eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 قسمت ــ چی شده؟ ــ سردار تماس گرفت،گفت که همه چیز بهم ریخته کمیل ایستاد و با چشمانی پراز سوال به او خیره شد: ــ چی میگی یاسر یاسر ناراحت سرش را پایین انداخت و گفت: ــ مثل اینکه تیمور به زنده بودنت شک کرده،یعنی مطمئن نشده اما دوباره مثل همون روزای اول که خبر شهادتت به خانوادت داده شد،دوباره افرادش اطراف خونتون کشیک میدن کمیل عصبی و ناباور به یاسر نگاه کرد ،باورش نمی شد که بعد از این همه سختی وتلاش،تیمور به زنده بودنش شک کند. یاسر مردد به کمیل نگاهی انداخت و گفت: ــ یه چیز دیگه داداش ــ باز چی هست؟ ــ اونا یه مدته حتی همسرتو زیر نظر گرفتن،شنیدم امشب میخوای بری که ببینیش،به نظرم نرو چون هم خودت هم همسرتو به خطر میندازی. کمیل تکیه اش را به دیوار داد و غمگین زیر لب نالید: ــ دیگه دارم کم میارم یاسر بازوی شهاب را در دست گرفت و آن را به طرف نزدیکترین اتاق برد. در،را باز کرد و منتظر ماند کمیل وارد اتاق شود،کمیل روی صندلی نشست و نگاهش را به بیرون دوخت. "همه چیز به هم ریخته بود و همین او را آشفته کرده بود،بعد از چهار سال سمانه را دیده بود و آن آرامشی که سال ها است ،حس نکرده بود را در دیدارهای اخیر دباره آن را به دست آورد،اما دوباره باید از همسرش دوری کند تا برای همیشه او را از دست ندهد،و با فکر اینکه به زودی این مشکلات حل می شوند و سمانه را خواهد داشت،به خود دلداری می داد." با قرار گرفتن لیوان چایی که بخار آن شیشه پنجره سرد را مات کرده بود،نگاهش را بالا آورد. یاسر لبخندی زد و با ابرو به لیوان اشاره کرد. کمیل لیوان را از دستش گرفت و زیر لب تشکری کرد،دست یاسر بر شانه اش نشست و سپس صدایش به گوش رسید: ــ میدونم بهت خیلی سخت میگذره،چهارسال کم نیست،همه اینجا اینو میدونیم حقته که الان کنار خانوادت باشی،با دخترت وبچه خواهرت بازی کنی. یا با همسرت و بچه ات بری مسافرت،نمیگم درکت میکنم اما میدونم احساس بد و سختیه که در حال انجام هیچکدوم از این کارها نیستی. فقط یه اینو بدون این خودگذشتگی که انجام دادی کمتر از شهادت نیست. ↩️ ... ○⭕️ ✍🏻 : فاطمه امیری ○⭕️ --------------------•○◈❂
•{🌙} شما نخونے چپ نمیکنے بیفتے توی درّه📛▒ ولی سحرها یه چیزایی میدن ○● که هیچوقتِ دیگھ نمیدن 😍●○ نمازشب را به نیت ظهورآقا (عج)و آزادی بخوانیم ان شاءالله توفیق شود روزی در مسجدالاقصی نمازشب بخوانیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تصویر‌رو‌باز‌کن‌به‌همین‌سادگیه‌ها✌️ شبتون‌رویاےحرم
آیت الله سید محمد نجفی ره یکی از مریدان آقا، نجار، ولی بیکار بود. عرض کرد: روزی من قطع شده، چکار کنم؟ آقا فرمود: اگرچه نماز قضا داری، امشب را نمازشب بخوان! خدا روزی تو را می رساند نمازشب را به نیت ظهورآقا (عج)و آزادی فلسطین بخوانیم ان شاءالله توفیق شود روزی در مسجدالاقصی نمازشب بخوانیم تسلیت عرض میکنیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌         
🌷🕊 اول وقت سفارش سفارش امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) کسى که به نماز اهمیت مى‌ دهد هرگز آن‌را ترک نمى ‌کند، اول وقت آن‌را بجاى آورد، با آرامش و حضور قلب نماز مى ‌خواند و... در بیانات زیبای امام خمینی ره، در مورد اهمیت نماز، چند نکته آمده است: 1. هیچ فریضه‏اى بالاتر از نماز نیست. 2. نماز پشتوانۀ ملت است. 3. امام حسین علیه ‏السلام براى نماز جنگ کردند (تا نماز اقامه ‏شود.) 4. نماز یک کارخانۀ انسان‏سازى است. 5. نماز خوب، فحشا و منکر را از یک امّت بیرون مى‏ کند و عامل فساد، بى ‏نمازى است. 6. نماز بالاترین ذکر خداست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙پــرودگــارا ✨از تو میخواهم 🌙دلهایمان را چون آب روشن ✨زندگیمان را چون 🌙گرمای آتش دلچسب ✨وجودمان را چون 🌙ماه آسمان آرام و روزگارمان را ✨چون نگاهت زیبا کن 🌙شبتون پر از نگاه خـدا ✨ 🌸🍃
علی که بی گل رویش، جهان قوام نداشت بدون پرتو او، روشنی دوام نداشت اگر به حرمت این خانه‌زادِ کعبه نبود سحاب رحمت حق، بارش مدام نداشت سوادِ چشم علی را، اگر نمی‌بوسید به راستی حَجَرُالاَسوَد استلام نداشت قسم به عشق و محبّت، پس از رسول خدا وجود هیچ‌کس این‌قدر فیض عام نداشت علی، مقیم حرم‌خانه‌ی صبوری بود که داشت منزلت و دَعوِی مقام نداشت اگرچه دست کریمش پناه مردم بود و هیچ روز نشد شب، که بار عام نداشت چشیده بود علی، طعم تنگدستی را که غیر نان و نمک سفره‌اش طعام نداشت اگرچه بود زره، بر تن علی بی‌پشت اگرچه تیغۀ شمشیر او، نیام نداشت به بردباری این بت‌شکن، مدینه گریست که داشت قدرت و تصمیم انتقام نداشت اگرچه باز نکردند لب به پاسخ او علی، مضایقه از گفتن سلام نداشت علی، عدالتِ مظلوم بود و تنها ماند دریغ، امّت او شرم از آن امام نداشت به باغ وحی جسارت نمود گلچینی که از مروّت و مردی نشان و نام نداشت شکست حُرمت و گم شد قِداسَتِ حَرَمی که قدر و قُرب، کم از مسجدالحرام نداشت شدند آتش و پروانه آشنا، روزی که شمع سوخت ولی فرصت تمام نداشت کسی وصیّت او را نخواند یا نشنید که آفرین به بلندای آن پیام نداشت * * تو آرزوی علی بودی ای گل یاسین! دریغ و درد که این آرزو دوام نداشت حضور فصل خزان را به چشم خود دیدی که با تو فاصله بیش از سه چار گام نداشت در آن فضای غم‌انگیز، فضّه شاهد بود که غنچه طاقت غوغا و ازدحام نداشت چرا کنار تو، نشکفته پرپرش کردند مگر شکوفه‌ی آن باغ احترام نداشت؟ «شفق» نشست به خون تا همیشه وقتی دید «نماز نافله خواندی ولی قیام نداشت»
قرآنِ مُصوّر است زهرا سرچشمه‌ی کوثر است زهرا گویند بهشت مصطفی اوست تعبیر چنین اگر چه نیکوست عطری ز وجود او بهشت است پاداش درود او بهشت است فرمود نبی رسولِ رحمت قبل از دو هزار سالِ خلقت وقتی نه زمین و آسمان بود نه جن و بشر، نه این جهان بود با خویش خدای، عهد کرده است سوگند به حق خویش خورده است تا دور کند عذاب خود را در حشر ز دوستان زهرا خالق به ملائک سماوات می‌کرد ز سجده‌اش مباهات حق را به کمال، بندگی کرد در بیتِ اجاره زندگی کرد در خانه که طرح زندگی ریخت یک پرده‌ی قیمتی نیاویخت فرمود علی امامِ زهرا کز دیدن آن بتول عذرا آرامش من فزوده می‌شد غم‌های دلم زدوده می‌شد در خانه‌ی ما همه صفا بود انگیزه‌ی زندگی، خدا بود رفتار جز از ادب نکردیم یکبار به هم غضب نکردیم می‌پخت غذا و خانه می‌رُفت وز شِکوِه به من سخن نمی‌گفت او دار و ندار مرتضی بود همسر نه، که یار مرتضی بود با عزت نفس و بردباری نُه سال نمود خانه‌داری آن پاره‌ی پیکر محمد از خانه‌ی خود برون نیامد جز بهر رضای حق تعالی وقتی که غریب بود مولا چون دید که یاری از امام است در خانه نشستنش حرام است از خانه برآمد و برآشفت از حقِّ ولایت علی گفت ای باخته دل به نام زهرا هان، این تو و این مرام زهرا ای بانوی دین‌مدار! هشدار ایمان و حیای خود نگهدار سرمشق ز طاعتش بگیریم درسی ز قناعتش بگیریم ای خیر کثیر بی کرانه وی خُلق عظیم را نشانه محبوب‌ترینِ خلقِ هستی در دیده‌ی مصطفی تو هستی تو جامع آیه‌های حُسنی در چشم علی خدای حُسنی گفتار تو چشمه‌های نور است یک جلوه از آن، دعای نور است ای دست خدا تو را سرشته گویند هزارها فـــرشتــه تکبیر به سجده و رکوعت تسبیح به خشیت و خضوعت تسبیح تو وِرد اهل راز است بهتر ز هزارها نماز است زهد تو به روزگار پیداست از چادر وصله‌دار پیداست هر ریشه‌ی آن ز زلف حورا هر وصله‌ی آن ز لیف خرما ای گل که در آستان خانه پژمرده شدی به تازیانه دل‌ها به مصیبتت شکسته داغ تو به جان ما نشسته ای مادر خاندان مظلوم بِسْتایمت از زبان معصوم کز غربت تو زبان گشودند "مَمنوعَةُ اِرثُها " سرودند باید به تو ای عزیزِ جان گفت دردی که به کس نمی‌توان گفت
(گلچین و تلفیق سه مثنوی فاطمی) من بحر نهفته در سبویم فریاد شکسته در گلویم بحری شده‌ام تمام گوهر در مدح و ثنای کفو حیدر آن اختر عالم هدایت پیوند رسالت و ولایت او کوثر و نور و قدر و طاهاست او مریم یازده مسیحاست لبخند نماز بر لب اوست صد لیله‌ی قدر، هر شبِ اوست وقتی به نماز بست قامت کردند فرشتگان قیامت دیدند خدای بی نیازش فخریّه نموده بر نمازش چون پرتو حق که تابد از طور تابید شبی ز چادرش نور زآن نور که بود نور ایمان هفتاد یهود شد مسلمان از عصمت او حجاب جوشد جز او که ز کور، چهره پوشد؟ حیدر که امامت و ولایت دارد به جهان بی نهایت چون فاطمه‌اش دُرِ سخن سُفت رازی ز کمال خویشتن گفت حیرت‌زده رو به قهقرا رفت یکباره به نزد مصطفی رفت احمد که ز قصّه بود آگاه لبخند زد و شکفت ناگاه کای کلّ علوم را تجسّم بنشین به برم بزن تبّسم کاین راز نگفته با تو گویم زهراست محمّد و من اویم با این همه داشت دستش آماس گرداند ز بس به خانه دستاس انداخته بود دست او پوست با آن همه داشت کار را دوست چون ذات خدای خود یگانه با فضّه شریک کار خانه فردوس گدایِ فضه‌ی اوست خاکِ کف پای فضه‌ی اوست ای دختر نور و کفو یاسین ای بضعه‌ی خاتم النبیین تو لیله‌ی قدر کبریایی تو مادر کل انبیایی قرآن به فضیلتت گواه است هر لحظه‌ی تو هزار ماه است قرآن به تو قلب خود گشوده مشتاق تلاوت تو بوده تهلیل تو بهترین شهادت تسبیح تو بهترین عبادت ای ملک خدا مدینه‌ی تو جنت نفسی ز سینه‌ی تو یک قطره ز اشک توست کوثر یک سایه ز قامت تو محشر یک حکم تو را هزار طاعت یک اجر محبتت شفاعت کوثر، نمی از محبت تو تطهیر، گواهِ عصمت تو با آنکه به خاک بی نشانی خورشید هزار کهکشانی کی گفته که قبر تو نهان است خاک تو فراتر از جهان است بالله قسم ای رسول را اُم عالم شده در مزار تو گم بر عرشه‌ی فُلکِ تو فَلَک چیست؟! در وُسعتِ مُلکِ تو مَلَک چیست؟! ارکان وجود، محکم از توست مُلک و ملکوتِ عالَم از توست مسکین تو ای ملیکه‌ی دین صد باغ فدک دهد به مسکین بالله به بهشت، ناز داری تو کی به فدک نیاز داری! تو بهر علی قیام کردی خود را سپر امام کردی احقاق فدک برای این بود کآن در ید دشمنان دین بود دشمن زشما فدک ستانَد تا دست علی تهی بمانَد تو یار امام راستینی تو دست خدا در آستینی جز دست خدا کسی نشاید کز دست علی گره گشاید از فتنه‌ی شوم اهرمن‌ها قرآن و علی شدند تنها در شهر مقدس مدینه شد باز دوباره باب کینه از فتنه به دوششان حطب‌ها بدذات‌تر از ابولهب‌ها در بیت رسول پا نهادند در را به غضب فشار دادند دردا که تو را به خانه کشتند با ضربت تازیانه کشتند خاکم به دهن، به ضرب سیلی خورشید مدینه گشت نیلی تا چند کنایه و اشاره؟! والله شکست گوشواره فریاد که پاره شد گلویم بگذار همان به پرده گویم تاریکیِ محض، نور را کشت شیطان به بهشت، حور را کشت پاداش رسول، خوش ادا شد یک آیه ز کوثرش جدا شد آن آیه دُرِ نهفته‌اش بود... محسن گل ناشکفته‌اش بود...
آتش افتاده به جان همه؛ اما چه شده؟ همه جمعند دَرِ خانه‌ی مولا؛ چه شده؟ آسمان ناله زد و گفت: درآن‌جا چه شده؟ فاطمه پشتِ در افتاده؛ خدایا چه شده؟ دودی از آتش آن دَر به سماوات رسید گل یاسِ نبوی را چه جراحات رسید به فلک ناله‌ای از مادر سادات رسید که خبر داشت که در عالَم بالا چه شده؟ آسمان دید که بر عرش، طنین افتاده شعله بر بال و پَرِ روح الامین افتاده غنچه پرپر شده و گل به زمین افتاده وای فضه! تو بگو پهلوی زهرا چه شده؟ فضه می‌گفت که از چشم گهربار بپرس من نگویم چه شده؛ از درودیوار بپرس فاطمه روی زمین است؛ ز مسمار بپرس آه! مسمارِ درِ خانه در این‌جا چه شده؟ در هیاهو که همه فتنه‌گران هم‌دستند ناگهان آتش و بیداد بهم پیوستند عده‌ای دست علی را به طنابی بستند بی حیا مردم بی‌شرم! شمارا چه شده؟ گرچه مأمور به صبر است تواناست علی در برِ کوهِ مصیبات، شکیباست علی خیز ای فاطمه ازجای که تنهاست علی خیز از جا و ببین حرمت مولا چه شده؟ نظر گل به سوی خرمنی از خار افتاد مثل آتش به دل اهل ستمکار افتاد بازوی فاطمه با ضربتی از کار افتاد یارِ تنهای علی در بَرِ اعدا چه شده؟ به خداوند، گُلِ لم یزلی زهرا بود در شب غربت و غم، نورِ جلی زهرا بود تا که جان داشت به تن، یارِ علی زهرا بود ای «وفایی» چه بگویم گل طاها چه شده؟!
به‌مناسبت حضور به‌موقع در مجالس فاطمیه... به سیل اشک می‌شوییم راه کارون‌ها را هنوز از جبهه می‌آرند تابوت جوان‌ها را امان از این‌چنین سوزی که در داغ عزیزان است امان از این‌چنین داغی که می‌بُرّد امان‌ها را.. به دنبال جوان خوش قد و بالای خود بودیم غریبانه ولی بردیم با خود استخوان‌ها را اگر دریا نمی‌گنجد به کوزه، با چه اعجازی میان چفیه پیچیدند جسم پهلوان‌ها را؟ خبر دادند یوسف‌ها به کنعان باز می‌گردند ندانستیم با تابوت می‌آرند آن‌ها را به روی شانۀ لرزان مردم یک به یک رفتند خدا از شانۀ مردم نگیرد این تکان‌ها را
حق و ناحق را به شکلی تازه درمی‌آورند جای ایمان و یقین، اما اگر می‌آورند بوی آتش می‌دود در کوچه‌باغ نخل‌ها کیستند اینان که بغضی شعله‌ور می‌آورند؟ این جهنم‌جایگاهان را چه کاری با بهشت؟ خیر مطلق را نمی‌فهمند، شر می‌آورند جبهه‌ی جنگ جمل اینجاست یا بیت بتول؟ با چه رویی کینه‌ها را پشت در می‌آورند؟ صبر حیدر معجزه‌ست اما ولی‌نشناس‌ها پشت اعجاز سکوتش حرف درمی‌آورند بعد پیغمبر مسلم بود زهرا رفتنی‌ست ناکسان دارند اسباب سفر می‌آورند کاروان کوچکی در نیمه‌ی شب بعد از این زیر نور ماه مفقودالاثر می‌آورند
این روزا توو خونه زحمت می‌کشی سخته این همه مصیبت می‌کشی لااقل پیشَمی سربه‌زیر نباش نکنه ازم خجالت می‌کشی اشکای چشم حَسَن فدا سرت زخم رو گونه‌ی من فدا سرت حاضرم پای تو جونَمَم بدم حالا یه سیلی زدن، فدا سرت شهرمون مثل غروبه، دلگیره دلِ تو به داغ غربت اسیره تا می‌بیننت راهو کج می‌کنن الهی فاطمه واست بمیره مگه می‌شه غُصه‌ی تو رو نخورد مگه می‌شه پای گریه‌هات نَمُرد تو همین‌که حس نکردی...، بَسَّمه چه فشاری در به دنده‌هام آوُرد نَفَس آدم توویِ دود می‌بُره ریه‌م از دوده‌ی هیزما پُره من همون فاطمه‌ام...، پیر نشدم صورتی که می‌سوزه چین میخوره گره خورده سرنوشتمون به غم عُمْر باهم بودنِ ما شده کم لحظه‌ای که میخ به پهلوهام گرفت داد زدم فضّه کجاااایی؟ محسِنم... دشمنت توو کوچه‌ها چه‌ها می‌کرد روی چادرم برو بیا می‌کرد قنفذ لعنتی تا کم می‌آوُرد جاشو با مغیره جابجا می‌کرد طاقت یه ذره گرما ندارم دوس دارم که راه برم، پا ندارم موی زینبت پریشونه هنوز برا شونه کردنش نا ندارم گریه‌هام گریه‌ی پیوسته شدن راه آه و ناله‌هام بسته شدن دعا کن همین روزا، زود بمیرم در و همسایه دیگه خسته شدن ای عزیزِ دلم، ای همه کَسَم! دمِ آخری بُریده نَفَسم هوای حسینمونو داشته باش... برا خشکیِ لبش دلواپسم یه روزی می‌رسه تشنه می‌مونه بدنِ بی رمقش ناتَوونه اِنقَدَر با نیزه‌ها می‌زننش روی پاش می‌خواد پاشه، نمی‌تونه مُشتی بی حیا ولش نمی‌کنن پیرا با عصا ولش نمی‌کنن بدنش با خاک یکی میشه؛ علی! نعل مرکبا ولش نمی‌کنن
؛ ؛ بگذر ز خود که طی کنی آن راه دور را مؤمن به غیب شو که بیابی حضور را تکلیف چیست؟ منتظرانِ ظهور یار! آماده‌ایم ما همه آیا ظهور را؟! آن شیعه صادق است که در محضر امام فرمان اگر دهد بپذیرد تنور را! موسی‌صفت بخوانی از اولاد فاطمه، روشن کنند در دلِ تو شمع طور را یا فاطمه! جوانه زده اشک‌های تو در کوچه‌باغ آینه گل‌های نور را بانو از آن‌چه می‌شود و آن‌چه شد بگو از راز سربه‌مُهر کرامات خود بگو بانو! بخوان ز لطف زمین و زمان به تو از لحظۀ توسل رزمندگان به تو آنان که قلبشان ز تو رخصت گرفته بود سربندشان به نام تو زینت گرفته بود ای مادر سپاه دلیران سخن بگو ای خالق حماسۀ لبنان سخن بگو از لطف خود بگو به سپاه مقاومت ای تا همیشه پشت و پناه مقاومت... ما سال‌هاست مفتخر از یاریِ توأیم شاگردهای مکتب بیداری توأیم مثل هوای تازه طراوت از آنِ ماست فردای پُر اُمید و صلابت از آنِ ماست رنج زمان و سختی دوران جدید نیست در نسل شیعیانِ علی نا امید نیست هر گونه ضعف و رخوت و سستی ز دشمن است همراه ما امید به فردای روشن است دنیا اگر پر از غم و رنج و بلا شود مؤمن امیدوار به فضل خدا شود ما مؤمنان، کتاب خدا را که خوانده‌ایم آیات سورۀ شعرا را که خوانده‌ایم وقتی رسید امّت موسی کنارِ آب وز پشت سر جماعت فرعون با شتاب مأیوس و ناامید و پر از غُصه و تَعَب هر یک به اعتراض به موسی گشوده لب: کای از بَرِ خدا شده ما را تو رهنمون فرعون یافت سیطره، اِنّا لَمُدرَکون موسی ولی به فضلِ و به رحمت امید داشت در عین ناامیدی امّت، امید داشت ناگاه حق به یاریِ یارانِ خود شتافت دریا برای امّت موسی ز هم شکافت آری! ز مکر و خُدعه‌ی اهل جهان چه باک؟! موسی امام ماست، ز فرعونیان چه باک؟! خوش‌بین به راهِ روشن و فردای خود شویم در این مسیر، پیرو موسای خود شویم از راه کی رویم به ترفند دشمنان؟! خوش‌بین به راه خویش! نه لبخند دشمنان ماییم امتّی که امامت، حیات ماست این جلوه‌ی عظیمِ کرامت، حیات ماست زهرا رسانده است به ما این پیام را باید گرفت دامنِ پاک امام را اوصاف او فقط نه به قرآن بیان شده‌ست عالم گواه عصمتِ این خاندان شده‌ست... گفتی به ما: امام همانند کعبه است در مجد و احترام همانند کعبه است باید همیشه خلق کند گرد او طواف زین اتحاد دور شود هر چه اختلاف وقتی حقایق ازلی بود در خطر دین خدا و جان ولی بود در خطر وقتی که عده‌ای همه پیمان شکسته‌اند یا آن‌که در ادامه‌ی این راه خسته‌اند تکلیف مؤمن است که خیزد پی جهاد باید که در مقابل تحریف ایستاد دست و دل و زبان تو از حق دفاع کرد الحق از آن حقیقت مطلق دفاع کرد هم خطبه‌ی تو باعث افشاگری شده‌ست هم ندبه‌ی تو مَطلع احیاگری شده‌ست مادر دعا کن از تو مبادا جدا شویم چون تو همیشه سالک راه خدا شویم جان را فدای راه پیمبر کنیم و بس چون تو همیشه یاری رهبر کنیم و بس عهدی که کرده‌ایم به همت وفا کنیم در قدس ما نماز جماعت به‌پا کنیم
ابلیس حِقد و کینه را بی‌کار نگذاشت بیت خدا را نیز بی آزار نگذاشت گفتند زهرا پشت این در ایستاده گفتند او را راحتش بگذار، نگذاشت* «در» شعله‌ور شد! غنچه‌اش را در خطر دید می‌خواست برگردد ولی دیوار نگذاشت سعی فراوان کرد حتی بین آتش- «در» را نگه دارد ولی مسمار نگذاشت دیگر نشد پای علی برخیزد از جا می‌خواست برخیزد، تنِ تب‌دار نگذاشت شاید از آن پس مرتضی هر خانه‌ای ساخت دیگر به روی درب آن مسمار نگذاشت ✍ * فَدَعا بِالْحَطَبِ وَ قالَ: وَالَّذي نَفْسُ عُمَرَ بِيَدِهِ لَتَخْرُجَنَّ أَوْ لأَحْرَقَنَّها عَلى مَنْ فيها، فَقيلَ لَهُ: يا أبا حَفص إِنَّ فيها فاطِمَةَ فَقالَ، وَإِنْ! ترجمه: در اين موقع (خلیفه دوم) هيزم طلبيد و گفت: به خدايى که جان عمر در دست اوست، بيرون بياييد يا خانه را با شما آتش مى‌زنم. پس به خلیفه دوم گفته شد: اى اباحفص (کنيه عمر) در اين خانه، فاطمه، دختر پيامبر است؛ گفت: [ولو اینکه او هم در خانه] باشد! 📚 الامامة و السياسة ابن قتيبه دینوری، ص ١٢
✴️ جمعه 👈24 آذر / قوس 1402 👈1 جمادی الثانی 1445 👈15 دسامبر 2023 🏛مناسبت های اسلامی و دینی. 🔵 امور دینی و اسلامی. ❇️امروز روز مبارک و خوبی برای همه امور خصوصا امور زیر شایسته است: ✅خواستگار عقد و عروسی. ✅مسافرتِ بعد از ظهر. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅خرید وسیله سوار. ✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✅داد و ستد و تجارت. ✅و خرید و فروش خوب است. 👶برای زایمان مناسب و نوزاد محبوب و دوست داشتنی باشد. 🚖سفر: مسافرت خوب است. 👩‍❤️‍👨مباشرت امروز: حکم مباشرت همانند شب قبل است. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓امروز قمر در برج جدی و برای امور زیر مناسب است: ✳️برداشت محصولات کشاورزی. ✳️از شیر گرفتن کودک. ✳️وام و قرض دادن و گرفتن. ✳️تاسیس شرکت و امور مشارکتی. ✳️صید و شکار و دام گذاری. ✳️کندن چاه و کانال. ✳️و نو پو‌شیدن نیک است. 🔵نگارش ادعیه و حرز و نماز و بستن حرز خوب است. 💑مباشرت امشب: شب شنبه برای مباشرت دلیلی مبنی بر استحباب یا کراهت وارد نشده است. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت)، باعث کوتاهی عمر است‌. 💉حجامت. خون دادن فصد و زالو انداختن... یا حجامت ، برای رگ ها ضرر دارد. ✂️ ناخن گرفتن. جمعه برای ، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد. 👕👚 دوخت و دوز. جمعه برای بریدن و دوختن، روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود... ✴️️ وقت استخاره. در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است. ❇️️ ذکر روز جمعه.   اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد . 💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌸زندگیتون مهدوی 🌸 🌸به امید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌸زندگیتون مهدوی با این دعا روز خود را شروع کنید 🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟 ✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ✨
🏵🌼در آخرین آدینه آذر ماه 🏵🌼به نیت سلامتی امام زمان (عج) 🏵🌼و سلامتی خودتون 🏵🌼صلواتی ختم کنیم🌼🏵 🏵🌼الّلهُمَّ 🏵🌼صَلِّ عَلَی 🏵🌼مُحَمَّدٍ 🏵🌼وَآلِ مُحَمَّدٍ 🏵🌼وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌼🍃
🌼سلام‌امام‌زمانم‌مولای‌من سیدی‌صاحب‌الزمان مےنویسم ز تو ڪہ دار و ندارم شده‌ای بی‌قرارٺ شدم و صبر و قرارم شده‌ای من ڪہ بی‌تاب توأم اۍ همہ تاب وتبم تو همہ دلخوشے لیل و نهارم شده‌ای أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام صبحتون بخیر و شادی ☕️🌹🍃 سلام به عشق پاک قلبتون❤️ سلام به محبت بین دلاتون♥️ سلام دوستان خوبم🌹 امروزتون پراز مهربانی❤️ الهی آبادبشه 🍳 دنیا و آخرتتون الهی زنده باشید تندرست و لبتون خندون باشه🌹 🌸🍃
💐درود بر شما روزتون در پناه خدا 💐خداوندا صبحمان و روزمان را سرشار از خیر و بخشش و مغفرت و توفیق و استواری و استقامت بر صراط بندگی‌ات قرار بده. 💐من مغناطیس و آهنربای جذب ثروت و پول هستم و هرروز با فرصتهای ثروت آفرین بیشتری مواجه میشوم. 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادش بخیر جمعه ها خونه مادربزرگ سرحوض،دسته جمعی، جمع می شدیم خاله ها ودایی وهمه بچه هامیگفتیم ومیخندیدیم!! حیف،مادربزرگ وبابابزرگ رفتندو جمعه ها روهم باخودشون بردند! 🌸🍃
جمعه شد آقا نگاهم بر در است در فـراق یار آهـم از سر است می نمایندجمعه ها گر افتخار باشد از مهـدی زهـرا انتظار أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِولیڪَ ألفرج 🌼🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرام آرام پاییز هم به سر میرسد و هرچه دلتنگی را با خود میبرد. آذر میرود تا آخرین زیباییِ خزانش را نشان چشم‌هایِ خیس دهد و بارِ سنگینِ اندوه را از دوشِ خسته و بی‌گناهمان بردارد و برود. فصل‌ها تمام می‌شوند و می‌روند همچون ما که هر لحظه در حالِ عبور کردن و رفتنیم هر چند گاهی از یاد می‌بریم این رفت و آمدهایِ بزرگ را.. پاییز به پایان نزدیک می‌شود و اینک باید راز فصلی دگر را آموخت، رازِ افتادنِ دانه دانه برف هایِ سرکش.. 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 🌼 🌼دیر گاهیست که ما ✨تشنه ی دیدار تو ایم 🌼قد رعنا بنما ✨جمله خریدار تو ایم 🌼گر چه با دست و زبان ✨موجب آزار تو ایم 🌼گل نرگس نظرے ✨ما همگے خار تو ایم 🌼الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـرَج🌼 🌸🍃