eitaa logo
آموزش تخصصی مداحی و روضه
12.6هزار دنبال‌کننده
387 عکس
366 ویدیو
41 فایل
کانال رسمی استاد حاج اسماعیلی مجمع المادحین حضرت زهرا (س) پیام ناشناس https://daigo.ir/secret/31189640732 آدرس سایت: https://madehin14.ir ادمین تبادل: @hajsmaeeli ثبت نام در کلاس 👇 ثبت نام برادران @madehine14 🌴 ثبت نام خواهران @admin_madahyar 🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
0. کلیات.mp3
زمان: حجم: 15.9M
فایل صوتی کامل (علیه السلام) ( سلام الله علیها ) در شب شهادت امام سجاد ( علیه السلام ) ، روضه امام حسین ( علیه السلام ) و حضرت رقیه ( سلام الله علیها ) ، اجرا شد ... 2/7/1398 https://eitaa.com/madehin14
( سلام الله علیها ) (شوردشتی) اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ اَبِی عَبْدِالله ای از سفر برگشته بابا ، پیکرت کو ؟ سیمرغِ قافِ عاشقی بال و پرَت کو ؟ بر روی شاخِ نیزه ها گُل کرده بودی حالا که پائین آمدی برگ و برَت کو ؟ از من نمی پرسی چه شد این چند روزه ؟ از من نمی پرسی نشاط دخترت کو ؟ امشب ، هر کی حاجت‌ داره ، هر کی گرفتاره ، هر کی مریض داره ، دامن این خانوم سه ساله رو بگیره ،این خانوم ، بابَ الْحوائجِ ، این خانوم ، دُردانه ی اربابمون ، سیدالشهدا ست ، فقط خدا میدونه ، روضه ی این خانومِ سه ساله رو، کسانی میتونن درک کنن ، که توو خونه دختر یتیم داشته باشن ، فقط همسرانِ شهدا ، میفهمن یتیم داری چقدر سخته ! همین چند سال قبل توو اصفهان ، جنازه ی یکی از شهدا رو بعد چند سال ، توو « تَفَحُّصْ » شناسایی کردند ، گفت من مامور شدم به خانواده ی شهید اطلاع بِدم ، وقتی اومدم در زدم یه دختر جوانی اومد درو باز کرد ، گفتم منزل شهید فلانی ؟ گفت بله ، من دخترشم ، تا بهش گفتم جنازه ی پدر شما پیدا شده ، شروع کرد گریه کردن ، گفتم قراره فردا ظهر، جنازه رو بیاریم خونه ی شماها ، بعد میریم برا تشییع ...، دیدم دختر شهید با گریه و التماس ، صدا زد ، میشه جنازه ی بابامو فردا شب بیارید ؟ گفتم ما برا فردا ظهر برنامه ریزی کردیم ، دیدم خیلی گریه میکنه و التماس میکنه قبول کردیم ، فردا شب ، همینکه با جنازه رفتیم توو کوچه ، دیدم همه جا چراغونه ، تعجب کردم ، سؤال کردم چه خبره ؟ گفتن توو این کوچه امشب ، مجلس عروسی برپاست ، اومدم درِ خونه ی شهید ، دیدم مجلس عروسی توو همین خونه ست ، وارد خونه شدیم خواستیم برگردیم ، دیدم فرزند شهید با چادر سفید اومد جلو در ، گفت خیلی وقته چشم انتظارم ، همه سر سفره ی عقد منتظرن پدر عروس ، بیاد زود باشید بابامو بیارید ،... چند سال از شهادت گذشته فقط چند تا پاره ی استخوان ، اینا رو آوردیم ، این استخونا روگذاشت کنار سفره ی عقد ، گفت به همه گفته بودم ، بابام میاد سر سفره ی عقدم ، بابام بهم قول داده بود ، دیدید بابام اومده ... 11/4/1403 https://eitaa.com/madehin14
( سلام الله علیها ) (شوردشتی) دلت آماده شده ؟ بِبَرمِت خرابه ی شام ؟ توو خرابه ی شام ، وقتی سرِ بابا رو آوردن ، صدا زد : « عَمَّتِي ، هَذَا رَاْسُ مَنْ ؟ » عمه جون ، این سر کیه ؟ صدا زد : « هَذَا رَاْسُ أَبيْکِ اَلْحُسَين » این سرِ بابای غریبت حسینه ...{منبع : کامل بهائی ، عمادالدین طبری ، ج۲، ص۱۷۹ } ... سرِ بابارو توو دامن گذاشت ، شروع کرد با باباش درد و دل کردن : آوای قرآن خواندنت لالای ام بود قربان قرآن خواندنِ تو حنجرت کو ... ؟ آخه همینطور که با سرِ باباش حرف میزد ، هی با دستای کوچولوش ، سر بابا رو نوازش می‌کرد ! نمیدونم دستش به کجا رسید ، یه مرتبه صدا زد ، بابا بابا ... لب های من ، مثل لبت دارد تَرَک ها با این لب عطشان ، بگو آب آورت کو ؟ بابا، سراغ از گوشوار من نگیری من از تو پرسیدم مگر انگشترت کو ... ؟ ( بابا بابا ... یکی دو بیت دیگه درد و دِلای رقیه رو بخونم ، هر کی میخواد گریه کُنه ، بسم الله ... ) این چند روزه هر کسی سوی من آمد فریاد می زد : « خارجی » پس زیورت کو ؟ بعد از غروب واقعه همبازی ام نیست خیلی دلم تنگش شده پس اصغرت کو ؟ ( « آن شب که افتادم زِ ناقه » ... همه ی روضه ی من ، همین دو بیته ها ... ) آن شب که افتادم زِ ناقه ، بر روی خاک حوریه ای دیدم شبیه مادرت ، کو ( که او ) با گوشه ی چادر برایم روسری ساخت میگفت ای دُردانه ی من مَعجرت کو ؟ دیگر بس است این غُصِّه ها آخَر ندارد من را بِبَر، گر چه کبوتر ، پَر ندارد یه مرتبه دیدن ، صدای روضه خونه خرابه ، قطع شد ، دیگه صدای ناله ی رقیه نمیاد ، شاید اول گفتن خدا رو شُکر ، رقیه خوابش بُرد ، اما همینکه زینب اومد بالا سرش ، دید سر یک طرف ، رقیه یک طرف ...، اینقدر غُصِّه ی باباشو خورده ، از غُصِّه دِق کرده ! ، هر جا نشستی ناله بزن : یا حسییین ... 11/4/1403 https://eitaa.com/madehin14
1. استاد حاج اسماعیلی.mp3
زمان: حجم: 13.94M
مروری بر تاریخ و مقتل ( سلام الله علیها ) کتاب تسلیۀ المجالس تألیف محمد بن ابیطالب حائري کرکی که از علماي قرن دهم است آورده است : در شهر دمشق شام در بخش شرقی مسجد اعظم شهر خرابه اي را دیدم که در گذشته مسجد بوده و بر سنگ نوشته اي در آن نام هاي صلی الله علیه و آله و خاندانش و امامان دوازدهگانه نوشته شده بود و پس از آن چنین نوشته شده بود : « این قبر خانم ملکه دختر حسین بن امیرالمؤمنین علیه السلام است» . پس طبق این سند قبر ایشان حدود 500 سال پیش شناخته شده بوده است. سند درآدرس اینترنتی : https://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/219887/20 18/4/1403 @madehin14
( سلام الله علیها ) ( « مَرهم زخم دلِ عاشق بیمار حسین » ... دلهای همه ، امروز توو خرابه ی شام ، دنبال یک بهانه ای برای گریه کردن هستن ... ) مَرهمِ زخمِ دلِ عاشق بیمار « حسین ... » مُنتها غایت هر ، عبدِ گرفتار « حسین ... » در جهان فخر کنم ریزه خور اربابم غم ندارم که بُود مونسِ غمخوار « حسین ... » مُشکل از معرفتم بود که من کم خواستم چشم پوشید و عطا کرد چه بسیار « حسین ... » گفت یکی از شیعیانِ آقا امیرالمومنین ، گِره افتاد به کارش ، بدهکار بود ، هر چی این درو اون در زد نتونست بدهیشو جور کنه ، یک قالیچه ی دستباف داشت ، اينو برداشت گفت میبرم بازار میفروشم گِره از کارم باز میکنه ، آورد مغازه ی اولی ، قالیچه رو باز کرد مغازه دار یه نگاهی به قالیچه کرد گفت این قالیچه ، گوشش سوخته ، من اينو به نصف قیمت برمیدارم ، قالیچشو لوله کرد گفت میرم مغازه ی بعدی ، شاید بهتر بخره ، یکی یکی مغازه ها رو میگشت ، همه همین قیمتو روش گذاشتن ، تا رسید به یه مغازه ی قالی فروشی ، قالیچه رو باز کرد ، صاحب مغازه یه نگاهی به قالیچه کرد ، گفت چه قالیچه ی زیبایی ، حیف که گوشش سوخته ، چرا خوب مراقبت نکردی ؟ حیفه این قالیچه ست ، گفت ببین حاجی ، توو خونمون روضه داشتیم ، حواسمون نبود ، مَنقل سوراخ بوده ، ذغالها ریخته رو قالیچه و سوخته ، هر چی بیشتر برمیداری بردار، گرفتارم ... ، تا گفت توو روضه ی امام حسین ، پیرمرد قالی فروش گفت ببین این قالیچه اگه سالم بود قیمتش اینقدر بود حالا که سوخته ، قیمتش نصف میشه اما یه حرفی زدی ، این قالیچه برا اربابم حسین سوخته ، حالا که اینطوریه من دو برابر میخرم اَزت ... آره والله ، دلی که برا ارباب سوخته باشه ،اون دلو مادرشون فاطمه ی زهرا چند میخره ؟ فقط خدا میدونه ... من گفتم دل اگه بسوزه ، اما این خانوم سه ساله ، هم دامنش سوخته بود ، هم موهاش سوخته بود ، هم کف پاش تاول داشت ... 19/4/1403 https://eitaa.com/madehin14
2. سلام چراغ.mp3
زمان: حجم: 3.51M
( سلام الله علیها ) سلام چراغِ سحرِ رقیه خوش اومدی تاج سرِ « رقیه » کجا بودی ، چرا منو نبُردی خسته شده همسفرِ رقیه تا سرِ باباشو دید ، سوال کرد این سرِ کیه ؟ گفتن این سر بابات حسینه ، شروع کرد با سر ِباباش درد و دل کردن ... بابا ... یادت میاد ؟ اون موقع ها مدینه میگفتی دخترم پیشم بشینه حالا نشستم گوشه ی خرابه الهی چشمت روز بد نبینه هر موقع از چیزی گلایه داشتم سر روی شونه ی عمو میذاشم ... مدینه روزگار خوبی داشتیم یادش بخیر ، عجب عمویی داشتم ... (حالا میخاد گلایه کنه به بابا، چی میگه؟ با با جونم : ) بعدِ تو دست بچه‌ها رو بستن غَما ، یه جا توی دلم نشستن ... گلایه هام زیاده ، یکیش اینه : ببین زدن دندونمو شکستن ( بابا ، بابا ، بابا ، بابا ) راستی ، دیدی همه تنَم کبوده یکی بگِه : گناه من چی بوده ؟ این همه غم دیدم « ولی بعضیا » میگن رقیه کربلا نبوده ... 19/4/1403 https://eitaa.com/madehin14
0. کلیات.mp3
زمان: حجم: 15.71M
فایل صوتی کامل ( سلام الله علیها ) ( سلمک ، قرچه ، رضوی ) مَرهمِ زخمِ دلِ عاشق بیمار « حسین ... » 19/4/1403 https://eitaa.com/madehin14