#رمان_بانوی_پاک_من😌
#قسمت_سوم
تو هواپیما فقط فکرم درگیر زندگی جدیدم بود.دلم نمیخواست کم بیارم.چه توکار،چه تو زندگیم.
هواپیما که نشست رو زمین ایران کمربندمو باز کردم و هدفونمو انداختم دور گردنم.به تیپ مامان نگاه کردم.شلوار قهوه ای با یک مانتو کوتاه شیری و شال نازک سفید.
باخودم گفتم یعنی تو ایران گیر نمیدن این شکلی بیای بیرون؟
شونه هامو بالا انداختم و همراه مامان ازهواپیما پیاده شدیم.چمدونامون رو تحویل گرفتیم و از سالن فرودگاه بیرون اومدیم.جلو فرودگاه پر بود از تاکسی های زرد رنگ که منتظر مسافر بودن.
مامان یکیشو انتخاب کرد و سوار شد.راننده چمدون ها رو گذاشت صندوق عقب و پشت فرمون نشست.
_خب کجاتشریف میبرین؟
مامان خیلی خلاصه جواب داد:ونک.
راننده چشمی گفت و راه افتاد.زبان فارسیم به لطف مامان عالی بود اما خب غلط غلوط زیاد داشتم.
همه جای تهران برام عجیب بود.تصور من از ایران اینی نبود که میدیدم.یک شهر بزرگ و آلوده باماشین های بزرگ و کوچیک که مثل مور و ملخ ریخته بودن تو خیابونا.برج آزادی بزرگ که به نظرم هیچ جذابیتی نداشت.دخترای مانتویی و جذاب،چیزی از دخترای فرانسه کم نداشتن فقط یک شال نیم وجبی انداخته بودن رو سرشون.پس حالا فهمیدم که تیپ مامان خیلیم بختر از اوناست و کسی هم بهشون گیر نمیده.چراغ قرمزای خسته کننده و بازارای شلوغ.سرمو تکیه دادم به صندلی و چشامو بستم،چقدر خسته کننده.
ماشین که نگه داشت پیاده شدیم و مامان پول راننده رو حساب کرد.چمدون به دست جلو عمارت بزرگی ایستاده بودیم.کم نمیاورد ازخونه پدریم.شایدم بزرگ تر بود.
نمیدونستم اینجا کجاست.حوصله سوال و جوابم نداشتم.بریم ببینیم چه خبره.
مامان زنگ رو زد و در بدون معطلی بازشد.
رفتم داخل خونه.حیاط بزرگ و وسیعی که جون میداد توش مهمونی و پارتی راه بندازی.یک طرف حیاط استخر بود و طرف دیگه اش فضای سبز.دوتا ماشین مدل بالا هم گوشه حیاط پارک بود.
دنبال مامان رفتم تا به در ورودی رسیدیم.
درباز شد و خانم مسنی اومد بیرون.مامان رو بغل کرد و گفت:واااای شیرین،چقدر دلم برات تنگ شده بود دخترم.نمیدونی تو این سال های دوریت به ما چی گذشت!
خانم مسن که فهمیده بودم مادر مادرمه تیپ جوون پسندی زده بود.کت و دامن خاکستریش با موهای دودیش تناسب زیبایی داشت.چهره دل نشینی داشت و ازهمون اول جذبش شدم.
بعد که از مامانم سیر شد،نگاهی به من انداخت و گفت:اومممم تو باید کارن باشی پسرم مگه نه؟؟
سری تکون دادم که جلو اومد و سفت بغلم کرد.داشتم خفه میشدم.
زیرگوشم حسابی خوشحالی کرد.
_ماشالله هزار ماشالله آقایی شدی برای خودت.چقدر دوست داشتم ببینمت پسرم.وای خدا باورم نمیشه نوه گلمو تو بغلم گرفتم.
بعد که ولم کرد گفتم:سلام.
خندید وگفت:وای ببخشید یادم رفت سلام به روی ماهت عزیزدلم.خب دیگه بیاین تو زود باشین سالار منتظرتونه.
قیافم کج شد.سالار؟سالار دیگه کیه؟حتما بابابزرگه!هوف چه مزخرف.
رفتیم تو و با راهنمایی های گرند مادر نشستیم رو مبل های سلطنتی.مامان،شالش رو درآورد و گفت:چرا انقدر خشک برخورد میکنی؟
پوزخند مسخره ای زدم و گفتم:نیست شما ازشوق اشک جلو چشمات جمع شد.
چشم غره ای به من رفت که یعنی بدش اومده ازحرفم.
بابیخیالی پا روی پا انداختم که مادربزرگ اومد و همراهش دخترجوانی که برامون شربت آورد.بدون تشکر شربت رو برداشتم و یک جرعه نوشیدم.
مامانبزرگ شروع کرد به حرف زدن:خب چه خبرا؟خوبین؟سفر راحت بود!؟
مامان جواب سوالای کلیشه ایش رو داد و منو راحت کرد
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✴️ جمعه 👈 6 فروردین / حمل 1400
👈 12 شعبان 1442👈 26 مارس 2021
🏛مناسبت های دینی و اسلامی .
🎇 امور دینی و اسلامی .
❇️ روز مبارک و محمودی است برای :
✅ خواستگاری ، عقد ، ازدواج .
✅ خرید و فروش .
✅ مشارکت و شرکت زدن .
✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن .
✅ شکار .
✅ دکان باز کردن .
✅ وارد شدن به روسا .
✅ و نقل و انتقال و جابه جایی نیک است .
👶 مناسب زایمان و نوزادش آسان تربیت گردد و صالح و عفیف باشد . ان شاءالله
✈️مسافرت : سفر بعداز ظهر آغاز شود و خوب است .
🔭 احکام و اختیارات نجومی :
🌗 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی است برای امور زیر:
✳️ امور زراعی و کشاورزی .
✳️ خرید باغ و زمین .
✳️ داد و ستد. و تجارت.
✳️ ارسال کالاهای تجاری.
✳️ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن .
✳️ قباله و سند نوشتن .
✳️ خرید خانه و مسکن .
✳️ و اشتغال به امور تجاری نیک است.
👩❤️👩 انعقاد نطفه و مباشرت
مباشرت امروز : مباشرت پس از وقت فضیلت نماز عصر مستحب و فرزند حاصل از آن دانشمند مشهور گردد . ان شاالله
💑 انعقاد نطفه و مباشرت .
👩❤️👨 امشب : امشب ( شب شنبه ) ، دستوری مبنی بر کراهت و استحباب و تاثیر آن بر فرزند وارد نشده است .
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات ،#اصلاح_مو (سر و صورت) ، باعث هیبت و شکوه می شود .
💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن....
#خون_دادن یا #حجامت ، زالو انداختن سبب ضعف بدن می شود .
✂️ ناخن گرفتن
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود..
✴️️ وقت استخاره
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
❇️️ ذکر روز جمعه
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی 🌸
‼️گرانفروشی
🔷س 5353: گرفتن چه مقدار سود در فروش کالا مجاز است؟
✅ج: سود گرفتن تا وقتی که به حدّ اجحاف نرسیده و بر خلاف مقرّرات دولت هم نباشد، اشکال ندارد، ولی افضل بلکه مستحب آن است که فروشنده به آن مقدار سودی که هزینه هایش را تأمین می کند، اکتفا نماید.
‼️وظیفه مأموم هنگام ایراد خطبه نماز جمعه
🔷س 5352: اگر مأمومان در هنگام ایراد خطبه نماز جمعه به خواندن نوافل یا ادعیه و یا صحبت کردن مشغول شوند، اشکالی دارد؟
✅ج: بنابراحتیاط باید نمازگزاران به خطبه های امام گوش دهند و ساکت باشند و از حرف زدن بپرهیزند.
📕منبع: leader.ir
استاد سیّد محمّدمهدی میرباقری:
«وقتي سال نو میشود و بهار میشود، يك سال جديد آمده است و يك سال هم رفته است.
در روايات آمده: هر شب و روزی كه میآيد، ندا میدهد و میگويد: من ديگر تكرارشدنی نيستم. بهره خودت را از من ببر. فردا شب، فردا شب است. نگو من فردا شب، نمازشب میخوانم! من ديگر نيستم! من روز قيامت كه شهادت میدهم، صفحه وجود من از نور نافلهٔ شبِ تو خالی است.
سال بهطريقاولی وقتی كه رفت ديگر برنمیگردد. امسال هم كه آمد ديگر برگشتنی نيست.
بنابراين همانطور كه دستور دادهاند که هر شبانهروز، خودتان را به حساب و كتاب بكشيد، باید يك مراقبهای هم نسبت به سال گذشته داشته باشيد. اين بوتهای كه من در خانهام داشتم، خشك شد، دوباره الآن گل داده است. من در اين يك سال چه كردهام؟ حساب و كتابی از خودش بكشد و نسبت به امسالش با خدای متعال عهدها و قرارهایی ببندد و از نفْس خودش تعهداتی بگيرد. امسال بايد در وادی حق يك قدم جلو برويم؛ عالمتر و متقیتر و خداشناستر و خدومتر شويم و عيبهای ما كم شود. فرمود: كسی كه دو روزش مساوی است ضرر كرده است. حالا كسی كه دو سالش مساوی است، چطور؟ فرمود: كسی كه امروزش از دیروزش بدتر است، ملعون است و از رحمت خدا دور است. كسی كه امسالش از پارسالش بدتر شود، چه؟
يك محاسبهای از خودمان بكنيم ببينيم پارسالمان بهتر از سال قبل بوده و عيبهای ما كجا بوده است؟ اگر انسان، اهل مراقبه و محاسبه نباشد، همه عالم هم معلم شوند، هيچ چيز دست او را نمیگيرد. معلم مثل طبيب است، نسخه را میدهد، بايد خود شما دارو را مصرف كنی و خودت مراقب احوال خودت باشی.
بنابراين در امسال که سال جديدی است، بايد برای خودمان برنامهريزی جديدي داشته باشيم و برنامهريزیهای ما خيالی هم نباشد، با واقعيت منطبق باشد؛ ولی برنامه روبهپيش باشد. در باطن، ظاهر و در معنوياتمان و در همه چيزمان بايد تصميم بگيريم عيبهای گذشته مرتفع شود، در سال آينده انشاءالله اين عيبها برطرف شود. سعی كنيم امسال ما بهتر از سال گذشته ما باشد. صحيح نيست انسان دوسالش مثل هم باشد؛ نماز ، روزه و شبزندهداری امسال با سال قبل بايد فرق داشته باشد؛ زبانش و گوشش باید فرق کند.
اگر هر كاری که میكرده، در سال بعد هم انجام دهد، پس اين عمر را خدا برای چه داده است؟».
زندهمانی یا زندگانی؟
به حال و روز خودمان نگاه میکنم، دروغهایی که آدمی را از خوبیها دور و به بدیها نزدیک میکند، چشمهایی که صاحبان خود را به پرتگاه میکشاند، حسادتهایی که آرامش را از حسودان میگیرد، کینههایی که دلها را تیره و تار میکند، خشم فرزندانی که وجود پدر و مادر را به لرزه درمیآورد، حرفهایی که دور از شأن انسان است و...
مولای من! با آمدنت تمامی این سختیها از بین میروند. اخلاقها کامل میشوند. با آمدنت دیگر نه میرنجیم و نه میرنجانیم. آنوقت است که جز خیر و خوبی چیز دیگری از هم نمیبینیم و جز خیر و خوشی برای یکدیگر، چیزی نمیخواهیم.
آرامش وجودمان را فرا میگیرد و شادی قلبهایمان را تسخیر میکند. نقصهای اخلاقی کامل میشوند و هر فردی بهترینِ خودش میشود. آنوقت است که زندهمانیِ ما به زندگانی تبدیل میشود...