eitaa logo
مداحی عالمانه
949 دنبال‌کننده
77 عکس
65 ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ ای محمد! خاندان تو کشته شده است وَ أَقَامَ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ يَوْمِهِ وَ الْغَدِ، ثُمَّ أَمَرَ حُمَيْدِ بْنِ بُكَيْرِ الْأَحْمَرِيِّ، فنادي فِي النَّاسِ بِالرَّحِيلِ إِلَيَّ الْكُوفَةِ وَ حَمْلُ مَعَهُ أَخَوَاتِ الْحُسَيْنِ وَ بَنَاتِهِ وَ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنِ الصِّبْيَانِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الصِّغَرِ مَرِيضُ، فلطمن النِّسْوَةِ وَ صِحْنَ حِينَ مررن بِالْحُسَيْنِ وَ جَعَلْتُ زَيْنَبَ بِنْتِ عَلِيٍّ تَقُولُ: يا محمداه صُلِّيَ عَلَيْكَ مَلَكٍ السما؛ هذا حُسَيْنِ بالعرا، مُزَمَّلِ بالدما، مَقْطَعِ الأعضا يا محمداه وَ بَنَاتِكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتِكَ مَقْتَلَةً تسفي عَلَيْهَا الصَّبَا عمر بن سعد، آن‌ روز و آن‌ شب در کربلا ماند؛ سپس به حمید بن بکیر دستور داد كه به سمت کوفه به راه بيفتند و به همراه خود، خواهران حسين و دختران او و پسربچه‌ها و علی بن الحسین كوچک بيمار را نيز برد؛ زنان وقتی كه به كنار پيكر حسين(ع) رسيدند به صورت خود زده و فرياد كشيدند و زینب دختر علی می‌گفت: «ای پيامبر! ملائكه آسمان بر تو درود فرستند؛ اين حسين است كه در بيابان است، با خون رنگين شده است و اعضای او تكه‌تكه شده‌اند! ای محمد! دختران تو به اسارت گرفته شده‌اند و خاندان تو كشته شده است و باد صبا بر پيكر آنان می وزد!» 📚منبع انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۲۴ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/r61410
▪️ مرثیه شافعی برای امام حسین(ع) وَ قَدْ سُئِلَ فِي يَوْمِ عَاشُورَاءَ زَمَنِ الْمَلِكِ النَّاصِرِ صَاحِبُ حَلْبَ أَنْ يَذْكُرَ لِلنَّاسِ شَيْئاً مِنْ مَقْتَلِ الْحُسَيْنِ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ جَلَسَ طَوِيلًا لَا يَتَكَلَّمْ ثُمَّ وَضَعَ الْمِنْدِيلَ عَلِيِّ وَجْهَهُ وبكي شَدِيداً ثُمَّ أَ نَشّاً يَقُولُ وَ هُوَ يبكي ويل لِمَنْ شُفَعَاؤُهُ خصما ؤهو الصور فِي نَشْرِ الْخَلَائِقِ ينفخ لا بُدَّ أَنْ تَرُدَّا لقيامة، فاطمه قَميصها بِدَمِ الْحُسَيْنِ ملطخ ثم نَزَلَ عَنِ الْمِنْبَرِ وَ هُوَ يَبْكِي وَ صَعِدَ إِلَيَّ الصالحية وَ هُوَ كَذَلِكَ رَحِمَهُ اللَّهُ در روز عاشورا زمان ملک ناصر، حاكم حلب از سبط بن جوزی خواستند كه برای مردم مقتل حسين(عليه‌السلام) را بخواند؛ از منبر بالا رفت و مدتی طولانی روی منبر نشست و پارچه روی صورت خود انداخت و گريه شديدی كرد و در حال گريه گفت: «وای بر كسی كه شفيعان او دشمنانش باشند در روزی كه در صور برای بيرون آمدن مردم از قبر دميده می‌شود. فاطمه در روز قیامت خواهد آمد در حالی كه پيراهنش به خون حسين آغشته است!» سپس از منبر پايين آمده و در حال گريه به صالحيه رفت و در آنجا نيز گريست، خدا او را رحمت كند! 📚منبع البدایه والنهایه، ابن کثیر، ج ۱۳، ص ۱۹۵ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/e80082
🏴 شهادت امام حسین(ع) به نقل از عایشه از عایشه نقل شده است که گفت: حسین(ع) در حالی که به پیامبر(ص) وحی نازل می‌شد، به محضر وی در آمده و خود را روی او انداخت و از پشت او بالا رفت. جبرئیل گفت: «یا رسول الله! او را دوست می داری؟» فرمود: «چرا پسرم را دوست نداشته باشم؟» جبرئیل گفت: «امت تو بعد از تو، او را خواهند کشت.» جبرئیل دست خود را دراز کرد و مقداری خاک سفید به او داده و گفت: «در این سرزمین، این پسر تو کشته می‌شود و اسم این سرزمین، “طف” است.» و چون جبرئیل از نزد پیامبر رفت، پیامبر از خانه خارج شد و در حالی‌که آن خاک را در دست گرفته بود و می‌گریست فرمود: «عایشه! جبرئیل به من خبر داد امتم پس از من، فریب خورده و پسرم حسین را در سرزمین طف خواهند کشت.» سپس در حالی که گریه می‌کرد به طرف اصحاب خود (که در میان آنان علی، ابوبکر، عمر، حذیفه، عمار و ابوذر بودند) رفت. آنان عرض کردند: یا رسول الله! چرا گریه می‌کنید؟ فرمود: «جبرئیل به من خبر داد پسرم حسین بعد از من در سرزمین طف به شهادت می‌رسد و این خاک را به من داده و گفت: در همان جا به خاک سپرده خواهد شد.» 📚منبع مجمع الزوائد، هیثمی، ج ۹، ص ۱۸۷ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://maghtal.com/?p=4961
◾️ هدیه رسول الله(ص) به حسنین علیهم‌السلام زمخشری (از علمای بزرگ اهل سنت)، صاحب تفسیر معروف کشاف، در کتاب ربیع الابرار نقل می‌کند: فاطمه علیهاالسلام با فرزندانش حسن و حسین علیهم‌السلام خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسیده و عرض کرد: «یا رسول الله! هدیه‌ای به این‌ها بده!» حضرت فرمود: «پدرت فدایت، من مالی ندارم تا هدیه کنم.» سپس حسن(ع) را بغل کرده، بوسید و روی پای راست خود قرار داد و فرمود: «به این فرزندم، اخلاق و هیبت خود را هدیه می‌کنم» و حسین(ع) را نیز بغل کرد و بوسید و بر روی پای چپ خود نهاد و فرمود: «شجاعت و جود خود را بدو بخشیدم.» 📚منبع ربیع الابرار، زمخشری، ص۵۱۳ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://maghtal.com/?p=4961
🔳 خروج امام حسین(ع) از منظر احمد خوارزمی امام حسین(ع) پس از آنکه از مجلس ولید بیرون آمد، تصمیم گرفت که مبارزه با یزید را ادامه بدهد اما نه در مدینه؛ لذا جهت خداحافظی با رسول خدا صلی الله علیه وآله کنار قبر آن حضرت حاضر شد و فرمود: «السلام علیک یا رسول الله، من حسین، پسر فاطمه، فرزند تو و نوه تو که مرا میان امت به یادگار گذاشتی هستم. شاهد باش که آنها دست از یاری من برداشتند و مقام مرا پاس نداشتند، این شِکوه من نزد توست تا زمانی که تو را ملاقات کنم.» 📚منبع مقتل خوارزمی، احمد خوارزمی، ج ۱، ص ۱۸۶ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://maghtal.com/?p=4931
▪️ خطبه حضرت پس از ورود به کربلا وَ قَالَ (علیه‌السلام) فِی مَسِیرِهِ إِلَى کَرْبَلَاءَ: إِنَّ هَذِهِ الدُّنْیا قَدْ تَغَیرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا فَلَمْ یبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَهٌ کَصُبَابَهِ الْإِنَاءِ وَ خَسِیسُ عَیشٍ کَالْمَرْعَى الْوَبِیلِ اأَلَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا یعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا یتَنَاهَى عَنْهُ لِیرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّاً. فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَهً وَ لَا الْحَیاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً. إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ‏ یحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیانُون بنا بر مشهور، حضرت در روز دوم محرم وارد سرزمین کربلا شدند و پس از استقرار، این خطبه را برای مردم خواندند: «اما بعد، پیشامد ما همین است که می‌بینید. اوضاع زمان حقیقتاً دگرگون گردیده و زشتی‌ها آشکار و نیکی‌ها و فضیلت‌ها از محیط ما رخت بربسته است. از فضائل انسانی باقی نمانده مگر اندکی مانند قطرات ته مانده در ظرف آب. مردم در زندگی ننگین و ذلت‌باری به سر می‌برند زیرا نه به حق عمل می‌شود و نه از باطل رویگردانی می‌شود.» «در چنین محیط ننگینی شایسته است که شخصی با ایمان و فضیلت، فداکاری و جانبازی کند و به سوی فیض دیدار پروردگارش بشتابد. من در چنین محیط ذلت‌باری مرگ را جز سعادت و خوشبختی نمی‌بینم همچنان که زندگی با آن ستمگران را چیزی جز رنج و نکبت نمی‌شمارم. این مردم برده‌های دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان شده، حمایت و پشتیبانی آنها از دین تا آنجاست که زندگیشان در رفاه باشد، اما آنگاه که در بوته امتحان قرار گیرند دینداران کم خواهند بود.» 📚منبع تاریخ طبری، محمدبن جریر طبری، ج ۷، ص ۳۰۰ اللهوف، سید بن طاووس، ص ۷۹ تحف العقول، ابن شعبة الحرانی، ص ۲۴۵ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/z38949
🏴 ورود به کربلا فَخَطَبَ أَصْحَابِهِ هناک وَ قَالٍ : أَمَّا بَعْدُ ، فَإِنَّ النَّاسَ عبید الدنیا وَ الدین لَعِقَ علی أَلْسِنَتِهِمْ یحوطونه مَا دُرَّةٍ معائشهم فَإِذَا محّصوا بِالْبَلَاءِ قُلْ الدیانون . ثُمَّ قَالَ لَهُمْ : أَ هَذِهِ کربلاء ؟ قَالُوا لَهُ : نَعَمْ فَقَالَ : هَذِهِ مَوْضِعٍ کرب وَ بَلَاءٍ ، ‌ها هُنَا مُنَاخُ رکابنا وَ مَحَطِّ رِحَالِنَا وَ مسفک دِمَائِنَا امام هنگام ورود به کربلا خطبه خواند و به اصحابش چنین فرمود: «مردم، بندگان دنیایند و دین لقلقه زبانشان است. تا آن جا که زندگیشان بچرخد دور دین می‌گردند ولی آنگاه که به سختی دچار شوند، دین داران کم خواهند شد.» سپس فرمود: «آیا اینجا کربلاست؟» گفتند: آری. فرمود: «این محل، کرب و بلا (اندوه و سختی) است. اینجا خوابگاه شتران و منزلگاه ما و محل ریختن خون ماست.» 📚منبع ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص۶۰ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/z38949
🔳 مذاکره بریر بن خضیر بُریر بن خضیر هَمْدانی (که از پارسایانِ شب زنده‌دار و روزه‌دار بود) به امام گفت: «ای فرزند رسول خدا! اجازه بده نزد ابن سعد فاسق روم و او را پند دهم شاید پند پذیرد و از کاری که می‌خواهد انجام دهد منصرف شود.» امام حسین(ع) فرمود: «اختیار با توست.» پس بریر نزد عمر بن سعد رفت و داخل خیمه او شد و بدون آن که سلام کند نشست. عمر عصبانی شد و گفت: مرد هَمْدانی! چرا سلام نکردی؟ آیا من مسلمان و عارف به خدا و پیامبرش نیستم و شهادتین نمی‌گویم؟ بریر گفت: «اگر تو خدا و پیامبر را آن چنان که می‌گویی می‌شناختی هیچ‌گاه برای کشتن عترت پیامبر راه نمی‌افتادی؛ علاوه بر این، آب فرات را که گوارایی‌اش آشکار است و همانند شکم مارها موج می‌زند و سگان و خوکان از آن می‌آشامند، بر حسین فرزند علی علیهم‌السلام و برادران و خاندانش که از شدّت تشنگی در حال مرگ هستند بستی، با این حال گمان می‌کنی تو خدا و پیامبر را می‌شناسی؟!» عمر بن سعد لختی سر به زیر انداخت آن‌گاه سر بلند کرد و گفت: به خدا سوگند ای بریر! یقین دارم که هرکس با اینان بجنگد و حقّشان را غصب کند، بی‌شک در جهنم است. اما ای بریر! تو صلاح می‌دانی که من حکم‌رانی ری را ترک کنم تا نصیب دیگری بشود؟ به خدا سوگند! دلم به این امر راضی نمی‌شود سپس اشعاری را زمزمه نمود: عبیداللَّه از میان تمامی افراد برای نقشه‌ای از من دعوت کرد که هم اکنون برای انجام آن خارج شده‌ام. به خدا قسم نمی‌دانم و متحیرم و در این کاری که برای من پیش آمده در انتخاب یکی از دو امر مهم، مردد مانده‌ام. آیا حکومت ری را رها کنم در حالی‌که آرزوی من است یا گناه جنگ با حسین(ع) را به دوش کشم و می‌دانم در کشتن او آتشی است که هیچ چیز مانع آن نمی‌شود؛ امّا حکم‌رانی ری، نور چشم من است. * جز ابن اعثم و خوارزمی این خبر را نقل نکرده‌اند و شاید از این جهت قابل تأمل باشد که اگر ابن سعد واقعاً درباره امام حسین(ع) چنین اعتقادی داشت هیچ‌گاه به جنگ آن حضرت نمی‌آمد. تعبیرات وی به گونه‌ای است که اگر حقیقتاً آن‌ها را گفته باشد نشانگر شدت شقاوت و دنیاخواهی اوست. 📚منبع ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص۸۸ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/a87230
◼️ نزول در کربلا همراهان امام فرود آمده و اثاث خود را در کنار فرات قرار دادند. خیمه امام و خانواده و دختران و پسرانش زده شد و خیمه برادران و پسر عموهایش دور چادر او زده شد. امام در خیمه نشسته و شمشیر خود را اصلاح می‌کرد و «جون» برده ابوذر غفاری با آن حضرت بود. در این هنگام این اشعار را می‌خواند: «اُف بر تو ای روزگار که چه بد دوستی هستی! در هر صبح و شام چه قدر از یاران و طالبانت کشته می‌شوند؛ اما روزگار قانع نمی‌شود کسی را به جای دیگری بپذیرد. هر انسان زنده‌ای به راهی می‌رود اما وعده مرگ چه نزدیک است. سرنوشت به دست خدای بزرگ و منزّهی است که همانند ندارد.» علی بن الحسین علیهم‌السلام می‌گوید: «پدرم چند بار این اشعار را تکرار کرد به طوری که من آن اشعار را حفظ کردم و بغض گلویم را گرفت. به حسب طاقتم سکوت کردم، امّا عمه‌ام زینب وقتی اشعار را شنید گریست چون دل‌نازک بود. حزن و اندوه بر او چیره شد و در حالی که لباسش کشیده می‌شد به سوی حسین(ع) دوید و گفت: برادر و نور چشمم! کاش مرده بودم ای جانشین گذشتگان و ای پناه بازماندگان.» حسین(ع) به او نظر افکند و گفت: «خواهرم! شیطان شکیبایی‌ات را نرباید. اهل آسمان می‌میرند و اهل زمین هم زنده نمی‌مانند. همه چیز جز ذات الهی، فانی است. حکم، حکم اوست و همه به سوی او بر می‌گردند. پدر و جدم که از من بهتر بودند چه شدند؟ آن‌ها برای من و همه مؤمنان، الگویی نیکویند. امام او را تسلیت داد و سپس فرمود: خواهر جان! به حقی که بر تو دارم سوگندت می‌دهم وقتی کشته شدم در سوگ من گریبان چاک مزن و چهره خود را نخراش. آن گاه او را به چادرش فرستاد.» * این اتفاق در دیگر مقاتل، در احوالات شب عاشورا ذکر گردیده است. 📚منبع ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص ۶۱ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/z38949
◾️ شب عاشورا از منظر طبری بنا به نقل تاریخ طبری عصر پنجشنبه عمر بن سعد فرمان حمله به خیمه‌های امام حسین(ع) را صادر کرد. آن حضرت، ابوالفضل العباس(ع) را به همراه ۲۰ نفر نزد دشمن فرستاد و فرمود: «به آنها بگو تنها امشب را به ما مهلت بدهید تا ما با خدا راز و نیاز کنیم و این خطبه را برای اصحاب ایراد کرد که خدا را به بهترین وجه ستایش می‌کنم و در سختی‌ها و آسایش و رنج و رفاه مقابل نعمت‌های او سپاسگزارم. من اصحاب و یارانی بهتر از یاران خود نمی‌شناسم و اهل بیتی با وفاتر از اهل بیت خود سراغ ندارم. خداوند به همه شما جزای خیر بدهد.» 📚منبع تاریخ طبری، محمدبن جریر طبری، ج ۷، ص ۳۲۱ ارشاد، حسن بن محمد دیلمی، ج ۲، ص ۹۱ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/t81576
⚫️ نامه ابن زیاد به عمر سعد نامه‌ای توبیخ آمیز از ابن زیاد برای عمر رسید که در آن آمده بود: چرا امروز و فردا می‌کنی؟ ببین اگر حسین(ع) و همراهانش بیعت کردند و در برابر حکم من گردن نهادند، آنان را با مسالمت به سوی من بفرست و اگر نپذیرفتند بر آنان حمله کن و ایشان را به قتل آور و اعضایشان را مثله کن، چون سزاوار آن هستند و چون حسین(ع) را کشتی، اسب بر سینه و پشت او بتازان زیرا که او ناسپاس، تفرقه افکن و ستمگر می‌باشد! پس اگر تو به این دستور عمل کردی، پاداش کسی که شنوا و مطیع است برای توست و اگر آن را نمی‌پذیری، از کارگزاری ما و فرماندهی لشکر ما کنار رو و فرماندهی لشکر را به شمر واگذار که او از تو استوارتر و مصصم تر است، والسّلام. در روایت غیر ابن اعثم آمده است که عبیداللَّه بن زیاد، حویزة بن یزید تمیمی را خواند و به او گفت: وقتی نامه مرا به ابن سعد رساندی اگر بلافاصله برای جنگ با حسین(ع) اقدام کرد که هیچ وگرنه او را بگیر و در بند کن و شهر بن حوشب را امیر قرار بده. نامه این بود: ای عمر بن سعد! من تو را برای هم نشینی با حسین(ع) نفرستاده‌ام. نامه‌ام که رسید حسین(ع) را مخیر کن که پیش من آید یا بجنگد. چون نامه رسید، عمر بن سعد بلافاصله جریان را به حسین(ع) خبر داد و امام فرمود: «تا فردا به من فرصت بده.» سپس ابن سعد به فرستاده گفت: نزد ابن زیاد گواهی ده که دستور او را انجام دادم. 📚منبع ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص۸۳ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/t81576
✔️ امان نامه برای فرزندان ام البنین(س) هنگامی که ابن زیاد، نامه عمر بن سعد را نوشت (تا شمر به کربلا ببرد) عبداللَّه بن مَحْل بن حزام عامری برخاست و گفت: علی بن ابیطالب که در کوفه بود از ما خواستگاری کرد و دختر عمویمان‌ ام البنین را به ازدواجش درآوردیم که برایش عبداللَّه، عثمان، جعفر و عباس را آورد. بنابراین آن‌ها فرزندان خواهر ما هستند که با برادرشان حسین بن علی علیهم‌السلام همراهند. اگر اجازه دهی امان نامه‌ای برایشان بنویسیم، تفضل کرده‌ای. عبیداللَّه اجازه داد و عبداللَّه بن محل، نامه‌ای نوشت و به غلامش «عرفان» داد* چون نامه به برادران حسین علیه‌السلام رسید و آن را خواندند به غلام گفتند: «دایی ما را سلام برسان و بگو ما را به امان شما نیازی نیست. امان خدا از امان پسر سمیه بهتر است.» غلام به کوفه بازگشت و به مولایش خبر داد، او هم دانست که آن‌ها کشته خواهند شد. شمر نیز رو به لشکر امام کرد و فریاد زد: خواهرزاده‌های من کجایند؟ عبداللَّه و عثمان و جعفر، فرزندان علی بن ابیطالب کجایند؟! آنان پاسخ او را نداده و همچنان ساکت ماندند. امام حسین(ع) به آنان فرمود: «جوابش را بدهید هر چند فاسق است؛ به هر حال یکی از دایی‌های شماست‌.» آنان به شمر گفتند: به چه کار آمده‌ای و چه می‌خواهی؟ گفت: خواهرزادگان من! شما در امانید، خود را به خاطر حسین(ع) به کشتن ندهید و از امیرالمؤمنین یزید فرمانبردار باشید. عباس بن علی(ع) فریاد برآورد: «ای شمر! دستانت بریده باد! لعنت بر تو و آن امانی که برای ما آورده‌ای. ای دشمن خدا! به ما پیشنهاد می‌کنی از برادر خود حسین(ع) فرزند فاطمه علیهاالسلام دست برداریم و به فرمان لعنت‌شدگان و فرزندان ملعونان در آییم؟!» وقتی شمر این پاسخ را از آنان شنید، خشمناک به سوی لشکر خویش بازگشت. * صحیح این نام «کزمان» است. (بنگرید به تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۴۱۵) که در این جا تصحیف شده است. به علاوه نام عرفان در میان عرب مشهور نیست. *امّ البنین خواهر شمر نبود، بلکه هر دو از قبیله کلاب بودند و تعبیر خواهرزاده در رسم قبیله‌ای به معنای دقیق آن نیست؛ بلکه به معنای هم‌قبیله بودن است. شاید هم خواسته است از جنبه عاطفی استفاده کند. اما اینکه امام هم او را دایی برادرانش دانسته، در منابع دیگر نیست، بلکه اصلاً سخن امام در کتب دیگر نیامده است. 📚منبع ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص۸۴ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/t81576