مدیحه سرایی در مجالس عزا
متاسفانه امروزه بسیاری از مداحان و مرثیه سرایان به جای سر سلامتی دادن و افزایش صبر و بردباری برای داغ دیدگان، با خواندن روضه های دریده، اشعار پر سوز و گداز و یاداوری خاطرات گذشته میّت، داغ ها را تازه کرده و درد و رنج اهل مصیبت را دو چندان می نمایند، بعد هم خوش اند که در مجلس ولوله ای بر پا شد!
بلند گذاشتن سبیل
برخی از افراد تراشیدن سبیل را حرام و خیلی بلند گذاشتن آن را موجب نجاست آب یا غذا می دانند.
در حالی که تراشیدن سبیل و باقی گذاشتن و بلند نمودن آن فی نفسه اشکال ندارد؛ اما بلند نمودن آن به مقداری که هنگام خوردن و آشامیدن با غذا یا آب برخورد کند، مکروه است.
اجوبة الاستفتائات، سؤال 1415
تشویق به استخاره
برخی از افراد استخاره را در حکم وحی منزل دانسته و سرنوشت خود را با یک استخاره تعیین می کنند!
مثلا از همین گروه کسانی زمان ازدواج، شخص مورد نظر خود را با استخاره تعیین می کنند و آینده زندگی خود را بی تفکر و تأمل به دست استخاره می سپارند!
آیت الله امینی می فرمایند:
"دختر و پسر و خانواده آن ها برای شناخت همسر باید به تحقیق و کنجکاوی بپردازند و اگر باز هم تردید داشتند با یک یا چند نفر افراد مطلع و مورد اعتماد مشورت نمایند، اگر به نتیجه رسیدند، اقدام نمایند. تحقیق و مشورت طبعا بر استخاره تقدم دارد، اگر نتیجه تحقیقات شما خوب بود وارد عمل شوید و لازم نیست استخاره کنید، ما در اسلام تشویق به استخاره نشده ایم.1
1. جوان و ازدواج ص107
✨﷽✨
🔴فریاد رَس
✍یکی از طلّاب مازندران نقل میکرد: بعد از تعطیلات درسی حوزه عازم گرگان شدیم. در گرگان بعد از پیاده شدن، زن و بچه و وسایل همراه را به پیاده رو بردم و به انتظار ماشین بودیم که ما را به روستا برساند. در همین هنگام ماشینی جلوی ما توقف نموده و یکی از سرنشینان ماشین به طرف ما اسلحه که از همه جا مایوس بودم از روی خلوص نیت و توجه کامل فریاد زدم "یا امام زمان". سپس ماشین بدون تیراندازی رفت؛ بعد از چند دقیقه انتظار دیدم ماشین گشت پلیس آمد، جلوی ما توقف نمود و صدا زد: "حاج آقا بفرمایید سوار شوید". همه سوار شدیم و ماشین حرکت کرد. سپس به من گفتند:
"ما در فلان مسیر بودیم، یک وقت دیدیم آقا سیّدی جلوی ما را گرفت و فرمود: بروید در فلان خیابان، طلبه ای با زن و بچه منتظر ماشین است و ما طبق گفته آن سیّد آمدیم. حالا هرکجا میخواهید بروید بفرمایید تا ما شما را برسانیم". من هم جریان را گفتم که متوسل به امام زمان شدم و فهمیدیم آن حضرت سفارش ما را کرده اند...
📚 شیفتگان حضرت مهدی ج۲ ص۷۹
دعوا شده بود، آقا امیرالمومنین(ع) رسید.
گفت: آقای قصاب ولش ڪن بزار بره.
گفت: به تو ربطی نداره.
گفت: ولش ڪن بزار بره.
به تو ربطی نداره.
دستشو برد بالا، محڪم گذاشت تو صورت علی(ع).
آقا سرشو انداخت پایین رفت.
مردم ریختن گفتن فهمیدی ڪیو زدی؟!
گفت: نه فضولی میڪرد زدمش.
گفتن: زدی تو گوش علی(ع)، خلیفه مسلمین.
ساتورو برداشت دستشو قطع ڪرد،
گفت: دستی ڪه بخوره تو صورت علی(ع) دیگه مال من نیست... دستی ڪه بخوره تو صورت امام زمانم نباشه بهتره.....
امام زمان(عج) فرمود: هر موقع گناه میڪنی یه سیلی تو صورت من میزنی.
📚بحارالانوار ج۴۱، ص ۲۰۳-۲۰۴
الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۷۵۸-۷۵۹
🔺برای دو لقمه بیشتر؛ علی فروش نشویم !
💠 حضرت علی (ع) بعد از درگذشت #ابوذر غفاری نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی به حال ابوذر می سوزد خدا رحمتش کند. اصحاب پرسیدند چطور؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:
شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید.
دوم، بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟ شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
✖️مولا گریه کردند و فرمودند:
به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمان محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند.
🔺مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان..دین فروش، وطن فروش و علی فروش نشویم..
#تلنگر
‼️سال خمسی جداگانه
🔷س 4313: آیا کسی که چندین درآمد دارد (مانند کسی که هم تاجر است و هم کشاورز) می تواند برای هر کدام، سال خمسی جداگانه ای قرار دهد؟
✅ج: اگر حساب و مخارج هر کدام جداگانه و مستقل باشد، می توان برای هر یک، سال خمسی جداگانه ای قرار داد.
📕منبع: leader.ir
.:
#یک_لحظه_تفکر
یه روز یه خانم مثل هر روز بعد از کلی آرایش کنار آینه,مانتو تنگه و کفش پاشنه بلنده شو پا کرد و راهی خیابونای شهر شد.
همینطوری که داشت راه میرفت وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش رو جلب کرد :
❌خواهرم حجابت !!
خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت کن !!.
نگاه کرد، دید یه جوون ریشوئه از همون ها که متنفر بود ازشون با یه پیرهن روی شلوار و یه شلوار پارچه ای داره به خانم های بد حجاب تذکر میده.
به دوستش گفت من باید حال اینو بگیرم وگرنه شب خوابم نمیبره مرتیکه سرتاپاش یه قرون نمی ارزه، اون وقت اومده میگه چکار بکنید و چکار نکنید.
تصمیم گرفت مسیرش رو به سمت اون آقا کج کنه و یه چیزی بگه که دلش خنک بشه وقتی مقابل پسر رسید چشماشو تا آخر باز کرد و دندوناش رو روی هم فشار داد و گفت تو اگه راست میگی چشمای خودتو درویش کن با این ریشای مسخره ات ، بعدم با دوستش زدن زیر خنده و رفتن..
پسر سرشو رو به آسمون بلند کرد و زیر لب گفت :
خدایا این کم رو از من قبول کن !!
شبش که رفت خونه به خودش افتخار میکرد گوشی رو برداشت و قضیه رو با آب و تاب برای دوستاش تعریف میکرد.
فردای اون روز دوباره آینه وآرایش و بعد که آماده شد به دوستاش زنگ زد و قرار پارک رو گذاشت.
توی پارک دوباره قضیه دیروز رو برای دوستاش تعریف می کرد و بلند بلند میخندیدند شب وقتی که داشت از پارک برمیگشت یه ماشین کنار پاش ترمز زد : خانمی برسونیمت؟
لبخند زد و گفت برو عمه تو برسون بعد با دوستش زدن زیر خنده ، پسره از ماشین پیاده شد و چند قدمی کنار دختر قدم زد و بعد یک باره حمله کرد به سمت دختر و اون رو به زور سمت ماشین کشید.
دختر که شوکه شده بود شروع کرد به داد و فریاد
اما کسی جلو نمیومد ، اینبار با صدای بلند التماس کرد
اما همه تماشاچی بودن ، هیچ کدوم از اونایی که تو خیابون بهش متلک مینداختن و زیباییشو ستایش میکردن، حاضر نبودن جونشون رو به خطر بندازن
دیگه داشت نا امید میشد که دید یه جوون به سمتشون میدوه و فریاد میزنه :
آهای ولش کن بی غیرت !!
مگه خودت ناموس نداری ؟؟
وقتی بهشون رسید، سرشو انداخت پایین و گفت خواهرم شما برو ، و یه تنه مقابل دزدای ناموس ایستاد !!
دختر در حالی که هنوز شوکه بود و دست و پاش میلرزید یک دفعه با صدای هیاهو به خودش اومد و دید یه جوون ریشو از همونا که پیرهن رو روی شلوار میندازن از همونا که به نظرش افراطی بودن
افتاده روی زمین و تمام بدنش غرق به خونه
ناخودآگاه یاد دیروز افتاد ، اون شب برای دوستاش اس ام اس فرستاد :
وقتی خواستن به زور سوارش کنند ، همون کسی از جونش گذشت که توی خیابون بهش گفت : خواهرم حجابت !!
همون ریشوی افراطی و تندرو همون پسری که همش بهش میخندید..
اما الان به نظرش یه پسر ریشو و تندرو نبود ، بلکه یه مرد شجاع و با ایمان بود💪 دیگه از نظرش اون پسر افراطی نبود ، بلکه باغیرت بود✌️
🌹حالا متوجه شدیم که این جوون ریشو کسی نیست جز شهید امر به معروف و نهی ازمنکر #علی_خلیلی🌹
#روحش_شاد💚
#لبيك_يا_خامنه_اي
‼️ پوشاندن زينت
🔷س 4315: با توجه به این که برای بانوان #پوشاندن_دست_تا_مچ لازم نیست، اگر با حنا یا لاک یا انگشتر و مانند آن، دست را #زینت داده باشد نیز پوشاندن آن از نامحرم لازم نیست؟
✅ج: در صورتی که دست یا صورت زینت یا #آرایش داشته باشد، باید از نامحرم پوشانده شود.
#احکام_حجاب #زينت_بانوان
🚨 سگی که مامور خدا شد و بمبگذاری زیر بیت امام خمینی (ره) را لو داد!
🔻 احمد کریم پور مسئول کمیته چک و خنثی سپاه در دهه ۶۰ نقل میکند یکی از همسایههای امام خمینی برای فرزندش مراسم تولد گرفته بود سگی داشتند که داخل سالن ادرار میکند او را شلاق میزنند و این حیوان از روی دیوار میپرد داخل خانهی همسایه که خالی بوده است. بعد از مراسم، صاحب سگ به بچههای کمیته میگوید سگ ما وارد این خانه شده آنها نیز وارد خانه میشوند ولی او را نمیبینند صاحبخانه میگوید یک قناتی از زیر منزل امام رد میشود شاید آنجا رفته، بچههای کمیته میروند و میبینند این سگ روی جعبههای زیاد تیانتی و مواد منفجره نشسته است. که بعدها مشخص شد میخواستند اگر نتوانستند جماران را بمبباران کنند این مواد منفجره را زیر بیت امام جاسازی کنند. بعدها امام خطاب به دشمن گفته بودند شما تمام امکانات خود را بیاورید اما یک حیوان مامور خدا میشود تا طرح عملیات شما لو برود.
🌍 پایگاه اطلاع رسانی تسنیم
#تلنگر 👌👌👌👌
🔴 به مردم بگویید #امام_زمان_عج پشتوانهی این انقلاب است🎋
🌸 بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که بهطرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم. از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم. داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
در وصیتنامه نوشته بود:👇👇👇
🌸من #سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول(ص) هستم...
پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند.
اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
🌸پدر و مادر عزیزم! من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم.
جنازهام هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز در منطقه میماند.
🌸بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود. و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، #امام_خمینی در بین شما نیست.😔
🌸این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم.
به مردم دلداری بدهید.
به آنها روحیه بدهید و بگویید که #امام_زمان (عج) پشتوانهی این انقلاب است.
بگویید که ما فردا شما را شفاعت میکنیم.
بگویید که ما را فراموش نکنند.
🌸 بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز از آن گذشته است.
راوی: #سردار_حسین_کاجی
برگرفته از کتاب #خاطرات_ماندگار
ص١٩٢ تا ١٩۵
🌹 #داستان_کوتاه_پندآموز🌹
💭 ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﻠﻮﯼ ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ ﺭﺍ
ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ!
ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺷﻤﺰﮔﯽﺍﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﭘﻠﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﺳﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻏﺬﺍ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺑﺶ!
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﭘﻠﻮ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩ، ﻧﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯿﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ
ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ...
💭 ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ...
ﮔﺎﻫﯽ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑﺶ
ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﺪ!
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ..
ﮐﻤﺘﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﺎﺷﯿﻢ!
ﻫﻤﻪﯼ ﺧﻮﺷﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ؛
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﻪ ﻧﺮﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺍﺳﺖ.
💭 ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ
ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﭘُﻠﻮی ﺧﺎﻟﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽﻣﺎﻥ
ﺑﻮﺩﻩﺍﯾﻢ ﻭ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎ،
ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺏ...
‼️قضای نماز و روزه ی والدین توسط دختر به جای فرزند بزرگتر
🔷س 4317: اگر پسر بزرگ به هردلیلی نماز و روزه ی قضای پدر یا مادر را انجام ندهد، و دختر با رضایت خودش بجا بیاورد، یا از مال خودش اجیر بگیرد ، آیا از گردن پسر ساقط می شود؟ و دیگر گناهی برگردن او نیست؟
✅ج: در فرض مسأله نماز و روزه از گردن پسر ساقط می شود؛ و چیزی بر عهده ی او نیست.
📕منبع: leader.ir
‼️خمس سنوات
🔷س 4316: آیا #حق_سنوات #خمس دارد؟ در صورت تعلق خمس در صورتی که از #مخارج_سال زیاد بیاید سر #سال_خمسی باید پرداخت گردد یا خمس آن به محض وصول لازم است؟
✅ج: حق سنوات که بر اساس قرارداد یا #قانون_کار از طرف #کارفرما، در قبال کار کردن به کارگر داده می شود، درآمد محسوب شده و چنانچه پس از دریافت تا سر سال خمسی صرف در #مؤونه نشود، متعلق خمس است.
#احکام_خمس #خمس_سنوات
‼️محو کردن لکه های پوست با کِرِم
🔷س 4319: آیا محو کردن لکهای پوست با کرمهای آرایشی و حضور با این حد از آرایش در جایی که نامحرم حضور دارد اشکال دارد؟
✅ج: اگر صرفاً لکهای صورت را برطرف کند یا کرمی زده و صورتش کمی شفاف شده است یا مثلاً کرم ضدآفتاب یا سفیدکننده زده اما در حدی نیست که بگویند آرایش کرده است، پوشاندنش از نگاه نامحرم واجب نیست اما اگر بیش از این مقدار است که میگویند آرایش کرده ولو آرایش کم باشد باید از نگاه نامحرم بپوشاند
📕منبع: leader.ir
‼️خرید اینترنتی کالا
🔷س 4318: بعضی از کالاها در اینترنت فروخته میشود و مشتری از پایگاه اینترنتی تصویر کالا را دیده و سفارش میدهد و خود کالا را رؤیت نمیکند، آیا این مقدار شناخت از کالا برای صحت معامله کافی است؟
✅ج: موارد مختلف است. اگر مصالحه کنند مانع ندارد. ولی اگر خرید و فروش می شود، در صورتی معامله صحیح است که کالای مورد معامله از کالاهایی باشد که معمولاً با مشاهده معامله می شود و با مشاهده در پایگاه تمام اوصافی که در قیمت تأثیر گذار است معلوم شود.
📕منبع: leader.ir
✴️ جمعه 👈24مرداد 1399
👈24 ذی الحجه 1441👈14 اوت 2020
🏛مناسبت های اسلامی و دینی.
🐪امام حسین علیه السلام در مسیرش به کربلا اتراق در منزل پانزدهم "القاع"
🔘روزمباهله .
❤️روز خاتم بخشی امیرمؤمنان علیه السلام دررکوع نماز.
🚘مسافرت بعد از ظهر و همراه صدقه باشد.
👶مناسب زایمان نیست.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
✳️شکار و صید.
✳️ارسال کالاهای تجاری .
✳️ودیداربا بزرگان سیاست .
💑 انعقاد نطفه و مباشرت
👩❤️👩امروز....
#مباشرت پس از وقت فضیلت نماز عصر استحباب ویژه ای دارد و فرزند چنین ساعتی دانشمندی معروف و شهرتش جهان گیر گردد.ان شاءالله.
💑امشب...
برای #مباشرت در جمعه شب (شب شنبه )دلیل خاصی وارد نشده.ولی برای سلامتی جسم خوب است.
💇💇♂ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز باعث اصلاح امور است.
💉 #خون_دادن یا #حجامت، زالو انداختن موجب دفع صفرا است .
✂️ ناخن گرفتن
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود..
✴️️ وقت استخاره
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است
😴 تعبیر خواب...
خواب و رویایی که امشب. (شبِ شنبه)دیده شود تعبیرش در آیه 25 سوره مبارکه "فرقان" است.
و یوم تشقق السماء بالغمام ونزل ......
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را امری ناخوش وخصومت و گفت وگویی ناشایسته ببیند صدقه و مبرات بدهد.دراین مضامین قیاس شود.
❇️️ ذکر روز جمعه
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
‼️پاداش خدمت رسانی به بیماران
🔷س 4320: اگر کسی از کادر درمانی #بیمارستان ها، در راه خدمت رسانی به بیماران مبتلا به #کرونا از دنیا برود، آیا #شهید محسوب می شود؟
✅ج: ان شاء الله پاداش عظیم شهدا را خواهد داشت ولی حکم شهید در #جنگ را ندارد.
#احکام_پزشکان #کرونا #بیماری_کرونا #کرونا_ویروس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️ #احکام_وسواس
🔷 قسمت بیست و هفتم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استاد پناهیان:
🔻 قرآن: روز قیامت حتماً از نعمت #ولایت سؤال میشوید!
⚠️شاید امسال، سال امتحان عزاداران باشد..
🔻مدل عزاداری را عوض کن، اما یک وقت به بهانۀ کرونا برای محرم کم نگذاری!
.
#-قسمت_نوزدهم .
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
.
.
اخر هفته شد و خواستگارها اومدن و من از اطاقم میشنیدم که با بابا دارن سلام و احوال میپرسی میکنن😒
مامانم بعد چند دیقه صدام کرد 😐
.
چادرم رو مرتب کردم و با بی میلی سینی چای رو گرفتم و رفتم به سمت پذیرایی😞
.
.
تا پامو گذاشتم بیرون مامانش شروع کرد به تعریف و تمجید از قد و بالای من😐
.
به به عروس گلم😊
.
فدای قدو بالاش بشم😊
.
این چایی خوردن داره ازدست عروس آدم😊
.
فک نمیکردم پسرم همچین سلیقه ای داشته باشه 😀
.
.
داشت حرصم میگرفت و تو دلم گفتم به همین خیال باش😒
.
.
وقتی جلو خواستگاره رسیدم اصلا بهش نگاه نکردم😑
.
دیدم چایی رو برداشت و گفت ممنونم ریحانه خانم😊
.
نمیدونم چرا ولی صدای سید تو گوشم اومد😲
.
تنم یه لحظه بی حس شد و دستام لرزید😟قلبم داشت از جاش کنده میشد😯.تو یه لحظه کلی فکر از تو ذهنم رد شد😊 . نمیدونم چرا سرم رو نمیتونستم بالا بگیرم😔اصلا مگه میشه سید اومده باشه خواستگاری؟!😯
.
نگاه به دستش کردم دیدم انگشتر زهرا رو هم نداره دیگه😊
.
اروم سرم رو بالا اوردم که ببینمش😐😰
.
.
دیدم عهههه
احسانه...😡😐
.
داشت حرصم میگرفت از اینکه چرا ول کن نبود😡
.
یه خواهش میکنم سردی بهش گفتم و رفتم نشستم 😑
.
بعد چند دقیقه بابا گفت خوب دخترم اقا احسان رو راهنمایی کن برین تو اطاق حرفاتونو بزنین
.
با بی میلی بلند شدم و راه رو بهش نشون دادم😑
.
هر دوتا روی تخت نشستیم و سکوت😐😐
.
-اهم اهم...شما نمیخواید چیزی بگید ریحانه خانم؟!☺
.
-نه...شما حرفاتونو بزنین.😑اگه حرفای من براتون مهم بود که الان اینجا نبودید😐
.
-حرفات برام مهم بود ولی خودت برام مهم تر بودی که الان اینجام ☺
ولی معمولا دختر خانم ها میپرسن و اقا پسر باید جواب بده
.
-خوب این چیزها رو بلدینا...معلومه تجربه هم دارین😐
.
-نه.اختیار داری ولی خوب چیز واضحیه☺
.
به هر حال من سوالی به ذهنم نمیاد😑
.
و چند دقیقه دیگه سکوت😐😐
. .
-راستی میخواستم بگم از وقتی چادر میزاری چه قدر با کمال شدی😊
البته نمیخوام نظری درباره پوششت بدما چون بدون چادر هم زیبا بودی و اصلا به نظر من پوششت رو چه الان و چه بعد ازدواج فقط به خودت مربوطه و باید خودت انتخاب کنی
.
.
-از ژست روشنفکری و حرف زدناش حالم بهم میخورد و به زور سر تکون میدادم😐
تو ذهنم میگفتم الان اگه سید جای این نشسته بود چی میشد😊
.
یه نیم ساعت گذشت و من همچنان چیزی نگفتم و ایشون از خلقت کائنات تا دلیل افزایش قیمت دلار تو بازار ازاد حرف زد و اخر سر گفتم:
اگه حرفهاتون تموم شد بریم بیرون😐
.
#ادامه_دارد
.
#به_نام_خدای_مهدی
.
#قسمت_بیستم
.
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
.
.
.
یه نیم ساعت گذشت و من همچنان چیزی نگفتم و ایشون از خلقت کائنات تا دلیل افزایش قیمت دلار تو بازار ازاد حرف زد و اخر سر گفتم
اگه حرفهاتون تموم شد بریم بیرون😑
.
بفرمایین ...اختیار ما هم دست شماست خانم 😊
.
حیف مهمون بود وگرنه با اباژورم میزدم تو سرش😐😆
.
.
وارد پذیرایی شدیم و مادر احسان سریع گفت وایییی چه قدر به هم میان..ماشا الله...ماشا الله 😊
.
بابام پرسید خب دخترم؟!
.
منم گفتم : نظری ندارم من😐😐
.
مامانم سریع پرید وسط حرفمو گفت بالاخره دخترها یکم ناز دارن دیگه..باید فک کنن😊
.
مادر احسانم گفت : اره خانم😊...ما هم دختر بودیم میدونیم این چیزارو😉😄 عیبی نداره 😁 پس خبرش با شما .
خواستگارا رفتن و من سریع گفتم لطفا دیگه بدون هماهنگی من قراری نزارید 😐
.
مامان: حالا چی شده مگه؟؟خب نظرت چیه؟!
.
-از اول که گفتم من مخالفم و از این پسره خوشم نمیاد 😑
.
و حالا شروع شد سر کوفت بابا که تو اصلا میدونی چه قدر پول دارن اینا؟! میدونی ماشینشون چیه؟! میدونی پدره چیکارست؟!میدونی خونشون کجاست؟!😡
.
-بابای گلم من میخوام ازدواج کنم نمیخوام تجارت کنم که😐
.
-آفرین به تو...معلوم نیست به شما جوونا چی یاد میدن که عقل تو کله هاتون نیست😐
.
-شب بخیر..من رفتم بخوابم 😐
.
.
اونشب رو تا صبح نخوابیدم😕
تا صبح هزار جور فکر تو ذهنم میومد 😐
یه بار خودم با لباس عروس کنار سید تصور میکردم 😊
اما اگه نشه چی؟!😔
یه بار خودمو با لباس عروس کنار احسان تصور میکردم 😐
داشتم دیوونه میشدم😕
از خدا یه راه نجات میخواستم
خدایا حالا که من اومدم خب سمتت تو هم کمکم کن دیگه😔
.
.
فرداش رفتم دفتر بسیج.. یه جلسه هماهنگی تو دفتر اقا سید بود...اخر جلسه بود و من رفته بودم توی حال خودم و نفهمیده بودم که زهرا پرسید:
.
-ریحانه جان چیزی شده؟!😯
.
-نه چیزی نیست😕
.
-سمانه که از خواستگاری دیشب خبر داشت سریع جواب داد چرا ...دیشب برا خانم خواستگار اومده و الان هوله یکم😄😄
.
-زهرا :ااااا...مبارکه گلم...به سلامتی😊
.
تا سمانه اینو گفت دیدم اقا سید سرشو اول با تعجب بالا آورد ولی سریع خودشو با گوشیش مشغول کرد بعد چند بار هم گوشی رو گرفت پیش گوشش و گفت:
.
لا اله الا الله...انتن نمیده 😡
و سریع به این بهونه بیرون رفت😕
.
دلیل این حرکتشو نمیفهمیدیم😐
.
#ادامه_دارد
.
.
#سید_مهدی_بنی_هاشمی .