eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
12.3هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
19.4هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ آن دم که دیدنت دُرِ نایاب می شود تنها نصیب من ز تو یک خواب می شود داری برای من پدری می کنی حسین قلبم از این محبت تو آب می شود هر کس نسوخت در غم عظمای کربلا دریا بدون موج چو مرداب می شود فهمیده ام ز خون شهیدان راه تو نوکر فدای حضرت ارباب می شود وقتی که اشک روضه ی تو ریخت بر دلم شب های قلب من شب مهتاب می شود شب های جمعه یاد حرم ،یاد کربلا دل های عاشقان تو بی تاب می شود از اتحاد نیزه و شمشیر و تیر و تیغ گودال قتلگاه چو گرداب می شود بعد از  تمام گشتن ذبح عجیب تو غارت نمودنِ بدنت باب می شود...
نه شعار ما،شعار عالم است پرچمت بالاتر از هر پرچم است هرکسی دیوانه ات شد عاقل است عقل هر کس نیست مجنونت کم است خستگی روضه شادابم کند هرچه شادی غیر ازین مارا غم است یک حسین‌ گفتم تبارم بیمه شد حاصل عمرم فقط این یک دم است من به سینه میزنم پاکم کنی آینه بی گردگیری مبهم است استکان روضه ات در دست ما.. عزتش بالاتر از جام جم است خاک مارا با فراتت ورز داد آن خدا که در حریمش زمزم است درد اگر از توست دردت بر سرم زخم اگر از توست بر جان مرهم است لات های کوچه و بازارهم قدّشان در پیش این پرچم خم است شیخ و جاهل بر سر یک سفره اند جنس دکان تو اصلا درهم است کربلا میخواهم امشب از حسن وعده و قول کریمان محکم است *** آی لعنت بر سنان و شمر باد زخم نیزه زخم خنجر توام است آنقدر با اسب از تو رد شدند بند بند پیکرت باز از هم است شاعر:
نه شعار ما،شعار عالم است پرچمت بالاتر از هر پرچم است هرکسی دیوانه ات شد عاقل است عقل هر کس نیست مجنونت کم است خستگی روضه شادابم کند هرچه شادی غیر ازین مارا غم است یک حسین‌ گفتم تبارم بیمه شد حاصل عمرم فقط این یک دم است من به سینه میزنم پاکم کنی آینه بی گردگیری مبهم است استکان روضه ات در دست ما.. عزتش بالاتر از جام جم است خاک مارا با فراتت ورز داد آن خدا که در حریمش زمزم است درد اگر از توست دردت بر سرم زخم اگر از توست بر جان مرهم است لات های کوچه و بازارهم قدّشان در پیش این پرچم خم است شیخ و جاهل بر سر یک سفره اند جنس دکان تو اصلا درهم است کربلا میخواهم امشب از حسن وعده و قول کریمان محکم است *** آی لعنت بر سنان و شمر باد زخم نیزه زخم خنجر توام است آنقدر با اسب از تو رد شدند بند بند پیکرت باز از هم است شاعر:
اشکِ مناجات سحر را می خرد زهرا گریه‌کُن خونین جگر را می خرد زهرا وقتی شریک‌‌ات "شمع" باشد، سود خواهی بُرد پروانه ی بی بال و پر را می خرد زهرا از عِیش دُنیا باخبر باشی، ضرر کردی از عِیشِ‌ دُنیا‌ بی‌خبر را می خرد زهرا هی این‌در، آن‌در، می زنی تا در‌به‌در گردی وقتی گدای در‌به‌در را می خرد زهرا باید درِ این خانه کسبِ اعتباری کرد آن نوکران مُعتبر را می خرد زهرا هرجا بساط روضه ای برپاست، شرکت کن خار و خَسِ آن دورو‌بر را می خرد زهرا گاهی حوالی حسینیّه کمی بنشین گوشه‌نشینِ این گذر را می خرد زهرا هرآنچه‌که در چنته داری خرجِ اشکت کن فردای محشر "چشمِ تر" را می خرد زهرا اندازه ی بال مگس نذر حسین‌اش کن این قطره های مختصر را می خرد زهرا از ساعتی که سینه ی او زیر سُم ها رفت سینه زنانِ این پسر را می خرد زهرا شاعر:
مسیر نور در اوج رهایی رسیده تا افق‌های جدایی شنیده شد صدای آشنایی ز اطراف حریم کبریایی... ندا آمد: الا یا اهل العالم چهل شب مانده تا ماه محرم شراب سرخ با پیمانه‌ای گفت کبوتر وقت ترک لانه‌ای گفت جنونِ عشق در دیوانه‌ای گفت شنیدم شمع با پروانه‌ای گفت بسوزی پا‌به‌پای من در این غم چهل شب مانده تا ماه محرم سرِ بازار با قدی خمیده عصای پیری بابا رسیده خودش با شانه‌ای بیرق‌کشیده برایم پیرهن مشکی خریده عجب رختی شود این رخت ماتم چهل شب مانده تا ماه محرم از این دنیای پوچِ هیچ‌مقدار ز دست روزگارِ مردم‌آزار گرفتارم گرفتارم گرفتار اجل دست از سرم بردار..، بردار به من مهلت بده ای مرگ..، این دم چهل شب مانده تا ماه محرم شبیه بادها باشیم ای کاش رهاتر از رها باشیم ای کاش شکوهِ ربنا باشیم ای کاش مُحرم کربلا باشیم ای کاش همین امشب بده اذن مرا هم چهل شب مانده تا ماه محرم ** هبوط ماه، چشمِ روشن تو چه بد بوده‌ست طرز کشتن تو به دست کیست آن پیراهن تو دگر وقتی نمانده تا تن او_ شود در زیر سم اسب درهم چهل شب مانده تا ماه محرم نوشته چکمه رویِ بال بُردند تنت را تا تهِ گودال بردند تو را با نیزه‌ای از حال بردند سرت را بین آن جنجال..، بردند بِگِرید عالمی پای "مُقَرَّم" چهل شب مانده تا ماه محرم چه می‌شد دورِ تو بلوا نمی‌شد برای غارتت دعوا نمی‌شد رقیّه‌خانمت تنها نمی‌شد سنان پایش به خیمه وا نمی‌شد کنارِ زینب تو نیست مَحرَم چهل شب مانده تا ماه محرم
سلام حضرتِ سلطان! سلام اقبالم! شدم گدای حریمت، به خویش می‌بالم فقط غبار تورا می‌کشم به چشم تَرم فقط مسیر تورا می‌روم در این عالَم دوباره درد خودم را نگفته یادم رفت مرا کنار ضریحت شفا بده، لالم به مستمندی‌ام اینجا همیشه مفتخرم ز حاجت نگرفته همیشه خوشحالم چو دامن تو گرفتم به دامت افتادم چه خوب! در حرم تو شکسته شد بالم غلامی تو شده کار هر شب و روزم همیشه از کرم توست رزق هر سالم از آن زمان که شده سُفره‌ام بنام جواد زیادتر شده والله برکتِ مالم مرا بخر که مُحَرم دوباره گریه کنم دوباره فکر سیاهی و پرچم و شالم اگر که قبل عزای حسین جان دادم بیا عزیز دلم با حسین، دنبالم ** صدای ضجه‌ی مادر، همیشه محزون است سرت به نیزه چرا رفته ماهِ گودالم؟! لباس پاره تنت بود، کوفیان بُردند شهید بی‌کفنم از غم تو می‌نالم
شمر آمد لب گودال و سرم تیر کشید دست بر حنجره‌ات زد...، جگرم تیر کشید روی تل بود که دیدم نفسم می‌گیرد روی تل بود که ناگه کمرم تیر کشید اولین ضربه که زد...، قلب من افتاد به خاک دومین ضربه، دودست قمرم تیر کشید در همان لحظه که او شاهرگت را می‌زد حنجر و شاهرگ و شاهپرم تیر کشید ناگهان از دل گودال سرت بالا رفت ناگهان‌تر همه‌ی دوروبرم تیر کشید ذوالجناح تو که برگشت چه غوغایی شد خیمه‌ها سوخت، دل اهل حرم تیر کشید دور هر خیمه که می‌سوخت دویدم اما نیزه‌ها خوردم و از نو کمرم تیر کشید خوب شد بچه‌ی شش‌ماهه‌ی خود را بردی پای گهواره ی او چشم ترم تیر کشید دختر کوچک تو سیلی سختی خورد و صورت نیلی‌اش از درد و ورم، تیر کشید مثل آن روز که مادر به روی خاک افتاد_ مقنعه، چادر و سنجاق سرم تیر کشید پهلوی مادرمان باز هم انگار شکست باز انگار که فرق پدرم تیر کشید اسب تا سینه‌ی آقا پسرت را له کرد آن طرف سینه‌ی آقا پسرم تیر کشید شش برادر همه بر روی زمین افتادند اینچنین سینه‌ی خیرالبشرم تیر کشید خوب شد همسفرم بودی و دیدی که چقدر نیزه‌ها خوردم و پای سفرم تیر کشید چه بگویم که کجای جگرم می سوزد‌ چه بگویم که کجای جگرم تیر کشید