eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.6هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
20.4هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹ياعلىُّ ياعلىُّ ياعلىُّ 🌹پیغمبر گرامی صلی الله علیه و اله فرمود : حُسنُ المَسألةِ تصفُ العِلمِ ، و الرِّ نصفُ العَيش . 📚 خوب پرسیدن نیمی از دانش و نرم رفتاری نیمی از زندگی خوش است . 📗 : تحف العقول : ۹۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️بهترین اتفاق خدا ظهور توست ڪہ یڪ روز مےافتد! 💕 عزیز دردانہ ے حضرت زهرا (س) ! ❣اللهم عـــجل لوليڪ الفــــرج❣ ☀️ان شاء الله ظــهــورنزدیکه☀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸تقدیم به شما 🌷آدینه مبارک 🌸امـروز برای 🌷تک تکون از خدا میخوام 🌸در کنار خانواده و 🌷عزیزانتون بهتـرین 🌸آدینه را سپری کنید 🌷لحظه هایی شیرین 🌸دنیایی آرام و 🌷یه زندگی صمیمی 🌸آرزوی من برای شماست 🌷جمعه تون زیبا 🌸دلتـون آرام 🌷و نـورانی به نور خدا
خوب و بد هر چیزی بستگی به حال دلت دارد. پاییز و زمستان با همه ی شب های طولانی و آسمان گرفته شان می توانند دلنشین ترین باشند و بهار و تابستان با آن همه گل و سرسبزی می توانند دلگیر باشند. جمعه ها میتواند بهترین روز هفته باشد و از کل هفته بیشتر خوش بگذرد. انقدر که خیال حوصله رفتن هم به سرمان نزند... همه اینها بستگی به حال و هوایت دارد. اگر دلت خوش باشد, اگر آن که میخواهی را داشته باشی و یا کنار آن کسی باشی که میخواستی همه چیز و در همه وقت خوب است. کاش حال دل مهربانتان خوش باشد. کاش همانی بشود که میخواهید. کاش زندگی کنید در قلب کسی که دوستش دارید. بخت و اقبال مگر چیزی غیر از این است؟! خدا کند خوشبخت ترین باشید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍎من ز تقویم دلت باخبرم... 🧡همه ماهش مهر است 🍎همه روزش احساس 🧡زنده باشی ای دوست 🍎شادیت افزون باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 🌼 🌼بیا که لحظه لحظه ام 💫انتظار می شود 🌼دلم برای دیدنت 💫بیقرار می شود 🌼تمام هستی ام شده 💫اسیر عشق پاک تو.. 🌼بی تو هر لحظه دلم 💫جریحه دار می شود. 🌼کاش این جمعه 💫روز ظهور شما باشد مولای ما 🌼الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج🌼
مدح و متن اهل بیت
#روایت_انسان #قسمت_بیست_چهارم🎬: حضرت آدم از دار دنیا عروج کرد و هبة الله شد وصی و جانشین او و پیا
🎬: هبة الله در حال تقیه روزگار می گذارند و آموزش در خفا داشت. اما یک روز استثنا بود و آن زمان روزی بود که به وصیت حضرت آدم، آن روزی را که پدر او را وصی خود قرار داد و برایش از مردم بیعت گرفت را «عید» اعلام نمود. هر سال در سالروز وصایت هبة الله، جشن و سروری برپا میشد، مردم دسته دسته به محضر حضرت شیث شرفیاب می شدند و با او تجدید بیعت می کردند. در این روز کودکان را لباس نو می پوشاندند و از خوردنی های حلال و متنوع استفاده می کردند و هبة الله مردم را گرد خود جمع می کرد و در روز عید، تابوتی را که امانتی های پدرش حضرت آدم ع بود را می گشود و صحیفه های او را برای همگان می خواند و سفارش های پدر را برای ملت گوشزد می کرد. و اما روزگار قابیل و قابیلیان جور دیگری می گذشت، آنها زیر پرچم ابلیس زندگی می کردند زندگی که نه بر مبنای اختیار انسان بود بلکه بر ظلم و جور و زور و قدرت استوار بود. در اینجا فرمانروایشان از هیچ گونه گناهی روی گردان نبود و هر چه که او می خواست باید انجام می شد و قدرت اختیار انسان که در حکومت هبة الله سر لوحهٔ کارها بود، در حکومت قابیل معنایی نداشت. روزگار به همین منوال می گذشت تا اینکه هبة الله هم به پایان عمر شریفش نزدیک میشد، او حالا پسری به نام ریسان بن نزله داشت، پسری که فرزند حضرت شیث و حوریهٔ زیبای بهشتی به نام نزله بود. ریسان را که مردم گاهی «انوش» می خواندند، حالا تبدیل به مردی بلند بالا و مؤمنی فرهیخته شده بود. خداوند به هبة الله امر نمود که تابوت امانت حضرت آدم و اسم اعظم و صحیفه های الهی را به ریسان بن نزله بسپارد. صبح از پشت کوه ها سر زده بود که قاصدی از جانب هبة الله به منزل ریسان رسید و او را به حضور طلبید. ریسان به محضر پدر رسید و پدر از هجران و فراق گفت، ریسان بغضش را فرو خورد و رو به پدر فرمود: ما را همین رنج کتمان و تقیه بس است، چگونه فراق تو را تاب بیاوریم و چگونه ظلم قابیلیان را بعد از تو تحمل نماییم؟ هبة الله لبخندی بر لبان مبارکش نشست و فرمود: خوشحال باشید که شما را بشارت می دهم به ظهور«منجی» ، زمانی که منجی قد علم کرد و خواست قیام کند او را یاری کنید که نجات شما در آن است این سخن حضرت شیث، نور امیدی در جان ریسان و مؤمنین شد و آنها اراده کردند تا سختی ها را تحمل نمایند تا منجی وعده داده شده که او را«نوح» می نامیدند از راه برسد. هبة الله سفارش پشت سفارش نمود و وصیت حضرت آدم را به ریسان گوشزد کرد و به انوش فرمود: ای فرزندم! چنانچه نبوت نوح را درک کردی علم و امانتی را که نزد تو می باشد به او تسلیم کن و امانت مومنین را از شر قابیل و فرزندان او مخفی گردان تا منتظر قیام نوح باشند. هبة الله از دنیا رحلت کرد و ریسان یا همان انوش، وصی و جانشین او شد. ادامه دارد... 📝به قلم: ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
🎬: انوش جانشین حضرت شیث شده بود، مؤمنین شهر سفید یا همان شهر یکتا پرست در تقیه روزگار می گذراندند و به امید ظهور منجی نفس می کشیدند چرا که رویهٔ پیامبران الهی بر اختیار انسان ها استوار است و تا مؤمنین نخواهند، امری پیش نمی رود اما در شهرسیاه همه چی بر پایه ظلم و قدرت و شیطان پرستی برپا بود و قابیل و قابیلیان هر آنچه ظلم و ستم و گناهی که در روی زمین بود انجام می دادند. در این زمان مؤمنین به ستوه آمدند و از جناب انوش خواستند که چاره ای بیاندیشد. یعنی انسان های خداجو اراده کرده بودند با اختیاری که دارند برای یاری پیامبر و رهبر و پادشاه زمانشان که کسی جز حضرت انوش نبود قیام کنند و خداوند هم یاری می رساند یاری کنندگان دین خود را... در این هنگام فرشته وحی به جناب ریسان نازل شد و امر خدا را مبنی بر قیام به او ابلاغ کرد. حضرت انوش لباس رزم پوشید و مردان شهر سفید هم به یاری اش شتافتند، او قاصدی به نزد قابیل فرستاد تا قابیل را نصیحت نماید و شاید وادار به توبه کند، اما روحی که به ابلیس فروخته شده باشد، کلام حق در او تأثیری ندارد، قابیل گستاخانه جواب رد به قاصد پیامبر داد و لاجرم جنگ شروع شد جنگی عظیم بین شهر سیاه و شهر سفید. مومنین با اعتقاد کامل به خدا شمشیر میزدند و قابیلیان با امداد ابلیس جلو می آمدند و سر انجام جنگ با کشته شدن قابیل به اتمام رسید. قابیل کشته شد و به درک واصل شد، جنگاوران هر کدام به شهر خود بازگشتند و حالا مومنین می توانستند به دور از ظلم قابیل، آزادانه اعتقادشان را بیان کنند و به عبادت پروردگار بپردازند. با مردن قابیل غوغایی در شهر سیاه به پا شد و گویی دستان ابلیس به کار افتاده بود که مریدانش سردرگم نشوند، پس پسر قابیل که نامش«طهمورث» بود را بر اریکهٔ قدرت نشاند و جانشین پدرش شد. طهمورث پادشاهی ظالم بود که دویست و اندی سال حکومت کرد و در زمان او لباس پشمی و الات موسیقی ابداع شد. در شهر سفید هم پس از گذشت مدتی، جناب ریسان دعوت حق را لبیک گفت و نوادهٔ او یرد بن مهلائیل به نبوت رسید. حال در هر دو شهر زندگی در جریان بود، یکی طبق اراده خداوند پیش میرفت و آن دیگری طبق اراده ابلیس... ابلیس که عبادت مؤمنین شهر سفید را می دید و از این موضوع بسیار خشمگین بود، بار دیگر نقشه ای حیله گرانه طراحی کرد که با انجام آن نقشه می توانست گروهی از مؤمنین را به شهر خود بخواند و به این ترتیب وصیت حضرت آدم مبنی بر نداشته ارتباط بین دوشهر به فراموشی سپرده می شد و رفته رفته جمعیت مؤمنین کم و مشرکین بیشتر میشد و طبق این نقشه بالاخره زمانی میرسید که بویی از ایمان در زمین شنیده نمیشد... اما ابلیس فراموش کرده بود که اراده خدا بالاترین اراده هاست. و ابلیس دست به کار شد... ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕
🎬: ابلیس در شهر قابیلیان به دنبال کسی که بتواند نقشه اش را عملی کند، گشت میزد. به هر کجا که نگاه می کرد فرزندان آدم را می دید که از راه پدرشان منحرف شده بودند، با لبخند به آنها نگاه می کرد و می خواست از بین آنها خبیث ترینشان را انتخاب کند و سرانجام بعد از کلی سبک و سنگین کردن دو نفر به نام«یوبل» و«توبلیق» را برگزید و به آنها اشاره کرد تا دنبالش روانه شوند. یوبل و توبلیق که ارادت پدرشان قابیل را به ابلیس دیده بودند، با دلی شاد به دنبال او راه افتادند، زیرا به خود می بالیدند که توجه ابلیس بزرگ به آنها معطوف شده است. ابلیس وارد راهی شد که به معبد ختم می شد، معبدی که مردم در آن آتش را که نماد خودش بود، عبادت می کردند. وارد معبد شد و به یوبیل و توبلیق امر کرد که جلوی او بنشینند و خوب به حرفها و حرکات او گوش دهند. هر دو نفر سراپا گوش شدند و در کمال تعجب دیدند که ابلیس ابزار مختلفی که تا به حال ندیده بودند را جلوی دیدشان ردیف کرد و با اشاره به ابزار، نام و کاربردشان را می گفت: این دف است و این ساز، این تنبور است و این دیوان، این تار است و این بربط، این چگور است و این چنگ و.... ابلیس گفت و گفت و گفت و سپس یکی یکی طریقهٔ استفاده اش را به آنها می آموخت و تاکید داشت که همراه هر سازی، یک آوازی که باعث هیجان درونی افراد بشود را باید خواند. چندین روز این دو نفر در معبد ابلیس و تحت تعلیم او بودند تا بالاخره آموزش ها به پایان رسید و هر کدام بر سازی مسلط شدند. حالا نوبت تمرین بود، یوبل می نواخت و توبلیق آواز می خواند و سپس توبیلق می نواخت و یوبل آواز می خواند. مدتی هم تمرین ها ادامه داشت تا اینکه ابلیس از کار آنها احساس رضایت نمود و به آنها دستور داد که به میان شهر قابیل بروند و مردم را با هنری که آموخته بودند سرگرم کنند. یوبل و توبلیق در شهر می رفتند و هنر شیطانی شان را به رخ مردم شهر می کشیدند، آهنگ هایی می نواختند و اوازهایی می خواندند که اطرافیان را از خود بیخود می کرد. کم کم بازار این دو شاگرد ابلیس گرم شد و هر روز مردم برای دیدن نمایش آنها سر و دست می شکستند و روزی رسید که کار هم از این فراتر رفت و بعضی از جوانان شهر عرضه داشتند که می خواهند آنها هم بخوانند و بنوازند و یوبل و توبلیق مأمور به تعلیم آنها شدند. حالا شهر سیاه قابیلیان، سیاه تر از قبل شده بود و بساط لهو و لعب در هر کوچه و برزنی برپا بود تا جایی که زنان و مردان سالخورده در فسق و فجور بر جوانان پیشی می گرفتند. ابلیس از دیدن این صحنه قهقه های مستانه ای سر میداد و به خود می بالید که فرزندان آدم ابوالبشر را آنچنان منحرف کرده که گاهی در انجام گناه ازخود ابلیس هم جلوتر بودند و حالا نوبت اجرای مرحلهٔ دوم نقشهٔ ابلیس بود. ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
نماز_شب 💠آیت الله بهجت(ره) 🔸نماز شب را ترک نکنید ؛ نماز شب کلید حل همه ی مشکلات زندگی است. مردم خیلی تلاش می کنند، اما نتیجه و مقصود خود را نمی یابند زیرا کلید را نیافته اند. نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم 〽️〽️🔆⚡️✨🌙
ان شاءالله نماز_شب بخونید و این توفیق الهی از دست ندید 🕋 و برای ظهور امام_زمان دعا کنید🤲
71 🌹 تو نیکی میکن و در سفره انداز! ❣️ آقایون هم باید خیلی اهل بزرگواری باشن. گاهی دیده میشه که آقا به خانمش میگه : تو تا حالا چه خدمتی به من کردی؟!😤 🔺 عزیز دلم چرا اینطوری میگی به خانمت؟ ❌ چرا دنبال این هستی که همه بهت خدمت کنن؟ شما فقط به فکر این باش که ببینی "چه خدمتی به همسرت کردی! " ✅ یه ضرب المثل معروف توی این زمینه هست که میگه: تو نیکی میکن و در .... انداز! در چی؟ دجله؟😒 نه عزیزم در "سفره" انداز! 😊 چرا در سفره؟ ⭕️ آخه بعضیا حاضرن توی دجله بندازن اما به خانوادشون خدمت نکنن! ✅ عزیزم تو نیکی میکن و در سفره انداز که ایزد در بیابانت دهد باز! 🌺
توییت استاد علیرضا پناهیان: در داستان‌های تاریخی، یحیی نام کسی است که از ابتدا پدرش، زکریای پیامبر، او را برای شهادت غم‌بار از خدا تقاضا کرد؛ تا بتواند تجربه‌ای برای درک داغ حسین آخرین پیامبر(ص) داشته باشد. یحیای غزه که سنگینی داغ شهادتش اثر نامش و مرامش بود، نیروهایش را مقاوم‌تر و دل‌بریده‌تر از دنیا کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از او می پرسند آیا از ترور شدن نمی‌ترسی؟! او می‌گوید: بزرگترین هدیه‌ای که دشمن اشغالگر می‌تواند به من بدهد، ترور من است؛‌ چرا که من در حالی که به دست این رژیم شهید شده، به دیدار خداوند متعال خواهم رفت. واقعیت امر این است که من ترجیح می دهم با جنگنده های اف-۱۶ یا موشک‌های اسرائیل به شهادت برسم تا اینکه با کرونا یا بیماری از دنیا بروم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زانو زدن والرین امپراتوری روم در مقابل پادشاه ایرانی این به اون در😂👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ تا آخرین نفس تقدیم به شهید یحیی سنوار 🎵باصدای: سایه
شیخ علی حلّاوی! شیخ علی حلّاوی پیوسته  در دعاهایش امام زمان علیه‌السّلام را  عتاب و خطاب می‌کرد و می‌گفت: غیبت شما برای چیست؟ و می‌گفت: در حالی که ارادتمندان شما فراوان هستند، مثلاً در همین شهر خودمان، شیفتگان و دوستان شما بیش از هزار نفرند، پس چرا ظهور نمی‌فرمایید؟! روزی شیخ علی سر به بیابان نهاد و در راه، همان حرف‌ها را زد. ناگهان عربی نزدیک او شد و فرمود: جناب شیخ، به چه کسی این همه عتاب و خطاب می‌کنی؟ عرض کرد: خطابم به امام زمان علیه‌السّلام است. ایشان فرمودند: ای شیخ، صاحب‌الزّمان من هستم؛ با من این همه عتاب و خطاب نکن! در همین شهر حله جز تو و فلان شخص قصاب، کسی از سر اخلاص یاری نمی‌خواهد. اگر باور نداری برو دوستداران مرا که می‌شناسی، در شب جمعه به منزلت دعوت کن. آن قصاب را هم بگو بیاید و دو بزغاله روی بام خانه‌ات ببند. آن‌گاه منتظر باش تا من بیایم تا حقیقت برایت روشن شود! شیخ علی حلاوی، با خوشحالی به حله بازگشت و نزد قصاب رفت و ماجرا را گفت. آنان تصمیم گرفتند چهل نفر از بهترین دوستداران امام زمان علیه‌السّلام را از بین هزار نفری که می‌شناسند، انتخاب  و دعوت کنند تا در شب جمعه به منزل شیخ بیایند و به ملاقات امام عصر علیه‌السّلام مشرّف شوند. شب جمعه فرا رسید. همه با وضو، رو به قبله، در حال دعا و در انتظار قدوم مولایشان لحظه‌شماری می‌کردند. شیخ علی نیز طبق فرمان مولایش دو بزغاله را روی پشت بام بسته بود و خود در صحن حیاط در حضور میهمانان تشریف‌فرمایی ایشان را انتظار می‌کشید. پاسی از شب گذشت و نور با عظمتی در آسمان همه جا را روشن کرد. سپس به طرف خانه‌ی شیخ علی آمد و بر پشت بام منزل قرار گرفت. دقایقی بیش نگذشت که صدایی از پشت بام، آن مرد قصاب را فراخواند. مرد قصاب، برخاست و روی بام رفت و به خدمت حضرت شرفیاب شد. امام به او فرمودند: یکی از این دو بزغاله را ذبح کن، به طوری که تمام خونش از ناودان، سرازیر و در صحن خانه جاری شود. مرد قصّاب فرمان امام را اطاعت کرد. وقتی خون، در حیاط جاری شد، همه‌ی چهل نفر گمان کردند که حضرت مهدی علیه‌السّلام، مرد قصّاب را گردن زده و این خون اوست که از ناودان می‌ریزد. پس از اندکی امام زمان  علیه‌السّلامشیخ علی را احضار فرمود. شیخ برخاست و خود را به روی بام رساند. سپس حضرت فرمان دادند تا بزغاله‌ی دوم نیز نزدیک ناودان سر بریده شود، تا برای بار دوم خون از ناودان به میان حیاط سرازیر گردد. با دیدن این ماجرا همه تصور کردند که امام زمان علیه‌السّلام، مرد قصّاب و شیخ علی حلاوی را به قتل رسانده و به زودی نوبت یک یک آن‌ها فرا می‌رسد و ملاقات با امام زمان ارواحنافداه به قیمت جان‌شان تمام خواهد شد. از این رو بی‌درنگ از جا برخاستند و از منزل شیخ علی حلاوی گریختند. آن‌گاه امام زمان ارواحنافداه رو به شیخ علی کرده و فرمودند: ای شیخ چه شد آن دوستانی که می‌گفتی؟! سپس امام زمان علیه‌السّلام غایب شدند و شیخ علی و مرد قصاب را ترک کردند. پس از این ماجرا منزل شیخ علی حلاوی، در شهر حله، به "مقام صاحب‌الزّمان علیه‌السّلام" لقب گرفت و از آن پس زیارت‌گاه عام و خاص شد. 📚 العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب‌الزّمان علیه‌السّلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرام زاده ها از پیکر در حال جان دادن ما هم می‌ترسند خوب به فیلم ها دقت کنید. گفته میشود تصویر بالا آخرین لحظات زندگی یحیی السنوار است. وقتی که یک بار مورد هدف گلوله تانک قرار گرفته و هنوز می‌ترسیدند نزدیکش شوند و پهبادی را وارد ساختمان کردند و همان پهباد هم آرام آرام نزدیکش میشود و زمانی که یحیی تکانی میخورد شخص هدایت کننده می ترسد و این از کنترل پهباد و تصویری که گرفته است مشهود است . همانطور که حرام زادگان تصویر پایین از پیکر نیمه جان وهب می‌ترسند.... این است فرق حق و باطل ... فرق شجاعت و ترس ... فرق ایمان و شیطان ... تاریخ برای من تکرار نمیشه . من الان وسط تاریخم من در حال دیدن لایو ِزنده به گور شدن بچه ها سوختن آدم ها پاره شدن گلوی شیرخواره ها بریدن سرها و دست ها هستم من ظالم و مظلوم رو میبینم من فریاد هل من ناصر را می‌شنوم من .... الان درست وسط همان ماجراها هستم و باید ببینم چکاره ام،😔 باید تکلیفم را با خودم روشن کنم ... من وسط عاشورا
بخدا قسم انتشار تصاویر شهادت این شهید جزو اشتباهات تاریخی اسراییل بود که با دست خودش به شایعاتی که خودش ساخته بود خاتمه داد و همچنین این شهید رو تبدیل به یک اسطوره کرد... داشتم با خودم فکر میکردم وقتی که این شهید قبل از شهادت اون حرکت رو انجام داد حتما با خودش می‌دانسته که اسراییل این رشادت هارو منتشر نمیکنه ... ولی انجام داد تا خود دشمن ببینید و از این ایستادگی خودش را خیس کند انجام داد تا خدا ببیند و خود خدا اون رو به دنیا نشون داد.. اسراییلی ها کاملا جوگیر شدن و از هول اینکه زودتر خبر شهادت رو منتشر کنن بدون فکر به عمق داستان تصاویر رو سریع منتشر کردن و حالا روحیه مقاومت اسلامی در یک سکانس طلایی به دنیا نشان داده شد
🔴جدیدا یه سری مطلب در مورد سن شهدای اخیر پخش میشه که همه این عزیزا تو سن 63 سالگی شهید شدن! که درست نیست شهید سلیمانی: 62سال و 9ماه شهید نصرالله: 64سال و 1ماه شهید زاهدی: 62سال و 7ماه شهید سنوار: 61سال و 11ماه شهید ابراهیم عقیل: 61سال و 8ماه شهید فخری‌زاده: 63سال و 8 ماه شهید فواد شکر: 63سال و 3ماه شهید رضی: 60سال و 6ماه شهید رئیسی: 63سال و 5ماه شهید هنیه: تاریخ تولد دقیق مشخص نیست بین 60سال و 8ماه تا 62سال و 7ماه ▪️همینطور که دیدید همه تو یه سن شهید نشدن!
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ ✺≽ ⊱━━━⊱ 🗓 ۲۸ مهر | میزان ۱۴۰۳ 🗓 ۱۵ ربیع الثانی ۱۴۴۶ 🗓 19 اکتبر 2024 🌹 متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله 📆 روزشمار: 🌺19 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️27 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ▪️47 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️57 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها 🌺64 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ❇️ روز ۱۰۰ مرتبه : یا رَبِّ الْعالَمِین "ای پروردگار جهانیان" ❇️ این که مربوط به روز است به نام رسول خدا صل الله و علیه و آله و سلم می‌باشد، روایت شده است که هر کس این ذکر را بخواند می شود و در این روز حضرت رسول الله (صل الله و علیه و آله و سلم) خوانده شود. ✅ برای و دادن روز مناسبی است. ✅ برای و روز مناسبی است. ⛔️ برای گرفتن روز مناسبی نیست. ⛔️ برای روز مناسبی نیست‌. ✅ برای و روز مناسبی است. ⛔️ برای و روز مناسبی نیست‌‌‌. ✅ امشب برای خوب است. ✅ برای رفتن روز مناسبی است. 🔰زمان :از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 🔸امروز روز خوب و نیکویی است. 🔸امروز برای شروع کارها خوب است. 🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔸کسی که در این روز بیمار شود خیلی روز بهبود می‌یابد. 🔹کسی که امروز گم شود، زود پیدا میشود. 🔹 قرض دادن و قرض گرفتن خوب است. 🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است. 🔹در خرید و فروش و تجارت منفعت باشد. 🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان نیکو است. 🔸کسی که در این روز متولد شود، زیبا خواهدشد. اگر خدا بخواهد. 🔸رسیدگی به ایتام  ونیازمندان و بیچارگان خوب است. 🔸صدقه دادن خوب است. 🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « بازوی چـپ » است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد. 🔹مسیر رجال الغیب از سمت شمال میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، 🪞بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد. صبح 04:51 اذان ظهر 11:49 ☜ مغرب 17:42 طلوع آفتاب 06:15 ☜ آفتاب 17:24 نیمه شب 23:07 🌹 🌹 دعائی مجرب جهت رفع دلشوره و استرس و اضطراب در زمانی که به هر دلیل دچار اضطراب یا نگرانی و دلشوره می شوید ، ذکر ذیل را  🧮چهارده مرتبه قرائت کنید. دلشوره و اضطراب برطرف میشود ؛ در اثنای ذکر توجه قلبی داشته باشد مجرب است. ما شاءَ الله لا حَولَ وَ لا قوَّهَ إلّا باللهِ العَلِیِّ العَظیم 🗓 مخصوص روز است‌‌. ⏰ ذات الکرسی عمود ۱۳:۲۰ 🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی میشود.
🚨اخطار بزرگ | رسانه ها هرچه فریاد دارند بر سر ترورهای مجازی آمریکا و اسرائیل بکشند + ۱۰ توصیه به مردم برای تداوم روشنگری در فضای مجازی 🔹️به گزارش بصیرت، از شب گذشته ترور اکانتهای حامی جبهه مقاومت در فضای مجازی شدت گرفته و فقط در دو روز اخیر بیش از ۱۰ هزار صفحه اثرگذار حذف شده اند. 🔹️رسانه ها ، فعالان فضای مجازی، رسانه های موثر در فضای منطقه و خارج از کشور و... باید این جنایت مجازی دشمن در ایجاد حصر رسانه ای برای نرسیدن صدای مظلومان تحت نسل کشی به دنیا را فریاد بزنند. 🔹️ باید پرسید چطور وقتی یک شبکه مجازی آمریکایی در اوج دشمنی و بی قانونی اندکی دچار محدودیت می شود، دوست و دشمن بر سر مسئولین فریاد می زنند ولی در شرایط کشتار اکانتها و صفحات مجازی مردمی حامی مقاومت صدای کسی بلند نمی شود و به فیلترینگ و سانسور اعتراضی ندارند؟ 🔹️توصیه هایی به مردم و فعالان فضای مجازی برای نجات از ترور مجازی دشمن: ۱. کمی با فواصل زمانی بیشتر محتواهای خود را منتشر کنید. ۲. از آی پی های مختلف استفاده کنید. ۳. گاهی اوقات برخی از هشتگ های دشمن که چندان در ترویج خواسته های آنها اثری ندارد را در مطالب خود استفاده کنید، اینکار هوش مصنوعی پلتفورمهای آمریکایی و صهیونیستی را به اشتباه می اندازد. ۴. محتواهای خود را همزمان در پلتفورمهای داخلی نیز منتشر کنید تا در دسترس باشند. ۵. زمانی که احساس می کنید پیج یا اکانت شما در حال محدود شدن است برای ساعاتی آن را در حالت پرایوت (خصوصی) قرار دهید. ۶. محتواهای غیر مرتبط با جنایت های رژیم صهیونیستی مثل روزمره نویسی ها را در لابه لای محتواهای حمایت از مردم مظلوم فلسطین منتشر کنید. ۷. در صورت امکان گاهی شبکه اینترنت خود را تغییر دهید. مثلا از گوشی به وای فای دیگر. ۸. در اینستاگرام از بسته های هشتگی متنوع استفاده کنید و در انتشار نوع تصاویر دقت کنید. ۹. اکانت های جایگزین برای خود را از هم اکنون و با آی پی های متفاوت بسازید. ۱۰. اگر این امکان برای شما فراهم است از دو یا چند دستگاه مختلف محتواها را منتشر کنید. 🔹️به امید روزی که مخاطره اشغالگری و استعمار در فضای مجازی هم برای همه روشن شود...
سکانس پایانی قهرمان عبدالحمید بیات: 🔹آن‌طور که دشمن گفته و تصاویر نشان می‌دهند، سکانس پایانی قهرمانِ قصه ما این‌گونه بوده: پیرمرد، تنها بود و بی‌کس و البته شجاع و نترس. جوان‌های دشمن محاصره‌اش کردند ولی قهرمان، تا آخرین گلوله جنگید. نیروهای تیپ ویژه، از او ترسیدند و با تانک به سمت او شلیک کردند. زانوی چپش کاملا خرد شد، ساعد دست راست هم شکست، انگشت سبابه دست چپ هم قطع شد؛ اما او تسلیم نشد. فرمانده نیروهای ویژه تلاش کرد با نیروهایش از پله‌ها بالا رفته و بر قهرمانِ زخمی و بی‌رمق، پیروز شود؛ اما او با نارنجک این‌ها را عقب راند. 🔹شکستگی استخوان‌ها و خون‌ریزی‌، رمق از قهرمان ربوده بود. کوادکوپتر وارد ساختمان شد تا بدانند این مرد تسلیم ناپذیر کیست؟ اما او در تنهایی و جراحت هم کاملا باهوش و زرنگ بود: چهره‌اش را با چفیه‌ای پوشانده بود و با همان درد شدید، کوادکوپتر را فراری داد. 🔹تک‌تیرانداز دشمن به پیشانی‌اش شلیک کرد اما خونی بر صورتش نریخته، یعنی خون‌ریزی خیلی شدید بوده و خونی در بدن نداشته. در نهایت مجددا تانک دشمن گلوله دیگری شلیک کرد و طبقه دوم آوار شد. نیروهای ویژه، هنوز جرأت نزدیک شدن به قهرمان در طبقه دوم را نداشتند و او را رها کردند. یک روز بعد و پس از تمام شدن همه چیز، بالاخره بالا رفتند و قهرمانی را دیدند که در کنار سلاح و کتاب دعای‌ش به شهادت رسیده است. 🔹فیلمنامه و دکوراسیون صحنه، عجیب سورئال است. قهرمان قصه، یک کلاشینکف خراب دارد که ناگزیر شده با چسب برق، قطعات آن را به هم بچسباند. تا آخرین فشنگ و آخرین قطره خون جنگیده. پیکرش نه روی زمین، که روی مبل افتاده و زیر تونل‌ها نیست؛ بلکه در یک منزل مسکونی عادی است. 🔹عجب دکوراسیون عجیبی برای پایان‌بندی فیلم! قهرمان، خانه، مبل، اسلحه و البته کتاب دعا... حتی وقتی سربازان دشمن بالای پیکر او هستند، هیچ نشانه‌ای از خوشحالی در آن‌ها نیست؛ چهره‌های‌شان بهت‌زده است. 🔹ابوابراهیم شهید شده و اکنون، منتظر ابراهیم‌هایی هستیم که قرار است بت بزرگ را بشکنند و بساط نمرود و نمرودیان را جمع کنند. آتش بر این ابراهیم‌ها، گلستان است و خوشا به حال اینان. 🔹همیشه، خورشید در سپیده‌دم خود، از میان خون برمی‌خیزد. آنان که سرخی شفق را می‌بینند، منتظر سپیدی خورشید هم هستند.
❇️ تشرّف تاجر اصفهانی و طىّ الارض با جناب هالو 🗂 قسمت دوم ▫️ ... در فکر بودم که چه‏ کنم. تا آن‏که شب را به مسجد کوفه رفتم. در بين راه که تنها و از غم و غصّه‏ سرم را پايين انداخته بودم، ديدم سواری با کمال هيبت و اوصافی که در وجود مبارک حضرت صاحب الامر عليه السّلام توصيف شده، در برابرم پيدا شده و فرمودند: 🔶 چرا اين‏طور افسرده حالی؟ ◽️ عرض کردم: 🔷 مسافرم و خستگی راه سفر دارم. ◽️فرمودند: 🔶 اگر علّتی غير از اين دارد، بگو. ◽️ با اصرار ايشان شرح حالم را عرض کردم. در اين حال صدا زدند: 🔶 هالو. ◽️ ديدم ناگهان شخصی به لباس کشيکچی‏‌ها و با لباس نمدی پيدا شد. (در اصفهان در بازار، نزديک حجره ما يک کشيکچی به نام هالو بود) در آن لحظه که آن شخص حاضر شد، خوب نگاه کردم، ديدم همان هالوی اصفهان است. به او فرمودند: 🔶 اثاثيه‏‌ای را که دزد برده به او برسان و او را به مكّه ببر ◽️ و خود ناپديد شدند. آن شخص به من گفت: 🔷 در ساعت معيّنی از شب و جای معيّنی بيا تا اثاثيه‏‌ات را به تو برسانم. ◽️ وقتی آن‏جا حاضر شدم، او هم تشريف آورد و بسته پول و اثاثيه‏‌ام را به دستم داد و فرمود: 🔷 درست نگاه کن و قفل آن را باز کن و ببين تمام است؟ ◽️ ديدم چيزی از آنها کم نشده است. فرمود: 🔷 برو اثاثيه خود را به کسی بسپار و فلان وقت و فلان جا حاضر باش تا تو را به مكّه برسانم. ◽️ من سر موعد حاضر شدم. او هم حاضر شد. فرمود: 🔷 پشت‏ سر من بيا. ◽️ به همراه او رفتم. مقدار کمی از مسافت که طىّ شد، ديدم در مكّه هستم. فرمود: 🔷 بعد از اعمال حجّ در فلان مکان حاضر شو تا تو را برگردانم و به رفقای خود بگو با شخصی از راه نزديکتری آمده‏ ام، تا متوجّه نشوند. ◽️ ضمنا آن شخص در مسير رفتن و برگشتن بعضی صحبتها را با من به‏ طور ملايمت می‏‌زدند؛ ولی هر وقت می‏خواستم بپرسم شما هالوی اصفهان ما نيستيد، هيبت او مانع از پرسيدن اين سؤال می‏‌شد. بعد از اعمال حجّ، در مکان معيّن حاضر شدم و مرا، به همان صورت به کربلا برگرداند. (ادامه دارد) ⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، صفحات ۱۲۵ تا ۱۲۷ 🏷
❇️ تشرّف تاجر اصفهانی و طىّ الارض با جناب هالو 🏷 قسمت سوم (آخر) در آن موقع فرمود: 🔷 حقّ محبّت من بر گردن تو ثابت شد؟ ◽️ گفتم: 🔸بلی. ◽️ فرمود: 🔷 تقاضايی از تو دارم که موقعی از تو خواستم انجام بدهی. ◽️ و رفت. تا آن‏که به اصفهان آمدم و برای رفت‏‌وآمد مردم نشستم. روز اوّل ديدم همان هالو وارد شد. خواستم برای او برخيزم و به‏ خاطر مقامی که از او ديده‏ ام او را احترام کنم اشاره فرمود که مطلب را اظهار نکنم، و رفت در قهوه‏‌خانه پيش خادم‌ها نشست و در آن‏جا مانند همان کشيکچی‏‌ها قليان کشيد و چای خورد. بعد از آن وقتی خواست برود نزد من آمد و آهسته فرمود: 🔷 آن مطلب که گفتم اين است: در فلان روز دو ساعت به ظهر مانده، من از دنيا می‏روم و هشت تومان پول با کفنم در صندوق منزل من هست. به آن‏جا بيا و مرا با آنها دفن کن. ▪️ در اين‏جا حاجی تاجر فرمود: ▫️ آن روزی که جناب هالو فرموده بود، امروز است که رفتم و او از دنيا رفته بود و کشيکچی‏‌ها جمع شده بودند. در صندوق او، همان‏طور که خودش فرمود، هشت تومان پول با کفن او بود. آنها را برداشتم و الآن برای دفن او آمده‏‌ايم. ▪️ بعد آن حاجی گفت: ▫️ آقا! با اين اوصاف، آيا چنين کسی از اولياء اللّه نيست و فوت او گريه و تأسّف ندارد؟ ⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، صفحات ۱۲۵ تا ۱۲۷ 🏷
🩸 شهید یحیی السنوار: صلح و مذاکره درکار نیست؛ یا پیروز می‌شویم یا کربلا رخ می‌دهد. 🔘 هنگام شهادت در میدان جنگ بود، لباس رزم بر تن اسلحه در دست در محاصره دشمن دشمنی ترسو که از راه دور به او حمله می‌کرد، با چند مرحله شلیک توپ! با دستِ از بازو قطع شده و پیکری به خاک و خون کشیده تا آخرین قطره‌ی خون و لحظه‌ی عمرش مقاومت کرد. پس از شهادت با تکه ای چوب دهانش را باز کردند و عکس گرفتند. پیکرش به شهر دشمن رفت و هلهله یزیدیان و یهودیان ... 🥀 در دنیایی پر از نامرد، او مرد بود؛ مرد میدان. صادقانه بر سر حرفش ماند و به همان راهی رفت که وعده داده بود.مقاومت زنده است و زنده می‌ماند؛ چون شهدا زنده‌اند و راهشان ادامه می‌یابد. 🏷
" برگردید برمیگردیم" 🔹بنظر میرسد که به عصر ظهور بسیار نزدیک شده ایم ببینید: ۱- یهود فساد را به اوج رسانده و بزودی مرحله دوم عذاب و غلبه بر آنان بر اساس قرآن تحقق میابد( آیات ۴ تا ۸ سوره اسراء که ذیلا خواهد آمد) ۲- جنگ و مرگ ناشی از آن در آخر الزمان سرتاسر کره زمین را فرا میگیرد( بر اساس روایات) حال بنگرید: ✔️چین تایوان را محاصره کرده و آرایش جنگی گرفته درگیری آنها با آمریکائیها قطعی است. ✔️ناتو با ناتوانی اکراین در جنگ با روسیه به میدان خواهد آمد و روسیه تهدید به بمب اتم کرده است. ✔️کره شمالی جاده منتهی به کره جنوبی را منهدم کرده و جنگ عنقریب اتفاق خواهد افتاد که آمریکا هم مداخله خواهد کرد . ✔️ظهور سفیانی که از شامات می آید با تحرکات وسیع دواعش و تروریستها در ادلب سوریه و حملات جنگنده های روس و نیروهای سوریه به آنها گویا در شرف انجام است . ✔️پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:وقتى آخر زمان فرا رسد مرگ نیکان امت مرا گلچین مى کند چنان که شما خرماهاى خوب را از طبق انتخاب مى کنید. بینید شهادت سردار سلیمانی، شهید رئیسی، عبداللهیان، زاهدی، نیلفروشان، هنیه، سیدشهیدان لبنان حسن نصرالله، سنوارعزیز و خستگی ناپذیر و قبل از آن شهیدان بهشتی،مطهری،رجائی،باهنر،قدوسی و شهدای بزرگوار جنگ تحمیلی و از علمای ربانی و بزرگان دین آیات عظام بهجت ،فاضل،گلپایگانی،اراکی، صافی، تبریزی،مرعشی نجفی علامه طباطبائی، مصباح و..... و در آینده ؟؟ 🔹اما برگردیم به مورد اول در زمانه ای هستیم که قوم سرکش و لجوج و عنود و آدم کش و فسادگر یعنی صهیونیست یهود به اوج سرکشیهایش برگشته و حالا این خداست که با لشگریانش برای عذاب و نابودی آنها بر خواهند گشت. بر اساس آیات ۴ تا ۸ سوره اسراء بنی اسرائیل دو بار در زمین فساد میکنند که دفعه اول قومی دارای نیروی قوی را خداوند بر آنان مسلط میکند( بخت النصرو نیروهای تحت فرمانش که تحقق یافته است) و دفعه دوم که در روی زمین فساد کنند گروه دیگر را خداوند برآنان مسلط خواهد کرد که تارومارشان می کنندو وارد بیت المقدس شده و سرزمین مقدس را پس میگیرند( انشاءالله این امر توسط سربازان حضرت مهدی عجل الله تعالی یعنی ایرانیها و یمنیها و فلسطینیها و لبنانیها و عراقیها و کلا جبهه مقاومت تحقق خواهد یافت) در آنجا خدا تهدید میکند قوم یهود را که "ان عدتم عدنا" اگر به فساد برگردید ماهم به قهر و غلبه برمیگردیم. این آیات را ملاحظه کنید: وَ قَضَيْنا إِلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً (۴) فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً (۵) ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً (۶) إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِيراً (۷) عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ حَصِيراً (۸/ اسراء) ما به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) اعلام کردیم که دوبار در زمین فساد خواهید کرد، و برتری‌جویی بزرگی خواهید نمود. (۴) هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیکارجوی خود را بر ضدّ شما میانگیزیم (تا شما را سخت در هم کوبند؛ حتی برای به دست آوردن مجرمان)، خانه‌ها را جستجو می‌کنند؛ و این وعده‌ای است قطعی! (۵) سپس شما را بر آنها چیره می‌کنیم؛ و شما را به وسیله داراییها و فرزندانی کمک خواهیم کرد؛ و نفرات شما را بیشتر (از دشمن) قرارمی‌دهیم. (۶) اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی می‌کنید؛ و اگر بدی کنید باز هم به خود می‌کنید. و هنگامی که وعده دوم فرا رسد، (آنچنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت که) آثار غم و اندوه در صورتهایتان ظاهر می‌شود؛ و داخل مسجد (الاقصی) می‌شوند همان گونه که بار اول وارد شدند؛ و آنچه را زیر سلطه خود می‌گیرند، در هم می‌کوبند. (۷) امید است پروردگارتان به شما رحم کند! هرگاه برگردید، ما هم بازمی‌گردیم؛ و جهنّم را برای کافران، زندان سختی قرار دادیم.(۸) به قرآن بازگردیم
4_6010548985469603147.mp3
8.25M
🔸زنی که خدمتکار امامِ زمان علیه‌السّلام شد! 🔘ماجرای ضرّاب اصفهانی 📚 ترجمه غیبت طوسی، ص۴۸۲.
‌ بسم الله الرحمن الرحیم درباره چگونگی توسل به ساحت مقدس حضرت بقیة الله عج الله تعالی فرجه، نیز باید گفت علاوه‌ بر توجه مستمر به آن وجود مقدس، قاعده و روشی میان علمای بزرگ اخلاق بوده است؛ از جمله مرحوم آیت الله سید عبدالکریم کشمیری که بر آن تأکید داشتند و آن این که زمانی از اوقات شبانه‌روز، به طور مشخص و منظم، برای توجه و توسل به ساحت قدسی آن حضرت اختصاص داده شود. برای این منظور، دستورالعمل‌های مختلفی هست 🔸از عبادات مؤثر در توسل و توجه به ساحت مقدس امام زمان عج نماز آن حضرت است. برخی علما و شیفتگان حضرت، آن را جزء برنامه ‌های روزانه خود می‌ دانسته ‌اند. دست کم خواندن این نماز هفته‌ای یک بار -در روز جمعه- نباید فراموش شود. یکی از دستورهای مرحوم آیت الله سید عبدالکریم کشمیری برای توسل و توجه به ساحت مقدس حضرت ولی عصر، ذکر «المُستعانُ بِکَ یَابن الحسن» است. این ذکر برای استمداد و کمک‌ طلبی از ساحت مقدس حضرت بسیار ممتاز است. عدد این ذکر «570» بار است. استاد شیخ جعفر ناصری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش آیت الله میرباقری به تیتر روزنامه هم میهن که این عالم جلیل القدر جهان اسلام را تئوریسین جنگ خطاب کرده بود.