eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
20.8هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
ماه رمضان بود. در خانه ام رو زدند. با خودم فکر کردم شاید همسایه ی زیرینم که خانمی جوان  ومهربان بود نذری آورده. چادر سر کردم و از چشمی نگاهی به بیرون انداختم ولی کسی مشخص نبود.پرسیدم کیه؟ جوابی نیومد.داشتم چادرم رو در میاوردم که دوباره در زدند .لای در رو به آرومی باز کردم.مسعود پشت در بود.به محض دیدنش قصد کردم در رو ببندم که مسعود با پایش مانع شد و گفت:زیاد وقتت رو نمیگیرم. در حالیکه در رو فشار میدادم گفتم:من با شما حرفی ندارم.بهتره برگردی. او به آرومی گفت:حرفم مهمه..باید بهت بگم.پس به نفعته بشنوی. حالا بازوهاش رو هم داخل درز در انداخت و با تمام قدرت سعی کرد در رو باز کند.زور من در مقابل بازوهای تنومند او خیلی ناچیز بود و او داخل اومد.با وحشت صدام رو بالا بردم: -از خونه ی من برو بیرون! او دستش رو به علامت هیس جلو آورد و گفت:اگه فکر من نیستی فکر آبروت باش.یک وقت همسایه ها صداتو میشنون برات بد میشه! حرفمو میزنم ومیرم.. به آشپزخونه رفتم و چاقویی زیر چادرم پنهان کردم تا اگر از ناحیه ی او خطری تهدیدم کرد وسیله ای برای دفاع داشته باشم.و سریع به نزد او بازگشتم. او که به در تکیه زده بود با دیدنم به تمسخر گفت:فکر میکردم رفتی برام شربتی آبی چیزی بیاری.. با اکراه از او رو برگردوندم و گفتم:حرفتو بزن و سریع برو. او یک قدم جلو برداشت..خودم رو سپردم دست خدا. گفت:ببخشید بابت روز آخری که اینجا بودیم.من از جانب نسیم عذر میخوام. جواب دادم:چطور نسیم خودش نیومده واسه عذر خواهی؟! من احتیاجی به عذرخواهی کسی ندارم.اگر نسیم این کار رو نمیکرد عجیب بود. او لبخند معنی داری گوشه ی لبش نشست و گفت:آره واقعا! اگه نسیم اینکارو نمیکرد عجب داشت!! از زمانیکه یادم میاد همیشه بهت حسودی میکرد.تحمل اینکه تو به یه جایی برسی براش خیلی سخته. _اومدی اینجا که این حرفها رو بزنی؟؟ او دستهاش رو به هم کوبید وگفت:نه اومدم بهت بگم منم هستم! تا تهش!! الان دیگه از همه چی خبر دارم. با تعجب نگاهش کردم:چیییی؟؟؟؟ چی میگی تو؟؟ او روی مبل نشست و در حالیکه به اون لم میداد گفت:هیچ وقت باور نکردم که تو از این بازی پردرآمد خسته شده باشی..میدونستم باید یک دلیل مناسب تر واسه پشت پا زدن به بختت داشته باشی. البته بهت حق هم میدم.نصف کردن درآمد با سه نفر زیاد سود خوبی برات نداشت.انصافش هم بخوای حساب کنی تو، تو این وسط از همه بیشتر تلاش میکردی پس سهم بیشتری حقت بود.اومدم اینحا بهت بگم منم هستم.نسیم و میپیچونیم و باهم کار میکنیم.نصف نصف!! با عصبانیت به سمتش رفتم و گفتم :بهتره از این خونه بری بیرون ..این اراجیف فقط به درد اون کله منحرف و منفعت طلب خودتون میخوره.لابد کلی هم با خودت کیف میکنی که خیلی بچه زرنگی نه؟؟!! یا از خونه ی من میری بیرون یا جیغ میزنم همسایه ها رو خبر میکنم. او از جا بلند شد و صورتش رو نزدیکم آورد و با غیض گفت:مطمئنی اگه همسایه ها بیان من ضرر میکنم و تو برنده میشی؟ میخوای امتحان کنی؟ با حرص گفتم:هم تو ..هم نسیم..حال به هم زنین ترین موجودات عالمید… او خنده ای موذیانه کرد : اونوقت تو چی هستی؟؟؟فک کردی منم مثل کامران یا اون آخونده ام که خام این بازیات بشم؟؟؟ همزمان هم به فکر تلکه کردن کامرانی هم اون آخونده مقدس نما ؟؟؟ ادامه دارد… نویسنده:
babolharam Taheri.mp3
10.86M
🎼 و بی مقدمه با رخصت از ... |⇦• مدح خوانی زیبا ویژۀ میلادِ حضرت علی اکبر علیه السلام و به نفسِ کربلایی حسین طاهری •✾• ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ در حقّ او فرمود: اِنّهُ مَمسوسٌ فی ذات‌الله؛ ؛ مُستَغرَقِ دریایِ است ما هم باید با رفتار و منش خود زینت باشند
﷽ 📲 فایل صوتے 🎙واعظ: آیت الله 🔖 علائم دوره آخر الزمان 🔖 🔋 حجم: 2/9 MB ⏰ زمان: 8 دقیقه و 25 ثانیه
babolharam _Taheri.mp3
6.36M
🎼 ای نوۀ ارشدِ حیدر ... |⇦• شورِ شنیدنی ویژۀ میلادِ حضرت علی اکبر علیه السلام و به نفسِ کربلایی حسین طاهری •✾• ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ بود که خواب را دید، نزد امام آمده و رویایش را تعریف کرد! حسین(ع) فرمود؛ اگر ببینی میشناسی‌اش؟ گفت: آری، پس نواده‌ ی نبی‌الله را فراخواند... را که دید، آنچنان حیرت زده شد که آورد و شد
🎼 ای نوۀ ارشدِ حیدر ... |⇦• شورِ شنیدنی ویژۀ میلادِ حضرت علی اکبر علیه السلام و به نفسِ کربلایی حسین طاهری •✾• ای شهزاده علی اکبر ای نوۀ ارشدِ حیدر خیلی میاد خدایی آقا بهت عمامۀ پیمبر سید و سالاری .. عشقِ علمداری .. آیینۀ رزمِ حیدرِ کراری .. رویِ لبم نادِ علیِ دلم امشبِ یادِ علیِ آقازادگی برایِ ، علی و اولادِ علیِ ای جام و باده ام ، علی علی مُهرِ سجاده ام ، علی علی مست و دلداده ام ، علی علی به پات اُفتاده ام ، علی علی تو آقازاده و ، من نوکر زاده ام .. «علی ابن حسین ابن علی ..» کربُبَلا عرشِ برینِ زائرِ تو روح الامین خدا بخواد دوباره امسال با تو قرارم اربعینِ ای به سرم سایه .. عشقِ تو سرمایه .. نمیره از یادم ، موکب و مشاءِ .. تو کربلا یه روز ان شالله ما با دعایِ ام لیلا نماز میخونیم با اذانت همه پشتِ بقیه الله .. مثلِ پیغمبری ، علی علی .. واللهِ محشری ، علی علی دلها رو میبری ، علی علی از عالم سر تری ، علی علی از نسلِ ذوالفقار ، علّامه حیدری «علی ابن حسین ابن علی ..» ولایتش اصولِ دین ، حیدر معنیِ قرآنِ مبین ، حیدر حرفِ نبی فقط همینه ، حیدر تنها امیر مومنینِ ، حیدر .. چه هیبتی داری شجاعتی داری فقط تو عالم تو حیدر کراری عبدِ اشجع الناسم کرده پدری واسم من خلیفه ای دیگر غیرِ علی نشناسم .. من شیعه ام ، حیدر آقامه ..
anjavi - komeil.mp3
859.6K
‍ ‍ 😃 🎤 جبهه و مداحی 🎼 وقتی شهید جلیل گندمکار شروع کرد به خوندن یه فراز از دعای کمیل " وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ" ....😃 این خاطره شنیدنی رو از آقای انجوی نژاد بشنوید...
گلچین خصلت های سه گانه خصال شیخ صدوق رنگی.pdf
495.3K
گلچین خصلت های سه گانه خصال شیخ صدوق
گلچین کتاب لحظه های آشنا خاطراتی از شهید سید حسین علم الهدی.pdf
382.9K
گلچین کتاب لحظه های آشنا خاطراتی از شهید سید حسین علم الهدی
گلچین كتاب رمز پیروزی مردان بزرگ آیة الله سبحانی رنگی.pdf
564.9K
گلچین كتاب رمز پیروزی مردان بزرگ آیة الله سبحانی
🚨 درخواست جالب مادر شهید از 💠حجت‌الاسلام سید‌ حسین مومن می‌گوید: به مادر شهیدان فاطمی خبردادند که یک نماینده از بیت رهبری به منزل شما می‌آید، حاجیه خانم روی ویلچر نشسته بود، تا در باز شد دید مقام معظم رهبری وارد خانه شد، حاجیه خانم با پاهایی که قوّت ندارد چندبار از روی ویلچر به احترام آقا می‌خواست بلند شود که حضرت آقا به دختر حاجیه خانم فرمودند: به حاجیه خانم بگویید بنشینند و بلند نشوند. این مادر شهید به رهبر انقلاب گفت: حضرت آقا! میشه یک خواهش بکنم چند لحظه بایستید و من با ویلچر دور شما بگردم؟ ایشان چندین بار دور آقا گشت و زیر لب زمزمه می‌کرد، الهی درد و بلای شما به ما بخورد. در این دیدار رهبر انقلاب فرمودند اگر کار خاصی دارید بفرمایید، عرض کرد، نه آقا کار خاصی نیست، فقط یک خواهشی دارم آن هم اینکه دوست دارم چهلمین امضا در من امضاء شما باشد! ایشان با افتخار قبول کردند و در کفن مادران شهیدان فاطمی نوشتند: باسمه تعالی اللّهُمَّ إنّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلاّ خَیْراً وَاَنْتَ اَعْلَمُ بِها مِنّا سید علی حسینی خامنه‌ای 🔻 از اون روز هرکس ملاقات حاجیه خانم می‌رفت این کفن رو نشان می‌داد و با افتخار اظهار می‌کرد که این کفن را آقایم امضا کرده است.
توی یک جمع بی‌حوصله نشسته بودم طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم همین که توی دلم خواندم سه عمودی یکی گفت بلند بگو گفتم یک کلمه سه حرفیه ازهمه چیز برتر است حاجی گفت: پول تازه عروس مجلس گفت: عشق شوهرش گفت: یار کودک دبستانی گفت: علم حاجی پشت سرهم گفت : پول، اگه نمیشه طلا، سکه گفتم: حاجی اینها نمیشه گفت: پس بنویس مال گفتم: بازم نمیشه گفت: جاه خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه دیدم همه ساکت شدند مادر بزرگ گفت: مادرجان، "عمر". سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار ديگری خندید و گفت: وام یکی از آن وسط بلندگفت: وقت یکی گفت: آدم خنده تلخی کردم و گفتم: نه اما فهمیدم تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی‌آید !!! باید جدول کامل زندگیشان را داشته باشی. بدون آن همه چیز بی‌معناست!!! هرکس جدول زندگی خود را دارد. هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم. شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش کشاورزبگوید: برف لال بگوید: حرف ناشنوا بگوید: صدا نابینا بگوید: نور و من هنوز در فکرم که چرا کسی نگفت: " خدا