eitaa logo
🧕🏻مامان‌ باید‌ شاد‌ باشه 🇱🇧🇮🇷🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
64 فایل
. 🌻﷽🌻 اینجا مادران میدان دار عرصه تربیت اند. استفاده از مطالب کانال با ذکر سه صلوات بر محمد و آل محمد آزاد است. 💌ارتباط با ما: @ShiraziSNSF @madarane96
مشاهده در ایتا
دانلود
صلوات شعبانیه یادگار امام سجاد (علیه‌السلام) سفارش شده توی ماه شعبان، مقارن با اذان ظهر خونده بشه. به وقت عاشقی❤️ "مامان باید شاد باشه" @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠با توکل به خدای مهربون 🌸سال نو 💠تقدیری سراسر خیر، برکت 🌸خرسندی،سلامتی خوشبختی 💠سعادت دنیا و آخرت،توشه 🌸زندگیت باشه "مامان باید شاد باشه "
🦒🦓دور هم خوش میگذره ✍ نویسنده: فرهاد حسن زاده 👇🏻👇🏻👇🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن دعای هفتم صحیفه سجادیه دعا یادت نره مامان جون🤲 "مامان باید شاد باشه" @madaranee96
🧕🏻مامان‌ باید‌ شاد‌ باشه 🇱🇧🇮🇷🇵🇸
مامان جون، اهل رمان خوندن هستی؟📚 #فرنگیس رو خوندی؟ میای با هم این رمان عالی رو بخونیم؟🤓 هر شب یه تک
قسمت بیستم فصل چهارم ابراهیم و رحیم، همان اوایل انقلاب، وقتی که سپاه تشکیل شد، رفتند و عضو شدند. تفنگ را که توی دستشان می‌دیدم، با حسرت نگاهشان می‌کردم و می‌گفتم: «خوش به حالتان!» سال ۱۳۵۹ بود. تازه نوزده سالم شده بود. روی مزرعۀ مردم مشغول کار بودیم. تابستان تازه تمام شده بود. خرمن‌ها را جمع کرده بودیم و می‌خواستیم برای پاییز آماده شویم. گه‌گاه صدای دامب‌ودومبی از دور می‌شنیدیم. مردهای ده که جمع می‌شدند، می‌گفتند: «صدامی‌ها می‌خواهند حمله کنند.» برادرهایم رحیم و ابراهیم رفتند و دورۀ آموزش نظامی‌ ‌دیدند. رحیم بیست‌ویک سالش بود و ابراهیم شانزده سال داشت. هر دو شبیه هم بودند؛ هم از نظر قیافه و هم رفتار. هر دو قدبلند و قوی‌هیکل بودند. اصلاً خانوادگی همگی قدبلند و قوی‌هیکل بودیم. با همان لباس‌های کردی‌شان می‌رفتند. گاهی که می‌آمدند، با نگرانی از شروع جنگ حرف می‌زدند. مادرم نگران بود و دائم به آن دو تا می‌گفت: «کم این طرف و آن طرف بروید. می‌ترسم بلایی سرتان بیاید.» رحیم و ابراهیم چیزی نمی‌گفتند، ولی معلوم بود نگران هستند. یک بار از رحیم پرسیدم: «چرا جنگ؟ مگر ما چه کرده‌ایم؟» رحیم خوب از این چیزها سر در می‌آورد. جواب داد: «عراق می‌خواهد از مرز قصرشیرین حمله ‌کند.» ترسیدم. به سینه زدم و گفتم: «براگم، مواظب خودتان باشید.» رحیم که انگار ترس را توی صورت من دیده بود، گفت: «مگر بمیریم و اجازه بدهیم این‌ نمک به حرام‌ها خاک ما را بگیرند.» قصرشیرین به گیلان‌غرب نزدیک بود و گاهی صدای بمب‌هایی را که در قصرشیرین می‌افتاد، می‌شنیدیم. مردها عصبانی بودند و ناراحت. زن‌ها و بچه‌ها هم دلهره داشتند. مردها می‌گفتند: «مگر ما بی‌غیرت باشیم که سربازهای عراقی این‌قدر راحت بخواهند کشور ما را بگیرند.» دیگر دست و دلمان به کار نمی‌رفت. شب و روزمان شده بود حرف زدن دربارۀ صدای بمب‌ها و توپ‌هایی که می‌شنیدیم. گاهی مردمی‌ را می‌دیدیم که از قصرشیرین می‌آمدند و با مقداری وسایل، از روستای ما رد می‌شدند. چون گورسفید مابین قصرشیرین و گیلان‌غرب بود، زیاد آن‌ها را می‌دیدیم. یک بار خانواده‌ای را دیدم که هراسان بودند. خسته و خاکی و پیاده بودند. مردِ آن‌ها با ترس گفت: «خواهر، می‌شود‌ آب و نان به ما بدهید؟» سریع رفتم خانه و برایشان آب و چند تا نان ساجی آوردم. بچه‌ها‌شان با حرص نان‌ها را می‌خوردند. تعارفشان کردم بیایند خانه. قبول نکردند. گفتند باید بروند. پرسیدم: «چه خبر است؟» زن، که بچه‌اش را بغل کرده بود، گفت: «خواهر، خدا کند که نبینی. تمام شهر شده خرابه. دارند جلو می‌آیند. اگر به شما برسند، دیوانه می‌شوید. تا خبری نشده، فرار کنید. نمانید اینجا.» فهمیدم جنگ دارد شروع می‌شود. می‌گفتند عراقی‌ها همه جا را بمباران می‌کنند. خمپاره به شهر می‌خورد و مردمِ زخمی‌ را به قرنطینه می‌برند. قرنطینه جای بیماران و زخمی‌ها بود. هر چه اصرار کردم استراحت کنند و بعد بروند، قبول نکردند. با تعجب می‌پرسیدند: «چرا شماها فرار نمی‌کنید؟! آن‌ها خیلی نزدیک‌اند.» خندیدم و گفتم: «فرار کنم؟! کجا؟ خانۀ من اینجاست.» یکی از مردهای ده، با ناراحتی سر رسید و پرسید: «فراری‌ها بودند؟» با تعجب پرسیدم: «منظورت چیست؟» گفت: «ببین چطور فرار می‌کنند؟ این‌ها چرا باید بروند؟» با ناراحتی گفتم: «بس کن. تو که به جای آن مرد نبودی. بیچاره با بچه‌هایش و زنش چه ‌کار کند؟» بمب‌اندازی‌ها انگار تمامی نداشت. وقتی خبر حمله جدی‌تر شد، مردم گورسفید دور هم جمع شدند. مردها ناراحت بودند و می‌گفتند غیرت ما قبول نمی‌کند که دشمن خاک ما را بگیرد و ما اینجا راحت بنشینیم. می‌خواهیم برویم بجنگیم. پسردایی‌ام عباس رو به بقیه گفت: «ننگ است برای ما که اینجا بنشینیم و ببینیم اجنبی به خاک و ناموس و شرف ما حمله کرده باشد. باید برویم و جلو‌شان را بگیریم.» مادرم دنبالم فرستاد که فرنگیس، اگر آب دستت است بگذار زمین و بیا. فهمیدم کار مهمی ‌دارد. با عجله روسری‌ام را سر کردم و با شوهرم به آوه‌زین رفتیم. به خانه که رسیدیم، دیدم مادرم ناراحت نشسته و دستش را به زانو گرفته. پدرم هم به پشتی تکیه داده بود. رحیم و ابراهیم با مادرم حرف می‌زدند. مادرم تا مرا دید، گفت: «فرنگیس، برس به دادم. پسرها می‌خواهند خودشان بروند جلوی صدام را بگیرند.» دستش را گرفتم و گفتم: «نگران نباش، بگذار ببینم چه خبر است.» "مامان باید شهید پرور باشه" @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂 شب اول سال جدیدِ ... میون دغدغه هایِ رنگارنگت بعد از این نو شدن‌ها ، تڪوندن‌ها دور ریختن‌ها و شستن‌ها توی این ساعات اول سال، واسه دلت یه کاری کن ... بتڪون ؛ غبارِ غم و اندوه رو بشور ؛ زنگارِ بغض و ڪینه رو دور بریز تمامِ انرژےهایِ منفے رو با دلت تجدیدِ بیعت ڪن باور ڪن هیچ نوشدنے آرامش نمے یاره واسه یه بار هم ڪه شده دلِت رو نو ڪن ... 🌸 سـال جـدیـدت پربرڪت.. 🌸 و حـال دلتـ همیشه خـوب.. 🌸شبت بخیر مهربانو... "مامان باید شاد باشه" @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وعده ما تا جمعه ظهور🌼 هر روز بعد از نماز صبح صلوات خاصه حضرت مادر "مامان باید شاد باشه"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وعده ما تا جمعه ظهور🌼 هر روز بعد از نماز صبح صلوات خاصه حضرت مادر "مامان باید شاد باشه"
••° هر صبح یک فنجان چای فریاد می زند که این زندگی هنوز با حضورت داغ است♥️ صبحت بخیربانویی😍👋 @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕ اعتیاد اینترنتی در کمین کودکان و نوجوانان 🔸سرهنگ علی محمد رجبی رئیس مرکز تشخیص و پیشگیری از جرایم سایبری پلیس فتا در گفت‌وگو با باشگاه خبرنگاران جوان: 🔹اعمال راهکار‌هایی در راستای نظارت، کنترل و درمان اعتیاد اینترنتی کودکان توسط والدین امری لازم و ضروری است. 🔹والدین باید تعاملات اجتماعی و خانوادگی کودکان خود را در محیط پیرامون افزایش دهند. 🔹برای کودکان زمان مشخصی را بابت استفاده از اینترنت و فضای مجازی تعیین کنید و بر روی فعالیت آن‌ها نظارت کافی داشته باشید. 🔹اگر زمان استفاده از اینترنت توسط والدین کنترل نشود ممکن است فرزندان دچار آسیب‌هایی مانند اعتیاد اینترنتی، افت تحصیلی، خطرات جسمی و روحی شوند. @madaranee96
🌸🍃 مامان جون امروز بچه هارو به نهایت شادی برسونید ...😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مامان جون بریم سراغ یه ناهار خوب و خوشمزه مخصوصا برای بچه ها😌👌 عید رو بهترین رقم بزنید☘ @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 ای فرزند آدم؛ زمانی که میبینی خداوند انواع نعمت هارا به تو میرساند، درحالیکه که تو معصیت کاری، بترس !! ❤️❤️❤️ 🌱 @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مثلا … آرامشـ بعد دعآ🤲📿 @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن دعای هفتم صحیفه سجادیه دعا یادت نره مامان جون🤲 "مامان باید شاد باشه" @madaranee96
🌸 بهار و عیدی ✍ نویسنده: مهری ماهوتی 👇🏻👇🏻👇🏻
بهار و عیدی.mp3
3.04M
🎀 قصه‌های خاله زهرا 🕰 ۳:۰۹ دقیقه @yekiboodyekinabood "مامان باید قصه‌گو باشه" @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا