#معارف_علوی
🔰 پایی که بر روی دوش من جا دارد ...
در روایت آمده است:
📑 روزی «دوّمی» به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله گفت: یا رسول الله! جمعی گویند که علی «علیهالسلام» ساحر است! زیرا او را دیدهاند که بر روی آب راه میرود! رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
📋 اُسکُتْ یَابْنَ الخَطّاب!
🔻ساکت شو ای پسر خطّاب!
🗯 جای پای علی «علیهالسلام» بر سر بال جبرئیل است!
🏷 «دوّمی» گفت: علی «علیهالسلام» را آنقدر منزلت نیست که پای بر بال جبرئیل نهد! حضرت فرمودند: ای پسر خطّاب! تو مرا فاضلتر میدانی یا جبرئیل را؟ «دوّمی» گفت: شما را !!!
🔖 رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
👈 هرگاه علی «علیهالسلام» بر کتف من پای تواند گذاشت و بتها را از بام کعبه تواند انداخت، چرا بر بال جبرئیل نتواند پای بگذارد!؟
📚تحفة المجالس،إبن تاجالدین،ص۱۰۷
✍ اندر خبر بُوَد که نبی شاهِ حق پرست
چون سویِ عرش در شبِ معراج رَخت بست
بر مسندِ «دَنیٰ فَتدَلّیٰ» نِهاد پای
دستی ز غیب آمد و بر دوش او نشست
چون دستِ حق بُد و اثرِ لطفِ دوست بود
از فرطِ شادمانی مدهوش گشت و مَست
گویند پا نهاد به دوشِ نَبی، علی
از طاقِ کعبه خواست چو أصنام را شِکست
جاه و جلال بینْ که یَدُاللهْ پا نِهاد
آنجا که حقّ نِهاد به صد احترامْ دست
@Maghaatel
#معارف_اهل_البیت_علیهم_السلام
🔰 همانند یک دانهٔ گردو ...
راوی گوید:
📜 بر روی کاغذی نوشتم: «دنیا برای امام معصوم، چون قطعهای گردو در دست اوست» و آن را به حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام دادم و عرضه داشتم: به فدایتان شوم! اصحاب ما این حدیث نقل میکنند که من منکرش نیستم، ولی دوست دارم آن را از خود شما بشنوم!
🔎 امام علیهالسلام نگاهی بر کاغذ انداخته و سپس آن را پیچیدند به گونهای که من گمان کردم جوابدادن به این سوال بر امام علیهالسلام سخت است؛سپس فرمودند:
📋 هُوَ حَقٌّ ! فَحَوِّلْهُ فِی أَدِیمٍ!
🔻این مطلب حقیقت دارد! آن را روی پوست دباغیشدهای بنویس. (تا بماند و به دست اهلش برسد!)
📚الاختصاص، ص ۲۲۹
📚بصائر الدرجات، ص ۲۱۷
🔖 در روایتی دیگر امام صادق علیهالسلام فرمودند:
📋 إِنَّ الدُّنْیَا تَمَثَّلَ لِلْإِمَامِ فِی مِثْلِ فِلْقَةِ
الْجَوْزِ
🔻 دنیا برای امام مانند یک دانهٔ گردوست!
📝 چیزی از دنیا بر امام پوشیده نمیماند و او طوری بر دنیا تسلط دارد، که یکی از شما بر سر سفرهاش نشسته و هر چه بخواهد بر میدارد. پس هیچ چیز از اختیار او خارج نیست.
📚الاختصاص، ص ۲۲۹
📚بصائر الدرجات، ص ۲۱۷
✍ ز اعماق زمین بگرفته تا عرش و سَمایش
چنان گردوست در دست علی و بچههایش
@Maghaatel
#امام_جواد_علیه_السلام
🔰 «جامههایی» اینچنینم آرزوست ...
«محمّد بن سهل قمی» گوید:
📑 من ساكن مكه بودم و در سفری به مدينه رفته و به محضر امام جواد عليهالسّلام شرفیاب شدم. ميل داشتم که از ايشان تقاضاى لباسى كنم تا آن را بپوشم! ولى فراموش کرده و از محضر آن حضرت خارج شدم!
📩 تصميم گرفتم نامهاى بنویسم و اين تقاضا را از امام علیهالسلام داشته باشم؛ نامه را نوشته و به مسجد رفتم تا دو ركعت نماز بخوانم و از خدای متعال صد مرتبه طلب خیر كنم كه اگر صلاح است نامه را بفرستم، در قلب من القاء شود و اگر به قلبم القاء نشد، نامه را پاره كنم!
🔎 در همين حین ديدم يك نفر كه جامههایی را درون پارچهاى پيچيده، وارد مسجد شد و دائماً از این و آن جستجوى «محمّد بن سهل قمى» را ميكند! بالاخره مرا پیدا کرد و پيش من آمد و گفت:«مولايت اين جامهها را برایت فرستاده! دو عدد پيراهن است!»
🔖 احمد بن محمّد (همان کسی که این روایت را از «محمّد بن سهل قمى» شنیده است) گوید:
📋 فَقَضَى اللَّهُ أَنِّي غَسَّلْتُهُ حِينَ مَاتَ وَ كَفَّنْتُهُ فِيهِمَا.
🔻خدا شاهد است وقتى که «محمّد بن سهل قمى» فوت کرد، من او را غسل دادم و در همان دو لباس كفن كردم!
📚الخرائج و الجرائح، ج۲ ص۶۶۸
@Maghaatel
#امام_جواد_علیه_السلام
🔰 یک چند غلامی که بیایی ببری هست...
جناب «ابوهاشم» گوید:
📑 شتربانِ من، به من اصرار کرد تا سفارش او را به امام جواد عليهالسّلام کنم تا که شاید امام علیهالسلام او را به «غلامی» خود بپذیرد!
🗓 ساربان، این را به من گفت و من وارد خانه امام جواد عليهالسّلام شدم؛ آمدم تا تقاضای او را با امام علیهالسلام مطرح کنم، ديدم که عدّهاى در خدمت آن حضرت نشستهاند و امكان صحبتكردن نيست!
📈 سفره در برابر امام علیهالسلام پهن بود؛ حضرت رو به من نموده و فرمودند: غذا ميل كن! و قبل از اينكه من تقاضایی را مطرح كنم، به غلام خود فرمودند:
📋 یَا غُلَامُ! اُنْظُرِ الْجَمَّالَ الَّذِی أَتَانَا أَبُوهَاشِمٍ فَضُمَّهُ إِلَیْکَ.
🔻ای غلام! برو آن ساربانى را كه «ابوهاشم» با خود آورده، بياور و او را جزء همكاران خود قرار ده!
📚الارشاد، ج۲ ص۲۹۴
✍ هر جا سخن از خاکِ دری هست، سری هست
هر جا تبِ عشق است، دلِ در به دری هست
دیروز گدایان همه دنبال تو بودند
هر جا که شلوغ است یقیناً خبری هست
اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند
دیدید که در طینت ما هم هنری هست
بازار مرا با قَدَمت گرم نکردی؟!
یک چند غلامی که بیایی ببری هست...
@Maghaatel
#امام_جواد_علیه_السلام
🔰 حکایت مردی که در سنین کودکیِ امام جواد عليهالسّلام برای آن حضرت، «اسباببازی» هدیه بُرد...
شخصی به نام «علی بن حسّان واسطی» گوید:
🗯 در حالی که امام جواد عليهالسّلام کودک خردسالی بودند، قصد نمودم تا که به محضرش شرفیاب شوم! به همین جهت چند «اسباببازی» تهیه کرده و با خود گفتم آنها را به سروَرم هدیه دهم!
🗓 به درِ خانه امام جواد عليهالسّلام رسیده و از غلام آن حضرت اجازه ورود خواستم! غلام، اجاره ورود مرا از امام علیهالسلام گرفت و من وارد خانه شدم.
📝 من نزد ایشان رفتم و به ایشان سلام کردم و ایشان جواب سلامم را داد. گویا امام علیهالسلام از من دلگیر بود و به من اجازه نشستن نداد!
🎁 نزدیک ایشان شدم و اسباببازیهایی را که خریده بودم، از کوله خود درآورده و در نزد ایشان گذاشتم! امام علیهالسلام به حالت غضب به من نگاه کرد و سپس فرمود:
📋 مَا لِهَذَا خَلَقَنِي اللَّهُ، مَا أَنَا وَ اللَّعِبَ؟!
🔻به راستی که خدایمتعال مرا برای بازی نیافریده است! مرا با این اسباببازیها چهکار؟!
🖇 راوی گوید: من از آن حضرت، طلب بخشش کردم و ایشان نیز مرا بخشیدند. سپس اسباببازیها را برداشته و از نزد ایشان خارج شدم.
📚 دلائل الامامة، ص۴۰۲
@Maghaatel
#امام_رضا_علیه_السلام
#معارف_اهل_البیت_علیهم_السلام
🔰 پدرتان دست به خاک میزد، خاک طلا میشد...
«ابراهيم بن سعد» گويد: ...به امام جواد عليهالسّلام عرض کردم:
📋 رَأَيْتُ أَبَاكَ «عَلَيْهِالسَّلَامُ» يَضْرِبُ بِيَدِهِ إِلَى التُّرَابِ فَيَجْعَلُهُ دَنَانِيرَ وَ دَرَاهِمَ.
🔻پدرتان [امام رضا عليهالسلام] را ديدم که دست خود را به خاک زمين میزد و خاک را تبديل به دينار و درهم میکرد.
🔖 امام جواد عليهالسّلام فرمودند:
💬 در دیار تو عدهای هستند که گمان میکنند «امام»، محتاج به مال است! پدرم با دست خود به زمين میزد تا به آنان تفهيم کند که گنجينههای زمين همگی در دست امام «علیهالسلام» است!
📚دلائل الإمامة، ص۳۹۷
✍ باید غبار صحن تو را طوطیا کنند
« آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»
هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق
خیل ملائکند رضا یا رضا کنند
بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد
ما شاعرت شدیم که ما را سوا کنند
«هرگز نمیرد آنکه دلش» جلد مشهد است
حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند
هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت
او را به درد کرب و بلا مبتلا کنند
دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط
با یک نگاه گوشهٔ چشمت دوا کنند
از آن حریم قدسیات آقای مهربان
«آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند»
@Maghaatel
#معارف_حسینی
#حالات_و_کلمات_دلدادگان
🩸درگیرکردنِ دل با مصائب سیدالشهداء «صلواتاللّهعلیه»، قویترین راه سیر و سلوک...
🗒 در جلسهای که مرحوم جعفرآقا مجتهدی، آیت الله کشمیری و آیت الله صافی اصفهانی حضور داشتند، بحث پیرامون طریقه «نفی خواطر» (خالیکردن قلب از هرگونه همّ و غمِ ما سویالله)، بین این سه دلدادهٔ سیدالشهداء علیهالسلام صورت میگیرد...
🏷 مرحوم آیت الله کشمیری و آیت الله صافی اصفهانی، برای «نفی خواطر»، روشهایی را از مرحوم ملااحمد نراقی و ... ذکر میکنند و در نهایت از مرحوم جعفرآقا مجتهدی سوال میکنند: نظر مبارک حضرتعالی در خصوص «نفی خواطر» چیست؟!
🔖 این دلداده و شیدای آستان مقدس سیدالشهداء «صلواتاللهعلیه» میفرمایند:
🗯 آنچه را که ما بدان معتقدیم و تجربه نمودیم و طریقهای را برتر و بالاتر از آن نیافته و نمیدانیم، این است که شخص سالک، همواره توجّه و تمرکز و توسّلی باطنی بر حضرت سيّدالشهداء علیهالسلام بنماید!
👈 بدانگونه که حالتی از حالات و یا مصیبتها و یا فضائل حضرت را تصوّر و بدان توجّه عمیق داشته باشد و همین توجّه را از فکر تا قلب و از قلب تا فکر خود حرکت دهد و پیوسته متوجه ذات مقدّس حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام بوده و این حالت را آن قدر تکرار نماید که ذهن و قلبش متأثّر و دائم متوجّه و در نهایت مُنغمر (غوطهور) در ذات حضرت گردد؛
🗓 و در این مقام و مرتبه، نفی خواطر به طور کلّی صورت پذیرفته و به برکت توسّل به حضرت امام حسین علیهالسلام، سالکْ همواره در خاطری امن، به نور احدیّت مَسکن میگزیند.
📚 لالهای از ملکوت، ج۲، ص۳۶۳
✍ پرسيد رفيقی كه مرا جای سوال است
از بعد حسين آنكه شهنشاه جلال است
مبهوت وقار و شرفش دشت و جبال است
اين گريه و شيوَن كه بههرماه و بهسال است
سير حِكَمیست؟! ياکه فقط خواب و خيال است؟!
پيری برسيد و نظری كردْ به لبخنــد
فرمود كه ای عاقلِ روشندلِ دلبند
مجنون نشدی تاكه بدانی كه دراين بند
بِاللَّه كه دراين عرصه بسی جای ملال است
«ديوانگی عشق حسين عين كمال اسـت»
جائي كه خدای ازلی، يار حسين اســت
شد كعبه سيهپوش و عـزادار حسين است
جبريل و ملائك همه زوّار حسين اسـت
اين جامهدريدن نه فقط شوری و حال است
از بهر عروج عملی، شَهپَر و بال است
@Maghaatel
#امام_جواد_علیه_السلام
🔰 ای کاش که یک دانه تسبیح تو بودم
تا دست کِشی بر سرِ سودا زدهٔ من ...
🔖 شخصی به نام «محمّد» گوید:
💭 همراه امام رضا عليهالسلام در مکّه بودم، قبل از آنکه آن حضرت به خراسان سفر کند، وقتی که خواستم برگردم، عرض کردم: میخواهم به مدینه مراجعت کنم؛ نامهای برای پسرتان محمد علیهالسلام بنویسید تا به همراه خود داشته و آن شاهزاده را زیارت کنم!
📩 امام رضا عليهالسلام تبسّمی نموده و نامه را نوشتند و من با خود به مدینه آوردم! چشمانم در آن هنگام نابینا گشته بود!
📑 «موّفق» خادم خانهٔ امام رضا عليهالسلام، حضرت جواد علیهالسلام را در حالیکه در گهواره بود، آورد و من نامه را به آن حضرت تقدیم کردم. آن حضرت به «موّفق» دستور داد آن نامه را گشوده و باز کند؛ «موفّق» آن را در پیش روی حضرت باز کرد و ایشان آن را ملاحظه نمود.
🏷 سپس به من فرمود: ای محمّد! چشمانت چطور است؟ عرض کردم: سلامتی خود را از دست داده و همانطور که مشاهده میکنید، نابینا گشته است! آن حضرت فرمودند: نزدیک بیا! من نزدیکتر شدم؛
📋 فَمَدَّ يَدَهُ فَمَسَحَ بِهَا عَلَى عَيْنِي فَعَادَ إِلَيَّ بَصَرِي كَأَصَحِّ مَا كَانَ
🔻پس آن حضرت دست مبارک خود را بر سر و چشمان نابینای من کشید و به برکت آن بینایی دوباره به چشمانم برگشت و از قبل بهتر میدیدم!
🗓 آنگاه دست و پای نازنین او را بوسیدم و از خدمتش مرّخص شدم در حالیکه همه جا را بهتر از گذشته میدیدم.
📚الخرائج و الجرائح، ج۱ ص۳۷۳
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
🔖 شخصی دیگر به نام «ابوسلمه» گوید:
💬 خدمت امام جواد علیهالسلام رسيدم. مدتى بود گوشهايم «كر» شده بود و چيزى را نمیشنيد.
🔎 وقتى که به محضر آن حضرت رسیدم، بدون آنکه من چیزی از ناشنواییام بگویم، مرا به نزد خود فرا خواند.
📋 فَمَسَحَ يَدَهُ عَلَى أُذُنَيَّ وَ رَأْسِي ثُمَّ قَالَ اسْمَعْ وَ عُهْ!
🔻من هم جلو رفتم و آن حضرت دست مبارکش را بر گوش و بر سرم كشيد و فرمود: بشنو و حفظ كن!
📄 «ابوسلمه» گوید: به خدا قسم پس از آن جناب، صداهاى خيلى آرام را هم میشنوم!
📚المناقب، ابنشهرآشوب،ج۴ ص۳۹۰
✍ با حضورت ستارهها گفتند
نور در خانۀ امام رضاست
کهکشانها شبیه تسبیحی
دستِ دُردانۀ امام رضاست
مثل باران همیشه دستانت
رزق و روزی برای مردم داشت
برکت در مدینه بود از بس
چهرهات رنگ و بوی گندم داشت
زیر پایت همیشه جاری بود
موج در موج دشتی از دریا
به خدا با خداتر از موسی
بیعصا میگذشتی از دریا
با خداوند همکلام شدی
علت بُهت خاص و عام شدی
«کودکیهایتان بزرگی بود»
در همان کودکی امام شدی
رزق و روزی شعر دست شماست
تا نفس هست زیر دِیْن توایم
تا جهان هست و تا نفس باقیست
ما فقط محو کاظمین توایم
من به لطف نگاهت ای باران
سوی مشهد زیاد میآیم
دست بر روی سینه هربار از
سمت باب الجواد میآیم
@Maghaatel
#امام_جواد_علیه_السلام
❇️ فهرست لینکدارِ گوشهای از فضائل و احوالات حضرت جوادالائمه علیهالسلام
🔰 فرزندی که حضرت ثامن الحجج "علیهمالسلام" از شب تا صبح ، گهوارهجُنبانش بود ...
🔰 دلدادگانِ حضرت جوادالائمه "علیهالسلام"، روز قیامت حق «شفاعت» دارند ...
🔰 از این پس، شگفتیها و کرامات زیادی از «جوادم» خواهید دید ...
🔰 هیچ مولودی با برکتتر از جوادم برای شیعیان متولد نشده است ...
🔰 راهِ همراهی با اهلبیت "علیهمالسلام" در دنیا و آخرت در کلام نورانی إبن الرّضا "علیهماالسلام"...
🔰 ای محمد! سکوت کن همانگونه که آباء و اجدادت سکوت کردند ...
🔰 حکایت مردی که در سنین کودکیِ امام جواد عليهالسّلام برای آن حضرت، «اسباببازی» هدیه بُرد ...
🔰 یک چند غلامی که بیایی ببری هست ...
🔰 «جامههایی» اینچنینم آرزوست ...
🔰 نَوَد ساله برای طفل نُهساله تواضع کرد / تو خَم کردی برای دستبوسی، قامت خَم را ...
🔰 به واسطه حضرت جوادالائمه علیهالسلام، رزق و روزی را به سمت خود جلب کنید ...
🔰 کسی که شبانه روز، «نوکریِّ» اهلبیت علیهمالسلام را میکند، مشمول چنین دعایی از جانب امام جواد علیهالسلام میشود ...
🔰 ای جوادم! از دَری خارج شو که بتوانی بیشتر جود و کرَم کُنی … | همیشه همراهت طلا و نقره بردار …
🔰 به خدا قسم، به حقیقت معرفت ما نمیرسد مگر کسی که خداوند به خاطر ما بر او منّت نهاده و او را به دوستیِ ما امتیاز بخشیده باشد ...
🔰 راهِ همراهی با اهلبیت "علیهمالسلام" در دنیا و آخرت در کلام نورانی إبن الرّضا "علیهماالسلام"...
🔰 هیچ مولودی با برکت تر از جوادم برای شیعیان متولد نشده است...
🔰 هر كس كه اين دعا را بخواند، روز قیامت، «امام جواد عليهالسّلام» شفيع او خواهد بود ...
🔰 جلوههایی از شفادهندگی دست پر خیر و برکت امام جواد علیهالسلام...
@Maghaatel
معارف و مقاتل آلُ الله
#امام_جواد_علیه_السلام ❇️ فهرست لینکدارِ گوشهای از فضائل و احوالات حضرت جوادالائمه علیهالسلام
.
☘ این فهرست را برای دلـــدادگانِ
حضرت جـوادالائمه علیهالسلام
«فـــــــوروارد» کنید!
@Maghaatel