ادامه(۱) / ورود کاروان به مدینه
«اى مردم! خداوندى ـ كه ستايش مخصوص اوست ـ ما را به مصيبتهاى بزرگ و خسارتى جبران ناپذير در اسلام آزموده است. (آرى) اباعبدالله الحسين(عليهالسلام) و خاندانش به شهادت رسيدند و زنان و كودكانش به اسارت در آمدند و سر مطهر آن حضرت را بالاى نيزهها در شهرها به گردش در آوردند و اين مصيبتى است كه مانند ندارد!
اى مردم! بعد از شهادت او، كدام يك از مردانتان مىتواند شادى كند؟ يا كدام قلبى مىتواند براى او محزون نباشد؟ يا كدام چشمى مىتواند گريه نكند و اشك نريزد؟ به يقين آسمانهاى هفت گانه با بناهاى محكمش، درياها با امواجش، آسمانها با اركانش، زمين با همه نواحى و جوانبش، درختان با شاخسارهايش، ماهيان و درياهاى عميق، و فرشتگان مقرّب الهى و همه آسمانيان، بر شهادت او گريستند.»
«اى مردم! كدام قلب است كه در شهادت او لرزان نشود؟ يا كدام جگرى مىتوان يافت كه براى او نسوزد؟ يا كدام گوشى است كه اين حادثه بزرگ و جبران ناپذير را بشنود و آسيب نبيند؟
اى مردم! ما طرد شده، آواره، رانده و دور از شهرها شديم؛ گويا ما فرزندان اقوام غير مسلمانيم، بدون آنكه جرمى كرده و يا كار ناپسندى مرتكب شده و يا ضربهاى به اسلام زده باشيم. هرگز اين ماجرا (هاى دردناك) را درباره گذشتگانمان نشنيديم؛ اين تنها يك امر تازه و جديد است.»
به خدا سوگند! اگر پيامبر(صلى الله عليه وآله) به اين گروه سفارش مىكرد كه با ما مبارزه كنند، آنگونه كه درباره ما به آنها سفارش (به محبت) كرد، هرگز بيش از اين نمىتوانستند جنايت كنند؛ إنّالله وَإنّا إلَيه راجِعُون، از اين مصيبتى كه بسيار بزرگ، غمانگيز، دردناك، انباشته، ناهنجار، ناگوار و سنگين است.
در برابر مصائبى كه به ما رسيده از خدا پاداش مىطلبيم. به يقين خداوند شكست ناپذير و صاحب انتقام است.» (۱)
پس از اين خطبه، صوحان بن صعصعة بن صوحان (۲) كه زمينگير بود ـ به خاطر آن بيمارى و (عدم همراهى با امام حسين(عليهالسلام)) عذرخواهى كرد. امام سجاد(عليهالسلام) نيز عذرش را پذيرفت و از او سپاسگزارى نمود و بر پدرش درود و رحمت فرستاد. (۳)
امام سجاد(عليهالسلام) به همراه زنان و كودكان وارد مدينه شدند. همان شهرى كه ماه رجب سال گذشته به هنگام خروج از آن، با پدر بزرگوارش امام حسين(عليهالسلام) و عمويش اباالفضل العباس و برادرانش على اكبر و على اصغر و ديگر جوانان بنى هاشم همراه بود. و اينك بدون آن عزيزان، با جمعى از زنان و كودكان مصيبت ديده وارد شهر مىشود.
شهرى كه مدفن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و فاطمه زهرا(عليهاالسلام) است؛ شهرى كه خاطرات تلخ و شيرين فراوانى را به ياد دارد؛ شهرى كه از كوچهها و خانه و در و ديوارش و از جاى جاى آن صداى عزيزانش را مىشنود.
زينب كبرى(عليهاالسلام) خود را به مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله) رساند و در حالى كه دو طرفِ درِ مسجد را گرفته بود، خطاب به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مىگويد:
«يا جَدّاه إِنّي ناعِيةٌ إِلَيْكَ أخِي الْحُسَيْنَ؛ اى جدّا! من خبر مرگ برادرم حسين را براى تو آوردهام.» زينب پيوسته گريه مىكرد و اشك و آهش تمامى نداشت. و هر بار كه به برادرزادهاش على بن الحسين(عليهالسلام) مىنگريست، اندوهش تازه و غمش افزوده مىشد. (۴)
سكينه نيز فرياد زد: «اى جدّا! از مصائبى كه بر ما گذشت به تو شكايت مىكنم. به خدا سوگند، من سنگ دلتر، جفاكارتر و خشنتر از يزيد نديدم و هيچ كافر و مشركى را بدتر از او سراغ ندارم! او با چوبدستىاش به دندان پدرم مىزد و مىگفت: ضربهها چگونه است اى حسين!؛ فَلَقَدْ كانَ يَقْرَعُ ثَغْرَ أَبي بِمِخْصَرَتِهِ وَ هُوَ يَقُولُ: كَيْفَ رَأَيْتَ الْضَّرْبَ يا حُسَيْنُ.» (۵)؛ (۶)
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#خروج_از_کربلا
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/t70695
ادامه(۲) / ورود کاروان به مدینه
📚منبع
(۱)«ألْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، اَلرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ، بارِىءِ الْخَلائِقِ أَجْمَعِينَ، أَلَّذِي بَعُدَ فَارْتَفَعَ فِي السَّمواتِ الْعُلى، وَقَرُبَ فَشَهِدَ النَّجْوى، نَحْمَدُهُ عَلى عَظائِمِ الاُْمُورِ، وَفَجائِعِ الدُّهُورِ، وَأَلَمِ الْفَجائِعِ، وَمَضاضَةِ اللَّواذِعِ، وَجلِيلِ الرُّزْءِ، وَعَظِيمِ الْمَصائِبِ الْفاظِعَةِ الْكاظَّةِ الْفادِحَةِ الْجائِحَةِ.
أَيُّهَا الْقَوْمُ! إنَّ اللهَ وَلَهُ الْحَمْدُ ابْتَلانا بِمَصائِبَ جَلِيلَة، وَثُلْمَة فِي الاِْسْلامِ عَظِيمَة، قُتِلَ أَبُو عَبْدِاللهِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ وَعِتْرَتُهُ، وَسُبِيَ نِساؤُهُ وَصِبْيَتُهُ، وَدارُوا بِرَأْسِهِ فِي الْبُلْدانِ مِنْ فَوْقِ عامِلِ السِّنانِ، وَهذِهِ الرَّزِيَّةُ الَّتِي لامِثْلَها رَزِيَّةٌ.
أَيُّهَا النّاسُ! فَأَىُّ رِجالات مِنْكُمْ تَسُرُّونَ بَعْدَ قَتْلِهِ؟! اَمْ أيُّ فُؤاد لا يَحْزُنُ مِنْ أَجْلِهِ؟ أَمْ أَيَّةُ عَيْن مِنْكُمْ تَحْبِسُ دَمْعَها وَتَضَنُّ عَنِ انْهِمالِها؟! فَلَقَدْ بَكَتِ السَّبْعُ الشِّدادُ لِقَتْلِهِ، وَبَكَتِ الْبِحارُ بِأَمْواجِها، وَالسَّمواتُ بِأَرْكانِها، وَالاَْرْضُ بِأَرْجائِها، وَالاَْشْجارُ بِأَغْصانِها، وَالْحِيتانُ وَلُجَجُ الْبِحارِ، وَالْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ، وَأَهْلُ السَّمواتِ أَجْمَعُونَ.
أَيُّهَا النّاسُ! أَيُّ قَلْب لا يَنْصَدِعُ لِقَتْلِهِ؟! أَمْ أَيُّ فُؤاد لا يَحِنُّ إِلَيْهِ؟! أَمْ أَيُّ سَمْع يَسْمَعُ هذِهِ الثُّلْمَةَ الَّتِي ثُلِمَتْ فِي الاِْسْلامِ وَلا يُصَمُّ.
أَيُّهَا النّاسُ! أصْبَحْنا مَطْرُودِينَ مُشَرَّدِينَ مَذُودِينَ، شاسِعِينَ عَنِ الاَْمْصارِ، كَأَنّا أَوْلادُ تُرْك وَكابُلَ مِنْ غَيْرِ جُرْم اجْتَرَمْناهُ، وَلا مَكْرُوه ارْتَكَبْناهُ، وَلا ثُلْمَة فِي الاِْسْلامِ ثَلَمْناها، ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الاَْوَّلِينَ (إِنْ هَذَا إِلاَّ اخْتِلاَقٌ). وَاللهِ لَوْ أَنَّ النَّبِىَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي قِتالِنا كَما تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي الْوِصايَةِ بِنا لَمَا ازْدادُوا عَلى ما فَعَلُوا بِنا، فَاِنّا للهِِ وَإِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِيبَة ما أَعْظَمَها وَأَوْجَعَها وَأَفْجَعَها وَأَكَظَّها وَأَفْظَعَها وَأَمَرَّها وَأَفْدَحَها، فَعِنْدَاللهِ نَحْتَسِبُ فِيما أَصابَنا وَما بَلَغَ بِنا، إِنَّهُ عَزِيزٌ ذُوانْتِقام.»
(۲) پدر صوحان جناب صعصعة بن صوحان از اصحاب جليلالقدر و بلند مرتبه اميرمؤمنان على(عليهالسلام)بود. امام صادق(عليهالسلام) فرمود: «آنها كه با اميرمؤمنان على(عليهالسلام) بودند جز صعصعة بن صوحان و ياران صعصعه كسى نبود كه حقّ و منزلت على(عليهالسلام) را به درستى بشناسد.» مطابق نقل نجاشى او از راويان عهدنامه معروف على(عليهالسلام) به مالك اشتر است (رجوع كنيد به: معجم رجال الحديث، ج ۱۰، ص ۱۱۲). ولى درباره فرزندش صوحان بن صعصعة، چيزى در كتب تراجم و رجال ـ جز همين مورد ـ يافت نشد.
(۳) ملهوف(لهوف)، ابن طاووس، ص ۲۲۶ ـ ۲۳۰؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۱۴۷ ـ ۱۴۹؛ مقتل الحسين، مقرّم، ص ۳۷۴ و ۳۷۵
(۴) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۱۹۸
(۵) مقتل الحسين، مقرّم، ص ۳۷۶
(۶) گرد آوری از کتاب: عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، امام على بن ابى طالب عليهالسلام، قم، ۱۳۸۸ ه. ش، ص ۶۴۲
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#خروج_از_کربلا
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/t70695
⚫️ سر امام حسين(ع) در دير راهب و زيارت حضرت فاطمه(س)
عَنْ أبی سعیدِ الشّامی، قالَ : کنتُ یَوماً مَعَ الکفرةِ اللِّئامِ الَّذینَ حَمَلُوا الرؤُوسَ وَ السَّبایا إِلی دمشقِ ؛ فَوَصَلوا إِلی دِیْر النَّصاری . قالَ : فَلَمّا نَظَر القِسّیسُ إِلی رَأسِ الحُسینِ و إِذا بالنّور ساطِعٌ منه إِلی عَنانِ السَّماء ، فَوَقع فی قَلبِه هَیْبةٌ منه . فقال القِسّیسُ : دِیْرنا ما یَسِعُکم بَلْ ادخُلوا الرؤُوسَ و السَّبایا إِلی الدِّیرِ و حیطوا بِالدیرِ مِنْ خارِجٍ فإذا دَهَمَکم عدوٌّ قاتِلوه و لا تکونُوا مضطرِبین عَلی الرؤُّوسِ و السَّبایا.
فَاسْتحسَنوا کلامَ القسّیس و قالوا : هذا هُو الرّأیِ . فَحَطّوا رأسَ الحسینِ فی صندوقِ و قَفَلوه وَ أَدخَلوه إِلی الدِّیرِ وَ النساءَ و زینَ العابدینِ و جَعَلوهُم فی مکانٍ یلیقُ بِهم.
ثُمَّ إنَّ صاحِبَ الدیرِ أرادَ أنْ یَری الرأسَ الشَّریفِ و جَعَلَ یَنْظُرُ حولَ البیتِ الَّذی فیه الصَنددقُ – و کاَن له رازونةٌ – فحَطّ رأسُه فیها، فرأیَ البیتَ یَشرِقٌ نوراً و رأیَ أنَّ سقفَ البیتِ قد انشقَّ وَ نَزلَ مِنَ السّماءِ تَختَ عظیم، و إذا بِإمرأهٍ أَحَسَنَ مِن الحُورِ جالِسَةً علی التَّختِ و إِذا بشخصٍ یصیحُ : أَطْرقوا و لا تَنْظُروا، و إِذا قَدْ خَرجَ مِن ذلک البیتِ نساءٌ.
قال : فَأخرِجْنِ الرأسَ مِن الصندوقِ وَ کلٌّ مِن تلک النساءِ واحدةٌ بَعدَ واحدةٌ یُقبِّلنَ الرأسَ الشّریفِ . فَلَمّا وَقَعتِ النوبةُ لمولاتی فاطمة الزهراء عَلَیها سَلام غُشِی علیها و غُشِی صاحبُ الدیر، و عادَ لا یَنظُر بالعینِ بَل یَسْمَعُ الکلامَ، و إذا بقائِلة تقول:
«السلامُ علیک يا قتیلَ الأُمِّ ، السلام علیک یا مظلومَ الأُمِّ السلام علیکَ یا شهیدَ الأُمِّ، لا یَتَداخَلک همٌّ و لا غمٌّ، و إنَّ اللهَ تعالی سَیفرِجُ عنّی و عنکَ؛ یا بنیَّ! من ذا الذی فرَّقَ بینَ رأسِک و جَسدِک ؟ یا بنیَّ ! مَن ذا الّذی قَتَلک و ظَلَمَک؟ یا بنیَّ! من ذا الّذی سُبی حَریمُک؟ یا بنیَّ! مَن الذی أَیتم أطفالَک.» ثمَّ إِنَّها بَکَتْ بکاءاً شدیداً.
فلمّا سَمِع الدیُرانی ذلک إِندَهَشَ وَ وقَعَ مَغْشِیّاً علیه.
ابو سعید شامی میگوید: روزی همراه کفار پستی که سرهای شهدا و اسیران را به شام میبردند، بودم. پس به کلیسای مسیحیان رسیدند. هنگامیکه قسیس به سر امام حسین علیهالسلام که نوری از آن به سمت آسمان ساطع بود نگريست، هیبت آن حضرت در قلبش واقع شد.
قسیس به آنها گفت: دیر ما به اندازهی جمعیت شما بزرگ نیست. سرها و اسیران را وارد دیر کنید و از بیرون دیر را احاطه کنيد. اگر دشمنی حمله نمود او را بکشید و به خاطر سرها و اسیران نگران نباشید.
آنها کلام قسیس را پسندیدند و گفتند این نظر خوبی است. پس سر حسین علیهالسلام را داخل صندوق قرار داده و قفل نمودند و همراه زنان و امام زینالعابدین وارد دیر کردند و آنها را در مکانی که تحت نظر داشته باشند قرار دادند.
صاحب دیر خواست تا سر مطهر را ببیند و به خانهای که صندوق در آن قرار داشت نگاه میکرد. او رازیانهاى داشت كه سر را در آن پیچید. در آن هنگام نور خانه را فرا گرفته و سقف خانه شکافته شد و از آسمان تختی بزرگ فرود آمد. ناگهان زنی که از حوریها نیکوتر بود بر آن تخت نشست و شخصی فریاد میزد: «راه باز کنید و نگاه نکنید.» در آن لحظه از آن خانه زنهایی خارج شدند.
آن زنها سر را از صندوق بیرون آوردند و هر کدام یکی پس از دیگری سر شریف را میبوسیدند. هنگامیکه نوبت به مولای ما فاطمه زهرا علیهاالسلام رسید، حضرت غش كردند و صاحب دیر نیز غش كرد.
راهب با چشم نمیدید بلکه تنها کلام و سخن آنها را میشنید که گویندهای میگفت:
«سلام بر تو ای کشتهی مادر!
سلام بر تو ای مظلوم مادر!
سلام بر تو ای شهید مادر!
ناراحتی به خود راه مده و غصه نخور. زیرا خداوند در آینده فرج من و تو را میرساند.»
«ای پسرم چه كسى بین سر و بدنت جدایی انداخته است؟
ای پسرم چه کسی تو را کشته و به تو ظلم روا داشته است؟
ای پسرم! چه کسی خانوادهات را به اسارت در آورده؟
ای پسرم چه کسی اطفال و کودکان تو را یتیم كرده است؟»
سپس به شدت گریست. هنگامیکه صاحب دیر این کلام را شنید، مدهوش شد و غش کرد.
📚منبع
الدمعة الساکبة، بهبهانی، ج ۵، ص ۷۰
فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، ص ۱۶۰
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#خروج_از_کربلا
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/t70695
⚫️ موضعگیری قاطع و شجاعانه ابنعفیف در برابر سخنان عبیدالله بن زیاد
مرحوم شیخ مفید در کتاب ارشاد مینویسد: ابن زیاد از جایش بلند شد، از قصر بیرون رفت و وارد مسجد شد. از منبر بالا رفت و گفت: سپاس خدایی که حق و اهل آن را آشکار کرد و امیرالمؤمنین یزید و یارانش را یاری کرد و دروغگو پسر دروغگو و پیروانش را کشت! در این هنگام عبدالله بن عفیف ازدی که از شیعیان امیرالمؤمنین علیهالسلام بود بلند شد و گفت:
«ای دشمن خدا! تو و پدرت و هر کسی که با تو بیعت کرد و پدر بیعتکننده با تو، همگی دروغگو هستید. ای ابن مرجانه تو فرزندان نبی خدا را به قتل میرسانی و بر منبری که جایگاه راستگویان است، بالا میروی؟!»
ابن زیاد گفت: او را بیاورید. سربازان او را گرفتند اما او از قوم خودش (قبیله ازدی) کمک خواست و آنها او را از دست سربازان رها کردند؛ اما ابن زیاد شبانه به دنبال او فرستاد. به طوری که او را از خانهاش خارج کردند و گردن زدند. رحمت خدا بر او باد.
📚منبع
ارشاد، حسن بن محمد دیلمی، ج۲، ص ۱۱۷
مقتل الحسین(ع)، موفق بن احمد خوارزمی، ج۲، ص ۵۹
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#خروج_از_کربلا
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/p79225
◾️ اهانت عبیدالله بن زیاد به لب و دندان مبارک امامحسین(ع)
سر امام حسین(ع) به مجلس ابن زیاد آورده شد و در مقابل او گذاشته شد. او با چوب خیزران شروع کرد به کوبیدن بر دندانهای حسین(ع) در حالی که زید بن ارقم صحابه رسول خدا(ص) آنجا بود و به ابن زیاد گفت:
«این چوب را بر دندانهای حسین نزن؛ زیرا خودم دیدم که رسول خدا بر این لب و دندان بوسه میزد.»
📚منبع
ارشاد، حسن بن محمد دیلمی، ج ۲، ص ۱۱۵
الاخبارالطوال، دینوری، ص ۲۹۵
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#خروج_از_کربلا
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/p79225
◼️ خطبه حضرت زینب(س) در کوفه
خاندان رسول خدا(ص) را همانند اسیران بردند تا وارد کوفه شدند. مردم کوفه از خانهها بیرون آمده و آنها را تماشا میکردند و اظهار ناراحتی کرده میگریستند. علی بن الحسین(ع) که در این حال، بیمار و در غل و زنجیر بسته بود و بیماریاش او را از پا در آورده بود، فرمود: «اینها برای ما گریه میکنند و ناراحتند، پس چه کسی این فاجعه را آفریده است؟»
بیهقی مورخ گوید: سال ۶۱ که حسین(ع) در آن کشته شد، سال اندوه نام گرفت.
بشیر بن حذیم اسدی گوید: آن روز به زینب(س) نگاه میکردم. زن با حشمتی چون او ندیدم که این گونه سخن بگوید. گویی از زبان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) سخن میگفت. به مردم اشاره کرد که ساکت شوید! نفسها در سینه حبس شد و زنگولهها به سکون در آمد.
آن گاه چنین گفت: «سپاس خدای را و درود بر پدرم محمد رسول خدا(ص) و بر خاندان پاک و برگزیدهاش که آل اللَّه هستند. ای اهل کوفه! ای اهل دورویی و خیانت و فریب! آیا میگریید؟ چشمانتان نخشکد و نالهتان آرام نگیرد. مَثَل شما چونان زنی است که بعد از تابیدن پشمها آنها را باز کند. آیا سوگند و پیمانتان را مایه خیانت و فریب قرار میدهید؟ در میان شما جز لاف زن و بدبخت و بدعنق و فاسد و زن ذلیل و دشمن ترس نیست. شما همانند سبزه روی زباله و گچکاری بر روی قبر هستید. بدکاری مرتکب شدید. خشم خدا بر شما باد و در عذاب او جاودان باشید.»
«آیا گریه و زاری میکنید؟ آری! به خدا که فراوان بگریید و کم بخندید چون ننگ و رسوایی به بار آوردید که با هیچ آبی شسته نخواهد شد. چگونه ننگ کشتنِ زاده خاتم انبیا و سید جوانان اهل بهشت و پناه خوبان و حلّال مشکلات و نشانه راه و روانی زبانتان را خواهید شست؟ بدانید که بد گناهی کردید، دور باشید و لِه شوید. زحمتتان بیهوده بود و دستانتان بریده. معاملهای بیسود و خریدن خشم الهی بود و ذلت و بیچارگی بر شما نوشته شد. وای بر شما ای مردمان کوفه! میدانید چه جگری از پیامبر دریدید و چه خونی از او ریختید؟»
«با چه کریمی درگیر شدید و به حرم پیامبر(ص) دست یازیدید و هتک حرمتش کردید. فاجعهای به بار آوردید که نزدیک است آسمانها از آن بشکافد و زمین، دهان باز کند و کوهها منفجر شود. کاری که شما مرتکب شدید به اندازه آسمان و زمین، زشت و خطرناک و نابوده کننده بود. آیا از این که آسمان خون بگرید در شگفتید؟ عذاب آخرت سختتر و ذلیل کنندهتر است و آن جا یاوری برایتان نخواهد بود. گمان نکنید که مهلت به نفعتان است که خدای عزّ و جل را عجله بر نمیانگیزد و بیم از دست رفتن انتقام ندارد. هرگز چنین نیست بلکه پروردگارتان در کمین گاه است. در انتظار تحقق ابتدای سوره نحل و آخر سوره صاد باشید.»
بشیر گوید: مردم در آن روز چنان سرگردان بودند که گویی مَست هستند. میگریستند و اندوهناک بودند. ضجّه میزدند و تأسف میخوردند. از شدت ناراحتی دستانشان را در دهان کرده بودند. پیرمرد کوفی که کنار من ایستاده بود، آن قدر گریسته بود که صورتش خیس بود. او خطاب به زینب(س) میگفت: راست میگویی، پدر و مادرم فدایت باد! پیران خانواده شما بهترین پیران، جوانانتان بهترین جوانان و زنانتان بهترین زنان و نسل شما بهترین نسل است که شرمندگی و بدبختی برایتان نیست.
📚منبع
ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص۱۷۶
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#خروج_از_کربلا
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/p79225
▪️ مجلس ابن زیاد
اسیران اهل بیت را بر عبیداللَّه بن زیاد وارد کردند. زینب نگاهی به ابن زیاد کرد و گوشهای نشست.
ابن زیاد گفت: این زن کیست؟ جوابی نداد. دوباره پرسید و زینب(س) ساکت بود. یکی از حاضران گفت: این زینب دختر علی بن ابی طالب است. ابن زیاد گفت: شکر خدای را که شما را رسوا کرد و دروغتان را آشکار ساخت! زینب علیهاالسلام فرمود: «شکر خدا که ما را به پیامبرش محمد صلی الله علیه وآله آبرو داد و در قرآنش به پاکی ما گواهی داد. رسوایی برای فاسق است و دروغگویی برای انسان بدکار.»
ابن زیاد گفت: کار خدا را با برادر و خانوادهات چگونه دیدی؟ زینب علیهاالسلام فرمود: «جز زیبایی ندیدم. اینان گروهی بودند که خدا کشتهشدن را برایشان مقدّر کرده بود و به محل مقرر قدم گذاشتند. خدا آنها را با تو روبرو خواهد کرد و محاجه و مخاصمه خواهید نمود. ببین آن روز، حق با کیست؟ مرگ بر تو ای فرزند مرجانه!»
ابن زیاد خشمگین شد و خواست زینب(س) را بکشد ولی عمرو بن حریث گفت: این زن است و زنان را به سخنانشان مؤاخذه نمیکنند.
ابن زیاد گفت: ای زینب! خدا دلم را با کشتن حسین یاغی و سرکشان خانوادهات خنک کرد.
زینب علیهاالسلام فرمود: «به جانم سوگند که بزرگ مرا کشتی و ریشه و شاخه ما را بریدی. اگر به این کار، دلت خنک شده پس خوشحال باش.»
ابن زیاد گفت: این زن چهقدر با قافیه سخن میگوید، همانطور که پدرش شاعر و قافیه پرداز بود. زینب(س) فرمود: «ای ابن زیاد! زن را به این کارها چه؟ من به دنبال شعر و قافیه نیستم.»
آن گاه ابن زیاد رو به علی بن الحسین علیهمالسلام کرد و گفت تو که هستی؟ فرمود: «علی فرزند حسین علیهالسلام.»
ابن زیاد گفت: مگر خدا علی فرزند حسین علیهالسلام را نکشت؟ امام ساکت شد و ابن زیاد گفت: چه شد؟ سخن نمیگویی؟ فرمود: «برادری داشتم که به او هم علی میگفتند و مردم او را کشتند (یا شماها او را کشتید) روز قیامت درباره او از شما بازخواست خواهد شد.» ابن زیاد دوباره گفت: خدا او را کشت. امام(ع) گفت: «خدا هنگام رسیدن اجل، جان را میگیرد و هیچکس جز به فرمان او نمیمیرد که این سرنوشتی معین است.»
ابن زیاد گفت: تو هم جز آنان خواهی بود (یعنی تو را هم میکشم) سپس دستور به کشتن امام داد. علی بن الحسین علیهمالسلام فرمود: «پس این زنان را چه کسی همراهی کند؟» زینب علیهاالسلام هم خود را به امام(ع) چسبانید و گفت: «ای ابن زیاد! بس است، آیا از ریختن خون ما سیراب نشدهای؟ اگر میخواهی باید هر دوی ما را با هم بکشی.»
امام سجاد(ع) فرمود: «عمه جان! اجازه بده با او سخن بگویم.» آنگاه فرمود: «ای ابن زیاد! مرا به مرگ تهدید میکنی؟ نمی دانی کشتهشدن برای ما عادی است و به شهادت افتخار میکنیم؟»
ابن زیاد گفت: او را رها کنید همراه زنان باشد. بعد از این، ابن زیاد دستور داد اسیران را از مجلس اخراج کنند. پس آنان را به خانهای که در کنار مسجد بزرگ کوفه بود بردند.
📚منبع
ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص۱۷۹
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#خروج_از_کربلا
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/p79225
✔️ حسین(ع) را جدش محمد(ص) شفاعت میکند و ابن زیاد را پدرش
از انس بن مالک روایت کردهاند که وقتی سر امام حسین(ع) را برای ابن زیاد آوردند، آن را که در تشتی بود برابرش گذاشتند و شروع به زدن آن با چوب دستی کرد. ابن زیاد میگفت: صورتی به زیبایی این چهره ندیدهام. من (انس) گفتم: این صورت شبیه پیامبر(ص) است. سپس سر برای یزید ارسال شد.
چون سر را پیش یزید بردند گفت: کسی تو را کشت که فامیل تو نبود.
از منذر ثوری روایت شده که گفته در حضور ربیع بن خُثیم بودم که یکی از قتله کربلا پیش او آمد. ربیع گفت: شما سرها را بر نیزهها آویخته و بردید! سپس دستش را زیر زبان خود کرد و گفت:
بزرگانی را کشتید که اگر پیامبر(ص) بود، دهانشان را میبوسید و آنان را در دامن خود مینشانید.
آن گاه این آیه را خواند:
«قُلِ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبادِکَ فِی ما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ (سوره زمر، آیه ۴۶)
ای خدایی که آسمان و زمین را آفریده و به نهان و آشکار آگاه هستی، در آنچه بندگانت با هم اختلاف دارند تو خود داوری خواهی کرد.»
وقتی امام حسین(ع) کشته شد و سرش را برای ابن زیاد بردند، ابوبرزه را خواست و از او درباره رفتارش با امام حسین(ع) سؤال کرد. ابوبرزه از جواب طفره رفت و گفت: نمی دانم، خدا بهتر میداند. ابن زیاد گفت: به اندازه اطلاعات خودت سؤال میکنم. ابوبرزه گفت: اگر نظر مرا میخواهی حسین(ع) را جدش محمد(ص) شفاعت خواهد کرد و تو را پدرت زیاد. عبیداللَّه ناراحت شد و گفت: بیرون رو که اگر رفاقتمان نبود گردنت را میزدم.
📚منبع
ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص۱۸۳
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#خروج_از_کربلا
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/p79225
🔲 سخنرانی عمروبن سعید (حاکم مدینه) بعد از بازگشت خانواده امام حسین(ع) به مدینه
عمرو بن سعید، امیر مدینه بر منبر رفت و سخنرانی کرد و گفت: این ضربهای بود در مقابل یک ضربت و صدمهای برابر صدمهای و اندرزی بعد از اندرزی. حکمت الهی که پندگیرندگان را سود نبخشید.
به خدا دوست داشتم سر حسین(ع) بر بدنش بود و روح او در جسمش باقی بود. او مثل همیشه از ما بد میگفت و ما مثل همیشه او را میستودیم. او از ما میبرید ولی ما با او ارتباط داشتیم، با این حال کشته نمیشد. لیکن چه کنیم با کسی که شمشیر کشید و میخواست ما را بکشد، جز آن که از خود دفاع کنیم*
در این حال عبداللَّه بن سائب برخاست و گفت: بیشک اگر فاطمه علیهاالسلام زنده بود و سر حسین(ع) را میدید بر او میگریست. عمرو بن سعید به عبداللَّه عتاب کرد که ما از فاطمه(س) به تو سزاوارتریم. پدرش عموی ماست، شوهرش برادر ماست و فرزندش فرزند ماست. اگر فاطمه میبود چشمانش گریان و دلش اندوهگین بود، اما کسی (یزید) که او را کشت و از خود دفاع کرد، سرزنش نمی کرد!!!!!!!
*این مرد، هم شنوندگان خود را به تمسخر گرفته و هم آیندگان و تاریخ را، که همه چیز را وارونه میگوید!
📚منبع
ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص۲۳۹
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#خروج_از_کربلا
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/p79225
🔳 ورود خاندان امام حسین(ع) به مدینه
وقتی خانواده امام حسین(ع) به مدینه وارد شدند، زنان بنی هاشم صدا به ناله بلند کردند و مدینه یک پارچه فریاد شد. در این موقع، عمرو بن سعید، والی مدینه خندید و به شعر عمرو بن معدی کرب تمثل جست که: «زنان بنی زیاد بن حارث نالهای زدند همانند ناله زنان ما در جنگ ارنب»*
عبداللَّه بن جعفر در حال عزاداری بود که مولای او وارد شد و گفت: این غصه از ناحیه حسین(ع) به ما وارد شده است (یعنی فرزندان جعفر را به کشتن داده است – عبداللَّه کفش خود را به او پرتاب کرد و گفت: «درباره حسین (ع) این طور میگویی؟ به خدا اگر با او بودم دوست داشتم در دفاع از او کشته شوم و خدا را سپاسگزارم که (اگر من موفق نشدم) دو فرزندم عون و محمد با او بودند.»
*جنگی جاهلی بین بنی زیاد بن حارث و بنی زبید بوده که در محلی به نام ارنب واقع شد. گویا اشاره والی مدینه با این شعر به آن است که امروز زنان بنی هاشم عزادارند همانطور که زنان بنی امیه در جنگ بدر عزادار بودند یا همانطور که زنان بنی امیه در جریان کشتهشدن عثمان میگرییدند.
📚منبع
ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص۲۳۸
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#خروج_از_کربلا
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/p79225
️﷽☘️
📢با سلام خدمت اعضاء محترم کانال
✅ برای دسترسی بهتر به مطالب مورد نظر خود، میتوانید از هشتکهای زیر استفاده کنید.
🟢 #دعا_و_مناجات
#روایات_مناجاتی
#حکایات_مناجاتی
#حکایات_علما_و_عرفا
#فضیلت_ماه_رجب
#لیلة_الرغائب
#ایام_البیض_و_اعتکاف
#فضیلت_ماه_شعبان
#فضیلت_شب_نیمه_شعبان
#ماه_مبارک_رمضان
#فضیلت_ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#وداع_با_ماه_رمضان
#عید_فطر
#شب_جمعه
#عرفه
🟢 #پیامبر_اکرم_ص
#ولادت_حضرت_محمد_ص
#فضائل_حضرت_محمد_ص
#مصائب_حضرت_محمد_ص
#عید_مبعث
🟢 #امام_علی_ع
#ولادت_امام_علی_ع
#فضائل_امام_علی_ع
#مصائب_امام_علی_ع
#عید_غدیر
🌹#حضرت_زهرا_س
#ولادت_حضرت_فاطمه_س
#فضائل_حضرت_فاطمه_س
#مصائب_حضرت_فاطمه_س
#عروسی_حضرت_فاطمه_س
🟢 #امام_حسن_مجتبی_ع
#ولادت_امام_مجتبی_ع
#فضائل_امام_مجتبی_ع
#مصائب_امام_مجتبی_ع
🩸#امام_حسین_ع
#ولادت_امام_حسین_ع
#فضائل_امام_حسین_ع
#پیرامون_گریه_و_عزاداری_حسینی
#فضائل_زیارت_امام_حسین_ع
#امام_حسین_ع_در_کلام_شهدا
#سلوک_حسینی
#از_مدینه_تا_مکه
#از_مکه_تا_کربلا
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#ورود_به_کربلا
#شهادت_حضرت_رقیه_س
#شهادت_طفلان_حضرت_زینب_س
#اصحاب_امام_حسین_ع
#شهادت_عبدالله_بن_حسن_ع
#شهادت_قاسم_بن_حسن_ع
#شهادت_حضرت_علی_اصغر_ع
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع
#فضائل_حضرت_علی_اکبر_ع
#شهادت_حضرت_علی_اکبر_ع
#ولادت_حضرت_عباس_ع
#فضائل_حضرت_عباس_ع
#شهادت_حضرت_عباس_ع
#شب_عاشورا
#روز_عاشورا_وداع
#قتلگاه_امام_حسین_ع
#شام_غریبان_امام_حسین_ع
#روز_یازدهم_محرم
#خروج_از_کربلا
#اربعین_حسینی
#دیگر_مصائب_حسینی
🟢 #امام_سجاد_ع
#ولادت_امام_سجاد_ع
#فضائل_امام_سجاد_ع
#مصائب_امام_سجاد_ع
🟢 #امام_باقر_ع
#ولادت_امام_محمد_باقر_ع
#فضائل_امام_محمد_باقر_ع
#مصائب_امام_محمد_باقر_ع
🟢 #امام_صادق_ع
#ولادت_امام_جعفر_صادق_ع
#فضائل_امام_جعفر_صادق_ع
#مصائب_امام_جعفر_صادق_ع
🟢#امام_کاظم_ع
#ولادت_امام_کاظم_ع
#فضائل_امام_کاظم_ع
#مصائب_امام_کاظم_ع
🟢 #امام_رضا_ع
#ولادت_امام_رضا_ع
#فضائل_امام_رضا_ع
#مصائب_امام_رضا_ع
🟢#امام_جواد_ع
#ولادت_امام_جواد_ع
#فضائل_امام_جواد_ع
#مصائب_امام_جواد_ع
🟢 #امام_هادی_ع
#ولادت_امام_هادی_ع
#فضائل_امام_هادی_ع
#مصائب_امام_هادی_ع
🟢 #امام_حسن_عسکری_ع
#ولادت_امام_عسکری_ع
#فضائل_امام_عسکری_ع
#مصائب_امام_عسکری_ع
🟢 #امام_زمان_عج
#ولادت_امام_زمان_عج
#فضائل_امام_زمان_عج
#حکایات_امام_زمان_عج
#ظهور_امام_زمان_عج
🟢 #حضرت_زینب_کبری_س
#ولادت_حضرت_زینب_س
#فضائل_حضرت_زینب_س
#مصائب_حضرت_زینب_س
🟢 #حضرت_معصومه_س
#ولادت_حضرت_معصومه_س
#فضائل_حضرت_معصومه_س
#مصائب_حضرت_معصومه_س
🟢 #حضرت_خدیجه_س
#ازدواج_حضرت_خدیجه_س
#وفات_حضرت_خدیجه_س
🟢 #حضرت_ام_البنین_س
#وفات_حضرت_ام_البنین_س
#فضائل_حضرت_ام_البنین_س
🔹#حضرت_ام_کلثوم_س
🔹#وفات_حضرت_سکینه_س
🔹#شهادت_حضرت_حمزه_ع
🔹#حضرت_عبدالعظیم_ع
🔹#تخریب_بقیع
🔹#دحوالارض
🔹#عید_قربان
🔹#امام_شهداء_انقلاب
🔹#حاج_قاسم_سلیمانی
🔹#شهداء
🔹#دهه_فجر
🔹#روز_قدس
🔹#شهید_مطهری
🔹#رحلت_امام_خمینی_ره
🔹15#_خرداد
🔹#میلاد_حضرت_مسیح_ع
🔹#رویدادها
📣eitaa.com/maddahiaalemane