eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
10.6هزار دنبال‌کننده
3 عکس
10 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 با جستجوی ، میتوانید به راحتی به مطالب مورد نظر خود، دسترسی پیدا کنید. ♦️ چهارده معصوم علیهم السلام (درقسمت "محرم و صفر" مطالب مربوط به امام حسین علیه السلام درج شده است) ♦️ مطالب و مقاتل مربوط به فاطمیه ♦️ محرم و صفر ♦️ مخدّرات و شهدای کربلا ♦️ معارف دیگر، با جستجوی هشتگ های زیر: @maghaatel
🩸حضرت امّ البنین سلام‌الله‌علیها، آن‌قدر بر سيدالشهداء علیه‌السلام گریه کرد تا بینایی‌اش را از دست داد... در روایتی امام صادق عليه السلام فرمودند: 📋 بُكِيَ الحُسَينُ عليه‌السلام خَمسَ حِجَجٍ. وكانَت اُمُّ جَعفَرٍ الكِلابِيَّةُ تَندُبُ الحُسَينَ عليه‌السلام و تَبكيهِ وقَد كُفَّ بَصَرُها ▪️بر امام حسين "عليه‌السلام" پنج سال (در مدینه) گريسته شد. اُمّ جعفر كِلابى (امّ البنین"علیهاالسلام")، براى امام حسین عليه‌السلام مرثيه‌ثرایی می‌کرد و مى‌گريست تا اين كه چشمانش نابينا شد. 📋 فَكانَ مَروانُ وهُوَ والِ المَدينَةِ يَجيءُ مُتَنَكِّرا بِاللَّيلِ حَتّى يَقِفُ، فَيَسمَعُ بُكاءَها و نَدبَها ▪️مروان، حاكم مدينه، به صورت ناشناس مى‌آمد و به گريه و مرثيه سرايى او گوش مى داد. 📚الأمالي الخمیسیة،شجري، ج۱ ص۲۳۰. ✍ عمری به پای چشم تر خود گریستم هر شب ز داغ یک پسر خود گریستم بر خاکهای گرم بقیع روضه خوان شدم تنها ، ز شام تا سحر خود گریستم از فرط گریه خون چکد از پلک های من بر حال زار این جگر خود گریستم تا دوختم نگاه سوی ماه آسمان با یاد چهره‌ی قمر خود گریستم با مشک آب پیش سکینه نشستم و شرمنده مثل گل پسر خود گریستم گفتند : زینبین، شبِ غارت حرم معجر نداشتند سر خود ، گریستم @maghaatel
🩸بانویی که در شب عروسی‌اش تا صبح، مشغول پرستاری از امام‌حسن و امام‌حسین‌ علیهماالسلام شد... در نقلی آمده است: شب عروسی حضرت ام‌البنین عليهاالسلام بود که وارد خانه امیرالمؤمنین علیه‌السـلام شد؛ در همان شب نیز امام حسن و امام حسین علیهماالسلام مقداری کسالت داشتند. 🥀 آن بانوی مکرمه در آن شب تا سحر از حسنین علیهماالسلام پرستاری نمود و مشغول خدمتگذاری به ایشان شد و خطاب به امیرالمومنین علی علیه‌السـلام فرمود: 📋 إنّي لَن أَشعَرَ بِفَرحَةِ الزّواجِ إلّا بعدَ شِفاءِ أبنيَّ الحسنِ والحسين عليهمالسلام ▪️من خوشحالی و فرَح ازدواج را احساس نمی‌کنم مگر بعد از بهبودی و شفای دو فرزندم حسن و حسین علیهماالسلام. 📚العباس علیه‌السلام رجل العقيدة والجهاد،ص۳۴ 📚المجالس الشجیة،تاج الدین،ص۱۴۲ ✍ مادرِ عباسم و، عشقم حسینِ فاطمه است خوش به حالم، نامِ من امُّ البنینِ خادمه است قطره‌ای بودم ولیکن وصلِ دریا گشته‌ام زوجه‌ی شاه و کنیزِ بیتِ زهرا گشته‌ام هرگز از دامانِ او دستم نمیگردد رها ذرّه‌ای از خاک باشم در حریمِ این سرا سر نَهَم بر آستانش با کمالِ افتخار کز حسن دارد صفا وُ از حسینش اعتبار هر دو سَعدِ اکبرند و بر خلایق برترند سیّدِ عالی مقام و هر دو عالَم سرورند شکرِ حق گویم که هستم از محبّانِ بتول تا طوافِ جان کنم بر گردِ طفلانِ بتول! @maghaatel
🩸« وَیْلِی عَلَیٰ شِبْلِی » ... به من خبر رسیده که عمود آهن بر سر بچه‌شیرم زدند ... در نقل‌ها آمده است: حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها هر روز عبیدالله پسر حضرت عباس علیه‌السلام را همراه خود به بقیع می‌برد و در آنجا مرثیه می‌خواند و زنها برای شنیدن مرثیه او در بقیع جمع می‌شدند؛ آن حضرت در بقیع می‌نشست و اینگونه در رثای ابالفضل العباس علیه‌السلام روضه می‌خواند: 📋 یا مَنْ رَأَی الْعَبّاسَ کَرَّ عَلی جَماهیرِ النَّقَدِ ▪️ای كسی كه عباس علیه‌السلام را ديدی كه بر آن لشگر پَست و فرومایه حمله می‌كرد. 📋 وَ وَراهُ مِنَ ابْناءِ حَیْدَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذی لَبَدٍ ▪️و فرزندان حيدر علیه‌السلام پشت سر او مثل شیرهای یال‌دار حمله می‌کردند. 📋 اُنْبِئْتُ أنَّ ابْنی اُصیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطوعَ یَدٍ ▪️به من خبر داده‌اند بااینکه دست فرزندم عباس علیه‌السلام قطع شده بود، بر سرش نیز ضربه‌ای زدند ؟! 📋 وَیْلی عَلی شِبْلی أ مالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ ▪️آه و واویلا از داغ بچه‌شیرم ابالفضل... آیا درست است که عمود بر فرق نازنینش زدند؟! 📋 لَو کانَ سَیْفُکَ فی یَدَیْکَ لَما دَنی مِنْکَ احَدٌ ▪️آه ای ابالفضل! من می‌دانم که اگر شمشيرت را در دست داشتی، كسی جرأت نداشت به تو نزديك شود. 📚إبصار العین، ج۱ ص۶۴ 📚منتهی الآمال، ج۱ ص۶۸۹ ✍يا اُمّ بنين! حالِ گرفتار نديدی دستانِ قلم، اشك علمدار نديدی بر پيكر بي دستِ علمدارِ رشيدت آشفتگیِ سيد و سالار نديدی مادر! به‌خدا بسكه وفا داشت ابالفضل غوغای مواساتِ سپهدار نديدی گر آب نياورد ، مگو آبرويش رفت خونبارشِ آن ديده و رخسار نديدی يك لشگرِ قَدّار كه بنشست به زانو پا تا سرِ او تير ، چنان خار نديدی شقُّ القمرِ كوفه كه در علقمه رخ داد تكرار رُخِ حيدر كرار نديدی آنقدر ادب داشت كه با سر به زمين خورد سجّادة خون بر قدمِ يار نديدی مادر كه شود اُمّ بنين ، هيچ غمی نيست در عهد و وفای پسرش ، هيچ كمی نيست @Maghaatel
🩸نوحه‌سرایی های حضرت امّ البنین سلام‌الله‌علیها، قلب همه مردم، حتی «مروان بن حکم ملعون» را آتش می‌زد... در نقل‌ها آمده است: 📋 کَانَتْ أُمُّ الْبَنِینِ ... تَخْرُجُ إِلَی الْبَقِیعِ فَتَنْدُبُ بَنِیهَا أَشْجَی نُدْبَةٍ وَ أَحْرَقَهَا فَیَجْتَمِعُ النَّاسُ إِلَیْهَا یَسْمَعُونَ مِنْهَا ▪️ حضرت ام البنين سلام‌الله‌علیها ، همواره به بقيع مى‌رفت و در آن جا، محزون‌ترين و سوزناك‌ترين مرثيه سرايى‌ها را براى شهدای کربلا مى‌نمود. مردم نزد او گِرد مى‌آمدند و به آن مرثيه‌ها گوش مى‌دادند و قلب‌شان آتش می‌گرفت. 📋 فَکَانَ مَرْوَانُ یَجِی‌ءُ فِیمَنْ یَجِی‌ءُ لِذَلِکَ فَلَا یَزَالُ یَسْمَعُ نُدْبَتَهَا وَ یَبْکِی ▪️مروان بن حکم (والی مدینه) هم از جمله كسانى بود كه به بقيع می‌رفت. او به مرثيه های اُمّ‌البنين سلام‌الله‌علیها ، گوش فرا مى‌داد و گریه می‌کرد. 📚مقاتل الطالبيّين، ص۹۰ 📚بحارالأنوار، ج۴۵ ص۴۰ ✍ خوب بود این دم آخر پسرانت بودند! شَرزِه شیرانِ جگردارِ جوانت بودند گفتن از بی کسی‌ات حال بکاء می‌خواهد مادر داغِ جوان دیده، عصا می‌خواهد گفتنش نیز به جان، غصه و غم می ریزد مادر از مرگ پسر، زود به هم می ریزد داغ بیهوده ندیدی! به خدا چشم زدند اهل این شهر جوانان تو را چشم زدند مادر! این لحظه‌ی آخر کمی از ماه بگو از قد و قامت آن دلبر دلخواه بگو روضه مشک بخوان پشت سرت گریه کنیم یک دلِ سیر برای قمرت گریه کنیم مادر! آن گونه بخوان که جگر عالم سوخت پایِ این روضه شنیدم دلِ مروان هم سوخت روضه‌ی مشک بخوان، روضه‌ی گودال نخوان هر چه خواندی فقط از معجر و خلخال نخوان! @Maghaatel
🩸خواهش دارم که مرا «فاطمه» صدا نزنید ... در نقلی آمده است: وقتی که حضرت ام البنین علیهاالسلام به خانه امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام آمد، مشاهده نمود که فرزندان حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها تعلق خاطر زیادی به مادرشان دارند. 🥀 هرگاه امیرالمؤمنین علیه‌السلام، ام‌البنین علیهاالسلام را به نام "فاطمه" صدا می‌زدند، حضرت ام البنین مشاهده می‌نمود که حسنین و زینبین "علیهم‌السلام" به یاد مادرشان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها می‌افتند. 🥀 به همین جهت، روزی حضرت ام‌البنین علیهاالسلام به محضر امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه داشتند: خواهشی به محضر شما دارم؟ مولا علی علیه‌السلام فرمودند: حاجتت چیست؟ ام‌البنین علیهاالسلام عرضه داشت: 📋 حَاجَتی أَنْ لَا تُسَمّنی فَاطِمَةَ! ▪️خواهش من این است که مرا به نام "فاطمه" صدا نزنید. 🥀 امیرالمومنین علیه‌السلام سرّ این مطلب را فهمید و تبسّمی بر روی لب مبارکش نشست و فرمود: برای چه این درخواست را داری؟ ام البنین علیهاالسلام عرضه داشت: وقتی که مرا به اسم "فاطمه" صدا می‌زنید، آثار حزن و تأثّر را در روی حسنین و زینبین علیهم‌السلام میبینم و این برای من سخت است. 🥀 مولا علی علیه السلام فرمودند: چه اسمی را دوست داری؟ ام البنین علیهاالسلام عرضه داشت: "ام البنین". و از آن به بعد همه او را به این اسم صدا می زدند. 📚 المجالس الشجیة، ص ۱۴۵ ✍ من گردِ راه حضرت زهرا نمی‌شوم هرگز به جای ام ابیها نمی‌شوم او دختر پیمبر و همتای حیدر است من جز کنیز دختر زهرا نمی‌شوم او روح امتحان شده‌ی قبل خلقت است بی امتحان عشق، که حورا نمی‌شوم ضربه نخورده‌ام که کنم سینه را سپر دیوار و در ندیده مهیّا نمی‌شوم هر خدمتی کنم به یتیمان فاطمه مادر برای زینب کبری نمی‌شوم چون بوسه می‌زنم به قدم های زینبین بی اذن زینب از قدمش پا نمی‌شوم آقا بیا و نام مرا فاطمه مخوان با اسم گل، شبیه مسمّا نمی‌شوم عباس من غلام عزیزان فاطمه ست بی دست او که حامی طاها نمی‌شوم @maghaatel
🩸ای‌کاش می‌دانستم که با دستان ابالفضلم چه کردند ... از جمله مرثیه‌های حضرت ام البنین علیهاالسلام این بود که می‌فرمود: 📋 یا لَیْت شِعْری اَکَما اَخبَروا بِاَنَّ عبَّاسا مَقْطُوعَ الیَدَیْنِ ▪️ای کاش! می‌دانستم آیا این خبر درست است که دست‌های فرزندم عباس علیه‌السلام را از تن جدا کردند یا نه؟! 📚ابصار العین، ص ۶۴ 📚معالی السبطین، ص ۴۳۳ ✍ آه یا امّ البنین... غمِ این «دستانِ‌مبارک» نه فقط اشک تمام عالم را جاری نمود؛ بلکه پُشت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام را هم شکست... در همان ساعتی که مقاتل نوشته‌اند: 🥀 سیدالشهداء علیه‌السلام پا در رکاب گذاشت و رو به میدان نمود تا بر بالین برادر حاضر شود؛ که ناگاه ذوالجناح ایستاد و قدم از قدم بر نداشت و سر خود را به جانب حضرت اباعبداللّه علیه‌السلام بلند کرد و شروع نمود به گریه و نوحه و زاری کردن و اشاره به جانب زمین می‌نمود. 🥀 حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام فهمیدند مطلبی دارد، فرمودند: چه می‌گویی ای ذوالجناح؟ که ناگاه به قدرت کامله الهی قفل خاموشی از زبان آن حیوان برداشته شد؛ عرض کرد: 📋 یا سَیِّدی اَما تَنْظُرُ اِلَی الأرْضِ؟ ▪️ای آقای‌من! آیا نگاه نمی‌کنید به سوی زمین!؟ 📋 فَلَمّا نَظَرَ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام اِلَی الأرْضِ رَأی اَیْدی اَخیهِ الْعَبّاسَ مَقْطُوعَةً وَ فِی التُّرابِ مَوْضُوعَة ▪️همین که حضرت نگاه کرد، دید دستان برادرش عباس علیه‌السلام قطع شده و بر روی خاک افتاده است. 🥀 سیدالشهداء علیه‌السلام خم شد و آن را برداشت و به سینه خود چسبانید و فرمود: 📋 اَلاْنَ اِنْکَسَرَ ظَهْری وَ قَلَّتْ حیلَتی ▪️الآن دیگر پشتم شکست ... الان دیگر بیچاره شدم ... 📚 انوار الشهادة،یزدی،ص۱۲۹ 📝 شد وقت آنکه در غمِ شَه نوحه سر کنم از سوزِ آهِ خویش، جهان پُر شرر کنم چون شاه دید پیکر عباس روی خاک گفت: ای خدا! چه چاره از این غم دگر کنم؟ خوش گفت آن که گفت چنین این زبانحال آن را بگویم و غم دل تازه تر کنم: از من دو دست بر كمر و از تو بر زمين دست دگر کجاست که خاکی به سر کنم؟! قامت ز من شكسته و از تو به روی خاك كو قامتی كه خواهر خود را خبر كنم؟! عباس! خوش بخواب شدی‌ راحت از جهان اما بگو چه چاره منِ خون جگر كنم؟! @Maghaatel
🩸فرزندان من و و تمام اهل زمین، فدای اباعبدالله الحسین علیه‌السلام ... در نقل‌ها آمده است: چون بشير وارد مدينه شد، آمد تا از جانب امام زين العابدين علیه‌السلام خبر دهد مردم را از ماجراى اهلبيت‌ علیهم‌السلام. حضرت ام البنین علیهاالسلام او را ملاقات كرد و فرمود: 📋 أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین علیه‌السلام ▪️اى بشير! از اباعبدالله الحسين عليه‌السّلام چه خبر برایم آورده‌اى؟ 🥀 بشير گفت:  ای ام البنين! خدا تو را صبر دهد كه عباس تو كشته شده است. 📋فَلَمّا سَمِعَتْ بِذٰلک وَضَعَت یَدَها عَلَی قَلبِها ▪️وقتی که خبر شهادت ابالفضل العباس علیه‌السلام را شنید، دست روی قلبش گذاشت. سپس فرمود: از اباعبدالله الحسین علیه‌السلام خبر ده! 🥀 بشیر، خبر شهادت فرزندان ام‌البنین سلام‌الله‌علیها را به او داد، که در آخر، آن حضرت فرمود: 📋 أولادی وَ مَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فِداءٌ لِأبی عَبدِاللهِ الحُسین علیه‌السلام ▪️تمام فرزندانم و تمام اهل زمین به فدای اباعبدالله الحسین علیه‌السلام. 🥀 بشیر گفت: 📋 عَظَّمَ اللهُ لَکِ الأجرَ بِالحُسین علیه‌السلام، فَقَد خَلّفناه بِأرضِ کربلاء جُثةً بِلا رأسٍ ▪️خدا تو را صبر دهد از داغ اباعبدالله الحسین علیه‌السلام؛ او را با بدنی بی‌سر در کربلا رها کرده‌ایم. 📋 فصاحَتْ وا وَلَداه، وا حسیناه؛ و س‍َقَطتْ عَلَی الأرضِ مَغشیًّا عَلَیها ▪️در آن حال، ام‌البنین علیهاالسلام ناله زد: وا وَلَداه، وا حسیناه؛ سپس بی هوش بر روی زمین افتاد. 🥀 وقتی که به هوش آمد، رو به بشیر نمود و فرمود: 📋 قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی! ▪️ای بشیر! با این خبر، بند بند دلم را پاره‌ کردی! ✍ امّ البنین شدم که شوم یاور حسین تا گُل بیاورم بشود پرپر حسین قصدم نبود اینکه شوم مادر حسین هستند دختران علی در بر حسین هستند مثل مادرشان، مضطر حسین شد شاملم دعای سحرهای فاطمه روشن شدم به نور قمرهای فاطمه تاج سر منند گهرهای فاطمه اولاد من کجا و پسر های فاطمه هستند هر چهار پسر، نوکر حسین شرمنده ام نشد سپر مجتبی شوند قسمت نبود زودتر از این فدا شوند حالا بناست راهی دشت بلا شوند حتی اگر که تک تک شان سرجدا شوند جای گلایه نیست، فدای سر حسین عهدی است بین ام بنین و خدای خود غیر از رضای دوست نخواهم برای خود من دل نبسته ام به دل بچه های خود اصلا حسین و زینب و کلثوم جای خود عباس من فدای علی اصغر حسین هرچند او دگر پسر خویش را ندید اما غمین نبود که عباس شد شهید دق کرد بعد از آنکه به او این خبر رسید: بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم ز قحط آب، لب أنوَر حسین کارش دگر نشستن در آفتاب شد آب زلال در نظر او مُذاب شد شرمنده‌ی نگاه غریب رباب شد از اینکه هم قبیله‌ی شمر است، آب شد رو می‌گرفت نزد دو تا خواهر حسین... برگرفته از: 📚مجمع مصائب اهل‌البیت علیهم‌السلام،ج۳ ص۲۵۳ 📚رياحين الشّريعه، ج۳ ص۲۹۳ 📚شرح الاخبار ج۳ ص۱۷۶(به نقل از تنقیح المقال) @Maghaatel
🩸ای امّ البنين! مصیبت‌های سنگین، زينب را پیر کرده است ... در نقلی آمده است: وقتی که حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به مدینه رسیدند، به خانه برادرشان حضرت سیدالشهدا علیه‌السـلام آمدند. 📋 لا تَكادُ تَحمِلُها رِجْلاها ▪️دیگر از شدت غصه، زانوان حضرت، یارای حرکت نداشت. 🥀 در آن هنگام، حضرت ام البنین علیهاالسلام آمدند و زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها را در آغوش گرفتند و فریاد و ناله میزدند که: وَا وَلَداه... وا حسيناه... 🥀 بعد از آنکه کمی آرام گرفتند، ام‌البنین علیهاالسلام اشک ها را از روی صورت مبارک زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پاک نمودند و ناگهان بغض، راه گلویش را بست و گریه‌اش دوباره جاری شد و عرضه داشت: 📋 سَيّدَتي يا زينبُ! أراكِ وقد ضَعُفَ بَدنَكِ و أصفَرَّ وَجهَكِ، وأسرَعَ الشيبُ إلىٰ رَأسِكِ؟! ▪️ای سروَر من! ای زینب کبری! شما را در حالی می‌بینم که بدنتان ضعیف گشته و روی مبارکتان زرد شده است. چه زود مویتان سفید گشته و پیری به سراغ تان آمده است؟! 🥀 زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها که توان صحبت کردن را نداشتند و کلمات از حلقوم مبارکشان بالا نمی‌آمد، خطاب به حضرت ام البنین عليهاالسلام فرمودند: 📋 لَقَد شَیَّبَتْنِی المَصَائِب. ▪️مصیبت های سنگینی که دیدم، مرا پیر کرده است... 📚المجالس الشجیه،تاج‌الدین، ص ۷۵ ✍شرمنده‌ام که سوخت میان شَرَر، پَرَت آتش گرفت باغ گل لاله در بَرَت شرمنده‌ام که مشک ابالفضل پاره شد شرمنده رباب شد و کام اصغرت مهلت نداد عمود به قولش وفا کند عباس من که آب شد از آهِ آخرت زینب حلال کن پسرم را حلال کن قسمت نشد صدات کند چون برادرت ای من فدای ناله‌ی روی بلندی‌ات شرمنده‌ام که رفت ز دستت برادرت سُمٌ سُتور قسمت آن جسم پاک شد بالای نیزه رفت سرش در برابرت عباس رفت و آتش لشکر بلند شد آتش گرفت چادر و دامان و معجرت @maghaatel
🩸 حضرت امّ‌البنین سلام‌الله‌علیها را - طبق برخی از نقل‌ها - به شهادت رساندند ... در برخی از نقل‌ها آمده است: حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها با فصاحت و بلاغتی که داشت در مقام افشاگری از ظلم و تعدّی بنی‌امیه بر آمد و با اشعار جانسوز و بلیغ و عزاداری‌های مستمر ، مردم را متوجه ظلم و بی‌لیاقتی حُکّام وقت می‌نمود. 👈 لذا آن بانو را با عسل زهرآگین مسموم و به شهادت رساندند. ▪️چنانکه مورّخ نامی حاج شیخ علی فلسفی در کتاب «زنان نابغه» و جناب عبد‌العظیم بحرانی در کتاب «ام البنین» نگاشته‌اند که بنی امیه، حضرت ام‌البنین سلام‌الله‌علیها را مسموم و به قتل رساندند. ▪️در کتاب «اختیارات» از «اعمش» نقل شده است که می‌گوید: روز سیزدهم جمادی الثانی که مصادف با روز جمعه بود، نزد امام زین العابدین علیه ‌لسلام بودم که ناگهان جناب «فَضْل بن عباس علیهماالسلام» وارد شد و در حالی که گریه می‌کرد، گفت: جده‌ام حضرت ام البنين سلام‌الله‌علیها از دنیا رفت. 📚الدرجات الرفیعة فی وقایع الشیعة، صفحه ۸۵ ✍دل من خسته ز غم‌هاست…کجایی عباس مادرت بی کس و تنهاست…کجایی عباس مثل هر روز در این خانه دوباره پسرم روضه‌ی شرم تو برپاست…کجایی عباس مثل هر روز منم فاتحه خوانت، مادر دلم از داغ تو غوغاست…کجایی عباس سائلت آمده تا خرجیِ سالش گیرد نا امید از همه دنیاست…کجایی عباس کاش امروز سرم بر روی زانوی تو بود مادرت بی‌کس و تنهاست…کجایی عباس من شنیدم که شده «فرق» تو مثل پدرت چشمم از داغ تو دریاست…کجایی عباس من شنیدم روی تل زینب کبری گفته شمر بالا سر آقاست…کجایی عباس واشده روی همه، در سرِ این ها فکرِ غارت خیمه‌ی زن‌هاست…کجایی عباس @Maghaatel
🩸مجلس عزای حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها و امّ‌البنین علیهاالسلام در مدینه ... در نقلی آمده است: وقنی که قافله بازماندگان عاشورا به مدینه بازگشت، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمود: 📋 لا أُريدُ أَحَداً يَدخلُ عَلَيَّ إِلَّا مَن فُقِدَتْ لَها عزيزاً في كربلاء ▪️قصد ملاقات با کسی را ندارم مگر کسی که عزیزی در کربلا از دست داده است. 🥀 یک روز که آن حضرت در منزل نشسته بود، درب خانه آن حضرت را کوبیدند. کنیزکی پشت در آمد و گفت: شما که هستید؟ صدا آمد: 📋قولي لِسيّدتِكِ زينب عليهاالسلام إنّي شَريكتُها في هٰذا الْعَزاءِ، و اُريدُ أن أدخُلَ عَلَيْها و أُساعِدَها فإنّي مِثلُها في المُصابِ ▪️به سروَر خود زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها بگو: من شریک او در این مصیبت هستم و آمده‌ام تا او را در عزاداری بر حسین علیه‌السلام یاری کنم. 🥀 وقتی که آن کنیزک، این خبر را برای زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها آورد، آن حضرت فرمود: «به گمانم که ام‌البنین علیهاالسلام است.» آن کنیزک مجددا رفت و پرسید: اسم شما چیست؟ 🥀 آن بانو فرمود: من ام‌البنین «علیهاالسلام» هستم. کنیز در را به روی او گشود. وقتی که ام البنین علیهاالسلام داخل شد، جلو آمد و زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها را در آغوش گرفت و گریست. زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به او فرمود: 📋 عَظَّمَ اللّهُ لَكِ الْأجرَ في أولادِكِ الْأربَعَةِ ▪️خدا اجر تو را بزرگ بدارد در مصيبت چهار فرزندت. 🥀 و حضرت ام‌البنین علیهاالسلام اینگونه جواب داد: وأنتِ عَظَّمَ اللّه لكِ الأجرَ في الحسين عليه‌السلام ▪️خدا اجر شما را در مصيبت برادرتان، امام حسین علیه‌السلام بزرگ بدارد. 📋 و بَكَتْ وَ بَكىٰ مَنْ كانَ حاضرًا ▪️در این هنگام زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به گریه افتاد و تمام ژن‌هایی که در آن جلسه بودند، با گریه آن حضرت گریستند. ✍ گفت: اُم البنين! ببين زينب با چه اوضاعي از سفر برگشت؟! از حسين… تكه های پيراهن از ابالفضل… يك سپر برگشت گفت: يادم نمي‌رود هرگز دلبرم رفت و روز ما شب شد آن قدر نيزه رفت و آمد كرد بدن شاه نامرتّب شد خطبه‌ها خطبه هاي غرّا شد ليك با طعم روضه‌ی «الشام» صحبت از نذر نان و خرما بود صحبت از سنگ‌های كوچه و بام همه جا رنگ كربلا بگرفت كربلا كربلای ديگر بود بر لب زينب و زنان و رباب روضه ی تشنگی اصغر بود دختری با قيام نيمه شبش جان تازه به دين و قرآن داد در خرابه كنار رأس پدر طفل ويران نشين ما جان داد 📚مجمع مصائب أهل البیت علیهم‌السلام، ج۲، ص۲۹۱ 📚النصّ الجلیّ فی مولد العباس بن علی علیهماالسلام، الناصري البحرانی، ص۴۴. @maghaatel
🩸مقام حضرت امّ‌البنین علیهاالسلام در نزد حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها ... مرحوم علامه مُقرّم در کتاب شریف «العبّاس علیه‌السلام» می‌نویسد: 📋 وكانَتْ أُمُّ الْبَنينَ مِنَ النِساءِ الْفاضِلاتِ الْعارِفاتِ بِحَقِّ أهلِ الْبَيتِ (عَلَيْهِمُ السَلامُ)، 🔹 حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها از زنان با فضیلتی بود که حقوق و شأن و مقام اهل بیت علیهم‌السلام را می‌دانست و عارف به ایشان بود. 📋 مُخلِصَةً في وِلائِهِم، مُمَحِّضَةً في مَوَدَّتِهِم، وَ لَها عِندَهُم الْجاهُ الْوَجيهُ وَالْمَحَلُّ الرَفيعُ، 🔸 خالصانه ولایت ایشان را پذیرفته و غوطه‌ور در محبت و موّدت به این خاندان بود؛ هم‌چنین دارای اعتبار و منزلت والایی در نزد آنان بود. 📋 و قد زارَتْها زينَبُ الْكُبرىٰ بَعدَ وُصولِها الْمَدينةَ تُعَزِّيها بِأولادِها الْأربَعَةِ، كما كانَتْ تَزورُها أيامَ العيدِ 🔹حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پس از ورود به مدینه به دیدار آن حضرت رفتند و او را به‌خاطر شهادت چهار فرزندش دلداری دادند؛ همانطوری که زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها در ایام عید، هر ساله به دیدار آن حضرت می‌رفتند. 📚العباس علیه‌السلام،مقرم، ج۱ ص۱۲۵ ✍تو که بودی که خدا همسرِ مولایت کرد تو چه کردی که چنین غرقِ تَوَلّایت کرد مادرِ چهار گلِ حضرتِ زهرایت کرد صدفِ گوهرِ نایاب... چو سقّایت کرد با تواضع ، به درِ خانه ی مولا رفتی این چنین بود ، که تا عرش تو بالا رفتی سائل آمد به درِ خانه ، تفضّل کردی تو به اولادِ نَبی ، خوب توسّل کردی زحمتِ حاجتِ دنیا ، که تقبّل کردی لطف کردی و مرا نیز تحمّل کردی بابِ حاجاتِ همه ، نامِ شما باشد و بس چشمِ ما نیز به اکرامِ شما باشد و بس پسرانت همه رفتند ، تو تنها ماندی سال ها گریه کنِ بچّه‌ی زهرا ماندی مرحمِ زخمِ دلِ زینبِ کبریٰ ماندی همه رفتند به یاریِ حسین... جا ماندی پسرت نقشِ زمین شد، به غمش خندیدند همه بر مشک و دو دستِ قلمش خندیدند زینبت گفت «حسین» و جگرت تیر کشید تا شنیدی که سرش رفت، سرت تیر کشید وسطِ کوچه نشستی، کمرت تیر کشید گفت «انگشتر» و هی بال‌و پرت تیر کشید بخدا سوزِ دلت، کرده دلم را بی‌تاب قدری آرام بخوان روضه برای ارباب روضه‌ای از سَرِ احساس، دلت ریخت بهم رنجِ پرپر شدنِ یاس، دلت ریخت بهم خنده‌ی دشمنِ خنّاس، دلت ریخت بهم روضه‌ی حضرتِ عبّاس، دلت ریخت بهم رفتنی گشته‌ای از بس که بزرگ است غمت کاش میشد که بسازیم به زودی حَرَمت بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها سایه‌ات کم نشود از سَرِ ما نوکرها تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها ما همه نوکر و درمانده‌ی فردای توأیم تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم @Maghaatel
🩸وداع امام‌ حسین علیه‌السلام با حضرت أم‌البنين عليهاالسلام به هنگام خروج از مدينه ... در نقلی آمده است: وقتی که کاروان سيدالشهداء عليه‌السّلام، عزم حرکت از مدینه را داشت، حضرت أم البنين عليهاالسّلام نزدیک امام حسین علیه‌السّلام آمدند و عرضه داشتند: 📋 بِأبي أنتَ و اُمِّي يا أبا عَبدِاللّهِ، أَستَودِعُكَ اللّهُ يا نورَ عَيني يا سَيِّدي و إمامي، يا حُسين ▪️پدرم و مادرم فدای‌تان ای أباعبدالله! شما را به خدا می‌سپارم ای نور چشمم! ای سرور من! ای امام من! ای حسین! 📋 ثُمَّ أَجهَشَتْ بِالْبُكاءِ واِنقَطَعَتْ عَنِ الْكَلماتِ ▪️در این هنگام گریهٔ بی‌امان، راه گلوی أم‌البنين عليها‌السّلام را بست و نتوانست دیگر صحبت کند. 🥀 امام‌ حسین علیه‌السّلام به او فرمودند: 📋 جَزاكِ اللّهُ عَنّا خَيرَ الْجَزاءِ يا اُمّاهُ، فَقَد كُنتِ لَنا أُمَّاً بارَّةً ▪️خدا از جانب ما به شما جزای خير دهد ای مادر! به درستی که شما برای ما، مادر نیکوکار و مخلصی بودی! 🥀 حضرت أم‌البنين عليهاالسّلام مقداری جلوتر آمد و عرضه داشت: 📋 اُذكُرني يا ولَدِي عِندَ اُمِّكَ الزَهراءِ و بَلِّغْها أَجمَلَ سَلامي و تَحِيّاتي ▪️ای پسرم! من را در نزد مادرت زهرای مرضيه سلام‌الله‌علیها، به یاد آور و زیباترین سلام و تحیت من را به آن حضرت برسان. 🥀 امام حسین علیه السلام فرمودند: حتما این کار را خواهم نمود. سپس فرمودند: وِداعاً يا أم البنين، وداعاً... وداعاً... 📚أُم‌البنين علیهاالسلام،سیرتها و کراماتها،زهيري، ص۱۴۵ 📚 المجالس الشجیه،تاج‌الدین، ص ۱۰۱ ✍خون قلبم، نه ز داغ پسرم ریخت حسین آسمان از غم تو روی سرم ریخت حسین من شنیدم بدنت زیر سُم اسبان رفت تنت انگار که پیش نظرم ریخت حسین در ره یاری ارباب پسر یعنی چه؟ شکر ، پیش قدمِ تو قمرم ریخت حسین مادر آن است که یار غم زهرا بشود پس چه بهتر که به پایت ثمرم ریخت حسین پسرانم همه بودند سپرهای حسین سپر من همه در حفظ حرم ریخت حسین آب اگر ریخت ز مشک پسرم ، شرمنده... آبرو بود که از چشم ترم ریخت حسین مرغ باغ ملکوتِ تو شده عباسم او به پرواز شد و بال و پرم ریخت حسین مادرت آمد و دست پسرم را بوسید عرق شرم ز روی پسرم ریخت حسین... @maghaatel
🩸وداعِ حضرت ابالفضل العباس با مادرش حضرت امّ‌البنین «سلام‌الله‌علیهما» به هنگام خروج از مدینه... در نقلی آمده است: به هنگام حرکت قافله سیدالشهداء علیه‌السلام از مدینه بود که حضرت امّ‌البنین علیهاالسلام برای بار دیگری آمد تا با حضرت عباس علیه‌السلام و دیگر پسرانش وداع کند. 🥀 در آخرین کلامی که به فرزندانش گفت، اینچنین فرمود: 📋 أطيعُوا إمامَكمُ الحُسين علیه‌السلام و قاتِلوا دُونَهُ أعدٰاءَه. ▪️از امام‌تان حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام با تمام وجود اطاعت کنید و در پیش پای او با دشمنانش بجنگید. 📋 قاتِلُوا قِتالاً حَيدَرياً، كَرّاراً، بَتّاراً… يا بِلا هَوادَة، ولا تَهابُوا المَوتَ يا لُيُوثيَ البَواسِل. ▪️چون پدرتان‌، حیدارانه و با صلابت بجنگید؛ با دشمنان مولای‌تان، مدارا به خرج ندهید و از مرگ هراسی نداشته باشید ای شیران دلیر من! 🥀 .‌‌.. در اینجا ابالفضل العباس علیه‌السلام لب به سخن گشودند و فرمودند: 📋 أمّاه يا أمَّ البنين، لا تَقلَقي فأنا الحسينُ والحسينُ أنا، أنا زينب و زينب أنا، نفسي لِنَفسهما الوِقىٰ، روحي لِروحِهمَا الفِدىٰ، ▪️ای مادرجان من! ای أمّ البنین! هیچ نگران نباشید؛ چرا که جان من، جان حسین علیه‌السلام است و جان او، جان من؛ جان من، جان زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها است و جان او، جان من؛ به فدای‌شان‌ بشوم؛ جان و دلم به قربان‌شان. 📋 و مَشَتِ القٰافلةُ و مَشَت خَلفَها عَينًا أم‌ُّالبنين حتّى حَجَبَتْها الدُّموعَ، وَ مَشَتْ بِرِجلَيها حتّى غابتِ القافلةُ ▪️سپس قافله به راه افتاد و حضرت ام‌البنین سلام‌الله‌علیها پشت سر آن‌ها به راه افتاد تا اینکه، اشک چشمانش مانع دید او شد؛ چند قدم دیگر به پیش رفت تا اینکه قافله از دیده‌گانش غائب شد. 📚أُم البنين علیهاالسلام سیرتها و کراماتها،زهيري، ص۱۴۵. 📚المجالس الشجیه،تاج‌الدین، ص۱۰۳ ✍ دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر! دوباره گفتم و گفتی: "به روی چشم عزیز" فدای چشمت، چشم تو بی بلا مادر مدام بر لب من "إن یکاد" و "چارقل" است که چشم بد ز رُخت دور، بهتر از جانم! بدون خُوود و زره نشنوم به صف زده‌ای اگرچه من هم "جوشن کبیر" می‌خوانم شنیده‌ام که خودت یک تنه سپاه شدی شنیده‌ام که علم بر زمین نمی‌افتاد شنیده‌ام که به آب فرات لب نزدی فدای تشنگی‌ات...، شیر من حلالت باد بگو چه شد لبِ آن رود، رودِ تشنه‌ی من! بگو چه شد لب آن رود، ماهِ کامل من! بگو که در غم تو رود رود گریه کنم کدام دست، تو را چید میوه‌ی دل من! همین که نام مرا می‌برند می‌گریم از این به بعد من و آه و چشم تَرشده‌ای چه نامِ مرثیه واری‌ست "مادر پسران" برای مادر تنهای بی‌پسر شده‌ای @Maghaatel
🔻 دسترسی به مطالب و مصائب مرتبط با حضرت امّ‌البنین علیهاالسلام با جستجوی هشتگ زیر: @Maghaatel
🩸من نیامده‌ام تا جای مادرتان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها باشم؛ بلکه آمده‌ام تا «خادمهٔ» شما شوَم ... در برخی از نقل‌ها آمده است: شب اول عروسی حضرت ام‌البنین عليهاالسلام بود که وارد خانه امیرالمؤمنین عليه‌السلام شد و مشاهده نمود که حسنین و زینبین علیهم‌السلام گرداگرد هم نشسته‌اند. ام البنین عليهاالسلام پیش آمد و عرضه داشت: 📋أَنَا ما جِئتُ هُنا لِأُحِلَّ مَحلَّ أُمِّكُما فَاطِمة سلام‌الله‌علیها ▪️من نیامده‌ام اینجا تا جای مادرتان فاطمه زهرا "سلام‌الله‌علیها" برای شما باشم! 📋 ثُمَّ اِختَنَقَتْ بِعَبرتِها وقالَتْ: ▪️ام البنین علیهاالسلام این جمله را گفت و بغض، راه گلویش را بست و اشکش جاری شد و فرمود: 📋 أََنَا هُنا خادِمَةٌ لَكُم جِئتُ لِخِدمَتِكُم فَهَلْ تَقبلونَ بِهٰذا و إلّا فَإنّي راجِعَةٌ إلَىٰ داري ▪️من خادم شما هستم و آمده‌ام تا به شما خدمت کنم؛ آیا مرا به اين خدمت گذاری می‌پذیرید؟ و اگر مرا نپذیرید به خانه‌ام برمیگردم! 🥀 حسنین و زینبین علیهم‌السلام به او خوش‌آمد گفتند و فرمودند: 📋 أنتِ عَزيزَةٌ كَريمَةٌ و هٰذا بَيتُكِ ▪️تو بزرگواری و کریم... و این خانه، خانه توست! ✍ ای روشنای خانه‌ی حیدر پس از زهرا کامل‌ترین و بهترین همسر پس از زهرا هر چند در عالَم علی را کفو و همتا نیست هر چند همتایی برایش غیر زهرا نیست اما علی گمگشته‌اش را در تو پیدا کرد آری خدا پای تو را در خانه‌اش وا کرد دست تو لبریز از کرم، سرشار از بذل است هر کس گدایت هست کارش با ابالفضل است بانو خدا خیرت دهد خیرآفرین بودی عمری تسلّای امیرالمؤمنین بودی روزی که سوی خانه‌ی مولا سفر کردی آن روز که رخت عروسی را به بر کردی قبل از ورودت لحظه‌ای در پشت در ماندی با یاد زهرا گریه کردی فاتحه خواندی بُردی به سمت آسمان دست دعایت را گفتی خدایا من کجا و خانه‌ی زهرا؟ گفتی خدا لبریز از عشق و امیدم کن جان علی در پیش زهرا روسپیدم کن اول، کلامی با حسین و با حسن گفتی زانو زدی در محضر زینب سخن گفتی گفتی که اینجا آمدم قصدم عزیزی نیست باور بفرما نیتم غیر از کنیزی نیست من آمدم اینجا برایت خادمه باشم عمری کنیز بچه‌های فاطمه باشم بانو همه دیدند بر عهدت وفا کردی الحق که در بیت علی حق را ادا کردی... 📚 أُم البنين علیهاالسلام سیرتها و کراماتها،زهيري، ص۶۷ 📚 المجالس الشجیه،تاج‌الدین، ص۱۴۰ @maghaatel
🩸احترام ویژه امام حسن مجتبی علیه‌السلام به حضرت ام البنین علیهاالسلام ... در نقلی آمده است: 📋 کانَ الاِمامُ الحَسَن علیه‌االسلام إذا دَخَلَتْ أمُ‌البنین علیهاالسلام و هو جالسٌ، یَقومُ و یَجلِسُها فِی مَحَلِّه ▪️هر وقت که حضرت ام‌البنین علیهاالسلام وارد بر امام حسن مجتبی علیه‌السلام می‌شدند و آن حضرت نشسته بودند، به احترام حضرت ام البنین علیهاالسلام از جا بلند می شدند و جای خود را به ایشان می‌دادند. 📋 و یَقوُل لَها «أنتِ أُمّي» ▪️سپس به آن بانو می‌فرمودند: شما هم (مانند) مادر من هستی! 🥀در ادامه، نویسنده محترم، نقل می‌کند: «همین‌گونه احترام را امام حسین و حضرت زینب سلام‌الله‌علیهما، برای حضرت امُّ‌البنین علیهاالسلام قائل بودند.» 📚 العباس علیه‌السلام حامل اللواء، قُرَشی، ص۱۰. ✍ محرمانِ این حرم هستیم با أُم‌الْبَنِینَ معنیِ یافاطمه یعنی که یا أُم‌الْبَنِینَ عقل از درکِ مقامات بلندش عاجز است عشق می‌گوید «سلام‌الله عَلیٰ أُم‌الْبَنِینَ» مرقدِ این فاطمه پایینِ پای فاطمه است نیست از آن قبرِ پنهان راه تا أُم‌الْبَنِینَ در نجف نقشِ ضریحِ مرتضی یافاطمه است در حرم دیدم به ایوانِ طلا أُم‌الْبَنِینَ از همان روزی که زینب گفت مادرجان به تو از همان روزی که دختر شد تو را أُم‌الْبَنِینَ مادری کردی برای تشنگی‌های حسین مادری کردی برای مجتبی أُم‌الْبَنِینَ "ای تمامِ مادران قربان این نامادری" ای پس از سوءُ القضا، حُسنُ القضا أُم‌الْبَنِینَ @Maghaatel
🩸وقتی که مولا امیرالمومنین علیه‌السلام برای حضرت امُّ‌البنین علیهاالسلام، روضهٔ دستانِ ابالفضل علیه‌السلام را می‌خواند... مرحوم علامه مُقرّم در کتاب شریف «العباس علیه‌السلام» نقل می‌کند: روزی حضرت ام البنین علیهاالسلام وارد بر امیرالمؤمنین علیه‌السلام شدند و مشاهده نمودند که، 📋 أجلَسَ أباالفضلَ علیه‌السلام عَلَى فَخِذِه، و شَمَّرَ عَن ساعدَيه،و قَبَّلَهُما و بَكىٰ ▪️آن حضرت، أباالفضل العباس علیه‌السلام را بر روی زانو مبارکش نشانده؛ آستین از دستان پسرش بالا زده و آن دو دست را می‌بوسد و گریه می‌کند. 🥀 حال ام‌البنین علیهاالسلام با مشاهده این صحنه دگرگون شد؛ چون تا به حال ندیده بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام طفلی را بگیرد و بی‌سبب دستان او را ببوسد و گریه کند. 🥀 چون امیرالمؤمنین علیه‌السلام حال امّ‌البنین علیهاالسلام را دید، او را بر مصائبی که بر سر این «دستان‌مبارک» می‌آید، آگاه نمود. 📋 و بَكَتْ و أعوَلَتْ ، و شارَكَها مَن فِي الدّار فِي الزَّفرةِ و الحَسرَة ▪️حضرت ام‌البنین علیهماالسلام با شنیدن این مصائب، گریه کرد و هر آن کس که در خانه بود، با گریه‌های و ناله‌‌های آن حضرت همراهی کرد... 📚العباس علیه‌السلام، مُقرّم، ص۱۳۰ ✍ قیام می‌کنم و می‌دهم سلام به دستت که مثل واجبِ عینی‌ست احترام به دستت به ما نمی‌رسد افسوس غیرِ حسرتِ پابوس مقامِ توست پُر از بوسه‌ی امام به دستت شفای اهلِ قبور از تو نیست کارِ بعیدی که داده است خدا اختیارِ تام به دستت میان نیزه و شمشیر و مشک بود رقابت که ظهر روز دَهُم می‌رسد کدام به دستت حسین، لب تَر کرد و به مشکِ‌تشنه، نظر کرد سپرده شد غمِ یک کارِ ناتمام به دستت در آن طواف که بودند جمع آب و ملائک رسید قرعه به تیری در استلام به دستت قیامِ رایتِ حق را نوشته‌اند به پایت حسین داده عَلم را عَلیَ‌الدوام به دستت @Maghaatel
🩸دیگر مرا امّ‌البنین نخوانید ... از جمله مرثیه‌های حضرت امّ‌البنین علیهاالسلام این بود که در بقیع می‌نشست و اینگونه نوحه‌سرایی می‌نمود: 📋 لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ / تُذَکِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ ▪️وای بر شما مردم! مرا دیگر «مادر پسران» مخوانید که مرا به یاد شیران بیشه‌ام می‌اندازید. 📋 کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَی بِهِمْ / وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ ▪️مرا پسرانی بود، که به آنان خوانده می‌شوم اما امروز برای من پسرانی نیست. 📋 أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَی / قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِینِ ▪️چهار پسر مانند کرکسان بلندی‌ها که با بریده شدن رگ حیات، یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند. 📋 تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ / فَکُلُّهُمْ أَمْسَی صَرِیعاً طَعِینَ ▪️نیزه‌ها بر پیکرهایشان ستیزه داشتند؛ همه آنان با تن مجروح به خاک افتادند. 📋 یَا لَیْتَ شِعْرِی أَ کَمَا أَخْبَرُوا / بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِیعُ الْیَمِینِ ▪️ای کاش می‌دانستم این خبر درست است که دست عباسم بریده شده است؟! 📚إبصار العين، ص۳۱ 📚نفس المهموم،ص۶۶۳ 📚أعيان الشّيعة، ج۸ ص۳۸۹ ✍مرا عشرتْ قرین، دیگر مخوانید زن فخر آفرین دیگر مخوانید به خون خفتند شیران دلیرم مرا امّ‌البنین دیگر مخوانید @Maghaatel
هدایت شده از فهرست مقاتل
◾️ فهرست لینک‌دارِ مصائب و مطالب مرتبط با حضرت امّ‌البنین علیهاالسلامحضرت ام البنین علیهاالسلام، آن‌قدر بر سیدالشهداء علیه ‌لسلام گریه کرد تا بینایی‌اش را از دست داد...بانویی که در شب عروسی‌اش تا صبح، مشغول پرستاری از امام حسن و امام حسین علیهماالسلام شد... « وَیلِی عَلَی شِبلِی »... به من خبر رسیده که عمود آهن بر سر بچه شیرم زدند...نوحه‌سرایی های حضرت امّ البنین علیهاالسلام، قلب همه مردم، حتی «مروان بن حکم ملعون» را آتش می‌زد...خواهش دارم که مرا «فاطمه» صدا نزنید...ای کاش می‌دانستم که با دستان ابالفضلم چه کردند...فرزندان من و تمام اهل زمین، فدای اباعبدالله الحسین علیه السلام...ای امّ البنین! مصیبت های سنگین، زینب را پیر کرده است...حضرت امّ البنین علیهاالسلام را طبق برخی از نقل‌ها به شهادت رساندند...مجلس عزای حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها و حضرت امّ البنین علیهاالسلام در مدینه....مقام حضرت امّ‌البنین علیهاالسلام در نزد حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها ...وداع امام حسین علیه‌السلام با حضرت ام‌البنین علیهاالسلام به هنگام خروج از مدینه...وداعِ حضرت ابالفضل العباس علیه‌السلام با مادرش حضرت ام‌البنین سلام‌الله‌علیها به هنگام خروج از مدینه...من نیامده‌ام تا جای مادرتان حضرت فاطمه زهرا «صلوات الله علیها» باشم؛ بلکه آمده ام تا «خادمه» شما شوَم...احترام ویژه امام حسن مجتبی علیه‌السلام به حضرت ام‌البنین علیهاالسلام...وقتی که مولا امیرالمومنین «صلوات الله علیه» برای حضرت امُّ‌البنین علیهاالسلام،روضه دستانِ حضرت عباس علیه‌السلام را می‌خواند...دیگر مرا امّ‌البنین نخوانید... @Maghaatel2