#داستان
روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضوگرفتن بودند..
که شخصی باعجله آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد...
با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اينكه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود...!
به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد.
ایشان پرسیدند:
چه کار می کردی؟ ....
گفت: هیچ.
فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟
گفت: نه! (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند)!
آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟
گفت: نه!
آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی...!
گفت: نه آقا اشتباه دیدید!
سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟
گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین!
این جمله در مرحوم آخوند (رحمة الله عليه) خیلی تأثیر گذاشت...
تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود:
"من یاغی نیستم"
💕💜💕
پادشاهی 2 شاهین گرفت، آنها را به مربی پرندگان سپرد تا آموزش شکار ببینند. اما یکی از آنها از روی شاخه ای که نشسته بود پرواز نمی کرد...
پادشاه اعلام کرد هرکس شاهین را درمان کند پاداش خوبی می گیرد.
کشاورزی موفق شد! پادشاه از او پرسید: چگونه درمانش کردی؟
کشاورز گفت: شاخه ای که به آن وابسته شده بود را بریدم!
گاهی اوقات باید شاخه عادتها و باورهای غلط را ببریم تا بتوانیم آسوده و رها زندگی کنیم.
💕🧡💕
📚داستان کوتاه
نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده میکرد تا اینکه یک روز او با صاحب کار خود موضوع را درمیان گذاشت.
پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت میخواست تا او را از کار بازنشسته کنند.
صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند، اما نجار بر حرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد.
سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد، از او خواست تا به عنوان آخرین کار، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد.
نجار در حالت رودربایستی، پذیرفت درحالیکه دلش چندان به این کار راضی نبود.
پذیرفتن ساخت این خانه برخلاف میل باطنی او صورت گرفته بود. برای همین به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و به سرعت و بی دقتی، به ساختن خانه مشغول شد و به زودی و به خاطر رسیدن به استراحت، کار را تمام کرد.
او صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد. صاحب کار برای دریافت کلید این آخرین کار به آنجا آمد.
زمان تحویل کلید، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری!
نجار، یکه خورد و بسیار شرمنده شد.
در واقع اگر او میدانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود، لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بکار می برد و تمام مهارتی که در کار داشت برای ساخت آن بکار می برد. یعنی کار را به صورت دیگری پیش میبرد.
این داستان ماست.
ما زندگیمان را میسازیم. هر روز میگذرد. گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که میسازیم نداریم، پس در اثر یک شوک و اتفاق غیرمترقبه میفهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم.
اما اگر چنین تصوری داشته باشیم، تمام سعی خود را برای ایمن کردن شرایط زندگی خود میکنیم.
فرصت ها از دست می روند و گاهی بازسازی آنچه ساخته ایم، دیگر ممکن نیست.
شما نجار زندگی خود هستید و روزها، چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشود.
یک تخته در آن جای میگیرد و یک دیوار برپا میشود.
مراقب سلامتی خانه ای که برای زندگی خود می سازید باشید.
💕❤️💕
🌺•••﷽•••🌺
📌 قسمت (٢)
#خطبه_متقين
🔴 صفات والاى پرهيزکاران
امام(عليه السلام) سخن را با ذکر سه صفت برجسته آغاز مى کند، مى فرمايد :
💠 «پرهيزکاران در اين دنيا صاحب فضايلى هستند:
گفتارشان راست،
لباسشان ميانه روى
و راه رفتنشان تواضع و فروتنى است»
🔷🍃 (فَالْمُتَّقُون فِيهَا هُم أَهْل الْفَضَائِل، مَنْطِقُهُم الصَّوَاب، وَ مَلْبَسُهُم الاِقْتِصَاد، وَ مَشْيُهُم التَّوَاضُع).
🖍ادامه دارد ....
✍🏻 شرح خطبه متقین
#نهج_البلاغه
#تالی_قرآن
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
💬 سوال:
🔰منظور از #نیت_روزه چيست؟ و كيفيت نيت روزه ماه رمضان چگونه است؟
✅ پاسخ:
✍ مشهور مراجع عظام:
روزه آن است كه انسان براي تذلّل و كرنش در پيشگاه خداوند عالم و انجام فرمان او با قصد قربت از اذان صبح تا مغرب از انجام كارهايي كه روزه را باطل ميكنند خودداري نمايد. (۱)
براي صحت روزه، #نيت شرط است، اگر به طور اتفاقي از صبح صادق تا غروب آفتاب از خوردن و نوشيدن و جماع اجتناب ورزيد ولي نيت روزه را نكرده بود، چنين روزهاي صحيح نيست.
البته لازم نیست انسان نیّت روزه را به #زبان یا حتی از #قلب خود بگذارند،
بلکه #همین_قدر👈 که برای انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب کاری که روزه را باطل می کند، انجام ندهد، کافی است و برای آن که یقین کند تمام این مدت را روزه بوده، باید (مکارم، احتیاطأ) مقداری پیش از اذان صبح و مقداری هم بعد از مغرب از انجام کاری که روزه را باطل می کند، خودداری نماید. (۲)
✍ آیت الله مکارم شیرازی:
روزه از عبادات است و لازم است با نیّت به جا آورده شود، در موقع نیّت لازم نیست به زبان بگوید، یا از قلب خود بگذراند همین اندازه که در نظرش این باشد که براى اطاعت فرمان خدا از اذان صبح تا مغرب کارهایى که روزه را باطل مى کند ترک نماید کافى است.
_______
📚 پی نوشت:
۱- رساله ۱۶ مرجع جلد ۱، قبل م ۱۵۵۰
۲- توضیح المسائل ۱۶ مرجع، م ۱۵۵۰؛ العروه الوثقی، ج ۲، کتاب الصوم، فصل فی النیه؛ منهاج الصالحین، ج ۱، م ۹۷۰ و ۹۷۵؛
💕💚💕
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_چهل_و_یکم
پیتزا رو که آوردن با اشتها مشغول خوردن شدم اما لیدا فقط با پیتزا بازی بازی کرد.
با سرخوشی بهش گفتم:چرا نمیخوری؟
بدون اینکه نگاهم کنه،گفت:میل ندارم.
آخی طفلی زده بودم اشتهاشو کور کرده بودم.
خندیدم و گفتم:بخور بابا باید عادت کنی به این رفتار من؟
با حرص گفت:کدوم رفتارت؟بی توجهی به نظراتم یا بی اهمیتی به خودم؟
_تقریبا جفتش.
عصبی شد و محکم گفت:خجالت بکش ما تازه ازدواج کردیم.به جای اینکه همه توجهت به من باشه اینطوری رفتار میکنی؟
بینیمو خاروندم و سس ریختم رو پیتزام.
_من همون روز اول شرایطمو گفتم تو هم با اغوش باز قبول کردی.دیگه بقیه اش دست خودته من نمیدونم.
دستمال تو دستشو مچاله کرد و لبشو جوید.
شاید یکم دلم به حالش سوخت اما باز زدم به در بیخیالی و پیتزامو خوردم.
تموم که شد بلند شدم و گفتم:حیف پولی که واسه این پیتزا دادم تو نخوردی.از این ببعد حواست به میلت باشه هروقت نکشید بگو یکی سفارش بدم.
بعد رفتم سمت پیشخوان و یک جعبه برای پیتزا گرفتم.
پیتزا رو که گذاشتم تو جعبه اش رفتم سمت در که لیدا هم دنبالم اومد.
سوار ماشین شدم و اونم نشست.حرکت کردم سمت خونه دایی.
تا رسیدیم،لیدا سریع پیاده شد و رفت تو.
منم رفتم تا سلام و عرض ادبی کرده باشم.
دایی اومد جلو و روبوسی کردیم بعدشم زن دایی.
عطا اومد باهام دست داد منم جعبه پیتزا رو گرفتم جلوش و گفتم:مال تو.
خوشحال شد و رفت مشغول خوردن شد.
زهرانبود چ جای خالیش بد تو ذوق میزد.
پرسیدم:زهرا نیست؟
زن دایی گفت:چرا تو اتاقشه چند روزه از اتاقش بیرون نمیاد جز برای ناهار و شام.
تعجب کردم از گوشه گیری زهرا.
این دختر یه چیزیش بود.باید میفهمیدم.
دیدم لیدا نیست و حدس زدم تو اتاقشه.باخودم گفتم زشته ازش دور باشم ناسلامتی ما زن و شوهریم.
بااجازه دایی،رفتم تو اتاقش.
نشسته بود رو تختش و سرش رو میون دستاش گرفته بود.
روبروش روی صندلی چرخ دارش نشستم و نگاهش کردم.
_پاشو برو بیرون کارن دیگه امروز به اندازه کافی اعصابمو خط خطی کردی.
دستامو گذاشتم رو زانوهام و خم شدم سمت جلو.
_چته تو لیدا؟میخوای به همه بفهمونی که باهم مشکل داریم؟میخوای مامان و بابات بفهمن بینمون چه خبره؟خیلی زشته دختر.
_خواهشا بامن حرف نزن که حرفاتم خنجریه تو قلبم.من برای ازدواج با تو درحد سکته کردن خوشحال بودم اونوقت تو به خودت زحمت یک لبخند الکی رو نمیدی برای شاد کردن من.
_واسه اینه که نمیخوام امیدوارت کنم.
با بغض گفت:یعنی چی کارن؟پس من تو زندگی به شوهرم امیدوار نباشم به کی باشم؟
_صبرکن..درست میشه.
اشکاشو پاک کرد وگفت:چی درست میشه؟بی محبتیای تو؟
_اره به محض اینکه حست کنمتو قلبم درست میشه.
_اگه حس نکردی چی؟
_اونش دیگه به تو بستگی داره.الانم اشکاتو پاک کن من حوصله جواب پس دادن به خانواده تو رو ندارم.
بلندشدم و با یک خداحافظی کوتاه از اتاق خارج شدم
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_چهل_و_دوم
از کنار اتاق زهرا که رد شدم صدای هق هق گریشو شنیدم.
یک لحظه انگار قلبم ریخت.
چرا گریه میکرد؟این گریه کردن عادی بود یا نه؟کی تونسته بود اشک اون دحتر معصوم رو دربیاره؟
نمیدونم چی شد اما تو یک لحظه در اتاقشو باز کردم.
دیدنش با اون چادر نماز سفید سر سجاده حال عجیبی بهم دست داد.
تسبیح مرواریدی خوشگلی تو دستش بود و دستاشم رو به آسمون دراز بود.
متوجه من نشده بود و داشت دردودل میکرد با خداش.
با بغض گفت:خداجونم!هیچ کاری برای تو غیرممکن نیست این خواسته منم که اصلا کاری نیست.
خواهش میکنم این حس لعنتی رو که چنبره زده تو وجودم و داره منو نابود میکنه،از دلم بکن.
خدایا نزار این احساسی که دارم،باعث بشه گناهی که تاحالا نکردم،بکنم.
گریه اش بیشتر شد و به سجده رفت.
_خداجون تو همیشه یار و یاورم بودی.مونس لحظه های تنهاییم بودی.
کسیو جز تو ندارم که ازش کمک بخوام.دستمو بگیر و تنهام نزار.
این آزمایش بزرگیه..خیلی بزرگ
بعد شروع کرد به ذکر گفتن.
یک ذکری گفت که دل منم آروم گرفت باهاش.
"الا بذکر الله تطمئن القلوب"
خیلی ذکر قشنگی بود.زهرا رو هم آروم کرد.
چه معجزه ای کرد همین دوسه کلمه.
برای اینکه متوجه حضورم نشه آروم درو بستم و رفتم پیش دایی اینا.
ازشون خداحافظی کردم و از خونشون رفتم بیرون.
تو مسیر همه فکرم جای زهرا و اون ذکر قشنگش بود.
زهرا دختر مقیدی بود و من تاحالا اشکشو ندیده بودم.
اگه بحث دین و ایمونش نبود با اون ازدواج میکردم نه خواهرش.
فقط انگار گریه های امروزش بدجور داشت عذابم میداد.
چی انقدر ناراحتش کرده که اشکش دراومده؟
چه حسی داشت؟چه گناهی؟
واقعا گیج شده بودم و جواب سوالام رو نمیدونستم از کی بخوام؟
رسیدم خونه و ماشینو تو حیاط پارک کردم.
از روزی کن خان سالار گفته بود تو این خونه آزادی من راحت تر شده بودم.
دیگه قید و بندی تو خونه نداشتم.راحت میرفتم راحت برمیگشتم کسیم کار به کارم نداشت.
هوا یکم سرد شده بود منم که سرمایی بودم سریع رفتم تو خونه.
مادرجون مشغول بافتنی اش بود و کنار شومینه نشسته بود.
رفتم پیشش و گفتم:سلام علیکم حال شما مادربزرگ؟
_به به پسر گلم.چطوری عزیزمادر؟
دستاشو بوسیدم و گفتم:خوبم.برای کی بافتنی میبافین؟
_یک شالگردن خوشگل برای تو و لیدا.
لبخند محوی زدم و ازش تشکر کردم.
رفتم تو اتاقم و لباسمو عوض کردم.روی تختم دراز کشیدم و انقدر اون ذکر رو تو دلم تکرار کردم که خوابم برد اونم چه خواب راحتی
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
📖 متن 🤲 مناجات المتوسلین ( توسل کنندگان )
🔟 دهمین مناجات خمس عشر
💠 امام زین العابدین حضرت سجاد (ع)
☀️ بسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيم ☀️
❇️ إلَهِي لَيسَ لِي وَسِيلَةٌ إِلَيكَ إِلا عَوَاطِفُ رَأفَتِكَ
🔶 خدايا به پيشگاهت وسيله اى جز عواطف مهرت ندارم
❇️ و لا لِي ذَرِيعَةٌ إِلَيكَ إِلا عَوَارِفُ رَحمَتِكَ
🔶 و به درگاهت دست آويزى جز آنچه از رحمتت شناخته شده
❇️ و شَفَاعَةُ نَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحمَةِ
🔶 و جز شفاعت پيامبرت پيامبر رحمت
❇️ و مُنقِذِ الأُمَّةِ مِنَ الغُمَّةِ
🔶 و رهايى بخش امت از رنج و ناراحتى (شفاعت کننده ای ندارم)
❇️ فاجعَلهُمَا لِي سَبَبا إِلَى نَيلِ غُفرَانِكَ
🔶 خدايا! اين دو وسيله را براى من سبب رسيدن به آمرزشت قرار ده
❇️ و صَيِّرهُمَا لِي وُصلَةً إِلَى الفَوزِ بِرِضوَانِكَ
🔶 و آن دو را رابطه اى براى دستيابى به خشنوديت بگردان
❇️ و قَد حَلَّ رَجَائِي بِحَرَمِ كَرَمِكَ
🔶 همانا اميدم به حريم كرمت فرود آمده
❇️ و حَطَّ طَمَعِي بِفِنَاءِ جُودِكَ
🔶 و مركب طمعم به آستانه جودت بار انداخته است
❇️ فحَقِّق فِيكَ أَمَلِي وَ اختِم بِالخَيرِ عَمَلِي
🔶 پس درباره خودت آرزويم را محقّق ساز، و كارم را به خير پايان ده
❇️ و اجعَلنِي مِن صَفوَتِكَ الَّذِينَ أَحلَلتَهُم بُحبُوحَةَ جَنَّتِكَ
🔶 و مرا از آن برگزيدگانى قرار ده كه در در ميان بهشت قرارشان دادى
❇️ و بَوَّأتَهُم دَارَ كَرَامَتِكَ
🔶 و خانه كرامتت را در اختيارشان گذاردى
❇️ و أَقرَرتَ أَعيُنَهُم بِالنَّظَرِ إِلَيكَ يَومَ لِقَائِكَ
🔶 و ديده آنان را در روز قيامت با نگاه به سوى جمال خويش روشن نمودى
❇️ و أَورَثتَهُم مَنَازِلَ الصِّدقِ فِي جِوَارِكَ
🔶 و جايگاه راستى را در جوارت به آنان واگذار نمودى
❇️ يا مَن لا يَفِدُ الوَافِدُونَ عَلَى أَكرَمَ مِنهُ
🔶 اى آنكه باريافتگان بر كريمتر از او بار نيابند
❇️ و لا يَجِدُ القَاصِدُونَ أَرحَمَ مِنهُ
🔶 و قصدكنندگان مهربان تر از او را نيابند
❇️ يا خَيرَ مَن خَلا بِهِ وَحِيدٌ
🔶 اى بهترين كسى كه شخص تنها با او خلوت كند
❇️ و يَا أَعطَفَ مَن أَوَى إِلَيهِ طَرِيدٌ
🔶 و اى مهربانترين كسى كه انسان رانده به جانب او روى آورده
❇️ إلَى سَعَةِ عَفوِكَ مَدَدتُ يَدِي
🔶 به سوى گستردگى عفوت دست گدايى دراز كردم
❇️ و بِذَيلِ كَرَمِكَ أَعلَقتُ كَفِّي
🔶 و به دامن كرمت چنگ آويختم
❇️ فلا تُولِنِي الحِرمَانَ وَلاتُبلِنِي بِالخَيبَةِوَالخُسرَانِ
🔶 مرا سزاوار حرمان مكن و به نااميدى و زيان دچار مساز
❇️ يا سَمِيعَ الدُّعَاءِ يَا أَرحَمَ الرَّاحِمِينَ
🔶 اى شنواى دعا، اى مهربانترين مهربانان
دعای روز اول ماه مبارک رمضان
شرح دعای روز اول
🎙بخشی از بیانات مرحوم آیت الله مجتهدی در شرح دعای امروز👇
💎روزه خاص الخاص: این روزه، روزهای هست که غیر از خدا هیچ چیز دیگری در دل روزهدار نباشد؛
ای یک دله صد دله؛ دل یک دله کن
مهر دگران را ز دل خود یله کن
اگر در ماه رمضان همه کارها برای خدا باشد؛ روزه خاص الخاص تحقق مییابد و از این رو در دعا از خدا میخواهی اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ یعنی خداوندا روزه مرا روزه خاص الخاص قرار بده.
💎وَ قِیَامِی فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمِینَ
خدایا در ماه رمضان قیام مرا قیام قائمین قرار بده؛ یعنی شب که نماز شب میخوانم، قیامم قیام قائمین باشد، قائمین آنهایی هستند که در نماز از خوف خدا گریه و زاری میکنند باید نماز، نمازی باشد که از روی عشق باشد؛ چرا که خروس هم نماز شب میخواند، ولی عشق ندارد لذا شاعر گفته:
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
ترتیل جزء اول قرآن کریم.mp3
7.98M
🎙 #تندخوانی جزء اول قرآن کریم
🔰 قاری: احمد دباغ
10مناجاتالمتوسلین۩الفتلاوی.mp3
1.52M
🤲 مناجات المتوسلین ( توسل کنندگان )
🔟 دهمین مناجات خمس عشر
💠 امام زین العابدین حضرت سجاد ﷺ
🎙 با نوای احمد الفتلاوی
+جزء+اول+قرآن+کریم+.mp3
4.22M
📖 تندخوانی قرآن کریم
🔖 جزء یک
🎙 با صوت استاد معتز آقایی
❤️ #امام_صادق (ع) میفرمایند:
🤲خواب روزه دار عبادت،
📿خاموشی او تسبیح،
🌺عمل وی پذیرفته شده
💐و دعای او مستجاب است.
#ماه_رمضان
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
#داستانک_معنوی
🌺 مرد بیسوادے قرآن میخواند ولے معنے قرآن را نمیفهمید. روزے پسرش از او پرسید: چه فایده اے دارد قرآن میخوانے، بدون اینڪه معنے آن را بفهمی؟
پدر گفت: پسرم!
سبدی بگیر و از آب دریا پرڪن و برایم بیاور.
پسر گفت: غیر ممڪن است ڪه آب در سبد باقے بماند.
💭 پدر گفت: امتحان ڪن پسرم.
پسر سبدے ڪه در آن زغال میگذاشتند گرفت و به طرف دریا رفت.
سبد را زیر آب زد و به سرعت به طرف پدرش دوید ولے همه آبها از سبد ریخت و هیچ آبے در سبد باقے نماند.
پسر به پدرش گفت؛ ڪه هیچ فایده اے ندارد.
پدرش گفت: دوباره امتحان ڪن پسرم.
پسر دوباره امتحان ڪرد ولے موفق نشد ڪه آب را براے پدر بیاورد. براے بار سوم و چهارم هم امتحان ڪرد تا اینڪه خسته شد و به پدرش گفت؛ ڪه غیر ممڪن است...!
💭 پدر با لبخند به پسرش گفت:
سبد قبلا چطور بود؟ پسرک متوجه شد سبد ڪه از باقیمانده هاے زغال، ڪثیف و سیاه بود، الان ڪاملاً پاک و تمیز شده است.
پدر گفت:
این حداقل ڪارے است ڪه قرآن
براے قلبت انجام میدهد.
٭٭دنےا و ڪارهاے آن، قلبت را از
سیاهے ها و ڪثافتها پرمیڪند؛
خواندن قرآن همچون دریا
سینه ات را پاک میڪند،
حتی اگر معنے آنرا ندانی...!!٭٭
در ماه رمضان بهار قران بیشتر با کلام خدا انس بگیریم
💕❤️💕
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
#شبنشینی_بامقام_معظم_رهبری
رهبر انقلاب: ماه رمضان، ماه مبارکی است. برکات رمضان، از خودِ آحاد و افراد مسلمانی که میخواهند در ضیافت الهی در این ماه وارد شوند، شروع میشود؛ از دلها شروع میشود. اوّلین حقیقتی که تحت تأثیر برکات این ماه قرار میگیرد، دل و جان مؤمنین و روزهداران و وارد شوندگان به عتبه مقدّس و مبارک این ماه است.
#سلامتی_فرمانده_صلوات
‼️ استفاده از اسپری تنفسی هنگام روزه
🔷س 5377: مبتلا به #آسم هستم و در روز چند مرتبه باید از #اسپری_تنفسی استفاده کنم، مصرف #اسپری هنگام روزه داری چه حکمی دارد؟
✅ج: استعمال اسپری که حاوی داروی رفع #تنگی_نفس است برای روزه دار اشکال ندارد و موجب بطلان #روزه نمی شود.
#احکام_روزه #استفاده_از_اسپری_برای_روزه_دار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢زاکانی: هیچ گزارشی از مذاکرات برجامی توسط تیم مذاکره کننده به نهادهای مربوط ارایه نشده است. هیچ.حتی از شمخانی پرسیدم و تصدیق کرد
♦️اوباما برای آزادی جیسون رضائیان بیش از یک میلیارد و هفتصد میلیون دلار بها می دهد این یعنی آقایان جاسوس کارتان را کنید و ما از شما حمایت میکنیم
♦️بایدن نمی خواهد و نمی تواند تحریم ها را بردارد
♦️«راستی آزمایی سریع»که عراقچی گفت ممکن نیست. این اقدام 3 تا 6 ماه طول می کشد
♦️خیلی زشت است که مذاکرات وین مصرف انتخاباتی داخلی داشته باشد
♦️حتی بعضی جاها خود تیم مذاکره کننده هم از اسناد برجام خبر نداشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انگاری هیئت پر ویروسه
روضه ناقله و شفا تو جاده چالوس ه
ایول الله به جناب رمضانی مداح اهل رفسنجان.
4_5886463205579948454.ppsx
2.76M
📽پاورپوینت « جدول قرآن» ویژه نوجوانان🌺