eitaa logo
مداحی عالمانه
951 دنبال‌کننده
77 عکس
64 ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📢 روضه‌خوانی امام باقر(ع) برای حضرت سیدالشهداء(ع) وقال عليه‏‌السلام: و نظر الحسين عليه‏‌السلام يميناً وشمالاً ولا يرى أحداً، فرفع رأسه إلى السماء فقال: اللّهمّ إنّك ترى ما يصنع بولد نبيّك. وحال بنو كلاب بينه وبين الماء، ورمى بسهم فوقع في نحره وخرّ عن فرسه، فأخذ السهم فرمى به وجعل يتلقّى الدم بكفّه، فلمّا امتلأت لطّخ بها رأسه ولحيته. ويقول ألقى اللّه‏ عزّ وجلّ، وأنا مظلوم متلطّخ بدمي، ثمّ خرّ على خدّه الأيسر صريعاً. وأقبل عدوّ اللّه‏، سنان الأيادي وشمر بن ذي الجوشن العامري في رجال من أهل الشام حتّى وقفوا على رأس الحسين عليه‏السلام. فقال بعضهم لبعض: ما تنتظرون أريحوا الرجل، فنزل سنان بن أنس الأيادي وأخذ بلحية الحسين، وجعل يضرب بالسيف في حلقه، وهو يقول: واللّه‏ إنّي لأحتزّ رأسك، وأنا أعلم أنّك ابن رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وخير الناس اُمّاً وأباً. همچنين فرمود: «پس حسين عليه‌السلام به راست و چپ خود نگاه کرد و ديگر کسی از اصحاب و يارانش را نديد. پس سر به سوی آسمان بلند کرد و عرض کرد: «خدايا! تو می‌بينی که با فرزند پيغمبرت چه می‌کنند و بنوکلاب بين پسر پيغمبرت و آب جدایی افکنده‌اند.» در اين هنگام تيری به سوی حضرت رها شد که به گلوی آن حضرت فرو رفت و ايشان از اسب به زمين افتادند. تا تير را بيرون کشيد و به دور انداخت، کف دستش را زير خون گلو گرفت که از خون پر شد و سر و ريشش را با آن خضاب کرد. سپس فرمود: «خدای عزوجل را در حالی ملاقات می‌کنم که مظلومم و در خون خود تپيده‌ام.» سپس به گونه چپ به خاک افتاد، دشمنان خدا سنان‌ بن‌ انس ايادی و شمر‌ بن‌ ذی الجوشن غامری با مردانی از اهل شام پيش آمدند تا اين که بالای سرش ايستادند درحاليکه به يکديگر می‌گفتند: منتظر چه هستيد؟! اين مرد را راحتش کنيد. سنان‌ بن‌ انس ايادی از اسب فرود آمد و ريش امام حسين عليه‌السلام را گرفت و با شمشير به گلويش زد و گفت: به خدا قسم سرت را از بدنت جدا می‌کنم درحاليکه خود می‌دانم که تو پسر رسول خدايی و از طرف پدر و مادر بهترين مردمی. 📚منبع امالی، شيخ الصدوق، ص ۲۲۶، المجلس ۳۰ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/j18144
◼️ گریز لا یوم کیومک یا ابا عبدالله امام صادق(ع) فرمودند: «وقتی امام حسین(ع) به بالین برادر آمد و آن وضع و حال برادر را مشاهده کرد گریست.» امام حسن(ع) فرمود: «چرا گریه می‌کنی؟» فرمود: «چرا نگریم که تو را مسموم می‌بینم.» فرمود: «گرچه مرا با زهر مسموم کردند ولی: لا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِاللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ(ص) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ؛ نیست روزی مانند روز تو یا اباعبدالله(ع)، می‌شود نزد تو سی هزار مرد که خود را مسلمان می‌پندارند و همه برای ریختن خون تو و کشتن تو جمع می‌شود.» 📚منبع الامالی، شیخ صدوق، ص ۱۱۵ گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص ۱۰۸ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/j18144
🏴 شهادت امام حسین(ع) به قتل صبر قتل صبر آن است که انسان یا حیوانی را بسته نگه دارند و بکشند. در حدیث است که پیامبر(ص) کسی را اینگونه نکشت و از این‌گونه کشتن چهارپایان نهی شده است، یعنی اینکه جانداری را زنده نگه دارد و آنقدر به او ضربه بزنند تا بمیرد. به شهدا و اسیرانی که کشته می‌شوند نیز «مصبور» گفته می‌شود. در مورد حیواناتی که زجرکش می‌شوند نیز به کار می‌رود. از مظلومیت سیدالشهدا(ع) و قساوت کوفیان یکی همین بود که حسین بن علی(ع) را هنوز رمق در بدن داشت که مورد ضربه‌های شمشیر و نیزه قرار دادند.امام سجاد علیه‌السلام به عنوان افشاگری از ستم یزیدیان در خطبه‌ای که در کوفه در حال اسارت خواند و خود را به مردم فریب‌خورده و به خواب سیاسی رفته معرفی کرد از جمله فرمود: «اَنا ابنُ مَن قُتِلَ صَبراً و کَفی بِذلِکَ فَخراً؛ من پسر کسی هستم که به قتل صبر کشته شد و همین افتخار مرا بس.» در مورد مسلم بن عقیل نیز در تاریخ آمده ابن زیاد او را به قتل صبر کشت. 📚منبع گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص ۲۳۰ فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ص۳۵۳ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/j18144
🏴 گریز روضه قتلگاه امام حسین(ع)؛ رسول خدا(ص) و بدن حضرت حمزه(ع) بعد از پایان جنگ احد رسول خدا(ص) فرمودند: «کیست از احوال حمزه به ما خبر بدهد؟» حارث بن صَمّه عرض کرد: من جای او را می‌دانم وقتی به نزدیک او رسید و حال او را مشاهده نمود نتوانست آن خبر را به پیغمبر(ص) برساند. پس حضرت فرمود: «یا علی(ع)! عمویت را طلب کن.» حضرت امیر(ع) آمد نزدیک حمزه ایستاد و ایشان هم تامل نمود. پس رسول خدا(ص) خود به جستجوی حمزه(ع) برآمد وقتی حمزه را با آن حال مشاهده نمود حضرت گریستند و فرمودند: «هرگز در مکانی نایستاده‌ام که بیشتر از اینجا مرا به خشم آورد.» حضرت ردایی که از برد یمانی بر دوش مبارکش بود بر روی حمزه(ع) انداخت اما آن ردا به اندازه قامت حضرت حمزه(ع) نبود پس آن را بر سر حمزه(ع) کشید و پاهایش را از علف و گیاه پوشانید و فرمودند: «اگر زنان عبدالمطلب اندوهناک نمی‌شدند او را چنین می‌گذاشتم که درندگان صحرا و مرغان هوا گوشت او را بخورد تا روز قیامت از شکم آنها محشور شود؛ زیرا مصیبت هرچه عظیم‌تر است ثوابش بیشتر است.» اشاره گریز: به روضه قتلگاه حضرت سیدالشهدا(ع) و آمدن حضرت زینب(س) و بانوان حرم، بالای بدن مطهر حضرت. 📚منبع منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص ۷۹ گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص ۳۳ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/j18144
🔳 گریز قتلگاه امام حسین(ع)، مثله کردن بدن حضرت حمزه(ع) زنان قریش پس از پیروزی در جنگ احد، پیش از آنکه مسلمانان به دفن کشتگان برسند برای انتقام بیشتر، اعضا و گوش و بینی مسلمانانی که روی بستر خاک افتاده بودند بُریدند در حالی که در میان تمام ملل جهان کشته دشمن که بی‌دفاع و بی‌پناه است احترام دارد. همسر ابوسفیان از اعضای بدن مسلمانان گردنبند و گوشواره درست نمود شکم حضرت حمزه(ع) را پاره و جگر او را درآورد و آن را به دندان گرفته هرچه خواست بخورد نتوانست. این عمل به قدری ننگین و زشت بود که ابوسفیان گفت: من از این عمل تبرّی می‌جویم و چنین دستوری نداده بودم ولی خیلی هم ناراحت نیستم. این کردار زشت باعث شد که این زن میان مسلمانان به هند آکلة الاکباد یعنی هند جگرخوار معروف گردد و در آینده فرزندان هند، به فرزندان زن جگرخوار معروف شدند. اشاره گریز: روضه قتلگاه سیدالشهدا علیه‌السلام و جملات جان‌سوز حضرت زینب(س) خطاب به رسول مکرم اسلام که: «هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الاعضاء.» 📚منبع فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج ۲، ص ۷۱ گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص ۳۴ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/j18144
◾️ گریز روضه قتلگاه امام حسین(ع)؛ فاطمه نمی‌تواند شمشیر روی سر علی را ببیند حضرت زهرا(س) وارد مسجد شد، دید شمشیر را روی سر علی(ع) گرفتند و می‌خواهند به زور بیعت بگیرند. فرمود: «علی(ع) را رها کنید وگرنه پیراهن پیامبر(ص) را به سرم می‌افکنم و در درگاه خدا ناله می‌زنم و نفرینتان می‌کنم.‌» سلمان می‌گوید: «به خدا سوگند دیدم ستون‌های مسجد رسول خدا(ص) از زمین جدا شد که اگر کسی می‌خواست می‌تواند از زیر آن عبور کند.» 👈 اشاره گریز: گریز به روضه قتلگاه سیدالشهداء که هرچه شمشیر و سنان و نیزه بود بر سر و روی بدن حضرت وارد می‌آمد. 📚منبع بیت الاحزان، شیخ عباس قمی،ص ۱۳۹ گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص ۵۰ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/j18144
🏴 افتادن امام حسین(ع) از اسب به زمین امام حسین علیه‌السلام از کثرت زخم، ناتوان شده بود. دست از جنگ کشیده و در جای خود ایستاد. پیکر شریفش از تیر و نیزه و شمشیر، پاره‌پاره بود. افراد زیادی به قصد حمله با حضرتش مواجه شدند؛ ولی هنگامی‌که حال او را مشاهده می‌کردند بر می‌گشتند. هیچ کس نمی‌خواست گناه کشتن فرزند پیامبر را به عهده بگیرد. مدت زیادی همچنان جنگ راکد ماند. عاقبت شمر به افرادش نعره زد: منتظر چه هستید؟ بکشید او را. گروهی از ناجوانمردان دور او را گرفتند. زرعة بن شریک تمیمی، سنان بن انس نخعی و صالح بن وهب مری هر کدام ضربه‌ای سخت بر جسم شریفش زدند و آن پیکر پاک از روی زین به زمین افتاد. 📚منبع مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۲، ص ۳۴ و ۳۵ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۴، ص ۷۸‌ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/j52153
🏴 امام حسین(ع) تیر را از گلویش بیرون کشید امام بر زمین افتاد، بلند شد و نشست. تیری را که در گلوی شریفش نشسته بود بیرون کشید. سنان دوباره آمد با نیزه، چنان جسم شریفش را آزرد که حضرتش در خاک غلطید. آنگاه به خولی بن یزید اصبحی گفت: سرش را جدا کن. خولی خنجر در دست پیش رفت، ولی لرزه بر اندامش افتاد و بازگشت. سنان خود از اسب پیاده شد و سر مبارکش را جدا کرد. 📚منبع الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج ۴، ص ۷۸ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۴۶ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/j52153
🏴 امام حسین(ع) در گودی قتلگاه فرزند رسول خدا صلی الله علیه روی زمین افتاده بود. شمر و سنان بالای سرش آمدند. حضرت از تشنگی زبانش را در دهان می‌چرخاند. شمر با لگد بر سینه مبارکش کوبید و گفت: ای پسر ابوتراب مگر تو نمی‌گویی پدرت ساقی کوثر است و به هر کس دوست دارد از آب کوثر می‌دهد. صبر کن تا به دست او سیراب شوی. آنگاه به سنان گفت: سرش را جدا کن. سنان امتناع کرد و گفت: نمی‌خواهم در قیامت پیامبر خصم من باشد. شمر خشمگین شد‌. بر سینه مبارک امام نشست دست به خنجر برد. حضرت لبخندی زد فرمود:«نمی‌دانی من کیستم که مرا می‌کشی؟» گفت: به خوبی می‌شناسمت. مادرت فاطمه زهراست؛ پدرت علی مرتضاست و جدت محمد مصطفی. ولی بی‌باکانه تو را می‌کشم. آنگاه شمشیر کشید و جسم شریف حضرت را زیر ضربات شمشیر گرفت و در نهایت سر مبارکش را جدا کرد. 📚منبع مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۲، ص ۳۶ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/j52153
🏴 امام حسین(ع) محاسنش را با خون خود خضاب کرد امام مى‌جنگيد تا آنكه ۷۲ زخم برداشت. از جنگ، خسته و ضعيف شد و ايستاد تا دمى بياسايد. در اين حال سنگى آمد و بر پيشانى‌اش خورد و خون جارى شد. لباسش را گرفت تا پيشانى‌اش را از خون پاك كند كه تير تيز سه شعبه و مسمومى آمد و بر قلب او نشست. امام حسين عليه‌السّلام گفت: «بسم اللّه و باللّه و على ملة رسول اللّه.» پس سر به آسمان بلند كرد و عرضه داشت: «خداى من! تو مى‌دانى كه اينان كسى را مى‌كشند كه روى زمين فرزند پيامبرى جز او نيست.» امام تير را از پشت سر بيرون آورد و خون مانند ناودان جارى شد. دستش را زير محل زخم گرفت و چون پر از خون شد به آسمان پرتاب كرد. از اين خون قطره‌اى به زمين بازنگشت و پيش از آن سرخى در آسمان ديده نشده بود. باز هم دستش را زير زخم گرفت و چون از خون پر شد به صورت و محاسنش ماليد و فرمود: «اين‌گونه به خون خضاب خواهم بود تا جدّم محمد صلّى اللّه عليه و اله را ديدار كنم و بگويم اى رسول خدا! فلانى و فلانى مرا كشتند.» 📚منبع مقتل خوارزمی، ترجمه صادقی، ص ۱۶۵ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/j52153
🏴 سر امام حسین(ع) را در حالی که با آنان سخن می‌گفت، جدا کردند راوى می‌گويد: بعد از شهادت امام صلوات اللّٰه عليه، غبارى شديد و سياه و تار با بادى سرخ در آسمان برخاست كه هيچ چيز قابل ديد و رؤيت نبود، تا آن جا كه مردم خيال كردند عذاب بر آنان فرود آمده است. ساعتى درنگ كردند، آن گاه برطرف شد. هلال بن نافع گويد: با لشكر عمر بن سعد بودم كه كسى فرياد زد: مژده اى امير، اين شمر است كه حسين را كشت. مى‌گويد: من از صف جدا شده، كنار حسين عليه‌السّلام ايستادم، آن حضرت در حال تسليم جان بود، به خدا سوگند كه من كشتۀ خون‌آلودى را نديدم كه زيباتر از وى يا چهره‌اى نورانى‌تر از او داشته باشد، كه نور رويش و جمال و زيبايى وى مرا از انديشۀ در امر قتلش باز داشته بود. در همان حال آب مى‌خواست، شنيدم يكى بدو گفت: به خدا كه از آب نمى‌چشى تا در جهنم از حميم آن بچشى. حسين عليه‌السّلام فرمود: «لا، بل أرد على جدّي رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و آله و أسكن معه في داره فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ‌ عِنْدَ مَلِيكٍ‌ مُقْتَدِرٍ ، و أشرب مِنْ‌ مٰاءٍ غَيْرِ آسِنٍ‌ ، و أشكو إليه ما ارتكبتم منّى و فعلتم بی.» «نه، بلكه بر جدّم رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و آله وارد مى‌شوم و با او در خانه‌اش مأوى گزيده در جايگاه صدق در نزد سلطانى مقتدر و از آب غير متغير آشاميده و از جناياتتان نزد او شكايت مى‌برم.» گويد: همگان چنان به خشم آمدند كه گوئیا خدا ذرّه‌اى رحم را در دل فردى از آنان قرار نداده، در حالى كه حضرت امام عليه‌السّلام با آنان سخن مى‌فرمود، سر مطهّرش را جدا نمودند و من از اين همه بى‌رحمى و سنگدلى به شگفت آمده گفتم: به خدا در هيچ امرى با شما اجتماع نمى‌كنم. 📚منبع لهوف، سید بن طاووس، ترجمه میرابوطالبی، ص ۱۵۷ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: B2n.ir/j52153
️﷽☘️ 📢با سلام خدمت اعضاء محترم کانال ✅ برای دسترسی بهتر به مطالب مورد نظر خود، می‌توانید از هشتک‌های زیر استفاده کنید. 🟢 🟢 🟢 🌹 🟢 🩸 🟢 🟢 🟢 🟢 🟢 🟢 🟢 🟢 🟢 🟢 🟢 🟢 🟢 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹15 🔹 🔹 📣eitaa.com/maddahiaalemane