eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
11.6هزار دنبال‌کننده
6 عکس
15 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 جنایت سوزاندنِ احادیث رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله... به نقل و اعتراف ذَهَبی و دیگر علمای اهل تسنن، عایشه گوید: پدرم ابوبکر تعداد پانصد حدیث از پیامبر خدا «صلی‌الله‌علیه‌وآله» جمع آوری کرده بود. پس شبی را تا به صبح، با غلطیدن و ناراحتی کشیدن گذراند و چون صبح شد، به من گفت: 📋 أيْ بُنَيّة! هَلُمّي الأحاديثَ الّتِي عِندَكِ فَجِئتُهُ بِها فَدَعا بِنا فَحََرَقها 🔸ای دخترم! احادیث را بیاور! و چون آن احادیث را را به نزد او بردم، آنها را سوزانید! 📚تذکرة الحُفّاظ،ج۱ ص۵ 📚کنزالعمال، ج۱۰ ص۲۸۵ @Maghaatel
🔰 تروریست‌های داعشی، «ترور» را از که آموختند؟! از اعترافات عجیب «بِیْهقی» و دیگر علمای نامدار اهل‌تسنن این است که نقل کرده‌اند: 🔹هنگامی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با مسلمین از تبوک مراجعت می‌کرد، گروهی از صحابی آن حضرت، دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند که رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را در یکی از گردنه‌های بین راه به طور مخفیانه ترور کرده و از بین ببرند. 🔸 رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از این تصمیم خائنانه آنان مطلع شد و فرمود: هر کس میل دارد، از راه بیابان برود؛ زیرا که آن راه وسیع است و جمعیت به آسانی از آن می‌گذرد، حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله هم از راه عَقَبَه که منطقه کوهستانی بود، به راه خود ادامه داد. 🔹 آن چند نفر که اراده قتل پیغمبر را داشتند، برای این کار مهیا شدند و صورت‌های خود را پوشانیدند؛ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله امر فرمود تا حذیفة بن یمان و عمار بن یاسر در خدمتش باشند. 🔸 سپس به عمار فرمود: مهار شتر را بگیرد و حذیفه هم او را سوق دهد. در همان هنگام که راه می‌رفتند، ناگهان صدای دویدن آن جماعت را شنیدند، که از پشت‌سر آمدند و رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را در میان گرفته و آماده شدند که تا قصد شوم خود را عملی کنند. 🔹 پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به غضب آمدند و به حذیفه امر کردند که آن جماعت منافق را دور کند؛ حذیفه به طرف آن‌ها حمله کرد و با عصائی که در دست داشت، بر صورت مرکب‌های آنها زد و سپس نقاب را از صورت‌های آنان کنار زد و آنها را شناخت. 🔸 پس از این جریان، آنها فهمیدند که حذیفه آنان را شناخته و مکرشان آشکار شده است؛ لذا با شتاب و عجله خودشان را به مسلمین رسانیدند و در میان آنها داخل شدند. 🔹 بعد از رفتن آنها، حذیفه خدمت رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله رسید و آن حضرت پرسیدند: ای حذیفه! این افراد را شناختی؟ حذیفه عرضه داشت: 📋 عَرَفتُ راحِلَةَ فُلانٍ وَ فُلانٍ 🔻مرکب اولی و دومی را شناختم... 👈 سپس رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: 📋 فإنّهُم مَكرُوا لِيَسيرُوا مَعِيَ حتّى إذٰا أظلَمَتْ فِي العَقَبَةِ طَرَحُوني مِنها 🔻این جماعت در نظر گرفته بودند که از تاریکی شب استفاده کنند و مرا از کوه به پایین بیندازند. 📚دلائل النبوة، بیهقی، ج۵ ص۲۵۷ 📚تفسیر ابن‌کثیر ج۴ ص۱۶۰ @Maghaatel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸 جلوه‌ای از معرفت و شجاعت حضرت امّ‌کلثوم سلام‌الله‌علیها در برابر یزید لعین... در نقل‌ها آمده است: وقتی که کاروان مخدّرات و بازماندگان شهدای کربلا قصد حرکت از شام به سمت مدینه را داشتند، یزید لعین رو کرد به حضرت ام کلثوم علیهاالسلام وگفت: 📋یَا أُمَّ کُلْثُومٍ خُذُوا هَذَا الْمَالَ عِوَضَ مَا أَصَابَکُمْ ▪️ای‌ام کلثوم! این مال را در عوض مصیبت‌تان بگیرید!‌ 🔻حضرت ام کلثوم علیهاالسلام فرمود: 📋 یَا یَزِیدُ مَا أَقَلَّ حَیَاءَکَ وَ أَصْلَبَ وَجْهَکَ تَقْتُلُ أَخِی وَ أَهْلَ بَیْتِی وَ تُعْطِینِی عِوَضَهُمْ؟ ▪️ای یزید! چقدر بی‌حیا و پُر رو هستی! برادر و اهل بیتم را به قتل رساندی و در برابر قتلشان به من عوض مالی می‌دهی!؟ 📚بحارالانوار ج‌۴۵ ص۱۹۷ @maghaatel
🩸شدت علاقه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به دخترش حضرت امّ‌کلثوم علیهالسلام... در روایتی امام صادق عليه‌السلام فرمودند: وقتی فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به حالت احتضار درآمد، به مولا علی علیه‌السلام وصیت کرد و فرمود: چون من از این دنيا رفتم ، تو غسلم را بر عهده گیر و مرا آماده کن و بر من نماز بخوان و مرا در قبرم پائین ببر و در لحدم بگذار و بر رویم خاک بریز و آن را هموار کن و کنار سرم رو به رویم بنشین و بسیار قرآن تلاوت کن و دعا بخوان؛ چرا که این ساعتی است که میت در آن به انس با زندگان نیاز دارد و من تو را به خدای متعال می‌سپارم و در مورد فرزندانم تو را به نیکی سفارش می‌کنم، 📋 ثُمَّ ضَمَّتْ إِلَیْهَا أُمَّ کُلْثُومٍ فَقَالَتْ لَهُ إِذَا بَلَغَتْ فَلَهَا مَا فِی الْمَنْزِلِ ثَمَّ اللَّهُ لَهَا 🔻سپس‌ حضرت ام کلثوم علیهاالسلام را در آغوش کشید و به مولا علی علیه‌السلام فرمود: وقتی به سن بلوغ رسید، هر چه در خانه هست متعلق به او باشد . خداوند از او محافظت کند. 📚بحارالانوار ج ٧٩ ص٢٧ @maghaatel
🔰 دفاع جانانه حضرت ام‌کلثوم سلام‌الله‌علیها در جنگ جمل از امیرالمؤمنین عليه‌السلام، در برابر شرارت‌های آن دو زن فتنه‌گر... مرحوم شیخ مفید در کتاب شریف "الجَمَل" می‌نويسد: چون به عايشه خبر رسيد كه اميرالمؤمنين علیه‌السّلام در سرزمین "ذو قار" خیمه زده است، به حفصه، دختر عُمَر چنين نوشت: 📜 اما بعد، اكنون ما در بصره فرود آمده‌ايم و على (علیه‌السلام) در "ذو قار" است و گردنش چنان شكسته شده است كه گويى تخم مرغى را به كوه صفا كوبيده باشند و چون شتر سرخ موى، محاصره شده است كه اگر قدمى پيش گذارد دِشنه به گلويش فرو مى‌برند و اگر قدمى به عقب رود از پشت پاهايش را قطع مى‌كنند. 🔸 چون اين نامه به حفصه رسيد، خوشحال شد و كودكان خاندان تَيْم و عَدِىّ را دعوت كرد و به دست كنيزكان خود دايره و دف داد و گفت: بزنيد و اين ترانه را بخوانيد: «خبر تازه چيست؟ خبر تازه چيست؟ على (علیه‌السلام) چون شتر سرخ موى (العیاذیالله) در "ذو قار" محاصره شده است. اگر جلو رود دشنه به گلويش مى‌زنند و اگر عقب رود پاهايش را قطع مى‌كنند.» 🔹 اين خبر به‌ امّ سلمه رسيد كه زنان جمع شده و چنان مى‌كنند. آن بانو گريست و گفت: جامه هايم را بياوريد تا بپوشم و پيش ايشان بروم و پاسخ لازم را بدهم. 👈 حضرت ام‌كلثوم سلام‌الله‌علیها كه در آنجا حاضر بود، خطاب به امّ‌سلمه فرمود: من به نيابت از شما اين كار را انجام مى‌دهم كه از شما در اين باره آگاه ترم.‌ 🔸 حضرت ام‌كلثوم سلام‌الله‌علیها جامه پوشيد و روبند انداخت و پوشيده همراه تنى چند از كنيزكان خود كه آنان هم روبند زده بودند به صورت ناشناس به مجلس شادی حفصه در آمد و نشست و چون سَبُكى و سُفلگى آنان را ديد، نقاب از چهره گشود و فرمود: 📋 إنْ تَظاهَرتِ أنتِ و أُختُكِ عَلَى أميرِالمؤمنين علیه‌السلام فَقَد تَظاهَرتُما عَلَى أخيهِ رَسولِ الله صلی‌الله‌علیه‌وآله مِن قَبل 🔻اگر اكنون تو و خواهرت [عايشه] بر اميرالمؤمنين (علیه‌السّلام) ستيزه می‌كنید، قبلا هم نسبت به برادرش رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله دشمنی كرديد! 📋 فَأنزَلَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيكُما مٰا أنزَلَ وَاللّهُ مِن وَراءِ حَربِكُما 🔻و خدای متعال درباره شما آن آيات را نازل فرمود.[ اما بدانید که) خدای متعال در قبال اين دشمنیِ شما، او [ مولا على علیه‌السلام ] را يارى مى‌كند. و با این خطابِ حضرت ام‌کلثوم سلام‌الله‌علیها بود که مجلس شادی و پایکوبی آنان از هم پاشید. 📚الجمل،شیخ‌مفيد، ص۱۳۷ ✍ همین‌که دختر شیر است و خواهر شیر است بدیهیَ است بیانش شبیه شمشیر است برای شیرزن عصر خود شدن کافی‌ست همین که خون علی در رگش سرازیر است ظهور دیگری از فاطمه‌ست وقتی که برابرش همه‌ی فتنه‌ها زمین‌گیر است محال بوده که با کفر همنشین باشد کسی که آینه‌ی آیه‌های تطهیر است اگر اسیر خطابش کنم زبانم لال... که شیر، شیر بماند اگر به زنجیر است... @maghaatel
🔰 حقیقت پنهانِ ماجرای دروغین ازدواج حضرت امّ کلثوم سلام‌الله‌علیها با «دوّمی»... شخصی به امام صادق علیه‌السلام عرض کرد: مردم (اهل بدعت) بر ما شيعيان احتجاج می‌کنند و می‌گویند: «مولا علی (علیه‌السلام) دختر خود را به ازدواج عُمَر در آورده است!» (و این نشانه رضایت علی "علیه السلام" از آن خلیفه غاصب است) 🔸امام صادق علیه‌السلام تکیه داده بودند، اما بعد از شنیدن این سخن دو زانو نشستند و فرمودند: کسانی که چنین می‌پندارند، هدایت نشده‌اند. سپس حضرت دستان خود را به هم زدند و فرمودند: 📋 سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا كَانَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ علیه‌السلام يَقْدِرُ أَنْ يَحُولَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا فَيُنْقِذَهَا كَذَبُوا لَمْ يَكُنْ مَا قَالُوا 🔻سبحان الله! مگر امیرالمؤمنین علیه‌السلام نمی‌توانست از رسیدن عمر به دخترش جلوگیری کند و او را نجات دهد؟! آن ها دروغ می‌گویند؛ اینگونه نیست که آن‌ها می‌گویند. 🔹 زمانی که عُمَر، حضرت ام‌کلثوم سلام‌الله‌علیها را از ایشان خواستگاری کرد، ابتداءً امیرالمومنین علیه‌السلام امتناع کردند. عمر، عبّاس (عموی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله) را احضار کرد و او را تهدید کرد و به او گفت: «اگر علی (علیه‌السلام) قبول نکند، مقام "سِقایة الحاج" و اختیار زمزم را از تو می‌گیرم!» 🔸 عباس، خدمت امیرالمؤمنین علیه‌السلام رسید و مطلب را بازگو کرد، اما باز هم ایشان قبول نکردند. عباس باز هم اصرار کرد. 👈 در نهایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام که می‌دانستند اگر قبول نکند، عمَر مقام «سِقایة الحاجّ» را از عباس میگیرد، به دنبال یک دختری از اجنّه از اهل نجران که "سحيقة بنت جُريريّة" نام داشت و یهودی بود، فرستادند. 📋 فَأَمَرَهَا فَتَمَثَّلَتْ فِي مِثَالِ أُمِّ كُلْثُومٍ وَ حُجِبَتِ الْأَبْصَارُ عَنْ أُمِّ كُلْثُومٍ وَ بَعَثَ بِهَا إِلَى الرَّجُلِ 🔻سپس دستور دادند و آن دختر جنّی، به شکل حضرت ام‌کلثوم سلام‌الله‌علیها در آمد و از آن به بعد، ام‌کلثوم سلام‌الله‌علیها از دیده‌ها ناپدید گردید. امیرالمؤمنین علیه‌السلام همین جنّ را نزد عمر فرستاد. 🔹 این دختر جنّی نزد عمَر ماند تا زمانی که عمر به مطلب پی برد و فهمید که او، ام‌کلثوم علیهاالسلام نیست و گفت: خانواده‌ای، ساحر تر از بنی‌هاشم در روی زمین وجود ندارند! 🔸 عمر می‌خواست این مطلب را به دیگران بگوید اما اجل مهلتش نداد و کشته شد. دختر جنّی هم میراث عمر را گرفت و به نجران برگشت. امیرالمؤمنین علیه‌السلام هم ام‌کلثوم سلام‌الله‌علیها را ظاهر کرد. 📚الخرائج و الجرائح، ‏ج٢ ص٢٨۵ 📚بحارالانوار، ج۴۲ ص۸۸ 📚انوار النعمانیه، ج١ ص٨۴ ✍ ای مقامت فراتر از مریم ای شکوهت رساتر از حوا امّ کلثوم، خواهر زینب عصمتُ الله دوّم زهرا پیش پایت تمام حور و ملک در رکوع و سجود افتاده نسل برتر ز خانواده‌ی نور دخت مولا و فاطمـه زاده ای حجابت فرشته را چادر حوریان در طواف معجر تو آن قدر ناز داری ای بانو بال جبریل فرش معبر تو تو کجا و تبار ناپاکان؟! تو ملیکه ز عالم ملکوت تـو بهشتی چه نسبتی داری به کویر و به دوزخ و برَهوت؟! «قرص خورشید» و «زَمهَریر سیاه» جمع ایمان و کفر ممکن نیست! هر که این قصه را کند باور به خدا شیعه نیست، مؤمن نیست... @maghaatel
🩸ای مدینه! ما با حسین "علیه‌السلام" از پیش تو رفته‌ایم، اما بدون او برگشته‌ایم؛ ما را بدون مولای‌مان حسین "علیه‌السلام" نپذیر... در نقل‌ها آمده است: وقتی که کاروان مخدّرات از سفر کوفه و شام به مدینه بازگشتند، در بَدْو ورود، حضرت امّ‌کلثوم سلام‌الله‌علیها قصیده‌ بسیار لطیف و جانسوزی خواندند که چند بیت از آن را نقل می‌کنیم: 📋 مَدِینَةَ جَدِّنَا لَا تَقْبَلِینَا / فَبِالْحَسَرَاتِ وَ الْأَحْزَانِ جِئْنَا ▪️ای مدینه جدّ ما! به استقبال ما نیا که با حسرت و حزن آمده‌ایم. 📋 وَ رَهْطُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَضْحَوْا / عَرَایَا بِالطُّفُوفِ مُسَلَّبِینَا ▪️ای رسول خدا! خاندان تو به صورت عریان بر روی خاک‌های گرم بیابان، قربانی شدند و غارت گردیدند. 📋 وَ مَوْلَانَا الْحُسَیْنُ لَنَا أَنِیسٌ / رَجَعْنَا وَ الْحُسَیْنُ بِهِ رَهِینَا ▪️مولای‌مان حسین علیه‌السلام انیس ما بود، ولی ما از کربلا برگشتیم اما حسین علیه‌السلام در گرو زمین کربلا ماند. 📋 فَبَعْدَهُمُ عَلَی الدُّنْیَا تُرَابٌ / فَکَأْسُ الْمَوْتِ فِیهَا قَدْ سُقِینَا ▪️پس بعد از آنان، خاک بر سر دنیا که جام مرگ را در این مصیبت سر کشیدیم. 📋 وَ هَذِی قِصَّتِی مَعَ شَرْحِ حَالِی / أَلَا یَا سَامِعُونَ ابْکُوا عَلَیْنَا ▪️و این قصه من با شرح حال من است؛ هان ای شنوندگان بر ما بگریید! 📚بحارالانوار ج۴۵ ص۱۹۷ ✍ این قصیده بسیار لطیف و جانسوز است و شرح کاملی از وقایع کربلا تا شام را بیان می‌دارد که سزاوار است اهل منبر و روضه مراجعه کرده و قصیده کامل را ملاحظه بفرمایند. 📝 خواهر مجتبی چه مظلوم است غربتش از عزاش معلوم است روضه خوان امام معصوم است فاتح شام و کوفه کلثوم است همه جا پا به پای زینب رفت جلوه ی نور پنج تن بوده گاه زهرا گهی حسن بوده اسدالله بت شکن بوده شاهد غارت بدن بوده همه جا پا به پای زینب رفت آنقدر گریه کرده پیر شده بی حسین از زمانه سیر شده غصه‌اش غصه‌ی حصیر شده با چه وضعیتی اسیر شده همه جا پا به پای زینب رفت گرچه با ناقه های عریان رفت به هواداری سلیمان رفت جنگ خطبه شد و به میدان رفت دو سه شب شهر کوفه زندان رفت همه جا پا به پای زینب رفت روی نی آفتاب را دیده دور گردن طناب را دیده گریه های رباب را دیده خیزران و شراب را دیده همه جا پا به پای زینب رفت روضه با اشک شور می‌گوید از درخت و تنور می‌گوید از مسیر عبور می‌گوید ماجرا را به زور می‌گوید همه جا پا به پای زینب رفت شامیان سد راه می‌کردند دختران را نگاه می‌کردند هتک حرمت به شاه می‌کردند بین مجلس گناه می‌کردند همه جا پای به پای زینب رفت @maghaatel
🩸اولین بانویی که بعد از حضرت رقيه سلام‌الله‌علیها ، از غم حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام از این دنيا پَر کشید... ➖ مقتل شریف "معالي السّبطين" می‌نويسد: 📋 وكَانَتْ (اُمُّ کُلثومٍ) أوَّلُ مَن لَحِقَ بِالْحُسينِ عَلَيْهِ السَّلامُ مِنَ الْهاشِمِيّاتِ و الْهاشِميّينَ بَعدَ رُقَيَّةِ الَّتي تُوُفِّيَتْ بِالشّامِ ▪️بعد از حضرت رقيه سلام‌الله‌علیها" که در شام جان سپرد، اولین بانویی که از غم امام حسین علیه‌السلام از هاشمیات، جان داد، حضرت ام کلثوم سلام‌الله‌علیها بود که به امام حسین علیه‌السلام ملحق شد. 📚 معالي السّبطين، ج۲ ص ۲۲۵ ➖ "رياحين الشريعه" در تاریخ وفات این بانوی مُکرّمه می‌نویسد: چون کاروان بازماندگان کربلا وارد مدينه شدند، بعد از چهار ماه عزاداری، حضرت ام‌کلثوم سلام‌الله‌علیها به رحمت خداوند لايزال پيوست. 📚 رياحين الشريعه،ج۳ ص۲۵۶ ✍ نگاه آسیه‌ها محو در قداست اوست حیا، ادب‌شده‌ی مکتب نجابت اوست به شأن و رتبه‌ی او غبطه می‌خورد مریم دلیل این سخنم جایگاه عصمت اوست نوشته‌اند فلک غرق ذکر تسبیح است حسین گفتن با "آه" هم عبادت اوست لهوف مختصری از مصائب بانوست لهوف گریه‌کن روضه‌ی اسارت اوست فقط مقابل او نام "شام" را نبرید... اگرچه شام اسیر شکوه و هیبت اوست دوباره مرثیه‌ی قتل صبر می‌خواند از آن شلوغی گودال، این غنیمت اوست شهیده‌ی غم گودال باید او را خواند "حسین" ذکر مدام دَم شهادت اوست @maghaatel
🩸بی‌تابی شدید حضرت امّ‌کلثوم بعد از شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیهما و علّت آن... در نقلی آمده است: گريه و جزع و فزع حضرت ام‌کلثوم سلام‌الله‌علیها علیهالسلام بعد از شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها از همه مخدرات و زنان، بيشتر بود. 🥀 روزی زينب کبری به خواهر خود حضرت ام‌کلثوم سلام‌الله‌علیهما فرمود: همه ما داغ دار رقیه سلام‌الله‌علیها هستیم؛ اما تو گونه‌ای دیگر جزع و فزع داری!؟ 🥀 حضرت ام‌کلثوم سلام‌الله‌علیها فرمود: خواهرم! یک روز عصر همراه با رقیه عليهاالسلام در کنار این خرابه ایستاده بودیم؛ بچه‌های شامی، یک به یک از کنار خراب رد می‌شدند و بعد به سمت خانه هایشان می‌رفتند. 📋 فَكانَ بَعضُهُم يَقِفُ بِبَابِ الخَربةِ لِلتَّفَرُّجِ عَلَينا ثُمَّ يَذهَبُ ▪️برخی از آنان، کنار خرابه ایستاده و با مسخره کردن اطفال ما، شادمانی می‌کردند و بعد می‌رفتند. 🥀 در همان ساعت بود که رقیه عليهاالسلام رو به من کرد و گفت: عمه جان! این اطفال به کجا می‌روند؟ گفتم:به خانه هایشان و نزد پدران و مادران شان. در آن هنگام رقيه عليهاالسلام به من گفت: 📋 عَمَّةُ! و نَحنُ ليسَ لَنا مَنزلٌ وَ لَا مَأوَىٰ غيرَ هَذهِ الخَربةِ؟ ▪️عمه‌جان! پس منزل و خانه ما کجاست !؟ ما منزل و مأوایی غیر از این خرابه نداریم؟! 🥀 بعد، حضرت ام کلثوم به زینب کبری سلام‌اللّه‌علیهما فرمودند: خواهرم! هر وقت این کلام رقیه عليهاالسلام به یادم می آید دیگر نمی‌توانم جلوی اشک و گريه‌ام را بگیرم. 📚مقتل الحسين عليه‌السّلام،بحرالعلوم، ص۲۹۴ ✍مگر ما بلبلان لانه نداریم به جز ویرانه کاشانه نداریم همه رفتند سوی خانه خویش مگر ای عمه ما خانه نداریم؟! @maghaatel
🩸امامزاده‌ای که «حجّت خدا» در عزای او گریبان پاره کرد ... 📃 حضرت ابوجعفر سید محمد فرزند بزرگ امام هادی علیهماالسلام، وقتی که در زمان حیات امام هادی و امام حسن عسکری علیهماالسلام در ۲۹ جمادی‌الثانی در سنین جوانی (۲۴سالگی) از دنیا رفت. 📝 آن‌قدر داغ او بر برادرش امام حسن عسکری علیه‌السلام سنگین بود که به روایت شیخ مفید و شیخ کلینی: 📋 وَ قَدْ جَاءَ (الْحَسَنُ بْنِ عَلِیّ علیهماالسلام) مَشْقُوقَ الْجَیْبِ حَتَّی جَاءَ عَنْ یَمِینِهِ ▪️مردم در مجلس عزای او نشسته بودند که ناگهان دیدند حسن بن علیٍّ العسکری علیهماالسلام با گریبان چاک‌داده از سمت راست امام هادی علیه‌السلام وارد مجلس شد. 📚الارشاد، ص۳۱۶ 📚الکافی ج۱ ص۳۲۶ ✍ آه یا امام عسکری ... چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن «غریبِ برادر از دست داده‌ای...» که مقاتل نوشته‌اند: 📋... رَجَعَ الحسينُ علیه‌السلام إلىٰ المُخَيّمِ مُنكسِرًا حَزينًا باكيًا يُكفّفُ دُموعَه بِكُمِّه، ▪️سیدالشهداء علیه‌السلام در حالی که کمرش تا شده بود، با چشمانی اشکبار و قلبی داغدار از علقمه به سمت خیمه‌ها برمی‌گشت و با آستین، سیلاب اشکش را پاک می‌کرد. 📋و قَد تَدافَعَتِ الرّجالُ عَلَى مُخيّمِه ▪️بُزدلان حرامی، بعد از شهادت ابالفضل علیه‌السلام ، شیر شدند و به سمت خیمه‌ها هجوم آوردند. 📋 فَصاحَ الحسينُ عِندَ ذٰلك: أمٰا مِنْ مُجيرٍ يُجيرُنا؟ أما مِن مُغيثٍ يَغيثُنا؟... ▪️در اینجا بود که سیدالشهداء علیه‌السلام با صدای سوزناک و بلند فریاد می‌زد: آیا پناه‌دهنده‌ای هست که اهل و عیال مرا پناه دهد؟! آیا کسی هست که مرا یاری کند؟! 📋 و أقبلَتْ إلَيه سَكينةُ، و قالتْ له: أينَ عَمّيَ العبّاس، أراهُ أبطَأ بالمٰاء علَينا؟ ▪️حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها به پیش آمد و گفت: باباجان! عمویم عباس کجاست؟ قرار بود برای ما آب بیاورد که دیر کرده است! 📋 فقال لها: إنّ عَمّكِ قَد قُتِل، فَصرخَتْ و نادَت: وا عمّاه، وا عبّاساه. ▪️سیدالشهداء علیه‌السلام فرمود: دخترم! عمویت را کشتند! با شنیدن این خبر، سکینه سلام‌الله‌علیها فریاد می‌زد: واعمّاه، وا عبّاساه. 📋 فَلَمّا سَمِعَتْها العَقيلةُ زَينب، فصاحتْ: واأخاه، وا عبّاساه، وا ضَيعتاه مِن بعدك. ▪️وقتی که زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها ناله‌های سکینه سلام‌اللّه‌علیها را شنید، او‌ هم فریاد می‌زد: ای وای عباس! ای وای از دربه‌دری بعد از تو! 📋 فقالَ الحسينُ: إي واللّه وا ضَيعتاه وا انقطاعَ ظَهراه بعدك أباالفضل، يَعِزُّ ع!لَيّ و اللّهِ فِراقُك. ▪️سیدالشهداء علیه‌السلام هم فرمود: آری به خدا! ای وای از دربه‌دری! ای وای از کمری که بعد ابالفضل شکسته شد؛ به خدا بر من سخت است نبودنت ای ابالفضل! 📋 فَاجتَمَعتِ النّساءُ حَولَه، و جَعَلنَ يَبكينَه و يَندُبنَه، و الحسينُ يَبكي مَعهنّ، حتّى أُغمِيَ عَلَيه مِن شِدّة البُكاء. ▪️زنان و بچه‌ها دور اباعبدالله علیه‌السلام جمع شدند و به سر می‌زدند و گریه می‌کردند؛ سیدالشهداء علیه‌السلام هم همراه آنان، چنان گریه می‌کرد که دیگر از هوش رفت. برگرفته از: 📚مقتل الحسين عليه‌السّلام،مقرّم، ص۳۳۹ 📚مقتل الحسين عليه السّلام،بحرالعلوم، ص۳۲۴ ✍ مَپْسند، ای امید من و میر لشگرم! دونان کِشند بانگ شعف در برابرم پُشتم شکست و رشته‌ی امّید من گسست هرگز چنین شکست نمی‌بود باورم گر آبِ مشک ریخت، چه غم؟ آبرو به جاست بین اشک دیدگان من، ای آب آورم! سقّاییِ تو گشته محوّل به چشمِ من مشکی ز اشک دارم و در خیمه می‌بَرم از من صدای گریه به گوش حرم رسید آگه شدند، داغ، چه آورده بر سرم روح ادب، تو بودی و در عمر خویشتن نشنید گوشم از تو که خوانی برادرم خواندی مرا برادر و دانستم از جَنان پیش از من آمده به سراغ تو، مادرم گفتی تن تو را نَبرم، سوی خیمه‌ها اما تَنی نمانده ز تو، پاره پیکرم! @Maghaatel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا