#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
از غصه ات سپید، شده هر تار موی من
اشک دو دیده ات شده آب وضوی من
هر گه نظاره میکنم ای فاطمه تو را
رخسارخویش،نهان کنی از چه ز روی من
دیگر چرا تو ترک تکلم نموده ای
بغض سخن نگفتن توست در گلوی من
ای آبروی عالم هستی ز جای خیز
آخر روا مدار، رود آبروی من
آتش زبانه میکشد از خانۀ دلم
هر گه که طعنه میزند از کین عدوی من
کاری نموده با دل من گریه های تو
کز تو تبسمی، شده این آرزوی من
فارغ ز غصه و غم و ماتم کنی مرا
حرفی ز ماندن تو بیاید به سوی من
جز آه جانگداز نبینم ز حال تو
گردد عیان چو غربتم از گفتگوی من
mafatih_android_v_2_6.apk
17.7M
نرم افزار مفاتیح الجنان - نسخه اندروید (زبان فارسی و عربی )
🏠🏯🏠
جهـــــت خانـه دار شــــدن 💐
برای خانه دار شدن بعد از نماز صبح هفتاد مرتبه این آیه شریـفه را تلاوت کنیــد
وَ قـُل رَبّ ِ اَنــزِلـنـی مُـنـزَلاً مُبارَکاً وَ اَنـتَ خَیـرُالـمُنـزِلـیـن
🔴سوره مبارکه المومنون آیـه ۲۹
🌸 احکام 🌸
🌺 حکم غسل چله نوزاد و مادر 🌺
⭕️ چله_چهلم_نوزاد
❓ پرسش:
1⃣ «آیا بعد از ۴٠ روز زایمان بجزغسل نفاس که درده روزگی انجام می دهیم و غسل استحاضه غسل دیگری داریم؟؟»
2⃣ «غسل نوزاد درچهل روزگی چیست و چگونه است؟؟؟»
💠 پاسخ : 👇👇
✴️ «همه #مراجع: غسل مادر در روز چهلم و غسل چله نوزاد هيچ اعتبارى ندارد و از جهت شرعي مبنا ندارد و چه بسا سبب برخي از خرافات نيز شده است كه بايد از آن پرهيز شود.»
⬅️ توضیحات بیشتر: 👇👇
آنچه در روايات درباره غسل نوزاد آمده است، مربوط به اوايل ولادت تا روز هفتم مي باشد .
✅ امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«اغْسِلُوا صِبْيَانَكُمْ مِنَ الْغَمَرِ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ يَشَمُّ الْغَمَرَ فَيَفْزَعُ الصَّبِيُّ فِي رُقَادِهِ وَ يَتَأَذَّى بِهِ الْكَاتِبَان.»
«بچه هایتان را از آلودگي هاي ولادت بشویید، چون تا زمانی که آلودگی های ولادت بر بدن بچه ها است شیطان نزدیک بچه می شود و او را می بوید و وقتی بچه می خوابد داد می زند که به خاطر نزدیکی شیطان به او است.»
تبصره 👌
شستن بچه در صورتى كه براى او ضرر نداشته باشد، مستحب است؛ ولى غسل ندارد.
.
۲. علل الشرايع، ج2-ص557.
SahifeSajadieh.apk
13.95M
نرم افزار بی نظیر صحیفه سجادیه
صوت و متن و شرح
ای کاش در همه ی موبایل های شیعیان این نرم افزار وجود داشت و هر روز به آن نگاهی میکردند!!!!
نشر دهید
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
زهرایی و مدح تو فراتر ز کلام است
عالم همگی خیره بر این شان و مقام است
معصوم ز اوصاف تو باید بزند دم
اظهار نظر بر من بیچاره حرام است
در شادی و در غصه و در شام و سحرگاه
یا فاطمه ذکر لب آیات عظام است
هر روز درِ خانه ی تو معجزه دیدیم
مانند خدا هستی و لطف تو مدام است
هر کس که شده مرد شهادت پسر توست
هر کس که غلام تو شود مرد قیام است
فردای قیامت به تو افتد سر و کارش
هر کس که فقط دغدغه اش حفظ امام است
از هر که بُوَد در طلب فیض شهادت
بر محسن شش ماهه تو عرض سلام است
پایان پرستاری زینب شده نزدیک
زن ها همه گفتند که کار تو تمام است
10.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌟 کلیدی ترین عامل برای تربیت فرزند
❓کدام کار خوب یا بد بیشترین تاثیر را روی بچه ها میگذارد؟
🔊 استاد پناهیان
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
نطق طوفانی آیت الله خامنه ای در جلسه بررسی کفایت سیاسی #بنی_صدر و درخواست و رای عزل او
مملکت این جور نماینده هایی میخواد
#سلامتی_فرمانده_صلوات
🌺🍃🌺
حاج اسماعیل دولابی (ره):
💰یکی از تجار بازار ورشکسته شد و چکهایش برگشت و طلبکارها زیر فشارش گذاشتند و درمانده شد. یکی از دوستانش که از ماجرا مطّلع شد به او گفت من مشکلت را حل میکنم؛ از فردا هر یک از طلبکارها که به سراغت آمد، هر چه گفت بگو: شما درست میفرمایید. فردا طلبکارها که آمدند و به او گفتند: تو به ما بدهکاری، گفت: شما درست میفرمایید. گفتند: این چکهای تو است که برگشت خورده است، گفت: شما درست میفرمایید. گفتند: باید بدهیهایت را به ما بپردازی، گفت: شما درست میفرمایید. خلاصه هر چه به او گفتند، او همین جمله را تکرار کرد.
.
🔹 آخرالامر طلبکارها به هم گفتند: این بندهی خدا از شدت فشار دیوانه شده است و چیزی هم که ندارد که بابت طلبهایمان از او بگیریم، پس بهتر است از طلبهایمان صرف نظر کنیم، بلکه لااقل حالش خوب شود و بتواند زن و بچهاش را سرپرستی کند. همه با هم توافق کردند و به او گفتند: ببین، این بدهیهای تو به ماست. گفت: شما درست میفرمایید. گفتند: ببین روی همهی آنها قلم کشیدیم و دیگر به ما بدهکار نیستی، گفت: شما درست میفرمایید. گفتند: این هم چکهای تو است که همه را پاره کردیم، گفت: شما درست میفرمایید. به این ترتیب تاجر ورشکسته از دست بدهیها و طلبکارها خلاص شد.
.
🔸 عصر آن روز همان رفیقش که این کار را به او یاد داده بود به سراغش آمد و از او پرسید: چه کردی؟ او هم ماجرا را تعریف کرد. همان رفیق مبلغ کمی از این تاجر طلب داشت، به او گفت: از دست طلبکارها که نجات پیدا کردی؛ اما حتما میدانی که فلان مبلغ به من بدهکاری. گفت: شما درست میفرمایید. گفت: باید این بدهیات را به من بپردازی. گفت: شما درست میفرمایید. گفت: شما درست میفرمایید که برای من پول نمیشود، گفت: شما درست میفرمایید. گفت: این شما درست میفرمایید را خودم به تو یاد دادم، گفت: شما درست میفرمایید.
.
🔹 در دستگاه خدا هم خوب است انسان اینگونه باشد و هر چه خدا و خوبان خدا به او میگویند و با او میکنند، بگوید شما درست میفرمایید و تصدیق کند و پذیرا باشد. البته خود این را هم خدا و خوبان به او یاد دادهاند.
📚مصباح الهدی صفحه 73
خییییییییلی قشنگه حتماً بخونید ☺☺
🌹بسیار زیبا و آموزنده👌
🔻پیرمردی در دامنه کوه های دمشق هیزم جمع می کرد ودر بازار می فروخت تا ضروریات خویش را رفع کند
یک روز حضرت سلیمان (ع) پیر مرد را درحالت جمع آوری هیزم دید دلش برایش بسیار سوخت
تصمیم گرفت زندگی پیرمرد را تغییر دهد یک نگین قیمتی به پیرمرد داد که بفروشد تا در زندگی اش بهبود یابد
پیرمرد ازحضرت سلیمان (ع) تشکری کرد وبسوی خانه روان شد
و نگین قیمتی را به همسرش نشان داد همسرش بسیار خوشحال شد ونگین را در نمکدانی گذاشت یک ساعت بعد بکلی فراموشش شد که نگین را کجا گذاشته بود
زن همسایه نمک نیاز داشت به خانع آنها رفت و زن نمکدان را به او داد
اما زن همسایه که چشمش به نگین افتاد نگین را پیش خود مخفی کرد.
پیر مرد بسیار مایوس شد و از دست همسرش بسیار ناراخت و عصبانی
وخانم پیرمرد هم گریه میکرد که چرا نگین را گم کردم
چند روز بعد پیرمرد به طرف کوه رفت درآنجا با حضرت سلیمان (ع) روبرو شد جریان گم شدن نگین به حضرت سلیمان (ع) را گفت . حضرت
سلیمان (ع) یک نگین دیگری به او داد و گفت احتیاط کن که این را هم گم نکنی
پیرمرد ازحضرت سلیمان (ع) تشکری کرد و خوشحال بسوی خانه روان شد در مسیر را ه نگین را ازجیب خود بیرون کشید و بالای سنگ گذاشت و خودش چند قدم دور نشست تانگین را خوب ببیند ولذت ببرد
دراین وقت ناگهان پرنده ای نگین را در نوکش گرفت وپرید
پیرمرد هرچه که دوید وهیاهو کرد فایده نداشت
پیرمرد چند روز از خانه بیرون نرفت همسرش گفت برای خوراک چیزی نداریم تا کی در خانه مینشینی
پیرمرد دوباره به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد که صدای حضرت سلیمان (ع) را شنید دید که حضرت سلیمان (ع) ایستاده است وبه حیرت بسوی او می نگرد
پیر مرد باز قصه نگین را تعریف کرد که پرنده آن را ربود. حضرت سلیمان (ع) برایش گفت میدانم که تو به من دروغ نمی گویی این نگین را از هر دو نگین قبلی گرانبهاتر است بگیر و مراقب باش که این را گم نکنی
و حتما بفروش که در حالت زندگیت تغییری آید
پیر مرد وعده کرد که به قیمت خوب میفروشد پشتاره خود را گرفت بسوی خانه حرکت کرد خانه پیر مرد کنار دریا بود
هنگامی به لب دریا رسید خواست که کمی نفس بگیرد ونگین را از جیب خود کشید که در آب بشوید نگین از دستش خطا رفت به دریا افتاد
هرچه که کوشش کرد و شنا کرد. چیزی بدستش نیآمد .
با ناراحتی و عجز تمام به خانه برگشت از ترس سلیمان (ع) به کوه نمی رفت
همسرش به او اطمینان داد صاحب نگین هر کسی که است ترا بسیار دوست دارد اگر دوباره اورا دیدی تمام قصه برایش بگو من مطمئن هستم به تو چیزی نمیگوید
پیرمرد با ترس به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد به طرف خانه روان شد که تخت حضرت سلیمان (ع) را دید پشتاره را به زمین گذاشت دویدو گریخت .
حضرت سلیمان (ع) میخواست مانعش شود که فرستاده خدا جبریل امین آمد که ای سلیمان خداوند میگوید که تو کی هستی که حالت بنده مرا تغییر میدهی ومرا فراموش کرده ای ! سلیمان (ع) باسرعت به سجده رفت واز اشتباه خود مغفرت خواست
خداوند بواسطه جبرییل به حضرت سلیمان گفت که تو حال بنده مرا نتوانستی تغییر دهی حال ببین که من چطور تغییر میدهم
پیرمرد که به سرعت بسوی قریه روان بود با ماهی گیری روبرو شد
ماهی گیر به او گفت ای پیر مرد من امروز بسیار ماهی گرفتم بیا چند ماهی به تو بدهم
پیرمرد ماهی ها را گرفت وبرایش دعای خیر کرد وبه خانه رفت
همسر ش شکم ماهی ها را پاره کرد که در شکم یکی از ماهی ها نگین را یافت وبه شوهرش مژده داد
شوهرش با خوشحالی به او گفت توماهی را نمک بزن من به کوه میروم تا هیزم بیاورم
هنگامیکه زن پیرمرد نام نمک را شنید نگین اول به یادش آمد که در نمکدانی گذاشته بود سریع به خانه همسایه رفت وقتی که زن همسایه زن پیرمرد را دید ملتمسانه عذر خواهی کرد گفت نگینت را بگیرمن خطا کردم خواهش میکنم به شوهرم چیزی نگویی چون شخص پاک نفس است اگر خبردار شود من را از خانه بیرون خواهد کرد.
پیرمرد در جنگل بالای درختی رفت که شاخه خشک را قطع کند
چشمش به نگین قیمتی درآشیانه پرنده خورد .
نگین را گرفت به خانه آمد زنش ماهی ها را پخت و شکم سیر ماهی ها را خوردند
فردا پیرمرد به بازار رفت هر سه نگین را به قیمت گزاف فروخت .حضرت سلیمان (ع) تمام جریان را به چشم دید و یقین یافت که بنده حالت بنده را نمیتواند تغییر دهد تاکه خداوند نخواهد
به خداوند یقین و باور داشته باشید.
🌼مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ
☘و هر کس بر خدا توکل کند پس او برایش کافی است؛ در حقیقت خدا کارش را (به انجام) می رساند.(طلاق آیه3)
🌹حق غنّی است، برو پیش غنی
🌹نزد مخلوق، گدایی بس کن