eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
11هزار دنبال‌کننده
2 عکس
10 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸 طوری زدند صدیقه کبری «سلام‌اللّه‌علیها» را، که سرش را هم نمی‌توانست تکان بدهد... امام صادق علیه‌السلام در ضمن روایتی فرمودند: وقتی‌که آن دو نفر، (به جهت ظاهرسازی و مظلو‌م‌نمایی) برای عیادت به خانه مادر ما، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها آمدند، 📜قَالَتْ لِنِسْوَةٍ حَوْلَهَا حَوِّلْنَ وَجْهِی ▪️آن حضرت، به زن‌هایی که دور و برش بودند (أسماء، فضه، سَلمیٰ‌ و...) ، فرمود: «روی مرا (به سمت دیوار) برگردانید.» (یعنی خودِ آن حضرت توانِ روی‌برگرداندن نداشت؛ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...) 📚علل الشرایع ج۱ ص۱۷۷ 📚بحارالانوار ج۴۳ ص۲۰۳ ✍ گاهی تکان می‌داد سر را پیکرش را نه این روزهای آخری حتی سرش را نه پلکش جوابِ اَلسّلامِ همسرش را داد اما جوابِ التماسِ دخترش را نه این شانه سنگین است وقتی بازویش خُرد است زینب ببین بازوی او را ، بسترش را نه خونْ سرفه‌هایش بسترش را غرقِ خون کرده است چاره کند تَب را اگر ، دردِ سرش را نه تنها علی را خوب می‌بیند در این خانه با چشمهای زخمی‌اش دوروبرش را نه... @Maghaatel
🩸آه...‌ نفرین به روزگاری که دو «إنسیّة‌الحَوراء» را به میانِ مجلس دو نانجیب، کشاند... دو واقعه تاریخی... دو مصیبت مُشابه... دو عبارت لطیف... که صدها روضه در آن نهفته است... یک روز برای «مادر» و یک روز برای «دختر» : 👈 وقتی‌ به صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها خبر رسید که ابوبکر، فدک را غصب نموده است، چادر به سر انداخته و پوشیه بر روی مبارکش کشید و همراه با زن‌های بنی هاشم به راه افتاد، 📜 «حَتَّی دَخَلَتْ {فٰاطمَةُ} عَلَی أَبِی بَکْرٍ» ▪️تا اینکه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها وارد مجلس ابوبکر شد. در حالی که او بین جمع کثیری از مردانِ (نانجیب) از مهاجرین و انصارِ نشسته بود. 📚بلاغات النساء،ج۱ ص۱۶ 📚الاحتجاج، ج۱ ص۲۵۴ 👈 سالیانی نگذشت که مثل این واقعهٔ دردناک در شهر کوفه برای دخترِ این مادر ، تکرار شد... 📜 أُدْخِلَ عِيَالُ اَلْحُسَيْنِ علیه‌السلام عَلَى اِبْنِ زِيَادٍ ▪️نوامیس سیدالشهداء علیه‌السلام را وارد مجلس ابن زیاد کردند. 📜 فَدَخَلَتْ زَيْنَبُ أُخْتُ اَلْحُسَيْنِ فِي جُمْلَتِهِمْ مُتَنَكِّرَةً ▪️پس زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها در بین مخدّرات به صورت ناشناس وارد مجلس ابن زیاد شد. 📜 وَ عَلَيْهَا أَرْذَلُ ثِيَابِهَا، تَستُرُ وَجهَها بِکُمِّها لِأنَّ قِناعَها أُخِذَ مِنهٰا ▪️آن بانوی مظلومه، لباس مناسب شأنش را به تن نداشت و صورت مبارکش را با آستین، پنهان کرده بود؛ چون که معجرش را به غارت برده بودند. 📚الارشاد، ج۲ ص۱۱۵ 📚المنتخب،‌ ص۴۶۷ ✍ما سرافکنده‌ایم...شرمنده از غم آکنده‌ایم...شرمنده متن روضه خودش جگرسوز است ما سُراینده‌ایم...شرمنده «دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَی ابنِ‏ زِياد» همچنان زنده‌ایم...شرمنده... @Maghaatel
🩸دو «فریاد» و دو «استغاثهٔ» بی‌جواب... وقتی که صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها با آن سوز و گداز، خطبه آتشین فدکیه را در بین آن جمعیت نمک‌نشناس ایراد نمودند، در اواخر آن خطبه چنین فرمودند: 📜 تُوَافِیکُمُ الدَّعْوَةُ فَلاَ تُجِیبُونَ،؟! وَتَأْتِیکُمُ الصَّرْخَةُ فَلاَ تُغِیثُونَ؟! ▪️من شما را دعوت به حق می‌کنم اما مرا اجابت نمی‌کنید؟! ناله و فریاد مرا می‌شنوید، اما باز مرا یاری نمی‌کنید ؟! 📚بلاغات النساء،ج۱ ص۱۶ 📚الاحتجاج، ج۱ ص۲۵۴ ✍ این «صَرخه‌ها» جای دیگر هم بی‌جواب ماند؛ آن‌هم صرخه‌های مظلومانه دخترِ همین مادر... در آن وقتی که مقاتل نوشته‌اند: 📜 خَرَجَتْ زَينبِ اِبنةُ عَليّ «علیهماالسلام» مِن الفُسطاط إلى جَهةِ المَعرِكة ▪️زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پای از خیمه‌ها بیرون گذاشت و به طرف گودال قتلگاه رفت... 📜 وَ انْتَهَتْ َنحوَ الحُسين علیه‌السلام، وَ قَد دَنا مِنُه عُمرُ بنِ سَعد و الحُسينُ يَجودُ بِنَفسِه ▪️خرامان‌حال، با شیون و فریاد آمد تا به نزدیک برادرش رسید؛ عمر بن سعد ملعون هم در همان نزدیکی ایستاده بود؛ در همین حال بود که سیدالشهداء علیه‌السلام داشت در گودال قتلگاه، دست و پا می‌زد. 📜 فَصاحَتْ بِه: «أيْ عُمر، وَيحَك، أیُقتَلُ أبوعبدِاللّه و أنتَ تَنظرُ إلَيه؟ » فَصَرفَ بِوَجهِهِ عَنها ▪️آن بانوی مظلومه در آن هنگام با صدای بلند فریاد زد: وای بر تو ای عمر! اباعبدالله علیه‌السلام دارد کشته می‌شود و تو نظاره‌گر شده‌ای؟! اما آن ملعون روی خودش از آن حضرت برگرداند. 📜 فَعِندَ ذلك، صاحتْ زينبُ بِالقوم: «وَيحَكم، أمٰا فِيكم مُسلم»؟ فَلَم يُجِبْها أحَدٌ. ▪️در اینجا بود که زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها رو به تمام آن حرامیان نموده و فریاد زدند: وای بر شما! آیا مسلمانی در بین‌تان پیدا نمی‌شود ؟! اما باز کسی جوابش را نداد. 📝 یا اباعبدالله... هیچ داغی شبیه داغَت نیست همه بر غربت تو خندیدند! هیچ دردی از این فراتر نیست که به تَل، خواهر تو را دیدند... 📚مقتل الحسين عليه‌السّلام،بحر‌العلوم، ص۴۴۶ 📚الارشاد، ج۲ ص۱۱۲(با اندکی تفاوت) 📚مقتل الحسین علیه‌السلام، مقرم ،ص۲۵۴ (با اندکی تفاوت) @Maghaatel
🩸در این زمان، دل فرزند من شکسته‌تر است... مرحوم علامه میرجهانی طباطبایی، مؤلف کتاب شریف «جُنّة العاصمة» می‌فرمودند: در عالم رؤیا، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را دیدم؛ خدمت ایشان عرض کردم: احوال شما چطور است؟ 🥀بانوی دو عالم در جواب، این شعر را [در بیان حال خود و فرزندش امام زمان علیه‌السلام] فرمودند: دلی شکسته‌تر از من، در آن زمانه نبود در این زمان دل فرزند من شکسته‌تر است... 📚شیفتگان حضرت مهدی اروحنافداه، ج۱، ص۱۶۰ @maghaatel
🩸جانسوز ترین دفاع مظلومانه و مردانهٔ دو «بانوی مظلومه» در تاریخ... در نقل‌ها آمده است: وقتی که عمر با لگد درب خانه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را باز کرد و وارد خانه شد، 📜 ثُمّ إنّهُم تَواثَبوا عَلَى أميرِالمُؤمنينَ علیه‌السلام... ▪️بعد از او سربازانش وارد خانه شدند و به سرعت بر سر مولا امیرالمومنین علیه‌السلام یورش بردند. 📜 حتّى أخَرجوهُ سَحباً مِن دارِه مُلبّباً بِثَوبِه يَجُرّونَه إلَى المسجد. ▪️تا اینکه لباس آن حضرت را به دور گردن و بدن مبارکش پیچیده و خواستند که آن مولا را به زور به طرف مسجد بکشانند. 📜 فَحالتْ فاطمةُ سلام‌الله‌علیها بَينَهم و بين بَعلِها و قالت: ▪️در اینجا بود که فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها (با آن بدن زخمی) هر گونه بود، آمدند و بین مولا علی علیه‌السلام و آن نانجیبان، حائل شدند و فرمودند: 📜 وَاللّهِ لا أَدَعُكُمْ تَجِرُّونَ اِبنَ عَمّي ظُلْماً ▪️به خدا قسم من نمی‌گذارم که شما مظلو‌مانه پسر عمویم را به سمت مسجد بکشانید.(۱) (در این 👈 پُست ، نقل کردیم که در این هنگام، چگونه و چند نفر آن بانوی مظلومه را کتک زدند) ✍ این جان‌نثاری و دفاع مظلومانه، جای دیگر هم تکرار شد... 🥀 طبق برخی نقل‌ها، قبل از آنی که شمر، سر از بدن مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام جدا کند، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها خود را به قتلگاه رسانده و بر روی بدن مبارک برادر انداخت و با او نجوا نمود؛ 📋 و إذًا بِالسَّوطِ يَلتَوي عَلَى كِتفِها، و قائلٍ يَقولُ لَها ▪️در همین هنگام کسی با تازیانه بر پشت او می‌زد و می‌گفت: 📋 تَنَحّي عَنهُ و إلّا ألحَقتُكِ بِه. ▪️از او فاصله بگیر که اگر کنار نروی تو را نیز ملحق به او خواهم کرد. 📋 فَالْتَفَتَتْ إلَيه فإذاً هُو شِمر فَاعتَنَقتْ أخاها و قالت: ▪️تا زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها سرش را برگرداند، دید که شمر است؛ پس به پیکر نیمه‌جان برادر پناه آورد و فرمود: 📋 وَ اللّه لا أتَنحّى عَنه، و إنْ ذَبِحتَه فَاذبِحني قَبلَه ▪️به خدا من از پیش برادرم نمی‌روم؛ اگر میخواهی سر او را جدا کنی، قبل از او سر من را جدا کن! 📋 فَجذبَها عنه قَهرًا، و ضَربَها ضَربًا عَنيفاً ▪️اما شمر نانجیب پیش آمد و با زور و لگد، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها را از گودال قتلگاه، دور کرد...(۲) 📝 مانند مادرم چقدر می‌خورم زمين تو خورده‌ای زمين، من اگر می‌خورم زمين مانند دختران تو طاقت نداشتم گفتی نيا، به جان تو طاقت نداشتم با ديدن تو چنگ به مويم زدم حسين بالا سرِ تو كاش نمی‌آمدم حسين پنجاه سال خواهری‌ام را چه می‌كنی؟ احساس های مادری‌ام را چه می‌كنی؟ وقتي كه پيكر تو زمين گيرِ نيزه هاست زينب تمام زندگی‌اش زیرِ نيزه هاست خواهر بميرد آه دگر دست و پا نزن تنگ است جات، مادرمان را صدا نزن... 📚(۱) نوادر الأخبار،فیض کاشانی، ج۱ ص۱۸۳ ؛ و عوالم العلوم، ج۱۱ ص۵۷۲ 📚(۲) تظلّم الزّهراء علیهاالسلام، ص۲۱۸ ؛ و معالی السبطین، ج۲ ص۳۹ @Maghaatel
🩸ای کاش پسر ابوطالب می‌مُرد و نمی‌دید که همسر‌ش را کتک می‌زنند... در نقل‌ها آمده است: وقتی که امیرالمومنین علی علیه‌السلام را، بعد از آن واقعه هجوم دردناک، به زور به مسجد کشاندند، مولا علی علیه‌السلام در جایی توقف نموده و با جملاتی جمعیت حاضر را سرزنش کرده و در ضمن آن خطبه‌، فرمودند: 📋 أو تُضْرَبُ الزَّهراءُ نَهْراً، و مِنّا يؤخَذُ حَقُّنا قَهْراً وَ جَبْراً، فَلا نَصيرَ وَ لا مُجيرَ وَ لا مُسْعِدَ وَ لا مُنْجِد؟! ▪️آیا زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها به زجر باید کتک زده بشود؟! آیا حقّ ما با غلبه و جبر باید از ما گرفته شود؟ هیچ یار و یاروی نیست! هیچ ناصر و معینی نیست! 📋 فَلَيتَ اِبنُ أَبِي طالِب مَاتَ قَبلَ يَومه، فَلَا يَرَى الكَفرَةَ الفَجَرة قَد ازدَحَمُوا عَلى ظُلمِ الطَّاهرةِ البَرَّة، ▪️كاش پسر ابوطالب پيش از اين روز مُرده بود، و نمى‌ديد كه كفّار و فجّار هجوم بياورند و ازدحام كنند بر ظلم و ستم كردن در حقّ فاطمه‌اى كه پاكيزه و نيكوكار است؛ 📋 فَتَبًّا تَبًّا، و سُحقاً سُحقاً، ذلكَ أمرٌ إلَى اللّهِ مَرجعُهُ، و إلَى رسولِ اللّه صلّى اللّه عليه و آله مَدفَعُه ▪️خدا ايشان را هلاك كند، و ملازم خسران قرار دهد، و دور گرداند آنها را از رحمت خود، اين كارى كه كردند بازگشت آن بسوى خداست، و دفاع آن با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله است. 📋 فَقَد عَزَّ عَلَى اِبنِ أَبي طَالب أَنْ يَسوَدَّ مَتنُ فاطمةَ ضَرباً، و قَد عُرِفَ مقامُه، و شُوهِدَت أَيّامُه ▪️بسيار دشوار است بر پسر ابى طالب كه پُشت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها از شدت ضرب و شتم سياه شود، و حال آنكه از پيش، مقام او شناخته شده بود، و روزهاى عزّت و عظمت او ديده شده بود. 📚نوائب الدهور، ج٣ ص١٧٥ 📚عوالم العلوم، ج١١ ص٥٧٦ 📚جُنّة العاصمة، ص٢٥۷ ✍بعد از سقیفه، پاکْ غرورم شکسته شد دستم به کوچه،پیش نگاه تو بسته شد بانوی باردار که در وا نمی‌کند ! بد جور استخوان جناقت شکسته شد در انتظار غنچۀ نو رسته بودم و دیدم چگونه غنچۀ نارسته رسته شد مُردم هزار بار و خدا زنده‌ام گذاشت روزی‌که راهِ کوچه به روی تو بسته شد طرز نفس نفس زدنت می‌کُشد مرا افتادی و امامِ تو از پانشسته شد ای روزگار، دست جفا با علی چه کرد! دیدی که جمع ما همه از هم گسسته شد دشمن چه بد به گریه‌ی من خنده می‌کند جان علی مرو که علی سرشکسته شد... @maghaatel
🩸دوّمی با مُشت به سینه مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها کوبید و قباله فدک را پَس گرفت ... إبن أبی الحدید، در کتاب شرح نهج‌البلاغه از علمای شیعه، چنین نقل می‌کند: فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها قباله فدک را از ابوبکر گرفت و به راه افتاد؛ در بین راه عمر جلوی راه آن حضرت را گرفت و دستش را دراز کرد تا آن قباله را پس بگیرد، اما صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها مانع او شد. 📋 فَدَفَعَ بِیَدِهِ فِی صَدرِها و أخَذَ الصَحیفةَ ▪️پس عمر با مُشت ضربه‌ای به سینه مبارک آن حضرت کوبید و قباله را پس گرفت. 📋 فَخَرقَها بَعدَ أنْ تَفَلَ فیها فَمَحاهٰا ▪️و بعد از اینکه آب دهانش را در آن قباله انداخت ، آن قباله را پاره کرد و از بین برد... 📚شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶ ص۲۳۴ ✍️ کارْ زارِ بین کوچه، کارِ ما را زار کرد حال گل را زار کرد و کوچه را گلزار کرد دیدهٔ شیر خدا را دور دید و شیر شد آن که روز مادرم را همچو شام تار کرد داشت مادر حرف می‌زد بی‌حیا مهلت نداد ناشنیده وحی را با سیلی‌اش انکار کرد مادر نازک تر از برگ گُل ما را زدند سنگ می‌داند چه با آیینهٔ رخسار کرد نیمی از گلبرگ او پژمرد از سیلیِ خصم نیم دیگر را چو لاله، ضربهٔ دیوار کرد او رشیده بود، آه افتاد و آن افتادنش زخم‌هایی را به زخم کهنه‌اش تکرار کرد... @Maghaatel
‬‏🩸شرح مصیبتِ کوچه بنی هاشم و جسارت‌های‌ دوّمی در مسیر برگشت صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها به خانه ... در نقل‌ها آمده است: عمر، راه را در کوچه بر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بست و خواست تا قباله را از دست آن حضرت بگیرد. حضرت امتناع فرمود و کمی عقب عقب رفت؛ اما عمر جلو آمد. 📋 فَلَطَمَ عَلَى وَجهِها فَاْنكسَرتْ قُرْطُها. ▪️پس چنان با دستش بر صورت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها سیلی زد که گوشواره آن حضرت شکست و بر زمین افتاد. 🥀 پس حضرت صدای گریه و ناله‌اش بلند شد و فریاد زد: پدرجان! نگاهی به دختر مظلومه‌ات بینداز؟! در دوران حیاتت ما را عزیز می‌داشتند اما حالا ما را اینگونه ذلیل می‌کنند! 🥀 در این هنگام صدای صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها به گوش مردم رسید و دور آن حضرت جمع شدند؛ عمر که وضع را اینگونه دید، رنگش تغییر کرد و گفت: فاطمه (علیهاالسلام) می‌خواهد مرا با این کارش بترساند! 📋 فَتقَدّمَ إليها و رَفَسَها بِرِجْلِه... ▪️پس جلو آمد و با پای نحسش، لگدی به آن بانوی مظلومه زد که حضرت نقش بر زمین شد. 🥀 سپس نامه از دست حضرت کشید و در آن آب دهن ریخت و آن را پاره کرد. وقتی که حضرت به هوش آمدند دیدند که قباله ردّ فدک، پاره پاره روی زمین افتاده و باد آن را بالا و پایین می‌اندازد. 🥀 پس رو به عمر نموده و فرمود: همان طور که قباله فدک را پاره کردی، خدا شکمت را پاره کند! 📋 فَاستَنَدَتْ بِإحْدىٰ يَدَيها إلَى الجِدارِ و جَعَلَتْ الأُخرىٰ عَلَى جَنبِها الوَجِعَة ▪️سپس حضرت یکی از دستان‌شان به دیوار و دست دیگر را به پهلو دردناک خود، گرفت و به طرف خانه راه افتاد. 📋 وَ رَجَعَتْ إلَى بَيتِها فَسَقَطتْ عَلَى الأرض و نٰادَتْ: «قَتَلَني عُمَر» ▪️وقتی‌که به خانه رسیدند، همان دَمِ در، روی زمین افتاده و فریاد زدند: عمر دیگر مرا کشت! 📚جامع النورَین،سبزواری،ص٢٠۶ 📚موسوعة الکبری،ج۱۱ ص۹۹ 📚الهجوم علی بیت فاطمه علیهاالسلام ص٣۴۳ ✍ویران شود آن کوچه که مادر زمین خورد بین گذر با دیده های تر زمین خورد زهرا و حیدر آینه بودند، هم را زهرا زمین که خورد، پس حیدر زمین خورد در سر وقار مرتضی را با خودش داشت بد شد ؛ میان جمعیت با سر زمین خورد حوریه ای که با تلنگر لطمه می‌دید با پا لگد که خورد محکم‌تر زمین خورد هر جا پیمبر بوسه‌اش می زد کبود است یعنی سفارش های پیغمبر زمین خورد طفلی حسن در کوچه خیلی دست و پا زد تا پا شود مادر ، ولی آخر زمین خورد این رفتن و این آمدن، چه دردسر داشت ! یک گوش سنگین شد، دو تا گوهر زمین خورد خیلی دلش می خواست که زینب نفهمد امّا ؛ نرسیده به پشت در زمین خورد... @maghaatel
🩸ردّ تازیانه‌‌ای که بعد از هزار و چهارصد سال، مثل یک «بازوبند» باقی مانده است... از علامه فقيد سيد مرتضی فيروزآبادی نقل شده است که مي‌فرمودند: زمانی که در نجف اشرف بودم،یک شب در عالم رؤیا دیدم در منزل شخصی خود، مجلسی اقامه شده و در آن مجلس حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها با چادر نشسته است؛ افرادی از مومنین به صف ایستاده یکی یکی می‌آیند عرض ادب می‌کنند و می‌روند. 🥀 چون همه رفتند... جلوتر رفتم و عرض کردم: «مادرجان! آیا این که قریب به هزار و چهارصد سال است خطباء می‌گویند: شوهرتان علی صلوات‌الله‌علیه را با سر بی عمامه و دوش بی رِدا (عبا) و ریسمان به گردن به مسجد بردند، صحّت دارد؟» آن حضرت فرمودند: 📋 اِسْتَحْقَرُوا أَبَاالْحَسَنِ علیه‌السلام بَعْدَ رَسُولِ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله ▪️« مولا علی صلوات‌الله‌علیه را بعد از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله تحقیر کردند» 🥀 من به فارسی می‌گفتم و حضرت به عربی جواب می‌دادند. عرض کردم: مادرجان! قریب هزار و چهارصد سال است مورّخین نوشته‌اند و خطباء گفته‌اند که آن نانجیب به بازوی شما تازیانه زد و سیاه شد:«وَ فِي عَضُدِهَا کَالدُّمْلُج» (جای تازیانه‌ها مثل یک بازوبند، سیاه شده و ورم کرده بود) 🥀 آن حضرت فرمودند: «بلی» آنگاه دست راست را از آستین بیرون آوردند،دیدم هنوز بازوی مادرم سیاه و کبود است ... 📚 واژه نامه زهرائی،ص۴۱۷, به نقل از کشکول زاهدی. ✍️ مرحوم غروی اصفهانی چه لطیف و جانسوز این مصیبت را به «نظم» در آورده است: 📋 وَالاَثَرُ الباقِي كَمِثلِ الدُّملُجِ / في عَضُدِ الزّهراءِ اَقوَي الحُجَجِ ▪️اثری که مثل بازوبند بر بازوی زهرا سلام‌الله‌علیها باقی مانده، محکم‌ترین حجت (در روز قیامت) بر علیه آنان است. 📋 و مِن سَوادِ مَتْنِهَا اسوَدَّ الفَضا / يَا ساعَدَ اَللَّهُ الإِمامَ المُرْتَضى ▪️تا که بدن مبارک آن حضرت از ضربات آنان ، سیاه و کبود شد، تمام عالم را نیز سیاهی گرفت. ای خدا ! قلب علی مرتضی علیه‌السلام را در این مصیبت یاری بفرما. 📚الانوار القدسیه،ص۳۱ @Maghaatel
🩸سخت ترین درد، برای یک مرد... در نَقلی آمده است: روزی از امیرالمومنین "صلوات الله علیه" درباره سخت ترین چیزی که یک مرد ممکن است با آن مواجه شود چیست، سؤال کردند؟ مولا علی"صلوات الله علیه" فرمودند: 📋 اَصعَبُ شَیٍ عَلَی الرَجُلِ هُوَ اَنْ تُضرَبَ حَلیلتُهُ اَمامَهُ و هُوَ مأمورٌ بالسُّکوت ▪️سخت ترین درد، برای یک مرد آن است که همسر او را مقابل او بزنند و او مامور باشد به سکوت. 📚حسین سیدالشهداء علیه‌السلام حقیقت بِلاانتهاء، ص ٣٩٢ ✍ نخلی که شکسته ثمرش را نزنید مرغی که زمین خورده پرش را نزنید دیدید اگر که دست مردی بسته است دیگر درِ خانه همسرش را نزنید ... @maghaatel
🩸چند روایت پیرامون «شدّت حُزن و مصیبت» صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها ... چندین روایت، میزان حزن و اندوه و مصیبتی را که صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بعد از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله متحمّل شد، بیان می‌کند: 📋عَنِ النّبی صلی‌الله‌علیه‌وآله:يا بُنيّة! إنّه لَيسَ مِنّا مِنَ نِساءِ المُسلِمينَ اِمرأةٌ أعظمَ رزيّةٍ مِنك(۱) ▪️رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: ای دخترم! هیچ زنی از زنان مسلمان، مصیبت و بلایش بزرگتر از مصائب تو نیست. 📋عَنِ الزّهراء علیهاالسلام: صُبَّتْ عَلَيّ‌ََََ مَصائبٌ لَو أنّها / صُبَّتْ عَلَى الأيامِ صِرْنَ لَيالِيا (۵) ▪️فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها فرمودند: چنان مصیبت ها بر سر من آوار شد که اگر بر سر روزها این مصائب آمده بود، تبدیل به شب می‌شدند. 📋عَنِ الصّادقِ عَلَیه‌السلام: إِنَّ اللَّهَ لَمَّا قَبَضَ نَبِیَّهُ دَخَلَ عَلَی فَاطِمَةَ علیهاالسلام مِنْ وَفَاتِهِ مِنَ الْحُزْنِ مَا لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ (۲) ▪️امام صادق علیه‌السلام فرمودند: چون رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از دنیا رفت، بر فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها چنان حزن و اندوهی وارد شد که کسی جز حق تعالی شدّت آن را نمی‌دانست. 📋عَن زَينبِ بنتِ عليّ علیهماالسلام: عَدلَتْ إلیٰ قبرِ أبيها رسولِ الله فَألقَتْ نَفسَها علَيه وَ شَكتْ إليه ما فَعَلَه القومُ بِها و بَكتْ حتّي بَلّتْ تُربَتُه بِدُموعِها (۳) ▪️زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمودند: مادرم بر سر قبر مطهر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله حاضر شد و خود را به روی آن قبر انداخته و شِکوه نمود؛ و آن‌قدر گریه کرد که خاک قبر مطهر، خیس از اشک شد. 📋عَن فضّة: وَ لَمْ یَکُنْ فِی أَهْلِ الْأَرْضِ وَ الْأَصْحَابِ وَ الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَحْبَابِ أَشَدَّ حُزْناً وَ أَعْظَمَ بُکَاءً وَ انْتِحَاباً مِنْ مَوْلَاتِی فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ علیهاالسلام (۴) ▪️فضّه گوید: میان اهل زمین و اصحاب و خویشاوندان و دوستان، کسی نیست که هم اندازه بانوی من فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها حزن و اندوه داشته باشد. 📚(١)إحقاق الحق:ج٢٥ ص٧٢ 📚(۲)الکافی،ج۱ ص۲۴۰ 📚(۳)الأمالی،شیخ مفید، ص۳۴ 📚(۴)بحارالانوار ج۴۳ ص۷۵ 📚(۵)المناقب،ج۲ ص۳۶۰ @Maghaatel
🩸وقتی که امیرالمومنین «علیه‌السلام» با همسرِ به خاک و خون افتاده‌اش، روبرو می‌شود و عبای خود را بر روی آن حضرت می‌اندازد... در نقل‌ها آمده است: 📋 ﻓَﺨَﺮَﺝَ أﻣﻴﺮُﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦَ ﻋﻠﻴﻪ‌ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣِﻦ ﺩﺍﺧﻞِ ﺍﻟﺪَّﺍﺭ ﻣُﺤﻤَّﺮَ ﺍﻟﻌَﻴﻦِ دَائِرَ الْحَدَقَتَيْنِ ﺣَﺎﺳﺮاً، ﺣﺘّﻲ ألقیٰ ﻣُﻠﺎﺀَﺗَﻪ ﻋَﻠَﻴﻬﺎ ﻭ ﺿَﻤَّﻬﺎ إلیٰ صَدْرِهِ... ▪️امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در حالی که چشمانش سرخ شده بود و حدقه در کاسهٔ چشمانش می‌چرخید و سر و پایش برهنه بود، از داخل خانه بیرون آمد و اول عبایش را بر روی صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها انداخت و آن بانو را بلند کرد و به سینه خود چسپاند. 📋 وَ صاحَ بِفضّةَ: ﻳﺎ فِضّةُ ﻣَﻮﻟﺎﺗُﻚِ ﻓَﺎقْبِلی ﻣﻨﻬﺎ ﻣﺎ ﺗ‌َﻘﺒَﻠﻪ ﺍﻟﻨﺴﺎﺀُ ﻓَﻘَﺪ ﺟﺎﺀَﻫﺎ ﺍﻟﻤَﺨﺎﺽُ ﻣِﻦَ ﺍﻟﺮَّفسةِ ﻭ ﺭَﺩِّ ﺍﻟﺒﺎبِ، ﻓَﺎﺳﻘَﻄَﺖ ﻣُﺤﺴﻨﺎ. ▪️و سپس فریاد زد: فضه بیا! سروَرت فاطمه سلام‌الله‌علیها را دریاب؛ که از لگد و ضربهٔ دری که به او خورده، درد زایمان گرفته و محسنش سقط شده است... 📚هدایة الکبری ،ج۱ ص۴۰۷ 📚بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹ 📚الهجوم علی بیت فاطمه سلام‌الله‌علیها،ص١٢٠ ✍این قصه‌ی پایان رسیده، ابتدا هم داشت این خانه‌ی تاریک، روزی سرصدا هم داشت این زن که حالا پوستی بر استخوان ماندست هر نیمه شب در سجده‌اش «یا ربّنا» هم داشت خونابه های گوشِ بانو خوب می‌دانند این گوش پاره گوشواری از طلا هم داشت یا لَلْعجب اوباش، زهرا را چه بد کشتند! در کوچه‌ای که خانم آنجا آشنا هم داشت! ثانی لگد می‌زد، بقیه کیف می‌کردند نامردِ کوچه، دوستانی بی‌حیا هم داشت درْ روی زهرا ماند، در را هم لگد کردند تو فکر کن آن لحظه بار شیشه را هم داشت! مردان نمی‌فهمند، بهتر که نمی‌فهمند... اوضاع زهرا پشت در «فضه بیا» هم داشت یک سیلی معروف و صدها سیلی پنهان بین شلوغی ضربه‌هایی بی‌هوا هم داشت مولا عبا انداخت بر رویَش، ولی زهرا ‌یک چادر افتاده زیر دست و پا هم داشت... @maghaatel
🩸ناله‌های مظلومانه‌ای که دوست و دشمن را به گریه در آورد... وقتی که فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها برای ایراد خطبه آتشین فدکیه وارد مجلس ابوبکر شدند، یک پرده‌ای آویخته شد تا آن حضرت شروع به سخن نماید؛ 📋 ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّةً أَجْهَشَ الْقَوْمُ لَهَا بِالْبُکَاءِ، وَ ارْتَجَّ الْمَجْلِسُ، ▪️سپس آن بانوی مظلومه، چنان ناله‌ای کشیدند که تمام مردم حاضر در آن جا (دوست و دشمن) به گریه افتادند به گونه‌ای که آن مجلس، گویا با صدای گریه، می‌لرزید...(۱) ✍ از دو واقعهٔ دردناک دیگر هم، شبیه این عبارات، به ما رسیده است: 🥀 واقعه اول: راوی گوید: به خدا سوگند فراموش نمی‌کنم عليا مكرمه زينب کبری سلام‌اللّه‌علیها را وقتی که از خیمه ها بیرون آماده بود و بر حسین علیه‌السلام ندبه می‌نمود و به آواز حزین و قلبی غمگین صدا می‌زد: يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ. هَذَا الْحُسَيْنُ بِالعَراءِ... 📋 فَأَبْكَتْ وَ اللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِيقٍ! به خدا قسم آن بانو، با این ناله‌ها، تمام دوست و دشمن را به گریه در آورد.(۲) 🥀 واقعه دوم: ... و اما زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها وقتی سر مبارک برادر خود را دید از شدت ناراحتی دست در گریبان برد و پیراهن چاک زد سپس به آواز غمناک فریاد واحسيناه... برآورد به طوری که ناله‌اش دلها را خراشید. راوی گوید: 📋 فَأَبْكَتْ وَ اللَّهِ كُلَّ مَنْ كَانَ فِي الْمَجْلِسِ ▪️به خدا قسم همه آن کسانی که در مجلس یزید حضور داشتند از ناله جانسوز او به گریه افتادند.(۳) 📚(۱)الاحتجاج، ج۱ ص۲۵۴ 📚(۲)لهوف، ص۲۰۸ 📚(۳)لهوف،ص۲۶۴ @Maghaatel
. بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم دوستان جهت دسترسی به فهرست لینک‌دارِ مقاتل و مصائبی که در این کانال بارگذاری شده، به کانال «فهرست مقاتل» مراجعه بفرمایند. 👇👇👇 https://eitaa.com/maghaatel2 ❗️قابل استفاده بسیار برای مداحان و منبریان محترم .
🩸مصائب دردناکی که با لفظ «رَضَضَ» از آن تعبیر کرده‌اند... در نقل سه مصیبت دردناک ، از این ماده (رَضَضَ) به معنای «کوفته‌شدن» و «خُردشدن» استفاده شده است: 🥀 معروف و مشهورِ استعمال این لفظ، در مصیبت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام وارد شده است، که در صلوات بر آن حضرت عرضه می‌داریم: 📋 ... ذِی السّاقِ المَرضوضِ بِحِلَقِ القُیودِ ▪️خدایا! سلام و درود بفرست بر آن آقایی که ساق‌پایش به واسطه غل و زنجیرهای سنگین، خُرد شده بود.(۱) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🥀 این لفظ (رَضَضَ) در مصیبت حضرت زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها نیز ذکر شده است؛ مرحوم سیدصالح حلّی( از علمای قرن ۱۲) و همچنین مرحوم‌ غروی اصفهانی با این لفظ از مصیبت در و دیوار یاد می‌کنند: 📋 وَ رَضّ‌ََ مِن فاطمةَ ضِلعَها ▪️«دوّمی»،(با آن ضرباتی که به آن حضرت وارد کرد) پهلوی فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را ، خُرد کرد.(۲) 📋 إِذْ رَضُّ تِلكَ الأضلُعَ الزَّكِيَّةُ / رَزِيَّةً ما مِثْلُها رَزيَّه ▪️خُرد کردن آن پهلوی پاک و مطهر، مصیبتی است که دیگر مثل آن نیست. 📋 وَ مِن نُبوعِ الدَّمِ مِن جَنبَيها / يُعْرَفُ عُظمُ مَا جَرى عَلَيْها ▪️و از جاری شدن خون از پهلوی آن حضرت می‌توان فهمید که چه بلای بزرگی بر سر او آورده‌اند.(۳) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🥀 و امّا هیهات از آخرین مصیبت دردناکی که با این لفظ از آن تعبیر کرده‌اند: ... کار از کار، گذشته بود که عمر بن سعد ملعون فریاد زد: چه کسی حاضر است بر بدن حسین «علیه‌السلام» اسب بتازد؟ در این هنگام ده نفر نانجیب پیش قدم شدند. 📋 فَداسُوا حُسَيناً بِخُيُولِهِم، حَتّى رَضُّوا صَدرَهُ و ظَهرَه. ▪️آن‌ها با اسبانشان، بدن امام علیه‌السلام را لگدمال کرده و پشت و رویش را کوبیده و خُرد کردند. 🔻همین نانجیبان پیش ابن‌زیاد ملعون رفته و آن نانجیب از آن‌ها پرسید: شما در روز عاشورا چه کردید؟ آنان گفتند: 📋 نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهرِ بِکُلِّ یَعبوبٍ شَدیدِ الأَسرِ ... نَحنُ الَّذینَ وَطِئنا بِخُیولِنا ظَهرَ الحُسَینِ حَتّی طَحَنّا حَناجِرَ صَدرِهِ. ▪️ماییم آن ده نفر که اول پُشت حسین «علیه‌السلام» و سپس سینه‌اش را به وسیله اسبهای پُر قدرت، دَرهم شکستیم و خُرد کردیم؛ آن‌قدر بر آن بدن تاختیم که استخوان‌های سینه‌اش به زیر سُم اسب‌های‌ما، آسیاب شد.(۴) ✍ غروب روز دهم اسب‌ها امامی را برای گندم ری آسیاب می‌کردند ... 📚(۱)مصباح‌ الزائر، ص ۵۸۹ 📚(۲)ظلامات فاطمة الزهراء عليهاالسّلام، عقیلی،ص ٢٠٨؛ و موسوعة أدب المحنة، ص٤٢٣ 📚(۳)الأنوار القدسیه،ص۲۶ 📚(۴)لهوف،ص۲۱۴؛ و مثیرالاحزان ص۴۱؛ و مقتل الحسین علیه‌السلام، خوارزمی،ص۱۷۳ @Maghaatel
🔰 منزّه‌ است خدایی که به واسطه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها ، دوستداران او را از آتش جهنم جدا نمود.... مرحوم سید بن طاووس در باب بیست و سوم از کتاب شریف «اقبال الاعمال»، در ذیل اعمال و ادعیه وارده در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، دعای مأثوری را ذکر می‌کند که در فرازی از آن چنین عرضه می‌داریم: 📋 سُبْحانَ‌ مَنْ‌ فَطَمَ‌ بِفاطِمَةَ‌ مَنْ‌ أَحَبَّها مِنَ‌ النَّارِ 🔹منزّه‌ است خدایی که به واسطه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها ، دوستداران او را از آتش جهنم جدا نمود. 📚 اقبال الاعمال،ج۱ ص۳۳۷ ✍ نه فقط عرش حصیرِ قَدَمِ فاطمه است علت خلق دوعالَم، عَلَمِ فاطمه است سر سجاده به‌جایی نرسیده‌ست کسی هرچه دادند به ما از کرم فاطمه است ذکر یافاطمه نقش است به سربند علی یاعلی ذکر دم‌ و بازدم فاطمه است روی این نام همه اهل‌ِ کرم حساس‌اند استجابت به خدا در قَسَم فاطمه است دیگر از آتش دوزخ چه هراسی داریم؟! تا امان‌نامه‌ی ما با قلم فاطمه است ظاهراً خلوت‌ و خاکی‌ست، ولی در باطن دل هرشیعه ضریحِ حرم فاطمه است پسر فاطمه یک‌روز می‌آید از راه ای خوش آن‌روز که پایانِ غم فاطمه است... @Maghaatel
🩸اگر آن‌قدر برای از دست‌دادنِ زهرا «سلام‌الله‌علیها» خون گریه کنم تا نابینا بشوم، بازهم کم است... در دیوان اشعار منسوب به امیرالمومنین علیه‌السلام، از قول آن حضرت اینگونه نقل شده است که فرمودند: 📋 شَيْئَانِ لَوْ بَكَتِ الدِّمَاءُ عَلَيْهِمَا عَيْنَايَ حَتَّى تُؤْذِنَا بِذَهَابٍ‌ لَمْ يَبْلُغَا الْمِعْشَارَ مِنْ حَقَّيْهِمَا فَقْدُ الشَّبَابِ وَ فُرْقَةُ الْأَحْبَابِ‌ ▪️دو مصیبت است که اگر چشمانم آن‌قدر خون گریه کند تا نابینا بشوم، یک‌دهم حق آن دو ادا نمی‌شود؛ یکی از دست رفتن جوانی و دیگری از دست‌دادن محبوب؛ (که من، محبوبم را در سنّ جوانی از دست دادم) 📚انوار العقول من اشعار وصی الرسول‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله،کیدری(قرن۶) ص۱۲۵ ✍ خزان رسید و به گلزار من شرار انداخت رسید هیزم و آتش به شاخسار انداخت دری که ساختم آخر به من خیانت کرد گرفت آتش و خود را به روی یار انداخت خودم ز سینه او میخ را در آوردم ببین مرا به چه کاری که روزگار انداخت زن جوان مرا می‌زدند نامردان مدینه فاطمه‌ام را در احتضار انداخت و یک قلاف که دست چهل نفر چرخید و دست فاطمه را عاقبت ز کار انداخت مغیره هم که کم آورد و پشت پا میزد زن مرا وسط کوچه چند بار انداخت نفس نفس زدنش هم پر از جلالت بود سقیفه را نفس او از اعتبار انداخت... @Maghaatel
. ضمناً ما به احترام اعضای محترم کانال، به هیچ وجه «تبلیغات» قبول نکرده❌ و بسیار محدود صرفاً با کانال‌های مرتبط تبادل داریم. 🔹 لذا از عزیزان تقاضا داریم، مرام بگذارند و کانال «معارف و مقاتل آل الله» را به دوستان هم‌فکر خود (خصوصاً مداحان و منبریان) معرفی بفرمایند؛ تا ان‌شاءالله جمع بیشتری با معارف اهلبیت علیهم‌السلام آشنا شده و با مصائب ایشان بگریند و بگریانند. 🔻 پُست بعد را می‌توانید برای دوستان‌تان ارسال بفرمایید👇 .
🩸صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها در وقت شهادت، اول برای مظلومیت امیرالمؤمنین علیه‌السلام گریه می‌کند... در روایتی امام جعفر صادق علیه‌السّلام فرمودند: وقتی که شهادت حضرت زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها نزدیک شد،مادر ما به گریه افتاد. حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام به وی فرمود: 📋 یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ ▪️ای سی‍ّده من! چرا گریه می‌کنید؟ 🥀 زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها فرمود: 📋 أَبْکِی لِمَا تَلْقَی بَعْدِی ▪️برای آن مصیبت‌ها و مظلومیت‌هایی که تو بعد از من خواهی دید، گریه می‌کنم. 📋 فَقَالَ لَهَا لَا تَبْکِی فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِکِ لَصَغِیرٌ عِنْدِی فِی ذَاتِ اللَّه ▪️امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: گریه نکن! به خدا قسم در راه رضای خدا آن مصائب نزد من کوچک و ناچیزند. 🥀 آنگاه به مولا علی عليه‌السلام وصیت نمود که به اولی و دومی اجازه تشییع جنازه و نماز ندهد. آن حضرت نیز به وصیت آن بانو عمل کرد. 📚روضة الواعظین ج١ ص١۵٠ 📚بحارالانوار ج ۴۳ ص١٩١ ✍ جگرم خون و دلم سر به گریبان علی‌ست صبح هم در نظرم شام غریبان علی‌ست گرچه با چاه کند دردِ دل خود ابراز چاه هم بی‌خبر از غُصه‌ی پنهان علی‌ست سند غربت مولاست رخ نیلیِ من سند غربت من، سینه‌ی سوزان علی‌ست بارها دشمن اگر آید و دستم شکند دست بشکسته‌ی من باز به دامان علی‌ست اهل یثرب! ز چه از گریه‌ی من خسته شدید؟ دو سه روز دگری فاطمه مهمان علی‌ست درِ آتش‌زده و ناله‌ی مظلومی من سند مستند سوختنِ جان علی‌ست رفتم اما جگرم بهر علی می‌سوزد به خدا خانه‌ی بی‌فاطمه زندان علی‌ست دارم امید که در حشر پریشان نشود حال آن سوخته‌جانی که پریشان علی‌ست... @maghaatel
🩸هیچ «عزایی» حقِّ مصیبت زهرا سلام‌الله‌علیها را برای من أدا نمی‌کند... در نقل‌ها آمده است: ساعات پایانی عمْر مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام بر بالین آن حضرت حاضر شدند و وقتی که متوجه شدند بانوی خانه‌اش دیگر از این جهان، رفتنی است، رو به آن حضرت نموده و فرمودند: 📋 قَدْ عَزَّ عَلَیَّ مُفَارَقَتُکِ وَ تَفَقُّدُکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ ▪️حقا که جدایی و فقدان تو برای من بسیار سخت است، ولی چه باید کرد، چاره‌ای نیست. 📋 وَ اللَّهِ جَدِّدْتِ عَلَیَّ مُصِیبَةَ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکِ وَ فَقْدُکِ ▪️به خدا قسم که تو مصیبت پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را برای من تجدید کردی! حقًا که مصیبت و فقدان تو برای من بسیار سنگین و بزرگ است. 📋 فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِیبَةٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا ▪️إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. به خدا قسم که این مصیبت، فجیع‌ترین، دردناک ترین و غصه‌دارترین مصیبت هاست. 📋 هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِیبَةٌ لَا عَزَاءَ لَهَا وَ رَزِیَّةٌ لَا خَلَفَ لَهَا ▪️هیچ تسلیت و تعزیتی جبران این مصیبت را نمی‌کند و جانشین آن نخواهد شد. 📋 ثُمَّ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَةً وَ أَخَذَ عَلَی رَأْسِهَا وَ ضَمَّهَا إِلَی صَدْرِهِ ▪️سپس هر دو ساعتی گریستند و آنگاه حضرت امیر علیه‌السلام سر مبارک فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را برداشت و به سینه خود گذاشت... 📚 بحارالانوار ج۴۳ ص۲۱۸ ✍عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست اين درِ سوخته تا حشر، گواهِ من و توست غربتم را همه ديدند و تماشا کردند بی‌پناهی فقط انگار پناهِ من و توست کوچه آن‌روز پر از ديده‌ی نامحرم بود همه‌ی روضه، نهان بين نگاهِ من و توست صورت نیلی تو، از نفس انداخت مرا گرچه زهرای من! اين اول راهِ من و توست آه از اين شعله که خاموش نگردد ديگر آه از آن روز که بر نی، سرِ ماهِ من و توست... @Maghaatel
🩸وقتی‌که دیدی برادرت حسین علیه‌السلام تنها شده، به نیابت از من زیر گلویش را ببوس... در نقلی آمده است: لحظات آخر عمر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را به خود فراخواند و وصایایی را به او نمود که در ضمن آن وصایا فرمود: 📋 لمَّا صارَ أخيكَ الحُسين عليه السّلام في كربلاء وحيداً فريداً،قَبِّلِي حُلقُومَهُ نِيابةً عَنِّي. ▪️وقتی که دیدی برادرت حسین علیه‌السلام در کربلا تنها مانده و یار و یاوری ندارد؛ پس در آن موقع به نیابت از من زیر گلویش را ببوس... 🥀 ... روز عاشورا نیز به وقت وداع سیدالشهداء علیه‌السلام، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پیش آمد و عرضه داشت: ای برادر! به من اجازه بفرما سینه و زیر گلویت را ببوسم؛ آن حضرت سینه و زیر گلویش را نمایان کرد و زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پیش آمد و آنجا را بوسید؛ سپس رو به سمت مدینه کرد و صدا زد: 📋 یا أُمّاه، هذه الأمانةُ قد أدَّیتُها! ▪️ای مادرجان! این امانت‌‌ شما را من به جا آوردم. 🥀سیدالشهداء علیه السلام فرمود: آن أمانت چه بود؟ زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها عرضه داشت: ای برادرم! همانا وقتی که شهادت مادرمان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها نزدیک شد به من فرمود: ای زینب! سینه و حفره گلویت را برایم نمایان کن. پس من نمایان نمودم سینه و حفره گلویم را و مادرمان آنجا را بوسید. سپس به من فرمود: 📋 هذه وَدیعَةٌ منّي إلي أخیكِ الحسینِ یا زینبُ، إذ رأیتِ أخاكِ الحسینَ في کربلا وحیداً فریداً ▪️این (بوسه) امانتی است از سوی من به جانب برادرت حسین علیه‌السلام؛ پس هنگامی که برادرت حسین را در کربلات تنها وبی کس دیدی؛ 📋 یَستَغیثُ فلا یُغاثُ و یَستَجیرُ فلا یُجارُ علیه و یَطلُبُ الماءَ فلا یُسقیٰ منه فلیس له ناصرٌ ولا معینٌ ولا شفیقٌ حمیمٌ قَبِّلیه في صدرِه و شَمّیهِ في نَحرِهِ نیابةً عَنّي ▪️دیدی که طلب یاری می‌کند ولی کسی به او یاری نمی‌رساند؛ دیدی که پناه می‌خواهد ولی کسی‌ به او پناه نمی‌د‌هد؛ دیدی‌که آب طلب می‌کند ولی کسی به او آبی نمی‌رساند؛ دیدی که که هیچ یاور و رفیقِ دل‌رحمی ندارد، پس به نیابت از من سینه و زیر گلوی او را ببوی و سپس ببوس... ✍یکدم برو آهسته‌تر، جانا شتابان می‌روی رو سوی قربانگه چرا؟ خود سهل و آسان میروی؟ ای خسرو خونین جگر، از ما زنانِ در بدر کردی مگر صرف‌نظر، کاین‌سان خرامان می‌روی ای یادگار رفتگان، ای رهبر دلخستگان مهلًا دَمی آهسته ران، بی‌حد شتابان می‌روی جانا چه سازد خواهرت، با این عیال مضطرت جز اینکه از هجر و غمت، نالد که گریان می‌روی کرده وصیت مادرت، بوسم گلو و حنجرت ک‍ انْدر وداع آخرت، آن دَم که میدان می‌روی... 📚بحرالمصائب ج۵ ص۷۴ 📚موسوعة الکبری، ج۱۵ ص۱۰۹ به نقل از: لوامع الأنوار (مرندی) نسخه خطی، ص٩٩ @Maghaatel
🩸امام زمان «ارواحنافداه» به هنگام ظهور، خون‌خواهان حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» را به دور خود فرا می‌خواند... در نَقلی آمده است: وقتی که حضرت حجة بن الحسن علیهماالسلام ظهور کند، ندا سر می‌دهد: 📋 یَا لَثَاراتَ جَدَّتِی فَاطِمَةَ! أَلَیسَ الصُبحُ بِقَریبٍ؟! 🔹 ای خون خواهان جدّه طاهره من، فاطمه زهرا "سلام‌الله‌علیها"... آیا صبح روز انتقام نزدیک نبود؟! 📚موسوعة الکبری، ج١۵ ص٢٨۴ 📚قِدّیسة الإسلام،میلانی، ص٢٩١ @maghaatel
🩸صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها در ساعات احتضار، با نگاه بر سیدالشهداء علیه‌السلام، دائم از دل «آه» می‌کشید... در نقلی آمده است: در روزهای آخر عمر شریف صدیقه کبری "سلام‌الله‌علیها" بود، که اسماء می‌گوید: فاطمه زهرا "سلام الله علیها" مرا طلبید و بعضی از وصایا را به من سفارش نمود. سپس رو به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام کرد و فرمود: 📋 يَا قُرَّتَا عَينِي! إنَّ أُمَّكُمَا مَريضَةٌ؛ اِذهَبا إلَى رَوضَةِ جَدِّكُما وَ اْدْعُوا لَها. و قَبَّلتْهُما وَ بَكَتْ ▪️ای دو نور دیده‌ام! مادرتان بیمار است؛ بر سر مزار جدّتان روید و برای او دعا کنید. سپس آن دو را بوسید و گریه کرد. 📋 فَنَظَرَتْ إلَى الحُسينِ عَليهِ‌السّلام نَظَرَ حَسْرَىٰ وَ تَأَوَّهَتْ ▪️و از روی حسرت نگاهی به امام حسین علیه‌السلام می‌انداخت و «آه» می‌کشید... 📚 لوامع الأنوار،مرندی(خطی)؛ ص٩٩ ✍ از بازی غریب فلک آه می‌کشید از زخم های خورده نمک آه می‌کشید آن چهره‌ای که تاب نسیم سحر نداشت حتی ز باد بال ملک آه می‌کشید حالا چه آمده به سرش که تمام شب از جای زخم های فدک آه می‌کشید او بار شیشه داشت که در کوچه خُرد شد آئینه بود و غرق ترک آه می‌کشید وقتی که می‌بُرید لباس حسین را تنها خودش بدون کمک آه می‌کشید... @maghaatel
🩸زینبم! وقتی که حسینم این پیراهن رو از تو خواست، بدان که دیگر آخرین دیدار تو با اوست... در نقل‌ها آمده است: آخرین روزهای عمر شریف صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که، 📋 أَعطَتِ الزَّهراء عَلَيهاالسّلام قَميصَ إبراهيمَ الخَليلِ لِزَينب علیهاالسلام ▪️زهرای مرضیه علیهاالسلام، پیراهن حضرت ابراهیم علیه السلام را (که از آباء و اجدادش به ارث رسیده بود) به زینب کبری علیها‌السلام داد. 🥀 سپس به دختر خود، فرمود: 📋 إذَا طَلبَه منكَ أخوكَ الحسينُ عليه‌السّلام فَاعلِمي أنَّهُ ضَيفكَ ساعةً،ثمّ يُقتلَ بأشدّ الأحوالِ بِيَدِ أولادِ الزّنا ▪️وقتی که این پیراهن را برادرت حسین علیه‌السلام از تو طلب کرد، بدان که دیگر لحظاتی بیشتر مهمان تو نیست و ساعتی دیگر به سخت‌ترین حالت به دست اولاد زنا به شهادت می‌رسد. ✍ هر چند کهنه، پیرهنی داشتی؛ چه شد؟ گر بود پیرهن، کفنی داشتی؛ چه شد؟ ای یوسف عزیز! چه کردند گرگ‌ها؟ آخر تو "کهنه‌پیرهنی" داشتی؛ چه شد؟ جسم تو ذرّه ذرّه در این دشت، پخش گشت در زیر آفتاب، تنی داشتی؛ چه شد؟ ای دور از دیار که تا دِیْر می‌روی! آواره تا به کی؟ وطنی داشتی؛ چه شد؟ خود را چه خوب خرج خدا کردی ای کریم! سر داشتی؛ چه شد؟ بدنی داشتی؛ چه شد؟ 📚عوالم العلوم،ج ١١ ص ٩٠٦ 📚وقائع الشهور و الأيام،بيرجندی، در ذیل وقایع جمادی الاولی 📚مسند فاطمة عليها‌السّلام، تويسركاني، ص۳۲۴ @maghaatel
🩸استخوانی شده‌ام که پوستی به آن چسپیده است ... در نقلی آمده است که امام صادق علیه‌السلام فرمودند: روزهای آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که روزی با أسماء چنین درد و دل نمود: 📋 كَيْفَ أَصْنَعُ وَ قَدْ صِرْتُ عَظْماً قَدْ يَبُسَ الْجِلْدُ عَلَى الْعَظْمِ ▪️من چه باید بکنم با این وضعی که دارم؟! استخوانی شده‌ام که پوستی به آن چسپیده است؟! 🥀 در این هنگام أسماء به آن حضرت فرمودند: 📋 فَدَيْتُكِ أَنَا أَصْنَعُ لَكِ شَيْئاً لَا يَرَى الرَّجُلُ شَيْئاً إِذَا حُمِلْتِ عَلَى نَعْشِكِ... ▪️جان من به فدای‌تان بشود! من برای شما یک تابوتی درست می‌کنم که مرد، چیزی از بدن زن را در آن تابوت نمی‌بیند؛ این تابوت را در سرزمین حبشه برای زن‌هایشان قرار می‌دهند. 🥀 صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمودند: 📋 فَأُحِبُّ أَنْ تَجْعَلِينَ ذَلِكِ ▪️من دوست دارم که از همین تابوت برایم بسازی... 📚الجعفریات،ج۱ ص۲۰۵ 📚دعائم الاسلام،ج۱ ص۲۳۲(با اندکی تفاوت) ✍بیتوته کرده درد به هر عضو جسم من گشته است معدنی ز جراحات، این بدن دیگر کسی به خانه من سر نمی‌زند ای مرگ لا اقل تو به من یک سری بزن از من نمانده است به جز استخوان و پوست گم گشته است پیکر من بین پیرهن تعظیم من به پیش علی شد همیشگی دیگر مرا نیاز نباشد به خَم شدن آتش به جان خسته و پر درد می‌زند این گریه های مخفی و بی هق‌هق حسن لرزه نشانده بر بدنم وقت احتضار آیندهٔ پر از غم این طفل بی کفن... @Maghaatel