🏴 روضه حضرت مسلم ابن عقیل(ع)
كسانیكه با حضرت مسلم بودند رفتهرفته متفرّق گرديدند. بعضی از ايشان به يكديگر میگفتند كه ما را چه كار كه سرعت و تعجيل در فتنهانگيزی كنيم، سزاوار آنكه در منزل خويش بنشينيم و بگذاريم تا خدای متعال امر اين گروه را به اصلاح آورد.
بالاخره بجز ده نفر، كسی با جناب مسلم بن عقيل باقی نماند!! چون به مسجد داخل شد، آن ده نفر نيز او را ترك نمودند و حضرت مسلم بیكس و تنها ماند. چون جناب مسلم كيفيّت اين حال را مشاهده نمود، تنها از مسجد بيرون آمد و در كوچههای شهر كوفه میگرديد تا بر در خانه زنی رسيد. نام آن زن طَوْعَه بود و در آنجا توقف نمود و از او جرعهای آب طلبيد.
آن زن آب آورده او را آشاماند. جناب مسلم بن عقيل از او درخواست نمود كه در خانه خود او را جای دهد. آن زن قبول نموده و به خانه خود، او را پناه داد. پس از آن، پسر آن زن به حال حضرت مسلم آگاه شد و از جهت او خبر به سمع ابن زياد رسيد.
آن ملعون ، محمدبن اشعث را طلب كرده و گروهی را با او روانه نمود تا حضرت مسلم عليهالسّلام را حاضر سازند. چون فرستادگان به در خانه طَوْعَه رسيدند. آواز سُم مَرْكَبها به گوش آن جناب رسيده ، زره خود را برتن بياراست و سوار بر اسب گرديده با اصحاب ابن زياد – لَعَنَهُمُ اللّهُ – در آويخت و مشغول جنگ شد تا گروهی از ايشان را به دارالبوار فرستاد.
پس محمد بن اشعث بیدين فرياد به او زد كه ای مسلم! تو در امانی. مسلم فرمود: «امان نامه فاجران غدّار، ارزشی ندارد.» مسلم باز با آنان در آويخت و به جنگ و حرب اَشْقيا مشغول گرديد و اشعار حمران بن مالك به طور رَجَز میخواند: اءَقْسَمْتُ لا اءُقْتَلُ إِلاّ حُرّا…
يعنی: «سوگند خوردهام كه جز به طريق مردانگی كشته نگردم، اگر چه شربت ناگوار مرگ را به تلخی بنوشم خوش ندارم كه به خدعه و مكر گرفتار آدمهای پست و دون گردم و فريفته و مغرور آنان شوم. يا آنكه شربت خنك جوانمردی و شجاعت را به آب گرم ناگوار عجز و سستی مخلوط نمايم و دست از جنگ بكشم. هر مردی ناچار در روزگاری، دچار شرّ و سختی خواهد شد، ولی من با شمشير تيز شما را میزنم و از هيچ ضرر بيم ندارم.»
چون زخم بسيار و جراحت بیشمار بر بدن نازنينش رسيد و به اين واسطه سست و ضعيف گرديد. گروه شقاوتآئين، بر سر او هجوم آوردند و او را احاطه نمودند.
آنگاه ملعونی از عقب سر آن جناب درآمد و نيزه بر پشت آن حضرت زد كه از صدمه آن نيزه، بر زمين افتاد. پس آن جماعت بیسعادت آن شير بيشه شجاعت را اسير و دستگير نمودند و به نزد ابن زياد بدبنياد بردند.
ابن زياد نانجيب به ناسزا جناب اميرمؤمنان عليهالسّلام و دو سيّد جوانان جناب حسن و حسين عليهمالسّلام و جناب مسلم بن عقيل – رضوان اللّه عليه – را نام میبرد و اهانت مینمود.
مسلم فرمود: «تو و پدرت سزاوارتريد به ناسزا و دشنام؛ اينك هر چه میخواهی انجام ده ای دشمن خدا!»
پس آن شقی، بكير بن حمران را امر نمود كه آن سيّد مظلوم را بر بالای قصر دارالاماره برده او را شهيد سازد. بكير حرامزاده چون آن جناب را بر بام قصر میبرد، آن سيّد بزرگوار در آن حال مشغول به تسبيح پروردگار و توبه و استغفار و صلوات بر رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله بود. پس ضربتی بر گردن آن گردنفراز نشاءتَيْن، آشنا نمود و او را به درجه شهادت رسانيد و خود آن ولدالزنا وحشتزده از بام قصر فرود آمد.
ابن زياد بدبنياد از او پرسيد: تو را چه میشود؟! آن شقی گفت: ای امير! آن هنگامیكه آن جناب را شهيد نمودم مرد سياه چهرهای را در مقابل خود ديدم كه انگشتان خويش را به دندان میگزيد يا آنكه گفت لبهای خود را میگزيد. و من چنان ترسيدم كه تاكنون اين گونه فَزَع در خود نديدم.
📚منبع
سوگنامه کربلا، محمدطاهر دزفولی، ترجمه كتاب لهوف سيد ابن طاوس
#حضرت_امام_حسین_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s20959
🏴 تنهایی و غربت حضرت مسلم(ع)
حضرت مسلم(ع) چون ديد شب شده و جز سى نفر با او كسى نمانده به سمت درهاى كِنده به راه افتاد و وقتى به آن درها رسيد ده نفر باقى مانده بودند و از مسجد كه خارج شد ديگر كسى با او نبود. توجّه كرد. ديد كسى نيست تا به او راه را نشان دهد و او را به خانهاى ببرد و اگر دشمن بر او حمله كرد با او همدردى نمايد و از او دفاع كند. همانگونه سرگردان در كوچههاى كوفه مىگشت و نمىدانست كجا مىرود، تا به خانههاى بنى جَبَله (از قبيله كِنْده) رسيد.
رفت تا به درِ خانه زنى رسيد كه نامش طَوعه بود. آن زن كنيز اشعث بن قيس بود و چون از او بچّهدار شده بود او را آزاد كرده بود. آنگاه اسَيدِ حضرمی با او ازدواج كرد و فرزندى به نام بلال از او داشت.
بلال به همراه مردم بيرون رفته بود و مادرش بر در ايستاده بود و انتظارش را مىكشيد.
پسر عقيل بر زن، سلام كرد و زن، جواب داد. مسلم به زن گفت: بنده خدا! به من قدرى آب بده. زن رفت و برايش آب آورد.
مسلم(ع) همان جا نشست.
زن، ظرف آب را بُرد و بازگشت و گفت: مگر آب نخوردى؟! مسلم(ع) گفت: «چرا.» زن گفت: پس نزد خانوادهات باز گرد. مسلم(ع) سكوت كرد.
زن، دو مرتبه حرفهايش را تكرار كرد. باز مسلم(ع) سكوت كرد. آنگاه زن گفت: به خاطر خدا باز گرد.
سبحان اللّه! اى بنده خدا! خدا سلامتت بدارد! نزد خانوادهات بازگرد. شايسته نيست بر درِ خانه من بنشينى و من اين كار را روا نمىدارم. مسلم(ع) برخاست و گفت: «اى بنده خدا! من در اين شهر، خانه و خانوادهاى ندارم. آيا مىخواهى پاداشى ببرى و كار نيكى انجام دهى؟ شايد در آينده بتوانم جبران كنم.»
زن گفت: اى بنده خدا! جريان چيست؟ گفت: «من، مسلم بن عقيل هستم. اين مردم به من دروغ گفتند و مرا فريفتند.» زن گفت: تو مسلم هستى؟ گفت: «آرى.» زن گفت: داخل خانه شو. و او را داخل اتاقى غير از اتاق نشيمن خود كرد و فرشى برايش انداخت و برايش شام برد.
📚منبع
تاريخ طبری، ج ۵، ص ۳۵۰
لهوف، سید بن طاووس، ص ۱۲۰
#حضرت_امام_حسین_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s20959
🏴 شهادت حضرت مسلم بن عقیل(ع) در نقل الفتوح
پس، عبيد الله روى به جانب مسلم كرد و گفت: و تو اى پسر عقيل! تقرير كن كه چرا بدين شهر آمدى بعد از آنكه احوال و اعمال اين شهر منتظم بود، پريشان ساختى؟
مسلم گفت: نه من به جهت متفرّق گردانيدن مردمان اين شهر اينجا آمدهام ولكن چون شما قوانين بد نهاديد و رسم فراعنه مصر و روم و ايران پيش گرفته با مردمان، زندگانى خلاف سنّت مىكرديد و امر معروف به كلى منسوخ شده بود و كسى از منكر نهى نمىكرد، حسين(ع) مرا بدينجا فرستاد تا مراسم امر معروف و نهى منكر را احيا كنم و هم مردمان را به حكم خداى تعالى و سنّت محمّد مصطفى(ص) خوانم.
به حكم آنكه بعد از واقعه اميرالمؤمنين على(ع) خلافت حقّ ماست و شما را اين حال معلوم است، خواهيد راضى باشيد بر اين سخن خواهيد نباشيد. اوّل كس كه بر اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب(ع) كه امام بر حق و خليفه مطلق بود، بيرون آمد، شما بوديد. مَثَل ما و شما همچنان است كه خداى تعالى در قرآن مجيد مىفرمايد: «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ.»
عبيد الله بن زياد چون اين كلمات بشنيد، زبان وقاحت دراز كرد و از خدا و رسول(ص) نينديشيده بر اميرالمؤمنين على(ع) و حسين(ع) و مسلم(ع) دشنامها داد و سخنان ناسزا گفت. پس، مسلم گفت:
«خاكت بر دهان باد. تو و پدر تو و آنكس كه تو را امارت داد، بدين سخنان سزاواريد.
اى دشمن خداى، پدر تو را از ياد پدرى نبود تا آنكه معاويه پا از دايره مسلمانى بيرون نهاده، زياد ولدالزنا را به خود ملحق ساخت و معنى الْخَبِيثاتُ لِلْخَبِيثِينَ به ظهور آورد. آنچه خواهى بكن و بگوى. ما از اهل بيت نبوتيم و بلايا هميشه بر سر ما موكّل است و بدان راضى باشيم.»
عبيد الله خشمناک گفت: او را بر بام كوشک بريد و گردن بزنيد.
مسلم گفت: «اگر تو از قريش بودى و ميان من و تو قرابتى صورت بستى، مرا چنين نكشتى و اگر تو پسر [پدر] خود بودى، چنين عداوت با خاندان نبوّت روا نداشتى.»
از اين سخنان، خشم عبيد الله زيادت شده، مردى را از اهل شام كه مسلم در اثناى محاربه او را زخمى بر سر زده بود، بخواند و او را گفت: مسلم را بگير و بر بام كوشک بر و به دست خويشتن گردن او بزن و كينه خويش از او باز خواه.
آن مرد مسلم را دست بگرفت و بر بام كوشک برد. مسلم در راه تسبيح مىگفت و كلمه استغفار بر زبان مىراند و مىگفت: «أللّهمّ احكم بيننا و بين قوم خذلونا.»
پس، شامى او را بنشاند و سر مباركش از تن جدا كرد- رحمة اللّه عليه. آنگاه مدهوشوار از بام فرود آمد و نزد پسر زياد شد. عبيد الله چون او را بدان حال بديد، گفت: تو را چه مىشود؟
مسلم را كشتى؟
گفت: بلى كشتم. امّا، مرا عجب عارضهاى پيش آمد. چون او را گردن زدم، مردى سياه فام كريه منظر را ديدم كه لب خويش به دندان گرفته و به خشم در من مىنگريست و به انگشت به من اشاره مىكرد، چنان از او بترسيدم كه از هيچ چيز در عمر خويش چنان نترسيده بودم.
عبيدالله خنديد و گفت: اين كارى بود كه هرگز نكرده بودى از آن سبب پريشان خاطر شدى. سهل باشد، دل به خويش آر و مترس.
📚منبع
الفتوح، ابن اعثم کوفی، ص۸۶۳
#حضرت_امام_حسین_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s20959
⚫️ فریب خوردن مسلم بن عوسجه و فاشکردن محل حضرت مسلم(ع)
ابن زیاد، غلام خود «معقل» را مأمور کرد که مخفیگاه مسلم را پیدا کند. سه هزار درهم به او داد تا به وسیله آن، خود را به مسلم نزدیک سازد. معقل به مسجد آمد و در کنار مسلم بن عوسجه نشست. هنگامیکه مسلم از نماز فارغ شد، معقل گفت: من از اهالی شام هستم. خداوند محبت اهل بیت پیامبرش را نصیب من کردهاست.
شنیدهام کسی از طرف او به کوفه آمده و از مردم بیعت میگیرد. من سه هزار درهم آوردهام تا به او دهم که در راه هدفش خرج کند. او چنان گریست که مسلم بن عوسجه فریب خورد و پس از اینکه از او تعهد گرفت رازداری کند، او را به خانه هانی برد و با جناب مسلم آشنا کرد. از آن پس معقل هر روز به خانه هانی میرفت و خبر فعالیتهای مسلم و یارانش را به ابن زیاد میرساند.
📚منبع
الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج ۴، ص ۲۶
#حضرت_امام_حسین_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s20959
⚫️ قیام مسلم و ترساندن کوفیان از سایه جنگ
هانی بیخبر از خیانت شریح قاضی، نیمهجان در زندان ابن زیاد به انتظار یاری قوم خود نشسته بود. مسلم از حال او باخبر شد، چهار هزار نفر از یاران خویش را جمع کرد و به قصد مبارزه با ابن زیاد حرکت کرد، مسجد و بازار از مردان مسلح پر شد، عبیدالله به قصر گریخت و درهای قصر را محکم بست.
یاران مسلم لحظه به لحظه بیشتر میشدند. روز از نیمه گذشت، عبیدالله به دنبال اشراف کوفه فرستاد و آنها را در قصر جمع کرد و به سختی تهدید و تطمیع کرد. ایشان نیز به خواست عبیدالله، از بالای قصر مردم را تشویق و تهدید میکردند و به آنها میگفتند: لشکر شام در راه است.
مردم کمکم پراکنده شدند. زنان یکییکی میآمدند و پسران و برادران خود را از جمع جدا میکردند و به آنها میگفتند این همه جمعیت کافی است، حضور تو ضرورتی ندارد، مردان میآمدند پسران و برادران خود را میبردند و به آنها میگفتند: برگرد فردا که لشکر شام برسد چه خواهی کرد. به تدریج اطراف مسلم خلوت و خلوتتر شد تا وقتی که نماز مغرب به جای آورد بیش از سی نفر پشت سرش نبودند.
📚منبع
الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج ۴، ص ۳۰-۲۷
تاریخ طبری، ج ۴، ص ۲۷۴-۲۷۲
الاخبار الطوال، دینوری، ص ۲۳۸-۲۳۷
مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۱، ص ۶-۲۰۳
#حضرت_امام_حسین_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s20959
⚫️ امان نامه به حضرت مسلم(ع)
در مورد پذیرش امان نامه توسط حضرت مسلم(ع) دو قول است:
یک بار ابن اشعث او را امان داد ولی مسلم(ع) در جوابش گفت: «قول شما کوفیان را اعتماد نشاید و از منافقان بی دین وفا نمیآید.» اما وقتی بر اثر جراحات فراوان ضعف و ناتوانی بر او غالب گردید به ناچار تن در داد.
دوم اینکه به روایت سید بن طاووس هر چند به او امان دادند قبول نکرد تا آنکه جراحات زیادی بر داشت و نامردی از عقب نیزه بر پشت او زد و او را به روی انداخت، آن کافران هجوم آوردند و او را دستگیر کردند.
📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج ۱، ص ۶۵۶
#حضرت_امام_حسین_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s20959
◾️ قدرت و شجاعت حضرت مسلم(ع)
نقل میکنند: مسلم(ع) مانند شیر بوده و چنان نیرویی داشت که دست مردی را میگرفت و او را به پشت بام پرت میکرد. تا اینکه بکر بن حمران ملعون ضربتی بر روی مسلم زد و لب بالا و دندان او را افکند اما باز مسلم به هر طرف رو میکرد، کسی در برابرش نمیایستاد.
وقتی دیدند حریف مسلم نمیشوند رفتند بالای بامها سنگ و چوب بر او میزدند. نیها را آتش میزدند و بر سر مسلم میریختند.
📚منبع
نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص ۱۴۵
#حضرت_امام_حسین_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s20959
🏴 وجه شباهت حضرت مسلم(ع) با امام حسين(ع)
وبَقِيَ وَحدَهُ وقَد اُثخِنَ بِالجِراحِ في رَأسِهِ وبَدَنِهِ فَجَعَلَ يُضارِبُهُم بِسَيفِهِ وهُم يَتَفَرَّقونَ عَنهُ يَمينا وشِمالاً.
امام حسين عليهالسلام از زخمهاى تن و سرش سنگين شده و تنها مانده بود، آنان را با شمشير مىزد و آنها، از چپ و راستِ او مىگريختند. (۱)
فَوَقَفَ [الحُسَينُ عليهالسلام ] وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ، أتاهُ حَجَرٌ عَلى جَبهَتِه هَشَمَها ثُمَّ أتاهُ سَهمٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ مَسمومٌ فَوَقَعَ عَلى قَلبِهِ.
امام حسين عليهالسلام كه بر اثر نبرد كم توان شده بود ايستاد. سنگى به پيشانىاش خورد و آن را شكست. سپس تير سه شاخه مسمومى آمد و بر قلبش نشست. (۲)
وجَعَلَ يُقاتِلُ حَتّى اُثخِنَ بِالجِراحِ و ضَعُفَ عَنِ القِتالِ، وتَكاثَروا عَلَيهِ فَجَعَلوا يَرمونَهُ بِالنَّبلِ وَالحِجارَةِ، فَقالَ مُسلِمٌ: وَيلَكُم! ما لَكُم تَرمونَني بِالحِجارَةِ كَما تُرمَى الكُفّارُ، وأنَا مِن أهلِ بَيتِ الأَنبِياءِ الأَبرارِ؟! وَيلَكُم! أما تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه ِصلى الله عليه و آله وذُرِّيَّتِهِ.
مسلم بن عقيل به نبرد ادامه داد تا جراحتهاى سنگينى بر او وارد شد و از جنگيدن ناتوان شد. جمعيت بر او يورش بردند و با تير و سنگ بر او مىزدند. مسلم(ع) گفت: «واى بر شما! آيا به سويم سنگ پرتاب مىكنيد (آن گونه كه به كفّار ، سنگ مىزنند) در حالى كه من از خانواده پيامبرانِ ابرارم؟ آيا حقّ پيامبر را در باره خاندانش پاس نمىداريد؟ (۳)
📚منبع
(۱) الإرشاد، شيخ مفيد، ج ٢، ص ١١۱
اعلام الورى، طبرسی، ج ١، ص ۴۶۸
روضة الواعظين، ابن فتال نيشابوری، ص ۲۰۸
(۲) مثير الأحزان، ابن نما حلی، ص ٧٣
(۳) الفتوح، ابن اعثم كوفی، ج ۵، ص ۵۳
#حضرت_امام_حسین_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s20959
◼️ حضرت امام حسين(ع) و نوازش دختر حضرت مسلم(ع)
آوردهاند كه حضرت مسلم عليهالسلام را دختری صغيره بود كه او را بسيار دوست میداشت، ولی دائم بهانه پدر را میگرفت و اهل بيت او را تسلّی میدادند. آن گاه كه خبر شهادت مسلم عليهالسلام را گفتند، امام حسين عليهالسلام آن طفل را طلبيد و دست محبّت بر سر و روی او میكشيدند و با او ملاطفت میفرمودند.
آن طفل عرض كرد:
«يابن رسول الله! با من ملاطفتی میفرمايی كه مناسب حال يتيمان است، مگر پدرم را شهيد كردهاند؟»
حضرت طاقت و تحمل نياورده بیاختيار گريان شدند، سيلاب اشک از ديدگان شريفش فرو ريخت و فرمود:
«[دخترم!] غم مخور كه من به جای پدر تو میباشم، خواهرم به جای مادرت، دخترانم به جای خواهرت و فرزندانم به جای برادرت.» آن طفل بیاختيار ناله آتشبار از سينه برآورده و اشک از ديدگانش ريخت.
از گريه آن طفل صدای گريه از مخدّرات سراپرده عصمت و پردهنشينان سرادق طهارت بلند شد و حاضران همه گريه نمودند.
📚منبع
المنتخب طريحی، فخرالدین طریحی نجفی، ج ۲، ص ۳۶۴
#حضرت_امام_حسین_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s20959
️﷽☘️
📢با سلام خدمت اعضاء محترم کانال
✅ برای دسترسی بهتر به مطالب مورد نظر خود، میتوانید از هشتکهای زیر استفاده کنید.
🟢 #دعا_و_مناجات
#روایات_مناجاتی
#حکایات_مناجاتی
#حکایات_علما_و_عرفا
#فضیلت_ماه_رجب
#لیلة_الرغائب
#ایام_البیض_و_اعتکاف
#فضیلت_ماه_شعبان
#فضیلت_شب_نیمه_شعبان
#ماه_مبارک_رمضان
#فضیلت_ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#وداع_با_ماه_رمضان
#عید_فطر
#شب_جمعه
#عرفه
🟢 #پیامبر_اکرم_ص
#ولادت_حضرت_محمد_ص
#فضائل_حضرت_محمد_ص
#مصائب_حضرت_محمد_ص
#عید_مبعث
🟢 #امام_علی_ع
#ولادت_امام_علی_ع
#فضائل_امام_علی_ع
#مصائب_امام_علی_ع
#عید_غدیر
🌹#حضرت_زهرا_س
#ولادت_حضرت_فاطمه_س
#فضائل_حضرت_فاطمه_س
#مصائب_حضرت_فاطمه_س
#عروسی_حضرت_فاطمه_س
🟢 #امام_حسن_مجتبی_ع
#ولادت_امام_مجتبی_ع
#فضائل_امام_مجتبی_ع
#مصائب_امام_مجتبی_ع
🩸#امام_حسین_ع
#ولادت_امام_حسین_ع
#فضائل_امام_حسین_ع
#پیرامون_گریه_و_عزاداری_حسینی
#فضائل_زیارت_امام_حسین_ع
#امام_حسین_ع_در_کلام_شهدا
#سلوک_حسینی
#از_مدینه_تا_مکه
#از_مکه_تا_کربلا
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#ورود_به_کربلا
#شهادت_حضرت_رقیه_س
#شهادت_طفلان_حضرت_زینب_س
#اصحاب_امام_حسین_ع
#شهادت_عبدالله_بن_حسن_ع
#شهادت_قاسم_بن_حسن_ع
#شهادت_حضرت_علی_اصغر_ع
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع
#فضائل_حضرت_علی_اکبر_ع
#شهادت_حضرت_علی_اکبر_ع
#ولادت_حضرت_عباس_ع
#فضائل_حضرت_عباس_ع
#شهادت_حضرت_عباس_ع
#شب_عاشورا
#روز_عاشورا_وداع
#قتلگاه_امام_حسین_ع
#شام_غریبان_امام_حسین_ع
#روز_یازدهم_محرم
#خروج_از_کربلا
#اربعین_حسینی
#دیگر_مصائب_حسینی
🟢 #امام_سجاد_ع
#ولادت_امام_سجاد_ع
#فضائل_امام_سجاد_ع
#مصائب_امام_سجاد_ع
🟢 #امام_باقر_ع
#ولادت_امام_محمد_باقر_ع
#فضائل_امام_محمد_باقر_ع
#مصائب_امام_محمد_باقر_ع
🟢 #امام_صادق_ع
#ولادت_امام_جعفر_صادق_ع
#فضائل_امام_جعفر_صادق_ع
#مصائب_امام_جعفر_صادق_ع
🟢#امام_کاظم_ع
#ولادت_امام_کاظم_ع
#فضائل_امام_کاظم_ع
#مصائب_امام_کاظم_ع
🟢 #امام_رضا_ع
#ولادت_امام_رضا_ع
#فضائل_امام_رضا_ع
#مصائب_امام_رضا_ع
🟢#امام_جواد_ع
#ولادت_امام_جواد_ع
#فضائل_امام_جواد_ع
#مصائب_امام_جواد_ع
🟢 #امام_هادی_ع
#ولادت_امام_هادی_ع
#فضائل_امام_هادی_ع
#مصائب_امام_هادی_ع
🟢 #امام_حسن_عسکری_ع
#ولادت_امام_عسکری_ع
#فضائل_امام_عسکری_ع
#مصائب_امام_عسکری_ع
🟢 #امام_زمان_عج
#ولادت_امام_زمان_عج
#فضائل_امام_زمان_عج
#حکایات_امام_زمان_عج
#ظهور_امام_زمان_عج
🟢 #حضرت_زینب_کبری_س
#ولادت_حضرت_زینب_س
#فضائل_حضرت_زینب_س
#مصائب_حضرت_زینب_س
🟢 #حضرت_معصومه_س
#ولادت_حضرت_معصومه_س
#فضائل_حضرت_معصومه_س
#مصائب_حضرت_معصومه_س
🟢 #حضرت_خدیجه_س
#ازدواج_حضرت_خدیجه_س
#وفات_حضرت_خدیجه_س
🟢 #حضرت_ام_البنین_س
#وفات_حضرت_ام_البنین_س
#فضائل_حضرت_ام_البنین_س
🔹#حضرت_ام_کلثوم_س
🔹#وفات_حضرت_سکینه_س
🔹#شهادت_حضرت_حمزه_ع
🔹#حضرت_عبدالعظیم_ع
🔹#تخریب_بقیع
🔹#دحوالارض
🔹#عید_قربان
🔹#امام_شهداء_انقلاب
🔹#حاج_قاسم_سلیمانی
🔹#شهداء
🔹#دهه_فجر
🔹#روز_قدس
🔹#شهید_مطهری
🔹#رحلت_امام_خمینی_ره
🔹15#_خرداد
🔹#میلاد_حضرت_مسیح_ع
🔹#رویدادها
📣eitaa.com/maddahiaalemane