بسم الله الرحمن الرحیم
هر سال رزق تربیتی فرزندانم را حوالی همین روزها از دستان شما می گیرم!
شخصیت شما، منش شما، ادب شما همیشه برایم ستودنی است، تربیتی که ثمره اش می شود عباس بن علی معنای واقعی تربیت است.
بانوجان، همیشه و همه جا از ادب پسرتان گفته اند، از اینکه آب روی آب ریخت و تشنه لب ماند!
از اینکه هرگز به حسین برادر نگفت!
از اینکه جنگاور بود و به فرمان امامش به دنبال آب رفت!
اما کمتر گفته اند که عباس ادب را از مادرش به ارث برده بود،
این را بیشتر از همه حسین و زینب می فهمیدند که عباس تجلی ام البنین است!
زینب آنجا که پاهای عباسِ شما پله اش شده بود برای پایین آمدن از مرکب، شاید یادش آمد روز اولی که میخواستید وارد خانه ی مولا علی شوید گفتید بانوی این خانه زینب است اگر او اجازه دهد وارد می شوم و ناگهان از خیال بیرون آمد و با عباستان چشم در چشم شد و شما را دعا کرد.
بانو جان ۱۴ساااال پس از شهادت حضرت فاطمه وارد خانه اش شدید اما دیگر اجازه ندادید کسی شما را فاطمه خطاب کند مبادا فرزندان حضرت، آزرده خاطر شوند از این تشابه اسمی!
بگذارید اما به جای همه ی خطاب نکردن ها، اینجا فاطمه صدایتان کنم که شما راه و رسمتان، راه و رسم فاطمه بود!
فاطمه بانو این چه شاهکاری است که از یک زن به این عالم معرفی کرده اید؟
وقتی شما واژه ی ادب را برای زمینیان به نمایش گذاشته اید چه حاجت به لغت نامه و واژه نامه؟!
بانوی ادب!
شما با گرداندن قنداق عباس دور سر حسین به ما آموختید که این نیت های ماست که درون ظرف وجودی فرزندانمان ریخته می شود نه حرف ها و ادعاهایمان...
و از همان روز شد که عباس مثل پروانه دور حسین می گشت!
مدل بودن شما بود که عباس را قمر کرد که تا پایان دنیا مانند ماه بدرخشد و روشنایی بدهد!
بگذارید شما را مادر صدا کنم که شما مادرید برای هر کسی که ذره ای از عشق حسین را در سینه دارد، شما استاد رساندن آدم ها به حسین هستید!
شما این دانه ی عشق را پرورش می دهید تا درختی تنومند شود و ثمره اش بشود ذوب شدن در حسین!
می شود برای فرزندان ما نه، برای خودِ ما مادری کنید و این ذره عشقی که قلبمان را به آتش کشیده به کمال برسانید؟!
که تا بودنِ ما ام البنین گونه نشود فرزندانمان عباس گونه نخواهند شد!
چه خوب شد که نشانمان دادید مادری به چه معناست!
چه خوب تر که نشانمان دادید همه ی عالم می ارزد به اینکه یک نفر، فقط یک نفر را تربیت کنی که امامش بعد از رفتنش بگوید کمرم شکست!
قربان مادری کردنتان و قربان معرفت آن شاعری که این بیت را سروده است:
جای زهرا، بعد زهرا، مثل زهرا مادری
هر چه مادر هست به قربان چنین نامادری
🖊#نسترن_بروجردی
#مادران_همدل
#الگوی_مادری
#عباس_تجلی_ام_البنین
#مادری_مهمترین_نقش_خلقت
https://eitaa.com/madaranehamdel
بسم الله الرحمن الرحیم
دستان کوچکش را می گیرم، می خواهیم راه برویم، هر نیم قدم من سه قدم اوست، دختر بیست ماهه ام را می گویم
سرعتمان بسیار کند است!
اگر بخواهم به استقلالش احترام بگذارم و از پله ها هم دست در دست همدیگر پایین بیاییم دو طبقه تقریبا ده دقیقه طول می کشد!
آرام راه می رود و من با عشق کنارش نیم قدم بر میدارم
البته همیشه هم با عشق نبوده، وقتی میخواستم سر موقع به جایی برسم یا عجله داشتم در دلم سیر و سرکه می جوشیده گاهی هم که توانستم راضیش کنم زدمش زیر بغل و سریع رفته ایم! و کمرم دعاهای فراوان نثارم کرده است بخاطر این تصمیم عاقلانه و عاشقانه!
دیروز کنار مادرم راه می رفتیم، ناگهان دیدم من جلوترم!
مادرم و دخترم کنار هم می آیند با یک سرعت، هر دو راضی اند و خوشحال...
غرق کیف رابطه ی مادربزرگ و نوه ایه خودشان!
یادم می آید روزی مادرم، حتی قدم هایش را فدای من کرده است تا من حالا در دوران گذرای جوانی به توانایی هایم تکیه کنم!
و حالا امروز سرعتش با دخترک دو ساله ام برابر است و شاید در ایام پیری کمتر...
ناگهان از جلو بودن خودم شرمسار می شوم و یادم به دستور زیبای دین قشنگم اسلام می افتد!
پروردگارم به راستی چه کسی جز تو حساب این قدم ها را داشته که فرموده ای در ایام پیری هم قدم والدینتان باشید و پیشگام نشوید!
شاید دلیلش این باشد که او با عشق هم قدم من در کودکی شد، سزاوار نیست که در ایام ناتوانیش فکر کند مزاحم است و دارد سرعت را کند می کند!
تو حتی حساب حس و حال درونی مادرم را کرده ای و من نمیدانم با این حساسیتی که در این دنیا نشان داده ای در زندگی جاویدان چه قره اعینی برا مادران آماده کرده ای....
از ذهنم بیرون می آیم،میروم کنارشان و از شکوه مادری سه نسل لذت می برم دو مادر بالفعل و یک مادر بالقوه!
حتما الان غرق نگاه مهربان رب مهربانمان هستیم
چرا سرعت؟
چرا عجله؟
بگذار تا می شود از این بارش رحمت لذت ببریم و توشه برداریم!
روزتان مبارک مادرهای سرزمینم ❤️
مظهران جمال و جلال و قدرت و رأفت الهی
باشد که مادر خلقت حضرت زهرای اطهر امروز عنایتی کند و برای تمام مسیر تربیتی فرزندانمان، مادری کند...
🖊#نسترن_بروجردی
#روز_مادر
#هم_قدم_با_مادرم
#شکوه_مادری
☘لطفا متن ها را با ذکر نام و آیدی کانال منتشر کنید.
سپاسگزارم🙏
https://eitaa.com/joinchat/3591111202C614c3a2ec7
بسم الله الرحمن الرحیم
این نامه برسد به دست عادل رضایی
فائزه رحیمی و دیگر شهدای کرمان که از نگاه ما پرپر شدند ولی از نگاه خودشان به سعادت ابدی رسیدند.
برادران و خواهران عزیز ما
نمیدانم این چندمین زیارت شما بود،
چندبار به زیارت حاج قاسم رفته بودید؟ و چندبار از ته دل زیارتنامه شهدا را خوانده بودید که یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما،
نمیدانم چندبار با چشم های خیره به عکس بالای سر قبر حاجی در حالی که اشک هایتان روان بوده زیر لب می گفتید: «هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست»
و از او خواستید که عاقبتی شبیه خودش نصیبتان شود!
نمیدانم چندبار سر مزار، گوشه ای نشستید و بادیدن کوه هایی که مزار را احاطه کرده، عظمت خالق و حقارت خودتان را یادآور شدید و مولای یا مولای مناجات مولا علی را زمزمه کردید و سوختید!
اما میدانم طوری خواستید که مستجاب شد، درست مثل حاجی در روز شهادتش و در مناسبتی که به حضرت زهرا گره خورده بود!
مثل حاجی زدنتان، ناغافل و ناجوانمردانه!
که تا بوده رسم دشمنان حق و حقیقت همین بوده
ناغافل لگد به در زدند
ناغافل شمشیر به فرق زدند
ناغافل زهر در پیاله ریختند
بگذارید نگویم از حسین،
نگویم از شدت غافلگیری حسین هنگام دست و پازدن علی اصغر...😭😭
ما امروز عزادار این حجم از رذالت و پستی و شما اما در همنشینی حاجی غرق در سرور و شادمانی برای استجابت دعاهایتان!
خدا کمک کند به بازماندگانتان که هرچه غم و استیصال است برای آن هاست!
آری شما ثابت کردید که آنچه را با تمام دل و جان بخواهیم روزی بالاخره می شود!
آقای عادل رضایی صدای عاشقانه ی شما در تاریخ ثبت خواهد شد،
درخواست همیشگیتان از امام حسین و مستجاب شدنش در لحظاتی بعد، تا ابد جهانیان را به حیرت فرو خواهد برد!
این وسط اما ریحانه ی کاپشن صورتی با گوشواره های قلبی، قلبم را شرحه شرحه کرده،
او که نمیدانسته دعا چیست و شهادت به چه معناست او تازه احتمالا جملات دو کلمه ای می گفته!
با هر حرکتی دل می برده از پدر و مادرش!
میسوزیم از این داغ های بیشمار و زیر لب دعای فرج می خوانیم.
اما میدانیم که
ریحانه ها سندند!
سند شناخت حق از باطل! سند شناخت رذالت و پستی.
کودکان همیشه سندند!
چه جنین ۶ماهه باشند!
چه نوزاد ۶ماهه!
فرقی نمی کند که گوشواره هایشان قلبی باشد یا ستاره ای یا مثلا نامردی آن را از گوششان کشیده باشد؛
گوشواره هایشان گوش های زنگار گرفته را شنوا خواهد کرد!
گوش های طالب شنیدن صدای حق را!
گوشواره هایشان تا ابد در گوش تاریخ خودنمایی خواهد کرد!
🖊#نسترن_بروجردی
#کرمان_تسلیت
#حاج_قاسم
#ان_القتل_لنا_عاده
#و_کرامتنا_الشهاده
✅برای خواندن متن های دیگر عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/3591111202C614c3a2ec7
بسم الله الرحمن الرحیم
روزهای اول که رانندگی یاد گرفته بودم و پشت فرمان می نشستم، تا لحظه ای که در ماشین را باز کنم و بشینم و استارت بزنم هزارتا فکر در سرم رژه میرفت،
اگر کسی این کار را کرد من چکار کنم؟
اگر از سمت راستم سبقت گرفت و من ندیدم چه؟
اگر یکدفعه روی ترمز زد و من نتوانستم کنترل کنم؟ اگر خیابان شلوغ بود و جای پارک نبود!
اگر برای پارک کردن،صدای بوق ها درآمد...
همه ی این فکرها سطح استرسم را بالا و بالاتر می برد، سعی می کردم جواب هر کدامشان را بصورت منطقی بدهم که به خودم بقبولانم من بلدم! که کمی این ذهن آرام شود و اجازه دهد کارم را انجام بدهم.
روزهای اول همه چیز برایم سخت بود، توجه همزمان به کلاچ و دنده و گاز و آینه ی وسط و آینه های طرفین تقریبا برایم شاخ غول بود!
به آینه ی وسط که نگاه می کردم، می دیدم همه ی ماشین ها با سرعت به سمت من می آیند یک لحظه فکر می کردم مسول رانندگی همه ی آن ها من هستم! انگار که لازم است مراقب باشم هر کدام از ماشین ها با چه سرعتی و از چه جهتی می آیند تا خودم را با آن ها تطبیق بدهم!
فاجعه بود مگر من می توانستم همهی آن ماشین ها را رصد و کنترل کنم؟!
طول کشید تا فهمیدم من فقط مسول فرمان خودم هستم! من انتخاب می کنم چطور برانم! و چطور راندن من اثر مستقیمی روی امنیت و چطور راندن بقیه دارد!
حالا که بی دغدغه پشت فرمان می نشینم، می بینم آن روزها توجه و نگرانی من به چطور راندن بقیه، کیفیت رانندگی خودم را پایین می آورد و مهم تر از همه آرامشم را و امروز با خیال راحت تمام تمرکزم روی کاریست که انجام می دهم.
حکایت زندگی برایم دقیقا شبیه رانندگیست
چه اهمیتی دارد که دیگری چه گفت و چه کرد و چگونه رفتار کرد؟!
وقتی تو برایت مهم است ماشین زندگی خودت را چطور برانی.
مگر میشود تو بستر مهر و حمایت و سرزندگی و عفو باشی و انتخاب کنی برای چه کسی آری و برای چه کسی نه؟!
مگر خورشید انتخاب می کند چه کسی را گرم کند؟☀️
و مگر کسی که که کنار خورشید قرار می گیرد می تواند گرم نشود؟!
در ابتدای ماه رجب بیایید فرمان زندگی خودمان را به دست بگیریم که مولایمان علی علیه السلام فرمودند خوشا بحال کسی که پرداختن به عیوب خودش او را از پرداختن به عیوب دیگران باز می دارد!
🖊#نسترن_بروجردی
#مادران_همدل
#توسعه_فردی
#ماه_رجب
#طوبی_لمن_شغله_عیبه
#عن_عیوب_الناس
https://eitaa.com/joinchat/3591111202C614c3a2ec7
بسم الله الرحمن الرحیم
شب ها گاهی قبل از خواب، چند ثانیه به جای خوابم خیره می شوم!
این بیشترین مساحتی است که من در طول شبانه روز از زمین استفاده می کنم!
معمولا خیلی کمتر از این است، به اندازه مساحت دو کف پا، از زمین بیشتر نمی خواهم!
خانه ام هر چند متری باشد، موقع ایستادن همان جا را می خواهم و موقع خواب هم همان!
می روم لب پنجره، به آسمان نگاه می کنم، دلم غنج می رود برای این طراحی بینظیر رنگ هایی که در آسمان به کار برده ای، مخمل سیاه با نقطه های نقره ای
قربانت شوم چقدر زیبایی و خوش سلیقه...
دستم را دراز می کنم فاصله ام از آسمان زیاد است، حتی به اندازه همان سهم اندکی که از زمین دارم هم بهره ای از آسمان ندارم.
یک لحظه به پاهایم نگاه می کنم،روی زمین محکمشان می کنم، یک راه بیشتر برای رسیدن به آسمان ندارم، اینکه روی زمین ریشه کنم تا رشدکنم و قد بکشم تا آسمان...
بدون ریشه نمی شود قد کشید و بالا رفت و ثمر داد!
اگر بشود هم با ساقه ای سست و شکننده که یک باد آن را از جا می کند.
برای ریشه دادن هم همین مساحت کف دو پا کافیست
درختانی دیده ام با مساحتی مشابه چه قدها نکشیده اند و چه ثمرها که نداده اند!
رب خوش سلیقه ی من
من زمین را برای ریشه دادن و سفت شدن و عمیق شدن می خواهم؛
نه برای غل و زنجیر شدن و سنگین شدن!
تو هم از سنگین شدن بدت می آید، خودت گفتی:
«ای مومنان شما را چه می شود که وقتی به شما گفته می شود که در راه خدا از جایتان حرکت کنید روی زمین سنگین می شوید؟!»
إثّاقلتم الی الارض؟؟
حتی در ظاهر عبارت هم سنگینی موج می زند!
میدانی این روزها کبوتری روی بالکن مهمانم شده است،
مظلومانه نگاهم می کند
دانه برایش می ریزم
میخورد و سنگین می شود
سنگین می شود و نمی تواند پرواز کند!
رسیدن به آسمان، سرعت می خواهد با سنگینی جور در نمی آید.
سرعت را دوست دارم، عجله را نه
با سرعت زیاد می توان فاصله ی بیشتری را طی کرد.
آن هم به سمت تو
به سمت مغفرتت
به سمت جایی که وسعتش به اندازه ی آسمان ها وزمین است.
آنجا هم آسمان را دارم هم زمین را!
پ ن۱:
یاایها الذین امنوا مالکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله إثّاقلتم الی الارض...
پ ن ۲:
و سارعوا الی مغفره من ربکم و جنة عرضها السموات و الارض اعدت للمتقین
🖊#نسترن_بروجردی
#قرآن_را_زندگی_کن
#رجب_ماه_پرواز
#هر_روز_یک_کار_خیر_بیشتر
#این_مسیر_محدودیت_سرعت_ندارد!
#مادران_همدل
https://eitaa.com/joinchat/3591111202C614c3a2ec7
بسم الله الرحمن الرحیم.
۲سال دیگر تمام شد!
۲سال با ارتزاق کودکی از وجود من
با شیری که تو از بین خون و گوشت، سفید و پاک برای او آماده کرده بودی!
و چه خوب که من وسیله ای شدم برای اینکه روزی تو را به او برسانم.
تمام روزها و شب هایی که را که سپری کرده ام زیر نگاه تو بوده ام!
چه آن جا که از فرط خواب به استیصال رسیدم اما بیدار ماندم و شیر دادم.
گریه کردم و شیر دادم!
چه آن جا که با عشق و لذت، این کار را انجام دادم.
تو من را می دیدی که در حالی که گرسنه بودم و با اشتیاق، قاشق اول را برمی داشتم با صدای نوزادم از جا می پریدم و او را سیر می کردم و بعد من بودم و غذای یخ زده ی از دهان افتاده!
تو من را می دیدی وقتی مجبور بودم مسیر را ادامه ندهم، کنار خیابان پارک کنم و کودکم را سیر کنم!
در نیمه شب های سرد زمستان چشمان بیدار من را تو دیده ای
از خواب های سر سجاده ی نماز صبح که خبر از بیداری شبانه می داد اطلاع داری!
آری این منم یک مادر امیدوار و منتظر که در درگاه تو ایستاده
که با تمام خستگی هایش مخصوصا از ماه های آخر شیردهی
از قطع این فرایند بغضی در گلو دارد که خواب را از چشمانش گرفته و اشک را جایگزین کرده است و به این فکر می کند چند برده را آزاد کرده است؟
چرا که پیامبر ما فرموده:
هر گاه فرزند خود را شیر دهد، به هر مکیدن نوزاد، پاداشی به او دهند برابر است با آزاد کردن بنده ای از فرزندان اسماعیل. و هنگامی که از شیردادن فرزند خود فارغ شود فرشته بزرگواری بر پهلویش زند و گوید: اعمال خود را از سر بگیر که خداوند تو را آمرزیده است.
و من در پیشواز ماه مبارکت به این وعده ای که از زبان مبارک صادق آل محمد علیه السلام نقل شده است اطمینان دارم!
«پس اگر فرزندش را از شیر گرفت،خدای متعال به او فرماید ای زن! بدان که تمام گناهانت را آمرزیدم، پس عمل خود را از سر بگیر.(مستدرک الوسائل- جلد 15)»
مهربان رب من از طرف خودم و تمام مادرانی که در حال شیردهی و یا پایان آن هستند یک درخواست دیگر دارم.
اگر شیر آنطور که تاکید کرده اند ناقل صفات و اثر گذار در مسیر تربیت است،
به حق قطره های اشکی که بر حسینت ریختیم و با شیر به فرزندانمان خورانیدیم
خودت کمبودها و صفات بد ما را جبران کن و آن را در وجود کودکانمان به حسنات تبدیل بفرما
🖊#نسترن_بروجردی
پ ن۱:طبیعتاً مادری که شیر ندارد، وظیفه ای ندارد!
پ ن ۲:برای مادران منتظر فرزند خیلی دعا کنیم🤲
پ ن ۳:
از حضرت کاظم دربارۀ زنی پرسیدم که مشغول نماز واجب است و فرزند او در کنارش گریه می کند. آیا جایز است در حال نشسته کودک خود را بغل بگیرد و به دامن خود بنشاند و او را آرام کند و شیر بدهد؟ فرمود: اشکال ندارد.(وسائل الشیعه- جلد 4)
#مادران_همدل
#والوالدات_یرضعن_اولادهن
#خداوند_کارهای_حیاتی_را_در_این_عالم_به_زن_محول_کرده_است.
#شیردهی_از_مواقف_بندگی
https://eitaa.com/joinchat/3591111202C614c3a2ec7
بسم الله الرحمن الرحیم
پسرک پنج ساله
با دوستاش حسابی گرم بازی بودند
هوا تاریک شد،
صدای اذان میومد،
گفتم مادر من رفتم نمازخونه نماز بخونم، اگه دوست داشتی بیا(محیط امن بود، میتونست خودش بمونه)
گفت باشه
رفتم جلوتر
به دوستاش گفت بچه ها بریم نماز؟
_نه نماز ول کن حالا بازی کنیم
_چرا؟!
نماز خیلی خوبه مامان من عااااشق نمازه (با همین آی کشیده ی بچه گانه🥺)
قند تو دلم آب شد
آب تو چشمم حلقه زد
حلقه رو وصل کردم به پرنده ی حی علی خیر العمل
و دعا کردم یک روزی که به بلوغ و رشد میرسه ببینم که عاشق نمازه🤲
🖊#نسترن_بروجردی
#و_لما_بلغ_أشده_اتینه_حکما_و_علما_
#روایت_مادرانه
#دوربین_روشن_بچه_ها
https://eitaa.com/joinchat/3591111202C614c3a2ec7
وقتی از اثرات #پرند توی زندگیتون میگید سراسر شکر و عشق میشم❤️
ممنونم که دریغ نمی کنید و اجازه میدید که لمس کنم داره نیت هام برای تحقق زندگی شیرین تر و آگاهانه تر شما و فرزندتون محقق میشه🙏
#مادران_همدل
#نسترن_بروجردی
بسم الله الرحمن الرحیم
از کلاس ورزش بر می گشتند، صدای اذان می آمد، پدر جلوی مسجد ماشین را نگه داشت، پسرم صدای اذان را می شنوی بدو با هم بریم نماز بخونیم،
مکبر گفت:
«السلام علیک و رحمت الله و برکاته»
مرد نگاهش را از روی مهرش برداشت و به صف جلو نگاه کرد،
پسرک پنج ساله را دید که از لحظه ی قامت بستن کنار پدرش ایستاده و الله اکبر گفته و حالا دارد نماز را به پایان می رساند. قند در دلش آب شد.
رفت جلو و به پدر و پسر سلام کرد یک تراول صد تومنی از جیبش در آورد و به پدر گفت اجازه بدهید برای نماز خواندن پسرتان به او هدیه بدهم،
عزیزی در کودکی برای بچه ی من این کار را کرده و من می خواهم ادامه دهنده ی کار او باشم!
پدر قبول کرد.
رو به پسر گفت: از نماز خواندنت لذت بردم ان شاءلله که همیشه اهل نماز باشی این هدیه را بگیر و با پدرت برو هرچه خواستی بخر.
شوق در چشمان پسرک دیده میشد، پول را گرفت و تشکر کرد!
چند روزی بود که پسرک دلش غذایی میخواست که در رستوران بخورد و قرار بود برای رستوران رفتن با خانواده برنامه بریزند.
داشتن از مسجد بیرون می آمدند گفت بابا با این پول چه چیزی میشه خرید؟؟
پدر زیرکی کرد، گفت میشه بریم پدر پسری همون غذایی که دوست داشتی را بخوریم
چشمانش برق زد، عالیه بابا!
پسرک در راه خانه با مادرش تماس گرفت، مامان میشه من و بابا بریم رستوران آخه تو مسجد برای نماز خواندنم هدیه گرفتم، خوشحالی در صدای پسرک معلوم بود، مادر پذیرفت.
پسرک وقتی به خانه رسید با ذوق قضیه را برای مادرش تعریف کرد.
آخر شب هم وقتی می خواست بخوابد به مادرش گفت بهترین اتفاق امروزم هدیه ی اون آقا بود!
مادر قربان صدقه اش رفت و موهای مشکیش را بوسید و با خودش فکر می کرد،
چقدر بعضی آدم ها لطیفند!
چقدر برای دین خدا هزینه می کنند!
چقدر کودکان را خوب می شناسند!
حالا نماز با یک خاطره ی خوشایند در ذهن پسرک جا خوش کرده بود، خاطره ای که شاید در سال های بعد محرک خیلی از کارهایش باشد!
🖊#نسترن_بروجردی
#روایت_واقعی
#خاطره_سازی_راه_انتقال_مفاهیم_به_کودک
#تربیت_توحیدی
#مادران_همدل
برای خواندن متن های دیگر عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/3591111202C614c3a2ec7
بسم الله الرحمن الرحیم
نمیدانم روزی که پرده ها کنار می رود،
همان روز که نیت ها و اولویت ها نمایان می شود،
همان روز که عیار کارها سنجیده می شود،
به این کارهای هر روزه و پر تکرار من چه مدالی خواهی داد؟!
ساعت ها در بین اسباب بازی ها نشستن و جدا کردن قطعات ریزشان، برای اینکه فردا دوباره همین بلا سرشان بیاید را چند حج و عمره ی مقبول میخری؟!
بوی عطر قورمه سبزیم که به همسرم در نزدیکی خانه نوید خانه ای گرم و پر مهر را می داد را با کدام عطر بهشتی جایگزین خواهی کرد؟
گریه هایی که گاه و بیگاه، روز و نیمه شب با آغوش من تبدیل به آرامش شد، چند برای تو ارزش دارد؟ ولی بدان من به کمتر از آغوش تو برای آرامش در آن روز راضی نخواهم شد.
پروردگار من
من وضو می گیرم نه فقط برای نماز
برای همین ظرف شستن های مکرر
برای همین قدم هایی که هر روز در این خانه بر میدارم،
برای همین جمع کردن کوه لباسی که هر روز هست و تمامی ندارد!
من وضو می گیرم برای بازی قایم موشک و گرگم به هوا!
برای وقتی که کودک درونم با کودکانم به بازی می نشیند!
و به این فکر می کنم اگر این ها عبادت نیست پس چیست؟!
گاهی احساس می کنم مغزم گنجایش این همه تدبیر کردن را ندارد!
از تدبیر تغذیه و خواب و ورزش و سلامتی اهل خانه تا تدابیر معنوی و رشد و تامین نیازهای روحیشان!
در تعادل نگه داشتن همه ی این ها با شغل و علائق شخصی ام که دیگر سخت ترین کار دنیاست!
اما من ایستاده ام برای کارآمدی و تعهد و نشاط و دین داری همه ی افراد جامعه
آری همه!
که تک تک شان از خانه و خانواده ای وارد اجتماع می شوند!
فکر می کنم یکی از مهمترین کارهای این جهان به من سپرده شده
چرا این گونه فکر نکنم وقتی شکل دادن تار و پود روحی پیچیده ترین مخلوق خداوند، از کودکی تا بزرگسالی، به من سپرده شده چه آن هنگام که نقش دختر دارم
چه آن هنگام که مادرم،
و چه آن هنگام که همسرم
راستش را بخواهی، فکر می کنم روزی که پرده ها کنار می رود، معلوم می شود جهان را ما زن ها اداره کرده ایم!
شاید مدال طلایی #مدبر_بیت را برای ما آماده کرده اند،
برای همه ی ما
چه آن ها که انتخاب کرده ایم شغل اولمان را داشته باشیم و چه آن ها که سختی را به جان خریده ایم و برای تعادل شغل دوم با اول تلاش ها کرده ایم...
🖊#نسترن_بروجردی
#شغل_اولم_را_دوست_دارم
#زن_مظهر_ربوبیت_خداست
#رحمت_خدا_به_کسی_که_خودش_را_بشناسد!
#مادران_همدل
https://eitaa.com/joinchat/3591111202C614c3a2ec7
سلام به لطافت طبیعت توی اردیبهشت🌿🌱☘
رفقای جدید خیلی خوش اومدین به خونه ی مجازی من☺️
من عاشق نویسندگی هستم و پذیرایی ویژه ام از مهمانانم متن هایی هست که می نویسم میتونید با هشتگ #نسترن_بروجردی به بقیه ی متن هام دسترسی پیدا کنید و از خودتون پذیرایی کنید🎁
اینجا قراره با تدبر در قرآن لطیف بشیم و این لطافت به فرزندانمون منتقل کنیم.
و بطور جدی نکات تربیتی با هم بررسی کنیم ان شاءلله
https://eitaa.com/joinchat/3591111202C614c3a2ec7
بسم الله الرحمن الرحیم
گل قرمز مخملی در باغچه عجیب چشمم را گرفته،
نزدیکش میشوم و از این همه لطافت حیرت زده می شوم،
آنقدر لطیف است که قطرات ریز باران روی گلبرگ هایش سرسره بازی می کنند!
به این فکر می کنم، مولایم فرموده است:
«المرأة ریحانه»
پس من هم قرار است اینگونه باشم به همین لطافت و زیبایی و همینگونه فضا را عطرآگین کنم.
من هوایی هستم که اهل خانه تنفس می کنند، خانه از من پر است.
اما براستی لطافت چیست؟!
من لطافت را در لباس های رنگارنگ و جواهرات گران قیمت نیافته ام.
که گاهی نداشتن همین ها و میل به خواستنش لطافت یک زن را نشانه می رود!
لطافت حتی در انجام کارهای خانه و بچه ها و همسر نیست، که می شود همه ی این کارها را کرد اما در حین انجامشان لطیف نبود!
لطافت یک نوع بودن است!
چشمه ای است که از درون جوشیده می شود و به برون جاری می شود.
چشمه ای که لازم است به خدای لطیف وصل باشد که گفت نیست ما را هیچ الا لطف او!
لطافت همانجاست که حافظ زیبایی که خداوند به من ودیعه داده باشم و آن را به حکم «و أما بنعمه ربک فحدث » ابراز کنم.
و این ابراز زمان و مکانی دارد که خدای من فرمود «ولا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی»
من یک زنم!
زیبا و زیبا آفرین خلق شده ام، نه برای اینکه همچون زنان جاهلیت، چنان برج دیده ها را در جامعه به سمت خودم بکشانم!
بلکه برای اینکه اهل خانه وقتی به من نگاه می کنند، از آراستگی ظاهر و لباس تمیز و موهای مرتب و معطر من به وجد بیایند و از کلمات طیب و معنویت و نشاطم غم از دلشان برود آنگونه که همسر بهترین زن عالم در وصفش فرمود: هرگاه فاطمه را می دیدم غم از دلم پر می کشید!
لطافت آنجاست که در برابر کاستی ها و کمبودها میتوانم غر بزنم
شکایت کنم
کام خودم و اهل خانه را تلخ کنم!
اما
مهر می ورزم و از مسیر محبت خارها را گل می کنم و آب این چشمه را به قسمت های خشک زندگی میرسانم.
و چگونه می توانم چنین قدرتی پیدا کنم؟وقتی قبل از هرکاری و هر مراقبتی، مراقبت از جسم و روحم در اولویتم باشد!
میدانی رفیق!
لطافت آنجاست که برای لقمه ای بیشتر
خانه ای بزرگتر
مرکبی سریعتر
هایلایت دو تار موی بیشتر!
حتی ذره ای رازق خانه ام را از مسیر حق منحرف نکنم!
آه که چقدر به حال آن زن غبطه میخورم که همسرش نزد پیامبر آمد و او را اینگونه توصیف کرد:
«من همسری دارم که وقتی داخل منزل می شوم به استقبال من می آید و آنگاه که خارج می گردم، مرا مشایعت می کند و هنگامی که مرا غمگین می بیند به من می گوید: چه چیز باعث ناراحتی تو است؟ اگر به علت خرجی ودرآمدت نگرانی، که خداوند تامین آن را به عهده گرفته است، و اگراندوهت به خاطر امر آخرتت هست، خداوند این اهتمام و غمت راافزون کند.»
و پیامبر درباره اش فرمود:« برای خداوند کارگزارانی است، و این زن جزءکارگزاران او است. برای او نصف پاداش یک شهید است.»
آری لطافت این است که کارگزار لطیف ترین موجود عالم باشی
کارگزار خدا
و چه چیزی بهتر از این می تواند باشد؟؟
🖋#نسترن_بروجردی
#زن_لطیف_است
#زن_مظهر_ربوبیت_خداست
#رحمت_خدا_به_کسی_که_خودش_را_بشناسد
#زن_زندگی_بندگی
#مادران_همدل
https://eitaa.com/joinchat/3591111202C614c3a2ec7
بسم الله الرحمن الرحیم
ما چه ملت قهرمانی هستیم
چه روزها که به خودمان دیده ایم و تاب آورده ایم
همه ی مستکبران دنیا
جنگ افروزان
چپاول گران ثروت ملت ها
برا ما برنامه داشته، دارند و خواهند داشت!
ما اما برای خودمان می جنگیم
مقاومت می کنیم
برای ساختن کشور خودمان
برای اینکه ایران ما سربلند و پیروز شود
برای تحقق گام دوم انقلاب
برای برداشتن قدم های اولیه تمدن اسلامی که قرار است به دست امام زمانمان اداره شود...
از میان ما بهشتی و باهنر و رجایی و مطهری برخاسته اند
از میان ما شهریاری و احمدی روشن و علی محمدی و رضایی نژاد قیام کرده اند
از میان ما همدانی و حججی و صدر زاده پرورش یافته اند
همان ها که اول اسمشان با شهید و آخر اسمشان با یک لاله ی سرخ مزین شده است!
همان ها که نزد پروردگارشان روزی می خورند!
و حالا ابراهیم رییسی!
میدانی سید
شهادتت پر از فلق است
پر از نشانه
شب ولادت امام رضا
در حال خدمت
به دورترین روستا
در میان کوه ها و ابرها
بدون پیکر
انتظارت به پایان رسید و جهادت را تمام کردی.
تو که الان شادمانی و پیوستی به یارانت
اما بدان ما هنوز داغ بهشتی و رجایی برایمان سرد نشده است
ما هنوز از کارهایی که می توانستند انجام بدهند و نیاز آن روز انقلاب به آن ها میسوزیم!
داغت سنگین است مرد!
چه کنیم که رسم خداوند این گونه است
جهاد خالصانه را می خرد!
به بهایی سنگین
به بهای شهادت
شهادتت مبارک سید امام رضایی ما
ما میدانیم که هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست
ما همین الان پر از شهیدیم
همان ها که خالصانه در هر جا و هر حرفه ای که هستند؛
به جای غر و شکایت و بیشتر خواستن
جهاد می کنند برای خدا
برای اسلام
و برای این انقلاب
همان ها که وقتی شهید شدند تازه شناخته می شوند!
آری ما به دوران پر از حادثه عادت داریم
ما ملت ایرانیم
✍#نسترن_بروجردی
#شهید_ابراهیم_رییسی
#مادران_همدل
https://eitaa.com/joinchat/3591111202C614c3a2ec7
این جمعیت واقعی نیست!
خیلی بیشتر از این می توانست باشد
خیلی!
آری ما را هم در این جمعیت حساب کنید
ما مادرها را!
ماکه از صبح بخاطر ویروس تهوع و بیرون روی، پوشک عوض کردیم و لباس شستیم و بغضمان را فرو خوردیم!
و در حالی که فرش را تمیز می کردیم چشم به صفحه تلویزیون دوختیم و آرزو کردیم کاش قطره ای از این دریا بودیم!
ما که بعضی هامان بخاطر بی قراری و تب فرزندمان تا صبح نخوابیدیم و صبح کنار یکدیگر هر دو بیهوش شدیم!
ما که بعضی هامان تازه فارغ شده بودیم و پاهایمان توان همراهی با این جمعیت را نداشت!
ما که بعضی هامان نوزاد ضعیفمان را باید در خانه نگه می داشتیم و از او مراقبت می کردیم و گاهی با گریه ی او خودمان هم بغضمان می ترکید!
ما که بعضی هامان حامل یک خلیفه الله بودیم و برای حفظ او اجازه ی حضور در این جمعیت را نداشتیم!
ما که نمی توانستیم مادر یا پدر پیرمان را تنها بگذاریم!
ما که اگر نبود دغدغه ی زندگی و فرزندانمان از هر نقطه ی ایران بلیط می گرفتیم و به این دریا می پیوستیم.
آری شاید ما در خلق این عکس ها نقشی نداشتیم
اما حضور داریم!
پر رنگ و بی صدا
حضور داریم به وسعت نیت هایمان!
به وسعت نیت تربیت یکی از همین تکان دهنده های عالم....
ما به وعده ی استجابت دعای مادر
برای فرزندانمان دعا کردیم که یک روز چنین انسان
موحد
مخلص
پرکار
و ولایت مداری
باشد...
آری ما را حساب کنید
ما هستیم
گاهی بدون حضور
اما مقتدر و با صلابت
✍#نسترن_بروجردی
#شهید_خدمت
#رییسی_عزیز
#و_اما_مادرها
#مادری_مهمترین_نقش_خلقت
#مادران_همدل
https://eitaa.com/joinchat/3591111202C614c3a2ec7
﷽
ملت قهرمانِ من دوست دارم تمام قد به احترامتان تعظیم کنم!
دوست دارم خاک پایتان را ببوسم، شما کدام امام را دیده اید که این چنین معتقدید؟
شما مگر پای منبر پیامبر نشسته اید؟
شما مگر عطر محمدی اش را از نزدیک استشمام کرده اید؟
شما مگر در کوچه هایی که عطر او خبر از حضورش می داده، قدم زده اید؟
کدام آیه ی جهاد برای شما نازل شد و رسول، آن را برای شما تبیین کرد که این چنین در بزنگاه های تاریخ، خوش می درخشید؟
چنان در صحنه و آماده هستید گویا آیه ی «فضل الله المجاهدین علی القاعدین درجه» همین دیروز برایتان نازل شده...
شما انتخاب کردید که ننشینید، قاعد بودن هیچوقت انتخاب شما نبوده!
شما چه گوش های شنوایی دارید که از پس هزاران سال تو در توی تاریخ، صوت زیبای محمد را شنیده اید!
در تمام طول تاریخ، تک تک امامان ما دنبال همچون شمایی بودند،
در کدامین زمان یک رهبر الهی این چنین از ملتش اظهار رضایت و خشنودی کرده است؟!
تاریخ گواهی داده که مردمی بودند که علی علیه السلام را می دیدند و استخوان در گلویش بودند!
حسین علیه السلام را می دیدند و سمت یزید می ایستادند!
شما چطور ندیده و تنها با ایمان به غیب، این چنین دوستدار و پای کار کسانی هستید که بویی از ائمه دارند و پیرو آن ها هستند؟!
چطور می توان بوی ظهور را از قدم های راسخ شما استشمام نکرد؟!
چطور می شود چشممان به نشانه های وعده «لیظهره علی الدین کله» روشن نشود؟!
دل قوی دارید و عزمتان را جزم کنید،
و با قلبی مطمئن بخوانید:
« اللهم إنا نرغب الیک فی دولة کریمه تعز بها الاسلام و أهله و تذل بها النفاق و أهله»
امروز شمایید و این رغبت، که در عملتان بیش از پیش هویدا شده است
رغبت برای نفس کشیدن در دولت کریمه ی امام زمان...
رغبتی که به سرمنزل مقصود خواهد رسید
پروردگارا
تو شاهد باش ما ملت ایران با تمرین ولایت مداری
خودمان را آماده می کنیم برای مسولیت گرفتن در آن تمدن جهانی؛
برای اینکه حتی یک امر از اوامر آخرین
ولی ات روی زمین نماند!
✍#نسترن_بروجردی
#مادران_همدل
https://eitaa.com/joinchat/3591111202C614c3a2ec7
﷽
ما خودمان را در بند کلمات زندانی کرده ایم!
ما کلمات را به آنچه خودمان درک می کنیم تقلیل داده ایم!
ما سال ها دویده ایم که همه چیز را با هم داشته باشیم
هم خانه مان برق بزند؛
هم شغل داشته باشیم؛
هم بچه هایمان را شاد کنیم؛
هم با همسرمان رابطه ی خوبی داشته باشیم!
ما سال ها به دنبال این سراب دویده ایم!
ما سال ها در آتش نداشتن همه ی این ها با هم سوخته ایم و خودمان را به خاکستر سرزنش تبدیل کرده ایم!
عجیب هم نیست البته
در روزگاری که حریم خصوصی معنای خاصی ندارد
و زندگی ها در کف مجازی ریخته شده،
باید هم عکس های دو نفره ی این و بچه داری آن و موفقیت شغلی فلان کس روی سرمان آوار شود و مدام خط کش بگذاریم زندگی من کدام را کم دارد؟!
کسی به ما نگفت در کنار شغل عظیم مدیر اداره ی انسان سازی میتوانی شغل هم داشته باشی، اما دیگر انتظار نداشته باش همیشه خانه ات تمیز و مرتب باشد!
کسی به ما نگفت از مراحل رشدی یک کودک دوساله ریخت و پاش بسیار زیاد است، اشکالی ندارد اگر هر روز احساس کردی بمب در خانه ات منفجر شده، نه به برنامه ریزی تو ربط دارد نه به نظمت نه به کافی بودنت!
آری شاید در پس صحنه ی بی نظم و ریخت و پاش یک خانه، یک کودک نظم درونی یافته است و لحظاتی سرانگشتان کوچکش توانایی را به معنای واقعی لمس کرده است!
و چه نظمی بالاتر از این؟!
واژه ها می توانند همینقدر پارادوکس گونه باشند!
نظمی که با بی نظمی اتفاق می افتد!
و این ماییم که در این تضاد لازم است جای خودمان را پیدا کنیم
شاید لازم باشد دوباره چشم هایمان را بشوییم و جور دیگر ببینیم!
#زندگی_واقعی
✍#نسترن_بروجردی
@madaranehamdel
﷽
این روزها زنده ایم،
هنوز زنده ایم و نفس می کشیم،
هنوز می توانیم تکه های آتش گرفته ی
قلبمان را از بین چادرهای سوخته ی رفح، جمع و جور کنیم و قلب خاکستریمان را به تپیدن دعوت کنیم!
هنوز خون در رگهایمان جاریست،
هر چند به جوش آمده، تا آنجا که قل قلش را از زیر پوستمان احساس می کنیم!
هنوز از درون میسوزیم و از بیرون می سازیم!
دنیای کودکانمان را می سازیم؛
یک دنیای رنگی رنگی بدون آتش و دود و خون!
یک دنیای بدون ترس و لرز بر اندام!
یک دنیای امن!
نمیدانم شاید اگر سالها بر طفل شیرخواره ی امام حسینمان اشک نریخته بودیم و غم دلمان را سبک نکرده بودیم با دیدن این روزها شاید زنده نمی ماندیم!
اما میدانم لشگر کفر با تمام قوا به میدان آمده است،
دیگر نمی تواند پشت پیراهن های سفید و اطو کشیده پنهان شود،
دیگر این پیراهن های سفید فقط با کراوات قرمز شیک و پیک تزیین نشده، حالا این قرمزیِ لکه های خونند که روی این پیراهن ها خودنمایی می کند
دیگر این خون های گرم نه تنها بر پیراهن ها که بر صفحه ی تاریخ بشریت پاشیده شده و پاک نخواهد شد،
دیگر چهره کریه و درنده ی این حیوانات انسان نما نه برای ما مسلمانان که برای هر انسان آزاده خواهی نمایان شده است،
یاران ما از قلب اروپا و آمریکا یکی یکی برخاسته اند،
ما به هم خواهیم پیوست،
و این سیل شما را خواهد برد!
ما پاره ی تن اسلام را از میان چنگال ها و دندان های تیزتان نجات خواهیم داد
ما وارثان زمین خواهیم بود
که این وعده ی صادق خدای ماست
و خدای ما هرگز خلف وعده نمی کند!
و اما شما
هرچه وحشی تر شوید به نابودیتان نزدیکتر می شوید!
پس در این باتلاق خون دست و پا بزنید، که هرچه دست و پا بزنید پایین تر می روید
و حیف از زمین که قرار است شما را در خودش جای دهد!
✍#نسترن_بروجردی
#رفح
#و_سیعلم_الذین_ظلموا_أی_منقلب_ینقلبون
#و_نرید_أن_نمن_علی_الذین_استضعفوا_فی_الارض_و_نجعلهم_ائمه_و_نجعلهم_الوارثین
https://eitaa.com/joinchat/3591111202C614c3a2ec7
﷽
تو راست می گفتی ای مرد
راست می گفتی که سربازانت در گهواره ها هستند!
ما دهه هفتادی ها که حتی آن زمان در گهواره هم نبودیم!
امروز اما انگار قلبمان به تو و اندیشه هایت گره خورده است!
تو به ما از همان کودکی مان اعتماد کردی
به ما هویت دادی
تو خواستی زیر لگدهای پوتین های سربازان آمریکایی، قد نکشیم!
تو خواستی ما پزشک و مهندس و مدیر کشور خودمان باشیم!
تو به ما طعم شیرین استقلال را چشاندی..
تو اجازه دادی ما در امنیت رشد کنیم و بالنده شویم!
تو اسلام عزیز را از مساجد و لای کتاب ها بیرون کشیدی
تو یادمان آوردی اگر موحدیم، همه ی زندگیمان باید موحدانه باشد، نه فقط در مسجد و محراب دم از الله بزنیم
ما یادمان نمی رود روزی در این کشور، اروپایی هایی های مو طلایی برای کار کردن کنار ما، در خاک ما، با منابع ما حق توحش دریافت می کردند!
ما یادمان نمی رود که جوانان ما با دست خالی جنگیدند و ما حتی توان تولید سیم خاردار نداشتیم اما امروز موشک هایمان اسرائیل را نشانه می رود!
سربازان تو امروز در سایه ی استقلال، آزادی و امنیتی که تو برایشان آغازش کردی مشغول کارند
برای پر کردن تمام حفره هایی که امروز مردم این کشور از آن رنج می برند،
همین که پای بیگانه از این کشور قطع باشد کافیست...
همین که سرمشق را برایمان نوشتی کافیست
ما ادامه می دهیم
راهت را
نگاهت را
ما دوستت داریم ای مرد
به وسعت یک تاریخ
دوستت داریم
✍#نسترن_بروجردی
https://eitaa.com/joinchat/3591111202C614c3a2ec7
﷽
پرسید:
مادر چرا وقتی اسمشان را میشنوی و به زبان میبری چشمانت بارانی می شود؟
ناراحت می شوی؟
گفتم:
مادر اشک که فقط برای ناراحتی نیست!
اشک لحظه ی رقیق شدن روح است،
اشک تلاقی جسم و روح است،
آن جا که عشق فوران می کند، روح اتصالش را با چشم برقرار می کند برای باریدن!
آن جا که شوق در وجود آدمی گرما تولید می کند، این ذرات روح هستند که در تلاقی با چشم سرد تبدیل به قطرات مایع شده و جاری می شوند!
اشک ها شاید ظاهری شبیه به یکدیگر داشته باشند اما هر کدامشان داستانی متفاوت دارند!
بعضی هاشان قیمتی اند چون مروارید!
مثل همین اشک ها که وقتی اسم حسین می آید از چشم بعضی افراد جاری می شوند
مثل همین اشک ها که وقتی میگوییم علی خودنمایی می کنند!
میدانی مادر دست خودم نیست، این اسم ها شیرین اند چنان عسل
روح نوازند چنان برگ گل
شفافند چنان آب زلال
مادر؛
این اسم ها فقط یک اسم نیستند!
این اسم ها عالَمی را مجنون کرده اند!
پاهایی را پیاده به بیابان ها کشیده اند!
عده ای جانشان را برای این اسم ها داده اند!
بزرگ تر می شوی می فهمی چه می گویم مادر!
میدانم که روزی خودت این عشق آتشین را تجربه خواهی کرد
که این عهدیست میان من و این اسم ها.
من شیرم را مخلوط با همین قطرات اشک به تو داده ام و مگر می شود این قطره در وجود تو آینه در آینه تکثیر نشود؟!
قرار ما روزی که برای غدیر سر از پا نشناسی و برای عاشورا چشم هایت بارانی شود، که من در همه ی مواقف گریه های کودکیت از خدا خواستم روزی برای آن کس که در این عالم تنها لایق اشک ریختن است اشک بریزی و چنان کودکی هایت به دارایی هایت دلخوش نباشی!
✍#نسترن_بروجردی
#فما_أحلی_أسمائکم
#موالی_کیف_احصی_ثنائکم
#عید_الله_الأکبر
#تربیت_دینی
#مادران_همدل
https://eitaa.com/joinchat/3591111202C614c3a2ec7
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
محرم آمده و بساط اشک و گریه ی بر حسین علیه السلام پهن است.
اما آیا ما با اشک ریختن برحسین علیه السلام وظیفه ی خود را ادا کرده ایم؟
آیا امام عزیزِ ما جانِ عزیز خودش و خانواده اش را فدا کرد تا ما فقط سیاه بپوشیم و اشک بریزیم و سینه بزنیم؟
چه بسیار افرادی که از همان لحظه ی بعد از شهادت سال ۶۱هجری تا امروزِِ تاریخ اشک ها ریخته اند!
چه بسیار زنانی که با شنیدن این مصیبت آه و واویلا سر دادند، اما همان چند وقت قبلش با وعده ی پول های ابن زیاد عزم همسرانشان را برای یاری فرستاده ی حسین علیه السلام سست کردند!
آری محرم، جای تخلیه ی هیجانی و احساسی ما نیست که به دنبال مداح و سینه زنی بهتر از این هیئت به آن هیئت برویم!
هرکدام از ما به عنوان یک شیعه ای که در قلبمان حرارت عشق حسین را لمس می کنیم، لازم است بدانیم:
حسین که بود؟حرکت سیاسی خانوادگی اش برای چه بود؟در خطبه هایش به مردم در روز عاشورا چه نکاتی را یادآور شده بود؟در خطابه های دعای عرفه اش چه رمز و رموزی را به یادگار گذاشته بود؟
لازم است خطبه های زینب کبری را بخوانیم و تحلیل کنیم و سلوک سیاسی اجتماعی را بیاموزیم...
ما باید سرگذشت تک تک کسانی که در آن بزنگاه تاریخی درست انتخاب کردند را بخوانیم
ما باید بدانیم آن ها که جا ماندند، چه شد که بدبخت شدند؟
ما باید بدانیم وقتی حسین در میدان است، جانماز و مجلس شراب فرقی نمی کند!
ما باید بدانیم ممهدین تمکین بقتالکم چه کسانی بودند و چه کارهایی کردند؟
شایعت وبایعت و تابعت علی قتله زیارت عاشورا چه کارهایی است که نتیجه اش می شود مبارزه با امام؟ تا پست شدن در حد کشتن گل نرم و لطیفی چون نوزادی شش ماهه که هر قلبی را رقیق می کند!
محرم موسم شکوفایی عقل است و اگر ما فقط در شکوفایی احساس بمانیم ضرر بزرگی کرده ایم!
ما اگر نتوانیم مختصات حرکت حسین علیه السلام را درک کنیم و آن را به زمانه ی خودمان امتداد دهیم،
ما اگر نتوانیم نسبت خودمان را امروز با امام زمانمان پیدا کنیم،
ما اگر ندانیم برای زمان غیبت، امام حسین جانمان چه راهی را نشانمان داده است،
ما اگر فرزند زمانمان نباشیم
معلوم نیست که اگر در زمان امام حسین بودیم انتخاب درستی می کردیم!
مگر می شود برای حسین اشک ریخت و نسبت به تحولات سیاسی جامعه بی تفاوت بود؟!
ما هر محرم و صفر می توانیم خودمان را یک لایه به اماممان نزدیک کنیم،
به فکر کردن او
به زندگی کردن او
به سیاست او...
ما باید هر محرم بصورت جدی تاریخ را مطالعه کنیم!
اشک خوب است و بسیار توصیه شده اما مقدمه است،
در مقدمه ماندن خطاست،
مثل این است از دریایی فقط قطره ای بهره ی ما باشد...
✍#نسترن_بروجردی
#محرم_عاقلانه
#نحن_السفن_و_سفینه_الحسین_أسرع
#حسین_زمان_ما_کجایی؟!
#برای_رسیدن_به_منطق_ولی_باید_منطق_قرآن_را_فهمید
@madaranehamdel