eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
11.6هزار دنبال‌کننده
6 عکس
13 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸گزارشی بسیار لطیف و جانسوز از لحظات خروج امام حسین علیه‌السلام از مدینه... عبدالله بن سنان از پدربزرگش نقل می‌کند که وی گفت: 🥀 من با نامه‌ای از مردم کوفه به نزد امام حسین علیه‌السلام در مدینه رفتم. خدمت حضرت رسیدم و نامه را تحویل دادم و امام علیه‌السلام آن را قرائت نمود و فرمود: سه روز به من مهلت بده. بنابراین من در مدینه ماندم تا اینکه امام علیه السلام تصمیم گرفت به عراق برود. من با خود گفتم: بروم و پادشاه حجاز (امام حسین علیه‌السلام) و جلال و جبروت او را ببینم که چگونه از مدینه خارج می شود! 🥀 به درب خانه إمام حسین علیه‌السلام آمدم، دیدم اسب‌ها زین شده‌اند و مردان ایستاده‌اند و امام حسین علیه السلام روی یک کرسی‌ نشسته بود و بنی‌هاشم دور او تا دور او را گرفته بودند. امام حسین علیه‌السلام در بین آنها چنان بود که گویی ماه کامل است در شب چهارده. 🥀 من حدود چهل محمل و کجاوه دیدم که آن ها را با پارچه های ابریشمی و نمادین تزئین كرده بودند. در همین زمان بود که امام حسین علیه‌السلام به بنی‌هاشم دستور داد تا محارم خود را بر روی محمل ها و کجاوه ها سوار کنند. 🥀 در حالی كه من نگاه می‌كردم، دیدم جوانی از خانه امام حسین علیه‌السلام خارج شد که قد بلند و تنومندی داشت و روی گونه‌اش، خال سیاهی بود و صورت او مانند ماه تمام بود. او، جوانان بنی‌هاشم را یک به یک کنار می‌زد و می‌گفت: کنار بروید؛ وقتی که آن جوان، از بین بنی‌هاشم، صَفی را شکافت. 🥀 دیدم که دو بانو از بانوان بنی‌هاشم از خانه خارج شوند و آن قدر با حیا و با وقار راه می‌رفتند که دنباله چادرشان بر روی زمین کشیده می‌شد. کنیزان، دور تا دور آن دو بانو را گرفته بودند تا اینکه به محمل ها رسیدند. 🥀 آن جوان رشید آمد و زانو زد و بازوان آن دو بانو را گرفت و در نهایت شکوه و جلال، آن دو بانو را سوار بر محمل کرد. من از برخی از مردم که در آن جا بودند پرسیدم که این دو بانو کیستند؟ گفتند: یکی از آن دو، زینب کبری و دیگری امّ‌کلثوم، دختران امیرالمؤمنین علیهم‌السلام هستند. پرسیدم آن جوان کیست؟ گفتند: قمر بنی هاشم اباالفضل العباس علیه‌السلام است. 🥀 سپس دو دختر خردسال را دیدم که گویی خداوند متعال انسانی همانند آنها را خلق نکرده بود. یکی از آن دو همراه زینب کبری علیهاالسلام سوار بر محمل شد و دیگری با ام کلثوم علیهاالسلام. من در مورد آنها سوال کردم، به من گفتند: آن دو دختر، سکینه و فاطمه دختران امام حسین علیهماالسلام هستند. 🥀 سپس جوان رشید دیگری بیرون آمد که او هم همانند یک ماه کامل بود. بانویی که دورتادور او را کنیزان گرفته بودند، همراه آن جوان بود که آن جوان زانو گرفت و آن بانو را نیز سوار بر محمل کرد. من در مورد آن جوان و آن بانو سوال کردم. گفتند: آن جوان، علی اکبر، پسر بزرگ امام حسین علیه‌السلام است و آن بانو، مادرش، امّ لیلاست. 🥀 بعد از او دیدم نوجوانی که صورت او، پاره‌ای از ماه بود از خانه بیرون آمد و بانویی همراه او بود. در مورد او و آن بانو سوال کردم، گفتند: گفتند او قاسم بن الحسن علیهماالسلام و آن بانو، مادرش، همسر امام مجتبی علیه‌السلام است. 🥀 سپس بقیه اطفال و کودکان حرم بر روی محمل ها سوار شدند. در این هنگام امام حسین علیه‌السلام ندا داد: 📋 أينَ أخي؟ أين كَبشُ كَتيبتي؟ أين قمرُ بني هاشم؟ 🔹 برادرم کجاست؟ پهلوان لشکر من کجاست؟ ماه بنی هاشم کجاست؟ 🥀 اباالفضل العباس علیه‌السلام در پاسخ امام علیه‌السلام فرمود: 📋 لبّيك لبّيك يا سيّدي 🔹جانم! جانم! ای آقای من! 🥀 امام علیه ‌لسلام به او فرمود: برادرم! اسب مرا بیاور. اباالفضل العباس علیه‌السلام ذوالجناح را آورد و بنی‌هاشم دور تا دور امام علیه‌السلام را گرفته بودند. قمر بنی هاشم، عنان اسب را گرفت و امام علیه‌السلام سوار بر اسب شد و بعد، دیگر بنی‌هاشمیان سوار بر مرکب شدند. 🥀 اباالفضل العباس علیه‌السلام سوار بر مرکب شد و پرچم را به دست گرفت و در جلوی قافله حرکت کرد. در این هنگام، صدای اهل مدینه و بازماندگان از بنی‌هاشم به گریه بلند شد و می‌گفتند: «الوداع، الوداع، الفراق، الفراق» 🥀 اباالفضل العباس علیه‌السلام در جواب آنان فرمود: 📋 هٰذا وَاللّهِ يَومُ الفِراق و المُلتَقَى يَومَ القِيامَة 🔹آری به خدا، دیگر امروز روز جدایی است و دیدار بعدی ما رفت تا روز قیامت. 📚أسرارالشّهادة، ص۳۶۷ 📚معالي‌السّبطين، ج۱ ص۲۲۰ ✍ ای ساربان آهسته ران، کز دیده دریا می‌رود از شهر زهرا نیمه‌شب، فرزند زهرا می‌رود قلب سکینه مشتعل، اشکش به رخ، خونش به دل با دیده‌ی دریائی‌اش، دنبال سقّا می‌رود اصغر ز دامان رباب، پَر می‌زند بر دوش باب با شوق پیکان بلا، همراه بابا می‌رود آید زصحرا زمزمه، خون ریزد از چشم همه سقّای آل فاطمه، عطشان به دریا می‌رود زینب شده محمل‌نشین، با ناله‌های آتشین منزل به منزل کو به کو، صحرا به صحرا می‌رود @maghaatel
🩸 فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ ... در نقل‌ها آمده است: در شب بیست و هشتم ماه رجب، هنگام خروج از مدینه و رهسپار شدن به سوى مکّه که فرزندان، برادرزادگان و برادران سیدالشهداء علیه‌السلام با بیشتر خاندانش همراه او بودند، آن حضرت دائما این آیه شریفه را قرائت می‌فرمود: 📋 «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی‌ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ» 🔹(موسى ترسان و نگران از آن‌جا بیرون رفت در حالى که می‌گفت: «پروردگارا، مرا از گروه ستم‌کاران نجات بخش».) قصص، ۲۱ 🔻 طبق این آیه؛ حضرت موسی علیه‌السلام برای رهایی از شرّ فرعونیان از مصر به سوی مَدین خارج شد. 📚 الإرشاد ج۲، ص۳۵ 📚 إعلام الورى ج۱، ص۴۳۵ ✍ امام حسین علیه‌السلام با خواندن این آیه شریفه، حال خروج خود را از شهر مدینه به حال خروج حضرت موسی علیه‌السلام از مصر تشبیه کرده که آن‌حضرت از ترس فرعون مصر ناچار به ترک شهر و دیار و فرار از شهر گردید، و امام حسین علیه‌السلام نیز به خاطر شرّی که از جانب یزید و یزیدیان به آن حضرت می‌رسید، مجبور به ترک دیار و خانه و کاشانه خود شدند. ➖ در نَقلی آمده است: حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها جملاتی به این مضمون فرموده‌اند: هیچ شبی مانند آن شبی که ما از مدینه خارج شدیم، مضطرب و نگران نبودیم ... 📚 ریاض القدس ج۱ ص۸۰ 📝 وقتی که می‌رفتند، دنیا گریه می‌کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند، پشت پای آن‌ها چشمان جبرائیل حتی گریه می‌کرد پائین پای ناقه مریم گریه می‌کرد دورِ سر گهواره عیسی گریه می‌کرد این است آن داغ عظیمی که برایش حتّی میان تشت، یحیی گریه می‌کرد بوسید اکبر دست‌های مادرش را در زیر چادر، امّ لیلا گریه می‌کرد بر روی دامن مادری در گوش طفلش آهسته تا می‌گفت "لالا" گریه می‌کرد یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه با گفتنِ "بابا بابا" گریه می‌کرد در زیر پای محمل مستوره‌ی عشق منزل به منزل ریگِ صحرا گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند، عالم سینه می‌زد وقتی که می‌رفتند، دنیا گریه می‌کرد @maghaatel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸مگر مَلَکی جرأت دارد که از مجاور من سوال و جواب کند؟! نقل است که علّامه بزرگ، وحید بهبهانی «رحمه‌الله» فرموده‌اند: ▫️ در عالم رویا دیدم که در خدمت حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام می‌باشم و به آن حضرت عرض کردم: 📋 یا سیّدی و مولاى! هَل يُسئَلُ مِن اَحَدٍ يُدفَنُ في جواركم؟! 🔹 ای سید و مولای من! آیا از کسی که (از مومنین) در جوار شما دفن می‌شود، سوال و جواب (در قبر) می‌شود؟! 🗯 آن حضرت فرمود: 📋 اَیُّ مَلَکٍ لَهُ جُرئَةٌ اَنْ يَسئَلَ عَنهُ؟! 🔹 کدام ملک جرأت دارد که از او سؤال کند؟! 📚فوائد الرضویه، ص۲۶۰ 📚کبریت احمر، ص۷۴۹ 🔖 در کتاب «دارالسلام» مرحوم محدث نوری هم آمده است: ▫️حضرت حجة بن الحسن «عجل الله فرجه» به مرحوم میرزا محمدمهدی شهرستانی‌ فرمود: 📑 «احدی (از مومنین) را از کربلا به جهنم نمی‌برند». سپس اشاره فرمود به ضریح اميرالمؤمنين علیه‌السلام و فرمود: 📋 بِحَقّ امیرِالمؤمنين علیه‌السلام لَا يَقُودونَ اَحَدٌ مِنْ كربَلا اِلَى جَهَنّم 🔹به حق امیرالمؤمنین علیه‌السلام قسم که احدی (از مومنین) را از کربلا به جهنم نمی‌کِشند! 💬 و از این جهت بود که میرزا محمدمهدی شهرستانی‌، مجاورت کربلا را اختیار نمود. 📚دارالسلام،نوری، ج۲، ص۱۴۸ 📚منتخب التواريخ، ص ۲۹۹ ✍ در قبر هم مَلَک که بپرسد چه داشتی؟! سر بر کُنَد حسین و بگوید حساب شد... @Maghaatel
🔰 «فطرس» به گهواره‌اش پناه آورد و ما به قبر مطهرش ... در دعایی که از وجود مبارک امام حسن عسکری علیه‌السلام در روز سوم شعبان سالروز ولادت با سعادت حضرت مولانا سیدالشهداء علیه‌السلام به ما رسیده است، اینچنین به درگاه الهی عرضه می‌داریم: 📋 اللَّهُمَّ وَ هَبْ لَنَا فِی هَذَا الْیَوْمِ خَیْرَ مَوْهِبَةٍ وَ أَنْجِحْ لَنَا فِیهِ کُلَّ طَلِبَةٍ کَمَا وَهَبْتَ الْحُسَیْنَ لِمُحَمَّدٍ جَدِّهِ 🔻خداوندا، به ما در این روز بهترین هدیه را از جانب خود عطا بفرما و در این روز هر خواستهٔ ما را چنان که حسین علیه‌السلام را به محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله، جدّش بخشیدی، به ما نیز ببخش! 📋 وَ عَاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ فَنَحْنُ عَائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ وَ نَنْتَظِرُ أَوْبَتَهُ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ 🔻 و چنان که فُطرس به گهواره او پناه بُرد، ما پس از او، به قبر مطهرش پناه می‌آوریم و تربت پاکش را نظاره‌گر می‌شویم و منتظر بازگشت اوییم؛ چنین‌باد ای پروردگار جهانیان! 📚مصباح المتهجد، ص۵۷۴. 📚اقبال الاعمال،‌ ص۱۸۵. ✍ پروانه‌وار سوزِ تو را می‌خریم ما تا صبح، دور شمع غمت می‌پریم ما آتش به جان بال و پر ما را بکش حسین از فُطرس درِ تو مگر کمتریم ما؟! بین گذر نگاه به خِیل گدا بکن... کاسه به دست در دل این معبریم ما وقتی تو پادشاه تمامیِّ عالمی پس خوش به حالمان‌ که همه نوکریم ما اوج کمال روح‌، به "گریه" رسیدن است یک عُمر در طریقتِ "چشمِ تریم" ما "روح الامین" به گریه‌ی ما رَشک می‌برد در روضه از ملائکه دل می‌بریم ما اشکی که خرج بزم تو باشد... عنایت است مدیون لطفِ زینبِ غم پروریم ما دستِ "رقیه" نان دَهنِ دخترم گذاشت... جیره‌بگیرِ سفره‌ی این دختریم ما چادرنماز فاطمه سقف حسینیه است... تا حشر زیر سایه‌ی این مادریم ما ای بی‌سری که سر به سر غم گذاشتی وقتی تو سروری، ز سران هم سریم ما @Maghaatel
🔰 در «أعلَیٰ عِلِّیِّینَ» چگونه و با چه حالی از ابالفضل العباس علیه‌السلام یاد می‌شود؟! 📖 در زیارتنامه حضرت عباس علیه‌السلام می‌خوانیم: «رَفَعَ ذِکرَکَ فی عِلِّیِّینَ» 🔎 برای اینکه گوشه‌ای از شرح این عبارت و مقام والای حضرت قمر بنی‌هاشم علیه‌السلام روشن شود، تدبّر در چند نکته لازم است: 🏷 اولاً: «عِلِّیِّینَ» کجاست و چه مقامی‌ است؟! طبق آیه شریفه قرآن کریم که فرموده: «وَ مَآ أَدرَىٰكَ مَا عِلِّيُّونَ»(مطففین،۱۹)، اساساً ما هیچ و هیچ درکی از مقام «عِلِّیِّینَ» نداریم!! 🏷 ثانیاً: مستفاد از روایات این است که «أعلَیٰ عِلِّیِّینَ»، مقام و جایگاه حضرات چهارده معصوم علیهم‌السلام بوده و برخی از ملائکه مقرّب خدا، بعضاً مشاهداتی از «عِلِّیِّینَ» دارند! 📈 حال طبق این فراز زیارت حضرت ابالفضل العباس علیه‌السلام که خطاب به آن حضرت عرضه می‌داریم: «رَفَعَ ذِکرَکَ فی عِلِّیِّینَ» {خدا ذکر تو را در «عِلِّیِّینَ» با عظمت بالا برده است} ، 👈 یعنی هرگاه که انوار مقدس اهلبیت علیهم‌السلام در «أعلَیٰ عِلِّیِّینَ» _ که اَحدی را به غیر از ایشان، درکی از آن جایگاه و مقام نیست _ می‌خواهند از وجود مبارک ابالفضل العباس علیه‌السلام یاد کنند، با عظمت و با شکوه خاصی از قمر منیر بنی‌هاشم علیه‌السلام یاد نموده و ذکر ابالفضل علیه‌السلام را در «أعلَیٰ عِلِّیِّینَ»، بالا می‌برند! ✍ نه در توصیف شاعر‌ها، نه در آواز عشاقی تو افزون‌تر از اندیشه، فراوان‌تر از اِغراقی وفاداری و شیدایی، علمداری و سقایی ندارند این صفت‌ها جز تو دیگر هیچ مصداقی تمام کودکان معراج را توصیف می‌کردند مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی؟ چنان رفتی که حتی سایه‌ات از رفتنت جا ماند رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی فرار از تو فراری می‌شود در عرصۀ میدان چنان رفتی که بعد از آن بخوانندت هوالباقی بدون دست می‌آیی و از دستت گریزانند پر از زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی به سوی خیمه‌ها یا «عُدّتی فی شِدّتی» برگرد که تو بی‌مشک سقّایی، که تو بی‌دست رزّاقی شنیدم بغض بی‌گریه به آتش می‌کشد جان را بماند باقی روضه درون سینه‌ام باقی @Maghaatel
🔰‌ ‌ناگفته‌هایی از کرامت بی‌مثل و مانند حضرت امام زین‌العابدین «صلوات‌الله‌علیه» ... از ترحّم و کرامت امام سجاد علیه‌السلام بر اهل مدینه، گزارش‌های بسیار لطیف و زیبایی به ما رسیده است که به چند نمونه از آن‌ها، اشاره می‌کنیم: ✔️ مرحوم شیخ مفید و دیگر محدّثین نقل کرده‌اند: 📋 أَنَّهُ کَانَ فِی الْمَدِینَةِ کَذَا وَ کَذَا بَیْتاً یَأْتِیهِمْ رِزْقُهُمْ وَ مَا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ لَا یَدْرُونَ مِنْ أَیْنَ یَأْتِیهِمْ 🔻 در مدینه چندین خانواده زندگی می‌کردند که خوراک و تمام احتیاجات آنها می‌رسید و نمی‌دانستند چه کسی آنها را تامین می‌کند. 🔸 پس از شهادت علی بن الحسین علیهماالسلام دیگر کسی چیزی نیاورد. در این موقع بود که دسته جمعی صدا به ناله و فغان بلند کردند.(۱) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ ✔️ در نقل‌های متعدّدی آمده است: 🔹 پس از تاریکی شب که دیدگان به خواب می‌رفت، امام سجاد علیه‌السلام از جای حرکت می‌کرد و هر چه از خانواده‌اش اضافه بود در انبانی گذاشته، به شانه می‌گرفت و به طرف خانه فقراء می‌رفت و در حالی که صورت خود را پوشانیده بود بین آنها تقسیم می‌کرد. 📋 وَ کَثِیراً مَا کَانُوا قِیَاماً عَلَی أَبْوَابِهِمْ یَنْتَظِرُونَهُ فَإِذَا رَأَوْهُ تَبَاشَرُوا بِهِ وَ قَالُوا جَاءَ صَاحِبُ الْجِرَابِ. 🔻بسیاری از اوقات آنها بر در خانه ایستاده، انتظار آمدن آن حضرت را داشتند. همین که می‌رسید می‌گفتند: صاحب انبان آمد.(۲) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ ✔️ امام صادق عليه‌السلام در روایتی فرمودند: 🔹 عادت حضرت علي بن الحسين علیهماالسلام اين بود كه در روزي كه آن روز را «روزه» مي‌گرفتند، امر می‌كردند تا گوسفندی را ذبح كنند. بعد اعضاء آن را قطعه قطعه نموده و آن را بپزند. 🔸 نزديك غروب كه می‌شد حضرت به روی ديگ‌ها نگاه می‌كردند و به آن نزديك می.شدند تا اينكه در حالي كه روزه‌دار بودند، بوی آبگوشت را استشمام مي‌كردند و بعد مي‌فرمودند ظرف‌های چوبی بزرگ را بياوريد و براي «آل فلان» و «آل فلان» غذا بكشيد. براي فلان خانواده غذا بكشيد، تا اينكه به آخر ديگ‌ها مي‌رسيدند و همه تمام می‌شد. 📋 ثُمَّ یُؤْتَی بِخُبْزٍ وَ تَمْرٍ فَیَکُونُ ذَلِکَ عَشَاءَهُ 🔻سپس براي خود حضرت مقداری «نان» و «خرما» می‌آوردند و همان شام حضرت بود.(۳) 📚(۱)الإرشاد،ج۲ ص۱۴۹ ؛ و المناقب، ج۱۱ ص۶۸ 📚(۲) المناقب ج۱۱ ص۶۹ ؛ شرح الاخبار، ج۳ ص۲۵۰ 📚(۳) المحاسن ص ۳۹۶ ؛ الکافی ج۴ ص۶۸ @Maghaatel