#مصائب_بعد_از_شهادت
🩸زندگیِّ رو به راهی داشتم، چشمم زدند...
در دیوان اشعار منسوب به امیرالمومنین علیهالسلام، از قول آن حضرت اینگونه نقل شده است که در فراق حضرت زهرا سلاماللهعلیها میفرمودند:
📋 كُنَّا كَزَوْجِ حَمَامَةٍ فِي أَيْكَةٍ
مُتَمَتِّعِينَ بِصِحَّةٍ وَ شَبَابٍ
دَخَلَ الزَّمَانُ بِنَا وَ فَرَّقَ بَيْنَنَا
إِنَّ الزَّمَانَ مُفَرِّقُ الْأَحْبَاب
▪️ما مثل دو کبوتر عاشق در یک آشیانه بودیم؛ بهرهمند از سلامتی و جوانی.
روزگار آمد و بین ما جدایی انداخت؛
روزگار، کارش جدایی انداختن بین عاشقان است.
📚انوار العقول من اشعار وصی الرسول صلیاللهعلیهوآله،کیدری(قرن۶)، ص۱۲۴
@Maghaatel
#معارف_فاطمی
🔰 به فدای بانویی که «غربت تشییع شبانه» را به جان خود خرید که تا أبد، مُهر ذلّت و خواری را بر پیشانی غاصبان بکوبد...
أصبغ ابن نُباته گوید: از حضرت امیرمؤمنان علی علیهالسلام سؤال شد:
«به چه دلیل فاطمه زهرا سلاماللهعلیها شبانه دفن شد؟» در جواب، مولا علی علیهالسلام فرمودند:
📋 إِنَّهَا کَانَتْ سَاخِطَةً عَلَی قَوْمٍ کَرِهَتْ حُضُورَهُمْ جِنَازَتَهَا
▪️برای اینکه آن بانو، بر عدهای، غضبناک بود، از این رو دوست نداشت در تشییع جنازه مطهرش، حاضر شوند.
📋 وَ حَرَامٌ عَلَی مَنْ یَتَوَلَّاهُمْ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ وُلْدِهَا.
▪️و بر کسی که آن عدّه را (اولی و دومی) دوست داشته باشد، حرام است که بر بدن فرزندان آن بانو، نماز بگذارد.
📚الأمالی،شیخ صدوق، ص۳۹۰
✍ و همین حرکت مدبّرانه و جاننثارانه صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که کاری کرد تا غاصبانِ حق خلافت، تا أبد مصداق حقیقی این آیه شریفه باشند که فرمود:
« ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ »[بقره،۶۱]
{مُهر خوارى و بیچارگی بر پيشانى آنان زده شد.}
📌 و چنان این مسئله (دفن شبانه آن حضرت) حائز اهمیت بود که بعد از هزار و چهارصد سال، نویسنده بزرگ اهل تسنن، «طه حسین مصری» اعتراف کرده و مینویسد:
🔖 ...و ما أشكُّ أن أبابكر لم يمتحن بشيء كان أشقّ على نفسه من وفاة فاطمة عليهاالسّلام مغاضبة له و من دفنها ليلا على غير علم منه و حرمانه أن يشهد جنازتها و يصلّي عليها.
👈 من شکی ندارم مسئلهای گرانتر از این بر ابوبکر نبود که صدیقه کبری سلاماللّهعلیها به جهت آنکه بر او غضبناک بود، وصیت کرد تا شبانه دفن شود؛ عدم اطلاع و محروم ماندن ابوبکر از شرکت در تشییع و نماز بر آن بانو، سختترین درد برای ابوبکر بود.
📚الشيخان،طه حسين، ص ٦٦
@Maghaatel
#معارف_مهدوی
🟢 یا صاحبالزمان...
یلدای فراقتو، طولانی نمیشد، اگر نُقل مجالسمان "غیبت" تو بود...
در روایتی امام صادق علیهالسلام فرمودند:
چون که مقدّر شد، چهارصد سال بلا و گرفتارى بر بنىاسرائيل به طول بیانجامد، چهل صبح ، رو به درگاه الهى آورده و به گريه و زارى پرداختند.
در اینجا بود که خدای متعال هم به موسى و هارون وحى فرستاد كه با امداد غيبى آنها را از شرّ فرعون نجات دهد و صد و هفتاد سال از چهارصد سال گرفتارى آنها را برداشت.
📌 سپس امام صادق علیهالسلام فرمود:
📋 هَكَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا فَأَمَّا إِذْ لَمْ تَكُونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ يَنْتَهِي إِلَى مُنْتَهَاهُ.
🔹همچنين شما هم اگر مثل بنىاسرائيل در درگاه خداوند به گريه و زارى بپردازيد؛ خداوند فرج ما را نزديك خواهد كرد. اما اگر چنين نباشيد، اين سختى تا پايان مدتش خواهد رسيد.
📚تفسير العياشی، ج٢ ص١۵۴
✍ دورِ هم؛خنده به لب؛کرسی و فال حافظ
شب یلدا، شب زیبای غزل خوانی شد
شب طولانی سال است کمی فکر کنیم
غیبت یار چرا اینهمه طولانی شد؟!
@maghaatel
#معارف_مهدوی
♦️به فدای آقای مهربانی که در ابتدای ظهورش، شیعیانش را از هر دِیْنی، «بریءُالذِمّه» میکند...
در روایتی إمام صادق علیهالسّلام فرمودند:
اولین کاری که حضرت مهدی «عجّل الله تعالی فرَجه الشریف» انجام میدهد، این است که در تمام عالم ندا سر میدهد:
📋 أَلَا مَنْ لَهُ عِنْدَ أَحَدٍ مِنْ شِیعَتِنَا دَیْنٌ فَلْیَذْکُرْهُ حَتَّی یَرُدَّ الثُّومَةَ وَ الْخَرْدَلَة
🔹 هر آن کس که طلبی از شیعیان ما دارد، بیاید و طلب خود را بستاند و لو به قدر یک دانه سیر و یا یک خردل (کنایه از یک شیء ناچیز) باشد.
📋 فَضْلًا عَنِ الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْأَمْلَاکِ فَیُوَفِّیَهُ إِیَّاهُ
🔹تا چه رسد به شیعیانی که هزاران هزار درهم و دینار طلا و نقره و املاک، بدهکار باشند؛در آن زمان هر مقدار دِیْن بر گردن شیعیان باشد، آن حضرت تمام آنها از کرَم خودش میپردازد.
📚بحارالأنوار،ج۵۳ ص۳۴
✍کرامت پیشهای بیمثل و بیمانند میآید
که باران تا ابد پشت سرش یک بند میآید
کسی که نسل او را میشناسد، خوب میداند
که او تنها نه با شمشیر، با لبخند میآید
همان تیغی که برقش میشکافد قلب ظلمت را
همان دستی که ما را میدهد پیوند میآید
برای یک سلام ساده تمرین کردهام عمری
ولی میدانم آخر هم زبانم بند میآید
بخوان شاعر! نگو این شعربافی درخور او نیست
کلاف ما به چشم یوسف، ارزشمند میآید
به در میگویم این را تا که شاید بشنود دیوار
به پهلوی کبود مادرم سوگند میآید...
@Maghaatel
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸حضرت امّ البنین سلاماللهعلیها، آنقدر بر سيدالشهداء علیهالسلام گریه کرد تا بیناییاش را از دست داد...
در روایتی امام صادق عليه السلام فرمودند:
📋 بُكِيَ الحُسَينُ عليهالسلام خَمسَ حِجَجٍ. وكانَت اُمُّ جَعفَرٍ الكِلابِيَّةُ تَندُبُ الحُسَينَ عليهالسلام و تَبكيهِ وقَد كُفَّ بَصَرُها
▪️بر امام حسين "عليهالسلام" پنج سال (در مدینه) گريسته شد. اُمّ جعفر كِلابى (امّ البنین"علیهاالسلام")، براى امام حسین عليهالسلام مرثيهثرایی میکرد و مىگريست تا اين كه چشمانش نابينا شد.
📋 فَكانَ مَروانُ وهُوَ والِ المَدينَةِ يَجيءُ مُتَنَكِّرا بِاللَّيلِ حَتّى يَقِفُ، فَيَسمَعُ بُكاءَها و نَدبَها
▪️مروان، حاكم مدينه، به صورت ناشناس مىآمد و به گريه و مرثيه سرايى او گوش مى داد.
📚الأمالي الخمیسیة،شجري، ج۱ ص۲۳۰.
✍ عمری به پای چشم تر خود گریستم
هر شب ز داغ یک پسر خود گریستم
بر خاکهای گرم بقیع روضه خوان شدم
تنها ، ز شام تا سحر خود گریستم
از فرط گریه خون چکد از پلک های من
بر حال زار این جگر خود گریستم
تا دوختم نگاه سوی ماه آسمان
با یاد چهرهی قمر خود گریستم
با مشک آب پیش سکینه نشستم و
شرمنده مثل گل پسر خود گریستم
گفتند : زینبین، شبِ غارت حرم
معجر نداشتند سر خود ، گریستم
@maghaatel
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸بانویی که در شب عروسیاش تا صبح، مشغول پرستاری از امامحسن و امامحسین علیهماالسلام شد...
در نقلی آمده است:
شب عروسی حضرت امالبنین عليهاالسلام بود که وارد خانه امیرالمؤمنین علیهالسـلام شد؛ در همان شب نیز امام حسن و امام حسین علیهماالسلام مقداری کسالت داشتند.
🥀 آن بانوی مکرمه در آن شب تا سحر از حسنین علیهماالسلام پرستاری نمود و مشغول خدمتگذاری به ایشان شد و خطاب به امیرالمومنین علی علیهالسـلام فرمود:
📋 إنّي لَن أَشعَرَ بِفَرحَةِ الزّواجِ إلّا بعدَ شِفاءِ أبنيَّ الحسنِ والحسين عليهمالسلام
▪️من خوشحالی و فرَح ازدواج را احساس نمیکنم مگر بعد از بهبودی و شفای دو فرزندم حسن و حسین علیهماالسلام.
📚العباس علیهالسلام رجل العقيدة والجهاد،ص۳۴
📚المجالس الشجیة،تاج الدین،ص۱۴۲
✍ مادرِ عباسم و، عشقم حسینِ فاطمه است
خوش به حالم، نامِ من امُّ البنینِ خادمه است
قطرهای بودم ولیکن وصلِ دریا گشتهام
زوجهی شاه و کنیزِ بیتِ زهرا گشتهام
هرگز از دامانِ او دستم نمیگردد رها
ذرّهای از خاک باشم در حریمِ این سرا
سر نَهَم بر آستانش با کمالِ افتخار
کز حسن دارد صفا وُ از حسینش اعتبار
هر دو سَعدِ اکبرند و بر خلایق برترند
سیّدِ عالی مقام و هر دو عالَم سرورند
شکرِ حق گویم که هستم از محبّانِ بتول
تا طوافِ جان کنم بر گردِ طفلانِ بتول!
@maghaatel
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸« وَیْلِی عَلَیٰ شِبْلِی » ... به من خبر رسیده که عمود آهن بر سر بچهشیرم زدند ...
در نقلها آمده است:
حضرت ام البنین سلاماللهعلیها هر روز عبیدالله پسر حضرت عباس علیهالسلام را همراه خود به بقیع میبرد و در آنجا مرثیه میخواند و زنها برای شنیدن مرثیه او در بقیع جمع میشدند؛ آن حضرت در بقیع مینشست و اینگونه در رثای ابالفضل العباس علیهالسلام روضه میخواند:
📋 یا مَنْ رَأَی الْعَبّاسَ کَرَّ عَلی جَماهیرِ النَّقَدِ
▪️ای كسی كه عباس علیهالسلام را ديدی كه بر آن لشگر پَست و فرومایه حمله میكرد.
📋 وَ وَراهُ مِنَ ابْناءِ حَیْدَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذی لَبَدٍ
▪️و فرزندان حيدر علیهالسلام پشت سر او مثل شیرهای یالدار حمله میکردند.
📋 اُنْبِئْتُ أنَّ ابْنی اُصیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطوعَ یَدٍ
▪️به من خبر دادهاند بااینکه دست فرزندم عباس علیهالسلام قطع شده بود، بر سرش نیز ضربهای زدند ؟!
📋 وَیْلی عَلی شِبْلی أ مالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
▪️آه و واویلا از داغ بچهشیرم ابالفضل... آیا درست است که عمود بر فرق نازنینش زدند؟!
📋 لَو کانَ سَیْفُکَ فی یَدَیْکَ لَما دَنی مِنْکَ احَدٌ
▪️آه ای ابالفضل! من میدانم که اگر شمشيرت را در دست داشتی، كسی جرأت نداشت به تو نزديك شود.
📚إبصار العین، ج۱ ص۶۴
📚منتهی الآمال، ج۱ ص۶۸۹
✍يا اُمّ بنين! حالِ گرفتار نديدی
دستانِ قلم، اشك علمدار نديدی
بر پيكر بي دستِ علمدارِ رشيدت
آشفتگیِ سيد و سالار نديدی
مادر! بهخدا بسكه وفا داشت ابالفضل
غوغای مواساتِ سپهدار نديدی
گر آب نياورد ، مگو آبرويش رفت
خونبارشِ آن ديده و رخسار نديدی
يك لشگرِ قَدّار كه بنشست به زانو
پا تا سرِ او تير ، چنان خار نديدی
شقُّ القمرِ كوفه كه در علقمه رخ داد
تكرار رُخِ حيدر كرار نديدی
آنقدر ادب داشت كه با سر به زمين خورد
سجّادة خون بر قدمِ يار نديدی
مادر كه شود اُمّ بنين ، هيچ غمی نيست
در عهد و وفای پسرش ، هيچ كمی نيست
@Maghaatel
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸نوحهسرایی های حضرت امّ البنین سلاماللهعلیها، قلب همه مردم، حتی «مروان بن حکم ملعون» را آتش میزد...
در نقلها آمده است:
📋 کَانَتْ أُمُّ الْبَنِینِ ... تَخْرُجُ إِلَی الْبَقِیعِ فَتَنْدُبُ بَنِیهَا أَشْجَی نُدْبَةٍ وَ أَحْرَقَهَا فَیَجْتَمِعُ النَّاسُ إِلَیْهَا یَسْمَعُونَ مِنْهَا
▪️ حضرت ام البنين سلاماللهعلیها ، همواره به بقيع مىرفت و در آن جا، محزونترين و سوزناكترين مرثيه سرايىها را براى شهدای کربلا مىنمود. مردم نزد او گِرد مىآمدند و به آن مرثيهها گوش مىدادند و قلبشان آتش میگرفت.
📋 فَکَانَ مَرْوَانُ یَجِیءُ فِیمَنْ یَجِیءُ لِذَلِکَ فَلَا یَزَالُ یَسْمَعُ نُدْبَتَهَا وَ یَبْکِی
▪️مروان بن حکم (والی مدینه) هم از جمله كسانى بود كه به بقيع میرفت. او به مرثيه های اُمّالبنين سلاماللهعلیها ، گوش فرا مىداد و گریه میکرد.
📚مقاتل الطالبيّين، ص۹۰
📚بحارالأنوار، ج۴۵ ص۴۰
✍ خوب بود این دم آخر پسرانت بودند!
شَرزِه شیرانِ جگردارِ جوانت بودند
گفتن از بی کسیات حال بکاء میخواهد
مادر داغِ جوان دیده، عصا میخواهد
گفتنش نیز به جان، غصه و غم می ریزد
مادر از مرگ پسر، زود به هم می ریزد
داغ بیهوده ندیدی! به خدا چشم زدند
اهل این شهر جوانان تو را چشم زدند
مادر! این لحظهی آخر کمی از ماه بگو
از قد و قامت آن دلبر دلخواه بگو
روضه مشک بخوان پشت سرت گریه کنیم
یک دلِ سیر برای قمرت گریه کنیم
مادر! آن گونه بخوان که جگر عالم سوخت
پایِ این روضه شنیدم دلِ مروان هم سوخت
روضهی مشک بخوان، روضهی گودال نخوان
هر چه خواندی فقط از معجر و خلخال نخوان!
@Maghaatel
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸خواهش دارم که مرا «فاطمه» صدا نزنید ...
در نقلی آمده است:
وقتی که حضرت ام البنین علیهاالسلام به خانه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام آمد، مشاهده نمود که فرزندان حضرت زهرا سلاماللهعلیها تعلق خاطر زیادی به مادرشان دارند.
🥀 هرگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام، امالبنین علیهاالسلام را به نام "فاطمه" صدا میزدند، حضرت ام البنین مشاهده مینمود که حسنین و زینبین "علیهمالسلام" به یاد مادرشان فاطمه زهرا سلاماللهعلیها میافتند.
🥀 به همین جهت، روزی حضرت امالبنین علیهاالسلام به محضر امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه داشتند: خواهشی به محضر شما دارم؟ مولا علی علیهالسلام فرمودند: حاجتت چیست؟
امالبنین علیهاالسلام عرضه داشت:
📋 حَاجَتی أَنْ لَا تُسَمّنی فَاطِمَةَ!
▪️خواهش من این است که مرا به نام "فاطمه" صدا نزنید.
🥀 امیرالمومنین علیهالسلام سرّ این مطلب را فهمید و تبسّمی بر روی لب مبارکش نشست و فرمود: برای چه این درخواست را داری؟ ام البنین علیهاالسلام عرضه داشت: وقتی که مرا به اسم "فاطمه" صدا میزنید، آثار حزن و تأثّر را در روی حسنین و زینبین علیهمالسلام میبینم و این برای من سخت است.
🥀 مولا علی علیه السلام فرمودند: چه اسمی را دوست داری؟ ام البنین علیهاالسلام عرضه داشت: "ام البنین". و از آن به بعد همه او را به این اسم صدا می زدند.
📚 المجالس الشجیة، ص ۱۴۵
✍ من گردِ راه حضرت زهرا نمیشوم
هرگز به جای ام ابیها نمیشوم
او دختر پیمبر و همتای حیدر است
من جز کنیز دختر زهرا نمیشوم
او روح امتحان شدهی قبل خلقت است
بی امتحان عشق، که حورا نمیشوم
ضربه نخوردهام که کنم سینه را سپر
دیوار و در ندیده مهیّا نمیشوم
هر خدمتی کنم به یتیمان فاطمه
مادر برای زینب کبری نمیشوم
چون بوسه میزنم به قدم های زینبین
بی اذن زینب از قدمش پا نمیشوم
آقا بیا و نام مرا فاطمه مخوان
با اسم گل، شبیه مسمّا نمیشوم
عباس من غلام عزیزان فاطمه ست
بی دست او که حامی طاها نمیشوم
@maghaatel
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸ایکاش میدانستم که با دستان ابالفضلم چه کردند ...
از جمله مرثیههای حضرت ام البنین علیهاالسلام این بود که میفرمود:
📋 یا لَیْت شِعْری اَکَما اَخبَروا
بِاَنَّ عبَّاسا مَقْطُوعَ الیَدَیْنِ
▪️ای کاش! میدانستم آیا این خبر درست است که دستهای فرزندم عباس علیهالسلام را از تن جدا کردند یا نه؟!
📚ابصار العین، ص ۶۴
📚معالی السبطین، ص ۴۳۳
✍ آه یا امّ البنین...
غمِ این «دستانِمبارک» نه فقط اشک تمام عالم را جاری نمود؛ بلکه پُشت اباعبدالله الحسین علیهالسلام را هم شکست...
در همان ساعتی که مقاتل نوشتهاند:
🥀 سیدالشهداء علیهالسلام پا در رکاب گذاشت و رو به میدان نمود تا بر بالین برادر حاضر شود؛ که ناگاه ذوالجناح ایستاد و قدم از قدم بر نداشت و سر خود را به جانب حضرت اباعبداللّه علیهالسلام بلند کرد و شروع نمود به گریه و نوحه و زاری کردن و اشاره به جانب زمین مینمود.
🥀 حضرت سیدالشهداء علیهالسلام فهمیدند مطلبی دارد، فرمودند: چه میگویی ای ذوالجناح؟ که ناگاه به قدرت کامله الهی قفل خاموشی از زبان آن حیوان برداشته شد؛ عرض کرد:
📋 یا سَیِّدی اَما تَنْظُرُ اِلَی الأرْضِ؟
▪️ای آقایمن! آیا نگاه نمیکنید به سوی زمین!؟
📋 فَلَمّا نَظَرَ الْحُسَیْنُ علیهالسلام اِلَی الأرْضِ رَأی اَیْدی اَخیهِ الْعَبّاسَ مَقْطُوعَةً وَ فِی التُّرابِ مَوْضُوعَة
▪️همین که حضرت نگاه کرد، دید دستان برادرش عباس علیهالسلام قطع شده و بر روی خاک افتاده است.
🥀 سیدالشهداء علیهالسلام خم شد و آن را برداشت و به سینه خود چسبانید و فرمود:
📋 اَلاْنَ اِنْکَسَرَ ظَهْری وَ قَلَّتْ حیلَتی
▪️الآن دیگر پشتم شکست ... الان دیگر بیچاره شدم ...
📚 انوار الشهادة،یزدی،ص۱۲۹
📝 شد وقت آنکه در غمِ شَه نوحه سر کنم
از سوزِ آهِ خویش، جهان پُر شرر کنم
چون شاه دید پیکر عباس روی خاک
گفت: ای خدا! چه چاره از این غم دگر کنم؟
خوش گفت آن که گفت چنین این زبانحال
آن را بگویم و غم دل تازه تر کنم:
از من دو دست بر كمر و از تو بر زمين
دست دگر کجاست که خاکی به سر کنم؟!
قامت ز من شكسته و از تو به روی خاك
كو قامتی كه خواهر خود را خبر كنم؟!
عباس! خوش بخواب شدی راحت از جهان
اما بگو چه چاره منِ خون جگر كنم؟!
@Maghaatel
#حضرت_امّ_البنین_علیهاالسلام
🩸فرزندان من و و تمام اهل زمین، فدای اباعبدالله الحسین علیهالسلام ...
در نقلها آمده است:
چون بشير وارد مدينه شد، آمد تا از جانب امام زين العابدين علیهالسلام خبر دهد مردم را از ماجراى اهلبيت علیهمالسلام. حضرت ام البنین علیهاالسلام او را ملاقات كرد و فرمود:
📋 أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین علیهالسلام
▪️اى بشير! از اباعبدالله الحسين عليهالسّلام چه خبر برایم آوردهاى؟
🥀 بشير گفت:
ای ام البنين! خدا تو را صبر دهد كه عباس تو كشته شده است.
📋فَلَمّا سَمِعَتْ بِذٰلک وَضَعَت یَدَها عَلَی قَلبِها
▪️وقتی که خبر شهادت ابالفضل العباس علیهالسلام را شنید، دست روی قلبش گذاشت.
سپس فرمود: از اباعبدالله الحسین علیهالسلام خبر ده!
🥀 بشیر، خبر شهادت فرزندان امالبنین سلاماللهعلیها را به او داد، که در آخر، آن حضرت فرمود:
📋 أولادی وَ مَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فِداءٌ لِأبی عَبدِاللهِ الحُسین علیهالسلام
▪️تمام فرزندانم و تمام اهل زمین به فدای اباعبدالله الحسین علیهالسلام.
🥀 بشیر گفت:
📋 عَظَّمَ اللهُ لَکِ الأجرَ بِالحُسین علیهالسلام، فَقَد خَلّفناه بِأرضِ کربلاء جُثةً بِلا رأسٍ
▪️خدا تو را صبر دهد از داغ اباعبدالله الحسین علیهالسلام؛ او را با بدنی بیسر در کربلا رها کردهایم.
📋 فصاحَتْ وا وَلَداه، وا حسیناه؛ و سَقَطتْ عَلَی الأرضِ مَغشیًّا عَلَیها
▪️در آن حال، امالبنین علیهاالسلام ناله زد: وا وَلَداه، وا حسیناه؛ سپس بی هوش بر روی زمین افتاد.
🥀 وقتی که به هوش آمد، رو به بشیر نمود و فرمود:
📋 قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی!
▪️ای بشیر! با این خبر، بند بند دلم را پاره کردی!
✍ امّ البنین شدم که شوم یاور حسین
تا گُل بیاورم بشود پرپر حسین
قصدم نبود اینکه شوم مادر حسین
هستند دختران علی در بر حسین
هستند مثل مادرشان، مضطر حسین
شد شاملم دعای سحرهای فاطمه
روشن شدم به نور قمرهای فاطمه
تاج سر منند گهرهای فاطمه
اولاد من کجا و پسر های فاطمه
هستند هر چهار پسر، نوکر حسین
شرمنده ام نشد سپر مجتبی شوند
قسمت نبود زودتر از این فدا شوند
حالا بناست راهی دشت بلا شوند
حتی اگر که تک تک شان سرجدا شوند
جای گلایه نیست، فدای سر حسین
عهدی است بین ام بنین و خدای خود
غیر از رضای دوست نخواهم برای خود
من دل نبسته ام به دل بچه های خود
اصلا حسین و زینب و کلثوم جای خود
عباس من فدای علی اصغر حسین
هرچند او دگر پسر خویش را ندید
اما غمین نبود که عباس شد شهید
دق کرد بعد از آنکه به او این خبر رسید:
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب، لب أنوَر حسین
کارش دگر نشستن در آفتاب شد
آب زلال در نظر او مُذاب شد
شرمندهی نگاه غریب رباب شد
از اینکه هم قبیلهی شمر است، آب شد
رو میگرفت نزد دو تا خواهر حسین...
برگرفته از:
📚مجمع مصائب اهلالبیت علیهمالسلام،ج۳ ص۲۵۳
📚رياحين الشّريعه، ج۳ ص۲۹۳
📚حاشیه شرح الاخبار ج۳ ص۱۸۶(به نقل از علامه مامقانی)
@Maghaatel