06.mp3
2.25M
🎤🎤 حاج ابراهیم قانع
❤️ برسول الله اعظم
🌺 #عید_مبعث و #سال_نو_مبارک
haddadian_01.mp3
586.2K
🎤🎤 حاج سعید حدادیان
❤️ گنبد خضراء
🌺 #عید_مبعث و #سال_نو_مبارک
❤️
05.mp3
1.34M
🎤🎤 سید مجید بنی فاطمه
❤️ یا رسول الله مولا مولا
🌺 #عید_مبعث و #سال_نو_مبارک
❤️
karimi_03.mp3
1.98M
🎤🎤 کریمی و طاهری
❤️ یا رسول الله یامحمد
🌺 #عید_مبعث و #سال_نو_مبارک (ص)
❤️ سرود زیبا
karimi_03.mp3
1.98M
🎤🎤 کریمی و طاهری
❤️ یا رسول الله یامحمد
🌺 #عید_مبعث و #سال_نو_مبارک (ص)
❤️ سرود زیبا
12-Khalaj-EidMabas1395.mp3
5.5M
🎼بخوان به نام خدایت ...
|⇦• مدح خوانی ویژۀ مَبعثِ حَضرتِ خَتمی مرتَبت محمدِ مُصطَفی صلوات الله علیه به نفسِ حاج حسن خلج •✾•
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
امام صادق عليه السّلام فرمود:
وَ مَنْ صَامَ يَوْمَ سَبْعَةٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ رَجَبٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَجْرَ صِيَامِ سَبْعِينَ سَنَةً
«هركس روز بيست و هفتم رجب( روز مبعث) را روزه بدارد، خداوند پاداش هفتاد سال روزه را براى او مىنويسد.»
منبع: کتاب «امالى»
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
12-Fadaeian_Haftegi_980115_05.mp3
4.04M
🎼امشب ای غار حرا ...
|⇦• مدح خوانی ویژۀ مَبعثِ حَضرتِ خَتمی مرتَبت محمدِ مُصطَفی صلوات الله علیه به نفسِ سید رضا نریمانی•✾•
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
مبعث در حقیقت پرچم علم و معرفت را برافراشت. بعثت با «إقرء» شروع شد: «إقرء باسم ربّک الّذی خلق» و با «ادع إلی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة» ادامه یافت؛ یعنی دعوت همراه با حکمت.
بیانات مقام معظم رهبری حفظه الله در دیدار کارگزاران نظام به مناسبت عید مبعث ۲۳/مهر/۱۳۸۰
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
karimi_02.mp3
3.13M
🎤🎤 حاج محمود کریمی
❤️ امشب شب عشقه
🌺 #عید_مبعث و #سال_نو_مبارک
❤️
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨ ساختمانهای محکم ✨
باورش سخت است اما تحصیلات برای همه شعور نمیآورد. یعنی ممکن است شما بروید دانشگاه و زیر و بم دانشگاه را دنبال شعور گم شدهتان بگردید اما جز آدامس چسبیده به زیر میزها و دیوارهایش و احیانا یکی دو جوان خوشتیپ که جلوی در سیگار دود میکنند، چیزی دستتان را نگیرد. هرچند وقتی فارغالتحصیل میشوی و نمره قبولیات را میدهند دستت، احساس میکنی یک چیزی روی شانهات سنگینی میکند که احتمالا شعور است اما متاسفانه آن سنگینی پاکت آبمیوهای است که برای جلسه دفاعت برده بودی و ته کوله پشتیات جا مانده. من هم با همین انگیزهها وارد دانشگاه شدم. مدلش اینطور بود که اوایل با وجود اینکه کیفت خالی بود ولی باید یک کتاب دستت میگرفتی که جلدش رو به بقیه باشد.
کتابش هم هرچقدر سنگینتر بود، رفقایت هم بیشتر بودند. چند وقتی کتاب را دستم میگرفتم و توی راهروهای دانشگاه راه میرفتم و برای این و آن سری تکان میدادم که یک نفر تنهاش خورد بهم و جزوههایش ریخت زمین. اما من آمادگی اینجایش را هم داشتم چون یک دانشجوی فرهیخته هیچ وقت اسیر کلیشهها نمیشود. من به دنبال شعور و سطح کلاس بالا در تحصیلات آمده بودم. به خاطر همین کمکش نکردم تا جزوهها را جمع کنیم و بعدش چشم توی چشم هم بشویم و احتمالا هاله عشق دورمان را بگیرد و گند بخورد توی ادامه دریافت شعورمان از دانشگاه. هر ترم که میگذشت، کتابِ توی دستم قطورتر میشد و به دنبالش شعورم هم بالاتر میرفت. اما از ترم سه به بعد احساس کردم این حرکت همه نیازهایم را برطرف نمیکند و باید بروم سراغ یک چیز بهتر و از نظر علمی پربارتر. اینطور وقتها باید با آدم حسابیهای دانشگاه مراودات بیشتری داشته باشی. برای همین تعدادی از نخبهها و با شعورها و با نفوذهای دانشگاه را دعوت کردم تولدم.
هرچند همه جا را تاریک کرده بودیم و رقص نور و فلش از اینطرف اتاق میرفت آن طرف اتاق و در این بین گاهی دماغی یا چشم زل زدهای که دارد سالاد ماکارانی میچپاند توی دهانش فقط دیده میشد اما همین مراودات علمی باعث شد در رشته تحصیلیام تا سطح زیادی اعتماد به نفس بگیرم.
از فردای آن میهمانی آنها من را هم مثل خودشان مهندس صدا میکردند و حتی تعداد بسیاری سوالهای درسیشان را هم میپرسیدند.
از نظر ما دانشگاه به دو دسته تقسیم میشد، یه عده بیبخار و بیتوجه که قدر دانشگاه و فضای پربارش را نمیدانند و عین افسردهها سرشان را میاندازند پایین و میروند سر کلاس و ساکت برمیگردند خانه و دسته دوم مثل ما؛ یک عده فعال و پویا که سعی میکنند در همه مجالس مرتبط با رشته و دانشگاه و انواع میتینگها و گفتوگوهای موثر نظیر تولدها، گودبای پارتیها، خزپارتیها، نمکآبرودها و... شرکت کنند و اصولا از ترم یک باور دارند مهندسهای واقعی این دانشگاهند و هر روز تلاش بیشتری میکنند که خودشان را بالاتر بکشند تا بتوانند خدمتی به جامعه علمی مملکت بکنند. برای همین سعی میکردیم تعداد مجالس را بیشتر کنیم. موزیکی میگذاشتیم و در حالیکه کمی هم کمرمان را میچرخاندیم از دنیای علم میگفتیم.
یکبار توی همین مباحث غرق شده بودیم که یکی از بچهها که انگار در علم پزشکی هم سری در سرها داشت، گفت یک چیزی دارد که یکجوری مغزمان را برای دریافت علم باز میکند که قطعا میتوانیم بارمان را در این دانشگاه ببندیم. همهمان هم چون آرزوهای بلند مدت زیادی داشتیم و قصدمان بورس شدن در دانشگاه کمبریج بود، گذاشتیم تا با دارویش درهای علم را روی مغزمان باز کند.
واقعیتش من نمیدانستم دروازههای علم را که بخواهی باز کنی، اینقدر دود و بو میزند بیرون اما مثل اینکه از دماغ هم راه داشت.
از فردایش دسته دوم که ما بودیم، از قبل هم پویاتر و فعالتر شده بودیم و استادها میگفتند لازم نیست آنقدرها هم تا صبح بیدار بمانید و درس بخوانید، چون طوری چشمهایمان خط شده بود که من بعدا فهمیدم نزدیک به چهار ترم نیمی از تخته کلاس را به خاطر همین نمیدیدم و دقیقا مباحث مهم در آن قسمتهای تخته بوده و در واقع آن چهار ترمم ارزش دو واحد هم ندارد.
به هرحال دانشگاه و دانشجویی هم عالمی دارد که اگر اهلش باشید، میتوانید مثل ما بهترین استفادههای علمی را ازش بکنید و به مملکت خدمت کنید. در واقع همین امروز که دارم با شما صحبت میکنم، من و هم دورهایهایم ساختمانهایی برایتان ساختیم که از همان علم و شعور دریافتی توی دانشگاهمان سرچشمه گرفته و شاید بعضی از شما زیر سقفهایش دارید این قصه را با خیال راحت میخوانید.
خواستم بگویم دلتان قرص، ما کارمان را بلدیم.
آن قسمتهای ندیده تخته هم خیلی موضوع مهمی نبود. عمر دست خداست!
#طنز
مونا زارع
🎼امشب ای غار حرا ...
|⇦• مدح خوانی ویژۀ مَبعثِ حَضرتِ خَتمی مرتَبت محمدِ مُصطَفی صلوات الله علیه به نفسِ سید رضا نریمانی
امشب ای غار حرا از هر شبی زیباتری
مشرق نورانی خورشید عالمگستری
شبنشینی کرده روی تخته سنگت جبریل
این دل شب رازدار بعثت پیغبمری
گوش تا آوای "اقراء بسم ربک" بشنوی
ناز کن بر مه که غرق نورِ حیِّ داوری
گر چه شب را با محمّد صبح کردی سالها
امشب از او یافتی هر لحظه فیض دیگری
کوههای مکه میگردند دورت تا سحر
گرچه در فرشی ولی از عرشِ اعلا برتری
چشم شو، روی دلآرای پیمبر را ببین
در کنـار او گـلِ لبخِند حیـدر را ببین
آی انسانها کلامِ کبریا را بشنوید
وحی نازل شد همه حکم خدا را بشنوید
بانگ جبریلِ امین پیچیده در غار حرا
گوش تا آوای جانبخش حرا را بشنوید
بانگ "اقراء بسم ربک" با ندای جبرئیل
نغمۀ تهلیلِ ختمالانبیا را بشنوید
این صدای منجیِ کُل جهان خلقت است
بشنوید ای کُل خلقت این صدا را بشنوید
تا به کی افسانۀ بیگانگان در گوشتان
گوش تا امشب صدای آشنا را بشنوید
فرق بتهـا را بـه همراه پیمبر بشکنید
با کمانِ حمزه از بوجهلها سر بشکنید
ای بتانِ کعبه عُمر بتگران سر آمده
بشکنید اینک که ابراهیم دیگر آمده
منجیِ کُل بشر بیرون شد از غار حرا
با کلام روحبخش حی داور آمده
موسی عمران دیگر آمده از کوه طور
یا مسیحا با ندای روحپرور آمده؟
همچنان هارون که با موسیبنعمران یار بود
همره پیغمبرِ اسلام، حیدر آمده
پـای در چشم زمیـن و آسمـان در مُشت اوست
پیش رو حکم خداوند است و حیدر پشت اوست
محو شو ای تیرگی نور آمده نور آمده
محفلِ توحید را شیرینترین شور آمده
دیوها را آید از هر سو نهیب الفرار
دستهدسته بر زمین از آسمان حور آمده
ای تمام کوههای مکه این آوای کیست؟
این محمّد یا همان موساست کز طور آمده
روز روزِ جشن آزادی زنهای اسیر
یا که عیدِ دختران زنده در گور آمده
با تبر محکم به فرق بتگران باید زدن
این چنین از خالقِ معبود دستور آمده
مـا تـو را از انبیـا اعجاز برتر دادهایم
بعد قرآنت وصی ای مثل حیدر دادهایم
ای همه پیغمبران در انتظار بعثتت
وی تمام عالم امکان دیار بعثتت
سنگهای کعبه میگویند تو پیغمبری
کوههای مکه بیصبر و قرار بعثتت
مکه و مصر و حجاز و کوفه و شامات نه
وسعت ملک خدا باغ و بهار بعثتت
نیست بیم از غزوههای خیبر و احزاب و بدر
تا بوَد در دست حیدر، ذوالفقارِ بعثتت
تا مکان باقیست، تا چرخ زمان در گردش است
میرسد بر خلق، فیضِ بیشمار بعثتت
بعد تو دیگر نیاید در جهان پیغمبری
آری آری تا قیامت همچنان پیغمبری
ما مسلمانیم و مهر وحدت ما یا علی است
وحدت آن دارد که او را رهبر و مولا علی است
چیست وحدت؟ چنگ بر"حبلالمتین" حق زدن
ای تمام مسلمین حبلالمتین تنها علی است
تفرقه یعنی جدا از دامن حیدر شدن
متحد باشید ای یاران امام ما علی است
در سپهر وحدت و ایمان و عشق و اتحاد
محور توحید و خورشید جهانآرا علی است
من کیام تا نفس پیغمبر امام ما شود
فاش میگویم امامِ حضرت زهرا علی است
ما تمام عمر با قرآن و عترت زیستیم
نیستیم آن دم که در خطّ ولایت نیستیم
کیست احمد؟ شهر علم کبریا و در علی است
باطن و ظاهر علی، اول علی، آخر علی است
دست و شمشیر خدا، چشم خدا، وجه خدا
نص قرآن است آری، نفس پیغمبر علی است
آن دو تن باید که بگریزند از میدان جنگ
تا شود معلوم تنها فاتح خیبر علی است
فتح بدر و فتح خیبر حقِ شیرِ داور است
الفرار ای روبهان از معرکه، حیدر علی است
گر شوی غافل به سوی این و آنت میبرند
ای برادر راه خود را گم نکن، رهبر علی است
میثما! نه شافعی نه مالکی نه حنبلی
بعد پیغمبر فقط مولا علی مولا علی
#شاعر غلامرضا سازگار
🎼بخوان به نام خدایت ...
|⇦• مدح خوانی ویژۀ مَبعثِ حَضرتِ خَتمی مرتَبت محمدِ مُصطَفی صلوات الله علیه به نفسِ حاج حسن خلج •✾•
بخوان به نام خدایت که آفرید بشر
طنین فکند ندا نیمه شب به کوه و کمر
سکوت بود و شبی وَهمگون و مکه به خواب
حرا ستاده چنان قامتِ نیازِ بشر
درون غار حرا خلوتِ شکفتنِ راز
به روی بستر اندیشه داشت مردی سر
که ناگهان زپسِ چشمهای بسته ی او
دمید تابش نوری به چشمِ آن سرور
هراسناک زجا جست و اینک برابر او
درخششی به تجلّی ز نور روشنتر
بسان رشته کلافی زعرش تا دلِ غار
کشیده بود اگر روح روشنایی بر
ندا رسید محمد! تو کیستی؟ جبریل
بخوان بخوان به لرزه در افتاد مرد را پیکر
برون جهید از آن غار دشت و شب
آرام در آسمان نه به جز جلوه ی مه و اختر
بخوان بخوان نتوانم،میان نور وندا
شکفت دستی و آورد در برش دفتر
ندای وحی و پیمبر به یک صدا خواندند
دوباره خواند محمد که تا شود از بر
فرشته بود عیان هر کجا که می نگریست
بدین ندا که محمد تویی پیام آور
#شاعر نعمت آزرم
#رنجنامه
من یک مادرم که فرزندانم با #کرونای_فرهنگی در حال جان دادنند
مادری که دغدغه تربیت صحیح فرزندش برای رسیدن به سعادت را دارد، اما در این کشور دربرآورده ساختن نیازهای اولیه فرزندی که دچار آماج ویروسهای کشنده کرونای فرهنگیست درمانده ام...
صدای نفس نفس زدنهای پر از عفونت فرزندم دارد مرا میکشد و هیچ متخصصی به فریادم نمیرسد
مسئولین فرهنگ ساز!
آیابرای من هم به اندازه #سلبریتیهای_سگباز حق شهروندی قائلید؟!
من چطور فرزندم را در اجتماعی اجتماع پذیر کنم که نمودهای غریزه جنسی از درو دیوار و رسانه اش میبارد؟!
شاید شما کامل قورباغه پز شده باشید که دیگر دردتان نمیآید
اما من مادر مدام دلشوره دارم از دیدن سریالهایی که ذره رعایت حیا نمیکنند
از کابوس کثیفی که به نام عشق به خورد فرزندم میدهند
از فضای مجازی افسارگسیخته ای که با یک اشاره انگشت ذهن کودکم را به لجن میکشد
من حتی میترسم از محیط مدرسه ای که معلم در آن از روابطش به بچه ها میگوید و از دوستانی که هنوز به نوجوانی نرسیده نابابند
من میترسم با فرزندم به رستوران بروم
میترسم بچه ام را به پارک ببرم
من از سوار مترو و تاکسی و اتوبوس شدن میترسم!
میفهمید یک مادر چقدر باید توان صرف کند تا حواس فرزندش را از صحنه های جنسی باز و بوسه ها و به آغوش کشیدنهای شهوت انگیز در این مکانها پرت کند؟
باکدام دستکش و ماسک مانع ورود این عوامل بیماری زا به فکر فرزندم شوم؟!
میفهمید چقدر برای یک مادر دردآور و دلهره آور است که نمیداند چگونه پاسخ پرسش کودکش را بدهد که با چشمان کنجکاو و متعجب به انسان نماهای رنگ شده با لباسهای چسبان پاره خیره شده و میپرسد «مامان چرا شلوار این پارست؟! »
نمیدانم شاید شما با اسکورت جابجا میشوید و شیشه های ماشینهای ضد گلوله تان انقدر دودیست که دود آتش این فجایع را در شهر نمیبینید و گلوله های کشنده فرهنگ به شما و فرزندانتان اصابت نمیکند...
پس میگویم که بدانید من فرزندم را به کتابخانه و فرهنگسرا هم نمیوانم ببرم!
جناب مسئول فرهنگی کاش از پزشکانمان بیاموزی وظیفه شناسی را
باید پاسخم را بدهید چون دارید از قبال این مسئولیت ارتزاق میکنید
من چگونه فرزندم را در چنین محیطی که شما با بی مبالاتی برایمان ساختید اجتماعی بار بیاورم؟
من کجا فرزندم را برای تفریح سالم ببرم که بتواند با فکر آزاد از هجمه های جنسی بازی کند؟
متخصصین و دست اندکاران فرهنگ!
ایا اصولا به مراحل رشد یک کودک ونیازهایش آگاهید؟!
ثایت کردید اسلام را قبول ندارید جز به تظاهر برای کسب منفعت
پس از علم حرف میزنم
آیا قبول دارید که اگر غلیان شهوات پیش از موعد اتفاق بیفتند راه پیشرفت فکری و علمی برای کودکان بسته میشود؟
اصلا بگذریم به شعار «آزادی» که زیادی معتقدید
آیا من مادر هم حق دارم که فرزندم را آزادانه در محیطی امن تربیت کنم یا آزادی در این کشور فقط مختص سگ بازها و سلبریتیها و فاحشه هاست؟!
گاهی فکر میکنم کاش میشد یک جزیره را به ما مادران وفرزندانمان اختصاص میدادید بدون سیاستهای کشنده کرونا آورتان
بدون هنرپیشه های تن زده و غرب زده ای که ازغرب هم هیچ نمیدانند و در خواب عامدانه شماافسار فرهنگ را به طور کامل در دست گرفتندو رسانه ملی این موجودات نادان راالگوی فرزندان خانواده هایی کرده که نخواستند برای پرکردن اوقات فراغت به ماهواره پناه ببرندو درنهایت خروجی هیچ تفاوتی نداشته
زیرا که گویی در آن جعبه هیچ مغز متفکر خلاقی وجودندارد که غیر ازکپی کاری ناشیانه از همان برنامه های ابلهانه وسخیف ماهواره چیزی درخور ایران و ایرانی تولید کند!
انگار عامدانه برنامه ریخته اید که تبلیغاتتان با برنامه های اجتماعی سلبریتی محورتان،همسو با سریالها و فیلمهاتان از فرزندانمان جسمهای مصرف گرای بدون فکر بسازد
موجوداتی دست ساز که تفکر و منطقی غیر از ماده زدگی و تن نمایی نداشته باشند بدون هیچ حس انسانی و شاید اعتراض و احتراز
و برای ابنکه کار از محکم کاری عیب نکند این برنامه را با چفتی سالانه به نام جشنواره ی فجر انقلاب با حضور یعجوج معجوج وار این مترسکهای انسان نمای رنگ رنگ محکم میکنید تا اساس فرهنگ ایرانیمان را از بنیان بخشکانید
که اگر نبود این دو راه، اینان اینگونه توهم پرچمداری همه چیز برشان نمیداشت
فرهنگ مداران این مرزو بوم
ما مادران نمیدانیم شکایت به کجا بریم...
به معاونت زنان ریاست جمهوری که تنها دغدغه ای که ندارد اصالت زن و خانواده است؟!
یا به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که با صدور مجوزهایش بر فیلمها و کتابهای آنچنانی، ثابت کرده تنها رسالتش حمایت از تثبیت وگسترش فحشاست؟!
یا به شورای عالی انقلاب فرهنگی که گویی فقط سند تولید میکند برای تولید سند بدون هیچ توان یا حوصله ای برای پیگیری اجرا؟!
اینها را مینویسم تا درتاریخ ثبت شود که در مملکتی که قرار بود اسلام برپاشود فرهنگ ایرانی هم رو به مرگ است...
4_5846095280411247921.mp3
5.35M
🎙سرود صدا میاد، از آشنا
با مداحی بنی فاطمه
مداحی آنلاین - غار حرا بزم جنونه - رسولی.mp3
1.94M
🍃🍃🍃
🌺غار حرا بزم جنونه
🌼آیینه دار آسمونه
🎤 مهدی_رسولی
#عید_مبعث_مبارک🌹
🌸 برمحمد_وآل_محمد_صلوات🌸
غیبت پشت سر مرده
گاه تصور میشود که مفهوم غیبت و همچنین روایاتی که درباره غیبت وارد شده ناظر به افراد زنده است و مردگان را شامل نمی شود و غیبت کردن پشت سر مرده اشکالی ندارد.
در حالی که طبق روایات؛ احترام مرده مسلمان همچون احترام زنده او است، بلکه می توان گفت؛ غیبت مرده از جهاتى زشتتر و ناپسندتر است؛ زیرا زندگان ممکن است روزى غیبت را بشنوند و به دفاع از خود برخیزند، ولى مرده هرگز قادر به دفاع از خود نیست.
علاوه بر این؛ شخص غیبت کننده ممکن است افراد زنده را ببیند و از آنها حلالیت بطلبد ولى در مورد مردگان این مطلب هرگز صدق نمیکند.
اخلاق در قرآن، ناصر مکارم شیرازی ج 3، ص 133
🌱
غیبت با اشاره
برخی از مردم تصور می کنند غیبت کردن تنها با زبان ممکن است و هر چیزی غیر از زبان غیبت محسوب نمی شود.
در حالی که چنانچه با اشاره دست عیب کسی بیان شود، مثلا کم عقل بودن کسی را بفهمانند، این اشاره نیز غیبت محسوب می شود.
رساله آموزشی بخش غیبت
🌱
🌸 احکام 🌸
⁉️سؤال :
بانک ها به سپرده های مردم بین سه تا بیست درصد سود می دهند، آیا با توجه به سطح تورم، صحیح است این مبلغ اضافی را به عنوان عوض کاهش قدرت خرید سپرده های مردم در روز دریافت آن نسبت به روز سپرده گذاری محاسبه کرده تا بدینوسیله از عنوان ربا خارج شود⁉️
✅جواب:
اگر آن مبلغ اضافی و سودی که بانک می دهد از درآمد حاصل از به کارگیری سپرده به وکالت از سپرده گذار در ضمن یکی از عقود شرعی صحیح باشد، ربا نیست بلکه سود معامله شرعی است و اشکال ندارد.....
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️مداحی سوزناک و منتشرنشده از سپهبد قاسم سلیمانی در مسجد روستای پدری
مردی نزد امام جواد(علیه السلام) آمد که بسیار خوشحال و خندان به نظر می رسید.
امام علت خوشحالی اش را بپرسید، و گفت: یابن رسول اللّه! از پدرت شنیدم که فرمود: شایسته ترین روز برای شادی یک بنده روزی است که در آن، انسان توفیق نیکی و انفاق به دوستانش را به دست آورد و امروز ده نفر از دوستان و برادران دینی که فقیر و عیالوار بودند، از فلان شهرها به نزد من آمدند و من هم به هر کدام چیزی بخشیدم. به همین خاطر خوشحال شدم.
آن حضرت فرمود: لعمری انّک حقیق بان تسرّ ان لم تکن احبطته او لم تحبطه فیما بعد؛ به جانم سوگند!
شایسته است که خوشحال باشی، امّا ممکن است که اثر کار خود را از بین برده باشی یا بعداً از بین ببری!
او با شگفتی پرسید: چگونه عمل نیک من بی فایده می شود و از بین می رود؟ در حالی که من از شیعیان خالص شما هستم.
امام فرمود: با همین سخنی که گفتی، کارهای نیک و انفاق های خود را در حق دوستان از بین بردی. او توضیح خواست و آن حضرت، این آیه را تلاوت کرد:
یا ایّها الّذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الاذی؛
ای مؤمنان صدقه ها و بخشش های خود را با منّت و اذیّت کردن باطل نکنید.
مرد گفت: من که به آن افراد منّت نگذاشتم و آزارشان ندادم.
امام فرمود: همین که گفتی: چگونه عمل نیک من بی فایده می شود و از بین می رود؟ و یقیناً خود را جزء شیعیان خالص ما قرار دادی، ما را آزردی!
آن مرد بعد از اعتراف به تقصیر خود پرسید: پس چه بگویم؟
امام فرمود: بگو من از دوستان شما هستم. دوستان شما را دوست دارم و دشمنان شما را دشمن میدارم.
مرد قبول کرد و امام جواد فرمود:
الآن قد عادت الیک مثوبات صدقاتک و زال عنها الاحباط؛
اکنون پاداش بخشش هایت به تو برگشت و حبط و بی اثر بودن آن زایل شد...
📚بحارالانوار، ج 68، ص 159.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺نحوه صحیح درآوردن دستکش و ماسک
#باهم_شکستش_میدهیم
#یاصاحب_الزمان🙏
فتنه به همه جهان رسیده ست بیا
فریاد به آسمان رسیده ست بیا
سوگند به عمه ی غریبت زینب
این درد به استخوان رسیده ست بیا
#وداع_از_مدينه
#مثنوی
جدايي از مدينه باورم شد
حرم غمخانة صاحب حرم شد
همه حجاج زهرا بار بستند
به اين رفتن دل عالم شكستند
به ناقه مادري و شير خواري
شود آمادة اُشْتُر سواري
تمام مشك ها پُر آب باشد
كمي آرام ، اصغر خواب باشد
كناري باغبان سرگرم لاله
كند بابا كُشي نازِ سه ساله
كناري نجمه مست روي قاسم
زند شانه سر گيسوي قاسم
تماشا مي كند با قلب شيدا
قد و بالاي اكبر ، اُمِّ ليلا
ولي يك سو همه تصوير اين شب
شده وقت پريشاني زينب
سر او بر سر دوش حسين است
پناه او در آغوش حسين است
شده ذكر لبش با چشم گريان
عزيزم بي تو مي ميرم حسين جان
نمام آرزوهايم تو هستي
منم مجنون و ليلايم تو هستي
همه شب روي سجاده نشينم
الهي اي حسين داغت نبينم
تمامي امانت هاي مادر
ميان بسته پيچيدم برادر
(( جواب سيد الشهدا ))
دلم را آب كردي گريه كم كن
مرا بي تاب كردي گريه كم كن
شده وقت سفر اي نور ديده
نشين بالاي محمل اي رشيده
محارم دور محمل بي قرارت
ابوفاضل بود چشم انتظارت
يل ام البنين زانو گرفته
علي اكبر به پاي ناقه رفته
به روي معجر تو حرز بستم
خودم تا آخرش پاي تو هستم
همه رفتند اما غرق احساس
پيامي آمد از مادر به عباس
زمان حرفهاي آخرين شد
وصيت خواني ام البنين شد
صدا زد مي روي اي نور عينم
ولي جان تو و جانِ حسينم
برو اما بدان شير نبردي
مبادا بي حسينم باز گردي
بيا تا خوب من رويت ببوسم
بلندي هاي ابرويت ببوسم
به خلوت بوسه هايم درس دارد
حيا كردم ، حسين مادر ندارد