eitaa logo
مادَرانه سَبزِوار
234 دنبال‌کننده
387 عکس
60 ویدیو
1 فایل
برای عضویت در گروه مادرانه مرکزی سبزوار به آیدی زیر پیام دهید: @Zeynab_7368 آدرس پیج و کانال روبیکای ما: @madaraneh_sbz99
مشاهده در ایتا
دانلود
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ🏴 بوی محرم از هر کوی و برزنی به مشام می‌رسد هر درب خانه ای را که نگاه میکنی نشانی از علمدار حسین است🏴🏴🏴 امسال هم رزق مادرانه ای ها،روضه مقاومت است اولین روز روضه را جوانه های روئیده بر پیکر مادرانه (مادرانه حضرت سمیه 'س' و مادرانه نورا )پرچمدار شدند. طبق ساعت مقرر مادران از راه میرسند و در خانه عطر اسپند و مداحی به دل و جان می نشیند.🖤🖤 مراسم با سخنرانی خانم عباسی با موضوع مادران و ظرفیت های تربیتی محرم شروع می‌شود و همه به قول خاله مرضیه🧕 دوگوش میشن و بادقت به صحبت های خانم عباسی گوش میدن و به سوال هاشون هم جواب. بعد از سخنرانی مداح عزیز با نوای گرمشون محفل رو حسینی کردن.🏴 حالا رسیدیم به پذیرایی😋 بعدشم می‌رسیم به قسمت جذاب معرفی کتاب📚📖 که یکی از مادران بزرگوار کتاب لمعات الحسین علامه طهرانی و زیارت عاشورا اتحاد روحانی با امام حسین استاد اصغر طاهر زاده رو معرفی کردن . حسن ختام روضه اباعبدالله هم سینه زنی بچه ها بود که مربی های کودک کوچه درست کردن و بچه ها سینه زدن.✋ و در پایان هم مادران در کنار بچه هاشون دودمه ها رو یکصدا خوندن... 🏴🚩 دودمه‌‌های‌ مادرانه‌ای‌ برای‌ روضه‌های‌ مقاومت✊ مادران انقلاب و رهروان زینبیم ما حسینی‌مکتبیم، ما خمینی‌مکتبیم بیرق زهرا به دوش و ذکر زهرا بر لبیم ما حسینی‌مکتبیم، ما خمینی‌مکتبیم پ.ن یه تشکر جانانه از مامانای گل واحد کودک برای نظم جلسه و تشکر از میزبان روضه اباعبدالله 🙏 روزیتون کربلا الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz |♡
دودمه1.mp3
308.5K
🏴🚩 دودمه‌‌های‌ مادرانه‌ای‌ برای‌ روضه‌های‌ مقاومت✊ مادران انقلاب و رهروان زینبیم ما حسینی‌مکتبیم، ما خمینی‌مکتبیم بیرق زهرا به دوش و ذکر زهرا بر لبیم ما حسینی‌مکتبیم، ما خمینی‌مکتبیم الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz |♡
بنت الزهرا: عقربه های ساعت۶:۳۰ 🕡را نشان میدهد. علی غرق در خواب😴 رو تو لباساش غرق ترش میکنم.🧦🧤🧣 خودمم آماده میشم. علی رو پتو پیچ میکنیم و پدرش بغلش می‌کنه و به سمت ماشین می‌ره. کفشامو از جاکفشی بیرون میکشم و لحظه آخر خروج به صفحه شخصی زهرا خانم نگاه میکنم.چشام چهارتا میشه.😳بلاخره پس از ۹ساعتی جواب دادن:(آره میام بیزحمت ساعت ۷بیا دنبالم.) تو ماشین می‌شینم و بعد از چند دقیقه که ماشین گرم میشه. راه میفتیم و تو مسیر زهرا خانم رو سوار میکنیم و راه میایم به سمت. مقصد.🚗🚗🚗 مسیر طولانی نیس و الحمدلله به موقع میرسیم.وارد خونه میشیم .اولین مهمونا ما هستیم .🙃 پس از سلام و احوال پرسی🙂 علی رو گوشه ای دراز میکنم و خودمم یه نفس میگیرم. گوشی و اسپیکر رو آماده میکنم تا صوت پخش کنم.📱🔉 ولی از همون اول بحث سرمای سبزوار تو خونه گرم شده و همه پیگیریم چرا سبزوار سرما🌪🌫 هست و بارش🌧🌨 نیس؟؟🙁 الهام خانم میگه:بچه های من هنوز نمیدونن برف چیه؟فکر ک میکنم میبینم آره علی هم تا یه ماه پیش نمیدونس برف چیه.☹️ همه دست بدعا میشیم که خدا به همین بچه ها رحم کنه.🤲🤲 بحث گرم شده سرما، با ورود خانم سپهری ختم میشه. ساعت ۷:۳۰ نشون میده .🕢 اسپیکر و بلوتوث رو روشن میکنم و دعای عهد رو پخش میکنم هنوز اولش هس با صدای پارازیت تماس📞 و قطع شدن دعا گوشی رو برمیدارم و بلوتوث رو قطع میکنم جواب میدم. طاهره خانم هست و آدرس میخواد.آدرس رو بهشون میدم.(البته به حساب خودم از یه مسیر آسون🤪فک نمی‌کردم طاهره جان آنقدر مسیر یابیش خوب باشه😬) همزمان با تماس نرگس خانم هم با زهرا فسقلی بیدااااار 😍از راه میرسه. دعا رو مجدد پخش میکنم. زمزمه العجل العجل فرا میرسه و صدای دستهایی که از حسرت نبودن اماممون به پاها کوبیده میشود هم به گوش میرسه. 😔😔 اواسط دعا طاهره خانم ها هم از راه میرسن. دعای ماه رجب,و دعای سلامتی آقامون رو هم میخونیم و ندبه با صدای گرم خانم سپهری شروع میشه و همه چند صفحه ای رو میخونن.📖📍 یکی بابغض،بکی با اشک،یکی با ناله... دعا تمام میشه.😢 خانم سپهری مارو به یه شعر و دلنوشته زیبا مهمون می‌کنه که اشک ها هم انگار منتظر شنیدنش بودن تا بی اختیار ببارن.😢😢 پس از اتمام روضه رو پخش میکنم. روضه ای که از فراق و جدایی یک برادر و خواهر نقل می‌کنه. امام حسین(ع)و حضرت زینب(س) چشمها خیسه و دلها آماده برای آخرین لحظات التماس.🤲 دعای فرج پخش میشه و اینجاست ک دیگه دلها وچشمها و قلب ها و تک تک اعضاو جوارحمون التماس اومدنش رو میکنن. خانم سپهری مجلس رو با دعاهای زیباشون ختم میکنن.🤲🤲 همه دور خونه نشستیم و زیر لب فاتحه و صلوات می‌فرستیم که فاطمه خانم مارو دوباره به یه چای مهمون می‌کنه.☕️☕️ دختر خانومای گل الهام هم میرسن.😍😍 علی هم از خواب بیدار میشه 😴و زهرا کوچولو هم ک دور تا دور خونه دنبال قندون.🍚 زهرا خانم کتاب رو از کیفش در میاره و شروع می‌کنه به معرفی(البته من اینجاشو نبودم رفتم به امورات علی رسیدگی کنم.تا رسیدم تموم شد😐😐) سفره زیبا و رنگی رنگی رو پهن میکنیم. منتظریم ببینیم چی میاد سر سفره(شکموها) اخ اخ اخ😋😋😋 جاتون خالییی.😉😉 نون روغنی صدیقه خانم پز.🥧🥧🥘🥘 بانی حسابی برای مهموناش سنگ تموم گذاشته بود و شب قبل با دستهای پر مهرش😘 برامون نون روغنی پخته بود. فاطمه زهرا خانم ماست های زیبا تزیین شده با نعنا وگل رو هم سر سفره می‌ذاره.🍥🍥 نمک🍶 و فلفل🌶 هم خودشون رو توی سفره جا میکنن. اینجاست که فلفل خورها نمایان میشن 😜😜 الهام.طاهره.... نه الهام به اینها راضی نمیشه و می‌ره سس خونگی که بازم مامان صدیقه اش زحمتش رو کشیده رو از یخچال میاره.🌶🍅 بلاخره به به و چه چه سر سفره براه بود. که یهو علی یادش اومد نماز صبحش رو نخونده 🤭و جانمازمو 📿از تو‌کیفم در میاره و شروع می‌کنه به نماز خوندن. زهرا خانم هم هنر عکاسیش گل کرد 📸و صحنه رو سریع ثبت میکنه، ولی باصدا😑، که علی متوجه صدا شد و دیگه نخواست ریا بشه.😁😁 طبق عادت هر هفتمون سفره رو با دعای سفره که از خانم رنجبر عزیزمون😍 یاد گرفتم بدرقه میکنیم. و هر کدوممون راهی خونه خودمون میشیم. 🚙🚙🚙 اینم از گزارش دعای ندبه جمعه۲۱بهمن ماه۱۴۰۱ منزل خانم عربشاهی عزیز. ان شاالله خدا ازشون قبول کنه.🤲🤲 @madaraneh_sbz
🏴🚩 روضه‌های مقاومت👇 ""🤚 ⚜ به روضه‌هایی می‌اندیشیم که روزنه‌هایی باز کند برای زندگی امروزمان و به یادمان بیاورد که: 📌صحرای بلا به وسعت تاریخ است و کار به یک «یا لیتنی کنت معکم» ختم نمی‌شود. ✅ ویژه مادران و فرزندان (دختران تمام سنین و پسران زیر ۸ سال) 1⃣ اولین روضه مقاومت👇 عنوان گفتگو: بانی: جوانه‌ی "سربازان روح‌الله" و جوانه‌ی "کوثر" زمان: شنبه، ۱۱ محرم، ساعت ۱۷ 2⃣ دومین روضه مقاومت👇 عنوان گفتگو: بانی: جوانه‌ی "مصباح" و جوانه‌ی "مشکات" زمان: دوشنبه، ۱۳ محرم، ساعت ۱۷ 3⃣ سومین روضه مقاومت👇 عنوان گفتگو: بانی: جوانه‌ی "حضرت سمیه‌س" و جوانه‌ی "نورا" زمان: چهارشنبه، ۱۵ محرم، ساعت ۱۷ 〽️ برای برگزاری روضه‌های مقاومت (تهیه اقلام فرهنگی، پذیرایی، صوت، واحد کودک، فضاسازی و....) نیازمند کمکهای نقدی و غیرنقدی مادران عزیز هستیم. بانک تجارت به نام زهرا عباسی ۵۸۵۹۸۳۱۲۰۵۲۰۹۶۶۰ ✅ لازم به ذکر است چنانچه کمک‌های جمع‌آوری شده، مازاد هزینه‌های روضه باشد، مبلغ باقی‌مانده صرف فعالیت‌های مادرانه می‌شود. الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
دودمه1.mp3
308.5K
🏴🚩 دودمه‌‌های‌ مادرانه‌ای‌ برای‌ روضه‌های‌ مقاومت✊ مادران انقلاب و رهروان زینبیم ما حسینی‌مکتبیم، ما خمینی‌مکتبیم بیرق زهرا به دوش و ذکر زهرا بر لبیم ما حسینی‌مکتبیم، ما خمینی‌مکتبیم الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
🔴 آیا در برابر سوالات و شبهات اطرافیان در مورد انقلاب و نظام، پاسخی ندارید؟ 🔴 آیا بارها وسط بحث های سیاسی و‌اجتماعی، دوست داشتید ذهن هایی که دشمن منحرف کرده را بیدار کنید ولی اطلاعات ناقص مانع شده؟ 🔴 آیا آگاه شدن و آگاه کردن را وظیفه دینی و اجتماعی خود می دانید ولی نمی‌دانید چه منابعی معتبر است؟ دیگر نگران نباشید! 🟢 واحد تبیین مادرانه سبزوار برای شما برنامه دارد! تا روز انتخابات، قرار است سه شنبه هر هفته دور هم جمع شویم مستند و فیلم ببینیم 📺 با هم گفتگو کنیم و خود را مجهز کنیم که در جنگ روایت ها ، مجاهد عرصه تبیین شویم انشاالله 💪 پس وعده دیدار ما: سه شنبه ها ساعت ۱۶ بیهق ۱۸، بن بست فقاهتی، حسینیه هنر سبزوار 🔶 این هفته ( سه شنبه ۳ بهمن ) 🎞 مستند تغییر ماموریت روایتی از آغاز یک تغییر بزرگ ، از یک ما توانستیم زمان : ۵۵ دقیقه ❌ ویژه بانوان 🔷 بیایید تک خور نباشیم و دست دوست و آشنا و همسایه را هم بگیریم و پای این سفره بیاوریم. 🟢 فقط کافیست اینجا ثبت نام کنید:👇 @M_mhvmr ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
در عین ناامیدی 😔😔هشتک مسافر و حضور را در گروه ندبه های مادری زدم. چند دقیقه ای منتظر بودم خبری نشد وگوشیم خاموش شد و شارژر هم نداشتم. با امیدی که توی دلم بود خوابیدم.😇😇 برای نماز که پاشدم از همسرم خواستم که از تو ماشین برایم شارژر بیارند نمازم را خواندم و گوشیم را سریع به شارژ زدم وقتی روشن شد سه نفر از راننده های عزیز و مهربون پیام داده بودند.😍😍 با یکی هماهنگ کردم و و از دو نفر دیگه هم تشکر کردم.🙏🙏🙏 مشغول آماده کردن پسر کوچولو و خودم شدم.بعد از زنگ دوستم پتو را پیچیدم دور بچه ام و از خونه آمدم بیرون. سوار شدم و همراه با مادران ندبه خوان راهی شدیم.🚙🚙 دعای ندبه ی این هفته در شهرک و منزل خانم حسینی بود،با ورودمان دعای عهد هم در حال پخش بود. به مناسبت میلاد امام سجاد علیه السلام🎊🎊🎉🎉🎉 خانه خیلی زیبا با بادکنک های سبز و سفید و شرشره تزئین شده بود.💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚 بعد از دعای عهد صوت دعای ندبه که مداح از سوریه و حرم حضرت رقیه جان سلام الله علیها قرائت می کرد پخش شد.😭😭 خانه پر بود از مادران دل خسته ای که از فراق مولا و صاحبشان به امید نگاه گل نرگس دور هم جمع شده بودند و در این میان کم نبودند مادرانی که کودکی در آغوش داشتند و در گوش شان لالایی انتظار را زمزمه می کردند. بعد از دعای ندبه دعای فرج پخش شد و بغض های در گلو مانده راهشان را روی صورت مادران منتظر پیدا کردند و آرام آرام پایین آمدند.😢😢😢 بعد از دعا دودمه ها خوانده شد.درست است که من دومه های قبلی را بیشتر دوست داشتم مخصوصا موقعی که به سینه می کوبیدیم و فریاد می زدیم: از غصه ی دوری تو بر لب رسیده جان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان اما هنوز هم هستند مادرانی که باتمام وجود تک تک کلمات را فریاد می زنند و هنوز با آه و اشک ثابت قدم بودن را از آقا و مولایشان درخواست می کنند.🥺🥺 واما صحبت های بعد از دعا. نشستیم پای صحبتهایی که انگار قصه ای بود از قصه های هزار و یکشب.📖📖 قصه ی گنده لاتی که برای خودش توی شهر دم دستگاهی ساخته بود و راه نفس شهر را با دستوراتش و فرمایشاتش بند آورده بود.گنده لاتی که اگر کسی قصد کوچکترین اعتراضی را داشت نوچه هایش را اجیر می‌کرد تا به خدمتش برسند. اما قسمت جالب ماجرا آنجا بود که پهلوانی از راه رسید و بساط گنده لات و نوکر و نوچه هایش را به هم زد و مردم را با خود هم صدا کرد.💪💪 به آنها جرات طوفان داد که دستهای پر خون گنده لات و نوچه هایش را از روی گلوهای گرفته شان بردارند و نفس های تازه را وارد شهر کنند.واین شد که گنده لات فرار کرد و پهلوان و مردم آزاد شدند.🙌🙌 آن پهلوان کسی نبود جز امام خمینی ره عزیز که با انقلاب مردم را با اسلام و دین آشنا کرد. ولی داستان ادامه داشت وقتی که نوچه ها و گنده لات و همفکرانش هنوز دست بردار نبودند و هر روز به بهانه ای می خواستند که وارد شهر شوند ولی باز این مردم بودند که پشت پهلوان ایستادند و هنور هم ایستاده اند. بعد از داستان جالب و جذاب ،زهرا خانم عباسی کمی درباره وظیفه ی مادران ندبه خوان برای انتخابات صحبت کردند و بعد هم به پرسش های یکی از عزیزان و شبهات جواب داده شد. بعد هم سفره ی زیبای صبحانه پهن شد.🤩🤩🤩🤩 سالاد خوشمزه و خوش رنگ پیازچه با سس مخصوص خانم حسینی😋😋😋 و پنیر و سبزی تازه همراه با کیک و شکلات ها صدای همه را به تحسین و به به و چه چه بلند کرد. در حین صبحانه هم مولودی های زیبا پخش می‌شد. بعد از صبحانه هم دعای پایان سفره خوانده شد و سفره با همکاری مادران جمع شد و همه یکی یکی و چند تا چند تا با تشکر از صاحبخانه ی خوشرو و خندان راهی خانه های خود شدند.😌😌 لّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
ماه شعبان از راه رسید و ولادت‌ها پشت سر هم بودجوانه مصباح تصمیم گرفت روز پنجشنبه ۵ شعبان ولادت امام زین العابدین علیه السلام که ولادت حضرت ابوالفضل علیه السلام و ولادت امام حسین علیه السلام که روزهای قبل بود را با هم جشن بگیریم. روز جشن رسید من که همیشه دغدغه بچه‌هامو داشتم سخت بود مسئولیتی قبول کنم این دفعه به لطف دوست عزیزم که تازه اومده سبزوار خیلی راحت بدون دغدغه گزارش، عکس را دقیقه ۹۰ قبول کردم.وراهی خونه دست عزیزم شدیم. جشن با جمعی از دوستان جوانه مشکات و بر بچ شهرک اومده بودن شروع شداول دعای توسل به نیابت ازفرج امام زمان عجل الله و و سلامتی خواهرزاده خانم لطفی خونده شد‌. دوستان یکی بعد از دیگری از راه می‌رسیدند بچه‌ها با دو تا از مادرای عزیز که مسئول بازی کودکان بودن رفتن اتاق و بازی وقصه شروع شد قصه ی جنگلی بود که بچه ها به عنوان حیوونای مختلف توش نقش آفرینی میکردن قصه گو گفت توی جنگل سرسبز حیوونای مختلف زندگی میکردن و از بچه ها میخواست صدای حیوونی که انتخاب کردنو در بیارن مثلا قصه گو میگفت تو این جنگل یه شیر🐅 قوی داشت شیر غرش میکنه بعد میگه بچه ها ولی این جنگل چند وقته که خیلی کثیف شده باید یکی انتخاب بشه که به امور جنگل رسیدگی کنه و هواسش باشه جنگل تمیز بمونه حالا بین شما کی میتونه این کارو انجام بده همه حیوونا میگفتن ما تازه ببینشون دعوا هم شد 😂 قصه گو گفت هرکس بیاد اینجا بگه اگه نماینده شد چه کاری برای جنگل انجام میده یکی گفت مراقبم آشغال نریزن یکی میکفت نمیزارم آب رودخونه ها کثیف بشه خلاصه از بچه ها خواسته شد به حیوونی که دلشون میخواد نماینده بشه رای جمع کنه شما باید با دقت یه نفر و انتخاب کنید که به فکر جنگل باشه و براش تلاش کنه خلاصه با رای گیری بچه هاخروس 🐓انتخاب شد و همگی براش کف زدن قصه گو به خروس گفت درسته که شما به عنوان نماینده انتخاب شدی ولی حواست باشه کارت از این به بعد خیلی سخته میشه و باید برای نظم دهی و مدیریت جنگل تلاش کنی(ممنون از واحد کودک به خاطر این قصه ) خانم خاتمی عزیز نقش مادربودنشو هم انجام میداد که بچه رو پا تکون میداد که بخوابه شروع کردن صحبت کردن برای مادران عزیز که در مورد انقلاب اسلامی. انتخابات.نقش زن در جامعه. رسید به وقت چای وشیرینی خوردن☕️🍰 😋 پفیلا که صاحبخانه عزیز زحمت کشیده بودن.و در همان حال خوردن دوتا از خانومای عزیزکه برامون مولودی کردن ودف زدن 👏 و یکی از مادران یکسری کارهای فرهنگی آورده بودن برای نیمه شعبان(ریسه.کتیبه)که مادران عزیز خریداری کردن. ودرپایان دعای امام زمان عجل الله برای فرج مولامون خونده شد. تشکر از همه دوستان که زحمت کشیده بودن اومدن وکمک کرده بودن و همچنین از آقا مهدی که خونه رو تزیین کرده بودن. لّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
دورهمی های چهارشنبه جوانمون این هفته به خاطر این که شب عید می افتاد شد سه شنبه شب اول قرار بود به مناسبت تکلیف یکی از گل دخترا بریم منزل ایشون ولی به خاطر شهادت برنامه عوض شد میزبان اعلام آمادگی کردن و مدیر هم اعلام کردن برنامه با محوریت ۲۲ بهمن باشه ساعتای ۴و نیم دوستان تشریف آوردن مدیرمون نتونستن بیان به خاطر کسالت دخترگلشون اما برا هماهنگی کارها خیلی زحمت کشیدن و از دور همه چی رو هماهنگ کردن با اومدن بقیه مامان ها راجع به جهاد تبیین ،انتخابات و... صحبت میکردیم بچه ها هم بازی میکردن و واحد کودکمون برا بچه ها برنامه شون رو آماده میکردن در ضمن قرار شد دورهمی هامون منسجم تر باشه و باید بگم تو همین مدت هم پیشرفت خوبی داشتیم😊😊 هم منظم تر شدیم و هم بیشتر اعضا تو دورهمی ها هستن خدا رو شکر اما چون خوب همدیگه رو نمیشناسیم قرار شد تو گروه جوانمون صندلی داغ بزاریم 😍😍 تا بهتر همدیگه رو بشناسیم بیشتر هدفمنش کنیم و برا اینکه انشالله خوب پیش بریم خیلی کمال گرا نشیم که خدایی نکرده با نرسیدن بهشون ناامید بشیم واحد کودکمون هم دست به کار شد. همون اول روبان هایی که به رنگ پرچم عزیزمون گرفته بودیم دور مچ دست بچ ها بستیم و قرار شد با همون روبان ها توی راهپیمایی شرکت کنند بعدش یک بازی جذاب بین بچه ها برگزار شد. بعد از بازی هم یک قصه از امام موسی بن جعفر صلوات الله علیه گفته شد که بچه ها خودشون هم نکته ی آخر رو بیان کردند که هیچ وقت حتی اگر گناه یا خطا یا اشتباهی کردیم نباید از اهل بیت علیهم السلام رو برگردونیم. واما قسمت جذاب برنامه مسابقه بادکنک بترکانی 😎😎😎بود. تعدادی بادکنک به نخ شده بودند و روی پرده نصب شده بودن و بچه ها بعد از ترکاندن بادکنک ها که خیلی هم براشون جذاب بود باید سوالهای توی بادکنک ها رو میخوندن و بهش جواب می دادند.سوال ها بیشتر مربوط به وقایع انقلاب بود. حروف ابتدای جواب ها روی یک تخته وایت برد توسط یکی از مادرها نوشته می شد و با کنار هم قرار دادن اونها باید جمله ی رمز توسط بچه ها پیدا می شد. در آخر بچه ها با کنار هم قرار دادن حروف جمله ی رمز رو پیدا کردند. امید من به شما بستانی هاست.امام خمینی ره 👏👏👏 بعد هم این جمله ی امام خمینی رو با صحبت های رهبر عزیزمون گره زدیم و یکی از مامان ها بهشون توضیح داد که شما دبستانی هایی که امید اون روزهای امام خمینی بودین همون دهه هشتاد ها و نودی هایی هستین که چشم امید رهبر به شماست. بعد هم جایزه های مسابقه ی کتابخوانی سیب آخر که به مناسبت شهادت حاج قاسم بود به بچه ها اهدا شد. و ود آخر مامانا و بچه ها همه جا رو مرتب کردن و اندک اندک راهی خونه هاشون شدن. لّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 شب قبل از انتخابات، مادران‌ میدان جمهوری در زیر برف و سرما، در بین مردم برای دعوت به مشارکت در انتخابات💪 الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡