🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸آرامش دل🔸
اگر به جام فلزی ضربه ای وارد شود، مدتها ارتعاش خواهد داشت، ولی اگر جام را با دست بگیریم و ضربه ای به آن وارد کنیم، دیگر ارتعاشی نخواهد داشت.
انسانی که تکیه گاهی ندارد و خدا او را نگرفته است، با یک ضربه آرامش خود را از دست داده و تا مدتها مضطرب، سردرگم و حیران خواهد ماند.
اما کسی که متکی به خداست و دلش به او آرام شده و خدا او را گرفته، در مقابل ضربات، مضطرب نخواهد شد و آرامش خود را حفظ خواهد کرد.
💕💚💕💚
آدمهای راستگو :
خیلی زود و خیلی راحت عاشق میشن
خیلی راحت احساسشون رو بروز میدن
خیلی راحت بهت میگن
که دوستت می دارن
خیلی دیر دل میکنن
خیلی دیر تنهات میذارن
اما
وقتی زخمی بشن
ساکت میشن
چیزی نمی گن
خیلی راحت میرن
دیگه هم بر نمی گردن!!!!
💕💛💕💛
مراقبت داریم تا مراقبت...
مردی مادر پیرش را سالیان سال مراقبت
میکرد و زندگی خویش بر خود تباه کرده بود.
روزی بزرگی را گفت:
به گمانم در دنیا من تنها فرزندی باشم که مادرم
مرا هفت سال مراقب بود تا بزرگ شوم،
ولی من بیست سال است که او را در سن پیری
مراقب هستم که اتفاقی برای او نیفتد.
آن بزرگ گفت:
تو بیست سال است مادر خود را مراقبی؛
مراقبت تو انتظاری برای مرگ اوست.
ولی مادرت هفت سال مراقب تو بود و در
انتظار رشد و بزرگی و کمال تو!
پس بدان تو هرگز نمیتوانی
زحمات مادر خود را جبران کنی!
💕💖💕💖
✨﷽✨
#پندانه
🔴هرچه کنی به خود کنی
✍زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد، صاحبکارش ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند! اما نجار تصمیمش را گرفته بود.
سرانجام صاحبکار در حالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد، از او خواست تا بهعنوان آخرین کار، ساخت خانهای را به عهده بگیرد. نجار نیز چون دلش چندان به این کار راضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و با بیدقتی به ساختن خانه مشغول شد و کار را تمام کرد.
زمان تحویل کلید، صاحبکار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیهایست از طرف من به تو، به خاطر سالهای همکاری! نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد، در واقع اگر او میدانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بهکار میبرد و تمام دقت خود را میکرد.این داستان زندگی ماست...
گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هر روز میسازیم نداریم و در اثر یک اتفاق میفهمیم که مجبوریم در همین ساختهها زندگی کنیم، اما فرصتها از دست میروند و گاهی شاید، بازسازی آنچه ساختهایم ممکن نباشد. شما نجار زندگی خود هستید و روزها چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشوند.
💕💛💕💛
✨﷽✨
⚜حکایتهای پندآموز⚜
✍دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی كار می كردند :كه یكی از آنها ازدواج كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود .
شب كه می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می كردند یك روز برادر مجرد با خودش فكر كرد و گفت : (( درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می كند )) بنابراین شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .در همین حال برادری كه ازدواج كرده بود با خودش فكر كرد و گفت:(( درست نیست كه ما همه چیزرا نصف كنیم.من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نكرده و باید آینده اش تأمین شود . )) بنابراین شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .
سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند كه چرا ذخیره گندمشان همیشه با یكدیگر مساوی است . تا آن كه در یك شب تاریك دو برادر در راه انبارها به یكدیگر برخوردند . آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن كه سخنی بر لب بیاورند كیسه هایشان را زمین گذاشتند و یكدیگر را در آغوش گرفتند.
🌾خوبی هیچوقت در دنیا و آخرت از بین نمی رود... از "خوب" به "بد"رفتن به فاصله لذت پريدن از يک نهر باريک است اما براي برگشتن بايد از اقيانوس گذشت
📚 حکایتهای معنوی
💕💜💕💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همیشه...
مراقب حرف هایی
که میزنی باش!!
مخصوصا وقتی
عصبی یادلخور هستی.
بعضی کلمات
همچو تَرکِشی می ماند
که کنارِ قلب می نشیند.
نمی کُشد!! ولی.....
تاآخر عمر عذاب می دهد.
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔حضرت آقا شمارو شناخت آقا مصطفی، کاش ماهم اونجور که باید بشناسیمتون...
#چمران #امام_خامنه_ای
#شهید_چمران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌ماجرای پسر گل فروش و آقای پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙مرحوم استاد فاطمینیا رحمت الله علیه:
طرف ریشش رو تیغ زده به تو چه ... شاید عذری داشته باشه چرا غیبت میکنید؟
#اسموتی_سیب_و_لیموترش 🍸
یکدوم فنجان یخ
یک عدد سیب
دو عدد لیموترش تازه
🍏 مواد را در مخلوطكن بریزید تا آبمیوه یكدستی حاصل شود.
این آبمیوه باید ۲۰۰ دقیقه قبل از صرف
غذا مصرف شود
.#کرم_لیوانی_سه_رنگ😍😍
ویژه افطار🌙
زرده تخم مرغ 4عدد(80گرم)شکر 1/2پیمانه(75گرم).وانیل شکری 1/4ق چ.ورقه ژلاتین 4عدد.شیر 1و1/2 پیمانه(240 میلی لیتر).کاکائو 1ق س (4گرم).زعفران سائیده وحل شده در آب 1/2ق چ.
طرز تهیه:
زرده های تخم مرغ راباشکرووانیل هم بزنید تا سفید وکشدارشود.ورق ژلاتین راحدوددودقیقه در آب سرد حل کنید.شیر راروی حرارت قرار دهید تابه جوش آید وژلاتین روبهش اضافه کنید سریع به هم بزنید تا ورقه ژلاتین در شیر حل شود.شیر وزرده تخم مرغ رو مخلوط کنید.کرم رابه سه قسمت تقسیم کنید یک قسمت ساده .یک قسمت رازعفران زده.یک قسمت را کاکائو بزنید .سپس یک قسمت رابه دلخواه انتخاب کنید داخل لیوان بریزید وکمی داخل فریزر بگذارید تا تقریبا خودش رابگیرد بعد رنگ بعدی راریخته وهمین طور ادامه دهید تا قسمت آخر ودر یخچال قرار دهید تاکرم سفت شود.
نکته.ورقه ژلاتین نباید در شیر بجوشد زیرا دراین حالت شیر بریده
#دونات_پیتزایی 😋
▫️آرد ۴۵۰ گرم (ممکنه کمتر یا بیشتر آرد مصرف بشه)
▫️تخم مرغ ۱ عدد
▫️خمیر مایع ۱ قاشق غذاخوری
▫️شیرولرم ۱/۲ لیوان
▫️اب ولرم ۱/۲لیوان
▫️روغن مایع ۱/۴ لیوان
▫️نمک ۱ قاشق مرباخوری
▫️شکر ۱ قاشق غذاخوری
▫️کالباس حدود دو لیوان خرد شده
▫️فلفل دلمه به میزان لازم و کمی جعفری خرد شده
🔸ابتداخمیر مایع رو با آب وشکر مخلوط واجازه میدیم ده دقیقه استراحت کنه تا عمل بیاد.
در ظرفی دیگر تخم مرغ،روغن،نمک و شیر ولرم رو مخلوط میکنیم و بعد خمیر مایع رو اضافه میکنیم و آرد را کم کم میریزیم ومخلوط میکنیم و بعد کالباس وفلفل دلمه ای و جعفری رو اضافه ومخلوط کرده انقدری ارد الک میکنیم تا خمیر یکدستی داشته باشیم زیاد نریزید که خمیر سنگین بشه تا حدی که خمیر بدست نچسبه
خمیر رو به مدت ۱ساعت استراحت داده تا دوبرابر شه.
خمیر رو ورز داده پهن می کنیم به قطر یک سانت وبا کاتر دونات قالب می زنیم یا اگه کاتر دونات نداشتین
با کاتر گرد قالب زده وسطش هم با یه کاتر کوچیکتر قالب میزنیم تا شکل دونات شه بعد دوباره ۱۵ دقیقه استراحت میدیم روشو با حوله می پوشونیم وبعد در روغن داغ حرارت رو به بالا سرخ 5میکنیم
#پفک_خونگی 🍟 😋
▫️۳ عدد سیبزمینی متوسط
▫️نشاسته ذرت ۱۰۰ گرم
▫️۲ ق غ خ روغن مایع
▫️نمک ۱ ق غ خ
▫️فلفل سیاه، پاپریکا، پودر سیر، پودر پیاز و زردچوبه از هر کدوم یک ق چ خ
🔸سیبزمینی ها رو آب پز کرده بعد توی یک کاسه رنده میکنیم و با دست به خوبی ورز میدیم تا کشدار بشه. حالا بهش تمامی مواد گفته شده (نشاسته، روغن، نمک و ادویه ها)رو اضافه کرده و به خوبی ورز میدیم تا اینکه تمامی مواد با هم یکی بشن.
حالا روی سطح یه کیسه فریزر پهن میکنیم توسط یک وردنه، و با کاتر مد نظرمون که میتونه لبه لیوان و ماسوره هم باشه به موادمون شکل میدیم و یکی یکی توی روغن داغ گذاشته و سرخ میکنیم
🔻حضرت #امام_خامنه_ای
⭕️نقشه دشمن برای تضعیف سنتهای دینی
🔹امروز هر کاری در کشور علیه سنّتهای دینی و مقدّسات دینی انجام بگیرد، یک انگیزهی سیاسی پشتش هست؛ ممکن است خود طرف نداند، امّا هست و به این راه کشانده شده. تضعیف دین، تضعیف سنّتهای دینی، تضعیف شعائر دینی و مناسک دینی، زیر سؤال بردن اینها، غیر منطقی جلوه دادن اینها، همه چیزهایی است که دشمن از اینها استفاده میکند؛ حالا ممکن است این کسی که [این] کار را انجام میدهد نداند، توجّه نداشته باشد؛ بله، گاهی بعضیها از روی غفلت یک حرکتی انجام میدهند.
۱۴۰۱/۰۳/۲۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مناسبت ایام زیارت مخصوص امام رضا علیه السلام (بیست و سوم ذی القعده)؛
امام رضا علیه السلام میفرمایند:
...هرکس مرا در غربتم زیارت کند واجب میشود که روز قیامت ملاقاتش کنم.
قسم بر کسی که محمد صلی الله علیه وآله را به نبوت انتخاب کرد و بر همه خلق برگزید، هرکس نزد قبرم نماز بخواند مستحق مغفرت خدا در روز قیامت می شود.
قسم بر کسی که بعد از پیامبر، ما را به امامت گرامی داشت و به جانشینی مخصوص کرد،
ِ إِنَّ زُوَّارَ قَبْرِي لَأَكْرَمُ الْوُفُودِ عَلَى اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ...
زائران قبر من، گرامی ترین کسانی هستند که روز قیامت بر خداوند وارد میشوند...
📚 عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج2، ص227.
سلامتی زائران این روزهای مشهد، خصوصا امام عصر علیه السلام صلوات..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تصویری
زیارت مختصر امام رضا علیه السلام
#قسمت_صد_و_چهل_و_هشتم_رمان_ نسل سوخته: الهام نیامد؟!
انتخاب واحد ترم جدید ... و سعید، بالاخره نشست پای درس... در گیر و دار مسائل هر روز ... تلفن زنگ زد ... با یه خبر خوش از طرف مامان ...
- مهران ... دنبال یه مدرسه برای الهام باش ... این بار که برگردم با الهام میام ...
از خوشحالی بال در آوردم ... خیلی دلم براش تنگ شده بود...
مادر، اسکن آخرین کارنامه اش رو به ایمیل دایی محسن فرستاد ... نمراتش افتضاح شده بود ... شهریور ماه و ثبت نام با چنین نمرات و معدلی؟! ... کدوم مدرسه خوبی حاضر به ثبت نام می شد؟ ...
به هر کسی که می شناختم رو زدم ... بعد از هزار جا رو انداختن ... بالاخره یه مدرسه حاضر به ثبت نام شد ...
زنگ زدم که این خبر خوش رو به مامان بدم ... اما خبر دایی بهتر بود ...
- الان الهام هم اینجاست ...
هر بار که تلفنی باهاش حرف می زدم ... خیلی پای تلفن گریه کرد ... مدام التماس می کرد ...
- بیاید، من رو با خودتون ببرید ... من می خوام پیش شما باشم ...
مادرم پای تلفن می سوخت ... و من هر بار می پریدم وسط و تلفن رو می گرفتم ... اونقدر مسخره بازی در می آوردم تا می خندید ... هر چند، دردی رو دوا نمی کرد ... نه از الهام، نه از مادرم ... نه از من ...
حالا بیش از یک سال بود که هیچ تماسی از الهام نداشتیم... و من حتی صداش رو نشنیده بودم ...
دل توی دلم نبود ... علی الخصوص وقتی دایی اون جمله رو گفت ... صدام، انرژی گرفت ...
- جدی؟ ... می تونم باهاش صحبت کنم؟ ...
دایی رفت صداش کنه ... اما دوباره کسی که گوشی رو برداشت، خودش بود ...
- مادرت و الهام ... فردا دارن با پرواز میان مشهد ... ساعت 4 بعد از ظهر فرودگاه باش ...
جا خوردم ... ولی چیزی نگفتم ...
تلفن رو که قطع کردم ... تمام مدت ذهنم پیش الهام بود ... چرا الهام نیومد پای تلفن؟! ...
.
.ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
رمان های عاشقانه مذهبی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹