eitaa logo
کانون مداحان
28هزار دنبال‌کننده
23هزار عکس
24هزار ویدیو
229 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی اهلبیت علیهم السلام خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌷🇮🇷🌹🌴 است اگر بماند قضا می شود. 💐 🔻مقدمتان را به این کانال 16 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
9.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهیدی که از بی کسی برای آب نامه می نوشت 🔻مقدمتان را به این کانال 16 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
27.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برخی از سلبریتی‌ها یاد بگیرند! ⭕️ شعرخوانی برای شهدای کربلا و بغض گیتی معینی بازیگر معروف صدا و سیما در نمایشگاه بسیج امید ملت ایران در شیراز 🔻مقدمتان را به این کانال 16 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
مظهر نور فقط نورست باطن نور ظاهر نور مظهر ، نور که نامش نور رسمش نور چادر نور معجر نور حجاب انداخته خورشید اما می درخشد باز که تنها زهره ی زهراست را در خاک زیور نور همیشه جلوی حقّ ست که درحال تکثیرست یقین کورست هر کس گفته باشد هست ابتر نور به نور اوست می بینند مردم نیت خود را و آن چیزی که محشر را کند روشن، سراسر نور همه دیدند ماهِ نیمه پنهان ، ماهِ خونین نه دگر سرخ ست بر رخساره ی زهرای اطهر ، نور چنان زخمی شده انگار که از جنگ برگشته شبح یعنی که افتاده ست زخمی بین بستر نور حامد آقایی 🔻مقدمتان را به این کانال 16 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
یا زهرا (س) عطر بهشت می‌وزد از آستانه‌ات گل می‌طراود از در و دیوار خانه‌ات پنهان شده است قدر تو مانند قبر تو ای بی‌نشانه کیست که دارد نشانه‌ات؟ مردی که از تبسم تو شعر می سرود مبهوت می‌شد از غزل عاشقانه‌ات یکتایی و برای تو همتا فقط علیست سوگند میخورم به خدای یگانه‌ات در کوثر زلال تو تکثیر می‌شویم از دل نرفتنی‌ست غم جاودانه‌ات بانو چگونه میشود از اشک تر نشد وقتی که مرثیه است هوای ترانه‌ات بعد از تو خاک بر سر این روزگار باد آتش چرا نشسته بر این آشیانه‌ات بعد از تو ، جای خالی تو گریه میکند با اهل خانه‌ی تو گرفته بهانه‌ات صبر علی رسید به‌پایان همینکه خواست تنها میان خاک سپارد شبانه‌ات دست خدا سپرد به دست خدا تو را آری زمین گرفت ز دست زمانه‌ات محمد حسن بیات‌لو 🔻مقدمتان را به این کانال 16 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
بغض دلتنگان دری را که مَلَک با احتیاط آهسته وا می‌کرد که حتی کوبه‌اش هم حق تعالی را صدا می‌کرد که حتی طرز دق البابش آداب و رسومی داشت چه آسان آسمان را از زمین آن در جدا می‌کرد همین که بسته می‌شد‌، باز می‌شد بغض دلتنگان همین که باز وا می‌شد، گره بسیار وا می‌کرد کسی آن سوی در می‌زیست که عالم به قربانش! که عطر نان خود را نیز تقدیم خدا می‌کرد زنی بود آنچنان که قاصرم از مدح و توصیفش که وصفش را کسی هم‌چون علیِ مرتضا می‌کرد همین که باخبر می‌شد فقیری پشتِ در مانده سراسیمه نماز مستحبش را رها می‌کرد کمک می‌کرد هر خلق خدا را بی گمان، حتی اگر آتش درِ آن خانه عرض التجا می‌کرد به دست و پاش می‌افتاد اگرکه تازیانه‌ هم زنِ این خانه بی‌شک حق رحمت را ادا می‌کرد چه آسان خاک کوچه چادرش را -آه- می‌بوسید کسی که خاک را با یک نظر چون کیمیا می‌کرد یتیم آمد، فقیر آمد، اسیر آمد، محبت دید زن این خانه حتی دشمنش را اعتنا می‌کرد کجا او بی تفاوت بود؟ او کی سرگرانی داشت؟ کجا او اهل منت بود؟ او کی ادعا می‌کرد؟ تویی که هیزم آوردی برای شعله -یادم هست- تو را مادر به نام کوچکت هر شب دعا می‌کرد! رضا یزدانی 🔻مقدمتان را به این کانال 16 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
یا الله در نبودت سخت این ایامِ غم سر می شود می رود عمرِ گران و پیر نوکر می شود روزگارِ بی تو که چیزی ندارد جز ضرر تو نباشی کاسه ی خیرم پر از شر می شودالعجل ما خسته و درمانده و دربه دریم دور از تو حالمان هر روز بدتر می شود آه از نیرنگ و فتنه ، از علی نَشناس ها بی ولایت زاهد وارسته کافر می شود چون شهادت هیچ مرگی با سعادت نیست پس خوش به حالِ هرکه دراین راه بی سر می شود جز حسین در هیچ مکتب حرفِ آزادی نبود عاقبت خیریم ما ، معلوم محشر می شود گریه کن هستیم ما ، هرآنچه می خواهد شود از همین چشمِ ترِ در پای منبر می شود بچه های حیدریم و فاطمه، حل کارمان از دعای مستجاب و خیرِ مادر می شود در عزای کوچه ها عمریست سینه می زنی چشمِ تو تر از غم دیوار و آن در می شود علتش از چیست که این روزها در بسترش جسمِ زهرای جوان هر روز ، لاغر می شود با رخِ انسیه الحورا چه شد که اینچنین فاطمه پیشِ علی محتاجِ معجر می شود معجری و دامنی هم سوخت در کرب و بلا مثلِ گیسوی پدر گیسوی دختر می شود وای از آن دم ، دید زینب در میانِ قتلگاه رشته رشته حنجر از کُندیِ خنجر می شود مهدی شریف زاده 🔻مقدمتان را به این کانال 16 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
مادر مادری که محور کاشانه بود نیمه شب ها قصه گوی خانه بود فاطمه در بستر اطفال خویش قصه می گفت از همه احوال خویش قصه شب بود و ذوقِ بچه هاش ای فدای لحن شیرین و رساش حرف هایش آن قدر جذاب بود مشتری اش زهره و مهتاب بود مست می شد از بیانش کائنات سرگذشت انبیاء و معجزات قصه وقتی از رسول الله بود اشک با چشمان او همراه بود از علی می گفت از آن فرّ و مجد جبرییل از شوق می آمد به وجد از احد می گفت او با افتخار از طنین لافتی و ذوالفقار بدر و خیبر جنگ احزاب و حنین بود لالاییِ شب های حسین گفت حیدر هر کجایی تا که جست گردن هر پهلوانی را شکست بچه ها او عبدُ ود را زد زمین از برای یاری قرآن و دین یک تنه در از میان قلعه کند پرچم اسلام شد آنجا بلند می گسست از هم صف هر لشکری با خروش و حمله های حیدری بر چنین بابایی و این مکتبش سخت می بالید بر خود زینبش لا به لای قصه می گفت ای حسن مثل بابا باش ای دلبند من رو به روی قلدران محکم بایست چون که در رگهای تو خون علیست بر غدیر خم که قصه می رسید رنگ از رخسار زهرا می پرید آه از آن قلب پر غم می کشید محسنش هم ماجرا را می شنید با بیان مدح و فضل بوتراب جمله می رفتند اطفالش به خواب صبح یک روزی که دنیا سرد بود شهر دلگیر و پر از نامرد بود بچه ها دیدند که در می زنند گوییا دارند در را می کنند نعره می زد یک نفر آن سوی در بود پیدا آمده دنبال شر بود آنجا پشت خانه ازدحام بینشان حرفی نبود از احترام بچه ها دیدند مادر با حجاب رفت پشت درب خانه با شتاب کودکان حیران ولیکن استوار که یقینا نیست تهدیدی به کار نیست کس را جرئت رزم و قتال تا که بابا هست این باشد محال از دلیری اش خبر داریم ما کی به سر خوف و خطر داریم ما او یدالله است و شمشیر خداست شیر مرد جبهه و و شیر خداست ناگهان با نعره نامردِ پست رشته افکارشان از هم گسست آسمان شهر یثرب شد کبود در میان خانه آمد بوی دود شعله تا از درب خانه شد بلند ناله ای در آن میانه شد بلند فاطمه بی یاور و می سوخت در جان محسن بود آنجا در خطر درب خانه باز شد با یک لگد از نبی می خواست صدیقه مدد 🔻مقدمتان را به این کانال 16 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
خانه وحی خانه ای که فرش از بال ملک برداشته دل گرو بر اهل این خانه پیمبر داشته مخزن گنج زمین و آسمان این خانه بود بس که در خود دُر نشانده بس که گوهر داشته فاطمه حیدر حسن کلثوم ، زینب با حسین قدر وسع یک جهان این خانه زیور داشته از مقام خانه ای دم میزنم که بر سرش حامل وحی الهی سایه از پر داشته آتش آوردند با بغض علی در پشت در بغض حیدر را به دل هم میخ هم در داشته میخ شد نقش آفرین پهلوی زهرا را شکافت میخ نقش نیزه بر پهلوی مادر داشته این که زد پهلوی ام الآب را مجروح کرد خنجری گردید که بوسه به حنجر داشته بوسه بر حنجر که زد بعد از طلوع نیزه ها تازه فهمیدند خنجر نیت سر داشته داریوش جعفری 🔻مقدمتان را به این کانال 16 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
برداً سلام ای روزگار چند صباحی به کام باش بر زخم ما به جای نمک التیام باش جمعیتی رسید ز دارالنّفاق شهر روح الامین مراقب دارالسّلام باش فریاد بی طهارت نامحترم خموش پشت در است طاهره با احترام باش این هیزم از کدام جهنم رسیده است ای در مسوز مثل دلم، با دوام باش اینجا خلیله” در وسط شعله مانده است یا نار بهر فاطمه برداً سلام” باش ای آهنی که کوره ی هیزم چشیده ای دور از محل بوسه ی خیرالانام باش حالا که داستان فدک ناتمام ماند ای شعر پس تو هم غزلی ناتمام باش سید میلاد حسنی 🔻مقدمتان را به این کانال 16 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
واویلا آمد به پابوسی من مسمار با در زد بوسه بر رویم ولی دیوار با در بستند با هم عهد و پیمان بهر قتلم دیوار و میخ و مرد بد کردار با در من یار بودم با امیرالمومنینم دیوار و میخ و شعله ها هم یار با در هیزم فراوان بود پشت در ولیکن هیزم تبانی کرده بود اینبار با در افتاد کار اسخوان سینه با میخ افتاد کار چشم و این رخسار با در کار چهل نامرد شد پیکار با من آتش به دامان در و پیکار با در افتاد در بر روی من با میخ و آتش پیمان یاری داشتند انگار با در در روی من افتاد و طفلم رفت از دست در زار میزد با من و من زار با در قفل سکوت مجتبی جان مرا برد اما شده روزم چنان شب تار با در از دست میرفتم من و دیدم که حیدر افتاد از پا لحظه دیدار با در افتادم و دیدم علی میگفت با اشک افتاده در کارم گره بسیار با در در طالع آل نبی با خون نوشتند زهر جفا شمشیر خنجر نار با در داریوش جعفری 🔻مقدمتان را به این کانال 16 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠