eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
8.8هزار دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
23.2هزار ویدیو
1.7هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
به جلوه آمد و گفتند انعکاس علی‌ست علی دیگری امروز در لباس علی‌ست به "لا‌یُقاسُ بِنا" روح تازه‌ای بخشید چرا که زینب او قابل قیاس علی‌ست دوباره نام علی را سر زبان‌ها برد اگرچه گفت که شاگردی از کلاس علی‌ست همان کلام، همان لحن، با همان هیبت چنان شبیه که در اصل اقتباس علی‌ست به تیغ خطبه چنان هوش می‌برد، انگار که چشم‌های همه خیره از هراس علی‌ست اساس کاخ ستم را به باد خواهد داد که عدل‌و‌حکمت او نیز بر اساس علی‌ست کسی که زینب او را شناخته‌ست، فقط در این مقایسه‌ها لایق شناس علی‌ست جهان به جان دوباره رسیده با زینب که ذکر هر دل درمانده است؛ یازینب نوشته‌اند به هر قلّه نام زینب را کجاست آن که نداند مقام زینب را؟ "به‌جان عشق قسم مارایت الّا عشق" شنیده گوش دوعالم پیام زینب را اگر برای رضای خداست، شیرین است که داغ تلخ نکرده‌ست کام زینب را حسین جام بلا را خودش گرفته و ریخت لبالب از هنر صبر جام زینب را نه غصه قامت او را به لرزه آورده‌ست نه داغ سست نموده‌ست گام زینب را کسی که با دل‌و‌جانش مدافع حرم است خدا رسانده به گوشش سلام زینب را به کوه صبر، به کوه حیا، به کوه شرف نوشته‌اند به هر قلّه نام زینب را هنوز حد کسی فهم شان زینب نیست چرا که جام کسی از بلا لبالب نیست کجاست آن که سزاوار این لقب باشد؟ اگر بناست که نام تو "زِیْنِ‌أب" باشد هزار داغْ قیام تو را نمی‌شکند گرفتم این که نماز تو مستحب باشد به گوش می‌رسد از خطبه‌ات صدای علی عجیب نیست اگر کوفه در عجب باشد چه‌جای صحبت کفتارهاست، آن‌جایی که دختر اسدالله در غضب باشد بعید نیست که حماله‌الحطب بشود چرا که دشمنت از نسل بولهب باشد تو بر زمینی و ابن‌زیاد بر تخت است! که راه کفر به اسلام یک‌وجب باشد به اهل‌بیت نبی ظلم شد در آن وادی بدیهی است که هر روز شام شب باشد در آن هجوم مصیبت امام زینب بود "قسم به صبح که خورشید شام زینب بود" حسین ماه زمین و ستاره‌اش زینب که بوده یاور و یار هماره‌اش زینب حیا و صبر و شکوه و وقار و حلم و شرف چه واژه‌ها که شده استعاره‌اش زینب چه کاخ‌ها که بنا کرده اهل ظلم، ولی به هم زده همه را با اشاره‌اش زینب جهان به مرکبی از چوب فتح خواهد شد اگر هرآینه باشد سواره‌اش زینب اگر تمام زمین مسجدالحرام شود به گوش می‌رسد از هر مناره‌اش؛ "زینب" درون خیمه، دم قتلگاه، در میدان هزار مرتبه بوده‌ست چاره‌اش زینب حسین کشته شد و آب خوش ننوشیده به احترام لب پاره‌پاره‌اش زینب سرم شکست و دلم خون شد و قدم خم شد همین که سایه‌ی لطف تو از سرم کم شد از آن طلوع غم‌‌انگیز چل غروب گذشت گلایه نیست برادر که با تو خوب گذشت چه در میانه‌ی صحرا، چه در خرابه‌ی شام فقط تو باخبری که چه بر قلوب گذشت تمام روز و شب ما در این مسیر بلا به ذکر جمله‌ی "یا کاشف الکروب" گذشت سپرده‌ام که به گوش جهانیان برسد از آن چه بعد وداع تو بر جیوب گذشت چه حکمتی‌ست که هرکس به دیدنت آمد ندیده از سر آن جسم سینه‌کوب گذشت به شرق و غرب دوعالم رسید قصه‌ی ما که تا شمال رسید و که از جنوب گذشت اگرچه سنگ به پیشانی‌ات زدند ولی اگرچه بر لب تو مانده جای چوب، گذشت... به انتظار نشستیم تا خبر برسد که صبح سر زده و موسم غروب گذشت شبی سپیده بر این تیره شام می‌آید یکی به واقعه‌ی انتقام می‌آید شاعر:
اکثر اوقات دختر مثل مادر می‌شود ارث مادر عاقبت از آنِ دختر می‌شود حضرت زهرا اگر انسیة‌الحورا بُوَد دختر از این حیث با مادر برابر می‌شود عطر یاس و بوی سیب آمیخته با نام او با حضورش خانه‌ی حیدر معطر می‌شود از دو دریا لؤلؤ و مرجان فقط حاصل نشد آبشار صبر را سرچشمه‌ی کوثر می‌شود نام زینب تا گره خورده‌ست با نام حسین عشق تفسیری از این خواهر برادر می‌شود (شمه‌ای از داستان عشق شورانگیز)شان از همه افسانه‌های عاشقی سر می‌شود احسن‌الحال همه عشاق با امضای اوست او بخواهد کربلای ما مقدر می‌شود :: ذوالبیان ارثیه‌ی بابا برای دختر است با همین ارثیه او در کوفه حیدر می‌شود تار و پود چادر مادر اگر خاکی شده سهم دختر نقش آتش روی معجر می‌شود آخر هر روضه و مدحی که از دختر شده یاد مادر می‌کنند و صحبت از در می‌شود تسلیت یابن الحسن ۲
ای پیام‌آور خون شهدا یا زینب با پیامت همه جا کرب و بلا یا زینب ای نماز شب تو برده دل از چار امام ای همه فاطمه هنگام دعا یا زینب خطبۀ تو، سخن خون خدا بر سر نی یک پیام است ولی با دو صدا یا زینب چه بیارم؟ چه بگویم؟ چه بخوانم به ثنات؟ که خدا زینت اَب خوانده تو را یا زینب اگر از اشک شود ملک جهان دریائی نشود حق تو یک قطره ادا یا زینب تا قیامت همه مردان جهان می‌گیرند از تو درس شرف و صبر و رضا یا زینب گوهر اشک تو و خون حسین ابن علی هر دو بخشید به اسلام بقا یا زینب سَر آن سرّ خدا گرچه جدا از تن شد نگهش از تو نگردید جدا یا زینب از قفا چشم تو در مقتل و پیش نگهت شد جدا رأس حسینت ز قفا یا زینب از تو زیبنده بُوَد ذکر "تقبّل منّا" بر سر نعش امام شهدا یا زینب مظهر صبر خدا خواست دهد جان از دست تو شدی از دل او عقده گشا یا زینب سعی تو با سر خونین برادر رفتن مروه گودال و صفا طشت طلا یا زینب در دل محمل خود چون دل خورشید بسوز که هلالت شده انگشت نما یا زینب خطبه‌هایت همه یادآور زهرای بتول سخنانت چو علی روح فزا یا زینب پور مرجانه به تو خنده زد و گفت: گرفت قلبم از قتل حسین تو شفا یا زینب آن ستم پیشه پی پاسخ دندان شکنت شادی‌اش گشت مبدّل به عزا یا زینب دختر وحی کجا؟ كوچه و بازار کجا؟ آیت نور کجا؟ شام کجا؟ یا زینب از تو زیبد که بکوبی به دهان دشمن مشت، با غرّش "یابن الطلّقا" یا زینب پیش چشم تو به لب‌های عزیز زهرا به خدا، چوب زدن نیست روا یا زینب جز تو کی خوانده نماز شب خود بنشسته دل شب گوشۀ ویرانه‌سرا یا زینب ماهِ روی تو چو از جور فلک نیلی شد روی خورشید نشد تیره چرا یا زینب؟! خصم بر اشک تو خندید ولی بر سرِ نی گریه کردند برایت شهدا یا زینب... ✍
إی عَلَوی سیـرت و زَهـرا صفات! جان به فِدای تو و مِهـر و وَفات ! خواهَـرِ دَریادلِ دَریا خُـروش دَر هَمِـه جا بارِ اَمانت به دوش ای دَعَوات تو هَمِـه مُستجاب آینـه‌پَـرداز عِفـٰاف و حِجاب ! شَمع شُدي، آب شُدي، سوختي مَعـرفَت اَز فاطِمـه(س) آموختي دَرس وفا، قافله سالاٰري اَت همَّت و إیثـٰار و فداکاری‌اَت دَر أدب و عاطفِـه، نام آوري کَـرب و بَـلاٰ را تـو پَیام آوري گَـرچه " اَسیرَ الکُـرُباتي" هَنوز مَحوِ " قَتیلَ العَبَـراتي" هَنـوز ای شُده دَر صَبر و شَهامَت عَلَم ای به مَـدیح تـو شِکسته قَلم صرف نظَرکرده‌اي اَز هست و نیست آیِـنــه‌ی کَـرب و بَلاٰ جُـز تو کیست؟ دیده‌اي ای آه شَبت، سینه سوز داغ‌‌تَـرین مَـرثیـه دَر نصفِ روز "روزِ دَهُـم" جوشن تو، صَبر بود مُعجِـزه‌ی روشَـن تو صَبـر بود ای همه گل‌های تو پَـرپَـر شده شـٰاهِـد گودالِ مُـعـطًـر شده کیست که با قامت اَفـراشتـه حَسرت هَفتاد و دو گل داشته؟ آیـنِــهٔ فاطمه روحی فداك ! پیکر خورشید تو، بَـر روی خاك دَر نظرت داشت هِـزاران دَلیـل "ذِبحِ عظيمي" که تو خواندي "قلیل" دَر جگـرت آتشي اَفروختنـد خیمِـهٔ گل‌های تو را سوختند گِـرد تو گـردیده بلاٰ بارها گم شده گل‌های تو دَر خارها جان اگـر آمد زِ بلاٰ بَـر لَبت تَـرك نَشـد باز "نمـٰاز شبَت" سَعی و صفایِ تو چهِـل مَنزل است قِبـله نمایت، ضَرَبانِ دل است اِی هَمِـه جا خُطبِـهٔ تو آتشین موجِ شُـکوهِ سُخنَت دِلنشین خون خـُـدا عِشـق تو را رنگ زد خُطبه‌اَت آتش به دلِ سنگ زد اِی " اَمِنَ العَدلِ" تو دشمن شِکَن لَـرزه به بُنیـٰان خِلاٰفت فکَن شـور قیامت همه جا را گرفت دامَـن " اِبنُ الطُلَقا " را گرفت کِی تو گمان داشتي آن روز، کِی؟ ماهِ تو انگشت نُما، روی نِی؟ ای عَلي و فاطمه را نورعیـن ! هَمسفَـرِ ماه ! بپرس اَز حسین : "ای که تو سلطان وفا بوده‌اي جانِ جَهـٰان دوش کجا بوده‌اي " بي تو جهان نیست مَرا جُـز قفَس دور مَشو اَز نظرم یك نفَس ! دور مَشو اَز نظرم ای إمام ! با تو شود عِشـق عَلَيهِ الْسَـّـلاٰم ✍
از شدت علاقه‌اش از یار گفته‌اند از خنده‌های لحظه‌ی دیدار گفته‌اند از خواهری که محو تماشا شد از حسین از این نگاه و منظره بسیار گفته‌اند در شعرها فضیلت نامش بیان شده از وصف او ائمه‌ی اطهار گفته‌اند ضرب المثل شده به وفا در دلِ حسین او را اگر معلم ایثار گفته‌اند از قدرت تکلم زینب میان خلق از معجزات حیدر کرار گفته‌اند زینب همان کسی‌ست که در بی قراری‌اش او را مرید قلب علمدار گفته‌اند در چهره‌اش نشانه‌ی غم نیست زینب است سروی که ایستاده و خم نیست زینب است آنان که خنده را غمِ پنهان نوشته‌اند گریه به چشم آمد و باران نوشته‌اند تا خانه‌زاد لطف کریمانه‌اش شدیم ما را به رسم طایفه مهمان نوشته‌اند ذکر علی‌ست زینب و ما را در این مقام عشاقی از قبیله‌ی سلمان نوشته‌اند ما را که قبله گاه، دمشق است و کربلا در مکتب حسین مسلمان نوشته‌اند هر سفره‌ای نیاز به نان دارد و نمک ما را گدای رزق کریمان نوشته‌اند سردار بی سپاه و علم کیست؟ زینب است  سروی که ایستاده و خم نیست زینب است ✍
با دستِ بسته است ولی دست‌بسته نیست زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست هرچند سربه‌زیر... ولی سرفراز بود زینب قیام كرده چون از پا نشسته نیست زینب اسیر نیست، دوعالم اسیر اوست او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم داغ سه‌ساله دیده ولی باز خسته نیست حتی اگر به صورت او سنگ می‌خورد او زینب است، معجرش از هم گسسته نیست ✍️
کعبه بی نام و نشان می‌ماند اگر زینب نبود بی امان، دار الأمان می‌ماند اگر زینب نبود گرچه دادند انبیا هر یک نشان از کربلا کربلا هم بی نشان می‌ماند اگر زینب نبود مکتب سرخ تشیّع کز غدیر آغاز شد تا ابد بی پاسبان می‌ماند اگر زینب نبود مکتب قرآن که از خون شهیدان جان گرفت بی تحرّک هم چنان می‌ماند اگر زینب نبود مجری احکام قرآن او بُوَد با صبر خویش دین حق بی حکمران می‌ماند اگر زینب نبود کرد اسلام حسینی از یزیدی را جدا حق و باطل توأمان می‌ماند اگر زینب نبود در شناسای مسیر حق و باطل فکرها بی گمان اندر گمان می‌ماند اگر زینب نبود شد گلستان کربلا از لاله‌های احمدی وین گلستان در خزان می‌ماند اگر زینب نبود شعله‌ی عالم فروزِ نهضتِ سرخ حسین زیر خاکستر نهان می‌ماند اگر زینب نبود ناله‌ی مظلومی لب تشنگانِ دشتِ خون در گلوگاه زمان می‌ماند اگر زینب نبود فارسانِ صحنه‌ی "هیهات منّا الذّله" را داغ ناکامی به جان می‌ماند اگر زینب نبود ای "مؤید" هر چه هست از زینب و ایثار اوست جان هستی ناتوان می‌ماند اگر زینب نبود ✍مرحوم