eitaa logo
مداحی عالمانه
950 دنبال‌کننده
77 عکس
65 ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔔 جزع و گریه بر امام حسین(ع) در کتاب امالی مفید از ابن قولویه از پدرش از سعد از ابن عیسی از ابن محبوب از ابی محمّد انصاری از معاویة بن وهب از ابی‌عبدالله علیه‌السلام روایت کرده که فرمود: «هر جزع و گریه‌ای مکروه است، مگر جزع و گریه بر حسین علیه‌اسلام.» 📚منبع امالی، شیخ طوسی، ح ۲۶۸ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۲۸۰ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/e80082
📣 سفارش امام صادق(ع) در مورد برپا داشتن مجالس امام حسین(ع) حضرت صادق(ع) به داوود بن سرحان فرمود: «یا داود ابلغ موالینا منی السلام؛ ای داوود! به شیعیان ما، از ما سلام برسان و به ایشان از من بگو: رحم الله عبدا اجتمع مع آخر فتذاکر امرنا فان ثالثهما ملک یستغفر لهما؛ یعنی خداوند رحمت کند بنده‌ای را که مجتمع شود با دیگری و ذکر کند امر ما را، پس برای ایشان ملکی می‌باشد که طلب مغفرت کند برای او تا آنکه متفرق شوند و وقتی که جمع شوید مشغول شوید به ذکر ما، که در آن احیای امر ما است و بهترین مردمان بعد ما کسانی می‌باشند که امر ما را ذکر کنند و عود کنند به ذکر ما، یعنی مکرر ما را یاد می‌کرده باشند.»(۱) و در روایت کافی و عیون و محاسن فرمود امام محمدباقر(ع) به خثیمه که: «دوستان ما را سلام برسان و امر به تقوی کن و آن که در خانه‌های خود ملاقات کنند و احیای امر ما کنند. (۲) خدا رحمت کند کسی را که امر ما را زنده گرداند به ذکر آن.» ایضا در بشارةالمصطفی روایت است از حضرت صادق(ع) که فرمود: «ترک مکنید صله آل محمد(ص) را از اموال خود، کسی که غنی باشد به قدر غنای خود و فقیر به قدر فقرش و کسی که بخواهد خداوند مهمترین حاجت‌های او را برآورد، پس باید بدهد به آل محمد و شیعه ایشان آن مالی را که احتیاج به آن بیشتر دارد.» (۳) 📚منبع کبریت احمر، شرایط مستمعین، شیخ محمدباقر بیرجندی، ص ۱۱۹ (۱) عماد الدین الطبری، ابی جعفر محمدبن ابی القاسم، ج ۱، ص۲۰۰ (۲) کافی، شیخ کلینی، ج ۲، ص ۱۷۵ (۳) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۹۶، ص ۲۱۶ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/e80082
🏴 امام صادق(ع) و شنیدن مراثی امام حسین(ع) به روایت منتخب و غیره، ابوهارون مکفوف وارد شد بر حضرت صادق(ع) آن حضرت فرمود: «یا اباهارون! انشدلی فی الحسین.» گفت: یک قصیده قرائت کردم آن حضرت گریه شدیدی کرد و فرمود: «زدنی قصیده اخری.» پس قصیده دیگر خواندم، گریه زیادی کرد و از پشت پرده، گریه عیال او و اهل بیت او را می‌شنیدم تا فارغ شدم. پس آن حضرت فرمود:«یا ابا هارون من انشد فی الحسین شعرا فبکی و ابکی واحدا کتب الله له الجنه؛ ای اباهارون! هرکس برای حسین(ع) شعری بخواند پس بگرید و بگریاند یک نفر را، خداوند بهشت را بر او واجب می‌کند.»(۱) ابن قولویه از عبدالله بن غالب روایت کرده که گفت: بر حضرت صادق(ع) وارد شدم و انشا کردم برای آن حضرت مرثیه جدش حسین(ع) را، صدای صیحه زننده و گریه‌کننده‌ای را شنیدم که در پس پرده صیحه یا ابتاه برآورد. (۲) 📚منبع کبریت احمر، شرایط مستمعین، شیخ محمدباقر بیرجندی، ص ۱۲۲ (۱) کامل الزیارات، ابن قولویه، باب ۳۳، ج۲، ص ۱۰۶ (۲) همان، ج ۴۴، ص ۲۸۶ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/e80082
🏴 گریه‌کنندگان بر امام حسین(ع) از دیدگاه امام صادق(ع) حضرت صادق(ع) فرمودند: «نیست هیچ چشمی دوست‌تر به سوی خدا و نه عبره‌ای از چشمی که گریه کند بر حسین(ع) و هیچ گریه‌کننده‌ای نیست بر حسین، مگر آنکه مساعدت می‌کند در گریه خود، زهرا(س) را و صله حضرت رسول(ص) را به جای آورده و ادای حق ما کرده است و هیچ بنده‌ای نیست؛ مگر آنکه دو چشم او گریان باشد مگر گریه‌کنندگان بر جد من و خلایق در فزع قیامت باشند و ایشان ایمن باشند و در سایه عرش با امام حسین(ع) حدیث کنند و به ایشان گویند که داخل بهشت شوید، ایشان امتناع کنند و مجلس و حدیث با امام حسین(ع) کنند و حورالعین، بفرستند به نزد ایشان که ما ولدان مخلدین مشتاق شماییم و آنها سر به سوی ایشان بلند نکنند؛ از سرور و کرامتی که ایشان را باشد به صحبت حسین(ع).» (۱) 📚منبع کبریت احمر، شرایط مستمعین، شیخ محمدباقر بیرجندی، ص ۱۳۴ (۱) مستدرک الوسائل، حاجی نوری، ج ۱۰، ص ۳۱۴ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/e80082
📢 عنایت خداوند به گریه‌کنندگان بر امام حسین(ع) چنانچه در تفسیر امام حسن عسگری(ع) و تفسیر برهان است که: «خداوند، صلوات و رحمت می‌فرستد بر گریه‌کنندگان حسین(ع) و ملائکه را می‌فرستد که اشک ایشان را در شیشه‌ها ضبط می‌کنند و تسلیم خزان بهشت می‌کنند و در روز قیامت ممزوج به ماء حیوان بهشت می‌نمایند و طعم آنها، هزار مقابل اول می‌شود و بر آتش جهنم آن را می‌پاشند؛ فرسخ‌ها دور می‌شود از گریه‌کننده»(۱) پس در این حال که منظور نظر خداوند -عزوجل- و ملائکه و ائمه معصومین(ع) است و در مجالس ایشان است. «و قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المومنون«(۲) باید از خجالت آب شود و در کمال خوف و خضوع باشد، بلکه مهما امکن، بی‌طهارت در آن مجلس ننشیند؛ اقتدا به امامان خود کند که هرگاه می‌خواستند در عبادت حق تعالی داخل شوند، چه حالت داشتند. 📚منبع کبریت احمر، شرایط مستمعین، شیخ محمدباقر بیرجندی، ص ۱۳۳ (۱) تفسیر منسوب به امام حسن عسگری(ع)، ص ۳۶۹ (۲) سوره توبه، آیه ۱۸۰ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/e80082
📢 ملائکه و عزای امام حسین(ع) حکایت است در اکسیر العباده به سند صحیح، از مردی از صالحین نجف اشرف که گفت: پیش از مغرب در وادی‌السلام بودم، ناگاه دیدم جماعتی از سواران را، و در جلو ایشان بود سواری در نهایت حسن و جلال. پس ایشان را از علمای نجف اشرف گمان کردم و بر ایشان سلام کردم به اسم. گفتند: ما نیستیم آنان که تو گمان کردی. بلکه از ملائکه می‌باشیم و آنکه مقدم است روح مرد صالحی است از اهل اهواز و حویزه که او را می‌آوریم به این مکان. و انت یا ایها الرجل تعال معنا؛ پس من قدری راه با ایشان رفتم. ناگاه خود را با ایشان در مکان وسیعی دیدم که بهتر از آن ندیده بودم. پس ملائکه فرود آمدند و بعضی از ایشان رکاب آن مرد را گرفتند و او را فرود آوردند و در صدر مجلس نشاندند و آن مجلسی بود که مزین بود به انواع فروش، از حریر و دیباح بهشتی و معطر بود به انواع بوهای خوش، و در اطراف و اوساط آن مجلس، قنادیل و مشاعل و شمع‌های کافوری منصوب بود. پس روح آن مرد را تهنیت و ملاطفت گفتند و مائده‌ای حاضر شد که در آن انواع فواکه لطیفه بود و او شروع کرد به خوردن از آنها و مرا تکلیف خوردن کرد. پس من نیز از آنها تناول کردم. بعد گفت به من: «ایها الرجل الصالح ماذا تری؟»گفتم: درجه عظیمه و موهبت کثیره می‌بینم! پس گفت: می‌دانی که سبب کشف این عالم بر تو چیست، با آنکه خلاف عادت است؟ گفتم: نه، گفت: پدر تو دو من گندم از من طلب کار بوده است، چون خداوند خواست که از درجه من چیزی ناقص نشود، چنین شد تا از حق تو خلاص شوم. حال یا مرا بری‌الذمه گردان یا بگیر حق خود را از من. من گفتم: حق خود را می‌خواهم. پس گفت یکی از ملائکه که: ابسط عبائک؛ من عبای خود را پهن کردم و چنین می‌فهمیدم که از ظرفی گندم در آن می‌ریزند. پس گفت: جمع عبائک فقد وصل حقک الیک؛ پس من عبای خود را جمع کردم و آن نشئه از نظر من غایب شد. لیکن عبای من پر از گندم بود و تا مدت مدیدی از آن آرد می‌کردیم و می‌خوردیم، تا آنکه این مطلب را افشا کردم. پس تمام شد و آن مردی بود از عوام شیعه که از حلال کسب می‌کرد و زیادتی از مخارج خود را، در دهه اول محرم در مجالس تعزیه خرج می‌کرد و دراهم و دنانیر و لباس‌های فاخره، به قراء مراثی و احادیث و شعرا می‌داد و خود به نفسه سقایی می‌کرد در آن مجالس، و عوض آب خالص، آب مخلوط به شکر به تعزیه‌داران می‌داد و موید این حکایات، اخبار بسیار از امیرالمؤمنین و اولاد طاهرینش در خصوص وادی‌السلام رسیده است. 📚منبع کبریت احمر، شرایط منبر و مجالس، شیخ محمدباقر بیرجندی، ص ۱۷۹ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/e80082
🔔 اجر شعر گفتن درباره امام حسین(ع) زید شحام می‌گوید: امام صادق(علیه‌السلام) به جعفر بن عفان طائی فرمود: ‌«ای جعفر! به من خبر رسیده که تو در مرثیه حسین(علیه‌السلام) به نیکو شعر می‌گویی.» عرض کرد: آری، خدا مرا فدای شما گرداند. فرمود: «شعری بخوان.» پس او شعری خواند. آن حضرت و کسانی که گرد او بودند، گریستند و اشک بر صورت و محاسن آن حضرت جاری شد. آنگاه فرمود: ‌«ای جعفر! به خدا سوگند، ملائکه مقرب خدا حاضر بودند و سخن تو را درباره حسین می‌شنیدند و همچون ما، بلکه بیشتر از ما گریستند. خداوند در این ساعت تمام [نعمت‌های] بهشت را بر تو واجب گردانید و تو را آمرزید. ‌ای جعفر! آیا بیش از این بگویم؟» عرض کرد: آری‌ ای سرور من. فرمود: «هرکس درباره حسین شعری بگوید و بگرید و بگریاند، خداوند بهشت را بر او واجب گرداند و او را بیامرزد.» 📚منبع اختیار معرفته الرجال (رجال الکشی)، شیخ طوسی، تصحیح حسن مصطفوی، ج۲، ص۵۷۴ وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، تصحیح و تحقیق میرزا عبدالرحیم ربانی شیرازی، ج۱۰، ص۴۶۴ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/e80082
📣 رحمت خداوند بر اشک‌های تو (مسمع بن عبدالملک بصری) روایت می‌کند: که امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: «(ای مسمع) آیا مصائب حسین را یاد می‌کنی؟» عرض کردم: آری فرمود: «آیا بی تابی (و گریه) می‌کنی؟ عرض کردم: «بلی به خدا قسم طوری گریه می‌کنیم که اهل و عیالم اثر آن را در [سیمای] من مشاهده می‌کنند و از خوراک امتناع می‌کنم؛ چندان که اثر گرسنگی در صورتم مشاهده می‌شود. حضرت فرمود: «رحمت خداوند بر اشک‌های تو؛ آگاه باش که تو از گریه‌کنندگان بر ما محسوب می‌شوی و از کسانی هستی که در شادی ما شاد و در حزن ما محزون و در هنگام ترس ما ترسان و در زمان ایمنی ما، ایمن هستند. هنگام مرگ خواهی دید که پدران من نزد تو حاضر شده، سفارش تو را به ملک الموت می‌کنند و از این بالاتر آنکه [ تو را به بهشت] بشارت می‌دهند و ملک‌الموت از هر مادر مهربان بیشتر به تو مهربانی کند.» [تا آنکه فرمود:] «هیچ کس به خاطر دلسوزی به ما و به سبب مصائبی که بر ما وارد شده گریه نمی‌کند، مگر آنکه قبل از آمدن اشک از چشمش، خدا او را رحمت می‌کند. پس وقتی اشکها بر گونه‌اش جاری شد، اگر قطره‌ای از آن در جهنم بیفتد، گرمای جهنم را از بین می‌برد تا آنجا که دیگر برای آن حرارتی باقی نمی‌ماند. هیچ چشمی برای ما گریه نمی‌کند، مگر آنکه از نعمت نظر کردن به [حوض] کوثر بهره‌مند می‌شود و با کسانی که ما را دوست دارند از آن سیراب می‌شود.» 📚منبع کامل الزیارات، ابن قولویه، باب ۳۲، ص۱۰۸ وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱۰، ص۳۹۷ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/e80082
🏴 روضه حضرت مسلم ابن عقیل(ع) كسانی‌كه با حضرت مسلم بودند رفته‌رفته متفرّق گرديدند. بعضی از ايشان به يك‌ديگر می‌گفتند كه ما را چه كار كه سرعت و تعجيل در فتنه‌انگيزی كنيم، سزاوار آن‌كه در منزل خويش بنشينيم و بگذاريم تا خدای متعال امر اين گروه را به اصلاح آورد. بالاخره بجز ده نفر، كسی با جناب مسلم بن عقيل باقی نماند!! چون به مسجد داخل شد، آن ده نفر نيز او را ترك نمودند و حضرت مسلم بی‌كس و تنها ماند. چون جناب مسلم كيفيّت اين حال را مشاهده نمود، تنها از مسجد بيرون آمد و در كوچه‌های شهر كوفه می‌گرديد تا بر در خانه زنی رسيد. نام آن زن طَوْعَه بود و در آن‌جا توقف نمود و از او جرعه‌ای آب طلبيد. آن زن آب آورده او را آشاماند. جناب مسلم بن عقيل از او درخواست نمود كه در خانه خود او را جای دهد. آن زن قبول نموده و به خانه خود، او را پناه داد. پس از آن، پسر آن زن به حال حضرت مسلم آگاه شد و از جهت او خبر به سمع ابن زياد رسيد. آن ملعون ، محمدبن اشعث را طلب كرده و گروهی را با او روانه نمود تا حضرت مسلم عليه‌السّلام را حاضر سازند. چون فرستادگان به در خانه طَوْعَه رسيدند. آواز سُم مَرْكَب‌ها به گوش آن جناب رسيده ، زره خود را برتن بياراست و سوار بر اسب گرديده با اصحاب ابن زياد – لَعَنَهُمُ اللّهُ – در آويخت و مشغول جنگ شد تا گروهی از ايشان را به دارالبوار فرستاد. پس محمد بن اشعث بی‌دين فرياد به او زد كه ای مسلم! تو در امانی. مسلم فرمود: «امان نامه فاجران غدّار، ارزشی ندارد.» مسلم باز با آنان در آويخت و به جنگ و حرب اَشْقيا مشغول گرديد و اشعار حمران بن مالك به طور رَجَز می‌خواند: اءَقْسَمْتُ لا اءُقْتَلُ إِلاّ حُرّا… يعنی: «سوگند خورده‌ام كه جز به طريق مردانگی كشته نگردم، اگر چه شربت ناگوار مرگ را به تلخی بنوشم خوش ندارم كه به خدعه و مكر گرفتار آدم‌های پست و دون گردم و فريفته و مغرور آنان شوم. يا آن‌كه شربت خنك جوانمردی و شجاعت را به آب گرم ناگوار عجز و سستی مخلوط نمايم و دست از جنگ بكشم. هر مردی ناچار در روزگاری، دچار شرّ و سختی خواهد شد، ولی من با شمشير تيز شما را می‌زنم و از هيچ ضرر بيم ندارم.» چون زخم بسيار و جراحت بی‌شمار بر بدن نازنينش رسيد و به اين واسطه سست و ضعيف گرديد. گروه شقاوت‌آئين، بر سر او هجوم آوردند و او را احاطه نمودند. آن‌گاه ملعونی از عقب سر آن جناب درآمد و نيزه بر پشت آن حضرت زد كه از صدمه آن نيزه، بر زمين افتاد. پس آن جماعت بی‌سعادت آن شير بيشه شجاعت را اسير و دستگير نمودند و به نزد ابن زياد بدبنياد بردند. ابن زياد نانجيب به ناسزا جناب اميرمؤمنان عليه‌السّلام و دو سيّد جوانان جناب حسن و حسين عليهم‌السّلام و جناب مسلم بن عقيل – رضوان اللّه عليه – را نام می‌برد و اهانت می‌نمود. مسلم فرمود: «تو و پدرت سزاوارتريد به ناسزا و دشنام؛ اينك هر چه می‌خواهی انجام ده ای دشمن خدا!» پس آن شقی، بكير بن حمران را امر نمود كه آن سيّد مظلوم را بر بالای قصر دارالاماره برده او را شهيد سازد. بكير حرام‌زاده چون آن جناب را بر بام قصر می‌برد، آن سيّد بزرگوار در آن حال مشغول به تسبيح پروردگار و توبه و استغفار و صلوات بر رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله بود. پس ضربتی بر گردن آن گردن‌فراز نشاءتَيْن، آشنا نمود و او را به درجه شهادت رسانيد و خود آن ولدالزنا وحشت‌زده از بام قصر فرود آمد. ابن زياد بدبنياد از او پرسيد: تو را چه می‌شود؟! آن شقی گفت: ای امير! آن هنگامی‌كه آن جناب را شهيد نمودم مرد سياه چهره‌ای را در مقابل خود ديدم كه انگشتان خويش را به دندان می‌گزيد يا آن‌كه گفت لب‌های خود را می‌گزيد. و من چنان ترسيدم كه تاكنون اين گونه فَزَع در خود نديدم. 📚منبع سوگ‌نامه کربلا، محمدطاهر دزفولی، ترجمه كتاب لهوف سيد ابن طاوس لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/s20959
⚫️ اضطرار مخدرات در کربلا پس از آن‌که سیدالشهداء علیه‌السلام آن اشعار را (که در برخی مقاتل پیرامون شب عاشورا نقل شده) خواندند قالَ الرّاوی : فَسَمِعَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ فاطِمَةَ عليهماالسّلام ذلِكَ، فَقالَتْ: «يا اخي هذا كَلامُ مَنْ قَدْ ايْقَنَ بِالْقَتْلِ.» فَقالَ: «نَعَمْ يا اخْتاهُ. فَقالَتْ زَيْنَبُ: واثَكْلاهُ، يَنْعي إِلَيَّ الْحُسَيْنُ نَفْسَهُ. قالَ: وَبَكَي النِّسْوَةُ، وَلَطَمْنَ الْخُدُودَ، وَشَقَقْنَ الْجُيُوبَ. وَجَعَلَتْ امُّ كُلْثُومُ تُنادي : وامُحَمَّداهُ واعَلِيّاهُ واامّاهُ وااخاهُ واحُسَيْناهُ واضيعَتاهُ بَعْدَكَ يا ابا عَبْدِ اللّهِ. قالَ: فَعَزّاهُنَّ الْحُسَيْنُ عليه السّلام وَقالَ لَها: يا اخْتاهُ! تَعَزَّيْ بِعَزاءِ اللّهِ، فَإِنَّ سُكّانَ السَّمواتِ يَفْنُونَ، وَاءَهْلَ الاَْرْضِ كُلُّهُمْ يَمُوتُونَ، وَجَميعِ الْبَرِيَّةِ يَهْلِكُونَ. ثُمَّ قالَ: يا اخْتاهُ يا اُمَّ كُلْثُومٍ، وَانْتِ يا زَيْنَبُ، وَ انْتِ يا فاطِمَةُ، وَ انْتِ يا رُبابُ، انْظُرْنَ إِذا انَا قُتِلْتُ فَلا تَشْقُقْنَ عَلَيَّ جَيْبا وَلا تَخْمِشْنَ عَلَيَّ وَجْها وَلا تَقُلْنَ عَلَيَّ هَجْرا.» راوی گفته كه عليا مكرّمه زينب خاتون دختر فاطمه زهرا عليهاالسّلام، اين كلمات را از برادر خود شنيد، عرضه داشت: «اين سخنان از آنِ كسی است كه يقين به كشته‌شدن خويش دارد.» امام حسين عليه‌السّلام فرمود:«بلی چنين است! ای خواهر، من هم در قتل خود بر يقينم.» آن مخدره فرياد واثَكْلاهُ بر آورد كه حسين عليه‌السّلام دل از زندگانی برگرفته و خبر مرگ خويشتن را به من می‌دهد.» راوی گويد: زنان حرم يك مرتبه همگی به گريه و الم افتادند و لطمه به صورت زدند و گريبان‌ها پاره نمودند و جناب اُمّ‌ كلثوم فرياد برآورد: «وا مُحَمَّداهُ، وا عَليّاهُ، وا حَسَناهُ كه ما بعد از تو ای اباعبداللّه به خواری اندر خاك مذلّت برگيريم.» و اين‌گونه سخنان می‌گفتند. راوی گويد، امام حسين عليه‌السّلام خواهر خويش را دل‌داری می‌داد و می‌فرمود: «ای خواهر! به آداب خدايی آراسته باش و پيراسته بردباری را شعار خويش ساز؛ به درستی كه ساكنان ملكوت اعلی، فانی می‌گردند و اهل زمين همه می‌ميرند و جميع خلق و همه مخلوقات جهان هستی در معرض هلاك خواهند بود.» سپس فرمود: «ای خواهرم اُمّ كلثوم، و تو زينب و هم تو ای فاطمه و تو ای رَباب! نظر نماييد كه چون من كشته شوم، زنهار كه گريبان پاره نكنيد و صورت بر مرگ من مخراشيد و سخن بيهوده نگوئيد.» حضرت زینب سلام الله علیها بی‌هوش شدند و امام‌حسین(ع) به صورت خواهر خود آب زدند تا به هوش آمدند. 📚منبع سوگنامه کربلا، محمدطاهر دزفولی، ترجمه كتاب لهوف سيد ابن طاوس لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/z38949
⚫️ شهادت حضرت جون(ع) جون (غلام ابوذر) كه غلام سياه بود شرفياب حضور سيّدالشهدا گرديد و اذن جهاد طلبيد. آن حضرت فرمود: «به هر جا كه خواهی برو؛ زيرا تو با ما آمده‌ای برای طلب عافيت، چون قدم در ميدان جنگ نهادی حالا در راه ما خود را در آتش بلا ميفكن.» جون عرض نمود: «يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ! من در زمان خوشی و هنگام آسايش، كاسه‌ليس خوان نعمتت بودم اكنون كه هنگام سختی و دشواری است چگونه توانم شما را تنها گذاشته و بروم؟! به خدا سوگند كه رايحه من بد و حَسَبم پست و رنگم سياه است، اينك بر من منّت گذار تا من نيز اهل بهشت شوم و رايحه‌ام نيكو و جسمم شريف و روی من هم سفيد گردد.» «لَا وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُكُمْ حَتَّى يَخْتَلِطَ هَذَا الدَّمُ الْأَسْوَدُ مَعَ دِمَائِكُمْ؛ به خدا كه هرگز از خدمت شما جدا نشوم تا آن‌كه اين خون سياه خود را با خون‌های شما مخلوط نسازم.» سپس هم‌چون نهنگ، خود را به دريای لشكر زد و جنگ نمايان نمود كه تا به امتياز خاص شهادت ممتاز و مرغ روحش به ذُرْوه اَعْلی پرواز نمود. و ادامه در بحارالأنوار علامه مجلسی این‌گونه آورده شده است: فوقف عليه الحسين علیه السلام و قال اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهَهُ وَ طَيِّبْ رِيحَهُ وَ احْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرَارِ وَ عَرِّفْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ امام حسين عليه‌السلام به بالين او آمد و فرمود: «بار خدايا! صورت وى را سفيد و بوى او را نيكو گردان و او را با ابرار محشور بفرما و بين او و محمّد و آل محمّد صلّى اللَّه عليهم اجمعين شناسائى و آشنایی برقرار بفرما!» امام محمّد باقر علیه‌السلام از حضرت امام زين العابدين عليه‌السلام روايت می‌كند كه فرمود: «هنگامى‌كه گروهى در ميدان جنگ آمدند تا اجساد شهيدان آل محمّد را دفن نمايند جسد اين غلام يعنى جون را بعد از ده روز در حالى يافتند كه بوى مشك از آن می‌وزيد.» 📚منبع سوگنامه کربلا، محمدطاهر دزفولی، ترجمه كتاب لهوف سيد ابن طاوس لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/a87230
▪️داستان پیوستن زهیر ع به امام(ع) زهير بن قين رحمة الله علیه روايت كرده‌اند: جماعتی از بنی فَزاره و طائفه بَجيله گفتند: ما با زُهَيْر از مكه معظّمه بيرون آمديم و در راه بر اثر و دنبال امام حسين(ع) راه می‌رفتيم تا آن‌كه به آن جناب ملحق نگرديم. و چون به منزلی می‌رسيديم كه امام عليه‌السّلام اراده نزول می‌فرمود ما از اردوی آن جناب كناره‌گيری می‌نموديم و در گوشه‌ای دور از ديد آن‌ها سکنی می‌گزيدیم. تا اين‌كه اردوی همايونی آن حضرت در يكی از منزل‌ها فرود آمد و ما نيز چاره‌ای نداشتيم جز آن‌كه با آن‌ها هم‌منزل شويم. پس از مدّتی، هنگامی‌كه طعام برای خود ترتيب نموده و مشغول خوردن چاشت بوديم، ناگهان ديديم فرستاده‌ای از جانب امام حسين عليه‌السّلام به سوی ما آمد و سلام كرد و خطاب به زُهير بن قين نمود و گفت: ای زُهير! امام عليه‌السّلام مرا به نزد تو فرستاده كه به خدمتش آيی. پس هر كس از ما كه لقمه‌ای در دست داشت (از وحشت اين پيام ) آن را بينداخت كه گويا پرنده بر سر ما نشسته بود (كه هيچ حركتی نمی‌توانستيم بكنيم). زوجه زهير كه نامش ديلم دختر عمرو بود به او گفت : «سُبْحانَ اللّه! فرزند رسول خدا تو را دعوت می‌كند و تو به خدمتش نمی‌شتابی!؟ سپس زوجه‌اش گفت: ای كاش به خدمت آن جناب می‌رفتی و فرمايش ايشان را می‌شنيدی.» زُهير بن قين روانه خدمت آن جناب شد. اندكی بيش نگذشت كه زهير با بشارت و شادمان و روی درخشان باز آمد. آن‌گاه امر نمود كه خيمه و خرگاه و ثقل و متاع او را نزديك به خيمه‌های فلك احتشام حضرت امام حسين عليه‌السّلام زدند و به زوجه خود گفت: «من تو را طلاق دادم؛ زيرا دوست نمی‌دارم كه از جهت من جز خير و خوبی به تو رسد و من عازم شده‌ام كه مصاحبت امام حسين عليه‌السّلام را اختيار نمايم تا آن‌كه جان خود را فدای او كنم و روح را سپر بلا گردانش نمايم.» سپس اموال آن زن را به او داد و او را به دست بعضی عموزاده‌هايش سپرد كه به اهلش رسانند. آن زن مؤمنه برخاست و گريه كرد و او را وداع نمود و گفت: «خدا يار و معين تو باد و خيرخواه تو در امور، از تو مسئلت دارم كه مرا روز قيامت در نزد جدّ‍ِ حسين عليه‌السّلام، ياد نمايی.» سپس زهير به اصحاب خويش گفت: «هر كس خواهد به همراه من بيايد و اگر نه اين آخرين عهد من است با او.» 📚منبع سوگنامه کربلا، محمدطاهر دزفولی، ترجمه كتاب لهوف سيد ابن طاوس لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/a87230