مادَرانه سَبزِوار
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار، بسی فتنه زیر سر دارد
تو در هجوم حوادث، صبور باش، صبور
که صبر میوۀ شیرینتر از ظفر دارد.
بعد از یک هفته نگرانی و دلواپسی که ایا این هفته ندبه قسمتم میشود؟ یا نه! دانه به دانه از خطاهای ریز و درشت در طول هفته ام که شاید مانع حضورم شود استغفار کردم .
در گروه ندبه، بازار هشتکِ #حضور ، #مسافر و #راننده داغ بود.این هفته اما در ندبه های مادری یک برنامه ی ویژه پیش رو داشتیم.نقطه ی شروع یک رزم و جهاد از نوع مادرانه با میل و کاموا! میل و کامواهایی که قرار بود به یاری مردم مظلوم لبنان و غزه بروند.با رشته های محبتی که بهم تنیده میشوند و نخ های گسسته ای که بهم پیوند میخورند و یکپارچگی و یک دلی را برایمان به ارمغان می آورند، برای براندازی ظلم و رسیدن منجی بشر انشاءالله.
در تب و تاب هماهنگی های ندبه و توسلات شب جمعه ای، خبر شهادت مجاهد غیور فلسطینی یحیی سنوار رسید.از اینکه پیکر دست عدوست دلم گرفت ما از پیکر مانده دست عدو خاطره ی بد داریم.لا یوم کیومک یا اباعبدالله به یاد پیکرهای خرد شده زیر سم اسبان.
شبی که با اشک و آه صبح شد. عقربه های ساعتی که به شماره افتاده بودند. لحظه ی آمدن راننده ی عزیز رسیده بود.بعد از سوار شدن همه ی مسافران راهی ندبه مادری شدیم.
هر هفته. هر جمعه .خانه به خانه .روضه به روضه. در پی مولای غریبی که سالهاست در پس پرده ی غیبت است و درد فراقش این روزها ما را به اضطرار انداخته است.
ابتدای صوت دلنشین ندبه بود که رسیدیم.میزبان عزیز را دیدم که فرزند کوچکش در آغوشش بود .خوب خاطرم هست که تقریبا سال گذشته ندبه منزل همین عزیز بودیم در حالی که منتظر آمدن تو دلی شان بودند.آری رسم عاشقی همین است در هر حال و موقعیتی از حرکت باز نمی ایستی و درد عاشقیت را به دوشت میکشی.
ندبه را با امید و انتظار با چاشنیِ اشک و هق هق به پایان رساندیم .دستهای خالی مان را به سمت آسمان بلند کردیم، مضطرانه برسرمان گذاشتیم و دعای فرج خواندیم.
بعد از آن بساط یاری و نصرت رساندن به جبهه ی مقاومت پهن شد.بعد از دعا و توسل و استغاثه حالا نوبت قدم در میدان عمل بود.این بار با قدرت حرکات ظریف دست ،میل و کاموا قرار بود گامی برای کمک به جبهه ی مقاومت برداریم.مادران کاربلد دورهم نشستند و مشغول شدند. بله با میل و کاموا هم میشود جهاد کرد !میشود زمینه ساز ظهور شد! مادرها همه ی اعتقاد خود را در سرانگشتان با ظرافت خود ریختند .رج به رج به امیدِ ظهور و نصرت بافتند و بافتند.با امیدِ ساختن حماسه ای که او را برساند و دنیا را پر از عدل و داد کند انشاءالله.
همزمان با بافتن کلاه و شال گردن هایی که قرار بود به دست جبهه ی مقاومت برسند و عاقبت به خیر شوند،پای درس امام خمینی از جایگاه و نقش زنان شنیدیم.
بعد از مقداری بافتنی و زمزمه ی دم پایانی با همکاری و مشارکت عزیزان سفره ی صبحانه پهن شد. بر سر سفره ی پربرکت ندبه نشستیم و سوپ خوشمزه ای را نوش جان کردیم . بعد هم راهی منزل شدیم.تا ندبه ی دیگر که انشاءالله قسمتمان شود و در این سنگر توسل و استغاثه باز هم به پا خیزیم و قدمی برای کمک به جبهه ی مقاومت و زمینه سازی ظهور حضرت برداریم.انشاءالله.
#دعای_ندبه
#مهر_۱۴۰۳
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡
#قصهیتولدندبههایمادری
#جمعهچهارمآذر۱۴۰۱
#هیاتانصارالزهرامادرانهسبزوار
کار به جایی رسید که حس کردیم باید گروه مجزایی برای ندبهها بزنیم تا به پیشنهاد یکی از مادران، تعداد شرکت کنندگان در هر ندبه مشخص باشد. اول هشتک #حضور و بعد هشتک #مسافر و هشتک #راننده توی گروه باب شد و ماشیندارها، ماشینندارها را به ندبه میرساندند و دعای خیر برای خودشان میخریدند. یک همدلی و صمیمیت خواهرانه، یک قدم برای تمرین دوران ظهور.
انگار همه دست هم را میگرفتند تا بنشانند دور سفرهی ندبههای مادری. اصلا برای زمینهسازی ظهور، باید همهمان به میدان بیاییم. ندبههای مادری، سفرهای نیست که عدهای آن را پهن کنند و عدهای فقط سر سفره بنشینند. این سفره باید توسط تکتک ما پهن شود. برای رسیدن به این باور و محقق کردن آن کارهایی انجام دادیم.
مثلا وقتی مناسبتی در کار نبود و سخنرانی تبیینی نداشتیم، صوت شرح دعای ندبه را میگذاشتیم وسط و میگفتیم یک نفر گوش کند و بیاید ارائه بدهد. اصلا همهی مسئولیتهای ندبه را میگذاشتیم وسط و میگفتیم بفرمایید مسئولیت، تا تمرین کنیم آماده شدن برای ظهور را و آماده و مجهز شویم. سربازان آقا باید همهفن حریف باشند. قوی و محکم و مطمئن. کاش ندبههای مادری بستر پرورش این سربازان و جریانسازان شود.
همهی نیازهای ندبههای مادری را خودمان تامین میکردیم. حتی زمانی که بانی ندبه، امکان دعوت مداح ندارد و خودمان هم مداحی بلد نیستیم، صوتهای ندبه کارمان را راه می انداخت. اصلا دستگاه صوت ندبه را هم یکی از مادران تامین کرد. کتاب دعاها را مادری دیگر. سفره ها را یکی دیگر و.....
و امروز استعدادها را شناسایی کردهایم و برای هر مسئولیت، یک تیم تشکیل دادهایم که هر جمعه مسئولیتها رو قبول میکنند.
از یک جایی به بعد دلمان همخوانی دستهجمعی مادرانهای با رنگ و بوی امام زمان (عج) میخواست. کمکم نوای دلنشین دم پایانی بر ندبههای مادری طنینانداز شد.
از غصهی دوری تو بر لب رسیده جان
عجل علی ظهورک یا صاحبالزمان
لّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡