#معارف_حسینی
🩸عاشق و مجذوبِ سیدالشهداء علیهالسلام نه «درد تیغ» را میفهمد … و نه میداند «سرما و گرما» چیست …
🔖 سرسلسلهٔ همهٔ عشّاق و دلدادگان سیدالشهداء علیهالسلام، هفتاد و دو تن یار باوفای آن حضرت هستند که چنان جذبهٔ عشق آن حضرت، وجودشان را گرفته بود که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله پیشاپیش در وصف آنان فرموده بود:
📋 یُسْتَشْهَدُ مَعَکَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِکَ لَا یَجِدُونَ أَلَمَ مَسِّ الْحَدِیدِ
👈 ای حسین جان! عدهای همراه تو به شهادت میرسند که درد نیزه و شمشیر را احساس نمیکنند.
📋... یَکُونُ الْحَرْبُ بَرْداً وَ سَلَاماً عَلَیْکَ وَ عَلَیْهِمْ
▪️جنگ برای تو و یارانت سرد و سلامت خواهد شد.
📚الخرائج و الجرائح، ص۸۴۸
🔖 بعد از اصحاب سیدالشهداء علیهالسلام، دلسوختگان غمِ آن حضرت هستند که چنان داغ سیدالشهداء علیهالسلام و عظمت مصیبت آن حضرت، آنها را به عزاداری و گریه واداشته، که دیگر شکایتی از «سرما و گرما» نداشته و در هر شرایطی عزای سیدالشهداء علیهالسلام را به پا میدارند؛ کما اینکه در روایت آمده است:
📋 لَمَّا قُتِلَ اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِالسَّلاَمُ لَبِسْنَ نِسَاءَ بَنِي هَاشِمٍ اَلسَّوَادَ وَ اَلْمُسُوحَ
▪️هنگامی که حسین بن علی علیهماالسلام به شهادت رسید، زنان بنی هاشم لباسهای سیاهِ عزا و کهنه پوشیدند و مشغول عزاداری شدند.
📋 وَ كُنَّ لاَ يَشْتَكِينَ مِنْ حَرٍّ وَ لاَ بَرْدٍ
👈 هنگام عزاداری شکایتی از سرما و گرما نداشتند (و گویا سرما و گرما را نمیفهمیدند.)
📋 وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَاالسَّلاَمُ يَعْمَلُ لَهُنَّ اَلطَّعَامَ لِلْمَأْتَمِ
▪️و حضرت علی بن الحسین إمام سجاد علیهماالسلام برای آنها غذا آماده میکرد تا عزاداری کنند.
📚المحاسن؛ ج۲ ص۴۲۰
✍ آدم که عاشق میشود فکر خطر نیست
در عاشقی اصلاً ضرر مدّ نظر نیست
“دربدری دارد به دنبال خودش عشق”
عاشق نبوده آنکسی که دربدر نیست
پروانه را دیدم که خاکستر نشین شد
پروانه یادم داده عاشق فکر پر نیست
قدر جوانی را بدان و «گریهکن» باش
من شک ندارم وقت پیری بی اثر نیست
گریه برای این تبار محترم بود!
سر تا سرش سود است و اصلاً هم ضرر نیست
غیر از تو خرج هرکه شد خونش هدر رفت
خونی که میریزم به پات اسمش هدر نیست
این کاسه را باید پر از مِهر علی کرد
اینجا گدا اصلا به فکر سیم و زر نیست
بنشین و اینجا گریه کن! آنجا بخندی
فردا که محشر شد خبر از چشم تَر نیست
@Maghaatel
هدایت شده از فهرست مقاتل
#جوانان_زینب_کبری_علیهم_السلام
🩸فهرست لینک دار مصائب دو جوان حضرت زینب کبری (عون و محمد) علیهمالسلام
➖ همه آمدند استقبال الاّ زینب کبری سلاماللّهعلیها …
➖ رزم عون بن عبدالله بن جعفر و شهادت مظلومانه او …
➖ رزم محمد بن عبدالله بن جعفر و شهادت مظلومانه او…
➖ محمد پسر بزرگ حضرت زینب سلاماللهعلیها، خود را به پای سیدالشهداء علیهالسلام میاندازند تا آدم میدان بگیرد …
➖ من شما را مانند اسماعیل ذبیح ،قربانی برادرم خواهم کرد…
➖ ترسیدم برادرم از من خجالت بکشد که از خیمه بیرون نیامدم …
@Maghaatel
هدایت شده از فهرست مقاتل
#حر_ریاحی
🩸مصائب و مقاتل مرتبط با جناب حرّ بن یزید ریاحی
➖ چگونه و با چه حالی حرّ به محضر سیدالشهداء علیهالسلام رسید؟! | وقتی که قلب حرّ با ندای غربت سیدالشهداء علیهالسلام به لرزه میافتد …
➖ سیدالشهداء علیهالسلام هرگونه بود لشکر را شکافتند و جنازه حرّ را به خیمهها آوردند …
➖ حُرّ، به پشت خیمهٔ مخدّرات رفت و بر زمین نشست و خاک بر سر میریخت …
➖ محبّت بینظیر سیدالشهدا علیهالسلام به حرّ بن یزید ریاحی | تو مهمان مایی ای حرّ … برای جنگ، کمی صبر کن …
➖ وقتی که فرمانده سپاه ابن زیاد لعین، صورت بر پای ذوالجناح مینَهَد و سر تعظیم در برابر سیدالشهدا علیهالسلام فرود میآورد...
➖ حرّ ، به قتال سیدالشهداء علیهالسلام میرود اما بشارت بهشت را میشنود …
➖ اضطراب حضرت سکینه سلاماللهعلیها با مشاهده لشکر هزار نفری حرّ …
➖ کرامتی از جناب حرّ بن یزید ریاحی
➖ حکایت دستمالی که سیدالشهداء علیهالسلام بر سر حرّ بست و بعد از هزار سال، خون تازه از زیر آن جاری شد...
@Maghaatel
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیهماالسلام
🩸ضربه که به دست عبدالله «علیهالسلام» زدند، ناله کشید:«وا أُمّاه…»
مرحوم علامه مجلسی چنین نقل میکند:
🥀 وقتی که در میانه گودال قتلگاه، عبدالله بن الحسن علیهماالسلام در برابر حرمله ملعون (و یا به نقلی أبجر بن کعب) ایستاد و فرمود: ایزنازاده! عمویم را میکشی؟!
📋 فَضَرَبَهُ بِالسَّیفِ فَاتَّقاهُ الغُلامُ بِیَدِهِ فَأطَنَّها إلَی الجِلد
▪️آن نانجیب با شمشیری خواست ضربهای به سیدالشهداء علیهالسلام وارد کند که عبدالله علیهالسلام دستش را جلو آورد و ضربه شمشیر دست او را به پوستی آویزان کرد.
📋 فإذًا هِیَ مُعلّقةٌ فَنادیٰ الغُلامُ «یا أمّاه»
▪️در همان هنگام که دستش به پوستی آویزان شد، نالهای از دل کشید و فریاد برآورد:«آه … ای مادر!»
📚بحارالانوار ج۴۵ ص۵۳
✍ ابن الکریمم و پسرِ شاهِ بی حرم
از خیمه آمدم به تماشایِ دلبرم
من از تبارِ شیرِ جمل هستم ای سپاه
ده ساله ام ولی ز رگ و خونِ حیدرم
خالی کنید دورِ بزرگِ قبیله را
تعظیم کن سپاه، به این شاهِ محترم
خونِ حسن میانِ رگم موج می زند
گردن زده ز ازرقِ شامی برادرم
از خیمه پابرهنه دویدم به قتلگاه
افتاده شاه رویِ زمین در برابرم
تا استخوانِ بازوی من بی هوا شکست
بی اختیار ناله زدم وای مادرم
تا آمدم بغل کُنمت حرمله رسید
پاشیده شد به ضربه ی یک تیر،حنجرم
ممزوج شد حسین و حسن زیرِ ضربه ها
اینجا به بعد روضه بخوانم من از شما
باجانِ فاطمه که چنین تا نمیکنند
جان دادنِ غریب تماشا نمیکنند
زهرا نشسته گوشه ی گودالِ قتلگاه
باحالِ مادر از چه مدارا نمیکنند
خالی کنید دورِ عمویِ غریب من
دورِ کسی که هلهله برپا نمی کنند
یابن الدعی مکن همه جا نیزه را فرو
پهنایِ نیزه را به گلو جا نمی کنند
بردار پایِ نحس خود از رویِ صورتش
این گونه بغضِ سینه ی خود وا نمی کنند
در پیشِ چشم عمه رها کن محاسنش
شیب الخضیب را همه معنا نمی کنند
در بین دنده ها مَشِکَن چوبِ نیزه را
از بهرِ جایزه به تن امضا نمی کنند
آقایِ عالم است برهنه نکن تنش
بر بُردنِ لباس تَقَلا نمی کنند
@Maghaatel
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیهماالسلام
#مصائب_شام
🩸سر مطهر قاسم و عبدالله علیهماالسلام را در پیش چشم خواهرشان میآوردند تا نمک بر زخم جگرش بزنند …
در نقلی آمده است که از یکی از دختران امام حسن علیهالسلام - که نام مبارک او را «جمیله» ذکر کردهاند - چنین گوید:
🥀 مرا با چهار نفر دختر دیگر بر یک ریسمان بسته بودند و سر قاسم و عبداللَّه علیهماالسلام برادر ما را گاهى مىآوردند و در برابر خرابه در پیش چشم ما مىآویختند.
🥀 جمعى از دختران شامیان بىحیا مىآمدند به جهت تماشاى آن سرها و در غیر وقتها نیز سنگ و کلوخ برما مىزدند و اذیت و آزار بر ما مىکردند و نمىگذاشتند که ما یک روز آرام و قرار بگیریم و شماتت بر ما مىنمودند و ما دقیقهای راحتى نداشتیم؛ سرما و گرماى روز و شب و از اذیت و آزار آن گروه بىادب و بد حسب و نسب، بلایی به سرمان آورد که،
📋 حتّى تَغَیَّرَ وُجوهُنا وَ صِرنا مِثلَ أسارىٰ الحَبَشة
▪️رنگ صورتمان تغییر کرد و همانند اسرای حبشه شده بودیم.
📚 بحرالمصائب، ج۹ ص۱۶۵
✍ خنده بر پاره گریبانی مان میکردند
خنده بر بی سر و سامانی مان میکردند
پشت دروازه ی ساعات معطل بودیم
خوب آماده ی مهمانی مان میکردند
از سر کوچه ی بی عاطفه تا ویرانه
سنگ را راهی پیشانی مان میکردند
هر چه ما آیه و قرآن و دعا می خواندیم
بیشتر شک به مسلمانی مان میکردند
شرم دارم که بگویم به چه شکلی آن جا
وارد بزم طرب خوانی مان میکردند
بدترین خاطره آن بود که در آن مدت
مردم روم نگهبانی مان میکردند
هیچ جا امن تر از نیزه ی عباس نبود
تا نظر بر دل حیرانی مان میکردند
@Maghaatel
هدایت شده از فهرست مقاتل
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیهماالسلام
🩸فهرست لینک دار مصائب و مقاتل حضرت عبدالله بن الحسن علیهماالسلام
➖ به فدای آن آقازادهای که طاقت دیدن تنهاییِ عمویش را نداشت و فریاد میزد:«به خدا از عمویم جدا نمیشوم!»
➖ آمدنِ جگرگوشهٔ امام حسن علیهالسلام به قتلگاه و شهادت رسیدن او بر روی سینه عمویش ...
➖ ضربه که به دست عبدالله «علیهالسلام» زدند، ناله کشید:«وا أُمّاه…»
➖ سر مطهر قاسم و عبدالله علیهماالسلام را در پیش چشم خواهرشان میآوردند تا نمک بر زخم جگرش بزنند …
@Maghaatel