eitaa logo
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
547 دنبال‌کننده
875 عکس
117 ویدیو
44 فایل
مادرانه، تلاشِ جمعیِ مادران؛ برای بالندگیِ خود، فرزندان، خانواده و ایران اسلامی. از طریق شناسه‌ی @madaremadari در پیام‌رسان‌ بله با ما مرتبط شوید. https://ble.im/madaremadary
مشاهده در ایتا
دانلود
من که سفره‌ی پر از نعمت ناهار را قبل از راهی شدن، جمع کردم چه می‌فهمم استیصال مادری که برای کودکان گرسنه‌اش طعامی ندارد یعنی چه؟ من که بطری آب پسرم را راحت از شیر آب پر کردم و در کیف گذاشتم، چه می‌فهمم نبود آب سالم و قابل شرب یعنی چه؟ من که مسیر را با اسنپ طی کردم تا کودکانم در سراشیبی خیابان‌های شمال تهران خسته و آزرده نشوند، چه می‌فهمم که آوارگی، بی پناهی و نبود امنیت یعنی چه؟ کودکانم که در مسیر مشغول خوردن خوشمزه جات کیف من بودند، چه می‌فهمند نان کاه چه طعمی دارد؟ آنها تصوری از مزه علف ندارند! آنها تا به حال صدای انفجار نشنیده‌اند! در میان دود و آتش حیران و سرگردان نشده‌اند! خانواده‌ی خود را گم نکرده‌اند! زخم و جراحت بدون درمان و نوازش نداشته‌اند! ما با شما خیلی فرق داریم! مادریِ امن و آرام من کجا و مادری شما کجا؟ کودکان سیر و شاداب من کجا و کودکان رنجور و گرسنه و سرمازده شما کجا؟ آرامش ما کجا و قلب و تن لرزان شما کجا؟ ولی ما آمدیم... آمدیم تا در اين دنياي سكوت و فراموشي، در حد بضاعت خودمان صدای شما باشیم. شما که هیولای روزگار کمر همت بسته تا صدای‌تان را در یک باریکه برای همیشه خاموش کند... 🖊حمیده سادات میرزایی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
بسم الله قرار شد به جای اینکه یک تجمع با جمعیت زیاد رو تدارک ببینیم، چند تجمع نمادین با جمعیت کمتر رو برنامه‌ریزی کنیم. یکشنبه زمان تجمع مدار مادران انقلابی و بچه‌هایشان مقابل دفتر حافظ منافع مصر بود. تا صبح باید پای سیستم می‌نشستم و حداقل یک فصل از پایان‌نامه رو جلو می‌بردم. پس لاجرم تا نماز صبح بیدار موندم که نمازم هم قضا نشود. اول صبح برای یک سری کارهای اداری باید حتما بیرون می‌رفتم، بچه‌ها رو سپردم به پدرشون و رفتم که سریع برگردم. هر جور حساب کردم با این همه خستگی و سه تا بچه زیر شش سال رانندگی از شهریار تا ولنجک کار جسم من نبود. بالا و پایین کردن فایده نداشت، هیچ بهانه‌ای برای نرفتن قانعم نمی‌کرد. صدای گرسنگی اطفال غزه اینقدر بلند بود که حریف نرفتنم بشود. تاکسی اینترنتی را سریع هماهنگ کردم و با بچه‌ها شال و کلاه کردم. خواهرم رانیا، مادرِ یازده سال به انتظار نشسته‌ی دوقلوها، که به سال، نه نه به شش ماه نکشیده عزادارشان شدی! این کمترین رو از من و مادرانه‌ای‌ها بپذیر. ما و فرزندان‌مان اگر مرزها را بگشایند برای التیام زخم‌ها و دلتنگی‌های شما لحظه‌ای درنگ نخواهیم کرد. 🖊فرشته فلاحی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
بازتاب تجمع نمادین مادران و کودکان برای حمایت از مردم مظلوم غزه، در خبرگزاری صدا و سیما. گزارش کامل در لینک زیر: https://www.iribnews.ir/fa/news/4178656/تجمع-حمایت-از-کودکان-غزه-مقابل-دفتر-حافظ-منافع-مصر *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
لکه‌های فلسطینی دست من کیسه‌ی داروهایم را نگاه می‌کنم. تزریق نوروبیون و... را دور می‌زنم و مصرف قرص‌های رنگارنگش را در دستور کار می‌گذارم. باید دو پینگ کنم و جان بگیرم. دو شب است که دخترک هم تب دارد و تیمارش می‌کنم. پیام‌های گروه هماهنگی تجمع مادرانه، جلوی چشمانم رژه می‌رود؛ به فهیمه قول داده‌ام که متن پازل طور کودکان و مادران را ضبط کنم. برای پرچم مصر هم کسی را پیدا نکرده‌ام که برای خرید پارچه پیش‌قدم شود. با بی‌خوابی دست و پنجه نرم می‌کنم، چیزی در گوشم می‌گوید دفتر سفارت مصر دور است و بچه‌ها مریض، امروز را بیخیال شو. همین‌طور که دارم استامینوفن ۳۲۵ را برای محیا کوچک‌تر می‌کنم تا به دوز پایین‌تر دارو تبدیلش کنم، چشمم به دستانم می‌افتد؛ دستانی که چند ماهی است داغ فلسطین بر خود دارد. قضیه به روزهای آغاز جنگ غزه برمی‌گردد که در حال آشپزی اخبار غزه را پیگیر می‌شدم. سه بار از شدت هولناکی کشتار غزه آن روزها دستم را با روغن داغ سوزاندم. لکه‌ها روی دست من ابدی جا خوش می‌کنند و به یادگار می‌مانند. کم تعدادند ولی هر کدامشان داستانی دور دارند و به یاد ماندنی. یادم هست آخرین بار ده سال پیش سماور خانه‌ی مادری‌ام ردی خوش نقش بر دستانم گذاشت. این چند سال تنفس داشتند، داستان پر درد غزه را که شنیدند، از من پیشی گرفتند تا یادشان بماند روزگاری هزاران نفر در باریکه‌ای از زمین زیر آوار بمب‌ها بی‌صدا جان می‌دادند و دستان‌شان از زیر آوار بیرون زده بود. برای خودم روضه می‌خوانم. نمی‌توانم روی زمین بنشینم، برای رمضان شان که می‌توانم دستی برسانم؛ مرز رفح اگر باز شود گشایش است. حداقل آمار کشته‌های گرسنگی پایین بیاید؛ افطار و سحر چطور از گلویم امسال پایین برود، کاش خدا کمک کند تا ظهر تب طفلکان فروکش کند و بتوانم با مسکن سمت خواب هدایت‌شان کنم. همین‌طور هم می‌شود ناهارشان را می‌دهم دو تا بالش کنار هم می‌گذارم که پلک‌شان در حال شنیدن سفارشات لازم سنگین شود. همسایه‌ای که بموقع در زد را هم، در جریان رفتنم می‌گذارم. داخل اسنپ بسم الله گویان، تلفن‌های جا مانده زیر گوشم، کاغذهای آچار را پهن می‌کنم و با ماژیک متن‌ها را روی ۲۴ قطعه کاغذ، جدا جدا سامان می‌دهم. ابتدای کوچه‌ی شانزدهم ولنجک است، برف‌های یخ زده کنار سفارت، نوید روزی سرد می‌دهند. چیزی در گوشم اما می‌گوید دست خدا بالای همه‌ی دست‌ها است. 🖊محدثه فلاح زاده *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
بازتاب تجمع نمادین مادران و کودکان برای حمایت از مردم مظلوم غزه، در باشگاه خبرنگاران جوان. گزارش کامل در لینک زیر: https://www.yjc.ir/fa/news/8687873/تجمع-حمایت-از-کودکان-غزه-مقابل-دفتر-حافظ-منافع-مصر-در-تهران *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
دنیای عجیبی شده. سازمان ملل متحد دارد. اعلامیه جهانی حقوق بشر دارد. صندوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) دارد. پیمان‌نامه حقوق کودک دارد. کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان دارد. برنامه جهانی غذا دارد. ... ولی... در عرض چند ماه ۳۱ هزار نفر بی‌گناه زیر دست جلادان کشته می‌شوند و آب از آب تکان نمی‌خورد! ۷۰ درصد کشته‌ها زنان و کودکان هستند ولی سازمان‌های جهانی هنوز مشغول سکوت و تماشا هستند! فقط در این روزها ۲۵ نفر از شدت قحطی و گرسنگی جان داده‌اند ولی این سازمان‌های عریض و طویل به کاری نیامدند! این کاغذ پاره‌های حقوق بشر به چه کار می‌آید، وقتی یک ملت دارند نسل‌کُشی می‌شوند؟! اشک مادران و خون کودکان زمین را سنگین کرده. فریاد استغاثه شان به آسمان رسیده. باید کاری می‌کردیم. مگر نه اینکه از پیامبر مهربان‌مان به یادگار مانده: "هركس صداى مظلومى را بشنود كه از مسلمانان كمک مى‌طلبد، و به كمک او نشتابد مسلمان نيست." ؟! چه کار می‌شود کرد، وقتی راه‌ها بسته است و حاکمان عرب بی‌خیالی طی می‌کنند؟ باید بخواهیم. این درخواست ما بماند در تاریخ مادری کردن های مان. بماند در حافظه کودکان‌مان. بماند در اسناد دفتر حافظ منافع جمهوری عربی مصر در تهران، که مادرانی بچه به بغل در یک روز سرد زمستانی آمدند و کودکان خود را دقایقی بر زمین سرد نشاندند، قابلمه‌ای خالی به دستش دادند و در سکوتی مضطرب و مستاصل که فقط مادران جنسش را می‌شناسند، نجات زنان و کودکان مظلوم غزه از مرگ تدریجی را درخواست کردند. خدايا به اين حركت بركت عنايت كن و در كار اين كودكان معصوم اثری قرار ده تا گشایشی حاصل شود. 🖊حمیده سادات میرزایی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
ساعت ۲ نیمه شبه، بچه داره توو تب می‌سوزه، دارو دادم خورده و مشغول خوندن دعای نور هستم و دستمال تر روی پیشونیش می‌ذارم. اما نمی‌تونم جلوی اشک‌هام رو بگیرم. من مادرم و به یاد کودکانی که پسرم امروز در حد نیم ساعت نقش‌شون رو بازی کرد و به این حال افتاد. تووی ترافیک زیادی بودیم، خسته شده بود. بهش قول دادم اگه همکاری کنه و نقشش رو خوب بازی کنه براش ترشک بخرم، نمی‌دونم اسم اون خوراکی چیه، فقط چون ترش هست ما می‌گیم ترشک. آخه از این بچه‌هاست که توو جای غریب از من جدا نمیشه. خوب همه‌ی بچه های ۴،۵ ساله وقتی احساس ناامنی کنند از دامن پدر و مادر دوست ندارن جدا بشن. فقط بچه‌های غزه‌ای هستند که این فرمول‌ها براشون صدق نمی‌کنه. رسیدیم جلوی دفتر مصر، تو پیاده رو هنوز کلی برف آب نشده بود، یه زیرانداز هم پهن بود، بچه‌های ما با احترام، باید نیم ساعت اونجا می نشستن با قابلمه‌های خالی. چقدر این صحنه رو در روضه‌های اسارت حضرت زینب (سلام الله علیها) در ذهن دیده بودم و تاریخ تکرار می‌شود. پشت‌شون دیواری یونولیتی به نشانه‌ی مرز رفح بود و پشت اون کارتن‌های کمک‌های بشر دوستانه از کشورهای مختلف و بعد خبرنگارها عکس می‌گرفتن، این توصیف وضع فعلی کودکان غزه در قاب یه تصویر بود. البته به نظرم با گذاشتن اون آهنگِ (تلک القضیه) خواننده‌ی مصری که گیتار می‌زنه فضا خیلی معنوی شده بود، من که با دیدن این ظرف‌های خالی، جلوی اشک‌هام رو نمی‌تونستم بگیرم، انگار کودکان گرسنه و تشنه‌ی شهید شده، روح‌شون اونجا بود، حس عجیبی داشتم. بچه‌های ما گرسنه نبودن ولی گریه می‌کردند و از انتظار برای عکس گرفتن خسته شده بودند و از نیم ساعت روی زمین سرد نشستن اذیت شدن، پس کودک غزه‌ای منتظر آب و غذا در این وضعیت چه حسی دارد؟ ... ای مهدی فاطمه بیا و به این انتظار پایان بده، برای ظرف‌های خالی از غذا بیا، برای آغوش‌هایِ سرد جدایی بیا، برای چشمان بهت زده از وحشتِ جنگ بیا، برای گونه‌های برجسته از قحطی بیا، برای پوست‌های خشک شده از بی آبی بیا، برای زخم.های بی دارو، برای همه‌ی منتظرانِ آرامش بیا. 🖊نساء عسگریان *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
بازتاب تجمع نمادین مادران و کودکان برای حمایت از مردم مظلوم غزه، در سایت خبرگزاری تسنیم. گزارش کامل در لینک زیر: https://www.tasnimnews.com/fa/news/1402/12/21/3053302/تجمع-مادران-و-کودکان-تهرانی-مقابل-دفتر-حفاظت-از-منافع-مصر *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
به امید برداشتن گامی که ظهور را نزدیک کند، در اولین جمعه از ماه رمضان و در اقتدا به مولا امیرالمومنین (ع) که یار مظلومان بودند، *تجمع اعلام همبستگی با مادران و کودکان غزه* جمعه ۲۵ اسفند ساعت ۱۰ صبح گلزار شهدای بین المللی *کرمان* در جوار مزار شهید القدس حاج قاسم سلیمانی. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
چرا؟چرا؟چرا؟ اسم یک داستان است که چند سال پیش، برای بچه‌ها توی مصلی کرمان و زیر نگاه حاج قاسم که از قاب بنر بزرگ به ما چشم دوخته بود خواندیم. قصه درختی که پرنده‌های زیادی داشت و از جمله دارکوبی زورگو که بقیه پرنده‌ها از نوک تیزش می‌ترسیدند و هرچه می‌گفت فقط جواب می‌دادند: چشم. حتی اگر زور می‌گفت. تا این که بلبلی پیدا شد و در جواب دستورهای زور دارکوب بجای چشم، گفت: *چرا؟* . و بعد از آن، طوفان چراها بود که از طرف پرنده‌ها به سمت دارکوب، روانه شد. داروکوب زورگوی قصه هم عقب نشست و از درخت، فرار کرد. سال‌ها پیش بود که امام خمینی(ره) وقتی علم انقلاب اسلامی ایران را بلند می‌کرد یک چرای بلند گفت که طنینش تا امروز هم توی درخت دنیا پیچیده و خواب دارکوب‌های زورگو را آشفته کرده. و امسال تعداد پرنده‌هایی که می‌پرسند چرا، بیشتر شده. امسال که اوج جنایت‌های رژیم کودک‌کش اسرائیل، قلب دنیا را بدجوری دردآورده است. شهرهای کشورهای مختلف، شده جایی برای راهپیمایی اعتراضی. کاری که سال‌ها روز قدس، با زبان روزه انجامش دادیم در این چهل و چند سال. از زمانی که طوفان الاقصی و پاسخ ناجوانمردانه رژیم اسرائیل به آن آغاز شده خیلی‌ها در دنیا بی‌تاب شده‌اند. ما مادرها اما جور دیگری بی‌تاب شده‌ایم. ما مادرها، این روزها وقت در آغوش گرفتن نوزادان‌مان، تماشای قد کشیدن بچه‌های‌مان، خنده و بازی‌شان، مدرسه فرستادن‌شان و... انگار عذاب وجدان داریم. دل‌مان یک‌سره می‌رود پی دل مادران در غزه که هر روز کودکی و نوزادی از میان‌شان با موشک‌ها و بمب‌های اسرائیل از آعوش‌شان پر می‌کشند. این روزها اما داغ‌مان تازه‌تر است. خبر شنیدن شهادت در اثر گرسنگی و بی شیر ماندن نوزادها. چشم‌های‌مان را تر کرده و مشت‌های‌مان را از خشم، در هم گره کرده. همین طور که برای خانواده و بچه‌های‌مان، افطار و سحر آماده می‌کنیم با خود می‌گوییم کاش می‌شد یک بشقاب برای بچه‌های غزه می‌گذاشتیم کنار. اما چه کنیم. در حصارند، در بزرگترین زندان روباز دنیا گرفتارند. اما توان نشستن و کاری نکردن هم نداشتیم. این بود که فکرهای‌مان را ریختیم روی هم تا مقدمات برگزاری یک تجمع مادر و کودک را فراهم کنیم. صبح روز جمعه ۲۵ اسفند همه بچه به بغل، از نوزاد شیرخواره تا دبستانی خودمان را از گوشه گوشه‌ی شهر کرمان رساندیم زیر نگاه حاج قاسم که از کاشی کاری بالای مزارش به ما لبخند می‌زد. دست‌مان اما خالی نبود. قنداقه‌هایی کفن پیچ شده دست‌مان بود از عروسک‌های بچه‌های‌مان. همان‌هایی که واقعی هم نبود اما وقت پیچیدن کفن‌های‌شان، دست و دل‌مان لرزید. گذاشتیم شان بین مزار شهدا و پلاکاردهای‌مان را دستمان گرفتیم با شعارهایی که یکی از مادرهای باردار پا به ماه نوشته بود. بیانیه را هم او نوشته بود. خودش نبود اما وقتی طنین کلماتش در گلزار شهدا به دو زبان انگلیسی و فارسی پیچید انگار در تجمع‌مان حاضر بود. مردم حاضر در گلزار با دیدن قنداقه‌های نمادین نوزادان شهید غزه اشک در چشم‌شان نشست و همراه‌مان شعار دادند و برای نابودی اسرائیل دعا کردند. کنار مهدیه مسجد صاحب الزمان کرمان دعا کردیم برای ظهور. شاید ما مادرها نتوانستیم سلاح به دست بگیریم و خودمان را برسانیم غزه اما خودمان و بچه‌های‌مان، پرنده‌هایی بودیم که بلند و رسا از کنار شهیدالقدس گفتیم *چرا؟* . چرا کودکان بی‌گناه را می‌کشید؟ چرا نسل‌کشی می‌کنید؟ چرا سازمان‌های بین‌المللی، کاری برای پایان دادن به این جنایت نمی‌کنند؟ چرا حاکمان عرب، غیرت به خرج نمی‌دهند؟ چرا آمریکا و انگلیس و بقیه مستکبران، دست از حمایت این رژیم برنمی‌دارند؟ چراهایی گفتیم به این امید که بپیوندد به چراهای بقیه پرنده‌ها در درخت دنیای‌مان و روزی دارکوب زورگو را فراری دهیم. به امید ظهور صاحب الزمان که اگر حتی روز ظهورش، عمرمان به دنیا نباشد، اما سربازانی پرورش داده‌ایم که هم‌پایش بجنگند. همان بچه‌هایی که امروز یکصدا فریاد زدند: خیبر خیبر یا صهیون، جیش محمد قادمون... 🖊زهره علوی راد *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنیای عجیبی شده... فیلم *تجمع اعلام همبستگی با مادران و کودکان غزه* در جوار مزار شهید القدس، حاج قاسم سلیمانی. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردم غزّه، مبارزان غزّه، *مثل صخره، مثل کوه،* ایستاده‌اند؛ این چیز مهمّی است. غذا نمی‌رسد، دارو نمی‌رسد، سوخت نمی‌رسد، آب نمی‌رسد! امّا ایستاده‌اند و تسلیم نمی‌شوند. (امام خامنه‌ای ۱۴۰۲/۱۰/۲) تجمع نمادین مادران و کودکان برای حمایت از مردم مظلوم غزه در مقابل دفتر حافظ منافع مصر در تهران، اسفندماه ۱۴۰۲. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *