Banifateme Milad Emam Zaman 98-05.mp3
8.93M
🎼برمیگرده گل بهار ..
|⇦• سرود زیبا ویژۀ میلادِ منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله اعظم روحی له الفدا به نفسِ حاج سید مجید بنی فاطمه •✾•
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
↫ پی نوشت:
از بیعت در غدیر تا کُشتار در کربلا
به قدر یک #جنگ_نرم فاصله بود!
#رسانه های دشـمن با بمباران اعتقـادی مردم،
حامیان علی را به دشمنان حسین مُبدّل کردند
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
1_202042761.mp3
5.38M
🔴 "به مردم بگوئید، من غریب ترین فرد عالم هستم، برای ظهورم دعا کنید!"...
🔸از لسان مبارک صاحب مقام تشرف مرحوم حاج #قدرت_الله_لطیفی_نسب اعلی الله مقامه الشریف
shalbafan.mp3
3.87M
🎼دلامون امروز تو جمکرونِ ..
|⇦• سرود زیبا ویژۀ میلادِ منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله اعظم روحی له الفدا به نفسِ حاج حسن شالبافان •✾•
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
↫ پی نوشت:
شبکههایِ اجتماعیِ کوفه ،
همان خاله زَنَکهایِ پَلید
با قدرتِ نرمِ زبانهایشان ،
جماعت را از #حامی مُسلم
به #قاتل «حسین» تبدیل
کردند...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🎼برمیگرده گل بهار ..
|⇦• سرود زیبا ویژۀ میلادِ منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله اعظم روحی له الفدا به نفسِ حاج سید مجید بنی فاطمه
برمیگرده گل بهار
سر میشه آخر انتظار
برمیگرده یه روز سر قرار
رسوا میشه دلِ خراب
برمیگرده ابوتراب
بر میگرده با تیغ ذوالفقار
بیابیا معجزه کن بگو اناالمهدی تا زنده بشم
بیابیا دوری بسه بیا که من دولت پاینده بشم
مرده بودمُ زنده شدمُ عشق تو را بنده شدم
دولتِ عشق آمدُ من دولت پاینده شدم
برمیگرده نگار من
همراه شاه بی کفن
برمیگرده امید پنج تن
با عیسی و جناب خضر
برمیگرده امام من
با سربند مدد امام حسن
بیا بیا صاحب من بیا تو ای منتقم خون خدا
منتظر امر توایم که پایتخت تو بشه کربُبَلا
مرده بودمُ زنده شدمُ عشق تو را بنده شدم
دولتِ عشق آمدُ من دولت پاینده شدم
دنبالت بین جاده ام
با پاهایِ پیاده ام
سر تا پا مست مست باده ام
گرم عشقِ توئه سرم
سرگردونه تو دلبرم
میگردم من پی ات قدم قدم
دست منو رها نکن رهام کنی بی کس و آواره میشم
چارهی من تویی تویی اگه نباشی خیلی بیچاره میشم
بیابیا معجزه کن بگو اناالمهدی تا زنده بشم
بیابیا دوری بسه بیا که من دولت پاینده بشم
مرده بودمُ زنده شدمُ عشق تو را بنده شدم
دولتِ عشق آمدُ من دولت پاینده شدم
تکالف بندگان نسبت به امام زمان ع.pdf
3.42M
🌼 #مهدویت 🌼
📗 تکالیف بندگان نسبت به امام زمان (علیه السلام)
✍ سید محمد تقی موسوی اصفهانی
base.apk
15.08M
🌼 #نرم_افزار 🌼
💠 #قرآن
💠 دائرة المعارف قرآن کریم
✍ پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن
💠 کتاب برگزیده نمایشگاه قرآن و عترت
ضرب المثل های فارسی.pdf
673.7K
🌼 #ادبیات_فارسی 🌼
📗 ضرب المثل های فارسی
💠 به ترتیب حروف الفبا
مکیال المکارم.pdf
7.54M
🌼 #مهدویت 🌼
📗 مکیال المکارم
✍ سید محمد تقی موسوی
🔶 پیشنهاد دانلود🔶
طلاییه.mp3
7.18M
سرزمین طلاییه
خیلی قشنگ و شنیدنی از شهدا
شهدا هنوز زنده هستند
طلاییه جوون ها رو توبه میده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💟زیارت عاشورا با صدای
حاج قاسم سلیمانی
🍂💔
در شب زیارتی ارباب ثواب قرائت رو بہ مادر تقدیم کنید کہ روح پاک سردار هم حظ دوچندان ببرن.
دلتون شکست التماس دعا🙏
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨پادشاه و نوجوان ✨
یکی از پادشاهان به بیماری هولناکی که نام نبردن آن بیماری بهتر از نام بردنش است ، گرفتار گردید. گروه حکیمان و پزشکان یونان به اتفاق رأی گفتند : چنین بیماری ، دوا و درمانی ندارد مگر اینکه زهره (کیسه صفرا) یک انسان دارای چنین و چنان صفتی را بیاورند.
پادشاه به مأمورانش فرمان داد تا به جستجوی مردی که دارای آن اوصاف و نشانه ها می باشد ، بپردازند و او را نزدش بیاورند.
مأموران به جستجو پرداختند ، تا اینکه پسری (نوجوان) با را همان مشخصات و نشانه ها که حکیمان گفته بودند ، یافتند و نزد شاه آوردند.
شاه پدر و مادر آن نوجوان را طلبید و ماجرا را به آنها گفت و انعام و پول زیادی به آنها داد و آنها به کشته شدن پسرشان راضی شدند. قاضی وقت نیز فتوا داد که : ریختن خون یک نفر از ملت به خاطر حفظ سلامتی شاه جایز است.
جلاد آماده شد که آن نوجوان را بکشد و زهره او را برای درمان شاه ، از بدنش درآورد. آن نوجوان در این حالت ، لبخندی زد و سر به سوی آسمان بلند نمود.
شاه از او پرسید : در این حالت مرگ ، چرا خندیدی ؟ اینجا جای خنده نیست .
نوجوان جواب داد : در چنین وقتی، پدر و مادر ناز فرزند را می گیرند و به حمایت از فرزند بر می خیزند و نزد قاضی رفته و از او برای نجات فرزند استمداد می کنند و از پیشگاه شاه دادخواهی می نمایند ، ولی اکنون در مورد من ، پدر و مادر به خاطر ثروت ناچیز دنیا ، به کشته شدنم رضایت داده اند و قاضی به کشتنم فتوا داده و شاه مصلحت خود را بر هلاکت من مقدم می دارد. کسی را جز خدا نداشتم که به من پناه دهد، از این رو به او پناهنده شدم.
سخنان نوجوان ، پادشاه را منقلب کرد و دلش به حال نوجوان سوخت و اشکش جاری شد و گفت : هلاکت من از ریختن خون بی گناهی مقدمتر و بهتر است. سر و چشم نوجوان را بوسید و او را در آغوش گرفت و به او نعمت بسیار بخشید و سپس آزادش کرد. لذا در آخر همان هفته شفا یافت .(و به پاداش احسانش رسید.)
همچنان در فکر آن بیتم که گفت
پیل بانی بر لب دریای نیل
زیر پایت گر بدانی حال مور
همچو حال تست زیر پای پیل
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨انگشتر سلیمان ✨
روزی حضرت سلیمان (ع) انگشتر خود را به کنیزکی سپرد و به گرمابه رفت؛ دیوی (جن) از این واقعه باخبر شد و بلافاصله خود را به صورت سلیمان درآورد و انگشتر را از کنیزک طلب کرد، کنیز انگشتر را به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند و بر تخت حضرت سلیمان نشست و دعوای سلیمانی کرد و مردم از او پذیرفتند .
زمانی که حضرت سلیمان از گرمابه بیرون آمد و از ماجرا خبر دار شد ، گفت سلیمان حقیقی منم و آنکه برجای من نشسته دیوی بیش نیست امّا مردم او را انکار کردند و حضرت سلیمان که به ملک اعتنایی نداشت و در عین سلطنت خود را «مسکین و فقیر» می دانست، به صحرا و کنار دریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد...
امّا دیو چون با دوز و کلک بر تخت نشسته بود، روزی از بیم آنکه مبادا انگشتر بار دیگر به دست سلیمان افتد آن را به دریا انداخت تا بکلّی انگشتر از بین برود و خود بر مردم حکومت کند...
...بتدریج ماهیّت ظلمانی دیو برخلق آشکار شد و اکثر مردم ، روی از او برگرداندند و در کمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر آورند و سلیمان حقیقی را برجای او نشانند...
...در این احوال حضرت سلیمان همچنان در لب دریا ماهی می گرفت، روزی ماهیی را صید کرد و از قضا خاتم (انگشتر) گم شده را در شکم ماهی پیدا و به انگشت کرد...
...سلیمان به شهر نیامد امّا مردم از این ماجرا با خبر شدند و دانستند که سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی بیرون شهر است؛ پس بر دیو شورش کردند و همه از شهر بیرون آمدند تا سلیمان را به تخت بازگردانند
برگرفته از کتاب «مقالات» حسین الهی قمشه ای.. بر اساس مثنوی مولانا
🌸🍃🌸🍃
#داستان_انبيا
#حضرت_هارون
فهرست سوره هایی که نام حضرت هارون در آن ذکر شده است:
بقره، نساء، انعام، اعراف،
یونس، مریم، طه، انبیاء،
مومنون، فرقان، شعراء،
قصص، صافات
هارون کلمه ای عبری به معنای کوه نشین است.
پدر: عمران
مادر: یوکابد
حضرت هارون ۳۷۴۵ سال بعد از هبوط آدم علیه السلام متولد شد
با توجه به اینکه ولادت هارون قبل از حضرت موسی علیهالسلام بوده،
به دلیل تقدم در نبوت حضرت موسی، بعد از وی ذکر شده است.
آن حضرت با برادر خویش حضرت موسی برای هدایت بنی اسرائیل مبعوث شد.
نسب آن حضرت، هارون بن عمران بن قاهث بن لاوی بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم علیهالسلام میباشد.
آن حضرت ۴ پسر داشت.
حضرت هارون نیز مانند حضرت موسی بر قوم بنی اسرائیل مبعوث گردید.
روزی که از جانب خداوند خطاب رسید: ای موسی! مردم بنی اسرائیل را از مصر نجات ده و به کنعان آور،
موسی گفت: خدایا، برایم شریکی مقرر فرما و او هارون برادر من باشد،
زیرا او از من فصیح تر است و خداوند نیز چنین کرد.
هارون چون بلیغ و رسا سخن میگفت، به همین دلیل شریعت برادرش را به بهترین نحو تبلیغ میکرد.
حضرت هارون ۱۲۳ سال عمر کرد.
محل دفن آن حضرت در کوه هور در طور سینا میباشد.
#سوژه_سخن_طنز
😁لطیفه😁
یبار تو خیابون یکی خرما تعارف کرد یکی برداشتم.
بعدش دستمو محکم گرفت، گفت همین الان جلوی خودم واسش فاتحه بخون وگرنه نمیذارم بری 😐☝️
✅ یعنی اگه مسئولین به اندازه ی همین بابا👆 توی کارهاشون محکم کاری میکردند، این همه مشکل نداشتیم. نه ماسک احتکار میشد، نه دلالی ارز پیش نمیومد، نه قاچاق کالا زیاد میشد و نه خیلی چیزای دیگه
هر جای دنیا که هستیم و هر کاری بهمون سپرده میشه، باید درست و با مسئولیت پذیری انجام بدیم، چه کار کوچیک باشه چه یه کار کشوری و بین المللی- اگه اینجوری شد جهانِ اسلام رو به آبادانی حرکت میکنه
💠 رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
إِذَا عَمِلَ أَحَدُكُمْ عَمَلًا فَلْيُتْقِنْ.
پيامبر(صلّیاللهعلیهوآله): چون كسى از شما به كارى دست زند، بايد درست و محكم كار كند.(الكافي،ثقة الاسلام کلینی، ج۳، ص۲۶۳)
روزی سه شخص با هم خربزه می خوردند و فقیری طرف دیگری آنها را نظاره می نمود، برای آنکه هیچ کدام دلشان نمیامد از سهم خود به آن فقیر بدهند، یکی گفت:
روایت است از چیز هایی که بخشش آن کراهت دارد یکی انار است و دیگری خربزه.
دومی گفت: همچنین روایت است که خربزه را باید آنقدر خورد که خورنده را جواب کند.
سومی گفت: و نیز روایت است که هر کس سر از روی خربزه بلند نکند به وزن همان خربزه به گوشتش اضافه می شود.
وقتی خربزه تمام شد، باز نتوانستند از پوستش دل کنده برای فقیر بگذارند. باز ذکر روایت شروع شد.
یکی گفت: دندان زدن پوست خربزه دندان را سفید و اشتها را زیاد می کند.
دومی گفت: پوست خربزه چشم را درشت و رنگ پوست را براق می کند.
سومی گفت: دندان زدن پوستِ خربزه تکبر را کم و آدمی را به خدا نزدیک می نماید. و آنقدر دندان زدند و لیف کشیدند تا پوست خربزه را به نازکی کاغذی رساندند
فقیر که همچنان آنان را می نگریست گفت: من رفتم، که اگر دقیقه ای دیگر در اینجا بمانم و به شما ها بنگرم می ترسم با روایات شما، پوست خربزه مقامش به جایی برسد که لازم باشد مردم آن را بجای ورق قرآن در بغل بگذارند و تخمه اش را تسبیح کرده، با آن ذکر یا قدّوس بگویند.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️نماز خواندن روی صندلی
🔷س 3559: من بخاطر زانوهام نمازهامو روی صندلی میخونم. آیا واجبه که نوک شصت پاهامو روی زمین بذارم؟ یا اینکه کف پاهام روی زمین باشه کافیه؟؟
✅پاسخ صوتی حجت الاسلام والمسلمین فلاح زاده👆
‼️کفاره تاخیر قضای روزه
🔷س 3564: زنی به علت بیماری از روزه گرفتن معذور است و قادر بر قضا کردن آنها تا ماه رمضان سال آینده هم نیست، در این صورت آیا کفّاره بر او واجب است یا بر شوهرش؟
✅ج: اگر افطار روزه ماه رمضان از جهت بیماری و تأخیر قضای آن هم از جهت ادامه بیماری بوده است، برای هر روز یک مدّ طعام به عنوان فدیه بر خود زن واجب است و چیزی بر عهده شوهرش نیست.
📕منبع: leader.ir
🔻🔻 نامهی یک دلتنگِ دلخسته به امام رضا علیهالسلام
#ارسالی_مخاطبان
این روزا رو دوست دارم!
فقط، ملالی نیست جز این نفس لاکردار ، جز دوری شما، جز این نفس لجبازِ حرفگوشنکن ، که الحمدلله به لطف شما این روزها یک کمی حالش بهترست.
نامه چرا...؟ حالم، حال مجاورین شماست، مشهدی ها...
میدانید آقا، مگر ما مجاور نیستیم؟ ما هم مجاوریم دیگر... حتما مجاوریم که دلمان هی آنجا پشت فنس های شیخ طوسی می آید و میخواهد از همان پشت دیوارها با شما حرف بزند.... یا اصلا وقتهایی ک خیلی از خودش بدش آمده، عقب تر، آن سمت میدان بایستد ، یک هوایی از حرمتان به کلهاش بخورد و بگو اقا فقط امدم بگویم مواظبم باشید #یاغی نشوم! و خودم را تا #درمانگاهتان اورده ام تا اینجا باشم، کنارتان، مجاورتان...
آقا راستی خودتان خوبید؟ غصه که نمیخورید از این وضع، هان؟ دلتان برای زائرها تنگ میشود تصدقتان؟
ببخشید این لحن شبان آلودهام را... دلم برای خودمان تنگ شده.. خودِ دوتاییِ باصفایمان..... آقا یادش بخیر آن روزهای شیرین که می آمدم حرمتان... حتما شما هم یادتان هست، مثلا آن روزی که بار اول از راه که رسیدم و آمدم زیارت همین پیچ بسمت باب الجواد را که آمدم چه گفتم...
آقاجانم شما هم یکچیزی بگویید آخر... خب، ما هم گرچه سیاه و کرگوش، ولی #دل که داریم.. دلمان میخواهد هم ما شما را صدا کنیم هم شما ما را صدا کنید... دوست داریم به یک دردی برایتان بخوریم... دوست داریم که شما دوست داشته باشید ما کاری برایتان کنیم، امری از اوامرتان را نوکری کنیم.... کنیزی کنیم....
راستی آقا! جاروهای حرمتان حالشان خوب هست؟ این روزها که گرد و خاک پای زائر نیست چه میکنند؟ کنج دیوار ها اشک میریزند از دلتنگیِ ما بچهزائرچموشها؟ ....
آقا... دلتان تنگ شده... پنهان نکنید... پیداست....
بمیرم برای دلتنگیتان...
بهترینم....