eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
8.8هزار دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
23.2هزار ویدیو
1.7هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
ای مرثیه خوان ، ز چشمِ خونبار مگو با من ز سَر و دستِ علمدار مگو عباس ، فدای قَد و بالای حسین با امِّ بنین از غمِ دلدار مگو
من خادمه در خانه شاه ولایم جارو کش صحن و سرای مرتضایم من امدم اینجا نه از بهر عزیزی من آمدم در خانه حیدر کنیزی خدمتگزار کودکان مه جبینم من مادر عباسم و ام البنینم در چشم خود بحری ز خون اشک دارم من خاطری بد از فرات و مشک دارم غم نیست گر عباس را در خون کشیدند یا اینکه با شمشیر دستش را بریدند چشمش اگر زخمی است این تاوان عشق است در جنت فردوس او مهمان عشق است گر جسم او در علقمه شد پاره پاره شادم که زهرا کرده ماهم را نظاره تنها غمم اینست او آبی نیاوُرد با رفتنش امید را از خیمه ها برد تا هست این دنیا و من زنده هستم از مادر اصغر بسی شرمنده هستم
ای به سپهر عاطفه بی قرین ستاره ی مدینه ، ام البنین قدرتو در جهان نبوده معلوم قبر تو در جوار چار معصوم فاطمه دوم مرتضایی مادر دیگری به مجتبایی تو کیستی که با غم و زمزمه پای نهی به خانه فاطمه تو کیستی که با همه عزیزی گفته ای آمدم کنم کنیزی تو دیده ای که خانه ای سوخته دخترکی چشم به در دوخته محض دل تازه گلان حزین نام تو فاطمه ! شد امّ البنین تا که نگویند حسینش چه شد مدینه بین الحرمینش چه شد رهی که از قبر تو تا فاطمه ست مدینه ، بین الحرمین همه ست دامن عطر تو گل یاس داشت جعفر و عبدالله و عباس داشت تو آسمان و قمرش ابا الفضل تو مهر مادر ، پسرش ابا الفضل تو دیده بودی که علی بی عدد بوسه به دستان ابا الفضل زد آه نبودی تو که در علقمه تیر و کمان بود به دست همه ! نمک به زخم جگرت می زدند تیر به چشم پسرت می زدند ساقی از دست شد و مست شد ماه بنی هاشم بی دست شد هر چه بگویند تو هم مادری سخت ، غم از سینه خود می بری فاطمه آمد که تشکر کند در عوضت دل زغمش پر کند غصه نیامدست در بند تو در سفر چهار فرزند تو آه چرا کرده صدایت بشیر ؟ از کجا خبر داشت برایت بشیر ؟ داغ جوانان تو در گفته کرد؟ غم حسین خاطرت آشفته کرد ؟ آه نگویم که حسینت چه شد فاطمه جان نور دوعینت چه شد
سینا نژاد سلامتی باز هم نشسته یک گوشه طبق رسم همیشه اش:تنها زیر تیغ آفتاب بقیع دورتر از هیاهوی دنیا از صدای گرفته اش پیداست دیشبش سخت گریه می کرده یاد آن روزی افتاده است که زینبش سخت گریه می کرده یاد حرفهای زینب افتاده کم کم آب میشود به پای حسین باز تکرار کرده،میگوید: هرچه دارم همه فدای حسین یاد حرفهای زینب افتاده حسین را تشنگی ش آزرده وقت میدان از عطش می گفت از لبان خشک و ترک خورده: خواهرم!تشنگی عجب سخت است احساس میکنم که سنگینم! آسمان چرا سیاه شده هوا را پر ز دود می بینم ** ام البنین کاش تو هم بودی آنجا که لحظه هاش پر از غم بود بین دردهایشان تنها سایه ی مادری فقط کم بود
کاظم بهمنی رسالتت نه فقط صاحب پسر شدن است تو را کنار علی شأنِ همسفر شدن است بزرگ مادرِ ماهِ همیشه کامل عشق! هنوز نور تو در حال بیشتر شدن است محبتت رقمی در دل علی دارد که رو به آینه در حال ضربدر شدن است رسیدن تو به وصل علی به ما آموخت مهم تر از همه از جانبش نظر شدن است حسودهای مدینه تو را نمی فهمند و قلب تیره سزاوار شعله ور شدن است تمام می شود این غم همین که برگردی فرشته مشکلش از بابت بشر شدن است تو آن ضمیر بلندی که راز عرفانت نتیجه ی گذر از مرز خون جگر شدن است سکوت کن که ادب یادداشت بردارد سخن بگو که حیا فکر بارور شدن است که عشق در تو نه با مهر مادری یکسوست نه فارغ از غم هفتاد و یک نفر شدن است دو دست خویش به جای تو داده فرزندت وگرنه میل تو هم بر شکسته پر شدن است حسین تا که نماند به روی نیزه غریب سفارشت به پسرها بدون سر شدن است خیال مرثیه سازم به روضه می کشدم ولی تمایلم امشب به برحذر شدن است به زخمتان دم رفتن نمک نمی پاشم بشیرم و همه سعیم به خوش خبر شدن است خیال مرثیه ساز مرا ببخش ای سرو کبوترست و به دنبال نامه بر شدن است
@babolharam_netمداحی آنلاین - بنال ای دل دل عالم غمین است - نادر جوادی.mp3
زمان: حجم: 4.97M
|⇦•بنال ای دل .... و توسل ویژهٔ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج‌نادر جوادی ✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ 🔹مقام معظم رهبری: «این زنانی که توانستند شهیدانی را پرورش دهند، توانستند شوهران یا فرزندان خود را به صورت انسانهای فداکاری درآورند؛ اینها زنان بزرگی هستند.»
@babolharam_netRoze_ommolbanin_hoseynkhani.mp3
زمان: حجم: 6.43M
|⇦•عمری برای داغ زهرا... وتوسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج احمد حسینخانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ‌مادری هايت برای بچه های فاطمه در كنار علقمه يك روز جبران ميشود 💔
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زنی که را به گریه انداخت!! ♨️ پاسخ محکم مادر شهید به بنیانگذار انقلاب 🔰 برشی از سخنرانی به مناسبت 6دی، سالروز وفات حضرت و روز تکریم مادران و همسران شهدا 🔶 دریافت نسخه با کیفیت
10.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 یا عباس(عليه‌السلام)... امروز که عطر و بوی مادرت در گروه هست امید بیشتر به وساطتت دارم دعایمان کن و حاجاتمان را از خدا بگیر ای باب الحوائج بحق ام البنین بحق اشکهایش بحق دل شکسته اش ◾️السَّلامُ عَلَیکِ یَا أُمَّ البُدُورِ السَّوَاطِع فَاطِمَةَ بِنت حزَام الکلابیّة ◾️سلام بر تو‌ای مادر ماه‌های درخشان‌ ای فاطمه دختر حزام بن خالد از قبیله بنی کلاب ام_البنین ┅❅⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱❅┅
دوبیتی و رباعی⏬ خودم جاروکشِ کوی حسینم ولی شرمنده‌ی روی حسینم چهارتا نه چهل تا مثلِ عباس فدای تاری از موی حسینم درِ این خونه زحمت می‌کشیدی کنیزی کرده، منت می‌کشیدی مگه دست و سری بود و ندادی؟ که از زینب خجالت می‌کشیدی ✍ شده تسبيحِ باران: يا اباالفضل نوای چشمه ساران: يا اباالفضل اگر که تشنگی جان بر لبت کرد بگو با کام عطشان: يا اباالفضل ✍ عباس جان... اگر چه مانده‌ام با ناله و آه اگر چه هست دستم از تو کوتاه همین‌که کشته‌ی راهِ حسینی هزاران مرتبه الحمدلله ✍ ز چشمان سکینه شرمگین بود فرات اشک‌هایش آتیش بود شبیه مشکِ آبِ تیر خورده دل صد پاره‌ی ام البنین بود ✍ نوایی آتشین دارد دل ما چه آوایی حزین دارد دل ما کشیده چار سویش صورت قبر غم ام‌البنین دارد دل ما ✍ بودی اگر تا قبل آن روز از بعد عاشورا دگر
10.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 یا عباس(عليه‌السلام)... امروز که عطر و بوی مادرت در گروه هست امید بیشتر به وساطتت دارم دعایمان کن و حاجاتمان را از خدا بگیر ای باب الحوائج بحق ام البنین بحق اشکهایش بحق دل شکسته اش ◾️السَّلامُ عَلَیکِ یَا أُمَّ البُدُورِ السَّوَاطِع فَاطِمَةَ بِنت حزَام الکلابیّة ◾️سلام بر تو‌ای مادر ماه‌های درخشان‌ ای فاطمه دختر حزام بن خالد از قبیله بنی کلاب ام_البنین ┅❅⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱❅┅
بلندای تو را چه حاجت به واگویه های شعر و نثر؟ ای نامِ همیشه! که "فاطمه" را در خانه ی "علی" جا نهادی و "ام البنین" را در کوچه های مدینه... و درست از همان روز،"فاطمه" تر شدی و "ام البنین" تر!.. و کوچه زنی را دید در آستانه ی خانه که ماه را آویخته بود به پیشانی اش و یک سبد ستاره را سنجاق کرده بود لابلای چین دامنش و از آسمان،اذن دخول می طلبید.. زنی که گام هایش نشان از ایستادن بر بلندای افق همسری و مادری داشت... به تقدیر عاشقانه "علی" خوش آمدی بانو! و مباد که مادرانه هایت،شَروه ای شود به لهجه ی خیسِ رود،در ساحل تشنگی... سلام بر ام البنین واحه در واحه باز می پیچید،عطر سنگین روسری در باد! نه که از جنس نوبرانه ی گل،رد شد از گل فراتری در باد! نخل هایی زدند اول صبح،ردّ چشمان دختری در باد! آیه هایی عفیف، دل بردند،از امامی،پیمبری در باد! واحه در واحه می دوی خوشحال،می کشانی مرا به دنبالت مست از خواب دیشبی که نشست،ماهِ کامل به دامنِ فالت سال،تحویل می شود امروز، بر بلندای سبزِ اقبالت باز کن در،"عقیل" آمده است؛میهمانِ بهارُمین سالَت... و تَرَک خورد روی گونه ی تو،سبدی از انارها ناگاه! صف کشیدند گوشه های دلت،همه ی بیقرارها ناگاه! تا به نام "علی" رسید سخن،پر شدی از بهارها ناگاه چشم وا می کنم وَ می بینم،رفته ای با سوارها ناگاه... خبری هست و می روی که شوی،مادرِ انقلاب های بزرگ! تو بزرگی و انتخاب شدی،تا کنی انتخاب های بزرگ! که توسل کنند اهل زمین، به تو در اضطراب های بزرگ! می روی ماه را بیاویزی،بغل آفتاب های بزرگ! به بهاری نبست دل،خانه،هر چه از کوچه رد شدند فصول سبزتر از بهار می آیی،از پسِ سال های سرد ملول یک قبیله شکوفه همراهت،ایستادی به ذکر "اذن دخول" مادرِ ابرهای آب آور! چار فصل زیارتت،مقبول! مثل پروانه ای که می افتد،ناگهان در دلِ چراغانی به کجا پا گذاشتی بانو! به گمانم فقط تو می دانی! یک دعای توسل است انگار،هر کسی را به نام می خوانی! هر سلامی،زیارت محض است،هر نگاهی،سلوک عرفانی...! شبی از دوردست های بلند،دست بردی برای چیدن ماه ماه،تقدیر دستهای تو بود، هر چه دست از گرفتنش کوتاه ماه،تعبیر خوابهای تو بود،خواب های صمیمی و دلخواه ماه شد نذرِ آب های محال،در غروبی که نیزه ی ناگاه... "ان یکاد" از لبت نمی افتد،دوره ات کرده هر چه زیبایی آی نامادری که مادری ات،شده اسطوره ای معمایی انعکاس کدام خورشیدی؟ آی آیینه ی تماشایی! فصل ها را ورق زدی یک یک،باز هم مادرِ پسرهایی... خاطراتت همیشه شیرین نیست،زخم سر..پاره ی جگر دارد عشق تا بوده دردسر بوده..عشق تا هست،دردسر دارد پُرِ دلشوره ای که فهمیدی،هر چه داری سرِ سفر دارد و فقط دلخوشی که می بینی،"کوه"،می ایستد،"کمر" دارد... کوچه در کوچه می دوی بی تاب،می کشانی مرا کجا؟ بانو! فقط این تکه را شنیدم من،" لا مُقامَ لکم بها"...بانو صبر کن،بینِ ضجّه ی زن ها،باز گم می شود صدا،بانو! من بریده بریده می شنوم...سرِ کی روی نیزه ها..بانو؟ آمدی...رفتی و...نپرسیدی،از پسرهای خویش،احوالی که جواب تمام پرسشهات،آفتابی ست کنج گودالی گریه هایت غریب و طاقت سوز،روضه هایت اصیل و جنجالی می گذاری دوباره خرما بر،چار قبرِ مقدّسِ خالی... کوچه در کوچه،می روی هر روز،نفَست از "لهوف"،آکنده در درونت همیشه سقّایی‌،مشک زخمی به دوش افکنده خاطر هر چه حرمله،جمع...با دو دستی چنین پراکنده! هر کجا کودکی ست،می گویی:"پسرم را ببخش...شرمنده.." مصرعی از شعر بشیر بن جذلم هنگام ورود کاروان به مدینه...یا اهل یثرب لا مقام لکم بها...