز و درشت زندگی ماست؛ اگر خرج آقاجانمان نشود. شخصی به امام رضا گفت: «آقا جان دعایم کنید» امام مهربان ما فرمودند: «روزی ۱۰۰ بار!!!!! دعایت می‌کنم» امام حواسش به من هست، به ما به شما با اسم شناسنامه‌ای‌مان اما ما طفلان گریز پایی هستیم که نمی‌دانیم. همیشه خودم را مثل بچه‌های ۴ ساله در حرم مشهد می‌بینم که بچه می‌رود، از پدر و مادر دور می‌شود، و ذوق می‌کند ازین دوری... غافل ازینکه پدر و مادر مهربان قدم به قدم مراقب او هستند و لحظه‌ای چشم از او بر نمی‌دارند. ایمان دارم که آقا جانم حواسش به من هست به بچهٔ من، به سفرهٔ من، وگرنه دراین روزگار پر فتنهٔ بلاخیز آخر‌الزمان من چکاره ام اگر دستگیری امام نباشد؟! یادم باشد! می‌شود فرزندم ارتباط دلی تمام وقت با امام داشته باشد. وقتی من خانه‌ام را موکب ببینم و از کارهای روزانه غر نزنم. و فرزندم تفاوت این دو را از من مادر ببیند چه حس قشنگی نسبت به امام خواهد داشت؟! پدر شهیدی پسر ۱۱ ساله‌اش را دعوا کرده بود. نمی‌دانم کتک هم زده بود یا فقط تندی کرده بود. شب خواب حضرت ولیعصر را دیده بود که: «چرا با سرباز من تندی کرده‌ای؟» من مادر اگر فقط شک کنم، اگر فقط احتمال بدهم، این افراد حاضر در جامعهٔ خانوادهٔ من از من بیشتر و بهتر یار امام هستند، چه زیبا خدمت می‌کنم. راستی کسی را می‌شناسم که ایام حج که می‌شود، به‌ویژه روز یکم ذی‌الحجه، آش پشت پای حضرت ولیعصر را در خانه‌اش می‌پزد... با ذوق به بچه‌هایش می‌گوید: «ما امسال حاجی داریم... اماممان به حج مشرف می‌شوند این آش پشت‌پای حج امام است...» هر روز صبح بچه‌ها صدقه می‌دهند تا مسافر عزیز به سلامت باشند. زنان و مادرانی را سراغ دارم که هر صبح که بیدار می‌شوند، حضرت را به منزلشان دعوت می‌کنند و بعد طوری به کارهای خانه می‌پردازند که گویی مهمان عزیزی دارند و اما معجزه‌ها شنیدم از این ماجرا... 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif